با توجه به هر چه نزدیکتر شدن به ایام انتخابات دور هشتم مجلس شوراى اسلامى واهمیت فوقالعاده شفافیت ایدئولوژى و آرمانها واهداف و برنامههاى مبتنى بر آنها در نزد انتخابشوندگان (ازحیث تدقیق و بررسى مجدد درایدئولوژى و آرمان هاى فردى و جناحى و لزوم ساماندهى به اهداف و برنامههاى مبتنى بر آنها) و انتخاب کنندگان ( به جهت انتخاب بهتر ،دقیقتر وآگاهانهتر) بر آن شدیم تا در یک سلسله مقاله با بررسى ومعرفى مبانى واصول اساسى اصولگرایى راستین و چالشهاى فراروى این گفتمان به آثار و نتایج عملى التزام به این گفتمان بپردازیم و در نهایت به بایستههاى انتخاباتى از دیدگاه اصولگرایى راستین اشاره نماییم.
در یادداشتهاى قبلى که با عناوین “ مبانى و چارچوب اصولگرایى راستین”،” التزام عملى به مبانى اصولگرایى ؛آثار و نتایج آن “ و “ چالشهاى فراروى گفتمان اصولگرایى راستین” ارائه گردید ابتدا اقدام به معرفى مبانى و اصول اساسى اصولگرایى راستین نموده سپس آثار و نتایج التزام عملى به این اصول را برشمردیم و در نهایت به بررسى آفتها و چالشهاى فرا روى گفتمان اصولگرایى پرداختیم. در یادداشت اول اصولگرایى را گرایش و پایبندى به اصول درعین باور به حقیقت و درستى این اصول تعریف نموده و با معرفى “ اصالت “ و برخوردارى نظام هستى از اصل وریشه بهعنوان اصلالاصول در ایدئولوژى اصولگرایى به معرفى و تبیین اصول دیگرى منتج از اصلالاصول پرداختیم . این اصول عبارت بودند از : -1 ریشهدارى و کرامت انسان -2 یکپارچگى جهان هستى -3 وجود اصول ثابت در متن جهان هستی-4 امکان دستیابى و شناخت این اصول از طریق عقل و وحى -5 چارچوبها واحکام دینی، اصول ثابت براى تکامل جامعه -6 قابلیت اجرا و کارآمدى این اصول ونهایتا -7 فروع ،تابع اصول .
سپس در یادداشت بعدى به معرفى آثار و نتایج عملى اعتقاد و التزام به مبانى و اصول راستین اصولگرایى پرداخته و عنوان داشتیم که بااعتقاد و التزام به مبانى و اصول فوقالذکر ، فرد در مقام عمل در صدد تحقق برنامهها واهدافى همانند موارد ذیل خواهد بود: -1 ایمان وهویت اسلامى وانقلابى وپایبندى به آن-2 عدالت گسترى -3 تشکیل نظام سیاسى مبتنى بر دین وحفظ استقلال سیاسى -4 آزادیخواهى وتثبیت و تامین آزاداندیشى -5 حفظ اتحاد ملى وانسجام اسلامى و سرانجام-6جهاد علمى وتقویت خودباورى واعتماد به نفس ملى .
در نهایت به بررسى آفت ها وچالشهاى فراروى گفتمان اصولگرایى پرداخته و عنوان داشتیم یکى از اساسىترین آفاتى که توانایى لازم جهت وارد نمودن آسیبها وضربات سنگین بر پیکره ایدئولوژى و گفتمان اصولگرایى را دارا بوده وعلت اصلى بروز بىتوجهى یا کم توجهى به اصول ومبانى فوقالذکر مىباشد رسوخ نگرش سکولاریستى و لیبرالیستى در اعتقادات واصول فکرى فرداصولگراست. فقدان نگرش دینى والهى به بسیارى از ابعاد زندگى فردى و اجتماعى زمینه بسیار مناسبى راجهت پشت نمودن به اعتقادات و چارچوبهاى اصولگرایى فراهم مىنماید. در مقام بیان مصادیق این امر موارد زیر را بر شمردیم:-1 سستى و ضعف در ایمان وهویت اسلامى و انقلابى -2 عدم اعتقاد راسخ به تشکیل نظام سیاسى مبتنى بر دین وبالاخره -3اجرا و پیاده شدن مقولات فردى و اجتماعى از قبیل آزادی، عدالت ، اصلاحات ،توسعه و... در قالب و شکل سکولار - لیبرال آنها.
حال در این مقاله و مقاله بعدى که یادداشتهاى انتهایى از این سلسله مقالات مىباشند به بررسى مقولات شایسته توجه از سوى اصولگرایان درتمامى مراحل فعالیت سیاسى خویش چه درانتخابات و چه در غیرآن مىپردازیم .
بعد از اتمام جنگ تحمیلى و رسیدن کشور به ثبات و امنیتى پایدار ،گفتمانهاو جریانهاى مختلف سیاسى همواره درتلاش بودهاند تا گفتمان و استراتژى مورد نظر خویش را بهعنوان استراتژى غالب و استراتژى که توانایى ساماندهى به بسیارى از مشکلات کشور درعرصههاى مختلف را داراست به تائید مردم برسانند. زمانى گفتمان سازندگى با محوریت توسعه اقتصادى و در برههاى گفتمان اصلاحات با محوریت توسعه سیاسی( البته هر یک با تفسیرهاى خاص خویش از توسعه اقتصادى وسیاسی) بهعنوان گفتمانهاى غالب در کشور مطرح شده و هر کدام در طى هشت سال تکیه خویش بر مسند اجرایى کشور تلاش نمودند تا استراتژى مدنظر خویش را در تمامى ابعاد نظام به اجرا در آورند.
هر کدام از این گفتمانها با اولویت دهى به یکى ازمحورهاى توسعه به نوعى از دیگر محورهاى توسعه و مهمترین آنها یعنى توسعه دینی- فرهنگى غافل ماندند. این نگرش تک بعدى و حرکت پرشتاب و بىمهابا بر جاده یکى از خطوط توسعه آن هم با تفاسیر و قرائات خاص خویش سبب بروز برخى خللها وعقبماندگىها در ساختار سیاسی، اقتصادى و فرهنگى کشور گردید.
گفتمان اصولگرایى که مطابق تعریف دقیق وحکیمانه مقام معظم رهبرى بازگشت به خط اصیل انقلاب و آموزههاى اسلام ناب محمدى (ص) است با شاخصههاى : خدمترسانی، عدالت محوری، کارآمدی، معنویت ، مهرورزى به مردم، دورى از جنجال وتنش، پایبندى به اصول اساسى انقلاب اسلامى و اعتقاد راسخ به مردمسالارى دینى با مدل ولایت فقیه توانسته است در چند سال اخیر به یک استراتژى پایدار در نگاه مردم و مسئولان نظام تبدیل شده به گونهاى که با توجه به شواهد وقرائن غیرقابل انکار از جمله انتخاباتهاى سالهاى اخیر و پیروزى قاطع اصولگرایان در آنها کشور در مسیر اصولگرایى با گامهاى بلند پیش رفته و مسیرى بىبازگشت را طى مىنماید. مردم دراین انتخاباتها به صراحت اعلام داشتند همواره خواهان بسط وگسترش گفتمانی( حال با هر اسم وعنوانی) مىباشند که خدمترسانى ، عدالت محوری، کارآمدى و پایبندى به اصول آرمانها واهداف انقلاب اسلامى و مردمسالارى دینى محورىترین مولفههاى مانیفست ایشان بوده و صداقت و یکرنگى و دلسوزى براى مردم از شاخصههاى اصلى رفتار و منش سیاسى ایشان باشد.
اصولگرایان که از آبشخور فکرى واحدى برخوردار بوده ودر مبانى ،اصول و اهداف داراى کوچکترین اختلاف نمىباشند در دو انتخابات ریاست جمهوری( در سال84) و شوراهاى شهر و روستا( در دور سوم آن در سال85) ، به واسطه برخى ناپختگىهاى سیاسی، تندمزاجىها ،کم تحملىها و تکروىها که نشات گرفته از برخى اختلاف سلایق در روشها بوده است شاهد دو دستگى و یا چند دستگى در میان نیروهاى خویش در خصوص کاندیداهاى مورد نظر دراین دو انتخابات بوده و به اجماع واتفاق نظر جهت ارائه لیستى واحد یا تعیین کاندیدایى واحد نایل نیامدند.
هر چند این تفرق نشات گرفته از عاملى جز اختلاف سلیقه در نحوه اداره امور کشور در عرصههاى مختلف نبوده و هیچ گونه ارتباطى به اختلاف در ایدئولوژى و مبانى سیاسى این نیروها ندارد اما متاسفانه این نوع رفتار سیاسى وانتخابى موجبات آزرده خاطرى و سردرگمى مردم در انتخابات اصولگرایان گشته و زمینه را براى سوء استفاده مفرط جناح مقابل بالاخص طیف افراطى و سکولار- لیبرال ایشان از این وضعیت در جهت سیاهنمایى از جریان اصولگرایى و تثبیت مواضع خویش مهیا مىسازد.
در میان این اختلافات صورى ، سلیقهاى و ناشیانه از سوى اصولگرایان شاهد آن مىباشیم که بعد از خارج شدن اصلاحاتیان از قدرت اجرایى وتقنینى توسط مردم ایشان که به توفیق چندانى درایجاد اجماع در میان جریانها واحزاب مختلف مدعى اصلاحات جهت کسب موفقیت درانتخابات مجلس هشتم و انتخابات ریاست جمهورى وشوراهاى دور سوم نایل نیامدند . بهترین ،کوتاهترین و سهلالوصلترین راهحل جهت موفقیت جریان متفرق ، متشتت وگسسته اصلاحات در انتخابات آتى مجلس و در آغوش کشیدن غایت ومراد خویش یعنى “قدرت” را در ایجاد اختلاف ،تشتت و گسست در جبهه و اردوگاه اصولگرایان دراولویت اول و هجمه به ارگانهایى چون شوراى نگهبان واختیارات و وظایف رهبرى با هدف مظلومنمایى از خویش دیدهاند.
استراتژى فوقالذکر از روزهاى ابتدایى تشکیل مجلس هفتم رصد شده وقابل پیشبینى بود. اولین حملات ایشان در ماه دوم پیروزى اصولگرایى و ماقبل از تشکیل مجلس جدید و بر سر مسئله انتخاب رئیس مجلس از میان افراد معمم یا غیر معمم آغاز گردید. ایشان دراین خصوص نوشتند:” نزاع بر سر انتخاب رئیس مجلس هفتم در برابرچالشهاى تفرقهانگیزى که مجلس آینده با آن روبهرو خواهد شد کاملا بىرنگ و بىارزش به نظر مىرسد، چالشهایى که بزودى چنان عریان و آشکار خواهند شد که تکذیب آن سودى نخواهد داشت.”(1) “ مخالفت صریح جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با ریاست غیر روحانیون بر مجلس هفتم از شکاف میان دو جناح سنتگراو بنیادگراى جبهه راست پرده برداشت. شکاف ایدئولوژیک اولین شکاف در جبهه راست پس از اسفند 1382 است . شکافهاى عمیقتر زمانى گشوده خواهد شد که طرحها ولوایح اقتصادى هویت دو جناح راست را مشخص کند.”(2)
این استراتژى درعملکرد و سوگیرىهاى سیاسى طیف افراطى و لیبرال - سکولار مدعیان “اصلاحات” به نحو پررنگتر مشاهده گردیده و بسیار ملموس مىباشد. اصلاحاتیان هدف بنیادین خویش را با تمام توان در بستر هجمه و تخریب گسترده چهره جریان اصولگرایى ودیگر نهادهاى مذکور در چند بعد پیگیرى مىنمایند: الف- تخریب چهره دولت اصولگرا ب- بسته نشان دادن دایره اصولگرایى به جهت انحصار طلبى ج- تنوع سلایق و گروههاى اصولگرا و سهم خواهى ایشان د- ارزیابى عملکرد جناحى از فعالیتهاى شوراى نگهبان و هـ در تضاد با دموکراسى خواندن ولایت فقیه و وظایف واختیارات آن.
پىنوشتها:
-1 روزنامه شرق ،سهشنبه 1383/1/25،ش 164
-2 روزنامه شرق ، پنج شنبه 1383/1/20،ش 161