قبل از انقلاب اسلامی، روابط سیاسی میان تهران و دمشق پس از استقلال سوریه در سال 1946 و با به رسمیت شناختن سوریه از طرف دولت ایران برقرار شد. این رابطه بدون هیچ تشنجی تا اواسط دهه 1950 ادامه داشت و از نیمه دهه 50 با گرایش نظرات شاه به سمت احیای ناسیونالیسم پارسی باعث شد در مقابل کشورهایی قرار گیرد که تمایلات ناسیونالیستی عربی داشتند و سوریه از جمله آن کشورها بود. البته رابطه شاه با اسرائیل نیز در این میان مؤثر بود. در اواسط دهه 1960 بعد از سخنان نخست وزیر وقت سوریه مبنی بر عربی بودن سرزمین خوزستان، روابط بین دو کشور رو به تیرگی نهاد و این تیرگی تا اوایل دهه 1970 ادامه داشت. با حمایت شاه از کشورهای عربی در جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1973 و ارسال کمکهای مالی و پزشکی، زمینهای برای تنشزدایی در روابط بین کشورهای عربی و ایران ازجمله سوریه فراهم شد و رابطه بین دو کشور رو به بهبود گذاشت بهطوری که در سال 1975 چند ماه پس از انعقاد قرارداد الجزایر بین ایران و عراق، حافظ اسد که کشورش در انزوا قرار گرفته بود، به تهران سفر کرد. او این سفر را نقطه عطفی در روابط و مناسبات دو کشور دانست. با این ترتیب، روابط بین ایران و سوریه قبل از سال 1357 به ظاهر روابطی دوستانه بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و درست در زمانی که دیگر کشورهای اسلامی سیاست دوگانهای درپیش گرفته و از ترس تاثیر انقلاب اسلامی ایران به سرزمینهایشان به تکاپو افتاده بودند، سوریه از جمله معدود کشورهای اسلامی بود که نه تنها دولت جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخت، بلکه انقلاب اسلامی را هم مورد حمایت قرار داد. در همان ابتدا و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، حافظ اسد رئیس جمهوری سوریه طی پیامی به مقامات ایران این پیروزی را تبریک گفت و این انقلاب را ضربه مهلکی بر امپریالیسم امریکا و صهیونیسم قلمداد کرد. لذا از همان سال ابتدای انقلاب روابط سیاسی دوستانهای بین ایران و سوریه آغاز شد.
ایران و سوریه با حمایت از مبارزان فلسطینی در برابر اشغالگران صهیونیست، در یک جبهه قرار گرفتند. ایستادگی هر دو دولت دربرابر صهیونیسم و مخالفت با گسترش فعالیت نظامی امریکا در خلیج فارس و ایجاد پایگاههایی در این منطقه، و همچنین نیازهای اقتصادی دو کشور باعث تشدید علاقهمندی آنها شد. از اواسط 1979 گرمی روابط میان ایران و سوریه کاملا محسوس بود. موقعیت حافظ اسد به گونهای بود که به صورت علنی از انقلاب اسلامی ایران تمجید کرد.
دولت ایران دریافته بود که بدون همکاری سوریه نمیتواند از شیعیان به پا خاسته لبنان پشتیبانی کند. سوریه نیز میدانست که بدون همکاری ایران نمیتواند آن گروه از شیعیان لبنانی را که معتقد بودند جنگ مقدس علیه غرب به راه انداختهاند، کنترل کند. روابط ایران و سوریه پس از انقلاب اسلامی ایران پیشرفت خوبی داشت و هر دو کشور با توجه به منافع ملیخود و موقعیتی که در منطقه و صحنه بینالملل داشتند، به حسن روابط توجه خاصی ابراز داشتند و در تمام رخدادهای پس از انقلاب در جامعه بینالملل و در بین کشورهای منطقه، سوریه از ایران حمایت کرد. پس از انقلاب اسلامی روابط اقتصادی بین دو کشور رشد بیشتری یافت و تحولاتی در زمینه تجارت و حمل و نقل رخ داد.
روابط ایران و سوریه با شروع جنگ تحمیلی وارد مرحله جدیدی شد و تحول عمیقتری یافت. با توجه به هم مرز بودن سوریه و عراق و مشکلاتی که از گذشته بین دو کشور وجود داشت، جنگ بین ایران و عراق اثر مستقیم برجای گذارد. پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن قطع رابطه با رژیم صهیونیستی و پیوستن ایران به صف مبارزان علیه اسرائیل و حمایت بیدریغ از حقوق ملت فلسطین و از طرف دیگر آغاز جنگ با دشمن دیرین سوریه، یعنی عراق، نمیتوانست بر رابطه دولت سوریه با ایران بیتاثیر باشد.
دولت سوریه در ابتدای جنگ از تهاجم گسترده عراق به ایران و پیروزیهایی که دشمن دیرینش در ابتدا به دست آورد وحشت زده شد. بدین علت از محکوم کردن علنی دولت عراق خودداری کرد؛ زیرا میپنداشت که پس از پیروزی قدرتمندانه عراق بر ایران، نوبت حمله به سوریه خواهد رسید!
سوریه ابتدا با احتیاط تنها به ارسال مقادیری اسلحه و تجهیزات به ایران بسنده کرد و در عین حال کمک به گروهها و مخالفان صدام از جمله کردها، کمونیستها، سوسیالیستها و... را در دستور کار قرار داد؛ اما با مشاهده افزایش مقاومت نیروهای ایرانی در برابر متجاوزان عراقی، بهصورت علنی از ایران حمایت و دولت بعثی را به علت آغاز جنگ محکوم نمود و عراق را متهم کرد که بهعنوان عامل امپریالیسم، جنگ را به نفع امریکا و برای انحراف اعراب در مبارزه با اسرائیل شروع کرده است.