وضع دلار و تأثیر آن بر اقتصاد آمریکا و جهان موضوع میزگردی بود که چندی پیش با حضور چند تن از کارشناسان و صاحبنظران در خبرگزاری ایرنا برگزار شد.
در این میزگرد ابراهیم رزاقی کارشناس مسائل اقتصادی در این خصوص میگوید: از آنجا که امکان تغییر بازیگران در اقتصاد جهانی وجود دارد، جایگاه آمریکا هم در این بخش در حال تغییر است.
وی درباره تأثیرات تزریق 600 میلیارد دلار به اقتصاد آمریکا (چاپ پول بدون پشتوانه) و اعتراضهای جهانی، با بیان آنکه تولید در آمریکا به واسطه پول صورت میگیرد، میگوید: البته این میزان تولید قابل صدور نیست و به همین دلیل آمریکا هم اکنون دارای صادرات چندانی نیست، به نحوی که هم اکنون قدرت صنعتی تضعیف شدهای دارد. وی اظهار میدارد: هرچند هم اکنون چین بسیاری از بازارهای دنیا را تسخیر کرده است، اما سطح زندگی مردم آن ارتقا نیافته و این در حالی است که راضی کردن مردم آمریکا به دلیل بالا بودن سطح زندگی امری سخت است و ادامه راضی نگه داشتن آنها در چارچوب نظام سرمایهداری امکانپذیر نیست و به همین علت آمریکا مبادرت به اشغال کشورهایی نظیر عراق، افغانستان و ... کرده است. این کارشناس مسایل اقتصادی تصریح میکند که آمریکا خواستار اشغال خاورمیانه برای دستیابی به نفت این منطقه و در نهایت تبدیل شدن به یک قدرت نفتی است.
وی با اشاره به بحران مالی سالهای 1970 تا 1973، میگوید: آمریکا در آن برهه اقدام به افزایش قیمت نفت کرد که بسیاری از تولیدکنندگان در آن زمان ورشکسته شدند و امکان دارد در آینده هم به دنبال چنین سیاستی باشد.
به گفته رزاقی آمریکا به علت تجملگرایی که از سیاستهای کنزی است در نهایت به بن بست خواهد رسید، زیرا نمیتواند جوابگوی خواست مردم خود باشد.
وی ادامه میدهد: هرچند آمریکا در جنگ جهانی دوم کشوری عدالتطلب بود، اما رفتارهای کنونی نشان از سلطهطلبی آن دارد، زیرا به لحاظ اقتصادی نمیتواند مشکلات خود را رفع کند و راهحلی در چارچوب نظام سرمایهداری برای رفع این معضل وجود ندارد.
رزاقی با بیان آنکه کشورهایی نظیر چین همواره برای بالا نگه داشتن نرخ ارز اقدام به پس انداز میکنند، اظهار میدارد: هرچند اقتصاد آمریکا به بن بست رسیده است، اما این امر به معنای سقوط آن در چند ماه یا چند سال آینده نیست. همانند انگلستان که از رتبه اول اقتصاد دنیا به جایگاه چهارم یا پنجم نزول کرده، اما همچنان صاحب سرمایه است.
وی با اشاره به سیاستهای مالی کنونی کشور آمریکا، میگوید: هم اکنون کشور آمریکا دچار دوگانگی است. صنایع این کشور قابلیت رقابت با بازارهای جهانی را ندارد و به همین سبب یکی از راهکارهای بکار گرفته شده در این کشور کاهش ارزش پول است که از سوی سیاستگذاران این کشور اتخاذ شده است.
این کارشناس مسائل اقتصادی تأکید میکند: با کاهش ارزش دلار هزینه اسمی کالا هم در این کشور کاهش خواهد یافت.
وی درباره تزریق 600 میلیارد دلار از سوی دولت آمریکا به بازار، میگوید: این سیاست پیشتر با شکست مواجه شده بود.
رزاقی معتقد است: هم اکنون بسیاری از چینیها برای کاهش ارزش دلار در بازارهای سهام این کشور (آمریکا) میاندیشند و میخواهند از طریق سهام در بازار مالی این کشور بر بخشی از قدرت اقتصادی آمریکا، تسلط یابند.
وی معتقد است: اقتصاد آمریکا به سوی نابودی گام برمیدارد و نمیتواند راهکاری اتخاذ کند که اقتصاد خود را از بحران کنونی رها کند. وی ادامه میدهد: هنوز تولید کالای چینی بسیار کم هزینه است و به نظر میرسد آمریکا نمیتواند از این بحران رها شود.
به گفته این کارشناس اقتصادی، هم اکنون کشورهای توسعه یافته در حال فروش کالا به یکدیگر هستند و میتوان گفت به نوعی جنگ ارزی میان این کشورها ایجاد شده است.
وی میگوید: تزریق دلار در آمریکا به معنای ایجاد تقاضا است و در شرایط کنونی نمیتوان با بکارگیری سیاست کنز، اقتصاد این کشور را رهبری کرد. هم اکنون بازارهای جهانی با یکدیگر در ارتباط هستند و آمریکا سالهای متمادی است که کالاهای چینی مصرف میکند.
رزاقی ادامه میدهد: با تزریق نقدینگی معلوم نیست که اقتصاد آمریکا به حرکت و پویایی بیفتد.
وی با اشاره به مقام راهبری که آمریکا برای خود در جهان قائل است، میگوید: توافقی میان کشورهای سرمایهداری برای غلبه بر دیگر مردم جهان مشاهده میشود که این را میتوان در اشغال برخی از کشورها توسط کشورهای صنعتی مشاهده کرد. وی میافزاید: کشورهای صنعتی بسیار سازمان یافته عمل میکنند، اما همواره با یکدیگر کنار میآیند. در واقع شکارچیها با یکدیگر بر سر شکار متعامل میشوند. کشورهای چین، اتحادیه اروپا و آمریکا از درون به یکدیگر پیوسته هستند. تولیدکننده آمریکایی میتواند در لباس چینی ظاهر شود. وی معتقد است: از سوی دیگر اقتصاد چین به نقطهای میرسد که وضع زندگی مردم خود را باید ارتقا دهد و همراه با افزایش تولید و اشتغال بیشتر نیازهای مردم برای دسترسی به رفاه بیشتر تغییر خواهد کرد.
این کارشناس اقتصادی معتقد است: اقتصاد، دانشی اجتماعی ـ انسانی مبتنی بر علم ریاضیات و آمار است. زیرا انسان در تولید به عنوان تولیدکننده و مصرفکننده در اقتصاد حضور دارد. وی ادامه میدهد: هر اقتصادی نیاز به شرایط اجتماعی خود دارد. به طور مثال نمیتوان شرایط اقتصادی در چین را با ایران یا دیگر کشورها مقایسه کرد.رزاقی گفت: به طور مثال در کشور ژاپن کارگر به طور مادامالعمر استخدام میشود که این ویژگی اقتصاد آن کشور است.
وی با اشاره به اقتصاد چین میگوید: اقتصاد این کشور اجازه نمیدهد هیچ کالایی بدون تعرفه وارد بازار آن کشور شود و تولیدات داخلی آن را متاثر کند؛ اما متأسفانه این مهم در ایران به هیچ عنوان در نظر گرفته نمیشود.
کاهش سهم آمریکا در تولید ناخالص داخلی جهان
بهمن آرمان یک کارشناس مسایل اقتصادی هم از کاهش سهم آمریکا در تولید ناخالص داخلی جهان به یک چهارم خبر داده و میگوید: این میزان با بهرهگیری از تئوری تقویت طرف عرضه به 28 درصد رسید که پس از بحران مالی جهان به صورت مجدد به 25 درصد یعنی یک چهارم کل تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است.وی میافزاید: سهم آمریکا در تولید ناخالص داخلی در زمان جنگ جهانی دوم 33 درصد بود که این میزان با قدرت گرفتن ژاپن به 25 درصد کاهش یافت.
وی با بیان آنکه اقتصاد، علمی همانند سایر علمها است که از زمان آدام اسمیت تاکنون هیچ تغییری نداشته و فقط تکامل یافته است؛ اظهار میدارد: اقتصاد، علمی مبتنی بر ریاضیات و آمار است. وی ادامه داد: آمریکا، ژاپن و اتحادیه اروپا سه منطقه بزرگ اقتصادی در جهان هستند که میتوانند تأثیرات زیادی بر اقتصاد سایر کشورها داشته باشند.
آرمان با اشاره به تأثیرات نامطلوب تزریق 600 میلیارد دلار ارز از سوی آمریکا در ماههای اخیر بر اقتصاد سایر کشورهای جهان اظهار میدارد: این امر تفاوت و تضادی با نظریه کنز ندارد. زیرا به گفته وی دولتها باید در زمان بروز مشکل در اقتصاد دخالت کنند.
این کارشناس مسایل اقتصادی تصریح میکند: سهم ژاپن از تولید ناخالص داخلی 7 درصد، آلمان 5 درصد و مابقی کشورهای اروپایی هم عددی ناچیز است.
این کارشناس مسایل اقتصادی اظهار داشت: بالا بودن میزان سهم آمریکا در تولید ناخالص داخلی سبب افزایش تاثیرگذاری آن بر اقتصاد سایر کشورها میشود.
وی درباره علل بحران مالی جهان، میگوید: برخی این امر را ناشی از بی بند و باری و کنترل نکردن تسهیلات مسکن، برخی هم رئیس کل بانک مرکزی و عدهای دیگر جمهوریخواهان را دلیل بروز این بحران میدانند، در حالی که معتقدم این بحران با بیخبری بانک مرکزی همراه نبوده است و این امر، جریان قبلی دارد، به نحوی که آمریکا توانست با 10 میلیارد دلار بازارهای آسیای جنوب شرقی را برهم بریزد. آرمان یادآور میشود: نرخ بیکاری پس از بحران در آمریکا به بیش از 10 درصد، اسپانیا و روسیه هم حدود 20 تا 25 رسیده است. وی با بیان این امر که اقتصاد چین به آمریکا نزدیک یا از آن جلوتر خواهد بود، معقول نیست، اعتقاد دارد: از آنجا که آمریکا صادرکننده فناوری است، میتواند به نقش خود در اقتصاد جهانی ادامه دهد.
سبد ارزهای معتبر معیار تعیین ارزش پول ملی
در این میزگرد همچنین رئیس خانه صنعت و معدن ایران میگوید: برای تعیین ارزش پول ملی در کشورهای مختلف، قیمت سبدی از ارزهای معتبر ملاک قرار میگیرد و از برآورد رابطه پوند، دلار، یورو و دیگر ارزها برای ارزشگذاری پول ملی در قبال ارزهای دیگر استفاده میشود. هادی غنیمیفرد میگوید: اقتصاد جهان هم اکنون بهشدت به هم مرتبط است و به مانند ظروف مرتبط عمل میکند، بطوری که با افزایش تقاضا در چین شاهد تحولات جدید در اقتصاد جهان خواهیم بود.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا قدرتهای اقتصادی دنیا خود را برای ورود به بازارهای چین آماده میکنند، میگوید: تمامی کشورهای پیشرفته اقتصاد خود را برای تحولات آینده آماده میکنند، در کنار چین که اقتصاد روبه رشدی دارد، هندوستان با سرعت رشد میکند که رشد اقتصادی این کشورها سبب افزایش تقاضا به میزان 2 میلیارد نفر خواهد بود که این تحولات میتواند تأثیر بسیار زیادی در اقتصاد جهان داشته باشد.
غنیمیفرد «دیدگاه کنز» را افزایش نقدینگی برای رونق اقتصادی میداند و میگوید: براساس این دیدگاه با تزریق پول، تولید رشد میکند و با افزایش درآمدها بازارهای جدید ایجاد میشود که خود چرخه اقتصاد را راه خواهد انداخت. وی در عین حال هرگونه تقلید کورکورانه از تجربه کشورهای مختلف برای ساماندهی اقتصاد را رد کرده و میگوید: اصلاح امور اقتصادی رفتارهای غیرقابل انعطاف را برنمیتابد، بنابراین مدیران اقتصادی ما با همکاری استادان و متخصصان خبره اقتصاد و رصد تحولات جهانی باید سیاستهای معقول اقتصادی را اتخاذ و اعمال کنند.