* پیرامون شاخصهها و علائم فتنه توضیح بفرمایید؛ آیا حوادث پس از انتخابات را فتنه میدانید یا بحران؟
** اولین مطلبی که درباره فتنه به نظر میرسد این است که شرایط به گونهای مبهم میشود که تشخیص حق از باطل و مسئله صحیح از ناصحیح برای افراد جامعه بطور معمول دشوار میشود و ما به قرآن هم که مراجعه میکنیم به فتنه با نگاه آزمایش نگریسته شده، یعنی (در زمان فتنه) حوادث جامعه حوادثی هستند که مسائل در آنها مبهم شده و تشخیص سخت است، فلذا شرایط شبیه شرایط یک آزمایش است. گاهاً فتنه با مشکلات و دشواریهایی حتی از دست دادن خانواده، مال، اعتبار شغلی، مقام و ... همراه است و افراد در این زمینهها در ورطه آزمایش قرار میگیرند. برای همین است که به نظر میآید مقام معظم رهبری در جریان بعد از انتخابات مکرراً مسئله بصیرت را مطرح میکردند. بویژه با مجموعه نخبگان که صحبت میفرمودند از آنها میخواستند و به آنها توصیه میکردند که تحلیل درست به مردم ارائه دهند و به ریشهیابی فتنه بپردازند و در جهت بصیرت دهی به مردم تلاش نمایند.
حال اینکه آیا این حوادث فتنه است یا بحران؛ باید متوجه این مسئله بود که کلمه فتنه با فرهنگ اسلامی ما سازگارتر است. وقتی میگوییم فتنه یعنی جریانی که پشت آن دستهای پیدا و پنهانی در مقام فتنه گران هستند و اغراضی دارند که باید آن هم شناخته شود. ولی درباره بحرانها که برای آن انواعی هم ذکر میکنند، شرایط طور دیگری است و حتی ممکن است حادثهای پیش بیاید که مسئولین هم آن را بحران تلقی کنند و در پی مدیریت آن برآیند تا آن را مهار کنند. ولی اگر منظور ما از بحران آن دسته از مسائلی است که در مباحث توسعه سیاسی و نوسازی سیاسی از آن بهعنوان بحران تعبیر میشود و آن را به 5 نوع (مشروعیت، مشارکت، هویت، نفوذ و توزیع) تقسیم میکنند، به هیچ وجه برهه انتخابات و بعد از آن را نمیتوان بحران نامید و در این قالب تعریف کرد. چراکه مردم ما با هویت نظام مشکل نداشتند، تنها عدهای که با هویت اسلامی- ایرانی و یا با هویت انقلاب اسلامی مشکل داشتند در تلاش برای ایجاد فتنه برآمدند تا اینگونه وانمود کنند که جامعه اسلامی دچار بحران شده.
ما بحران مشروعیت هم نداشتیم، چرا که اکثریت قریب به اتفاق جامعه همانگونه که در 9 دی و هم 22 بهمن 88 به صحنه آمدند (در زمان رأیگیری و انتخابات هم حاضر شدند) تا اعلام کنند دوباره پای مشروعیت نظام را امضا میکنند و به کسانی که میخواستند این را بحران جلوه دهند جواب رد دهند. بحران مشارکت هم نداشتیم، چون در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ما شاهد اوج مشارکت مردم بودیم. ولی درباره بحران نفوذ، بله میتوان گفت یک عواملی با تفکرات خاصی سعی کردند در برخی سطوح و برخی افراد جامعه نفوذ کنند تا بحرانی ایجاد یا فتنهای برپا کنند و این فتنه در حقیقت ناشی از یکسری تفکراتی خارج از چارچوب تفکرات انقلاب اسلامی و قشر معلومالحال محدودی بود که از ابتدای انقلاب هم با انقلاب مشکل داشتند مثل نهضت آزادی، سلطنت طلبها و آنان که خود را ملی معرفی میکردند. در نهایت این حوادث با بحران توزیع هم ارتباطی نداشت.
* وقایع پس از انتخابات را واکنشهایی طبیعی از سوی طرفین انتخابات میدانید یا سناریویی که از مدتها پیش از انتخابات طراحی شده بود؟
** حوادث آن دوره نشان داد که این برنامه از پیش طراحی و برنامهریزی شده بود و بویژه در این حوادث از راهکارهای انقلاب مخملی استفاده شد (چه در دوران تبلیغات مثل شایعه امکان بروز تقلب و ضرورت تشکیل کمیته صیانت از آرا، چه پس از انتخابات که با تمسک به همان دروغ اول حوادثی که شاهد آن بودیم را راه بیندازند) ولی از لحاظ پیشبینی، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ما خوب عمل نکردند، لذا در بحث پیشگیری خوب عمل نکردیم. اما هرچه که در ادامه پیش میرفتیم بحث از پیش طراحی شدن این حوادث بیشتر معلوم میشد. بویژه در جریان راهاندازی شبکه فارسی وان و القائات این شبکه و همچنین هجمههای سایر رسانههای خارجی فارسی زبان مثل BBC و VOA، اقداماتی از این دست از سوی برخی کشورها مثل فرانسه و... از پیش برنامهریزی شدن این فتنه را نمایانتر کرد. این اقدامات در همان راستای غائله ناتمام و بینتیجه 18 تیر 78 که نتوانسته بود اهدافشان را محقق کند انجام شد و سعی شد مقدمات فتنه جدید را از طریق آن مراکزی که نیروهای داخلیشان را از سوی آنها آموزش و تجهیز میکنند، با هدف ایجاد ناامنی و بیثباتی و مخالفت با نظام مستقر، پیگیری نمایند.
در همین راستا فضای سایبری و مجازی را به خدمت گرفته بودند و به طرفداران خود از این طریق سرویس گستردهای میدادند. ابعاد این کار خیلی گسترده است، اینها در زمینه براندازی نرم تجربههای گستردهای دارند و در مورد شوروی سابق این آزمایش شده و به نتیجه رسیدهاند. اگر بخواهیم از این مؤسسات نام ببریم، باید به مؤسسات امریکناینترپرایز اشاره کنیم که شخصیتهای مهمی در آن هستند و اسامی بعضی از آنها مثل مایکل لدین، ریچاردپرل، داگلاس فیشر، یالمرک پالمر، مارتین ایندیک، کنت پولاکف و... را شنیدهاید. در اینجا کمیتهای وجود دارد به نام «کمیته خطرجاری»که یکی از مراکز پژوهشی حامی گسترش نافرمانی مدنی است. با این اصطلاحات در دوران دوم خرداد آشنا شدیم که عیناً ترجمه همان ادبیاتی است که در امثال این کمیتهها ایجاد میشود، یا مرکز پژوهشی هادسن به ریاست هربرت لندن از دیگر مراکز پژوهشی است که از گسترش نافرمانی مدنی بویژه پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری حمایت کردند. این کمیته یکی از روشهای تعدیل سیاست هستهای دولت دهم را تهاجم نرم معرفی کرده بود.
* تولیدات این مراکز چگونه در ایران عملیاتی شد؟
** مؤسسه هوور وابسته به دانشگاه استانفورد یکی از مراکز پژوهشی پیرو سیاست فشار از بیرون، تغییر از درون است. این اصطلاح فشار از پائین چانهزنی از بالا عیناً ترجمه همین واژههایی است که خودشان طراحی کردهاند و ساخته آقای حجاریان نبود. او در زندان گفت من این ادبیات را گرفتم و آمدم در جامعه خودمان پیاده کردم. این اصطلاحات در آنجا وضع و عیناً در اینجا ترجمه شده است، به این ترتیب که در جامعه از پائین فشار بیاورند و در بالا بر سر منافع و تقسیم قدرت چانهزنی کنند و همزمان از بیرون فشار بیاورند تا تغییر را در درون عملیاتی کنند، اینها به ظاهر یک مشت واژه هستند ولی پشت سرشان کلی برنامه و روش و راه خوابیدهاند و امثال آقای حجاریان اقرار میکنند که آمده و این روشها را در جمهوری اسلامی پیاده کردهاند. از جمله ابزارهایی که برای مدیریت نافرمانی مدنی از آنها استفاده میکنند یکی تنشزایی با بهرهگیری از ظرفیت سازمانهای بشردوستانه است و دیدیم که خانم شیرین عبادی را که درست کردند و به او اجازه دادند و در حقیقت آزاد است که برود و بیاید و هر وقت هم دلش خواست مصاحبه کند و مصونیتی برایش دست و پا کردهاند که خط میدهد و میگوید فلان جا فشار بیاورند و این کار و آن کار را بکنند.
بهرهگیری حداکثری از ظرفیت جنگ اطلاعاتی که هر کدام از اینها توضیحات و اطلاعات قابل توجه و قابل مطالعهای دارد، بهرهگیری هدفمند از ظرفیتهای تهاجم رسانه که استفاده میشود و در این زمینه چقدر سرمایهگذاری کردهاند. راه انداختن صدای امریکا یا بی.بی.سی فارسی که با سرمایه اولیه 30 میلیون پوند راهاندازی شده، اینها ارقام کوچکی هستند و الان کنگره امریکا مرتباً بودجه تصویب میکند که این شبکههایی که در اختیار اینها میگذارد تا پشتیبان کارهای آنها باشد، گسترش پیدا کند، خلاصه کم نیاورند و به روز باشند. چند سال است که با افتخار میگوییم که جمهوری اسلامی برای کشورهای منطقه تبدیل به الگو شده است، یکی از اهداف اینها این است که اینطور نشود و میبینیم بعد از انتخابات مدتی تلاش کردند که گرفتار خودمان شویم، برای جلوگیری از الگو شدن جمهوری اسلامی برای سایر کشورهای اسلامی.
* به نظر شما آیا این فتنه را میتوان ادامهای از تهدیدات خارجی دانست یا ریشههای آن را باید در عوامل و ضعفهای داخلی جست؟
** من در پاسخهای قبلی تا حدودی اشاره کردم که عوامل خارجی نقش اصلی را در این حوادث داشتند ولی باید یک نکته را مدنظر داشت و آن اینکه مسلماً بیگانگان باید زمینههای داخلی را مساعد و آماده ارزیابی کنند، تا براساس آن برنامهریزی نمایند. آن چیزی که ما امروز بهعنوان سران فتنه از آنها یاد میکنیم همین زمینه مساعد داخلی است که گفتیم. این جریان یک بار شانس خود را در 18 تیر 78 امتحان کرد، ولی با شکست مواجه شد و بعداً تحلیل کردند که درست است که ما مجلس و دولت را داشتیم ولی چون پایگاه اجتماعی نداشتیم و بدنه اجتماعی با ما همراه نبود، با شکست مواجه شدیم. بعد از این بود که آنان در صدد برآمدند با تجهیز و از بین بردن ضعفهایشان دوباره وارد میدان شوند، لذا با کمک مؤسسههای متعددی که شاید به بیش از 60 مؤسسه هم برسد که 15 مورد آن در امریکاست، تدارکات این فتنه را ریختند و در نهایت در انتخابات سال 88 تمام و کمال بروز و ظهور یافتند.
* برنامهریزی سرویسهای جاسوسی بیگانه بر روی نقاط ضعف افراد و بویژه خواص جهت ضربه زدن به نظام اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟ چرا برخی خواص در این برهه یا سکوت پیشه کردند یا حتی گاهاً علیه فرمایشات رهبری موضعگیری میکنند؟
** انتخاب این واژه فتنه دقیقاً به خاطر همین است و یکی از مصادیق آن همین است، یعنی آنقدر عمیق است که حتی خواصی که باید با تحلیلهای درست خود جامعه را هدایت کنند، هم دچار و گرفتار آن میشوند و ذهن روشنی ندارند و یا مواضع نادرست میگیرند یا سکوت میکنند، این حادثه مشخصاً ثابت میکند این یک فتنه است، چون شاهد بودیم برخی خواص سابقهدار در انقلاب را هم مبتلا کرد که البته عوامل آن قابل بررسی است.
* عواملی که باعث چنین موضعگیریهایی از سوی خواص شد را بررسی نمایید؟
** با دقت به قرآن و نهجالبلاغه اینها قابل دستهبندی و تحلیل است. در حقیقت در چنین تقسیمبندی ما باید به سراغ ویژگیهای یک انسان برویم. نقاط ضعف یک انسان باعث رسوخ شیطان و وسوسهها میشود و باعث میشود فرد به قبیله فتنهگران بیفتد. یکی از آنها نفعپرستی است؛ یعنی انسان وقتی میبیند آن منافعی که قبلاً بهرهمند بود (رانتهایی که از حکومت نصیبش میشده) به دلیل جابهجایی قدرت به خطر میافتد و امکان گسسته شدن از آن منافع نامشروعش وجود دارد و یا دیگر موقعیت سیاسی او تهدید میشود و به تبع آن منافعش هم محدود میشود، برایش انگیزه ایجاد میشود که با نظام برخورد کند و در مواضع خود گاهاً یا سکوت یا همراهی با فتنهگران را برمیگزیند، چون این فتنهگران را در مقابل آن جبهه تهدید کننده منافعش میبیند. مقامپرستی، یعنی کسی صاحب منصب و قدرتمند و صاحب نفوذ بوده ولی با چرخشهای قدرت که لازمه مردم سالاری است دستش را از قدرت کوتاه ببیند.
در فرهنگ اسلامی داریم که آخرین حبی که از دل انسان بیرون میرود حب قدرت و ریاست است در حالی که اگر نگاه اعتباری به قدرت داشت و آن را فرصتی برای خدمت میدانست هرگز این چنین موضعگیری نمیکرد. یکی دیگر از مسائلی که حتی یاران پیامبر هم به آن مبتلا شدند و بعد از پیامبر در برابر حضرت علی (ع) ایستادند، حب خانواده و فرزندان است که افرادی چون طلحه و زبیر هم از آن نگذشتند و به این دام افتادند. نکته دیگر گروه یا قبیلهگرایی است، حال چون فرد میبیند که تشکیلات و گروهش رأی نیاورد خود را مقید میداند که با فتنهگران و مخالفین همراه شود. هر قدر انسان در تزکیه نفس و حقگرایی ضعف داشته باشد و در تقوا آن طور که باید قوی نباشد، گرفتار چنین هواها و دامهایی میشود و مواضع اشتباه اتخاذ میکند.
* اهداف فتنههای مختلفی که در طول 30 سال بعد از انقلاب رخ داد چه بود؟ آیا به دنبال حذف اشخاص بودند یا درصدد سقوط نظام بودند؟
** اگر صرفاً بحث اشخاص را مدنظر قرار دهیم سادهانگاری است. فتنهها بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب آغاز شد، ولی هرگز نتوانستند در مدیریت نظام اخلال ایجاد کنند. هدف اصلی فتنه را خود انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران که مولودی از انقلاب بود، قرار دادند. حال یا بطور فیزیکی یا استحاله (یعنی جمهوری اسلامی فقط یک شکل خالی از محتوا باشد) یا حداقل ایجاد ناامنی و بیثباتی کنند تا نوعی سرخوردگی بین مردم ایجاد شود و آن ارتباطی را که بین مردم و نظام هست مختل نمایند.
* استراتژی رهبر معظم انقلاب را در مواجهه با فتنه اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
** راهبرد ایشان راهبرد اسلام و قرآن است و بویژه منش حضرتعلی(ع) را اتخاذ کردهاند. بویژه ما مشاهده میکنیم حضرت علی (ع) در مقابل فتنهها مهمترین کاری که میکردند، آگاه کردن مردم و جدا کردن کسانی که خودشان فتنهگر نیستند ولی دچار اشتباه شدهاند میباشد. مثلاً وقتی حضرت علی (ع) با خوارج روبه رو شد مدتها در جمع آنها سخنرانی کرد و تعداد بسیاری را با روشنگری از جرگه خوارج بیرون کشید و در نهایت که آنها دست به اسلحه بردند، با آنها برخورد کرد ولی به پیروانش سفارش کرد بعد از من با اینها جنگ نکنید، چون اینها کسانی هستند که ارادهشان حق بود ولی به باطل گرویدند. لذا حساب آنها را از معاویه جدا میکنند. هم امام و هم مقام معظم رهبری راهبردشان ایجاد بصیرت بود. یعنی ابعاد فتنه را برای جامعه خوب روشن کنند و ریشههای گندیده آنها را از خاک بیرون بیندازند تا مردمی که بر اثر اشتباه دنبال اینها رفتند به اشتباه خود پی ببرند و از آنها جدا شوند. وقتی خوب به مردم شناسانده شدند باید با آنها برخورد قانونی شود آن هم به شکل حداقلی. پس اولویت کار ایشان شناساندن ابعاد و ریشههای این فتنه به مردم بود و مقام معظم رهبری نسبت به این مسئله بارها به سران فتنه تذکر دادند که راه خود را از بیگانگان جدا کنند ولی متأسفانه بسیاری از آنها این کار را نکردند لذا مسیر سقوط را طی نمودند.
* مدیریت رهبر انقلاب را در مهار فتنهها و تاکتیکهایی که در این مسیر به کار گرفتند در مقایسه با تاکتیکهای امام در مقابله با فتنههای آن زمان چگونه میبینید؟
** طبیعتاً ما هر قدر در انقلاب پیش رفتیم ابعاد فتنه پیچیدهتر شد. روزی ترور، روزی جنگ، محاصرههای اقتصادی و حالا هم از طریق جنگ نرم و تهاجم فرهنگی وارد شدهاند و به شیوه استفاده از قدرت نرم در جهت نامشروع و ایجاد فتنه متوسل شدهاند که ابزار آنها و شناخت آنها پیچیدهتر شده است و مرزبندیهای آن هم دشوارتر است. مثلاً در جنگ مرزها مشخص بود ولی حالا و امروز با امواجی روبهرو هستیم که در هر خانهای قابل دستیابی است. همان طور که میدانید هم حضرت امام و هم مقام معظم رهبری در جایگاه رهبری انقلاب اسلامی و نیابت امام زمان (عج) قرار میگیرند. اینها به خاطر خلوص و مجاهدتشان، خداوند به آنها نور و بصیرتی داده است که بسیار جلوتر از جامعه خطرات را احساس میکنند و آنها را به مردم اخطار میدهند و جامعه را نسبت به آنها هدایت میکنند، برای همین است که مقامی پیشرو دارند. مقام معظم رهبری هم وقتی در این جایگاه قرار گرفتند بحث ترور و جنگ تحمیلی و ناامنی و هواپیماربایی را پشتسر گذاشته بودیم و دشمن در پی استفاده از جنگ نرم بود. از تحریم اقتصادی و علمی تا فشار روانی و سیاسی و استفاده از ابزار فرهنگی برای ایجاد تزلزل در اعتقادات جامعه بهره بردند. اعتقاداتی که براساس آنها انقلاب کردند و به استقلال و آزادی نائل شده بودند.
* شرایط امروز را چقدر با دهه 70 و ظهور دوم خرداد مشابه میدانید؟
** در آن زمان ما سابقهای از این قبیله فتنهگر در زمینه شایعهسازی در دست داشتیم و شایعه افکنی آنها به انتخابات ریاست جمهوری سال 76 برمیگردد. در آن زمان شایعهای مبنی بر این پخش شد که مینویسیم خاتمی میخوانند ناطق (یعنی تقلب در انتخابات) که آن را به دروغ به مرحوم گل آقا نسبت دادند و آنجا این مقدمهسازی را کردند، در صورتی که نتیجه انتخابات خلاف رأی آنها بود همین حوادث را ایجاد کنند. ولی آن زمان اکثریت مردم به آقای خاتمی رأی دادند یعنی نقشههایشان خنثی شد ولی این شایعه تقلب و مواضع طلبکارانه یک شناخت به نظام نسبت به این افراد داد و نکته مهم این است که این یکی از اصول بارز و ویژگیهای انقلابهای رنگین است.
* برخورد رهبر انقلاب در مواجهه با برخی خواص مردود را چگونه ارزیابی میکنید؟
** روش ایشان اسلامی و از راه اتمام حجت بود. مثلاً همانطور که حضرت موسی مأمور شدند همراه هارون پیش فرعون بروند، خدا به ایشان وحی کرد با سخنی نرم و موعظه حرف بزنند. مقام معظم رهبری هم در این یک سال سخنانشان از باب موعظه و نصیحت بوده و دوست نداشتند کسانی که سابقه در انقلاب داشتند دچار سقوط شوند و منتظر بازگشت این افراد به نظام بودند و خیلی با درایت و حوصله جلو رفتند، یعنی همیشه گزینه اصلاح مسیر را در مقابل فتنه گران باقی گذاشتند که نتایج مثبت آن را هم مشاهده کردید. ابعاد فتنه چنان روشن شد که افراد صریحاً نظر خود را اعلام کردند. این همان راهی بود که امام راحل هم بر آن بود. من در مقالهای به نام مدیریت بحرانها هم به این مسئله اشاره کردهام که امام ابتدا ابعاد یک مسئله را روشن میکردند و آن را با مردم در میان میگذاشتند با همراهی مردم عمده این فتنهها را میخواباندند یا بحرانها را مدیریت میکردند. مقام معظم رهبری هم همین سیره را پیروی کردند.
* آیا انحراف برخی نخبگان ریشه در گذشته آنان داشته یا اینکه به مرور زمان و در اثر نفوذ تفکرات و تهاجم فکری، فرهنگی غرب بین خواص این افراد سیر استحاله را طی نموده و به وضعیت کنونی رسیدهاند؟
** میتواند همه اینها باشد، عدهای دچار نفاق بودند و از اول به ولایت فقیه اعتقاد نداشتند مثل جریان نهضت آزادی. بعضیها تا زمانی که امام زنده بود جرأت نمیکردند یا مصلحت نمیدیدند این مسئله را ابراز دارند. بعضیها هم اعتقاد به ولایت فقیه داشتند ولی همان عوامل چهارگانهای که قبلاً ذکر کردیم و برشمردیم باعث شده آنها به دام فتنه بیفتند. یعنی اینگونه نیست که حقانیت ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی برایشان محرز نباشد، بلکه علیرغم اینکه این مسائل را قبول دارند و به خاطر منافع مادی، گروهی، خانوادگی و حب جاه و مقام دچار این فتنه میشوند.
* به نظر شما آیا سران فتنه از عملکرد خود پشیمان و از ادامه این روند ناامید گشتهاند؟
** خیر؛ به نظر نمیآید پشیمان باشند. آنقدر به راه خطای خود پیش رفتند که تلاشهای اخیرشان حتی از سوی طرفداران خودشان هم مذبوحانه و چندش آور شده و کار را تا جایی پیش بردهاند که به دفاع از گروههای تروریستی میپردازند.
* آیا ناکامی جنگ خیابانی باعث شد سران فتنه مجدداً به شرکت در انتخابات روی بیاورند و برای انتخابات مجلس و شوراها سرمایهگذاری کنند؟ به نظر شما بیانات رهبری مبنی بر اینکه فتنه جویان صلاحیت حضور در نظام را از دست دادهاند پاسخ به همین موضوع بود؟
** بله؛ آنها که در مقام مقابله هستند، یک جریانی نشان دادند که مسئلهشان مقابله با نظام است و بهرغم فرصتهایی که مقام معظم رهبری برای اصلاح مسیر و توبه و بازگشت از مسیر غلط پیش روی آنها گذاشتند اینها نه یک بار و دوبار بلکه بارها بر این مسیر غلط پافشاری کردند. به نظر میآید که مقام معظم رهبری اتمام حجت الهی برایشان شد که اینها انسانهای اصلاحپذیری نیستند. لذا اعلام کردند اینها دیگر شایستگی حضور در صحنههای کلیدی جامعه را ندارند و مردم هم موافقت خود را در 22 بهمن با این امر اعلام کردند و برائت خود از این جریان را اعلام کردند و امروز محاکمه این افراد مطالبه عمومی شده است و برخورد با آنان و خنثی کردن راه آنان خواست همه شده است.
* برخی که بحث میانجیگریها را مطرح میکردند، پی در پی در لابلای بیانیهها و اطلاعیههای سران فتنه به دنبال نکات مثبت میگشتند تا به نحوی سر و ته ماجرا را هم بیاورند و آشتی و به زعم آنها وحدت حاصل شود. ولی به نظر میرسید رهبری نه تنها هرگز از آشتی با فتنهجویان سخن نگفتند بلکه از آغاز فتنه، گویی عمق آن را دیده و راه بازگشت را مسدود دانسته بودند، شما نظرتان در این باره چیست؟
** یک عدهای سران فتنه و عدهای تماشاچی بودند، اینها همان خواص مردودند. کسانی که در این آزمایش موفق نشدند، چرا که علایق آنها باعث شد جریان مقابله با نظام را همراهی و تقویت کنند. اصلاً صورت مسئله غلط طراحی شده بود. صورت مسئله این بود که یک جماعتی هستند که اینها نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارند و زمانی به دنبال رفراندوم برای تغییر نظام به جمهوری بودند، با بیگانگان هماهنگ شدند و در این انتخابات اخیر هم حاضر نشدند در چارچوبهای قانونی وارد شوند. در حالی که برخلاف شعارهای خود که مبنی بر رعایت و اجرای قانون بود حرکت میکردند و در نهایت مردم را با این تعارضها از خود بیزار کردند.
در همین حال مقام معظم رهبری از طریق قانون خیلی فرصت به آنها دادند ولی آنها نشان دادند که فقط برای مقابله با قانون و نهادهای قانونی آمدهاند. دیگر بحث مقابله دو گرایش سیاسی نبود، لذا در اینجا صحبت از آشتی ملی یعنی استفاده از ابزار انقلاب مخملی و رنگین، در آنجا عدهای غیرقانونی میخواهند در مقابل نظام مستقر بایستند و اردوکشی خیابانی میکنند و یا غیرقانونی خود را به مردم تحمیل کنند و حکومت و قدرت را در دست بگیرند یا باج بگیرند و امتیازاتی کسب کنند. رهبری این را بموقع و با تیزبینی تشخیص دادند و این بحث آشتی ملی را در اینجا نفی کردند. چون در اینجا بحث اختلاف بین دو جناح سیاسی نیست. عدهای در مقابل رأی مردم ایستادهاند. فلذا آن را آشتی با کسانی دانستند که مقابل نظام ایستادهاند و پذیرفتن آن را صحه بر مطالبات غیرقانونی برخی افراد دانستند. آنان که از این امر حمایت میکردند کسانی بودند که مستقیم یا غیرمستقیم از این جریان فتنه نفع میبردند که رهبری این را فهمیدند.
* به عنوان سؤال آخر، به نظر شما راهحل پیشگیری از این گونه فتنهها چیست؟
** در این چند سال رهبر معظم انقلاب مرتباً هشدار میدادند و کمتر گوش شنوایی بود، بصیرت لازم بود برای اینکه عمق این خطر را بتواند حس کند؛ یعنی اگر بخواهیم خلاصه کنیم که راهحل این مسئله و پیشگیری آن چیست در یک عبارت یعنی همانی که آقا گفتند خلاصه میشود و آن هم مهندسی فرهنگ در سطح کلان و اجرایی کردن مهندسی فرهنگی است، در مهندسی فرهنگ شما سیاستگذاری و در مهندسی فرهنگی ساختارسازی و اجرا میکنید. اگر شورای عالی انقلاب فرهنگی ما میتوانست این پیام را درک کند و ظرفیتی داشت و روی این برنامه سرمایهگذاری میکرد، شاید امروز ما به این وضع دچار نمیشدیم. بعد از سه دهه هنوز نیامدهاند به جای این کتابهای ضد دین و ضد ارزشهای الهی و انسانی، کتابهایی را تألیف کنند که اقلاً اسمی هم داشته باشد و بگویند که اگر کسی خودش نخواست جامعه شناسی ضد دین بخواند، بگویند بیا این کتاب را که ما به جای آن گذاشتیم بخوان. البته من معتقدم نسل جوان ما خیلی توانمندتر از ما این مسائل را حس میکنند و توانمندیهای لازم را هم در این جریان دارند، ماها دیگر نه حال و حوصله و نه توانش را داریم که در فضای سایبر و وبسایت و این حرفها برویم و مقابله کنیم، فکر میکنم هنر ما این باشد که زمینه را باز و استقبال کنیم و نسل جوان را در این صحنه بیاوریم و امکانات را برایش فراهم کنیم، آنها میتوانند، ما باید دیگر اقرار کنیم که نمیتوانیم از پس این تهدیدهای نرم بربیاییم.
همانطور که امام تا آخر عمرشان به روز بودند، یعنی ادبیات ایشان یک ادبیات جوان بود، امروز هم مقام معظم رهبری این گونه هستند و به خاطر مسئولیت و پشتوانه الهی که دارند حتی جلوتر از زمان حرکت میکنند و نسل جوان متعهد ما که توانمندیهای علمی و فناورانه هم دارند میتوانند به ایشان لبیک بگویند و حرکت کنند.