تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۲۳  ، 
کد خبر : ۲۱۰۷۷۳

آسیب‌شناسی وحدت (بخش اول)


بخشعلی قنبری*
معنا و مفهوم آسیب‌شناسی
آسیب‌شناسی معادل کلمه Pathology است که این واژه از ریشه یونانی Path = Patho به معنی رنج، محنت، احساسات و غضب و Logy به معنای دانش و شناخت است و اصطلاح Pathology به معنای آسیب‌شناسی آمده است. آسیب‌شناسی در بدو پیدایش به حوزه علوم زیستی منحصر و محدود بوده است و عبارت بوده است از «مطالعه و شناخت ریشه بی‌نظمی‌ها در اعضاء بدن انسان، حیوان و حتی گیاه.»
در عرصه اجتماعی هم که اخیراً به طور وسیعی به کار می‌رود به معنای شناخت و ریشه‌یابی بی‌نظمی‌های اجتماعی است.
آسیب‌شناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که چنانچه ذکر شد از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان، بین بیماریهای عضوی و انحرافات اجتماعی، قایل می‌شوند. در واقع با شکل‌گیری و رشد جامعه‌شناسی در قرن نوزدهم میلادی بهره‌گیری از علوم مختلف برای بیان فرایندهای اجتماعی (Social Process) نیز معمول گردید و در نتیجه بسیاری از اصطلاحات و واژه‌های رایج در علوم دیگر چون زیست‌شناسی، علوم پزشکی، زمین‌شناسی، و مانند آن در جامعه‌شناسی نیز به کار گرفته شد که از آن جمله می‌توان به آسیب‌شناسی اشاره کرد.
باید دانست که آسیب‌شناسی زیستی همان اهداف و مقاصدی را دنبال می‌کرد که با تغییر موضوع در عرصه اجتماعی نیز همانها را دنبال می‌کند. عمده‌ترین هدفها و مقاصد آسیب‌شناسی اجتماعی را به شرح ذیل می‌توان طبقه‌بندی کرد:
1) مطالعه و شناخت آسیب‌های اجتماعی و یافتن علل و پیدا کردن دلیل‌های آنها در عرصه معرفتی و نظریه‌پردازی. پس از این شناخت است که می‌توان با تشخیص درست دردهای اجتماعی به تدارک درمانهای متناسب اقدام نمود.
2) پیشگیری از وقوع جرم و انحراف در جامعه به منظور بهسازی محیط زندگی جمعی و خانوادگی.
نیک می‌دانیم که در عرصه اجتماع (در حوزه مسایل اجتماعی – حقوقی) درمان مبتنی بر شناخت جرمها به مراتب مفیدتر و نتیجه‌بخش‌تر از درمانهایی است که براساس شناخت مجرمان صورت می‌گیرد. جرم‌شناسی، زمینه‌های پیشگیری را فراهم می‌سازد که همواره عملی‌تر، کم‌هزینه‌تر و دستیافتنی‌تر از درمان بعدی است.
3) درمان کج‌رویهای اجتماعی با به کارگیری روشهای علمی و استفاده از شیوه‌های مناسب برای قطع ریشه‌ها و انگیزه‌های آن.
4) تداوم درمان برای پیشگیری و جلوگیری از بازگشت مجدد انحراف اجتماعی1
آسیب‌شناسی و وحدت دینی
رابطه دین و اجتماع به وثاقت اخلاق و جامعه و یا فرهنگ و جامعه است. این رابطه تنگاتنگ وقتی اهمیت جدّی می‌یابد که خود دین هم رنگ اجتماعی داشته باشد. در یک نگرش کلی می‌توان به این نظر دست یافت که اسلام در میان سایر ادیان وحیانی، اجتماعی‌ترین آنهاست.
با توجه به مقدمه فوق می‌توان به اهمیت وحدت دینی در جوامع اسلامی واقف شد و آنگاه اهمیت آسیب‌شناسی وحدت دینی را یافت. نگارنده از آن جهت آسیب‌شناسی اجتماعی را در ارتباط با وحدت دینی آورده است که اولاً وحدت یک امر اجتماعی است و ثانیاً خود دین هم صبغه اجتماعی دارد بویژه وقتی روی سخن با اسلام و مسلمانان است.
با شناخت آسیبهای وحدت اسلامی است که می‌توان قبل از وقوع دردها و بروز آفتهای دین‌ستیز و وحدت‌سوز به پیشگیری پرداخت و گلزار سلم و سلامت و صلح و صفای مسلمانان را از آفتهای ناشناخته ایمن داشت.
آسیب‌شناسی وحدت در واقع یادآوری این نکته است که برای مسلمانان که در دنیای غفلت‌آور زندگی می‌نند؛ دنیایی که فی‌نفسه غفلت‌زاست علاوه بر اینکه تبلیغات عصر جدید این غفلت را دوچندان کرده و آدمیان را به غفلت از هستی و وحدت جمعی‌شان فرا می‌خواند.
دردشناسان رهیده از غفلتهای طبیعی و مصنوعی، نیکخواهان و درداندیشان و مصلحان و وحدت‌بخشان اسلامی در طول سده‌ها مردم را نسبت به مساله تفرقه و آفتها و آسیبهایی که وحدت آنها را تهدید می‌کند، هشدار داده‌اند. بنابراین آسیب‌شناسی وحدت در هر عصری و مصری امری مورد نیاز و احتیاج است تا مردم مسلمان قدر وحدت را بدانند.
براساس آنچه گفته شد می‌توان آسیب‌شناسی وحدت دینی (اسلامی) را چنین تعریف کرد: «آسیب‌شناسی وحدت دینی شناخت آن دسته علل و عواملی است که به نحوی اتحاد موجود میان مسلمانان را از میان برمی‌دارد و پراکندگی و دشمنی را جایگزین آن می‌کند. در این جا باید متذکر شویم که در عرصه‌های مختلف، مسلمانان بنا به دلایلی و در حوزه‌های دیگر بنا به عللی دچار تفرقه می‌شوند که به طور کامل به آنها خواهیم پرداخت.
آسیبهای وحدت دینی در عرصه‌ نظری و عملی
اگر زندگی آدمیان را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کنیم، وحدت نیز در همین دو عرصه قابل بررسی و تبیین است و نیز اگر در نسبت‌ پیشه‌ها (عرصه عملی زندگی) و اندیشه (عرصه نظری زندگی) تقدّم را با اندیشه‌ها بدانیم در وحدت نیز چنین نسبتی و تقدّمی لازم می‌آید.
آنچه به نظر نگارنده می‌رسد این است که اندیشه در طول تاریخ بر پیشه‌ها مقدّم بوده است هرچند که نفس عمل، اندیشه‌هایی هم به دنبال می‌آورد. اما آنچه مسلم است تقدّم اندیشه‌ها بر پیشه‌ها است.
براساس طبقه‌بندی زندگی و نیز تقسیم‌بندی وحدت به دو عرصه نظری و عملی، آفتها و آسیبهای وحدت دینی هم به دو بخش آسیبهای عملی و نظری تقسیم می‌شود که به آسیب‌شناسی هریک از آنها می‌پردازیم.
الف: موارد و مصادیق آسیب‌شناسی نظری
«منظور از آسیب‌شناسی نظری شناخت آسیبها و آفتهایی است که به لحاظ فکری و نظری میان مسلمانان تفرقه و پراکندگی به وجود می‌آورد.» در این حوزه آسیبهای فراوانی وجود دارد که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم.
1- نگرش غلط به امر اختلاف در اندیشه‌ها
اگر به خلقت موجودات نظری بیفکنیم به این نکته پی می‌بریم که تنوع و اختلاف، اصلی طبیعی در بین آفریده‌های الهی است. گویی اگر این مساله وجود نمی‌داشت هستی قالب نمی‌گرفت و رخ زیبایی پیدا نمی‌نمود. در میان آدمیان هم همین اصل جاری بوده است. اگر آدمیان از کتاب اندیشه انسانی حظ و لذتی می‌برند ناشی از همین اختلاف است نه یک دستی آن. اتفاقاً قرآن کریم نیز به این نکته میمون و مبارک اشاره کرده است: «ولا یزالون مختلفین» (هود/118)؛ آدمیان همیشه با همدیگر اختلاف داشته‌اند.
شاید کسی سؤال کند که شناخت و به رسمیت شناختن این اختلاف و طبیعی دانستن آن چه کمکی در روند وحدت‌گرایی مسلمانان می‌کند؟ در جواب باید گفت که شناخت فلسفه وجودی اختلاف و به رسمیت شناختن آن و طبیعی دانستن آن زمینه را برای بوجود آمدن تساهل و مدارای دینی نسبت به پیروان دین و در اینجا اسلام فراهم می‌سازد. اگر اختلاف را به رسمیت بشناسیم با وجود رسمی بودن آن، موارد و مصادیق وحدت و تسامح و تساهل در برخورد با یکدیگر را خواهیم شناخت و خواهیم دانست که باید یکدیگر را بپذیریم و مطمئن باشیم که یکدست کردن اندیشه کاری نشدنی و بلکه نامطلوب است.
و نیز به این نکته خواهیم رسید که تعقل و اندیشه‌ورزی، تعادل را به دنبال می‌آورد و ما را از افتادن در ورطه مطلق‌بینی خود، خواهد رهانید و در کمال اندیشه‌ای، خود را شریک و محتاج دیگران خواهیم یافت. هرجا که تعقل پیش آید اختلاف هم به طور طبیعی ولادت خواهد یافت و این را باید به رسمیت شناخت و با وجود آن باید یکدیگر را تحمل کنیم. ما باید در عرصه اندیشه دینی بسان مسافران کشتی باشیم که مسافران مختلفی دارد، ولی هریک از آنها را در مقاصد خودشان پیاده می‌کند و با وجود اینهمه اختلاف همه آنان در سالم نگهداشتن کشتی اتفاق‌نظر دارند و به هیچ وجه بخاطر داشتن اختلاف، به کشتی تعرض نمی‌کنند، بلکه در حفظ و سلامت آن می‌کوشند.
جالب اینجاست که صحابه بزرگوار پیامبر اسلام(ص) با وجود اختلافات شدیدی که با یکدیگر داشتند همواره یکدیگر را تحمل می‌کردند و هیچوقت در صدد وارد ساختن خدشه بر کیان اسلام و جامعه دینی برنمی‌آمدند. در میان یاران پیامبر(ص)، علی(ع) و ابوبکر و عثمان و ابوذر و سلمان را یکجا جمع می‌بینیم که به لحاظ نظری اختلافات زیادی باهم داشتند، اما همه آنان در پیرامون شخصیت عظیم پیامبر حلقه می‌زدند.2
پس به رسمیت نشناختن اختلاف و عدم تحمل مخالفان از آفتهای عظیمی است که همیشه وحدت مسلمانان را تهدید می‌کرده است. بنابراین باید نگرش اهل مذهب را درباره موضوعات مختلف به رسمیت بشناسیم و آنها را به سخره نگیریم. البته به رسمیت شناختن، مساوی پذیرفتن اندیشه مخالف نیست بلکه مهیا ساختن زمینه برای حسن تعامل و گفتمان دینی است. در سایه چنین گفتمانی است که نقد مبتنی بر تعقل صورت می‌گیرد، بدون اینکه به احدی از مسلمانان اهانتی بشود.
از جمله موضوعاتی که میان شیعه و سنی اختلاف‌ نظر وجود دارد می‌توان به مواردی از قبیل نگرش آنان درباره اصحاب پیامبر(ص)، تقیه، امامت، عشره مبشره، بدار، رجعت و امام زمان(عج) اشاره کرد. البته اختلاف موجود میان شیعیان و اهل سنت در این زمینه هرگز به معنای طرد یکدیگر نیست بلکه اولاً هیچیک از این اختلافات، شیعیان و یا اهل سنت را از دایره مسلمانی خارج نمی‌سازد بلکه عالمان دینی هردو مذهب می‌توانند با کمال احترام به طرف مقابل به ارائه نظریات خود بپردازند و حتی درصدد نقد یکدیگر برآیند. این روش نه تنها میان آنان اختلاف بوجود نمی‌آورد بلکه دلها را به یکدیگر نزدیک می‌سازد. مگر فاصله یک شیعه یا یک نفر سنی بیشتر از فاصله یک مسلمان با مسیحی یا یهودی است؟ چگونه صحبت و گفتگوی احترام‌آمیز میان اسلام و مسیحیت همیشه برقرار بوده است و حال چرا چنین گفتمانی میان مسلمانان که در حیطه یک دین قرار دارند انجام نپذیرد؟!
با تأسف باید گفت که در طول تاریخ، دستهایی در کار بوده تا میان مسلمانان به لحاظ کلامی، فقهی و سیاسی اختلافات را تشدید کند و این آفت، وقتی آسیب‌ناکتر می‌شود که سیل تهمت و اهانت هم با مسایل و مطالب علمی آمیخته شود. باید بپذیریم که ممکن است شیعیان یا اهل سنت نظر دیگری در رابطه با موضوعاتی از دین داشته باشند، به عنوان مثال وقتی می‌بینیم که شیعیان نگرش خاصی به اولاد اباعبدالله(ع) دارند هیچ‌کدام از برادران اهل سنت نباید این دیدگاه را عاملی برای تمسخر شیعیان قرار دهند و از طرفی می‌دانیم که اهل سنت نسبت به برخی از صحابه پیامبر از قبیل ابوبکر و عمر تقدس و احترام ویژه‌ای قائل‌اند، لذا هیچکس از شیعیان نباید نگره اهل سنت درباره صحابه فوق‌الذکر را به مسخره گیرد، بلکه با وجود محفوظ دانستن حق نقد برای هر دو طرف احترام بر آن واجب و لازم است.
به عنوان مثال می‌توان نگرش تشیع نسبت به امام زمان(عج) را مطرح کرد؛ به این معنا که شیعیان اعتقاد بر این دارند که امام زمان روحی‌ له‌الفداء در سال 255 هجری ولادت یافته و اکنون در قید حیات است و شیعیان و همه مردم عالم منتظر ظهور ایشان هستند، اما اهل سنت چنین اعتقادی ندارند هرچند در اصل وجود منجی بین دو مذهب اختلافی نیست. بنابراین هیچ یک از شیعیان و سنی‌ها نباید یکدیگر را بخاطر داشتن عقاید گوناگون تخطئه کنند بلکه باید احترام همدیگر را داشته باشند و در امر فوق به دلایل معرفتی رجوع کنند.
2) فراموش کردن اصل مدارا(3) (Tolerance)
در قرآن کریم آمده است: «محمد رسول‌الله والذین معه اشداء علی‌الکفار رحماء بینهم»؛ محمد(ص) پیامبر خداست و کسانی که با وی هستند نسبت به کفار سخت‌گیر و نسبت به خودشان اهل رحمت و شفقت‌اند.» (فتح/29). در این آیه سخت‌گیری تنها مخصوص کافران معاندی است که جز زبان زور و سختگیری نمی‌فهمند و غیر از آنان مستحق مدارای اسلامی‌اند و مؤمنان و مسلمانان مستوجب رفتاری رحمت‌ گونه‌اند.
بعلاوه، این مدارا به قدری گستره دارد که پیروان سایر ادیان را هم شامل می‌شود، چه رسد به مسلمانان و پیروان محمد(ص)، بنابراین، اصل مدارای انسانی در اسلام بهیچ وجه اجازه برخوردهای غیر برادری را روا نمی‌دارد، اگر اسلام توانسته در میان ملل گوناگون عالم برای خود جاپایی باز کند و اینگونه قلل دینداری را فتح نماید در سایه رفق و مدارای اسلامی بوده است.
گوستاولوبون با اشاره به این نکته می‌نویسد: این مطلب برای پیروان مسیح فوق‌العاده تأثرآور است که تساهل مذهبی‌ای که در همه اقوام، جزء قانون مروت شمرده می‌شود، آن تساهل را مسلمانان به آنها آموخته‌اند.»4
دقیقاً از مسیر همین تساهل بوده است که مبلغان اسلامی توانسته‌اند قلوب پیروان سایر ادیان و حتی بی‌دینان را به سوی اسلام جلب کنند و زمینه‌های گسترش آن را فراهم سازند. اگر رفق اسلامی نبود ایران به آغوش اسلام رو نمی‌آورد و اگر...
اما با تأسف باید گفت که علل و عواملی این مدارای اسلامی را به خشونت فرقه‌ای بدل ساخته است، به طوری که مسلمانان، حاضر به همکاری و همیاری با پیروان سایر ادیان هستند ولی تاب تحمل هم‌کیشان مسلمان خود را ندارند.
تأسف، وقتی بیشتر می‌شود که حتی پیروان یک مذهب و یک فرقه حاضر به پذیرش عقاید هم‌مذهبی و هم‌فرقه‌ای‌های خود هم نیستند و به اندک اختلافی آنان را از مذهب و فرقه خود خارج می‌دانند.
انصافاً غفلت از مدارا (Tolerance)ی اسلامی از آفتهایی است که تاکنون مانع از جلب و جذب افراد مختلف به اسلام شده است. بویژه در عصر حاضر که انسان رمیده از معنویت، سخت نیازمند مدارا است و اگر از این عنصر، غفلت شود قطعاً انسان جویای پناه، پناهگاهی مناسب نخواهد یافت.
ناگفته نماند که تساهل و مدارای اسلامی به هیچ وجه، به معنای کم‌ارج نهادن به ارزشهای دینی و مذهبی و فرقه‌ای نیست بلکه به معنای آن است که دینداران به اندک بهانه‌ای باید افراد را وارد دین خود بدانند نه اینکه به اندک بهانه‌ای آنان را از دین خود خارج سازند. در سایه مدارا است که شیعه و سنی می‌توانند یکدیگر را تحمل کنند و تلاش خود را معطوف گسترش اسلام سازند.
اگر مدارای اسلامی وجود می‌داشت هرگز شاهد مسلمان‌کشی در پاکستان نبودیم و لبنان سالیان متمادی در آتش درگیریهای داخلی نمی‌سوخت و اگر...
البته جای تذکر این نکته اینجا است که وقتی سخنی از مدارای اسلامی به میان می‌آید، مدارا با اعتقادورزان و دینداران است نه با اعتقادات آنان، چه، ممکن است شخص یا گروه یا فرقه و یا مذهب و یا دینی با توجه به مبانی ای که دارد امری را حق و امری را باطل بداند، لذا جمع بین حق و باطل معنا ندارد بلکه آنچه مدنظر است مدارای با کسانی است که حق‌جوی‌اند؛ اما گاه به باطل دست یافته و آن را حق پنداشته‌اند. این نوع مدارا، نه بر باطل صحه می‌نهد و نه از ارج و اهمیت حق و حق‌خواهان می‌کاهد، بلکه هم وحدت و یکپارچگی را برای مسلمانان به ارمغان می‌آورد و هم تلاش نیکخواهان و حق‌طلبان را مثوبت می‌دهد. در این نگرش هم غزالی مأجور است که به حقانیت اهل سنت رسیده است و هم زحمات اندیشمندان و عالمانی از اهل سنت مقبول و محفوظ است که از تسنن به تشیع گرویده‌اند و حقانیت آن را ستوده‌اند. در این مدارا تلاش پیروان همه ادیان مشکور است اما همچنان تنور دعوای حق و باطل داغ است این مدارا آن را خاموش نخواهد کرد.
دقیقاً همین نوع مدارا و تساهل و تسامح بوده است که سالیان سال اهل سنت را در کنار تشیع نهاده و حتی آنان را در جبهه واحد علیه دشمنی واحد قرار داده است. عدم توجه و عمل نکردن به این نوع مدارا آفت عظیمی است برای وحدت مسلمانان که نیکخواهان و مشفقان و آگاهان دینی باید بیش از پیش به شناخت و مبارزه با این آفت بپردازند و مؤمنان و اهل اسلام را از رنج آن برهانند.
با عنایت به همین مدارا است که حضرت علی(ع) بعد از خود خوارج را مستحق قتل و کشتار نمی‌داند چه آنان به تعبیر آن حضرت حق‌خواهان به باطل رسیده‌اند و حق‌خواه به حق نرسیده با «باطل طلب» به هدف رسیده هرگز یکسان نیست.5 از این دیدگاه جنگ هفتاد و دو ملت معذور است و مجاز و ممکن و بهشت را حق‌خواهان پر خواهند کرد نه فقط حق‌یافتگان.
نکته دیگری که در اینجا باید بدان پرداخت این است که اهل مدارا همیشه اهل اندیشه و علم و خردورزی هستند شیخ شلتوت و آیة‌الله بروجردی و امام خمینی(ره)، همه اهل اندیشه و سعه‌صدر بوده‌اند. اگر اینهمه مدارای دینی از آنان دیده‌ایم، در سایه خردورزی است که طبعاً سعه‌صدر را به دنبال می‌آورد. آدم خام و ناپخته هرگز به مرتبت والای تحمل دیگران نمی‌رسد و دنیای کوچکی برای خود می‌سازد که هیچ‌کس غیر از خودش را گنجایش ندارد.
عملکرد بزرگان دینی نشانه آن است که مدارا و تحمل اهل مذاهب از بی‌ایمانی ریشه نگرفته بلکه از عین عقل و ایمان و علم آنان بهره جسته است. دو بزرگواری که اسامی آنان به نیکی رفت گواهان صادقی بر ادعای نگارنده است که مدارا ملازم بی‌ایمانی و دست شستن از اعتقادات نیست.        ادامه دارد...

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات