حدود هشت سال پیش در صبح روز بیست و یکم فروردین ماه سال 1378، دلاور مردی از سرزمین خون رنگ ایران، با آتش خشم گروه تروریستی منافقین به خون خود غلطید و به سالار خود، امام شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) پیوست و به ندای هل من ناصر او لبیک گفت و به آرزوی دیرین خود که شهادت در راه خدا بود نائل گشت. آری، هشت سال پیش در چنین ایامی که مصادف با ماه ذی الحجه 1419 هجری قمری بود، سردار رشید اسلام سپهبد شهید علی صیاد شیرازی، در حالی که به تنهایی از منزل به قصد محل کار خود در ستاد فرماندهی کل قوا خارج شده بود از سوی عناصر آموزش دیده گروه خونخوار منافقین مورد حمله ناگهانی قرار گرفت.
ترور این فرمانده شجاع دوران پرحماسه دفاع مقدس، حلقهای از زنجیره تلاشهای بیثمر منافقین زبون برای حفظ روحیه درهم شکسته عوامل خود، پس از پایان جنگ تحمیلی و شکست رژیم صدام حسین و نیز کسب رضایت آمریکا و اسرائیل و پرداخت بخشی از هزینههای لازم برای ادامه حیات و حضور در کشورهای غرب و در عراق در سایه رژیم دژخیم بعثی بود.
شهید بزرگوار صیاد شیرازی از معدود نظامیانی است که از بدو ورود خود به ارتش طاغوت در زمان رژیم شاهنشاهی، سعی میکرد تا بر اساس اعتقاد مذهبی خود، عمل کرده و در ماههای اوجگیری نهضت اسلامی مردم ایران، تلاش میکرد تا با پیروی از دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره) در مسیر حرکت انقلابی مردم ایران قرار گیرد. او در آن هنگام از افسرانی بود که در مرکز توپخانه اصفهان، مشغول به کار بود. در این مرکز تلاش میکرد تا افکار انقلابی را در بین همکاران خود مطرح نموده و آنها را به همسو شدن با مردم دعوت نماید.
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، صیاد، تمام توان خویش را برای ایفای نقشی موثر در ارتش جمهوری اسلامی ایران به کار بست. در آن زمان که ساختار کشور از رژیم شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی، تغییر ماهیت داده بود نیاز به آن داشت تا با رویکرد جدیدی به مجموعه ارتش بنگرد و از این روی وجود نظامیانی همچون صیاد شیرازی در بدنه ارتش اهمیت زیادی مییافتند تا بتوانند به جهتگیری ارتش به سمت خواستههای مردم و مأموریتهای متفاوت با دوران رژیم گذشته، کمک نمایند.
انقلاب اسلامی ایران که با وحدت کلمه مردم و رهبری الهی و بدون هیچگونه وابستگی و ارتباط با قدرتهای بزرگ حاکم بر جهان و با شعار فراگیر و نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، پا به عرصه وجود نهاده بود، موجب تغییر توازن قوا در منطقه حساس خاورمیانه گردید. از این رو برخی از کشورهای بزرگ و قدرتمند، مثل آمریکا و انگلیس که منافع خود در ایران را از دست داده بودند نمیتوانستند یک حکومت مستقل در ژئوپلیتیک حساسی مثل ایران را تحمل نماید.
بنابراین تلاش کردند تا با برخورد با این نظام نوپا به اشتراک و وحدت منافع دست یابند و تمامی ترفندها و تجارت استعماری خود برای در نطفه خفه ساختن انقلاب اسلامی به کار گیرند. در این زمان که رژیم بعثی عراق هم نگران گسترش یافتن افکار انقلاب اسلامی در بین مردم آن کشور بود و از سوی دیگر کینه شدیدی از ایرانیان در سینه داشت، سعی کرد تا با استفاده از تشکیل گروههایی همچون احزاب دموکرات و کومله، سرزمین کردستان را آماج حملات و تهاجمات مسلحانه و کشت و کشتار بیرحمانه خود قرار دهد.
در چنین شرایطی شهید صیاد از جمله فرماندهان ارتشی بود که با اعتقاد کامل به مقابله با چنین برنامهای در کنار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کردستان، حضور یافت.
در آن هنگام، بسیاری از گروههای به ظاهر سیاسی مثل منافقین سعی داشتند تا ارتش را از مقابله با تحرکات ضد انقلاب در استانهای مرزی کشور بر کنار نگه دارند.
شهید صیاد شیرازی با درک عمیق از ریشههای خارجی حوادث کردستان، در کنار شهیدان بزرگی همچون شهید بروجردی و شهید ناصر کاظمی و سایر فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان، حضوری فعال یافت و موفق شد تا با فرهنگ بسیجی و با کمک سپاه به مقابله با گروههای بیریشه ضد انقلاب بپردازد.
شهید عزیز صیاد شیرازی، عمیقاً معتقد بود که با فرهنگ و روحیه بسیجی که هدیه بزرگ امام (ره) به ملت سلحشور ایران بود، میتوان با دشمنان خارجی و ایادی زبون داخلی آنان جنگید و به همین دلیل بود که او در رفتار و گفتار خود چنین روحیهای را بروز میداد و از این رو در نزد اطرافیان خود محبوبیت خوبی کسب کرده بود.
او که ابتدا از سوی رئیس جمهور وقت، آقای بنیصدر مورد تشویق قرار گرفته بود وقتی که دیدگاههای متفاوتی درباره چگونگی بر چیدن فتنه گروههای مسلح در کردستان از خود بروز داد از سوی بنیصدر، غیرقابل تحمل شد و همین مسئله باعث گردید تا صیاد از ارتش برکنار شود و برای مدت چهار ماه، بنا به دعوت سپاه، در ستاد مرکزی سپاه مستقر شده و به همکاری آموزشی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپردازد. در تابستان سال 1360، پس از برکناری و عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا، بر تحرک نیروهای نظامی در جبهههای جنگ به طور چشمگیری افزوده شد و راه برای فعالیت و ایفای نقش افرادی همچون صیاد شیرازی گشوده شد.
در این زمان صیاد از سوی شهید محمدعلی رجایی به ارتش فرا خوانده شد و با اعطای دو درجه به وی، به فرماندهی همزمان دو لشگر 64 ارومیه و 28 سنندج منصوب شد و عملاً فرماندهی یگانهای ارتش در شمال غرب کشور را بر عهده گرفت.
در طول مدت حدوداً یک ماه و نیمی که او در شهر ارومیه مستقر شد، سعی داشت تا با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارتباط نزدیکی برقرار نموده و از این طریق ارتش را در کمک به سپاه برای برچیدن بساط گروههای مسلحی که از طرف صدام حمایت میشدند، به کار گیرد.
در این زمان سردار شهید مهندس مهدی باکری فرماندهی عملیات سپاه استان آذربایجان غربی را بر عهده داشت و سپاه ارومیه طرحی را برای بیرون راندن گروههای مسلح غیرقانونی تهیه کرده بود و برنامهریزیهای لازم را نیز برای انجام عملیات گستردهای را علیه احزاب مسلح مورد حمایت رژیم بعثی صدام انجام داده بود، بنابراین در تابستان سال 1360، سپاه آذربایجان غربی موفق شد تا با همکاری نیروهای محلی کرد و همدلی و حضور برادران لشگر 64 و ناحیه ژاندارمری آذربایجان غربی، شهر اشنویه را از دست حزب دموکرات خارج نموده و آن را آزاد سازد.
در این هنگام شهید صیاد شیرازی که علاقه زیادی به حضور در صحنههای عملیاتی داشت، به همراه شهید آبشناسان و شهید مهدی باکری در معیت فرمانده سپاه ارومیه از آن شهر آزاد شده بازدید به عمل آوردند و مطمئن شدند که همدلی نیروهای مسلح میتواند موفقیتهای عظیمی را به وجود آورد.
در سی شهریور سال 1360 و درست یک سال پس از آغاز جنگ تحمیلی، صیاد شیرازی از سوی فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خمینی (ره)، به فرماندهی نیروی زمینی ارتش منصوب گردید. او بلافاصله از ارومیه عازم تهران و سپس جبهههای جنوب گردید.
در دوران پنج سالی که او این سمت را بر عهده داشت، تلاش میکرد که سازمان موجود ارتش را به یک سازمان فعال که با فرهنگ اسلامی انقلاب، تطابق داشته باشد سوق دهد. به همین جهت از فکر ایجاد قرارگاههای مشترک عملیاتی با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استقبال نمود. نام قرارگاه کربلا برای همکاری مشترک ارتش و سپاه، انتخاب شد و صیاد شیرازی همیشه از آن به عنوان یک ترکیب مقدس یاد میکرد.
در این قرارگاه فکر و ابتکارات و روحیات برادران سپاهی با فکر و دانش نظامی برادران ارتش با هم مطرح شده و در نهایت یک سلسله عملیات موفق تحت عنوان کربلای 1 تا کربلای 12 طراحی گردید که با اجرای این عملیات دشمن از سرزمینهای اشغالی، عقب رانده شد. شهید صیاد شیرازی برای تقویت ستاد طراحی قرارگاه کربلا، دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش را تعطیل و اساتید آن را برای طراحریزی عملیات به جبهه جنوب فرا خواند.
بنابراین برای برنامهریزی برای هر عملیاتی ابتدا از سوی طراحان ارتش و سپاه، طرحهای جداگانهای تهیه میشد و آنگاه در قرارگاه مشترک کربلا، این طرحها مورد بحث و بررسی قرار میگرفت و طرح نهایی که طرح قرارگاه کربلا بود، یعنی ارتش و سپاه بر محتوای آن توافق داشتند به مرحله اجرا در میآمد.
برای نمونه، در طراحی عملیات بزرگ بیتالمقدس، طرح برادران ارتش عبور از جاده اهواز- خرمشهر به عنوان تلاش اصلی و طرح برادران سپاه عبور از رودخانه کارون به عنوان محور اصلی عملیات بود که پس از تضارب افکار و نظرات در قرارگاه مشترک کربلا، نهایتاً طرح عبور از رودخانه کارون تصویب شد و به عنوان تلاش اصلی و محور، به مرحله اجرا درآمد.
با چنین تدبیری تمام توان طرحریزی و توان آتش و پشتیبانیهای دو سازمان ارتش و سپاه با کمک یکدیگر در یک عملیات، علیه دشمن به کار گرفته شد.
از جمله کارهای دیگری که شهید صیاد شیرازی در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش پیگیری میکرد آن بود که علاوه بر تشکیل قرارگاههای مشترک، یگانهای سپ��ه و ارتش نیز در هنگام هر عملیات با هم ادغام گردیده و از توان مشترک آنها استفاده شود. چرا که او عمیقاً معتقد بود و به تجربه هم دریافته بود که همه واحدها بایستی با فرهنگ رایج بین بسیجیان در نبردها شرکت کنند و تنها با این شیوه است که میتوان امید به رویت جمال پیروزی داشت. او میدانست در شرایط نابرابر و در هنگامی که دشمن، مستغرق در پشتیبانی فنی، اطلاعاتی، تجهیزاتی و عملیاتی تمام قدرتهای بزرگ جهانی است نمیتوان فقط با اتکاء به روشهای متداول و بعضاً ناکارآمد در آن وضعیت و شرایط، از کشور و تمامیت ارضی آن دفاع نمود. او به طور راسخ اعتقاد داشت که در وضعیت آن روز جنگ تنها کلید راهگشا، تکیه بر راه همیشه پیروز حضرت ابا عبدالله سیدالشهداء (ع) و بسیج و به کارگیری انسانهای مومن، خداترس و شهادتطلب است. زیرا که برفراز تابلوی برزگ عاشورا به درازای تاریخ و به پهنای هر سرزمین به خط خون نگاشته شده است که «خون بر شمشیر پیروز است.» با این باور بود که شهید صیاد شیرازی با الگوگیری از سپاه، در ارتش هم، گردانهای شهادت را به وجود آورد تا هرکس که داوطلب نثار جان شیرین در دفاع از این انقلاب، تاریخ و شرف مرز و بوم و نوامیس خویش است در آن گردانها سازمان یافته و دلیرانه بر صف دشمن بکوبد.
البته گاهی اوقات هم بین دیدگاههای وی و نظامیان همکارش و یا فرماندهان سپاه نیز اختلافاتی به وجود آمد که ناشی از تفاوت دیدگاههای در روش جنگیدن با دشمن بود.
به همین خاطر بعضاً او میخواست که عملیاتهایی را با نظر و طرح خویش و با وحدت فرماندهی خودش انجام دهد که در نهایت موفقیتی حاصل نمیشد. مثل آنچه بعد از عملیات بدر، با تشکیل قرارگاه کمیل اتفاق افتاد.
شهید صیاد در اواخر جنگ و در زمانی که منافقین با همکاری صدام میخواستند از فرصت پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، استفاده کرده و خود را به تهران برسانند تا حکومت را در اختیار بگیرند، با اینکه مسئولیتی در نیروی زمینی ارتش نداشت، با این حال در جنگ علیه منافقینی که با خودروهای زرهی خود تا نزدیکیها کرمانشاه جلوه آمده بودند وارد عمل شد و سپاه و ارتش با همکاری با یکدیگر توانستند این برنامه دشمن را نیز ناکام بگذارند.
خصوصیات فردی صیاد
شهید صیاد شیرازی با الهام از احکام تعالی بخش اسلام و هدایت حضرت امام (ره)، آنچنان خود را ساخته بود که ویژگیهای یک مؤمن راستین در او آشکار بود. هر جا که امام جماعتی نبود، او نماز جماعت را بر پا میداشت و به امامت آن قیام مینمود. همه جلسات و سخرانیها و مصاحبات خود را با آیاتی از کلام الله مجید آغاز مینمود. تلاوت آیاتی نظیر «الا تقاتلون قوماً نکئوا ایمانهم (توبه 13)» یا «رب اذخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعلنی من لدنک سلطاناً نصیراً.» قرائت دعای فرج در تمام جلسات، از نکات فراموش ناشدنی شهید صیاد شیرازی است. پس از پایان جنگ تحمیلی وقتی که به معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد، همچنان ارتباط نزدیک خود را با علمای بزرگ حفظ میکرد و سعی داشت تا با انجام عباداتی فراتر از تکالیف شرعی به خودسازی خویش ادامه دهد.
سردار حاج عبدالله رودکی میگفت که او شاهد نماز شبهای صیاد در برنامههای بازرسیها ستادی از نیروی دریایی سپاه بوده است و همیشه از آن یاد میکرد. شهید صیاد شیرازی خود را ملتزم میدانست که همانند آحاد مردم در نمازهای جمعه شرکت کند. نمازگزاران جمعه، بسیاری از اوقات، شاهد حضور او در میان خود بودند. او در گفتار و رفتار خود نشان داده بود که شهادت در راه خدا را عین سعادت برای خود میداند و همواره سر و جان خویش را برای نثار در راه اسلام و کشور آماده ساخته و با وقف زندگی خود در مسیر آرمانهای الهی در آرزوی نیل به فیض شهادت است. به راستی او یکی از مصادیق آیه «و من المونین رجال صدقوا ما عاهدوالله علیه ...» شناخته میشد. او روحیهای بسیجی داشت و از مرگ نمیترسید و در خطوط مقدم جبهه حضور مییافت و از حوادث مختلف انقلاب، سربلند بیرون آمد. همیشه این سؤال مطرح بوده است که چرا سازمان منافقین در دوره جدید ترورهای خود، شهید عزیز صیاد شیرازی را هدف تیراندازی خویش قرار دادند. منافقین تاکنون جنایتهای زیادی را در ایران مرتکب شدهاند و اساساً زندگی و ادامه حیات و هویت آنان مبتنی بر ترور و آدمکشی است و هم اکنون نیز در پناه ارتش اشغالگر آمریکا در عراق که داعیه ضدتروریسم نیز دارند اسکان یافته و به جاسوسی مشغولند.
منافقین در کارنامه خباثتآمیز خود، نشان دادهاند که کسانی که به طور جدی مدافع جمهوری اسلامی ایران و اهداف انقلاب اسلامی بوده و در راه آن تلاش و جان فشانی مینمایند در فهرست ترور آنها قرار میگیرند بویژه اگر این افراد از مسئولین نظام بوده و در دفاع از آن و تبلیغ گسترش حاکمیت خط و آرمانهای حضرت امام خمینی (ره) لحظهای تردید به خود راه ندهند، هر چند که در این میان سایر شهروندان و افراد حزب اللهی نیر از جنایات آنان بر کنار نبودهاند ولی همیشه سعی کردهاند به گونهای برنامهریزی نمایند که در عملیاتهای ترور، خود خسارت کمتر متحمل شده و عملاً امکان انجام جنایت و کشتن سوژه، برای آنها فراهم باشد.
از آن جا که این عناصر خود فروخته به اجنبی، سالها در زیر سایه رژیم جنایتکار بعثی به رهبری خونخوارترین دیکتاتور جهان، صدام حسین، زندگی کردهاند و وامدار او بودهاند بنابراین وظایف و مأموریتهایی را که از سوی صدام به آنها واگذار میشده است را بر عهده میگرفتند تا در ازای آن بتوانند در زیر سایه صدام و حزب بعث در کشور عراق به زندگی و توسعه سازمان خود ادامه دهند.
از سوی دیگر برای کسب اعتماد و پشتیبانی مالی و تبلیغاتی قدرتهای استعمارگر غربی و در رأس آنها دولت ضد مردمی آمریکا و امکان تداوم حضور فعال در کشورهای غربی نیازمند مطرح کردن خود به عنوان یک نیروی مخالف جدی- اپوزیسیون- جمهوری اسلامی و کسب مزیتهای نسبی در میان سایر مخالفین هستند.
در آن زمان، شهید بزرگوار صیاد شیرازی با خلق و خوی مردمی خود با وجود دارا بودن یکی از بالاترین مقامهای نظامی در کشور یعنی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، به طور معمولی و در میان مردم زندگی کرده و برای خود حصارهای آهنین و غیرقابل نفوذ ایجاد نکرده بود. از طرف دیگر شهید صیاد دارای پیشینه و کارنامه درخشانی در دفاع مقدس، و زدن ضربات مهلک اثربخش و سرنوشتسازی بر ماشین جنگی بعثیها بوده و کینه آنان علیه خود را برانگیخته بود و ترور او به عنوان یکی از فرماندهان موثر در شکست صدام میتوانست یکی از اهداف و آمال دیکتاتور بغداد قلمداد گردد.
بدیهی است که هم، رژیم بعثی عفلقی صدام که اساساً بر مبنای ترور شکل گرفته، قدرت یافته و رسمیت پیدا کرده بود و تروریسم به عنوان جزو اصلی و لاینفک مدیریت حزب بعث به شمار میرفت و هم، منافقین که با عملیات ناجوانمردانه کشتار مردم کوچه و بازار، خود را به دنیا معرفی کردهاند، همواره در صدد یافتن فرصتهایی طلایی برای حذف فیزیکی رهبران و یاوران و دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان و فرماندهان نظامیای که آنها را در نیل به اهداف شوم خود ناکام ساختهاند [ساخته] بوده اند، اما آنها چه زمان و موقعیتی را برای اجرای طرح خباثت آمیز خود مناسب میدانستند؟ به تجربه ثابت شده است که مناسبترین زمان برای دشمن، زمانی است که فضای کشور ملتهب بوده و تمام توجه مردم و مسئولین به فضا و جو متشنج مشغول است و در واقع دچار نوعی غافلگیری بوده و میدان را برای تحرکات و فعالیتهای اطلاعاتی- عملیاتی مذبوحانه دشمن خالی نموده باشند. در چنین شرایطی دشمن با وارد کردن ضربات کاری و جبران ناپذیری نظیر ترور شهید بزرگوار صیاد شیرازی و انفجار بمب و پرتاب خمپاره، سعی در ایجاد اختلاف بیشتر و ضعف ارکان اساسی نظام مینماید. بهترین و موثرترین شیوه برای بستن راه نفوذ دشمن و پیشگیری از تحرکات ضد انسانی آنان، تأمین امنیت است.
امنیتی فراگیر برای آحاد مردم به گونهای که همه مردم، از طرفی احساس درهم آمیختگی و پیوستگی پایداری با تمام مسئولین کشور نموده و از سوی دیگر احساس گسیختگی و تقابل روحی با عناصر آشکار و پنهان دشمن بنمایند و راه هرگونه عملیات روانی و تبلیغی را بر آنان سد کنند. بنابراین بایستی ایجاد فضای امن برای عموم مردم و نه برای دشمنان و ایادی آنان در دستور کار قرار گیرد.
سرانجام شهید بزرگوار، رزمنده بسیجی و شجاع، سپهبد علی صیاد شیرازی در سن 55 سالگی و پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و جنگ با دشمن و کسب توفیقات و افتخارات بزرگ و به یادماندنی و جاوید، به دیدار معبود و محبوب خود شتافت و پاداش فداکاریها و خدمات صادقانه و شبانهروزی و خستگی ناپذیر خود را با مدال شهادت دریافت کرد و نام و خاطره خود را در تاریخ گلگون میهن اسلامی جاوید ساخت. اگر چه شهادت، زیبنده دلیرمردی همچون او بود، اما رهبری، مردم و نیروی مسلح را در غم خود داغدار نمود. خون گرام او همچون راه درخشان وی، رسواگر منافقین مجرم و حامیان ضدبشری آنان خواهد بود.
روحش شاد و راهش پررهروباد- 19/1/86