* ابتکار
روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان " شایعه، گاهی از عزرائیل هم گزیدهتر انتخاب میکند! "به قلم سیدعلی محقق آورده است: "من زندهام "، "ممنوعالخروج نیستم "، "ممنوعالتصویر شدنم را تکذیب میکنم "، "من منشوری نشدهام "، "در حصر خانگی نیستم " و.... این روزها عبارات و اطلاعیههایی از این دست، به پای ثابت ستون اخبار رسانههای مختلف مبدل شده است. اطلاعیههایی از سوی چهرههایی که نوبت به آنها رسیده و با خوابیدن شتر شایعه جلوی در خانه آنها، مجبور به واکنش شدهاند. گستردگی موج خبر گاه چنان است که این افراد برای تکذیب شنیدههای محفلی، خیابانی، اینترنتی و درگوشی، دست به دامان رسانهها میشوند تا شاید مردم باور کنند که آنها هنوز زندهاند و مشغول بهکار یا اینکه زندگی خصوصیشان همچنان بر همان پاشنه قبلی میچرخد. شایعه گاه از اصغر قاتل و خفاش شب بیرحمتر و سنگدلتر میشود و گاه در ستاندن جان مشاهیر و چهرهها از عزرائیل هم گزیدهتر انتخاب میکند. گاهی حادثه را درست همان زمانیکه نباید، حادث میکند و گاهی دقیقاً مطابق خواست و میل بخشی از افکار عمومی، اتفاق را افتادنی جلوه میکند. این موجود عجیب، گاهی از قاضی مرتضوی هم سختتر و سنگینتر حکم صادر میکند و روزی دیگر چیزی میشود شبیه یک مثلث ممنوع عشقی و ماجرای ناصر و لاله و شهلا و....
کمتر جامعهای وجود دارد و کمتر قشر و عرصهای را میتوان سراغ گرفت که از هجوم بیامان این موجود در امان باشد. اما دراینبین چهرهها و افراد مشهور و صاحبنام و به تبع آن، گروههای شناختهشده، اصلیترین قربانیان شایعات و خبرهای درگوشی هستند.
در یک هفتهای که گذشت، شایعهسازان، صادق آهنگران را راهی بهشت کردند، سیاوش قمیشی را کمی آنسوتر فرستادند، اسفندیار رحیممشایی را خانهنشین کردند، به لغو سفر رئیسجمهور به ارمنستان هزارویک دلیل "انحرافی " بستند و هروقت هم کسی آمد که تکذیب کند، طلبکارانه داد سخن داده شد که "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ". گاهی موج شایعه چنان قوی میشود که هیچ تکذیبی کارساز نیست و حتی اطلاعیه و صدای فرد مرحومشده! هم توسط افکار عمومی کنار زده میشود؛ چراکه لذتی که در اصل خبر هست، در تکذیبیه آن نیست!
اگرچه شایعه درباره افراد ممکن است صرفاً بر پایه علاقه و حساسیت جامعه و بدون هدف شکل بگیرد، اما واقعیت این است که در اکثر مواقع، چه درباره اشخاص و چه درباره جریانات و مسائل مختلف اجتماعی و اقتصادی، حداقل چرخه اولیه شایعه بر پایه یک هدف پشت پرده شکل گرفته و در افواه عمومی رها میشود.
در شایعات مربوط به افراد، شایعهپراکنان تاکسینشین یا وبگرد، بهطور هدفمند، چهرهای محبوب یا مشهور را زیر سؤال مىبرند. این چهره میتواند سیاسی، اقتصادی، هنری، ورزشی و... باشد. دلیل این هدف شوم معمولاً حسادت یا چیزی شبیه به آن است و گناه فرد قربانی هم این است که او در ایفاى مسئولیتهاى فردی و اجتماعى، بیش از دیگران صلاحیت و لیاقت از خود نشان داده است. در پارهای مواقع، ضعفهای فرد بختبرگشته به مدد شایعهساز میآید و در مواقعی دیگر، آستانه پذیرش خبر ادعایی در جامعه به هزارویک دلیل بالاست و موج شایعه بهراحتی آبخوردن در چرخه اخبار درگوشی به جریان میافتد و شایعهپراکن با استفاده ابزاری از شایعه، افکار عمومی را بهسویی که میخواهد هدایت میکند. دراینبین آنچه به فراگیرشدن شایعهها دامن میزند، بیش از هرچیز، شیرینی و جذابیت نهفته در نقل و قول چنین خبرهای مبهم و رازآلود از یکسو و اصرار و مهارت شایعهسازان در نحوه رسوخ ابتدایی آن در لایههای زیرین جامعه از سویی دیگر است. تجربه ثابت کرده که تکرار این نوع از گفتهها از نظر بسیاری باعث سرگرمی است و افراد با هدف همرنگی با جماعت یا جلب نظر گروههای مرجع و همسالان خود، شایعه را تکرار کرده و در جامعه به گردش درمیآورند.
تعریفی که متخصصان علوم ارتباطات درباره شایعه ارائه میکنند، چنین است: "شایعه خبر یا اطلاعى غیرموثق است که مبتنى بر مشهورات یا قول اجماع است و اعتبار خود را از تواتر و شیوع خود مىگیرد؛ یعنى از هرکس بپرسیم که علت صحت این خبر چیست، پاسخ مىدهد، چون همه مىگویند، پس صحت دارد. "
تجربه ثابت کرده که هرگاه رسانه یا منابع اطلاعرسانی به رسانهها، به وظیفه آگاهیبخشی خود عمل نکنند و درباره سرنوشت یک چهره یا یک مسئله مهم در جامعه ابهامی بروز کند و اخبار مرتبط بهطور شفاف مطرح نشود، زمینههای شکلگیری زمزمههای خبری و اطلاعات درگوشی بهوجود میآید. افکار عمومى وادار میشود که بدون اتکا به منابع رسمی، خود رأساً به جستوجوی اطلاعات بپردازند. درست همین زمان است که شایعه جرقه میزند، پررنگ میشود، به راه میافتد و از رسانه جلو میافتد و حتی آنرا در خدمت بسط و پراکنش خود در میآورد؛ چراکه شایعهپراکنان از کماطلاعی مردم و در اختیارنبودن منابع خبری موثق برای رسانهها سود میبرند.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "نگاهی به تحولات جدید بحرین " به قلم صالح اسکندری آورده است: انقلاب مردم بحرین در یکی دو هفته اخیر به خصوص پس از لغو حالت فوق العاده از جانب "ملک عبدالله به حمد بن عیسی آل خلیفه " پادشاه بحرین وارد مرحله تازه ای شده است. انقلابیون بحرینی با شرکت در تظاهرات گسترده " میهن برای همه " در اوایل این هفته نشان دادند که مقاومت مردم مظلوم بحرین به سبک و سیاق انقلاب اسلامی ایران استمرار دارد و کشتار وحشیانه، ارعاب و تهدید آل خلیفه نه تنها هیچ نتیجه ای در خاموش کردن ندای حق این ملت نداشته است بلکه جوانان انقلابی را در رسیدن به مطالبات حداکثری خود که همان سرنگونی نظام حاکم بدون هیچ میانجی است، مصممتر از گذشته نموده است.
در همین راستا شیخ "میثم الجمری " روحانی برجسته بحرینی در مصاحبه با شبکه خبری العالم، طی فراخوانی از مردم این کشور خواست امروز سه شنبه ( 14 ژوئن) در راستای تلاش برای سرنگونی رژیم آل خلیفه و افشای جنایاتی که علیه معترضان مرتکب شده است؛ تظاهرات کنند. از این رو ذکر برخی از نکات در خصوص اصلاحات در بحرین، شکاف های حاکمیتی ریاض و منامه و چشم انداز پیش روی انقلابیون خالی از لطف نیست.
1- اصلاحات در بحرین قرار بود به یک پادشاهی مشروطه منجر شود در حالی که امروز یک سلطنت مستبد و تمامیت خواه در بحرین بر سر کار است. 85 درصد وزارتخانه های اصلی در اختیار آل خلیفه قرار دارد و مجلس ملی علی الراس هیچ اختیاری ندارد و تمام قوانین بر اساس مجوزات قوه مجریه مصوب می شود. این درست بر خلاف آن چیزی است که در قانون اساسی 1973 و 2002 به پادشاه بحرین داده شده است.
ملک عبدالله به حمد بن عیسی آل خلیفه در اوایل ژوئن خبر از لغو حکومت نظامی و انجام برخی اصلاحات صوری در این کشور داد که از جانب عربستان سعودی دیکته شده بود. این اصلاحات حداقل خواسته های انقلابیون بحرین و جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه را پوشش نمی داد. جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه متشکل از جنبش حق، جنبش الوفاء اسلامی، جنبش احرار اسلامی، هواداران انجمن عمل اسلامی، جنبش خلاص و نیروهای 14 فوریه همه خواهان سرنگونی آل خلیفه هستند.
پیش از این یکی از خواسته های حداقلی انقلابیون مسئله برکناری نخست وزیر "خلیفه بن سلمان آل خلیفه " بود. در حالی که در اصلاحات دیکته شده از جانب عربستان نخست وزیر باید سر قدرت باشد.
زمانی که بعد از تحولات 14 فوریه ولیعهد بحرین "سلمان بن حمد آل خلیفه " پیشنهاد گفتگو برای حل بحران را داد برخی خواسته ها و مطالبات انقلابیون لحاظ شده بود. که از آن جمله می توان به تشکیل پارلمان منتخب با اختیارات و صلاحیتهای کامل، برگزاری انتخابات و مشخص شدن حوزههای انتخابیه، رسیدگی به مسئله 400 هزار مهاجر خارجی که رژیم آل خلیفه به آنها به طور غیر قانونی و به شکل بی سابقه ای شناسنامه سیاسی داده است و ... اشاره کرد.
یکی از دستاوردهای محتوم اصلاحات مورد نظر جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه در صورت تحقق نهایی برکناری نخست وزیر یعنی خلیفه بن سلمان آل خلیفه بود. اما با اظهارات اخیر پادشاه بحرین در اول ژوئن و اصلاحات صوری که وی از آنها دم می زند هیچ یک از این مطالبات برآورده نمی شود.
خلیفه بن سلمان آل خلیفه و وزیر دربار بحرین طی سفری به عربستان از شیخ نایف خواستند تا وارد عمل شود و جلو پروژه ولیعهد را بگیرد. پس از این درخواست بود که عربستان با مداخله نظامی در امور بحرین دست به یک نسل کشی بی سابقه در این کشور زد. این فاجعه انسانی به حدی تکان دهنده است که مجامع حقوقی بین المللی از جمله دادگاه جنایی لاهه در برابر عکس ها و گزارش های منتشر شده مات و مبهوت شده اند. خبرها حکایت از آن دارد دادگاه لاهه بر همین اساس از سازمان ملل خواسته است تا بازرسانی را برای بررسی اوضاع بحرین به این کشور اعزام کند. این درخواست نقطه تحولی در روند تلاشهای حقوقی و آگاه سازی محافل مدافع حقوق بشر غربی است که پیگیری و مجازات جنایتکاران بحرینی را تسریع می بخشد.
2- بخشی از حاکمیت عربستان سعودی پس از انقلاب 14 فوریه احساس خطر کرد که تحولات بحرین در یک دومینوی غیر قابل اجتناب، ثبات سیاسی در عربستان را نشانه خواهد رفت و تحولات بحرین به طور مستقیم بر عربستان به خصوص مناطق شرقی این کشور مثل قطیف، احصاء و ... اثر خواهد گذاشت. آل سعود و آل خلیفه با هم نسبت فامیلی دارند و قوم و خویش محسوب می شوند. اما اختلاف نظرهایی در بین حاکمان سعودی عربستان نیز پیرامون تحولات بحرین و ضرورت دخالت نظامی سعودی ها در این جزیره وجود داشت. امیر "نایف بن عبدالعزیز " وزیر کشور عربستان که جزء رقیبان ملک عبدالله در خانواده آل سعود است و شانسش براى جانشینى عبدالله از همه بیشتر می باشد حامی اصلی دخالت نظامی عربستان در بحرین بود. این در حالی است که ملک عبدالله از طولانی شدن حضور نظامیان عربستانی و به نتیجه نرسیدن اقدامات ریاض در بحرین ابراز نگرانی کرده است. امیر نایف در تلاش است اینگونه وانمود نماید که امنیت بحرین برای ثبات رژیم سعودی حیاتی و استراتژیک است. آل خلیفه در شرایط فعلی فرمانبرداران امیر نایف به حساب می آیند و دقیقا سیاست ها و منویات وی را در این باره اجرا می کنند.
3- امروز با ناکامی اصلاحات جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه مصمم شده اند که تنها راه پیش رو در بحرین سرنگونی نظام حاکم است. مردم پس از این همه کشتار وحشیانه، شکنجه، هتک حرمت به مقدسات اسلامی و ... حاضر نیستند به سلطه نا مشروع رژیم آل خلیفه تن در دهند.
البته جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه از طرح آشتی ملی احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران حمایت کرده است و معتقد است در هر گفتگویی در آینده باید نیروهای ناظر بی طرف که شامل جمهوری اسلامی ایران، عراق و سازمان ملل متحد می باشد، حضور داشته باشند. جمهوری اسلامی همواره مدافع و پشتیبان حقوق ملت مظلوم بحرین بوده و رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای حمایت های گسترده ای را از انقلابیون و جوانان بحرینی انجام داده است و نشان داده تنها به منافع و مصالح ملت بحرین فارغ از هر گونه طائفه گری و شیعه و سنی اهمیت می دهد. مقام معظم رهبری در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی(ره) درباره مظلومیت های ملت بحرین فرمودند: " مردم بحرین هم در مظلومیت مطلق به سر میبرند. در آنجا هم به عنوان اینکه اینها شیعه هستند، می خواهند حرکت را حرکت طائفى و مذهبى معرفى کنند؛ در حالى که قضیه این نیست. البته مردم بحرین شیعهاند، در طول تاریخ شیعه بودند، اکثریت شیعهاند؛ اما مسئله، مسئلهشیعه و سنى نیست؛ مسئله این است که این ملت، مظلوم است؛ از حقوق اولیه یک شهروند در کشور خود، در خاک خود، در سرزمین خود محروم است. حق خود را مطالبه میکند، حق رأى دادن خود را مطالبه میکند؛ میگوید بتوانم رأى بدهم، بتوانم در تشکیل دولت و حکومت نقش ایفاء کنم؛ این که جرم نیست؛ این یک حق مشروع است. "
جنبش جوانان انقلاب 14 فوریه ضمن اعلام حمایت و تشکر از مواضع رهبر انقلاب اسلامی ایران این اظهارات را مرهمی بر زخم های عمیق ملت بحرین تلقی کرده و خود را رهرو راه آیت الله خامنه ای که همان راه امام خمینی (ره) است می داند. انقلابیون بحرین امروز در مسیر پیروزی قدم می زنند و این وعده الهی است که "ونریدان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین ".
* کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "آقای لدین میکروفون را روشن کنید ! " به قلم محمد ایمانی آورده است: دو سال پیش در آن روز خوب خدا که صندوق اعتبار جمهوری اسلامی لبریز از رأی اعتماد 40 میلیون ایرانی وقت شناس شد، کمتر کسی تصور می کرد میوه این حضور شیرین را بتوان به زودی در بهار انقلاب اسلامی منطقه و در قاهره و صنعا و منامه چید. ملت های رنج کشیده منطقه که ریشه داری ملت ایران را در فاصله ای 8 ماهه و از پای صندوق رأی تا کف خیابان دیدند، سودای جوانه زدن و گل کردن در سرشان افتاد. دیدند که با وحدت و همدلی می توان در برابر ابر قدرت ها ایستاد و پنجه رخنه کرده آنها در پیکر کشورها را شکست. دیدند که جنگ نرم و سخت فقط در انحصار مستکبران نیست و می توان به نام اسلام، تکی پیروزمند به راه انداخت. آمیزه اکسیرگون 22 خرداد و 9 دی 1388، انفجار تازه نور و امید و جرئت در خاورمیانه بزرگ بود. پس این ایام خدایی را باید تا ابد بزرگ شمرد، فارغ از این که در این رستاخیز شکوهمند و بهار پرثمر، درخت جان رجالی را خزان زد. با جا ماندن چند مسافر از حرکت شتابان کاروانی بزرگ که در اصل سفر و ضرورت رسیدن به مقاصد متعالی تردید نمی کنند.
حکایت حرکت شتابان و الهام بخش ملت ما در سنگلاخ عداوت و لجاجت طواغیت روزگار، بی شباهت به مسیر آمیخته با رنج انبیا و اولیای الهی نیست. خداوند به پیامبر اعظم(ص) که از جور و جفا و لجاجت و عداوت فاجران آزار می دید، فرمود: "و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً من المجرمین و کفی بربک هادیاً و نصیراً. و این چنین، برای هر پیامبری، دشمنی از مجرمان قرار دادیم و پروردگارت برای راهنمایی و یاری کفایت می کند " (آیه 31 فرقان). یعنی که جوهره دعوت پیامبران به حق و رشد، عداوت بدکاران و ستمگران را برمی انگیزد. نفس قیام انبیا(ع) برای اقامه حق، خاری در چشم طاغوت ها و زیاده خواهان و مستکبران و استعمارگران است. آیا جز این است که کفار قریش پیش از بعثت، رسول خدا(ص) را به نام "محمدامین " خطاب می کردند و در اولین روز دعوت گواهی دادند که اگر تو بگویی دشمن پشت کوه کمین کرده، ندیده یقین می کنیم؟ پس چرا زخم زبان ها و تیر تهمت هایی چون ساحر و کاهن و شاعر و مجنون را علی الدوام نثار آن جان شریف که مهربان تر از مردم بر خود آنها بود، کردند؟ ذات قیام برای حق، دشمن ساز و ذات این دشمنی ها، اسباب رشد و ارتقا و کمال است همچنان که مدال افتخاری آویخته بر سینه انبیا و اولیاست. به راستی این هم فضیلتی برای پیامبر اعظم(ص) است که دشمنان او ابوسفیان ها و کسراها و قیصرها و همه طواغیت و ائمه جور بودند. و بر این سیاق، کدام افتخار برای امت و امام ما بالاتر از این که دشمنان آنان رژیم های خبیثی چون آمریکا و اسرائیل و انگلیس و شیطانک هایی چون ملک عبدالله و حسنی مبارک و صدام بوده اند؟ مطابق سنت الهی اگر دشمنانی چنین آمیخته به خباثت نداشتیم باید در اصالت و صحت مسیر حرکت خویش تردید می کردیم. نفس این دشمنان و دشمنی، برای یقین در درستی گذار 32 ساله انقلاب اسلامی کفایت می کند.
بگذارید در پرانتز بگوییم و بگذریم. این که در طوفان میلیونی انقلاب های عربی منطقه، چند مجسمه تمام قد سفاهت از واشنگتن و پاریس، به فرماندهان متوهم عملیات "فروغ جاویدان " اقتدا کنند و چیزی به نام جنبش میکروسکوپی سبز را جایی در سکوت پیاده رو اطراف پارک ساعی و میدان ونک جست وجو کنند، از آن پدیده های غریبی است که در هیچ لابراتوار سیاسی و جامعه شناسی پیدا نمی شود. عنوان آکادمیک "جنبش " را بدتر از این نمی شد هجو کرد و مبتذل تر از این نمی شد کاریکاتور جنبش کشید. اگر تا دیروز در آکادمی ها تصور بر این بود که جنبش یعنی خودنمایی انبوه توده های جنوب شهری، حالا معلوم شده بدون توده ها هم در پیاده رو خیابانی در بالای شهر می توان جنبش کرد!! کسی هم نیست دو خط توضیح دهد که طول و عرض مسیر قبلی (میدان امام حسین(ع) تا انقلاب و آزادی) چرا این قدر آب رفت؟ با این حساب باید منتظر بود جنبش در نوبت بعد، به سعدآباد و توچال و درکه واصل شود یا - برو بالاتر!- ارتفاعات سیاهکل را در آن سوی البرز فتح کند! حکایت این نوابغ، حکایت آن نشریه فکاهی است که از بی مایگی به ورشکستگی رسید اما در آستانه تعطیلی، برای شمارگان یکهزار تایی خود می نوشت "تیراژ زیر یک میلیون ". طرف رفته واشنگتن، از آنجا به واسطه تلویزیون بی بی سی و رادیو فردا دستور حمله به آسیاب های بادی را صادر می کند و بعد هم می گوید "اگر من در خارج کشور هستم، برای این ماموریت است که آیینه جنبش داخل باشم و ایفای وظیفه ای که برعهده من است مستلزم وجود من در خارج کشور است... ما یک جنبش ملی هستیم. من به دلیل حرفه ای بودن بی بی سی، آن را برای مصاحبه انتخاب کردم وگرنه هر دو قدرت آمریکا و انگلیس بدهکار ملت ایران هستند ". یکی می گفت 15 سال است که تریاک می کشم اما شکر خدا تا اینجا که معتاد نشده ام. لابد مردم ما هم باید خیال کنند امثال این آقا رفته اند بدهی های ملت ایران را وصول کنند! صد رحمت به کبک و آن قامت کشیده اش... زیر برف! این جماعت زنگ تفریحی و کمدین های اشتباهی را باید در همین پرانتز گذاشت و گذشت.
کاش می شد همین روزها پای صحبت یکی مانند جناب مایکل لدین نشست و از او درباره عرض و طول سرمایه گذاری هنگفت و حجم دلارهای سبزی که در کودتای مخملین 88 (عملیات آژاکس) به خاکستر تبدیل شد، شنید. این مشاور سابق امنیت ملی و از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی، سال گذشته اشاراتی گذرا به ابعاد ماجرا داشت. یکی هفتم دی ماه 89 که در بنیاد نومحافظه کار FDD (بنیاد دفاع از دموکراسی) گفت: "ما روزی خواهیم نشست و در مورد تاریخ پنهان جنبش سبز صحبت خواهیم کرد و همه شما خواهید گفت که جنبش سبز از سال 2009 شروع شد اما من به شما بگویم که ما می دانیم و می توانیم مستند کنیم که ریشه این حرکت به اواسط دهه1980 [سال های 66-65] برمی گردد که در طول مراحل مختلف تکامل پیدا کرده است.من حرف های بیشتری برای گفتن در این باره دارم اما همین جا سخنانم را قطع می کنم ". سخنان دیگر وی چند ماه پیش از آن (6مهر1389) در مصاحبه با رادیو فردا عنوان شده بود. مشاور امنیت ملی دولت ریگان در این سخنان که فرایند بیست و چند ساله یارگیری سربازان فتنه سبز را آشکار می کند به تماس و مذاکره با برخی اعضای دفتر نخست وزیری می پردازد و می گوید "آنچه من به آن اعتقاد داشتم، وجود افرادی است که خواهان رابطه با آمریکا بودند. این افراد چه کسانی بودند؟ کسانی که ما با آنها وارد گفت وگو شدیم. افرادی از دفتر نخست وزیری بودند، از دفتر میرحسین موسوی و اطرافیانش ".
در عداوت آمریکا و اسرائیل که تردیدی نیست. وجه تلخ ماجرا- چه در فتنه سبز و چه قبل و بعد از آن- یارگیری یا هم داستان و هم مسیر شدن جماعتی از درون جبهه خودی با دشمنان قسم خورده ملت ایران بود؛ همان که مقتدای شکیبای انقلاب درباره آنان و نظایر آنها فرمود "دل انسان غمگین می شود و می شکند به خاطر اینکه چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومین زدند، حالا طوری مشی می کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هر کسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند. این، انسان را غصه دار می کند ولی به شما عرض بکنم، بشارت های الهی این قدر زیاد است که هر غمی را از دل پاک می کند. بشارت های الهی خیلی زیاد است نباید خیال کرد اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلاب ها، همه فکرها، همه جریان های گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش ". ماجرای پشت کردن به جبهه حق از سوی برخی همراهان، پیامد غمبار دنیازدگی ها و ندیدن افقی دورتر از خود است که همواره بر جبهه حق عارض شده است. اگرچه تلخ اما عبرت آموز است گزارش دو نایب خاص امام زمان(عج)- عثمان بن سعید و فرزندش محمدبن عثمان- درباره مناظره یکی از یاران آن حضرت با یکی دیگر از همراهان سابق است که به انکار امامت آن حضرت پرداخته و ادعا می کرد امام حسن عسکری(ع) غیر از برادرش جعفر (جعفر کذاب) جانشینی نداشته است! آن که در حضور امام معصوم، انکار امامتش را بکند، اعقابش نمی توانند- ولو با وجود سالها کوبیدن سنگ ولایت فقیه به سینه- نایب الامام را انکار کنند؟
امام عصر- ارواحنا له الفداء- در پاسخ گزارش عثمان بن سعید و فرزند وی، چنین مرقوم فرمود "خداوند شما را برای اطاعت خویش موفق بدارد و بر دین خویش ثابت قدم سازد و با خوشنودی خویش سعادتمند فرماید. آنچه از مناظره مختار نوشتید- با کسی که احتجاج کرد جانشینی جز جعفربن علی نیست و او را تصدیق کرد- به ما رسید. و انا اعوذ بالله من العمی بعدالجلاء... و من به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و روشنایی، و از گمراهی بعد از یافتن راه، و از رفتار هلاکت بار و فتنه های نابودکننده... چگونه در فتنه سقوط می کنند و در حیرت ره می سپارند و جانب چپ و راست را می گیرند؟ آیا از دین خود دست برداشته اند؟ یا به شک افتاده اند؟ یا معاند با حق شده اند؟ یا جاهل شدند نسبت به آنچه از روایت های راستین و اخبار درست آمد؟ یا دانستند اما فراموش کردند؟ آیا نمی دانند زمین از حجت خالی نمی ماند، ظاهر باشد یا پنهان؟... پس شیعیان ما باید پیروی از هوا را فرو گذارند و بر اصل و ریشه خویش که بودند پا برجا بمانند ". حقیقت سقوط و ارتداد از حق چنان تلخ است که اگر گرفتار آن متذکر شود، لاجرم باید به سان آن صحابی پیمان شکن، در میدان جمل، برای خویش آیه استرجاع بخواند و انالله و انا الیه راجعون بگوید. کوری پس از بصیرت و گم کردن راه پس از راهنمایی شدن؟!
داستان ملت ما جدا از تار و پود داستان راستان نیست. همه اولیای حق و همه خوبان تاریخ چشم و دست و دلی گشوده به قله های بلند پیروزی و نصرت الهی داشتند و پایی گرفتار دست دون همتان و کم مایگانی که از دمیدن در انواع وسوسه ها و هوس ها سنگین شدند و بر سنگ راه سنگلاخ افزودند. همه خوبان تاریخ که جاده کوبیده شده توسط پای مجروح آنان را- به فضل خدا- طی می کنیم، چشمی مطمئن بر افق دوردست مقصد و عمق سپاه دشمن دوخته بودند و شعارشان "ارم ببصرک اقصی القوم " بود و چشمی نگران تهی مایگان که در میانه جنگ و رزم و شبیخون، می نشستند به تقسیم غنیمت یا می ایستادند به زحمت افزایی در برابر خط شکنی ولایت. همین است دیگر! با همین وزنه های پاگیر باید خود را تا قله بالا کشید. استقامت در این مسیر یعنی اینکه زمانی با جماعت دست و پاگیر مدارا کرد و زمانی برای تادیب، آنان را نواخت و با این همه چشم از عمق اردوگاه دشمن و بلندای مقصد برنداشت. قوی ترین مردان را باید در این مسابقه بصیرت و صبر شناخت.
جغرافیای سکوت و فریاد را باید رصد کرد. پژواک فریاد و بازخورد کردار و گفتار خود- در مقام عمل یا نقد- را باید در آینه واکنش دشمن شنید. همچنان که خطاکاران و خیانتکاران را نباید فروگذاشت، از اولویت بندی اهداف و دشمنان نیز نباید غافل ماند. این حکایت باید درهمان حد قصه و افسانه باقی بماند که؛ کسی با صدایی خوش نماز می خواند. مردی این صحنه را دید و گفت چه نماز عارفانه ای! نمازگزار که طاقت از کف داده بود، نماز بشکست و گفت "ضمنا اگر خدا قبول کند و ریا نشود، روزه هم هستم "! عجب! نمازگزار دوم که کنار وی نماز می خواند، تاب نیاورد و فریاد زد "مومن! چه می کنی؟ نمازت را که شکستی ". نمازگزار سوم احساس تکلیف کرد که بگوید "تو هم حرف زدی و نمازت را به باد دادی ". و نمازگزار چهارم بی آن که رو برگرداند، با آرامش زمزمه کرد "خوب شد من حرف نزدم "!
در صعود به قله ها، هرچه قدم بالاتر، صعوبت کار بیشتر و لزوم واپاییدن (تقوا)، مضاعف تر.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان " " آورده است: "لئون پانتا " رئیس سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا (سیا) گفت نظامیان آمریکائی حتی پس از پایان ضرب الاجل تعیین شده برای خروج کامل از عراق هم خاک این کشور را ترک نخواهند کرد.
وی که در جمع نمایندگان عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا سخن میگفت، به کنگره اطمینان داد که مقامات عراقی در آخرین لحظهها درخواست تمدید دوره اقامت نظامیان آمریکائی را مطرح میسازند و از این بابت جای هیچگونه نگرانی نیست و در آن صورت، پاسخ آمریکا به درخواست دولت بغداد، مثبت خواهد بود.
پانتا، که قرار است به جای "رابرت گیتس " برای گرفتن رای اعتماد کنگره جهت تصدی پست وزارت دفاع معرفی شود، خاطرنشان ساخت بالاخره راهکاری برای ادامه حضور نظامی آمریکا در عراق به هر نحو ممکن وجود دارد.
تقریبا به طور همزمان، هیئت بلندپایهای از مقامات آمریکائی متشکل از شش نماینده با نفوذ کنگره در بغداد با "نوری المالکی " نخستوزیر عراق دیدار کردند و سعی داشتند وی را برای پذیرش طرح تمدید حضور نظامیان آمریکائی در این کشور تحت فشار قرار دهند. علاوه بر این، هیئت آمریکائی سعی داشت رهبران عراق را به موضعگیری علیه انقلابهای مردمی در کشورهای عرب وادار کند که پاسخ منفی شنید. هیئت اعزامی کنگره در پایان دیدار با نوری المالکی مصاحبهای در محل سفارت آمریکا در بغداد برپا کرد که محتوای اظهاراتش خشم مقامات عراق را برانگیخت.
پیشنهاد پرداخت غرامت جنگی به اشغالگران، انتقاد از ایجاد محدودیتهای قانونی برای منافقین و اصرار بر ابقای اشغالگران حتی پس از پایان ضربالاجل تعیین شده در متن توافقنامه امنیتی عراق - آمریکا به همراه طیف وسیعی از مواضع مداخلهجویانه علیه مقامات عراقی، باعث شد که دولت عراق در یک موضعگیری سریع و غافلگیرانه، خواستار خروج فوری هیئت اعزامی کنگره آمریکا شود. منابع وزارت خارجه عراق تصریح کردهاند که این فقط موضع وزارت خارجه عراق نیست بلکه موضع رسمی دولت نیز هست.
گزارشاتی در اختیار است که نشان میدهد واسطههای آمریکائی با سرمایهگذاری برروی برخی جناحهای سیاسی ازجمله "فهرست العراقیه " تلاش دارند میان نمایندگان مجلس ملی عراق نوعی دودستگی و تردید ایجاد کنند و با ریختوپاشهای مالی و اعطای کمکهای مالی و اعطای کمکهای ویژه، زمینههای ابقای ارتش آمریکا را فراهم سازند، اما نمایندگان حزب حاکم "دولت قانون " به شدت با تمدید حضور اشغالگران مخالفند و هرگونه عقبنشینی از این موضع را رد میکنند.
سیر تحولات اخیر از آن جهت اهمیت ویژهای پیدا کرده که "اتریککندی " معاون وزیر خارجه آمریکا طی روزهای اخیر از طرح جدید واشنگتن برای تشکیل یک ارتش زیرزمینی با اهداف سری در عراق خبر داد که حتی پس از خروج اشغالگران هم بتواند ابزار اجرای سیاستهای آمریکا در عراق باشد. این طرح با هزینه اولیه 3 میلیارد دلار با بهرهگیری از 5100 پیمانکار امنیتی، به سازماندهی و هدایت شورشیان و تامین اهداف خاص آمریکا در منطقه اختصاص دارد و مشخصا به انجام عملیات تروریستی و قاچاق اسلحه میپردازد تا نشان دهد خلا امنیتی ناشی از خروج اشغالگران از عراق، جدی است!
البته سفارت آمریکا در بغداد بلافاصله ادعا کرد اظهارات "دانا روراباکر " دیدگاه شخصی وی بوده ولی این ادعا با توجه به پوشش کامل خبری سفارت آمریکا حمایت همهجانبه از هیئت اعزامی، بویژه سطح دیدارها کاملا رد شد و روشن است که فهرست خواستههای واشنگتن تلقی میشود.
بیانیه رسمی دولت عراق و همچنین اظهارات کوبنده "علی الدباغ " سخنگوی دولت عراق، مراتب خشم و اعتراض دولت "نوری المالکی " را به نمایش گذاشت و نشان داد که بغداد حاضر نیست به خواستههای واشنگتن و تمایلات باجخواهانه "لئون پانتا " پاسخ مثبت دهد. این واکنش بغداد، تودهنی محکمی به "لئون پانتا " محسوب میشود که پیش از احراز پست وزارت دفاع نخستین شکست سیاسی - تبلیغاتی خود را تجربه کرده است.
آنچه مقامات واشنگتن و هیئت اعزامی کنگره خواستار آنند، فاصلهای پرنشدنی با فضای حاکم بر عراق دارد و نشان میدهد که ماههای آینده، در صحنه مناسبات بغداد - واشنگتن همچنان شاهد تنش افزایش یافته و خواستار اعمال قدرت علیه اشغالگران و پایان اشغال عراق هستند. این بدان معنی است که هر حرکتی از جانب واشنگتن به منظور تغییر شرایط کنونی به سود آمریکا، ممکن است اوضاع را به مرحله برگشتناپذیری سوق دهد و خشم و اعتراض بیشتری را علیه اشغالگران دامن بزند.
از سوی دیگر شدت و دامنه اعتراضات جهانی علیه جنایات جنگی آمریکا در عراق به حدی است که مرتبا آمارهای دقیقتری از ابعاد شرارتهای واشنگتن منتشر میشود و ازجمله سایت ضدجنگ "خانه شفافسازی اطلاعات " اخیرا فاش کرد که 5/1 میلیون نفر شهروند عراق از بهار سال 1382 تاکنون بر اثر جنایات جنگی اشغالگران به قتل رسیدهاند.
درک اهمیت و مفهوم واقعی چنین ارقامی نشان میدهد که حتی حضور نظامی اشغالگران هم به منزله ثبات و امنیت عراق نبوده و مرتبا مردم عراق را به کام مرگ و نیستی کشانیده است. علاوه بر این، موضع "پانتا " به عنوان وزیر دفاع آمریکا نشانگر آنست که سیاستهای "پنتاگون " و ارتش آمریکا در عراق تغییری نخواهد کرد و واشنگتن به تحقق اهداف با توسل به اعمال فشار علیه دولت بغداد میاندیشد.
مبنای محاسبات رهبران آمریکا هرچه باشد، واکنش خشمآلود عراق علیه مواضع هیئت اعزامی کنگره ثابت میکند که آمریکا هنوز هم قادر به درک پیچیدگیها و حساسیتهای اوضاع منطقه و عراق نیست حتی بخاطر آن به اشغالگران، غرامت بپردازند!
این همان بهشتی است که اشغالگران قبل از شلیک نخستین گلولهها به سوی مردم عراق، آنرا وعده میدادند و مدعی بودند عراق را به بهشت دمکراسی در خاورمیانه تبدیل خواهند کرد ولی اکنون شرایطی جهنمی را به مردم عراق تحمیل کردهاند که حتی برای قتل شهروندان عراق هم با یک به اشغالگران شرور آمریکائی جایزه بدهند که بک ملت را به خاک سیاه نشاندهاند و ثروت آنها را به غارت بردهاند. تصادفی نیست که رئیس جدید پنتاگون خواستار حفظ دستاوردهای جنگی در عراق است و میگوید این دستاوردها باید به هر قیمت ممکن حفظ شود!
*جام جم
روزنامه جام جم دریادداشت روز خود با عنوان " اشتباهی که باید جبران شود "به قلم سیدعلی دوستی موسوی آورده است: هر قدر وضعیت قیمت ارز پیچیدهتر میشود، کارشناسی بودن پیشنهاد دیر هنگام بانک مرکزی برای افزایش نرخ سود سپردهها و رسانیدن آن به نرخهای سال قبل و خطای شورای پول و اعتبار در مخالفت تعجببرانگیز با این پیشنهاد بیشتر اثبات میشود. با این که کارشناسان اقتصادی و رسانهها هنگام اعلام جزئیات بسته سیاستی سال 90 نظام پولی به تبعات کاهش نرخ سود سپردههای بانکی از جمله خروج نقدینگی و سپردههای مردم از بانکها هشدار داده بودند، اما بانک مرکزی به دلایلی اعلام نشده، به این هشدارها بیتوجهی کرد و بسته را برای اجرا ابلاغ کرد.
اما کمتر از 2 ماه بعد و با خروج تدریجی سپردههای مردم از بانکها و متشنج شدن بازارهای طلا و ارز، دستگاه پولی به اشتباه خود پیبرد و پیشنهاد اصلاح محتوای بسته سیاستی با افزایش نرخ سود سپردهها به منظور بازگردانیدن نقدینگی به بانکها را به شورای پول و اعتبار ارائه داد. اما در حالی که همه میدانند بانک مرکزی به عنوان رئیس شورا، کارشناسترین و مطلعترین عضو این شورا به مسائل پولی و ارز است و طبعا بهترین پیشنهاد را نیز ارائه میدهد، به دلایلی که تاکنون اعلام نشده، شورای پول و اعتبار با پیشنهاد یاد شده مخالفت کرد و در نتیجه وضعیت قیمت ارز رو به پیچیدهتر شدن گذاشت.
اکنون هم بخوبی ثابت شده که اقدامات بانک مرکزی نظیر افزایش نرخ رسمی ارز و محدودیتهای جدید بانکی مانند ممنوعیت سپردهگذاری برای دریافت وام به مهار نقدینگی و تاثیر آن در رشد قیمت ارز منجر نشده، انگشت اتهام به سوی تصمیم پیشین شورای پول و اعتبار و بیتحرکی آن در شرایط حاضر اشاره رفته است.صرفنظر از این که این شورا باید دلایل خود در مخالفت با افزایش نرخ سود سپردهها که به رشد قیمت رسمی و بازار آزاد ارز منجر شد به طور شفاف اعلام کند ـ که از دل این اعلام، انگیزه احتمالی از رشد قیمت ارز و آینده این شاخص حیاتی بیرون میآید ـ شورای پول و اعتبار باید با تشکیل جلسهای فوری علاوه بر بررسی مجدد و تصویب افزایش نرخ سود سپردههای بانکی، مجوز افتتاح سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت ویژه را نیز به سیستم بانکی بدهد تا از حجم نقدینگی موجود در بازار کاسته شود؛ چرا که همه متفقالقولند راه مهار قیمت ارز از کنترل نقدینگی میگذرد، مگر اینکه اهداف دیگری از رشد قیمت ارز وجود داشته باشد که این افزایش را عاملانه و آگاهانه مینماید.
* سیاست روز
روزنامه سیاست روز سرمقاله خود با عنوان "وقتی متهم مدعی میشود " به قلم علی تتماج آورده است: دولتمردان انگلیس یا بهتر بگوییم رژیم سلطنتی انگلیس همواره خود را اولین حامی حقوق ملتها معرفی کرده و با این ادعا نیز خود را محق به دخالت در امور داخلی سایر کشورها میدانند. این ادعاهای به ظاهر بشردوستانه در حالی از سوی آنها مطرح شده که در پرونده انگلیس نکاتی چند قابل توجه است.
اولا از ادعاهای انگلیسیها حمایت از دموکراسی و مردم سالاری است. این ادعا در حالی مطرح شده که این کشور قرنهاست به صورت سلطنتی اداره میشود. ملکه الیزابت 85 ساله در حالی بر این کشور حکومت میکند که سران لندن مدعی هستند، نظام حاکم بر کشورشان پارلمانی است و به اصطلاح نخستوزیر با رای مردم انتخاب شده و ملکه عملا اختیاری ندارد. برخلاف این ادعا بررسی قوانین و عملکردهای ملکه انگلیس نشان میدهد که امور عملا در دست اوست و این پارلمان و رای مردم هستند که ارزش ندارد. براساس این قوانین، انعقاد معادلات و قراردادهای بینالمللی، اداره امور خارجی و اجرای قوانین به نام ملکه انجام میشود. عزل و نصب وزیران و نخستوزیر و انحلال پارلمان، انتصاب مجلس لردها با حضور اشراف و زمینداران، توشیح لوایح یا طرحهای مصوب پارلمان، فرماندهی نیروهای مسلح، اختیار سیاست خارجی از جمله اختیارات ملکه است. جالب توجه آنکه ملکه و خاندان سلطنتی پاسخگوی هیچ نهادی نخواهند بود و انتصاب آن نیز به صورت موروثی است.
در این شرایط به صراحت میتوان گفت که در انگلیس دموکراسی وجود ندارد و همچون دوران قرون وسطی، نظام سلطنتی بر کشور حاکم است که هزینههای آن را نیز باید مردم پرداخت کنند. نمونه بارز این مسئله برگزاری جشن عروسی پرنس ویلیام نوه ملکه در اوایل اردیبهشت ماه بود که 48 میلیون پوند هزینه برای مالیات دهندگان انگلیسی در اوج بحران اقتصادی، به همراه داشته است تا نشانه دیگری بر سیطره انحصارطلبانه خاندان سلطنتی بر انگلیس باشد.
ثانیا سران لندن خود را مدعی حمایت از حقوق بشر و آزادیهای فردی عنوان میکنند. این ادعا در حالی مطرح شده که درعمل این امر در انگلیس مشاهده نمیشود. نمونه بارز این مسئله سرکوب گسترده دانشجویانی است که در اوایل ماه به افزایش سه برابری شهریههای دانشگاهها اعتراض داشتند.
پلیس نه تنها در آن زمان سرکوب گستردهای انجام داده و صدها نفر را بازداشت کرده که تا همین اواخر با انتشار تصاویر دانشجویان خواستار همکاری مردم برای بازداشت آنها شده است. چندی پیش شورای حقوق بشر سازمان ملل و عفو بینالملل در گزارشهای خود، لندن را به دلیل نقض گسترده حقوق بشر محکوم کردند.
البته پرونده سیاه لندن به همین جا ختم نمیشود چنانکه پرونده جنایات آنها در عراق، افغانستان و اکنون در لیبی بر کسی پوشیده نیست. جالب توجه آنکه همین کشور مدعی حقوق بشر که با نام حمایت از مردم به دنبال اشغال لیبی است در برابر جنایات صورت گرفته در بحرین، یمن، سرزمینهای اشغالی فلسطین سکوت کرده است. اسناد نشان میدهد نظامیان آل سعود و آل خلیفه که به سرکوب مردم بحرین میپردازند توسط نیروهای انگلیسی آموزش دیدهاند. سران لندن تاکنون از پاسخگویی به وضعیت ناگوار حقوق بشر در کشورشان و نیز جنایاتی که در جهان صورت دادهاند توضیح ندادهاند و با فرافکنی به دنبال سرپوش نهادن بر این حقایق هستند.
ثالثا، از دیگر ادعاهای لندن پیشرفت و توسعه اقتصادی است. کارنامه سه سال اخیر انگلیس در این حوزه نشان میدهد که وضعیت اقتصادی آن در مسیر زوال بوده است چنانکه اکنون بیش از 2 میلیون نفر بیکار شدهاند و 20میلیون نفر به دلیل طرح ریاضت اقتصادی مجبور به کاهش هزینههای زندگی خود شدهاند.
شاید دولتمردان انگلیس با اشاره به بحران اقتصادی سراسری در اروپا این امر را توجیه کنند اما حذف حقوق اجتماعی مردم با کاهش بودجههای خدمات عمومی در حالی که این بودجهها صرف تشریفات خاندان سلطنتی (مراسم ازدواج پرنس ویلیام و خرجهای داخلی خاندان سلطنتی) و یا ادامه جنگطلبی در لیبی و افغانستان میگردد، صرفا یک اصل باقی میماند و آن اینکه برای سران لندن حقوق و خواستههای مردمی اهمیت ندارد و آن به دنبال منافع جاهطلبانه خود و تحقق خواستههای خاندان سلطنتی میباشند.
آنچه در سطور بالا ذکر شد تنها بخشهای کوچکی از حقایق حاکم بر جامعه انگلیس است که برای اثبات واهی بودن ادعاهای بشردوستانه و به اصطلاح مردمی دولتمردان انگلیس کفایت میکند. آنها متهمانی هستند که برای سرپوش نهادن بر اقداماتشان در مقام مدعی قرار گرفته اند. با توجه به این حقایق میتوان گفت که سران لندن نه تنها حق اظهارنظر در قبال سایر کشورها را ندارند بلکه خود به عنوان اولین ناقض حقوق بشر باید در محاکمه بینالمللی محاکمه گردند تا شاید مردم انگلیس پس از قرنها خفقان و سرکوب، بتوانند به حقوق اولیه خود ، از جمله پایان حاکمیت انحصارطلبانه خاندان سلطنتی و داشتن حکومت مردمی و دموکراتیک و تحقق حقوقشان براساس معیارهای حقوق بشر دست یابند.
* قدس
روزنامه قدس در سرمقاله روز خود با عنوان " انتخابات ترکیه؛ رأی به اسلامیت "به قلم غلامرضا قلندریان آورده است:حزب حاکم "عدالت و توسعه " به رهبری رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه با کسب 50 درصد آرا به عنوان حزب پیروز انتخابات معرفی و 327 نماینده را وارد مجلس کرد و ضمن افزایش آرا، برای سومین بار پیاپی پیروز انتخابات پارلمانی این کشور شد.
اسلامگراها از سال 81 با حضور در قدرت از ظرفیتهای اقتصادی ترکیه نهایت استفاده را برده و توانسته اند با مهار تورم، از طریق ایجاد اصلاحات، رشد اقتصادی قابل اعتنایی را برای این کشور به ارمغان بیاورند، به نحوی که این کشور در رده شانزدهم اقتصاد جهانی قرار گرفته است. این موضوع، سبب افزایش محبوبیت اسلامگراها در افکار عمومی گردید که در این انتخابات انعکاس آن تبلور یافت. ترکیه، سریع ترین اقتصاد در حال رشد اروپا را بدون اینکه عضو این اتحادیه باشد، در اختیار دارد. سال گذشته، اقتصاد این کشور هشت درصد رشد داشته است، از سوی دیگر آنکارا با رهبری سیاسی اردوغان از بحران اقتصادی اروپا نجات یافت و بر خلاف دیگر کشورها، کمکی از صندوق بین المللی پول دریافت نکرد.
فلسطین و حمایت از مسلمانان مظلوم این کشور، یکی از دستاوردهای حزب عدالت و توسعه بود که توانست با اقدامهای انسانی- اسلامی که مطالبه اکثریت قاطع مسلمانان ترکیه بود، بر وزن خود در عرصه تحولات سیاسی این کشور بیفزاید. احزاب لائیک، اردوغان را به ماجراجویی در کمک رسانی به نوار غزه متهم می کنند، در حالی که این اقدام، عین خواسته های جامعه ترکیه است.
از سوی دیگر، همین جریانهای لائیک، برخورد ضد بشری اسرائیل غاصب را با کشتی مرمره محکوم نکردند. برخورد نخست وزیر ترکیه با شیمون پرز رئیس رژیم صهیونیستی در کنفرانس اقتصادی داووس نیز از اذهان محو نگردیده است که این حرکت پس از ورود نخست وزیر به آنکارا با موجی از استقبال مردمی روبه رو شد. ابراز احساسات انسانی در ملاقات با مجروحان فلسطینی، رفتار انسانی و اسلامی دیگری بود که حتی برخی این اقدام اردوغان را خلاف ادبیات دیپلماتیک تفسیر نمودند.
در شرایطی که جهان اسلام در مسیر تحقق آرمانهای اسلامگرایانه خویش است و موج اسلام خواهی جغرافیای زندگی مسلمانان را تحت تأثیر خواسته های منطقی و عقلایی این قشر حاشیه نشین قدرت قرار داده است و این موضوع از دایره کشورهای اسلامی فراتر رفته و اروپا را نیز در بر گرفته ، طبیعی است در این وضعیت، مردم مسلمان ترکیه همگام با دیگر برادران و خواهران مسلمان خود، احزاب دین گرا را بر دیگر جریانهای لائیک و وابسته به الگوهای ضد دینی، ترجیح می دهند. بی گمان، سقوط دومینوی دیکتاتورهای عرب وابسته به نظام سلطه و در دست گرفتن سرنوشت مردم توسط خود، رأی دهندگان ترک را به استمرار حیات گروه های اسلامگرا ترغیب می کند که این مهم در واکنش دموکراتیک شهروندان این کشور در انتخابات اخیر تبلور گردید.
مردم ترکیه، نشان دادند دیدگاه های احزاب مخالف اسلامیت و وابسته به نظام سلطه را نمی پذیرند و خواهان ایجاد تغییراتی هستند که با به قدرت رسیدن اسلامگراها در ترکیه، کلید خورده است. بر کسی پوشیده نیست که رقیبان جریان پیروز با انتقادهای تند به عملکرد حزب عدالت و توسعه، تلاش کردند سرمایه سیاسی و جایگاه سیاسی به دست بیاورند، ولی مردم نشان دادند آنها از جایگاه و پایگاهی در بین آرای عمومی این کشور اسلامی برخوردار نیستند. پر واضح است، تلاشهای نجم الدین اربکان و مروه کاواکچی اکنون به بار نشسته و ثمره آن در آینده ای نزدیک، در اصلاح قانون اساسی این کشور متجلی می گردد.
نتیجه این انتخابات، واقعیت دیگری را نیز بیان می کند و آن روند رخدادهای کشورهای گوناگون بر خلاف میل آمریکا و رژیم صهیونیستی است که این واقعه را باید به دیگر شکستهای آمریکا در پیروزی مردم علیه دیکتاتورهای وابسته به آمریکا اضافه نمود.
در این زمینه، واکنش معاون وزیر خارجه رژیم صهیونیستی حایز اهمیت است که در اظهارنظری اذعان کرده است: "اگر آنکارا سیاستهای متوازن، مسؤولانه و همراه با تحقیق و بررسی در قبال اسرائیل اتخاذ کند، می توانیم صفحه ای جدید در روابط دوجانبه بگشاییم " این سخنان از استیصال و ناامیدی صهیونیستها در قبال تحولات ترکیه حکایت دارد که برای فرار به جلو مطرح گردیده است، زیرا چالشهای آنکارا و تل آویو سبب افزایش آرای حزب عدالت و توسعه گردیده است، اگر خلاف این صحت داشت، باید رقیبان اردوغان پیشی می گرفتند که چنین نشد.
بنابراین، نتیجه انتخابات ترکیه، به ناکامی واشنگتن و ارتباط زنجیره ای با رخدادهای ماه های اخیر کشورهای اسلامی، ایجاد چالشهای بیشتر برای رژیم اشغالگر قدس و ایجاد امید برای نهادینه شدن باورهای اسلامی از سوی نهادهای حاکمیتی و از سوی دیگر تقویت محور مقاومت در منطقه و همگرایی بیشتر در جبهه مقاومت ضد صهیونیستی منجر خواهد شد.
* آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله روز خود با عنوان "پیروزی حزب حاکم در انتخابات ترکیه "به قلم حمیدرضا عسگری آورده است: انتخابات پارلمانی ترکیه برگزار شد که شمارش کل صندوقها نشان میدهد حزب "عدالت و توسعه " به رهبری رجب طیب اردوغان با جذب 49 و نیم درصد کل آرای مردم در صدر قرار گرفت.حزب "عدالت و توسعه " ترکیه که از سال 2002 حزب حاکم این کشور است، با اختلاف زیادی از احزاب رقیب، پیشتاز انتخابات پارلمانی این کشور شد. با وجود برتری این حزب نسبت به دیگر احزاب تعداد کرسی های آن نسبت به دوره گذشته کاهش یافت و توانست 326 کرسی از پارلمان را به خود اختصاص دهد.همچنین حزب جمهوری خواه خلق که به عنوان مخالف و رقیب اصلی حزب حاکم تلقی می شود با کسب 26 درصد آرا و 5 درصد افزایش نسبت به دوره قبلی توانست 135 کرسی از پارلمان ملی این کشور را به خود اختصاص دهد.انتخاب مجدد حزب اردوغان به عنوان حزب غالب درخوربرخی پیامدهای داخل وخارجی است. کاهش کرسی های حزب عدالت و توسعه و عدم کسب دو سوم کرسی های پارلمان برای این حزب خبر خوبی نیست و از این جهت حزب عدالت و توسعه قادر نخواهد بود اصلاحات مورد نظر در قانون اساسی را بدون برگزاری رفراندوم به تصویب برساند. این که اردوغان نتواست با استفاده از اکثریت پارلمان قانون اساسی را در جهت اهداف جدید ترکیه اصلاح کند، نشان از قدرت و نفوذ احزاب و دیگر اپوزسیون های ترکیه در روند تحولات این کشور دارد. هرچند میزان رای حزب اردوغان همچنان اختلاف چشمگیری با دیگر رقبا دارد اما کاهش میزان رای در این دوره با دوره گذشته نشان از رشد و نفوذ مخالفان در ترکیه را می رساند.اما در عرصه خارجی دستاوردها و تاثیراتی که سیاست های اردوغان در مناسبات بین المللی برای ترک ها به ارمغان آورده است عاملی اساسی در محبوبیت و مقبولیت وی و حزب مطبوعش گردیده است. ترکیه با توجه به این که در ناتو عضویت دارد در مناسبات بین المللی توانسته است هم با سیاست های غرب پیش برود و هم خود را در مناسبات خاورمیانه به عنوان یک کشور تاثیر گذار معرفی کند.اما از دیگر مولفه هایی که سبب قدرت حزب عدالت و توسعه گردیده است رویکردهای همسوی این حزب با مقاومت بوده است. در چند سال گذشته ترکیه با حمایت از نیروهای مقاومت و تاکید بر حق فلسطین توانسته است محبوبیت خاصی میان مسلمان برای خود کسب نماید. اما آنچه می تواند به عنوان خط قرمز برای ترکیه محسوب شود و موقعیت اردوغان و حزب عدالت و توسعه را به خطر بیاندازد سیاست های دوگانه ترکیه در مورد اکثر رخ دادهای منطقه ای و جهانی است.با توجه به حمایتی که ترک ها از نیروهای مقاومت داشته اند اما همچنان در جهت سیاست های حمایتی آمریکا از اسرائیل حرکت می کنند. در حال حاضر ترکیه به دنبال اثبات اسرائیل در میان کشورهای مسلمان در تلاش است و بعضا در واکنش های خود در جهت احقاق صلح ، گروه ها فلسطینی را به مذاکره و مصالحه با اسرائیل سفارش کرده است. ترکیه در حال حاضر با در پیش گرفتن سیاست یک بام و دو هوا هم خود را همسو با غرب می داند و هم به عنوان یک قدرت تاثیر گذار در مناسبات منطقه تلقی می کند و یا در مورد مسئله لیبی اردوغان در ابتدا حمایت خود از قذافی را لغو نکرد و قصد داشت تا با ایفای نقش میانجی میان معترضین و نیروهای قذافی نقش و جایگاه ترکیه را در مناسبات جهانی ارتقا بخشد. اما پس از اینکه مشاهده کرد که نیروهای انقلابی از سازش با دیکتاتور راضی نیستند و تن به این کار نمی دهند به یکباره جهت عوض کرد و در راستای اهداف وسیاست های غرب همسو شد.در نتیجه باید گفت ممکن است که ترکیه در حال حاضر با برخورد های دوگانه نسبت به رخ دادهای منطقه و جهان توانسته باشد که موفقیت هایی را کسب کند اما باید به این نکته هم توجه کرد از دست رفتن اطمینان افکار عمومی مردم ترکیه و جهان نسبت به تصمیمات دوگانه حزب حاکم باعث کاهش اعتماد آنها به این حزب خواهد شد. و با توجه به آمادگی مخالفان در ترکیه موقعیت فعلی این حزب به خطر خواهد افتاد.