على تتماج
افکار عمومی جهان در حالی متوجه تحولات خاورمیانه گردیده که در مقابل حرکت نظامی غرب در مسیرهای دیگر در حال گسترش می باشد. هر چند که غرب شامل اروپا و آمریکا اصل حضور در خاورمیانه را همچنان مورد تأکید دارند، اما روند تحولات از اجبار آنها برای کاهش نظامی گری در منطقه و در عین حال سوء استفاده آنها از انحراف افکار عمومی جهان از سایر عرصه بین الملل به این منطقه در جهت اهداف نظامی گرایانه می باشد.
بررسی سیاست های نظامی غرب نشان می دهد که آنها رویکرد به شرق را که سال ها پیش در نظر داشته اند، اکنون با جدیت در دست اجرا دارند که در ابعاد گوناگون اجرا می شود.
الف) آسیای مرکزی و قفقاز: از رویاهای غرب و ناتو حضور گسترده در آسیای مرکزی و قفقاز بوده است، هر چند که آنها از طریق سپر موشکی، حوزه بالکان و شرق اروپا را مورد توجه قرار داده اند، اما همچنان حضور در آسیای مرکزی و قفقاز با هدف محاصره روسیه، اعمال فشار بر کشورهای منطقه و سلطه بر منابع انرژی را در دستور کار دارند.
رایزنی مقامات امنیتی آمریکا در آذربایجان و احتمال احداث پایگاه نظامی ناتو در این کشور، توافقات جدید نظامی میان آمریکا و ناتو با کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان و قرقیزستان برای تمدید و یا افزایش حضور نظامیان در این کشورها به بهانه مبارزه با تروریسم و جنگ افغانستان در هفته های اخیر، نشانگر توجه کلان غرب به این منطقه است. البته روسیه نیز برای مقابله، تدابیر نظامی از جمله تمدید قراردادهای نظامی با کشورهای منطقه را اجرا کرده که رقابتی نظامی میان غرب و روسیه را به همراه داشته است.
ب) اشغال پاکستان: محور دیگری که غرب به آن چشم دوخته پاکستان است. از زمان قتل بن لادن سرکرده گروه تروریستی القاعده در خاک پاکستان به دست نیروهای آمریکایی، تحرکات غرب و ناتو برای سلطه بر این کشور به عنوان یکی از ارکان نفوذ به شرق تشدید شده است. افزایش حملات هواپیماهای بدون سرنشین ناتو و آمریکا به این کشور، فضا سازی رسانه ای مبنی بر نقش اسلام آباد در حمایت از تروریسم، دیدارهای نظامی و سیاسی از این کشور برای اعمال فشار بر آن، جهت پذیرش طرح های غرب، روی دادن حملات تروریستی مشکوک در خاک پاکستان که بسیاری آن را اقدامی از سوی غرب برای توجیه اشغال این کشور می دانند و.... از جمله تحرکات غرب برای ورود به پاکستان است. البته آنها برخی مشوق های اقتصادی و نظامی را نیز برای این کشور در نظر گرفته اند که هرگز به آنها پایبند نبوده اند.
ج) نگاه به هند: بازی با برگه هند، اقدامی است که غرب به شدت آن را پیگیری می کند. موقعیت جغرافیایی هند و نیز تلاش این کشور برای تبدیل شدن به بازیگر منطقه ای، فرصتی گردیده تا غرب از آن جهت رسیدن به منافع خود بهره برداری کند. نمونه بارز این امر را در سفر هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به هند ( اواخر تیر ماه) می توان مشاهده کرد که صراحتاً خواستار فعالیت بیشتر هند در منطقه شد. آمریکا همچنین از گسترش همکاری نظامی با این کشور سخن گفت. سایر کشورهای اروپایی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس نیز چنین رفتارهایی را تکرار کرده اند. نکته قابل توجه تلاش آنها برای تحریک هند به تقابل با پاکستان و چین است، چنانکه هیلاری کلینتون در سفر خود به این کشور، صراحتاً خواستار پاسخگویی پاکستان در مورد نا آرامی های هند شد. روند تحولات نشان می دهد که هند به بازیچه ای مبدل شده که غرب ضمن تلاش برای نفوذ نظامی در آن به بهانه مبارزه با تروریسم سعی دارد از آن به عنوان سکوی پرتاب خود در شرق نیز استفاده کند.
د) دریای چین: مولفه ای که تاکنون از اذهان دور مانده و در ماه های اخیر آمریکا و اروپا آن را برای ورود نظامی به شرق به کار گرفته، دریای چین است. آمریکا و ناتو که روابط گسترده ای با کره جنوبی و ژاپن دارند اکنون با بهره گیری از اختلاف های موجود میان همسایگان دریای چین شامل فیلیپین، مالزی، ویتنام با چین بر سر حاکمیت بر این دریا و منابع آن برآنند، نظامی گری خود را در این منطقه گسترش دهند. هیلاری کلینتون در حضور (اول مرداد) خود در چهل و چهارمین نشست وزرای خارجه آ سه آن در اندونزی صراحتاً بر این امر تأکید کرد. پیش از وی نیز ژنرال مولن رئیس ستاد ارتش در سفر (اواسط مرداد) به چین و گیتس وزیر دفاع سابق آمریکا بر استمرار نظامی گری آمریکا در این دریا تأکید کرده اند. آمریکا همچنین مانورهای نظامی با ویتنام و فیلیپین در این سواحل برگزار کرده است.
مجموع تحولات ذکر شده نشان می دهد که غرب تکاپوی خویش را بر حضور در شرق استوار ساخته است هر چند که بر اساس دکترین راهبردی آمریکا تا سال 2025 و ناتو تا سال 2020 این رویکرد باید اجرا شود، اما به دلیل شرایط حاکم بر خاورمیانه و تزلزل جایگاه نظامی غرب در سایر نقاط جهان، آنها از شرایط کنونی برای تحقق این مهم بهره برداری می کنند هر چند که مخالفت های روسیه، ایران ، پاکستان، چین و ملت های شرقی با این فرایند مانعی جدی در برابر این سیاستها است که سبب شده تا غرب با چراغ خاموش و حرکتهای دیپلماتیک و برخی حاشیه سازی ها برای رسیدن به مقصود گام بردارد.