* در سال88 شما در جریان انتخابات ریاست جمهوری حضور داشتید هم بهعنوان نماینده آقای دکتر احمدینژاد در برنامهریزیهای انتخاباتی صدا و سیما و هم بهعنوان مشاور رسانهای رئیسجمهور که پیش از انتخابات بیشترین مصاحبهها را با رسانههای خارجی مثل تایم. کیدو. آساهی و... داشتید و بعد از انتخابات و ماجرای فتنه88 حضور پررنگ و جدیای در رادیو گفتوگو و برنامه گفتوگوی ویژه خبری و دیروز امروز فردا و به کنکاش راجع به دستهای پیدا و ناپیدای این فتنه پرداختید و مطالبی را ارائه کردید تا اینکه حوادث و اتفاقات یکی پس از دیگری بهوقوع پیوست و در روز 9دیماه یک حرکت خودجوش مردمی پرده از بسیاری از ابهامات برداشت. حالا بعد از گذشت دو سال از آن روزگار و در حالی که شما فارغ از سمتهای رسمی هستید میخواهیم نظر شما را در مورد این حماسه بدانیم.
** به تصور حقیر یومالله 9 دی از منظرهای مختلف قابل بررسی است. اما برای هر کدام از آنها باید به عقبه و سابقه مسائل توجه شود. اجازه بدهید بهصورت خلاصه اما ضروری و لازم مطالبی را عرض کنم.
در سال1384 که انتخابات ریاست جمهوری در حال برگزاری بود. بدیهی بود که این اتفاقات و این حرکتهای انقلابی برای کشورهای غربی و در رأس آن امریکا بسیار گران و وحشتناک بود و آنها با تمام وسایل و شیوهها در پی ساقط کردن این جریان و دولت جدید و در رأس آن دکتر احمدینژاد بودند. آنها در تجربهای مشابه سالها قبل در همین کشور توانسته بودند جریان ضداستعاری نهضت ملی که به ملی کردن صنعت نفت انجامیده بود را بهوسیله عوامل داخلی و شیوههایی که امروز به جنگ نرم معروف است بشکنند و تا سالها بر این کشور و ذخایر آن تسلط پیدا کنند.
* یعنی شما معتقدید که فتنه سال88 شبیه کودتای 28 مرداد 1332 است؟
** قبلاً هم گفتهام نام کودتا راجع به طرح آژاکس و اجرای آن توسط کریت روزولت یک واژه سیاسی گمراه کننده است. آن اتفاق یک براندازی علیه یک نهضت استقلالطلبانه مردمی است که بیش از یک قرن به شیوهها و طرق مختلف با استعمارگران روس و انگلیس مبارزه میکردند و در برخی موارد برنده و در برخی موارد بازنده شده بودند. به نظر من لفظ کودتا برای 28 مرداد گمراه کننده است. 28 مرداد یک براندازی قیام ملتی بپا خواسته است که میخواهد استعمارگر مکار و کثیف انگلیس را از کشور بیرون کند اما متأسفانه موفق نمیشود.
* به هر حال آیا شباهتهایی بین این دو حادثه وجود دارد؟
** بله. در اواخر سال1386 مجله تایم دوشماره با پوستر تصویر دکتر محمد مصدق و بعد تصویر دکتر احمدینژاد منتشر میکند و با اشاره به طرح آژاکس مطالبی را مینویسد و ملی شدن صنعت نفت را با مسئله انرژی هستهای ایران مقایسه میکند. جالب است که تصویر گرافیکی دکتر مصدق همان تصویری بود که قبل از براندازی 28مرداد سال1332 همین نشریه تایم آن را چاپ کرده بود. چون این نشریه از نشریات فراماسونی و صهیونیستی جهان است و تقریباً در لایه وسط طبقهبندی اطلاعرسانی برای سیاسیون جهانی منتشر میشود، لذا برای ما روشن بود که طرحی شبیه آژاکس را برای ما خواب دیدهاند.
* با رئیسجمهور این مسئله را مطرح کردید؟
** بله.
* پس از یک سال قبل میدانستید که چه پیش خواهد آمد؟
** هم آری و هم نه. چون میدانید پس از سقوط نهضت ملی در سال 1332 امریکاییها در کشورهای مختلف همین طرح آژاکس را بارها و بارها اجرا میکنند و متأسفانه در اکثر آن کشورها همه قیامهای ضداستعماری را سرکوب و در برخی برای همیشه اکثر جوانههای انقلابهای استقلالطلبانه را از بین میبرند. ماجرای دکتر سالوادور آلنده و شیلی یکی از آنهاست.
* برای پیشگیری چه کردید؟
** چون در انقلابهای به اصطلاح مخملی! یا کودتاهای مخملی! یا براندازیهای نرمی که در منطقه ما، امریکاییها و شرکای آنها انجام داده بود سه گروه هدف آنها بود هنرمندان، زنان و اساتید دانشگاه ما سعی کردیم با توزیع کتاب برانداز و توضیح این که چنین توطئهای برای کشور ما در راه است یک پیش آگاهی را مطرح کنیم. اما بدیهی بود که خودمان هم از چند و چون و شکل جدید آن به درستی آگاهی نداشتیم. از طرفی دیگر به نمایشنامه آژاکس نوشته سوخوگل مراجعه کردیم و در این بازخوانی دیدیم که سوخوگل فرزند یک تاجر اسلحه یونانی در دو هزار و اندی سال پیش بوده که برای جنگهای یونان و ایران اسلحه به حکومتهای یونانی میفروخته و ماجرای آژاکس ماجرای یک قهرمان و فرمانده محبوب مردمی است که با زور و توان اسلحه و نظامی نمیشود او را ساقط کرد به همین جهت اول رابطه او را با کاهنان به هم میزنند و بعد در جامعه اختلاف ایجاد میکنند.
قطعاً انتخاب این نمایشنامه یا اسطوره استراتژیک توسط طراحان انگلیسی در سال 1952 و اجرای آن در سال 1953 کاملاً آگاهانه و با توجه به تمام خصوصیتهای جامعه ایران در آن زمان و تمام شخصیتهای آن دوران بود. البته دکتر محمد مصدق خودکشی نکرد ولی به لحاظ سیاسی در آن روزها کاملاً منفعلانه عمل کرد. در حالیکه دکتر سالوادور آلنده در آخرین ساعت اسلحه به دست گرفت و تا آخرین نفس جنگید. البته ناگفته نگذارم که شخصیت دکتر احمدینژاد نیز خوشبختانه با دکتر مصدق تفاوتهای آشکاری دارد و باید این را نیز اضافه کنم که حضور ولی فقیه به عنوان عمود خیمه نظام در سال 1332 وجود ندارد ولی در ماجرای 1388 محکمترین و تنها تکیهگاه مردم ایران و کلیه ملتهای تحت ستم و انقلابی جهان بود.
پس باید گفت در عین حالیکه شباهتهایی بین این دو دوره و شخصیتها وجود داشت افتراقهای بیشتر و مؤثرتری نیز بود که همانها از توفیق نقشه شوم آنها جلوگیری کرد.
* شما قبلاً گفته بودید تنها برنده میدان انتخابات سال 88 مردم بودند. در این خصوص توضیح میدهید.
** چون شرکت بالای 80 درصد صاحبان رأی در انتخابات ریاست جمهوری نه در منطقه بلکه در جهان یک پیروزی در ارائه یک الگوی مردمسالاری بود که از دل انقلاب اسلامی متولد شده بود و جشن این پیروزی باید همه مستضعفین جهان را به وجد میآورد. اما با دسیسهها و توطئهها، حتی در داخل کشور کام خودمان را نیز تلخ کرده بودند. هیچ کس از اوضاع به وجود آمده راضی نبود فقط دشمن از این فتنه شادی میکرد و اگر نبود ولایت فقیه و نقش بیبدیل او، تصور حوادث بعد از انتخابات با آن همه توطئه و دسیسه ماهرانه که بسیاری از صاحبنظران را نیز به تردید انداخته بود، تکاندهنده است. آیاامروز کشوری به نام ایران باقی مانده بود؟! آیا این ارج و منزلت و این احترامی که امروز برای انقلاب اسلامی در جهان هست وجود داشت.
یا چیزی مانند کمونیسم و مارکسیسم و یا بهتر از آن در تاریخ سیاسی جهان از آن نام میبردند؟! خداوند مثل همیشه این انقلاب را از گذرگاه بسیار وحشتناکی عبور داد. با اینکه یادآوری آن روزگار بسیار تکاندهنده است. ولی برای اینکه ما و نسلهای آتی دوباره گرفتار این گرداب نشوند باید همیشه با پرهیز از شعارگرایی و با دقت تمام مقدماتی که کشور و انقلاب را تا مرز سقوط پیش برد بازخوانی کنیم تا قدر یوم الله 9 دی را که یکباره مسیر دومینوی دشمن را عوض کرد و ضربه را به صورت دشمن کوبید بدانیم.
* شما در برنامه گفتوگوی ویژه خبری که آقای نوباوه هم بودند از بدنه جریان به اصطلاح سبز دفاع کردید و گفتید آنها که فکر میکردند تقلب شده و برای صیانت از آرای خود آمده بودند و در یک راهپیمایی غیرقانونی شرکت کرده بودند ولی حساب آنها را باید از کسانی که این دروغ را طراحی و باورانده بودند جدا کرد.
** بله در آن زمان در مصاحبههای متعدد و فرصتهایی که در اختیارم قرار میگرفت به چند نکته میپرداختم یکی همین مسئله که گفتید و بالاخره برای نسل اول انقلاب و رهبران و انقلابسازها مهمترین مسئله احساس مسئولیت مردم و حضور مردم برای گرفتن حقوق خودشان بود و در سال 88 بیش از نود درصد کسانی که به آقای مهندس میرحسین موسوی رأی داده بودند کسانی بودند که به شخصی رأی داده بودند که صلاحیت او توسط شورای نگهبان برای احراز مقام ریاست جمهوری تأیید شده بود و با یک نقشه حساب شده و ماهرانه دشمن و عوامل داخلی او باور کرده بودند که تقلب در انتخابات صورت گرفته و با عملکرد غلط صدا و سیما پس از روز رأیگیری و به نمایش نگذاشتن همان راهپیمایی غیرقانونی، این شبهه تقویت شد که حتماً کاسهای زیر نیم کاسه است و دشمن که از ماهها پیش توسط عوامل آگاه و ناآگاه خود زمینه این توهم را به وجود آورده بود توانست گروه وسیعی را به این تردید بیندازد. اما برخورد با این گروه به جهت اینکه میخواهند حاکمیتی پاک داشته باشند باید مورد تقدیر قرار میگرفت و با حوصله به آنها توضیح داده میشد و تنها با این شیوه بود که میشد جذب حداکثری نمود و این همان چیزی بود که دشمن نمیخواست. دشمن خواهان دفع و حذف حداکثری و ایجاد نزاعی تمام ناشدنی بود.
دومین مسئلهای که به آن میپرداختم این تقاضا از تمام طرفهای سیاسی بود که در آن شرایط به تسویه حسابهای حزبی، گروهی و سیاسی نپردازند و زورآزماییهای خطی و جناحی را به زمان دیگری واگذارند چون مهمترین مسئله در آن دوران فتنه، توجه به منافع ملی و نه گروهی و حفظ وحدت ملی و وحدت کلمه در مقابل دشمنان ضربه خورده بود.
* آیا این پیامها پاسخ مناسبی داشت؟
** واقعیت این است که تاکنون بررسی آماری نکردهام. اما از سوی مردم از هر دو گروه یا چند گروه پاسخهای مثبت زیادی داشتیم ولی از سیاسیون یا با سکوت مواجه میشدیم یا با ولی... اما... و... حتی مخالفتهای جدی.
* از اصولگراها یا اصلاحطلبان؟
** مدتهاست که این دوعنوان که هر دو هم لازم و هم ارزشمند هستند توسط سیاستبازان از مفهوم اولیه به یک سرقفلی تبدیل شدهاند اما اکثریت قریب به اتفاق مردم ما هم اصولگرا هستند و هم بر مبنای اصول انقلاب اسلامی به دنبال اصلاح هستند. متأسفانه باید بگویم حتی قبل از سال 88 بسیاری از هم اردوییهای دکتر احمدینژاد اشتباهاتی داشتند که درآن تردیدی نیست اما برخی به دنبال بهانه میگشتند و بیشتر مسائل نفسانی انگیزه اختلاف و افتراق آنها بود. اشتباهات دکتر احمدینژاد بهانه مناسبی بود و این عملکرد خواص در هر دو طرف به صورت یک بیماری واگیردار درآمده بود و دشمن از این بیماری که آن را تبدیل به یک نابینایی نسبت به انجام کارهای لازم و مفید و ناشنوایی نسبت به سخنان صحیح و حق و نفهمی نسبت به حقایق و تحولات جهانی و منطقهای و خصومتورزیها و انتقادهای خصمانه و فحاشی و ناسزاگویی به جای گفتمان مفید و روشنگر کرده بود، فضایی به وجود آورده بود که سخنان بسیار ساده و بدیهی فهمیده نمیشد.
اگر بشود این تعبیر را به کار برد جامعه به لحاظ سیاسی یا بهتر است بگویم گفتمان سیاسی دچار بیماری شده بود و روز به روز بر وخامت این بیماری افزوده میشد. هر شخصیتی پیش از هر مباحثه و مناظره داوری خود را انجام داده و رأی خودش را صادر کرده بود و سرب سنگین در گوشهایش ریخته بود تا هیچ سخنی را نشنود بلکه شعار خودش را بدهد و هر طرف جز به حذف کامل طرف مقابل به هیچ چیز دیگر راضی نبود. البته این زمین بود که دشمن تعریف کرده بود. بیماری لاعلاجی خواص را گرفته بودکه هر دو گروه با تمام توان میخواستند آن را به طرفدارانشان منتقل کنند. اما فطرت الهی مردم در 9دی در افقی بسیار بالاتر تمام این بیماری را از بین برد.
* شما در شب مناظره با آقای دکتر خوشچهره نیز به این آیه شریفه اشاره کردید «فأقم وجهک لدین حنیفاً فطرت الله التی فطرالناس علیها» و چرا به این آیه اشاره داشتید؟
** در قرآن مجید آمده که هر انسان بافطرت پاک متولد میشود اما بعدها توسط وسوسههای شیطان و گروهها و شرکا و احزاب و فرقهها و... به جایی ممکن است برسد که بر اثر سنگدلی فرزند خودش را زنده به گور کند. چنانچه در جاهلیت انجام میدادند اما وقتی مرزهای این گروهها و باندها و دستهجات کنار میرود و ناس یا عموم مردم پا به عرصه میگذارند، همان فطرت پاک که اساس دین حنیف است و فطرت الهی از ناس یا مردم ظهور میکند. یادم میآید آن شب آقای یامینپور از من سؤال کردند آیا روز 9 دی وزرا و مسئولان دولت و مقامات در راهپیمایی شرکت کردند که عرض کردم بلی، ولی این راهپیمایی مخصوص مردم بود و تلویزیون هم اشتباه کرد همان چند ثانیهای را که آقای دکتر لاریجانی در میان جمعیت بود نشان داد.
و در همان برنامه به آقای دکتر خوشچهره گفتم که این راهپیمایی مخصوص یک جریان و یک خط سیاسی نبود و سبزها هم بودند که ایشان تأیید کردند من به یاد دارم زمانی که قرار بود دکتر بنیصدر کفایتش مورد بررسی قرار گیرد، طبق قانون اساسی، حضور رئیس شورای عالی قضایی، دادستان کل و رئیس مجلس میشد دادگاهی را ترتیب داد اما حضرت امام به مجلس واگذار کردند که نمایندگان مردم بودند یا در مورد برخورد ملیگراها با قانون قصاص امام فرمودند مردم به صحنه بیایند و در بسیاری از موارد دیگر که به نظر میرسید گرههای کوری بهوجود آمده با حضور گسترده مردم سختترین مسائل باز میشد باور داشتن مردم و اینکه برآیند خواست مردم (کلیه آحاد مردم) همیشه به حق نزدیکتر است، درسی است که امام رحمتالله علیه به ما دادند. در جای جای نهضت امام این باور و نتایج معجزهبرانگیز آن را میتوان دید. نهم دیماه 88 آب سردی بود که روی آتش فتنه دشمن که سالها روی آن کار کرده بودند، ریخته شد.
اما نهم دی ماه 88 باید از ساحتهای دیگری مثل ارتباط آن با عاشورای حسینی نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گیرد و... که مجال مفصل دیگری میخواهد.
* آیا با حضور مردم در 9 دی 88 فتنه تمام شد؟
** خیر. درست است که یکی از شخصیتهای سیاسی امنیتی امریکا اذعان کرد که آژاکس 2 در ایران شکست خورد که همان زمان در یکی از برنامههای رادیو و تلویزیونی به آن اشاره کردم ولی در همان زمان پروژه «مدهآ» که هدف آن برانگیختن جاهطلبی افراد بود با تمام توان دنبال میکردند این نیز یک نمایشنامه یونانی استراتژیک است که زنی برای کسب قدرت و ثروت همهچیز را قربانی میکند حتی فرزندش را و در پایان اطرافیان، کشور و خودش را... به هر حال این سادهلوحانه است که فکر کنیم دشمن تا این حد شیطانی و خبیث در برابر انقلابی که تمام پایههای پولادین تخت سلطهاش را تصرف کرده، آرام بگیرد.
* پس فقط سخن از عبور از فتنه 88 و آن بحران است؟
** بله، در همان سال طرحهای موازی براندازی متعددی که از سالها پیش روی آنها کار کرده بودند، روی میز دشمن بود و تعدادی از آنها عملیاتی هم شدند و میشوند. نباید سادهانگارانه به دشمن و طرحهای او نگاه کنیم.
* هماکنون دشمن چه برنامهای در پیش دارد؟
** بهتر است بپرسیم چه برنامههایی که البته جواب این است که خدا میداند. اما قطعاً یکی از مهمترین برنامههای دشمنان این است که مردم ایران که پیشگام و پیشتاز انقلاب اسلامی در جهان هستند، با سرگرم شدن به مسائل کوچکتر و سلیقهای نتوانند به عنوان پیشرو تجربیات خودشان را در اختیار انقلابیون منطقه و جهان قرار دهند. درست است که رهبری انقلابات کاری میدانی است و راهبری از راه دور امکانپذیر نیست و ایران نیز در مورد انقلابات منطقه چنین ادعایی را ندارد، اما راهنمایی و ارائه تجربیات خود به ملتهای در حال انقلاب ذکات برکات انقلاب اسلامی است که باید توسط اساتید حوزه و دانشگاه و متفکرین و اهل تجربه و علم انقلاب اسلامی ایران انجام پذیرد. ما از گذرگاههای بسیار افسونگر و مکارانهای با راهنماییها و راهبری امام(ره) عبور کردهایم. عبور از لیبرالیسم، عبور از ناسیونالیسم، عبور از کمونیزم، عبور از اپورتونیزم، عبور از... اینها تجربیات باارزشی است که امروز انقلابیون جهان سخت به نتایج این تجربهها نیازمند هستند وگرنه ممکن است هر انقلابی چه اسلامی در کشورهای اسلامی یا انقلاب عدالتخواهانه در کشورهای غیراسلامی که الگوی هر دو انقلاب اسلامی ایران است گرفتار این مردابها و گردابها شده و خدایناکرده هزینههای سنگینی برای خروج از آن بپردازند. امروز باید توسط اساتید بسیجی ما که علم و آگاهی از روند عبور انقلاب اسلامی از این گذرگاههای خطرناک را دارند با انقلابیون جهان در تماس باشند و آنها نسبت به این خطرگاهها هشدار و هشیارباش دهند.
* توصیه شما در مورد انقلاب اسلامی مصر چیست؟
** اگر بتوانم به آنها و انقلابیون مصر درود میفرستم و به بدنه ارتش و نیروهای مصر که از مردم هستند، میگویم در هر نقطه کشور به مردم مصر بپیوندند و کمیتههای انقلابی مشترک با مردم مصر تشکیل دهند و خود را از سلطه طاغوتهای نظامی و سیاسی خارج کنند و طعم شیرین استقلال و آزادی را به کام خود و مردم مظلوم مصر بچشانند.