مقدمه
در همه مکاتب آسمانی و زمینی بر موضوع امنیت و تقویت بنیههای دفاعی و آمادگیهای فردی و جمعی برای مقابله با تهدیدها و تجاوزات دشمنان تأکید شده است. هرچند مبانی، اصول و اهداف در هر یک از مکتبها متفاوت است، امّا در اصل ضرورت و تأمین امنیت و قدرتمند بودن برای بقا و ادامۀ حیات و غلبه بر دشمن اشتراک نظر وجود دارد. در اسلام بر روی این موضوع تا آنجا تأکید شده که خداوند در قرآن کریم خطاب به مسلمانان میفرماید: «و اعدوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم» (انفعال، آیه 60) قرآن کریم ماهیت جنگ مؤمنان و کفّار را که در واقع جنگ بین حق و باطل است، اینگونه بیان میفرماید: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیلالله و الذین کفرو یقاتلون فی سبیل الطاغوت» (نساء، آیه 76)
جنگ و نزاع مستمر بین انسانها و جوامع انسانی، موجب شده است مکاتب زمینی و فیلسوفان و نظریهپردازان سیاسی نیز بر روی اصل قدرت و ضرورت تولید آن تمرکز پیدا کرده، در این راستا نظریهپردازی کنند. با اصالت یافتن قدرت در عرصۀ سیاست ـ تا جایی که برخی از اندیشمندان، قدرت را موضوع اصلی سیاست دانستهاند ـ این سؤالات در اذهان صاحبنظران شکل گرفت که قدرت چیست و عناصر اصلی آن کدام است؟ قدرت دارای چه ماهیت و ابعادی بوده و مؤلفههای آن کدام است؟ عوامل اصلی تولید قدرت و به ویژه قدرت ملّی چیست؟ در این میان یک سؤال اصلی و کلیدی مطرح است و آن اینکه، عامل اصلی تولید قدرت در جبهۀ حق کدام است؟
اگر در تولید قدرت و به ویژه قدرت ملّی به عنوان یک متغیّر وابسته، عوامل و عناصر متعددی ایفای نقش میکنند، عامل اصلی تولید قدرت از نظر اسلام، قرآن و دیدگاه بزرگان دین کدام است؟ به عبارت دیگر؛ از منظر اسلام، عنصر اصلی مولّد قدرت کدام است و از نظر دین، مسلمانان در مصاف با دشمنان از کدام مزیّت برتریبخش برخوردار هستند که در صورت توجه به آن و بهرهگیری از آن، بر دشمنان خود غلبه خواهند کرد؟
فرضیۀ اصلی این مقاله این است که «معنویت» در کشور اسلامی ایران میتواند نقش اصلی و اساسی را در «تولید قدرت ملی» ایفا نماید. برای اثبات این نظریه، از یک سو تبیین دقیق «معنویت» از نظر مفهومی براساس قرآن و روایات و از سوی دیگر، تبیین دقیق «قدرت» و «قدرت ملی» از نظر مفهومی براساس قرآن، روایات و نظریههای قدرت کفایت میکند.
معنویت؛ تعاریف، ویژگیها و آثار
در مورد معنویت از نظر مفهومی، دیدگاههای متفاوتی مطرح است. در طول تاریخ همواره موضوع معنویت مطرح بوده و نحلههای فکری مختلف، هر کدام برداشتی از این موضوع داشته و براساس نگرش خود به دنبال کسب معنویت و به کار بردن آن در زندگی فردی و اجتماعی خویش بودهاند.
تعریف معنویت
«معنویت از نظر لغوی، از واژۀ معنوی گرفته شده و این واژه، منسوب به معنی بوده و آنچه راجع به باطن شخص و روح او باشد را شامل میشود. مقامات، درجات عالم باطن، شخصی که در عالم معنی و باطن سیر کند، از دیگر معانی معنویت است» (معنویت، 1386، ص 17)
برای رسیدن به تعریف اصطلاحی معنویت، باید بحثهای مربوط به دنیا و آخرت، ماده و معنا و دو بعد مادی و روحانی انسان را مورد توجه قرار داد. این نوع مباحث، بسیار مهم و اساسی بوده و قدمتی به بلندای تاریخ بشر دارند. در تاریخ بشر، دو نوع دعوت و حرکت متضاد و مبنایی برای انسان مشاهده میشود؛ نخست دعوت و حرکت انبیای الهی که با تکیه بر وحی و پیام آسمانی تلاش کردهاند انسانها را به سوی حق فرابخوانند و آنها را متوجه آخرت، و بعد روحانی و ماندگار انسان بنمایند و دیگری، دعوت طواغیت و فراعنه که در نقطۀ مقابل دعوت انبیای الهی، انسانها را به سوی مادهگرایی و دنیاگرایی فراخوانده تا بهتر بتوانند در پرتو این حرکت جمعیتهای انسانی، به مطامع و اهداف دنیایی خود برسند.
بنابراین، فهم معنویت به لحاظ اصطلاحی، در گرو فهم دنیا و آخرت است. «دنیا مؤنث ادنی و این واژه از دنی یا دنو، به ترتیب به معنی پستتر و نزدیکتر گرفته شده است. زندگی دنیا را دنیایی میگوییم، یا از این جهت که نسبت به زندگی آخرت پستتر و ناچیزتر است یا از این حیث که این زندگی از زندگی آخرت به ما نزدیکتر است». (قاموس قرآن، ج 2، ص 362).
اما آخرت براساس نگرش الهی و توحیدی، به عنوان عاقبت ماندگار و ابدی شناخته میشود. در قاموس قرآن آخرت اینگونه تعریف شده است: «آخر مقابل اول است... تأخیر مقابل تقدیم و آخرون مقابل اولون است... در قرآن مجید به قیامت و نشاء دیگر، دارالاخره، یوم الاخر اطلاق شده و این از آن رو است که زندگی دنیا اول و زندگی عقبی، آخِر است». (همان، ج 1، ص 35)
معنویت از نظر حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی
حضرت امام خمینی(ره) معنویت را چنین تعریف و تشریح فرمودهاند:
«معنویت، مجموعه صفات و اعمالی است که حال و شور و جاذبۀ قوی و شدید و در عین حال منطقی و صحیح را در انسان به وجود میآورد تا او را در سیر به سوی خدای یگانه و محبوب عالم، به طور اعجابآوری پیش ببرد. این حالت درونی به واسطۀ زمینهسازیهای مختلف در انسان پدید میآید و بسته به شدت و ضعف آن، سرعت و میزان قرب الیالله تحقّق مییابد.
وجه غالب اساسی در معنویت، توجه به خدا و انجام عمل برای اوست. هم در نیّت و هم در عمل، خدا را حاضر و ناظر دانستن، معنویت است. اصولاً وقتی انسان میتواند کارهای عادیاش را به صورت معنوی انجام دهد، چرا اینگونه عمل نکند؟ یعنی چرا در تمام کارها خدا را حاضر و ناظر قرار ندهد؟ (امام خمینی، 1369، ج 16، ص 8) در دیدگاه امام(ره)، معنویت یعنی آن حالت درونی و روحانی و باطنی انسان که هر کاری را با قصد قرب الهی و کسب رضایت خداوند انجام میدهد. همین نگرش در مورد معنویت، به صراحت در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز آمده است.(حضرت امام خمینی، صحیفه امام، 1369، ج 16، ص 8)
معظمله در دیدار با کارگزاران نظام در تاریخ 2/7/1382 معنویت، دنیاگرایی و آخرتگرایی را اینگونه تشریح میفرمایند:
«آنچه فاصلۀ عمیق بین نگاه مادی و نگاه الهی و معنوی را به وجود آورده است، وابستگی و تعلّق خاطر انسانها و جوامع به دو امر متضاد است. وابستگی و تعلّق به لذتها و نعمتها و امکانات دنیوی و غفلت از آخرت و محاسبۀ الهی، راه را برای استعمار، استثمار و استکبار و سد کردن راه خدا و بندگی او، باز میکند و این امر ریشه و اساس تمام تئوریها و نظریهها و آرای زورمداران و زرسالاران و زمینهسازان سلطۀ آنها بر دنیاست. نگاه الهی و معنوی، این امر را بر نمیتابد و با وسیله دانستن لذتها و نعمتها و امکانات دنیوی، اعتقاد خود را به اطاعت خداوند و تلاش برای کسب رضایت او نشان داده و اساس حرکت و نیّت انسانها و جوامع بشری را آرمانگرایی معنوی میداند.(خامنهای، 2/7/1382)
پایههای معنویت
اگر خدامحوری، خداپرستی و حرکت به سوی قربالهی و کسب رضایت حضرت حق را در همۀ حالات، معادل معنویت بدانیم، این معنویت بر دو پایۀ اصلی استوار است. در واقع؛ تحقّق و ایجاد معنویت؛ یعنی همان مجموعه صفات درونی و اعمال بیرونی با سمت و سوی الهی، معلول دو علت است: یکی معرفت و دیگری ایمان. معرفت؛ یعنی کسب شناخت عمیق، وسیع و صحیح نسبت به خالق و مخلوقات و معارف دینی برای تشخیص صراط مستقیم و راه اصلی از بیراههها و کژراههها.
این معرفت و آگاهی و شناخت، درست است و به انسان کمک میکند تا حق را از باطل تشخیص دهد و راه عبودیت خدا را از راه بندگی شیطان و غیر خدا تمیز دهد. امّا ایمان، باور این آگاهی و معرفت به قلب و در نهایت، انجام عمل براساس همین باور قلبی است.
اوج معنویت، همان اوج ایمان و مراتب عالیۀ ایمان است. حقیقت ایمان نیز همان نکتهای است که حضرت امام خمینی(ره) بر آن تأکید دارد که باید در همه احوال، انسان خدا را حاضر و ناظر ببیند و برای کسب رضایت او و قرب به او تلاش کند. حضرت امام صادق(ع)، حقیقت ایمان را ترجیح حق بر باطل دانسته و میفرمایند:
«ان من حقیقة الایمان ان تؤثر الحق و ان ضرک علی الباطل و ان نفعک» (مجلسی، 1359، ج 7، ص 106)؛ از حقیقت ایمان، آن است که حق را بر باطل ترجیح داده و برگزینی، اگرچه حق به زیان تو و باطل به نفع تو باشد.
انسان مسلمان و مؤمن، این حقطلبی، حقگزینی و حرکت بر مدار حق و اجتناب از مسیر باطل را هرچند در ظاهر به ضرر او باشد، از این حیث انتخاب میکند که براساس معرفت دینی، نفع واقعی و درازمدت خود را در آن میبیند.
حضرت امام باقر(ع) در حدیث شریفی فرمودند که خداوند میفرماید:
به عزّت و جلال و شرف و بلندی مقامم سوگند که هیچ بندۀ مؤمنی خواست مرا بر خواست خود، در یکی از امور دنیا ترجیح ندهد و برنگزیند، جز آنکه بینیازی را در وجودش قرار دهم. همتش را متوجه آخرت سازم، آسمانها و زمین را عهدهدار روزیاش گردانم و خودم برایش، پشت سر تجارت هر تجارت او هستم.(وسایل الشیعه، 1360، ج 11، ص 221)
ویژگیها و آثار معنویت
از نظر قرآن و روایات، کسانی که از معنویت بالا برخوردار و اهل معنا و سیر و سلوک روحانی باشند، اهل ایمان بوده و به درجه بالای تقوای الهی رسیده و جزء متّقین هستند. متّقین همان کسانی هستند که قرآن هدایتگر آنها بوده (ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین/بقره، آیه 2) و در پرتو همین هدایت، به فلاح و رستگاری میرسند. معنویت، ایمان و تقوا مراتبی دارد و هرچه انسان در مرتبه بالاتر از ایمان، تقوا و معنویت قرار گیرد، به خداوند نزدیکتر میشود. در قرآن کریم و روایات، ویژگیهای اهل ایمان و اهل تقوا به صورت گوناگون ذکر شده است. خطبه همام معروف به خطبۀ متّقین در نهجالبلاغه، تمام ویژگیهای یک انسان با ایمان و اهل تقوا را در عالیترین مرتبه، یکجا بیان میدارد.
حضرت امام علی(ع) در این خطبه، در برابر اصرارهای فردی به نام همام که از یاران آن حضرت بود و از امام درخواست وصف متّقین را کرده بود، زبان به توصیف اهل تقوا کرد و از ویژگیهای آنان را برشمرد. درستی در گفتار، اعتدال و میانهروی، تواضع، دوری از حرامهای الهی، شنیدن حرفهای مفید، تحمّل سختیها، بزرگ شمردن خداوند، یقین داشتن به بهشت و جهنم صبور بودن، اهل عبادت و تلاوت قرآن بودن و استقامت داشتن در دین از مهمترین ویژگیهای یک انسان با معنویت است.
قدرت، قدرت ملی، تعاریف، عوامل و عناصر
تعریف قدرت (Power)
علمای سیاسی سنّتگرا، قدرت را در مفهوم عام آن، هم به عنوان غایت و هم وسیلۀ سیاست تلقّی کردهاند. ماکس وبر (Max Weber) و هانس مورگنتا (Hans J.Morgenthau) از این دسته علمای سنّتی هستند. مورگنتا پایهگذار مکتب اصالت قدرت و رئالیسم در روابط بینالملل است.
در این دیدگاه، قدرت صرفاً به میزان اقتدار و توانایی یک طرف در به اطاعت واداشتن طرف دیگر است و تمام حیات جامعه در فعل و انفعالات قدرت در زمینهها و درجات مختلف خلاصه میگردد (کاظمی، 1373، ص 164). این نوع تعریف از قدرت را افرادی مثل رابرت داهل (Robert Dahl) بسیار مورد استفاده قرار دادهاند. تعریف داهل از قدرت، توانایی A در وادار کردن B به انجام عملی است که اگر این وادار کردن وجود نمیداشت، به آن مبادرت نمیورزید.(سنجش قدرت در عصر فراصنعتی، ص 27)
بنابراین، از نظر علمای سنّتگرای علم سیاست، واژۀ قدرت، مبیّن یک رابطۀ انسانی در مقیاس خرد یا کلان است؛ یعنی وقتی میگوییم قدرت عبارت است از استعداد و قابلیت انجام کاری و در رابطه با افراد یا گروهها عبارت است از تحمیل اراده و تسلّط یکی بر دیگری، ما از نوعی رابطۀ انسانی صحبت میکنیم یا به ظرفیت و عمل بالقّوۀ انجام کاری اشاره مینماییم.
با توجه به برخی از محدودیتها در تعریف سنّتی قدرت، در مجموع میتوان دیدگاههای جدید مطرح شده مربوط به قدرت را به دو بخش عمده تقسیم کرد. (فصلنامه دانش انتظامی، ص 29 – 28)
الف) دیدگاه مبتنی بر سنجش قدرت
طرفداران این دیدگاه خود دو دستهاند: عدهای به «کمیّتپذیری» قدرت معتقدند و عدهای به رابطهای بودن قدرت اعتقاد دارند. کسانی که به قدرت به عنوان پدیدهای «کمیّتپذیر» مینگرند، قدرت را به عنوان ظرفیت به کنترل درآوردن تودهای مقاوم در فاصلهای معیّن و در زمانی مشخص تعریف میکنند. در کنه دیدگاه کمیّتنگرها، امکانات مادی یا منابع مادی قدرت دارای ارزش بیشتری است. اصلاً کمیّتنگرها، بیشتر به منابع قدرت به عنوان «تجلّی قدرت» توجه دارند تا به بازتاب قدرت در اجتماع. به همین جهت است که برتراند راسل (Berterand Ressel) قدرت را «پدید آوردن آثار مطلوب» و آر.اچ.تونی (R.H.Toenni) قدرت را «توانایی فرد یا گروه» میدانند و افرادی چون رابرت دال (Robert Dall) سعی در فرمولیزه کردن قدرت دارند.
اما کسانی که به رابطهای بودن قدرت اعتقاد دارند، به منابع قدرت تأکید چندانی ندارند. در نظر آنها بیشتر استفادهای که از این منابع جهت تحت کنترل درآوردن دیگران به عمل میآید، مهم است. به عبارت دیگر؛ برای گروه نخست، ملزومات قدرت اهمیت دارد و برای گروه دوم، مکانیسم اجرایی قدرت دارای اهمیت است. مورگنتا و ماکس وبر دارای چنین دیدگاهی هستند.
ب) دیدگاه مبتنی بر ساختار قدرت
در این دیدگاه به ساختار و عملکرد قدرت توجه میشود. طرفداران این دیدگاه نیز دو گروه هستند؛ عدهای به ابزارگرایی و عدهای دیگر به کارکردگرایی قدرت اعتقاد دارند. ابزارگرایان بیشتر به ابزار و شیوههای استفاده از آنها در کنترل دیگران نظر دارند. بهترین نمونۀ ابزارگرایی در قدرت را میتوان در گفتۀ مائوتسه تونگ (Mao Teso toung)، رهبر انقلاب چین جستجو کرد که میگوید: «قدرت از لولۀ تفنگ میآید».
امّا کارکردگرایان با کسانی که به رابطهای بودن قدرت توجه دارند، وحدت نظر بیشتری دارند، تفاوت بین آنها در این است که ارتباطگرایان تنها با تأثیرات یکسویه قدرت از فرادست به فرودست نظر دارند و با دیدی مکانیکی و یکبعدی تنها تأثیر قدرت را بر کسانی که قدرت بر آنها اعمال شده مورد توجه قرار میدهند، امّا کارکردگراها به تأثیرات همه جانبه اعمال قدرت بر کل جامعه و تأثیر متقابل دارنده قدرت و پذیرنده قدرت توجه دارند. از صاحبنظرانی که به کارکردگرایی قدرت اعتقاد دارند میتوان تالکوت پارسونز (Parsonese) را نام برد.
قدرت از دیدگاه اسلام
اسلام و دیگر ادیان توحیدی، نگاهی خاص به قدرت دارند. از دیدگاه اسلام و علمای دین، منشأ قدرت خداوند تبارک و تعالی است. خداوند در قرآن کریم خود را قدرت مطلق و قادر به انجام هر کار معرفی میکند: «والله علی کل شیء قدیر» (آل عمران، آیه 189)؛ یعنی خداوند بر همه چیز تواناست.
آیات مشابه فراوانی در قرآن همین منظور را میرسانند. در تفکّر اسلامی در عرصۀ سیاست، قدرت در دولت اسلامی امانت الهی است و حاکم یا رئیس دولت اسلامی، خلیفه خداوند و جانشین پیامبر اکرم(ص) است و او وارث این امانت میباشد.
قدرت ملی
وقتی واژه قدرت با صفت ملّی آورده شود، مفهوم مشخصتری را بیان میدارد. قدرت ملّی به مجموعهای از تواناییهای مادی و معنوی گفته میشود که در قلمرو یک واحد جغرافیایی و سیاسی به نام کشور یا دولت وجود دارد. (کاظمی، 1373، ص 170) در تعریف دیگری از قدرت ملی، به طور ساده آمده است: «قدرت ملّی عبارت است از ظرفیت یک کشور در پیگیری اهداف کاربردی با اقدامات عمدی» (سنجش قدرت در عصر فراصنعتی، 1383، ص 55)
عناصر قدرت ملی
در مورد عناصر تشکیلدهندۀ قدرت ملّی دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. البته با وجود دیدگاههای متفاوت، اشتراکات برشمرده شده از سوی اندیشمندان علوم سیاسی در خصوص عناصر قدرت، بسیار فراوان است. در جدول ذیل، نظر چند نفر از اندیشمندان نظریهپرداز در مورد قدرت ملّی آمده است:
از مقایسۀ نظرات این سه نفر به خوبی مشاهده میشود که عناصر قدرت در موارد، بسیاری مشترک است و با واژگان مختلف بیان شده است. بدیهی است هرکدام از این عناصر، نقش خاصی در تولید قدرت ملّی داشته و از وزن خاصی برخوردارند. این عناصر به دلیل ماهیت و نوع تأثیرگذاری بر قدرت ملّی یا تولید آن قابل دستهبندی هستند. حال سؤال اصلی آن است که کدامیک از این عناصر در تولید قدرت ملّی نقش اساسی و بیشتری دارند؟
اهمیت قدرت ملی
بقای دولتهای ملّی و هر نوع واحد سیاسی مستقل در دنیای متلاطم و پر از تهدید کنونی، در گرو برخورداری آن کشور از قدرت ملّی است. قدرت ملی، کشورها را در برابر تهدیدهای خارجی حفظ میکند و ملتها براساس این توانمندی خود، اهداف ملّی را تحقّق بخشیده و امنیت ملّی خود را تأمین میکنند. اهمیت و ارزش قدرت ملّی را با توجه به محصول و به عبارتی با توجه به معلول آن باید دید.
تولید قدرت ملّی و سنجش آن
با توجه به اهمیت قدرت ملّی از یک سو و نقش عناصر مختلف در تولید قدرت ملّی با وزنهای مختلف از دیگر سو، باید دولتها در هر کشوری نسبت به تولید قدرت ملّی و سنجش آن برای تعیین اهداف و سیاستگذاری و برنامهریزی جهت تحقّق آن اهداف و همچنین دست زدن به مقاومت در برابر فشارهای خارجی یا ورود به ائتلافهای منطقهای و بینالمللی یا خارج شدن از ائتلافها یا پیمانها، اقدام کنند.
برای تولید قدرت ملّی، هر کشوری از ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود از حیث عوامل و عناصر تشکیلدهنده قدرت برخوردار است. اهمیت شناخت این عوامل و عناصر منطبق با واقعیات در هر کشور و برنامهریزی برای بهرهگیری از حداکثر ظرفیتهای هر عامل برای تولید قدرت ملی، سبب شده تا دولتها مراکز مطالعاتی و نهادهای استراتژیک برای این موضوع ایجاد و در این راستا سرمایهگذاری کنند. از ویژگیهای قدرت، نسبی بودن آن است. میگوییم قدرت کشور A نسبت به قدرت کشور B بیشتر و کشور B نسبت به کشور C قویتر و قدرتمندتر است. از کشوری با عنوان ابرقدرت یا از کشورهایی با عنوان قدرت درجه 1 یا درجه 2 یا درجه 3 یاد میشود.
یک کشور در یک دورهای ضعیف است و در دورهای دیگر قوی میگردد. قدرتها ظهور میکنند و پس از آن با افول مواجه میشوند. به عبارت دیگر؛ یک کشور برای همیشه قدرتمند نیست و کشور دیگری برای همیشه ضعیف نمیباشد. به عنوان مثال، کشورهای دارای کنترل هژمونیک در طول چند قرن گذشته بسیار تغییر کرده و جابهجا شدند. نمودار ذیل، این کشورها و دورههای آن را نشان میدهد.
از نمودار بالا به خوبی دریافت خواهد شد که زمانی دیگر، آمریکای با قدرت هژمونیک، به تاریخ پیوسته و کشور یا کشورهایی دیگر جایگزین آن خواهند شد. بنابراین، ما در مقولۀ قدرت ملی، تولید آن و همچنین سنجش قدرت ملّی با موضوع پیچیدهای روبهرو هستیم. این پیچیدگی به گونهای است که میتوان از آن به عنوان معمای قدرت یاد کرد. بنابراین، در بحث تولید قدرت ملّی و سنجش آن باید به این سوال پاسخ داد که: عوامل اصلی تولید قدرت ملّی کدامند؟
به عبارتی، اگر از دهها عامل یا عنصر به عنوان عناصر تولید قدرت ملّی یاد میشود، کدامیک نقش اصلی را دارند؟ سنگبنای این قدرت کدام عنصر است؟ وجود کدام عامل یا عواملی کشوری را قدرتمند میکند و نبود آن، کشور را ضعیف میسازد؟ برای تولید قدرت ملّی و سنجش آن در عصر کنونی، با همۀ تغییر و تحوّلات پرشتاب آن، باید به سؤالات فوق پاسخ داد.
رویکردهای سهگانه به قدرت
برای فهم دقیق قدرت، برخی از نظریهپردازان قدرت در عصر حاضر مانند ریموند بودون (Reymond Boudon) و فرانسوا بوریکاو (Francois Bouricaud) میگویند باید قدرت را با سه رویکرد مورد توجه قرار داد. به عبارتی؛ در درک و فهم قدرت سه منظور مدنظر است (همان، ص 26)
الف) «تخصیص منابع» از هر نوع که باشد؛
ب) «توان استفاده از منابع»؛
ج) «نتایج حاصله» از به کار بردن قدرت.
در واقع؛ در این رویکرد سهگانه به قدرت، صاحبنظران این عرصه، قدرت را با «منابع»، «راهکارها» و «نتایج» تشریح میکنند. قدرت وقتی به عنوان «منبع» درک شود، اساساً مجموعۀ توانمندیهای هر موجودیت برای نفوذ در دیگران مدنظر قرار میگیرد. منابعی چون: منابع طبیعی، جمعیت، نیروهای مسلّح، تجهیزات، محصول ناخالص ملّی و...
برخی از کارشناسان با این رویکرد و با اندازهگیری منابع و مقایسۀ آن در بین کشورها، کشورها را از نظر قدرت درجهبندی میکنند. ولی این سؤال وجود دارد که در هر مقطعی و در هر کشوری، کدامیک از این منابع، مناسب است تا مبنای واقعی قدرت ملّی آن کشور باشد؟
در منظور دوم از این رویکرد به قدرت، به جای تأکید بر توانمندیها به مفهوم مشهود و غیر مشهود، قدرت نوعی راهکار دانسته میشود؛ یعنی «تلاش موجودیتها برای استفاده از فرایندها، روابط و وضعیتها به منظور تأثیرگذاری بر دیگران». به این ترتیب، در این رویکرد به جای تأکید بر «اشیا» (Objects) که مشخصکنندۀ مفهوم قدرت به عنوان منابع است، به «متن» (Context) توجه میشود. توجه به متن؛ یعنی توجه به ساختار روابط و اشکال معیّن کنش و واکنش بین موجودیتها، زیرا این کنشها و واکنشها به وجود آورندۀ نتایجی هستند که در نهایت موازنۀ واقعی قوا یا دامنه قدرت را مشخص میکنند.
تأکید بر متن از آنجا ناشی میشود که به طور کلی پذیرفته شده که «توانمندیها» به عنوان منابع، حداقل در عرصۀ سیاست، همان مفهومی را ندارند که مثلاً پول در حیطۀ اقتصاد دارد. اگر این نظریه درست باشد، ردیف کردن کشورها و درجهبندی آنها براساس منابع نمیتواند نشاندهندۀ قدرت واقعی کشورها باشد.
در سومین منظور از این رویکرد، به نتایج توجه میشود. در واقع؛ به این مسئله توجه میشود که آیا صاحب قدرت توانسته است با کنشها و واکنشهای مناسب، کشور مورد نظر را به عمل کردن به نحو مطلوب در راستای منافع خود وادار نماید یا نه. این رویکرد، همان است که میگوییم قدرت عبارت است از توانایی A در وادار کردن B به انجام عملی که اگر این وادار کردن وجود نداشت، به آن عمل مبادرت نمیورزید. (همان، ص 27)
انواع قدرت
قدرت انواعی دارد که برای تولید قدرت ملّی و سنجش آن، باید مورد توجه قرار گیرند.
الف) قدرت سیاسی
متفکّران سیاسی غرب معتقدند قدرت سیاسی، توانایی نهایی کنترل رفتار و اعمال دیگران است. عوامل متعدّدی در فرایند پیچیدۀ قدرت سیاسی مؤثرند که مهمترین آنها عبارتند از: ثبات سیاسی، شکل حکومت، کیفیت رهبری، مشارکت سیاسی مردم و ساختار قدرت.
ب) قدرت اقتصادی
قدرت اقتصادی، یعنی توانایی تولید محصولات مورد نیاز، توزیع و مصرف مناسب ثروتهای مادی در محیط ملّی و امکان حضور و رقابت اقتصادی در صحنۀ بینالمللی.
شاخصهای سنجش قدرت اقتصادی عبارتند از: تولید ناخالص ملی، رشد سالیانۀ اقتصادی، کیفیت جمعیت و نیروی انسانی، منابع کافی، میزان سهم از تجارت و سرمایهگذاری جهانی، مالیاتها و تعرفهها و نحوۀ تولید (تک محصولی یا چند محصولی).
ج) قدرت علمی و فنآوری
قدرت علمی، توانایی تولید دانش، تربیت منابع انسانی ماهر و فنآوری برای تحقّق اهداف مربوطه است. شاخصهای سنجش قدرت علمی و فنآوری عبارتند از: تولید دانش، ثبت مقالات در نشریات معتبر بینالمللی، تربیت نیروی انسانی ماهر در حوزههای نوین علمی و فنآوری همانند نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی، هوافضا و....
د) قدرت فرهنگی
قدرت فرهنگی عبارت است از توان استفاده از ایدئولوژی، عقاید، الگوهای رفتاری، هنر، سنّتها و...، برای پیشبرد و تحقّق اهداف و تأثیرگذاری بر دیگر فرهنگها و مقابله با تهاجم فرهنگی.
هـ) قدرت نظامی
عبارت است از تمامی نیروهای مسلّح یک کشور که همراه با سایر قدرتهای موجود در یک واحد سیاسی مانند قدرت سیاسی، قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی و... جهت پیشبرد سیاست ملّی به کار میروند. نیروهای مسلّح، از مهمترین مؤلفههای قدرت نظامی هستند و شامل نیروهای زمینی، هوایی، دریایی و پلیسی و شبهنظامیان میباشند.
و) قدرت ملی
با توجه به آنچه در مورد انواع قدرت اشاره شد، میتوان قدرت ملّی را اینگونه تعریف کرد:
«قدرت ملّی ظرفیت یک کشور در دستیابی به منافع ملّی یا به عبارت دیگر؛ مجموعۀ نیروهای مادی و معنوی یک ملت است، که برایند و ماحصل انواع قدرت میباشد». شکل ذیل، مؤلفههای قدرت ملّی را نشان میدهد.
قدرت نظامی، نمایندۀ قدرت ملی
معمولاً قدرت کشورها در جنگ محک میخورد. در هنگام جنگ، این قدرت نظامی کشور است که به کمک دیگر انواع قدرت در آن کشور، (سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی) از منافع ملّی دفاع و امنیت ملّی را تأمین میکند. بر همین اساس، دولتها همواره سعی میکنند قدرت نظامی خود را تقویت کنند. امّا نکتۀ قابل توجه این است که با مقایسۀ توان نظامی کشورها نیز نمیتوان برتری یک کشور را نسبت به کشور دیگر مشخص کرد. در یک مطالعۀ تاریخی انجام شده دربارۀ توانمندیهای نظامی کشورهای وارد شده در جنگ، مشخص شد که حریفان قویتر از نظر نظامی، در کمتر از نصف موارد، پیروز از جنگ بیرون آمدهاند؛ در حالی که طرفهای ضعیفتر از نظر نظامی، تقریباً در دو سوم نبردهایی که کردهاند، پیروز شدهاند. (همان، ص 29)
این رهیافتهای تاریخی براساس مطالعات انجام شده، موضوع قدرت را به یک موضوع واقعاً پیچیده و گیجکننده تبدیل کرده است. به عنوان مثال در جنگهای فرانسویها با الجزایریها، آمریکاییها با ویتنامیها، شورویها با افغانها و صهیونیستها با حزبالله لبنان، کشورهای به ظاهر توانمند، مغلوب در جنگ کشورهای به ظاهر ضعیف شدهاند.
نقش منابع فکری و نظام ارزشی در تولید قدرت ملی
در روشهای نوین سنجش قدرت ملی، سه قلمرو مورد توجه جدّی قرار میگیرد:
الف) قلمرو منابع ملّی؛ شامل منابع فیزیکی، منابع ملی و سرمایهای، منابع انسانی، مؤسسات و فنآوری، این منابع مشهود و قابل لمس است.
ب) قلمرو عملکرد ملّی؛ یعنی سازوکارهای استفاده از منابع و تبدیل آن به قدرت قابل استفاده.
ج) ظرفیت نظامی؛ شامل توانمندیهای نظامی از قبیل تجهیزات و....
اگر در هنگام جنگ و مصاف بین دو کشور، کشور به ظاهر ضعیفتر موفق شد بر کشور به ظاهر توانمند از حیث برخورداری از منابع قدرت و توانمندیهای نظامی غلبه کند، رمز و راز آن را باید در حوزه و قلمرو «عملکرد ملی» جستجو کرد.
در حوزۀ عملکرد ملّی باید مسائل ذیل را مدنظر قرار داد:
1. ظرفیت سیاسی کشور در بهرهبرداری از منابع موجود و برقراری رابطه بین منابع و اهداف کلان؛
2. مشروعیت نظام سیاسی برای بسیج منابع، برخورداری از حمایت مردمی و کنترل اجتماعی؛
3. منابع فکری و نظام ارزشی برای ایجاد انگیزه جهت حرکت برای تحقّق اهداف؛
4. تعهد ملّی برای پیگیری اهداف ملی.
در میان موارد فوق، منابع فکری و نظام ارزشی و به عبارتی؛ منابع ذهنی و ایدئولوژی یک جامعه و نظام سیاسی مستقر در آن از اهمیت اساسی برخوردار است. خردمندی رهبران و دولتمردان و مدیران جامعه، تلاش آنان برای ایجاد رشد و توسعۀ اقتصادی، سرمایهگذاری برای تولید علم و فنآوریهای نوین، تعریف اهداف متعالی برای ملت، برقراری رابطۀ سالم با مردم، مشارکت سیاسی مردم، تعهد ملّی و انگیزههای قومی برای پیگیری اهداف، ترجیح منافع ملّی بر منافع شخصی و گروهی، مقاومت و ایستادگی در برابر فشارهای خارجی، خستگیناپذیری و داشتن روحیۀ قوی، تن به ذلّت ندادن و تلاش برای حفظ عزّت ملّی و...، همگی ریشه در منابع فکری و نظام ارزشی و ایدئولوژی حاکم بر یک جامعه دارد.
همین ویژگیها و عناصر است که تولید قدرت ملّی کرده و منافع ملّی را تأمین میکند. بنابراین، در میان تمامی عوامل و عناصر تولیدکننده قدرت ملی، عملکرد ملّی که سنجش آن نیز کار آسانی نیست، از اهمیت بیشتری برخوردار است. عملکرد ملّی نیز ریشه در منابع ذهنی، فکری و ایدئولوژی جامعه دارد.
نقش معنویت در تولید قدرت ملی
با توجه به تعریف ارائه شده برای معنویت و ویژگیهای یک انسان معنوی و همچنین تعریف قدرت، قدرت ملی و عناصر و عوامل تولید قدرت ملی، اکنون باید به این سؤال پاسخ داد که معنویت در تولید قدرت ملّی چه نقشی ایفا میکند؟ انسانهای معنوی و با ایمان، یک جامعه معنوی را شکل میدهند. جامعهای که مردم آن مؤمن و دینمدار باشند و احکام اسلامی و ارزشهای دینی مبنای حرکت آن باشد، به طور قطع جامعهای خواهد بود که در آن حکومت اسلامی و نظام سیاسی مبتنی بر دین حاکم است.
بنابراین، تولید قدرت ملّی در یک کشور اسلامی با نظام دینی از جهات مختلف با تولید این قدرت در یک کشور غیر اسلامی و غیر معنوی متفاوت است. این تفاوت عمدتاً به کارکردهای متفاوت در قلمرو «عملکرد ملی» در یک جامعۀ معنوی و ایمانی با یک جامعۀ غیر معنوی و غیر دینی برمیگردد. سهم عملکرد ملّی در تولید قدرت ملّی نسبت به قلمروهای دیگر، براساس شکل ذیل، سهم بسیار بیشتر میباشد.
اگر براساس نظریههای نوین سنجش قدرت ملی، پذیرفته شود که عامل اصلی تولید قدرت ملّی، عملکرد ملّی میباشد و اینکه عملکردهای ملّی در کشورهای گوناگون است که آنها را قویتر یا ضعیفتر از حیث قدرتمند بودن مینماید، به خوبی میتوان دریافت که معنویت در تولید قدرت ملّی نقش اصلی و اساسی دارد و یک کشور برخوردار از منابع به طور نسبی، در صورت حاکم بودن معنویت در تمامی ابعاد بر آن، از قدرت حقیقی و شکستناپذیر برخوردار میشود.
با توجه به تأثیر معنویت بر عملکرد ملی، میتوان مدل ذیل را برای بررسی نقش معنویت در تولید قدرت ملّی پیشنهاد داد.
مدل فوق نشان میدهد که معنویت بر عملکرد ملّی در تولید انواع قدرت که تولیدکنندۀ قدرت ملّی هستند، تأثیرگذار است. قدرت سیاسی، قدرت فرهنگی، قدرت اقتصادی، قدرت علمی، قدرت نظامی و قدرت فنآوری اطلاعات، مؤلفههای اصلی در تولید قدرت ملّی به شمار میآیند.
تأثیر معنویت بر عملکرد ملّی برای تولید قدرت
معنویت بر دو پایۀ اصلی معرفت و ایمان استوار است. یک فرد یا جامعۀ معنوی، در واقع؛ یک فرد یا جامعۀ ایمانی است. ایمان از سه عنصر مفهومی ـ عملیاتی ذیل تشکیل میشود:
الف) اعتقاد داشتن به وجود منبعی با قدرت ماورایی یا کانون قدرت مطلق و برتر، یعنی خداوند؛
ب) یقین به توانمندی و تأثیرگذاری آن کانون بر همۀ امور؛
ج) التزام به احکام و فرامین آن قدرت مطلق و برتر در عمل.
در واقع؛ ایمان با سه چیز تحقّق مییابد: باور قلبی، اقرار به زبان و عمل با اعضای بدن.
در این تعریف، ایمان مقولهای سلسله مراتبی خواهد بود که موضوع اصلی آن، همان قدرت برتر و مطلق؛ یعنی خداوند است. براساس ایمان، نوعی رابطه بین انسان، فرد یا جامعه با خداوند، یا بین «ما» و «خداوند» برقرار میشود. که تمامی عرصههای حیات انسان، فرد و اجتماع را اعم از مسائل تئوریک و عملیاتی، تحت تأثیر خود قرار میدهد.
بنابراین، «عملکرد ملی» در یک جامعۀ معنوی، تحت تأثیر رابطۀ بین «جامعه و خداوند» شکل میگیرد. همانطور که پیش از این گفته شد، منابع فکری، نظام ارزشی یا منابع ذهنی یا ایدئولوژی حاکم در یک کشور، نقش اساسی در عملکرد ملّی دارد و در یک جامعۀ معنوی و ایمانی، منابع فکری و نظام ارزشی براساس ایمان و معنویت شکل میگیرد.
فرایند تأثیرگذاری و نقش معنویت در تولید قدرت ملّی به صورت زیر است:
براساس فرایند فوق، میتوان «نظریۀ اسلامی قدرت ملی» را متفاوت از نظریههای موجود در غرب، برای قدرت ملّی و چگونگی تولید و سنجش آن مطرح کرد. در یک کشور اسلامی و برخوردار از نظام دینی که در آن ایمان و معنویت حاکم باشد، عملکرد ملّی در حوزههای مختلف کاملاً متفاوت از دیگر نظامها و جوامع خواهد بود. در واقع؛ بین «نظام باورها» و «نظام عملکردها» پیوستگی عمیقی وجود دارد. در جامعۀ معنوی، جهتگیریهای اساسی و کلان را این اسلام مشخص میکند. در نظام فکری نشئت گرفته از ایمان دینی، حفظ خود اسلام، قرآن و ارزشهای دینی و الهی در اولویت اول قرار دارد و مؤمنان باید با بذل مال و جان خود در این مسیر تلاش کنند.
بنابراین، «عملکرد ملی» در یک «کشور معنوی»، تلاش عمومی با هدایت نظام سیاسی دینی به سوی خدایی شدن خواهد بود. این عملکرد ملّی تحت تأثیر همان ایمان یا معنویت است که خداوند در قرآن کریم به طرق گوناگون ضرورت چنین جهتگیری و عملکردهای فردی و جمعی را برای مؤمنان واقعی بیان فرموده است. آیات ذیل فقط نمونههایی معدود در این راستا میباشند.
ـ «و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدالله و اجتنبوا الطّاغوت» (نحل، آیه 39)
ـ «و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات، آیه 56)
ـ «قل انما اعظکم بواحدة ان تقومولله مثنی و فرادی» (سباء، آیه 46)
ـ «ان الدین عندالله الاسلام» (آل عمران، آیه 19)
ـ «و من یتبغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین» (آل عمران، آیه 85)
براساس جهانبینی توحیدی، انسان مخلوق خداوند و دارای هدف متعالی است که با پیمودن صراط مستقیم میتواند به آن دست یابد. براساس این اعتقاد، انسان در قبال همهچیز مسئولیت دارد و در این دنیا رها نشده که به اختیار و ارادۀ خود هر کاری که میخواهد انجام دهد. البته حق انتخاب دارد «انا هدیناه السبیل امّا شاکرا و امّا کفورا» (الانسان، آیه 3)، لکن اینگونه نیست که هر راهی، راه خدا باشد و انسان با هر کاری به کمال برسد. کسانی که ایمان میآورند و ادعای پیروی و پرستش خداوند میکنند، باید ملتزم به لوازم آن باشند و خداوند برای محک زدن ایمان آنها، با روشهای گوناگون مؤمنان را آزمایش میکند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولو آمنا و هم لایفتنون» (عنکبوت، آیه 2).
بنابراین، ایمان و معنویت جامعۀ ایمانی به «فتنه» آزموده میشود و انسانهای چنین جامعهای، آنگاه در ایمان خود ثابت قدم خواهند بود که در همۀ احوالات، براساس شریعت و دستورات الهی عمل کنند؛ یعنی در چنین جامعهای، دین باید مبنای حرکت آنان باشد. اینگونه است که در یک کشور اسلامی با نظام و حکومت دینی، «عملکرد ملی» به عنوان عامل اصلی تولید «قدرت ملی»، همواره به صورت گسترده و عمیق از ایمان و معنویت تأثیر میپذیرد. ایمانی که خداوند را کانون اصلی قدرت دانسته و مومنان را در مسیر لقاءالله به حرکت درمیآورد و در این راستا، مؤمنان همواره از نصرت و یاری این کانون قدرتمند و توانا بر هر چیزی، برخوردارند.
نقش معنویت در هر یک از مؤلفههای قدرت ملّی
برای تبیین دقیق نقش معنویت در تولید قدرت ملی، باید تأثیر و نقش ایمان و معنویت را در هر یک از حوزههای اصلی و مؤلفههای قدرت ملّی بررسی کرد. در ادامه، به اختصار این موضوع را براساس آیات و روایات بررسی میکنیم.
1. معنویت و قدرت فرهنگی
قدرت فرهنگی؛ یعنی توان استفاده از عقاید، باورها، الگوهای رفتاری، هنر، سنّتها و در مجموع، ارزشهای یک جامعه برای تحقّق اهداف مورد نظر. با توجه به تعریف مذکور، باید به این سؤال پاسخ داد که در یک کشور، در صورت حاکم بودن فرهنگ دینی و اسلامی و معنویت، آیا این فرهنگ تولید قدرت میکند یا خیر؟ برای فرهنگ، تعاریف متعددی وجود دارد، امّا نکتۀ مهم این است که از نظر اسلام، فرهنگ یک حالت مبنایی دارد؛ یعنی اساس در یک کشور، در یک جامعه، فرهنگ آن جامعه است. به عبارتی دیگر؛ عملکرد ملّی که تولیدکنندۀ قدرت ملّی در هر کشوری میباشد، ریشه در فرهنگ آن ملت دارد.
فرهنگ اسلامی که معنویت و ایمان از مشخصههای اصلی آن میباشد، بر دو پایۀ اساسی استوار است.
الف) کرامت ذاتی انسان: خداوند در قرآن میفرماید: «و لقد کرّمنا بنی آدم» (اسراء، آیه 7)؛ بدرستی که ما تمامی فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم. براساس این آیه، تمامی انسانها در خلقت، یکسان و دارای ارزش ذاتی و کرامت هستند.
ب) نفی ارزشهای کاذب: از نظر اسلام و فرهنگ دینی، ارزشهای قبیلهای، نژادی، قومی، زبانی و جنسیتی مردود است و ملاک برتری یک فرد بر دیگری نزد خداوند متعال، تقوای الهی است. خداوند میفرماید: «یا ایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات، آیه 13)
با توجه به این دو رکن اساسی در فرهنگ اسلامی، میتوان کارکرد «ایمان و معنویت» را در مؤلفههای اصلی فرهنگی تولیدکنندۀ قدرت ملّی بررسی کرد. براساس دیدگاههای مختلف، سه مقولۀ دین، وحدت ملّی و هویت ملّی از عناصر اصلی فرهنگی تولیدکنندۀ قدرت ملّی به شمار میآیند.
الف) دین
شهید مطهری(ره) دین را اینگونه تعریف میکند: «دین یا مکتب (فلسفه زندگی)»، انتخابی آگاهانه و آرمانخیز مجهّز به منطق است که بشر را وحدت میبخشد و آرمان مشترک میدهد و ملاک خیر و شر و باید و نباید برایش میگردد» (مطهری، 1359، ص 45). براساس این تعریف، مهمترین شاخصهای دینمداری یک جامعه که فرهنگ اسلامی بر آن حاکم باشد، یکتاپرستی و حاکمیت الهی خواهد بود.
ب) وحدت ملی
براساس یک تعریف، وحدت ملّی عبارت است از: «چگونگی واکنش مردم در باب دفاع از منافع عمومی و مصالح کشور» (روشندل، 1374، ص 81). به عبارت سادهتر وحدت ملّی یعنی همسویی و وفاق همه آحاد یک کشور بر آنچه مورد قبول همه است. از منظر نقش وحدت ملّی در تولید قدرت ملی، دو شاخصۀ «وفاق اجتماعی» و «بسیج عمومی» را باید مورد توجه قرار داد. وفاق اجتماعی؛ یعنی اجماع شهروندان بر سر ارزشها و اعتقادات مشترک و بسیج عمومی؛ یعنی بسیج مردم و منابع برای دفاع و پیشبرد اهداف ملی. در کشوری که معنویت و ایمان بر آن حاکم باشد، این دو شاخص وحدت ملّی برای تولید قدرت ملّی در حد اعلای آن تحقّق مییابد.
ج) هویت ملی
هویت، بیانگر چه کسی بودن است که از احتیاج بشر به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی ناشی میشود. سرزمین، تاریخ، زبان، ادبیات، دین، ساختار سیاسی، هنر، آداب و رسوم و سنّتها، مجموعه عناصر تشکیلدهندۀ هویت یک ملت تحت عنوان «هویت ملی» به شمار میآیند. در جامعه و کشوری که فرهنگ اسلامی با صبغه ایمان و معنویت بر آن حاکم باشد، دین به عنوان یک عنصر اصلی، تمامی دیگر عناصر را تحت تاثیر قرار میدهد. هویت ملی، نقش مهمی را در «عملکرد ملی» برای تولید «قدرت ملی» ایفا میکند.
2. معنویت و قدرت سیاسی
قدرت سیاسی به عنوان یکی از مؤلفههای قدرت ملّی در جامعۀ دینی و ایمانی، مشروعیت خود را از ناحیۀ خداوند؛ یعنی کانون اصلی «قدرت» در عالم هستی میگیرد. براساس فرهنگ اسلامی و اعتقادات دینی، حاکمیت و فرمانروایی از آن خداوند است. لذا، قدرت سیاسی مشروع در یک کشور اسلامی، قدرتی خواهد بود که در طول قدرت و حاکمیت الهی قرار دارد.
در چنین جامعهای، «معنویت» در تولید «قدرت سیاسی» حرف اول را میزند. براساس اندیشۀ سیاسی شیعه، حاکمیت الهی به صورت زیر اعمال میشود.
قدرت سیاسی مشروع در جامعۀ اسلامی که معنویت بر آن حاکم باشد، به دلیل برخورداری از پشتوانه قدرت اجتماعی، بسیار توانمند خواهد بود. در چنین کشوری بر اساس فرهنگ اسلامی حاکم، وحدت ملّی بر مبنای آموزههای دینی و ارزشهای الهی شکل میگیرد و مردم براساس اعتقادات دینی با مشارکت بالای سیاسی، حاکمیت و دستگاههای حکومتی را حمایت میکنند. در جامعۀ سیاسی دینی، معنویت از یکسو تولید قدرت سیاسی میکند و از سوی دیگر، قدرت سیاسی را کنترل مینماید. کنترل قدرت از انحراف و عامل فساد گشتن آن به وسیلۀ معنویت، خود عامل تقویت قدرت سیاسی میگردد.
در دوران غیبت براساس نظریۀ ولایت فقیه، حاکمیت الهی از طریق ولیفقیه مورد قبول مردم اعمال میشود. قدرت سیاسی با محوریت ولایت فقیه، کشور اسلامی را به دلیل همسویی قدرت سیاسی با قدرت اجتماعی به یک کشور پرقدرت از نظر قدرت ملّی تبدیل میکند. مهمترین کارکردهای معنویت در افزایش قدرت سیاسی را در موارد ذیل میتوان خلاصه کرد:
الف) همسویی و همهدفی قدرت سیاسی با قدرت اجتماعی برای تحقّق حاکمیت الهی و اجرای شریعت و پیشبرد کشور اسلامی؛
ب) قدرت سیاسی منافع و مصالح عمومی مسلمین را در نظر میگیرد و برای تحقّق آن تلاش میکند؛
ج) رهبران و دولتمردان خود را خادم مردم دانسته و کمک به مردم و حل مشکلات آنان را وظیفه الهی میدانند؛
د) معنویت عامل اصلی در جلوگیری از فساد در قدرت سیاسی میگردد؛
هـ) تبعیت مردم از حاکمیت به ویژه ولایت فقیه براساس اعتقادات دینی، امری واجب است؛
و) حاکم اسلامی و دولتمردان در همۀ عرصهها و به ویژه در هنگامۀ خطر در صف مقدّم هستند؛
ز) براساس اصل پیوند دین و سیاست، مشارکت سیاسی یک وظیفۀ دینی تلقّی شده و مردم در تمامی صحنهها حضور مییابند و از حاکمیت دینی حمایت میکنند.
3. معنویت و قدرت اقتصادی
قدرت اقتصادی؛ یعنی توانایی تولید محصولات مورد نیاز و مصرف مناسب ثروتهای مادی در محیط ملّی و امکان حضور در رقابت در صحنه بینالمللی. کشوری از نظر اقتصادی پیشرفت میکند که از یک طرف از ثروتهای خدادادی و منابع طبیعی و ذخایر انرژی برخوردار باشد و از طرف دیگر، دارای «عملکرد ملی» مثبت در بهرهبرداری از این منابع و ذخایر باشد.
چه بسا کشورهایی که از ثروتهای خدادادی بسیار زیادی برخوردارند، ولی به دلیل عدم کار و تلاش و ضعف در عملکرد ملّی، در زمرۀ کشورهای عقب افتاده به حساب میآیند. سؤال این است که در کشوری که معنویت در آن روزافزون باشد و بر ایمان مردم روز به روز افزوده شود، این معنویت چه نقشی را در تولید قدرت اقتصادی ایفا میکند؟ آیا معنویت باعث رشد و توسعۀ اقتصادی میشود یا خیر؟
در اسلام، حبّ دنیا و ثروتاندوزی و اشرافیگری و تجمّلگرایی و اسراف مذموم است، امّا این مذموم بودن به معنی نفی کار و تلاش و ایجاد عمران و آبادانی و رشد و توسعه نیست. دنیای مذموم، دنیایی است که انسان را وابسته به خود کرده و از خدا غافل میسازد. در اسلام اگر ثروتاندوزی نکوهش شده، فقر، تنبلی، سستی و کاهلی هم نکوهش شده است، تا جایی که پیامبر(ص) میفرمایند: «کاد الفقران یکون کفرا» یعنی فقر هممرز با کفر است. اسلام با چنین فقری به طور جدّی و مستمر به مبارزه برخاسته، به دنبال ریشهکنی آن میباشد.
بینیازی کمک خوبی برای تقوای الهی میباشد. از نظر اسلام، انسان مؤمن دارای عزّت نفس و آبروست و باید با کسب مال حلال آبروداری کند. با همین نگرش، امت اسلام و کشور اسلامی نیز باید بینیاز از دیگران باشند. این بینیازی، فقط با کار و تلاش و مجاهدت حاصل میشود. اسلام، کار و تلاش را ارزش دانسته و آن را منشأ مالکیت میداند: «لیس للانسان الا ماسعی» (النجم، آیه 39).
در اسلام، حد و مرز کار و تلاش و کسب ثروت حلال، رفع نیاز روزمرّه نیست. انسان باید کار کند و با درآمد حلال امرار معاش کرده، به حج برود، خمس و زکات بپردازد و با انفاق و قرض الحسنه نیاز دیگر مسلمانان نیازمند را برآورده سازد. بر این اساس چنانچه در کشوری ایمان و معنویت حاکم شود، «عملکرد ملی» در آن کشور در راستای رشد و توسعه و پیشرفت اقتصادی و در نهایت تولید «قدرت اقتصادی» تجلّی پیدا میکند.
4. معنویت و قدرت علمی
یک جامعۀ ایمانی و معنوی در معنای صحیح خود، به طور قطع یک جامعۀ علمی خواهد بود. «قدرت علمی»، حرف اول را در تولید «قدرت» در تمامی ابعاد آن میزند. علم، نقش مبنایی برای پیشرفت هر جامعهای دارد.
آیات فراوانی در قرآن کریم آمده که به علم و عالم ارزش داده و جهل و نادانی را نکوهش کرده است. خداوند در قرآن به قلم و آنچه مینویسد سوگند یاد کرده و به انسان اسماء الهی را یاد داده است؛ اولین آیهای که بر پیامبر(ص) نازل شد، امر به خواندن بود. نزد خداوند تبارک و تعالی، کسانی که میدانند، مقام و رتبهای متفاوت از کسانی که نمیدانند دارند: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون» (زمر، آیه 9)
روایات بسیاری به مقام علم و عالم اشاره داشته و طلب علم را برای مسلمانان امری واجب میداند؛ روایاتی چون: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء»، «طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة» یا «اطلب العلم و لو بالسین». در اسلام، حرص و ولع در جمعآوری پول و ثروت نکوهش شده، امّا حرص و ولع یک مؤمن در طلب علم و کسب دانش امری پسندیده تلقّی شده است. چنین طرز تفّکری نسبت به علم و دانش در جامعۀ اسلامی و معنوی، «عملکرد ملی» را در تولید «قدرت علمی» به دنبال خواهد داشت.
5. معنویت و قدرت فنآوری اطلاعات
اگر جامعه ایمانی و معنوی را یک جامعۀ علمی بدانیم، علم در تمامی ابعاد مختلف آن برای بشر و تقویت جامعۀ اسلامی پیشرفت خواهد کرد. بدیهی است قدرت فنآوری اطلاعات که امروز بخشی از قدرت ملّی هر کشوری را در عصر فراصنعتی تشکیل میدهد، در صورت رشد علمی در یک کشور اسلامی، از رشد چشمگیری برخوردار خواهد شد.
6. معنویت و قدرت نظامی
قدرت نظامی را علمای علم سیاست، نمایندۀ قدرت ملّی دانسته و به آن اهمیت فراوانی میدهند. دلیل این اهمیت، به نقش قدرت نظامی در تأمین امنیت و برقراری صلح و آرامش برمیگردد. اسلام نیز به امنیت و ضرورت تأمین آن، اهمیت بسیار فراوان داده است؛ تا جائی که یکی از ثمرات ایمان برای اهل آن را تأمین امنیت میداند. در منطق قرآن، «ایمان» و «ایمنی»؛ یعنی امنیت داشتن، توأمانند.
به عبارت دیگر؛ انسان مؤمن و جامعۀ ایمانی در پرتو ایمان خود امنیت مییابند و به آرامش میرسند. اگر براساس نظریات جدید در باب «امنیت» و «امنیت ملی»، «آرامش» و «اطمینان» را جوهرۀ «امنیت واقعی» بدانیم، این نوع امنیت فقط و فقط در پرتو ایمان و معنویت حاصل میشود. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون» (انعام، آیه 82)
اگر خداوند به مؤمنان وعدۀ امنیت داده، به آنان نیز امر کرده که باید همواره بر توان دفاعی خویش بیفزایند. به عبارت دیگر؛ از نظر اسلام، قدرت نظامی مسلمانان باید سرامد قدرتها باشد. حد و مرز قدرت نظامی یک جامعه یا کشور اسلامی، بازدارندگی آن قدرت میباشد.
خداوند به مسلمانان چنین دستور میدهد: «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» براساس این دستور الهی، اگر دشمن مسلمانان و کشور اسلامی، یک قدرت جهانی باشد، باید سطح قدرت دفاعی مسلمانان، افزون بر آن قدرت جهانی باشد. این آیه تصریح دارد که در یک کشور اسلامی که ایمان و معنویت بر آن حاکم میشود، مسلمانان چه عملکردی را باید در تولید قدرت نظامی و افزایش سطح آمادگی دفاعی داشته باشند. بنابراین «معنویت» نقشی اساسی در «عملکرد ملی» برای تولید «قدرت نظامی» در راستای تولید «قدرت ملی» دارد.
نقش معنویت در جنگ
اگر کارویژۀ «قدرت ملی» را تأمین «امنیت ملی» در برابر تهدیدها بدانیم، در یک کشور اسلامی برخوردار از نظام دینی و مردم پایبند به مسائل اعتقادی و شرعی، معنویت در تولید قدرت ملّی از حیث تأثیرگذاری بر عملکرد در تمامی زمینهها نقش اساسی ایفاء میکند. در واقع؛ «معنویت» دارای نقش اصلی برای تأمین «امنیت ملی» به شمار میآید.
همچنین در زمان وقوع جنگ بین یک کشور اسلامی و دشمن آن یا بین مسلمانان و مؤمنان با جریانها و گروههای منحرف داخلی، معنویت عامل اصلی موفقیت و پیروزی خواهد بود؛ هرچند به ظاهر قدرت دشمن، برتر باشد. بنابراین، از نظر اسلام، این معنویت است که در تولید قدرت ملّی و در هنگام وقوع جنگ، حرف اول را میزند. کارکرد معنویت در راستای پیروزی مؤمنان در جنگ را میتوان در سه محور ذیل خلاصه کرد:
1. تولید قدرت ملی؛
2. تولید انگیزۀ جنگیدن؛
3. برخورداری از نصرت الهی و امدادهای غیبی.
در مورد نقش ایمان و معنویت در تولید قدرت ملّی توضیحات لازم داده شد. در ادامۀ کارکردهای دیگر معنویت را در جنگ و دفاع؛ یعنی تولید انگیزۀ جنگیدن و برخوردار کردن جبهۀ حق از نصرت الهی و امدادهای غیبی، به اختصار شرح میدهیم.
نقش معنویت در تولید انگیزه برای جنگیدن
پیشتر آوردیم که تجربۀ تاریخی و مطالعۀ جنگهای گذشته نشان میدهد در بسیاری از موارد، قدرتهای برتر در جنگ مغلوب شده و طرفهای ضعیف به پیروزی رسیدهاند. در تجزیه و تحلیل دلیل چنین نتایجی در جتگ بین دو طرف نابرابر به لحاظ تواناییها، منابع و تجهیزات، اشاره شد که دانشمندان بر روی «عملکرد ملی» در جنگ بسیار تأکید دارند. ممکن است کشوری به لحاظ منابع، تواناییهای مادی و تجهیزات نظامی، بسیار قدرتمند و پیشرفته باشد، امّا مردم، رهبران و نیروهای مسلّح آن کشور انگیزۀ کافی برای جنگیدن و تحمّل سختیها برای پیشبرد اهداف را نداشته باشند. بدیهی است چنین کشوری، مغلوب طرف با انگیزه ولی به ظاهر ضعیف میگردد.
در یک کشور اسلامی که مردم آن به دنبال پیادهسازی حاکمیت الهی و اجرای شریعت و تحقّق ارزشهای دینی و انسانی هستند، ایمان و معنویت در تولید انگیزه، تقویت روحیۀ، ایجاد صبر و بردباری و روحیۀ ایثار و فداکاری که لازمۀ جنگیدن با دشمن و نترسیدن از اوست، ایفای نقش میکند. انسان مؤمن و باتقوا، هرگز از صحنۀ نبرد با دشمن خود فرار نمیکند. انسان با ایمان و برخوردار از معنویت، هرگز صبر و استقامت و روحیه پایداری خود را در برابر دشمن از دست نمیدهد.
انسان با ایمان در جنگ، هرگز از کشته شدن، مجروح شدن و یا اسیر دشمن شدن نمیهراسد. چنین روحیهای در پرتو ایمان و معنویت حاصل میشود. ارتش اسلامی و رزمندۀ مسلمان و مؤمن، جنگ با دشمنان را جهاد فیسبیلالله میداند و به عنوان یک تکلیف و وظیفۀ دینی به آن نگاه میکند. رزمندۀ با ایمان در پرتو همین ایمان و معنویت، کشته شدن در راه خدا را شهادت و فوز عظیم دانسته و آرزوی آن را دارد. آیات و روایات ذیل، نمونههایی از دستورات الهی و آموزههای دینی است که در مسلمانان و مؤمنان برای جنگیدن به عنوان لشکریان خدا و نیروهای جبهه حق علیه باطل، تولید انگیزه و تقویت روحیه میکند:
ـ «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیلالله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت» (نساء، آیه 76)
ـ «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین لله» (بقره، آیه 193)
ـ «و قاتلو الذین لایومنون بالله و لابالیوم الاخر و...» (توبه، آیه 29)
ـ «و قاتلوا فی سبیلالله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله لایحب المعتدین» (بقره، آیه 190)
ـ «و مالکم لاتقاتلون فی سبیلالله والمستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها...» (نساء، آیه 76)
ـ «ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه من اولیائه» (نهجالبلاغه، عبده، ج 1، ص 63)
نصرت الهی و امدادهای غیبی در پرتو معنویت
خداوند قادر متعال؛ یعنی همان کانون قدرت مطلق در عالم هستی، به مؤمنان دستور جهاد با دشمنان اسلام و مسلمین را داده و وعده کرده تا آنان را در جنگ با دشمنانشان یاری کند. خدا در قرآن میفرماید: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر» (حج، آیه 39)
در بسیاری از آیات و روایات بر نصرت مؤمنان در جنگ با دشمنانشان تصریح شده است. خداوند به مؤمنان در هنگام جنگ با دشمنان، آرامش درونی، اعتماد به نفس و ثبات قدم بخشیده، ترس و دلهره و اضطراب را بر قلوب دشمنان اهل ایمان مستولی میگرداند. علاوه بر این عنایت الهی، آنگاه که مؤمنان در نبرد با دشمن قویتر، مقاومت کنند و صبر پیشه سازند و با نیتهای خالص به جهاد فی سبیلالله ادامه دهند، خداوند امدادهای غیبی را شامل حال آنان میگرداند. آیات و روایات زیر نمونههایی است که بر نصرت الهی دلالت دارند.
ـ «یا ایها النبی حرض المومنین علی القتال، ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم مأته یغلبوا الفا من الذین کفروا بانهم قوماً لایفقهون» (انفال، آیه 65)
ـ «کم من فئة قلیله غلبت فئة کثیره باذن الله» (بقره، آیه 249)
ـ «الا ان اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» (یونس، آیه 63)
ـ «و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» (انفال، آیه 17)
ـ «اعلموا عبادالله ان التقوی حصن عزیز» (نهجالبلاغه، خطبه 175)
ـ ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم» (محمد، آیه 7)
نقش معنویت در تولید قدرت از منظر حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع توطئهها و تهدیدات علیه نظام نوپای دینی و جمهوری اسلامی از یک طرف و ضرورت مقابله با این توطئهها و افزایش آمادگیهای دفاعی کشور از طرف دیگر، حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، به صورت مستمر بر نقش «ایمان و معنویت» در تولید «قدرت» و «قدرت ملی» تأکید کرده و آحاد جامعه به ویژه نیروهای مسلّح را به تقویت «ایمان و معنویت» توصیه کردهاند. از نظر امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی، معنویت عامل اصلی پیروزیها و موقعیتهاست و بر همین اساس، مسئولان باید عنوان عنصر معنویت را در همۀ عرصهها در اولویت اول قرار دهند. به اختصار به مواردی از رهنمودها و بیانات این بزرگواران اشاره میشود.
الف) دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) (نقل قول از: بنی لوحی، 1378)
1. قیامی که برای خداست و نهضتی که براساس معنویت و عقیده است، عقبنشینی نخواهد کرد.(48)
2. ملت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئهای هراس ندارد. هراس آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.
3. ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است.
4. این قوای مسلّح که سربازان اسلام و پیشمرگان هدف و نگهبانان این کشورید، مجهّز باشید هم به صلاح و هم به سلاح، و هراس و خوف به خود راه ندهید که خداوند تعالی پشتیبان و ملت بزرگ، هوادار شماست.
5. جنگ، جنگ است و عزّت و شرف میهن و دین ما در گرو همین مبارزات است.
6. ما برای میهن عزیزمان تا شهادت یکایک سلحشوران ایرانزمین مبارزه میکنیم و پیروزی ما حتمی است.
7. قوای انتظامی ـ نظامی و سپاه پاسداران ما، مجهّز به قوّۀ الهی هستند، سلاح آنها اللهاکبر است و هیچ سلاحی در عالم مقابل همچو سلاحی نیست و ملت ما هم همینطور است.
8. این روحیهای که عقیده ایمانیاش این است که من اگر کشته بشوم، یک توفیقی است برای من و من میروم در جوار رحمت الهی، این روحیه است که ما را پیروز کرده است.
9. دنیا خواهد دید قدرت اسلام چیست و نیروی ایمان بر همۀ قوا پیروز است.
10. اگر جنگ را بر ما تحمیل کنند، ما تمام ملّتمان جنگجو است و با تمام قوا مقابله میکنیم ولو اینکه همۀ ابرقدرتها هم دنبال او باشند. برای اینکه ما شهادت را یک فوز عظیم میدانیم... ما برندۀ جنگ هستیم و هیچ تردیدی در این نیست.
11. ایران یک موجود الهی است که هیچ چیز او را صدمه نخواهد زد.
12. کسی که برای خدا عمل میکند چرا بترسد، از کی بترسد.
13. ما برحسب امر خدا از اسلام و کشور خودمان دفاع کنیم.
14. من هیچ خوفی از جنگ ندارم و شما هم ندارید.
حضرت امام خمینی(ره)، اسلام مجسّم بود و با ایمان و معنویت عالیرتبهای که داشت، به برخورداری از نصرت الهی و پیروزی بر دشمنان اطمینان داشت. همین اطمینان به نصرت الهی بود که سبب بیان کلمات قصاری از آن حضرت شد، کلماتی چون: «خون بر شمشیر پیروز است»، «ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.» و این جملۀ ماندگار در تاریخ دفاع مقّدس که فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد».
ب) دیدگاههای رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) (نقل از: معنویت، 1386)
1. آنجا که معنویت هست، ارتباط با خدا هست، اتصال هست، نسبت به فضل الهی باور هست، در آنجا دیگر ضعف و ترسی وجود ندارد.
2. در مقابل آن جبهۀ مستحکم، تکیه بر معنویت بود که توانست همۀ گرهها را باز کند. وقتی به این ملت میگفتند: «دشمنان همۀ امکانات تسلیحاتی را فراهم آوردهاند تا شما را در جنگ شکست دهند»، جواب این ملت این بود که «خدا بالاتر و قویتر از اینهاست». ملت ایران با این اعتقاد در جنگ تحمیلی، در انقلاب بزرگ اسلامی و در طول تاریخ در همه مراحل پیش رفته است.
3. پیام انقلاب اسلامی، پیام معنویت است. توجه به معنویت، وارد کردن عنصر معنویت در زندگی انسان و توجه به اخلاق و خداست.
4. این نظام، متّکی به قدرت معنوی و متّکی به ایمان و متّکی به پایههای مستحکم عقیده است.
5. این پایههای معنوی قدرت را، این ایمان را، این همبستگی و وحدت دلها در میان عناصر سپاه در سراسر کشور را قدر بدانید. نگذارید دلهای شما را با بازیچه و فریبها و جلوههای رنگارنگ دروغین به سمت خودشان جذب کنند.
6. دین و معنویت، با تعریف قدرت در منطق مادی بسیار متفاوت است. منطق مادی قدرت، قدرت را در ابزارها و وسایل مشاهده میکند، در اتم، در سلاح شیمیایی، در سلاح میکروبی، در وسایل گوناگون پیشرفته مادی، اینها همه قدرت نیست. بخش عمدۀ قدرت، در وجود انسانهایی است که میخواهند این قدرت را به کار بیندازند. وقتی مجموعهای حقانیت دارد و برای حق و آرمانها و ارزشهای والای انسانی تلاش و مجاهدت میکند و آماده است برای این مجاهدت، وجود و امکانات و همۀ توان خود را به کار گیرد، قدرت واقعی آنجاست.
7. وقتی قدرت با معنای الهی معنا شد، امکانات مادی را با پشتوانۀ معنوی، آنچنان به کار میگیرد که حقوق انسانها تضییع نمیشود، برای حق تلاش میکند و پیروزی نهایی متعلق به اوست. این معنای از قدرت که عنصر اصلی آن، ارادۀ اصلی آن، ارادۀ مردم و حکومت برای دفاع از ارزشهای والا و متعالی است، امتحان خود را در بیست و چهار سال گذشته به خوبی پس داده است. قدرتهای مادی نتوانستند در مقابل اقتدار معنوی حق در ایران، در لبنان، در فلسطین، و در هر نقطهای که حق وارد شد، مقاومت کنند و آن را به زانو درآورند.
سپاه پاسداران طی سه دهۀ گذشته، بیشترین نقش را دفاع از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آنها داشته است. دوست و دشمن به قدرت فوقالعادۀ سپاه در مقابله با تهدیدها اعتراف دارد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان و فرمایشات مختلف، معنویت را عامل اصلی قدرت سپاه دانسته و بر حفظ ایمان و معنویت در سازمان سپاه تأکید کردهاند.
مواردی از این رهنمودها عبارت است از:
الف) البته تقویت بنیۀ سپاه به آموزش و تجهیزات و سازماندهی و انضباط و همین چیزهایی است که ما همیشه سفارش میکنیم. امّا بالاتر از همۀ اینها، به معنویت است. معنویت، راز و نیاز با خدا، ارتباط با خدای متعال، هدف را خدا قرار دادن، فریب ظواهر را نخوردن، دلبستگی به زر و زیور دنیا و زخارف دنیا پیدا نکردن، اینهاست که یک مجموعۀ مؤمن و یک فئۀ مؤمنه را به وجود آورد، آن وقت است که: «کم من فئۀ قلیله غلبت فئۀ کثیرۀ باذن الله». کم هم که باشید با داشتن آن جنبۀ معنوی، زیادها را در مقابل خود مجبور به هزیمت میکنید. همین معنویت بود که بسیج را در میدانهای نبرد، آنطور بیتاب و عاشق میکرد. به شوق جبهه، این جوانان را میکشاند و وقتی به جبهه میآمدند، از جبهه دل نمیکندند.»
ب) آنچه من فکر کردم امروز به شما برادران عزیز عرض بکنم، سه مطلب است. یک مطلب که مطلب اصلی است، معنویات است... در باب مطلب اول که مطلب معنوی است، باید همۀ برادران ارشد سپاه پاسداران توجه داشته باشند که این نهال در سرزمین ایمان و توحید و توکّل و اخلاص نشانده شد و بالید. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، باید بگوییم همان «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم» است. اساس و بنای سپاه بر پایۀ احساس تکلیف، حرارت دینی، شور انقلابی، اعتماد مطلق به خدای متعال، امید به آیندۀ روشن و تصمیم بر یک حرکت مؤمنانه و پرهیزگارانه گذاشته شد... فتحالمبین، بیتالمقدس و فتح خرمشهر و فاو و چه و چه، با همینها به دست آمد.
ج) روحیۀ پاسداری، متوقف به آن جنبه معنوی است. اینکه من در ملاقات با برادران پاسدار، با مجموعههای انقلابی و با برادران و خواهرانی که در بخشهای مختلف مسئولیتهای حساسی دارند، بر روی رعایت جنبۀ معنوی تکیه میکنم، به خاطر همین است.
د) در این دنیایی که شما تکالب دشمنان و استعمارگران و سلطهگران و تصادمها را در سطح عالم میبینید، ملتی که میخواهد در میان این امواج طوفانی، تحت تأثیر قرار نگیرد، ساییده نشود و بسایاند و شکست بدهد و این امواج را بخواباند، این ملت باید پولادین و مرصوص باشد. این پولادین و مرصوص شدن، جز در سایۀ معنویت امکانپذیر نیست.(49)
نمونههای تاریخی از نقشآفرینی معنویت در تولید قدرت
در تاریخ، نبردها و جنگهای بسیار زیادی رخ داده است. در برخی از این جنگها یک طرف بر حق بوده و از حقیقت دفاع کرده و طرف مقابل بر باطل بوده و با حق جنگیده است.
هرگاه این نوع جنگها و مبارزات بررسی شود، در آنجا که اهل جبهۀ حق تکیه بر قدرت ایمان و معنویت کرده باشند و در راه هدف صبر و استقامت به خرج داده باشند، میبینیم پیروزی نصیبشان شده است. این همان نصرت الهی است که خداوند به مؤمنان وعدۀ آن را داده است. «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». فقط چند نمونه تاریخی را نام میبریم.
1. جنگهای صدر اسلام مانند جنگ بدر، خیبر، خندق و فتح مکه.
2. حادثۀ بزرگ کربلا که پیروز اصلی آن امام حسین(ع) و یاران آن حضرت بودند.
3. انقلاب اسلامی که معجزۀ قرن نام گرفت.
4. دوران هشت سالۀ دفاع مقدس.
5. پیروزیهای حزبالله در لبنان و به ویژه در جنگ 33 روزه.
6. پیروزی ملت عراق در رویارویی با اشغالگران.
7. پیروزی ملت فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی به ویژه در حوادث غزه.
8. پیروزیها و موفقیتهای ملت مسلمان و انقلابی ایران طی 30 سال گذشته در برابر فشارهای استکبار جهانی به ویژه در موضوع هستهای.
نتیجهگیری
قدرت و قدرت ملّی دارای مؤلفههای مختلف بوده و عناصر اصلی تولید قدرت متعدد میباشد. بحث مهم و اساسی در میان دانشمندان علوم سیاسی در خصوص قدرت، مربوط به ماهیت قدرت و عناصر اصلی تولید قدرت به ویژه قدرت ملّی است. در این راستا نظریههای گوناگون مطرح شده و هر روز بر حجم این نظریات افزوده میشود. دشواری فهم قدرت و قدرت ملّی از نظر ماهیت و عناصر مولّد آن برای برخی از صاحبنظران، به نتایج حاصله از رویارویی قدرتهای نابرابر برمیگردد. در بسیاری از نبردها و جنگهای تاریخی، کشورهای به ظاهر قدرتمند مغلوب کشورهای به ظاهر ضعیف شدهاند.
براساس نظریات جدید سنجش قدرت ملی، عملکرد ملّی نقش اساسی در تولید قدرت ملّی دارد که تعیینکنندهتر از نقشی منابع قدرت است. عملکرد ملّی بستگی به منابع فکری و ذهنی هر جامعه دارد و تفاوت عملکردهای ملّی در تولید قدرت به تفاوت در همین نگرشها و باورها برمیگردد.
دیدگاه اسلام در مورد قدرت، کاملاً متفاوت از دیدگاه دانشمندان غربی و نظریههای رایج در علوم سیاسی است. براساس نظریۀ اسلامی قدرت، خداوند قدرت مطلق و صاحب اختیار همه چیز است. براساس این نظریه، عامل اصلی تولید قدرت در جوامع بشری، معنویت است. معنویت بر دو پایۀ معرفت و ایمان استوار است و خداوند قادر متعال وعده داده که انسانهای مؤمن و متّقی را در همۀ عرصهها یاری کند. براساس آیۀ شریفۀ «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبّت اقدامکم»؛
هر کس خدا را یاری کند، خداوند نیز آنان را یاری کرده و قدمهای آنان را استوار میسازد؛ این نصرت الهی فقط در عرصۀ نظامی نیست، بلکه در یک کشور اسلامی، معنویت در بخشهای مختلفی که تولیدکنندۀ قدرت ملّی میباشند، مانند عرصههای سیاسی، اقتصادی، علمی و نظامی، میتواند حضور داشته باشد. بنابراین، در جمهوری اسلامی برای تقویت قدرت ملّی و افزایش آن باید به معنویت در تمامی بخشهای جامعه، به ویژه در نیروهای مسلّح، بیش از پیش توجه کرد.