بسماللهالرحمنالرحیم
و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین.
بسیار خرسندم و خداى متعال را شاکرم که این توفیق را امروز - اگرچه دیرهنگام - به این بندهى حقیر داد که در جمع شما مردم عزیز و وفادار و مؤمن کرمانشاه حضور پیدا کنم. اگر دیدار از شهر شما و استان شما تأخیر افتاد، این از اهمیت این استان و مردم عزیز آن نمیکاهد. این استان از لحاظ جایگاه انسانى و جایگاه طبیعى و جایگاه جغرافیائى، یکى از استانهاى ممتاز کشور عزیز و پهناور ماست. در آغاز عرایض، چند جملهاى در مناقب کرمانشاه و مردم عزیز کرمانشاه عرض کنیم.
برخى از خصوصیات مثبت، بین مردم سرتاسر کشور مشترک است؛ ولى بعضى از خصوصیات در برخى از استانها برجستهتر و پررنگتر است. مردم کرمانشاه را از دیرباز به جوانمردى و سلحشورى و وفادارى و مهربانى شناختیم؛ مردمى غریبنواز، مردمى مهماننواز، و به طور خلاصه، داراى صفات نیکِ پهلوانى. این جزو خصوصیاتى است که در کرمانشاه میدرخشد؛ از دور و نزدیک، همه این را میدانند و احساس میکنند.
آنچه که این بنده را در مورد کرمانشاه، همیشه وادار به تحسین میکرده است، این است که مردم این استان با وجود چندگونگى، از لحاظ قومى، از لحاظ مذهبى، حتّى از لحاظ گویشى، در کنار هم، مهربان، با سلم و مدارا و برادروار زندگى میکردند و میکنند؛ این خصوصیت بسیار مثبتى است که باید بر آن پافشارى کرد، آن را حفظ کرد و افزایش داد. عشایر و مرزداران غیور این استان، در همهى نقاط این استان، با همان خصوصیات عشایرى و غیرتمندى شناخته میشوند.
من در سال 59، اوائل جنگ تحمیلى، سرتاسر این استان را رفتم و از نزدیک دیدم. در گیلانغرب و اسلامآباد که مردم شیعه هستند، در پاوه و اورامانات که مردم سنى هستند، در ریجاب و دالاهو که گروهى مردمِ اهل حق هستند؛ همه جا مردم در حال دفاع، در حال اظهار ارادت به نظام جمهورى اسلامى بودند. من همان روحیهاى را که در مناطق گوناگون این استان دیدم، در مرکز استان هم که مجموعهاى از نمونههاى اقوام و عشایر گوناگون در اینجا هستند، مشاهده کردم. این، صفت برجستهاى است.
دوران دفاع مقدس، آزمایش بزرگى براى این استان بود. جنگِ هشت ساله از این استان شروع شد و در این استان ختم شد. اولین حملات هوائى رژیم بعثى عراق به این استان و به شهرهاى این استان - به همین اسلامآباد و گیلانغرب و بقیهى مناطق مرزى - و اولین تجاوز مرزى به قصر شیرین در این استان بود. هشت سال بعد هم باز جنگ در اینجا خاتمه پیدا کرد. آخرین حرکت دفاعى کشور ما و مردم عزیز ما در قضیهى مرصاد، باز در این استان بود. یعنى سراسر این هشت سال، این استان در حال دفاع، در حال ایستادگى و شجاعت بود. قبل از شروع جنگ تحمیلى هم از اول انقلاب همین جور بود. یک ماه بعد از پیروزى انقلاب - یعنى در اسفند سال 57 - جوانهاى کرمانشاهى بودند که رفتند تا از پادگان لشکر سنندج دفاع کنند؛ اولین گروههائى که براى دفاع در مقابل ضد انقلاب بسیج شدند و راه افتادند رفتند، که بعضى از همانها جزو شهداى نامآور کرمانشاهاند.
شخصیتهاى برجسته و ممتازى در ادبیات، در انواع هنر، در شعر، در خط، در علوم - علوم فنى و مهندسى، علوم پایه، علوم دینى - در ورزش، در گذشتهى دور و نزدیک در این استان وجود داشتند؛ امروز هم بحمداللَّه هستند. خاندانهاى علمىِ معروفى که سابقهى حضور علمى آنها در این شهر و در این استان بعضاً به بیش از یک قرن و دو قرن میرسد، در این استان حضور دارند. یعنى از لحاظ نیروى انسانى، این استان یک چنین استان برجستهاى است.
نقش زنان در این استان، یکى از نقشهاى برجسته است. ما در تمام استانهاى کشور - بجز یک استان دیگر غیر از استان کرمانشاه - این همه زن شهیده و زن جانباز که در قضایاى دفاع مقدس به شهادت رسیدند یا جانباز شدند، نداریم. در اینجا زنانى که در جبهه شهید شدند و همچنین کسانى که در بمبارانهاى دشمن به شهادت رسیدند، فقط یک نمونهى دیگر در سرتاسر کشور دارد. این هم یکى از امتیازات است.
وضع طبیعى استان هم متناسب با همین وضعیت انسانى است؛ یک وضع طبیعىِ ممتازى است. هم از لحاظ اوضاع طبیعى، هم از لحاظ موقعیت جغرافیائى، این استان ممتاز است. این استان استعداد عالى کشاورزى دارد، آب سطحىِ فراوان و البته متأسفانه مهار نشده دارد؛ که یکى از کارهائى که باید در این استان انجام بگیرد، مهار بیش از پیش آبهاى سطحى است. این استان زمینهاى حاصلخیز، خاک حاصلخیز، اراضى قابل کشت دارد. در این استان، بیش از هشتصد هزار هکتار زمین قابل کشت و زراعت وجود دارد. این استان آب و هواى متنوع دارد، قابلیتهاى صنعتى و معدنى دارد. به خاطر موقعیت جغرافیائىاى که دارد، از لحاظ ارتباط با خارج و ارتباط با بخشهاى گوناگون کشور، این استان قابلیت حمل و نقل و بازرگانى دارد. چندین مرکز مهم اقتصادى کشور در فاصلههاى برابر و متقاربى با این شهر و این استان قرار دارند. همچنین به خاطر طبیعت زیبا و آثار منحصربهفرد تاریخىاى که در این استان هست، قابلیت گردشگرى دارد. اینها خصوصیات طبیعى و جغرافیائى و انسانى این استان است.
با توجه به این نقاط مثبت و برجسته، جوان این استان باید سرشار از امید و نشاط و میل به کار باشد. جوانهاى استان توجه کنند و بدانند که در چه موقعیتى، در چه منطقهى حساس و داراى امتیازى زندگى میکنند. البته مشکلات وجود دارد، که انشاءاللَّه باید مسئولین همتهاى خودشان را بگمارند بر رفع کامل مشکلات؛ که در رأس مشکلات این استان، مسئلهى اشتغال است. مسئلهى اشتغال در اینجا، از متوسط کشور، حساستر است و باید نسبت به امر اشتغال در این استان توجه ویژهاى بشود.
خب، سفر امروز ما که چند روز هم به طول خواهد انجامید و من برنامههاى گوناگونى را با شما مردم عزیزمان، چه در این شهر، چه در بعضى از شهرهاى دیگر دارم، در یک موقعیت حساس زمانى قرار گرفته است. هر روز از منطقه و از جهان، خبرهاى تازهاى میرسد. مسائلى که امروز در منطقهى ما هست و در سرتاسر جهان بروز میکند، مسائل بىسابقهاى است؛ چه مسائل منطقه، چه مسائلى که در غرب دارد اتفاق مىافتد؛ چه در اروپا و چه در آمریکا. شرائط جهان، شرائط حساسى است؛ و البته به نفع ما. در چنین شرائطى، خیلى خوب است که ملت ایران یک نگاه جامعى به وضع خود داشته باشند و یک نگاه بصیرانهاى به وضع جهان.
من امروز از این فرصت استفاده میکنم و برخى از مسائل مهمى را که در رابطهى با ملت عزیزمان و کشورمان در این برهه قابل توجه است و لازم به یادآورى است، عرض خواهم کرد. مسئلهى اصلى ما، مسئلهى مردم است؛ حضور مردم، میل مردم، ارادهى مردم، عزم راسخ مردم. این را باید عرض کنیم؛ در همهى تحولات و جنبشهاى گوناگون اجتماعى بزرگ، نقش مردم، نقش معیار است. یعنى گسترش یک تحول، گسترش یک فکر، گسترش نفوذ یک مصلح اجتماعى، وابستهى به این است که با مردم چقدر ارتباط داشته باشد. هرچه ارتباط او و آن جریان و آن جنبش و آن تحول با مردم بیشتر باشد، امکان موفقیت او بیشتر است؛ اگر از مردم منقطع شد، دیرى نخواهد پائید، کارى نخواهد کرد. البته در تاریخ کشور ما جابهجائىهاى قدرت، آمدن سلسلههاى سلاطین و رفتن آنها، به مردم ارتباطى نداشته است؛ لیکن همین سلسلههاى حکومتى و سلطنتىاى که در طول تاریخ ما وجود داشتهاند، هر کدام از آنها که توانستهاند رابطهى خودشان را با مردم به یک نحوى محکم و گرم و دوستانه کنند، پایدارىشان، موفقیتشان در ادارهى کشور و در عزت ملى بیشتر بوده است؛ هر کدام، از مردم منقطع شدند، همه چیز را از دست دادند؛ که نمونهى اتمّ آن، سلسلهى قاجار و سلسلهى منحوس پهلوى در این دورههاى اخیر است. ما یک تجربهى مشروطیت را داریم در دوران نزدیک خودمان، و یک تجربهى ملى شدن صنعت نفت را. در این دو، مردم حضور داشتند، شرکت داشتند؛ عامل پیروزى هر دو نهضت، مردم بودند؛ ولى از مردم جدا شدند. در نهضت مشروطیت، انگلیسها با مکر و کلک خودشان، با حیله و خدعهى خودشان، آمدند بر امواج مشروطیت سوار شدند، مردم و رهبران مردمى را کنار زدند؛ مشروطیت سر از قلدرى رضاخان درآورد.
در قضیهى صنعت نفت و ملى شدن نفت هم در اول دههى 30 شمسى در کشورمان، مردم عامل بودند، مردم مؤثر بودند، حضور آنها موفقیتآور بود؛ لیکن دیرى نپائید که از مردم جدا شدند، به مردم پشت کردند؛ کودتاى آمریکائى آمد امور را قبضه کرد و کشور را مجدداً به استبداد کشاند.
در طول تاریخ ما، هیچ حادثهاى مثل حادثهى پیروزى انقلاب اسلامى و حوادث بعد از آن نبوده است که مردم در آن، نقش مستقیم داشته باشند. در انقلاب اسلامى مردم آمدند؛ همهى مردم، همهى قشرهاى مردم، از شهرى و روستائى، از زن و مرد، از پیر و جوان، از تحصیلکرده و بیسواد، همه و همه در کنار هم حضور پیدا کردند. با اینکه متکى به قدرت و زور هم نبودند، سلاح هم نداشتند، اگر هم داشتند، به کار نمیبردند، اما در عین حال توانستند یک رژیمِ تا دندانمسلحِ متکى به قدرتهاى استکبارى را بکلى از پا در بیاورند و انقلاب را پیروز کنند. منتها نکتهى اساسى در انقلاب ما این بود که نقش مردم با پیروزى انقلاب تمام نشد؛ و این از حکمت امام بزرگوار ما و ژرفنگرى آن مرد حکیم و معنوى و الهى بود. او ملت ایران را بدرستى شناخته بود، ملت ایران را باور کرده بود، به سلامت و صداقت و عزم راسخ و توانائىهاى ملت ایران ایمان داشت. همان روزها بعضىها بودند که میگفتند خیلى خوب، انقلاب پیروز شد، مردم برگردند بروند خانههاشان. امام محکم ایستاد و کارها را به مردم سپرد. یعنى پنجاه روز بعد از پیروزى انقلاب، نظام سیاسى کشور به وسیلهى رفراندوم مردم تعیین شد. شما به انقلابهاى گوناگون نگاه کنید تا معلوم شود که اهمیت این حرف چقدر است. پنجاه روز بعد از پیروزى انقلاب، مردم فهمیدند چه نظامى را میخواهند. خودشان پاى صندوقهاى رأى آمدند و با آن رأى عجیب و تاریخى مشخص کردند که نظام جمهورى اسلامى را میخواهند. در این دویست سال اخیر - که سالهاى انقلابهاى بزرگ است - در هیچ انقلابى چنین اتفاقى نیفتاده است که با این فاصلهى کم، نظام جدید به وسیلهى خود مردم، نه به وسیلهى یک عامل دیگر، تعیین شود. بعد بلافاصله امام بزرگوار دنبال قانون اساسى بود.
من فراموش نمیکنم؛ در ماههاى اردیبهشت یا خرداد سال 58 - یعنى سه ماه چهار ماه بعد از پیروزى انقلاب - امام شوراى انقلاب را که ماها بودیم، براى یک کار مهمى به قم خواستند. ما خدمت امام رفتیم. من از یاد نمیبرم چهرهى خشمگین امام را که نظیر آن را من در امام کم دیدم. حرفشان این بود که چرا براى قانون اساسى فکرى نمیکنید. این در حالى بود که هنوز سه ماه از پیروزى انقلاب بیشتر نگذشته بود. همان جلسه تصمیمگیرى شد که انتخابات مجلس خبرگان برگزار شود. مسئولین کشور - که دولت موقت بود - آمدند انتخابات را برگزار کردند. مردم در یک انتخاباتِ سراسرى شرکت کردند، نمایندگان خود را - که خبرگان قانون اساسى بودند - معین کردند. خبرگان هم در ظرف چند ماه قانون اساسى را تدوین کردند. بعد امام باز دوباره فرمودند که این قانون اساسىاى که تدوین شده است، باید به رأى مردم برسد. با اینکه نمایندگان مردم آن را تدوین کرده بودند، اما امام فرمود باز هم بایستى رأى مردم باشد. لذا آمدند رفراندوم قانون اساسى کردند، مردم هم با رأى بالائى قانون اساسى را تصویب کردند. بنابراین نقش مردم بعد از پیروزى انقلاب تمام نشد. در خصوصیات ادارهى کشور، این نقش ادامه پیدا کرد. هنوز یک سال از پیروزى انقلاب نگذشته بود که رئیس جمهور بر طبق قانون اساسى انتخاب شد. بعد از چند ماه، مجلس شوراى اسلامى انتخاب شد. از آن تاریخ تا امروز، در طول این سى و دو سال، مرتباً خبرگان رهبرى، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، نمایندگان شوراها، به وسیلهى مردم انتخاب شدند. مردم خودشان هستند که تصمیم میگیرند، شرکت میکنند، انتخاب میکنند؛ کار دست مردم است. حضور مردم، یک چنین حضور برجستهاى است.
در طول این سالهاى متمادى، دولتهاى گوناگون و ذائقههاى سیاسى گوناگون بر سر کار آمدند - چه در مجلس با سلائق سیاسى مختلف، چه در قوهى مجریه - بعضىها حتّى با اصول نظام زاویه هم داشتند؛ لیکن ظرفیت عظیم نظام، بدون اینکه ناشکیبائى نشان بدهد، توانسته است همهى این مسائل را از سر بگذراند؛ توانسته است همهى این مشکلات را در خود حل و هضم کند؛ به خاطر حضور مردم، به خاطر ایمان مردم، به خاطر پایبندى مردم به نظام اسلامى؛ یعنى خودشان را صاحب کشور دانستن. در گذشته همیشه میگفتند کشور صاحب دارد؛ منظورشان این بود که فلان امیر و فلان حاکم و فلان سلطان صاحب کشور است! مردم نقشى نداشتند، کارهاى نبودند. امروز به برکت انقلاب اسلامى، مردم میدانند کشور صاحب دارد؛ صاحب کشور هم خود مردمند.
ما وقتى تجربهى سى و دو سالهى انقلاب را بازخوانى میکنیم، ژرفِ ژرفائى حکمت امام و تدبیر امام را درمىیابیم؛ چرا؟ چون هر نظامى مثل نظام جمهورى اسلامى، با این آرمانهاى بلند، با این ضدیت و مخالفتى که با استکبار و بىعدالتى بینالمللى دارد، با ایستادگىاى که در مقابل شیاطین قدرت در سرتاسر جهان دارد، دشمنهاى گردنکلفتى دارد. چالش ایجاد میکنند، مشکل به وجود مىآورند. اگر اینچنین نظامى بخواهد بماند، باید یک نیرو و ظرفیت عظیمى از او نگهبانى کند، تا بتواند ایستادگى کند، تا بتواند پیشرفت کند و متوقف نماند. در انقلاب اسلامى، با تدبیر امام - که از متن اسلام گرفته شده بود - این نیروى نگهبان عبارت است از ارادهى مردم، عزم مردم، حضور مردم. لذا نظام اسلامى چالشها را درنوردید و بر چالشها پیروز شد. به اطمینان کامل میشود گفت که جمهورى اسلامى تا امروز بر همهى چالشهاى سخت و نرم که در مقابل او قرار گرفت، پیروز شده است و به عون الهى، به فضل الهى، به هدایت الهى، بر هر چالش دیگرى هم در آینده پیروز خواهد شد.
یکى از چالشهاى بزرگى که همان اول انقلاب به سراغ کشور آمد، همین جنگ تحمیلى هشت ساله بود. شوخى نیست؛ هشت سال! جنگى را بر این کشور تحمیل کردند. هر نظامى باشد، با ناآمادگىاى که در اول انقلاب به طور طبیعى هست، در یک چنین چالشى شکست میخورد؛ اما کشور عزیز ما، نظام مقدس جمهورى اسلامى شکست نخورد؛ پیروز شد. جنگ به وسیلهى مردم اداره شد. هم ارتش و هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و هم نیروهاى گوناگون، متکى به مردم بودند؛ به ایمان مردم، به عشق مردم، به صفاى مردم. از خط مقدم تا همهى صفوف عملیاتى، تا پشت جبهه و پشتیبانى، مردم با صفا و صداقتى مثالزدنى و فراموشنشدنى، براى فداکارى آمادگى داشتند. آن کسانى که در سنین جوانىِ بعد از آن دوران هستند، متأسفانه به یاد نمیدهند. چقدر خوب است که آن حوادث ممتاز و برجسته و زیبا بازخوانى شود.
در همین شهر کرمانشاه براى من نقل کردند که جعفرآباد بمباران شده بود، یک خانوادهاى زیر آوار مانده بودند. بچههاى فرماندارى رفتند کمک کردند، اینها را از زیر آوار بیرون آوردند. پیرمردِ پدر این خانواده بعد براى تشکر به فرماندارى آمده بود. تشکر میکرد که به من کمک کردید. مسئولین فرماندارى به او گفتند شما فهرست خسارتهاتان را بدهید که ما به شما کمک کنیم و جبران خسارتهاتان بشود. در این نقل، این پیرمرد گفت: حیف است از تو همشهرى! مگر من براى جیفهى دنیا اینجا آمدهام؟ ببینید، او کرمانشاهى است ها! این تعبیر، همان تعبیر پرگذشت و پر اغماضى است که یک انسان والا انجام میدهد. از این نمونهها در این شهر شما و استان شما فراوان است. در همهى مناطق عملیاتى غرب و جنوب غربى و شمال غربى، از این نمونهها میشود پیدا کرد. اینها چیزهائى است که در ملتهاى دیگر پیدا نمیشود. یک نمونههاى برجستهى اینچنین را، آن هم با این فراوانى، نمیشود پیدا کرد. جنگ را مردم اداره کردند؛ مردم پاى کار بودند.
یکى دیگر از چالشهاى بزرگ، همین چالش فشارهاى اقتصادى و تحریمها بود. امروز سخن از تحریم میگویند؛ تحریم براى ما چیز تازهاى نیست. از سال اول پیروزى انقلاب، تحریمهاى یکجانبه از طرف آمریکا و کشورهاى اروپائى شروع شد و در طول جنگ، این تحریمها و محدودیتها به اوج خود رسید. من یک وقتى گفتهام؛ ما میخواستیم از خارج از کشور سیم خاردار تهیه کنیم. کشورى که این سیم خاردار باید از آنجا عبور میکرد - شوروى سابق - اجازه نمیداد که این کالا از داخل خاک او عبور کند، بیاید ایران! حالا کالا نه کالاى نظامى است، نه سلاح تهاجمى است؛ سیم خاردار است! اینقدر محدودیت علیه کشور ما به وجود آوردند. در همهى زمینههاى اقتصادى به دنبال ایجاد تحریم بودند؛ غرضشان هم این بود که ملت ایران را به زانو در بیاورند، نظام را به زانو در بیاورند؛ اما نظام جمهورى اسلامى به کمک صبر و بصیرت شما مردم، همهى آن سیاستها و سیاستگذاران را به زانو درآورد.
ما توانستیم از همین محدودیتها به عنوان یک فرصت استفاده کنیم. همین منعها و تحریمها و محدودیتها موجب شد که ما در میدانهاى نوآورى و ابتکار، در همهى زمینهها، به پیشرفتهائى دست پیدا کنیم که کشورهاى منطقه در طول سالهاى متمادى هم نتوانستند به آن پیشرفتها دست پیدا کنند. ملت ما، مردم ما، جوانان ما، دانستند. من مثالهائى دارم در انقلابها، که حالا مجال نیست من اینها را عرض کنم؛ شاید در خلال بعضى از دیدارهاى دیگر گفتم. انقلابهائى که در دههى 70 میلادى - یعنى چند سال قبل از انقلاب ما - در بعضى از کشورها اتفاق افتاده بودند، وضع رقتبارى داشتند؛ قابل مقایسه نبودند. انقلاب عظیم ما توانست اینجور پیشرفت کند.
یکى دیگر از چالشها - که البته این چالش پیچیدهترى بود - چالشهاى فتنهانگیزى بود که در فتنهاى مثل هجدهم تیر سال 78 و فتنهى سال 88، با فاصلهى ده سال، اینها در تهران راه انداختند. امیدوار بودند که بتوانند با این فتنه، نظام را شکست بدهند؛ ضربه وارد کنند؛ اما بعکس شد. در فتنهى هجدهم تیر، پنج روز بعد از اینکه فتنهگران فتنهى خود را شروع کردند، مردم آن حرکت عظیمِ 23 تیر را، نه فقط در تهران، بلکه در سایر شهرها به راه انداختند. در فتنهى 88، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضیهى عظیم نهم دى به راه افتاد. همان وقت بعضى از ناظران خارجى که از نزدیک دیده بودند، در مطبوعات غربى نوشتند و ما دیدیم، که گفته بودند آنچه در نهم دى در ایران پیش آمد، جز در تشییع جنازهى امام، چنین اجتماعى، چنین شورى دیده نشده بود. این را مردم کردند. حضور مردم اینجورى است.
مسئلهى هستهاى، یکى دیگر از چالشهاست. آن حصار مستحکمى که توانست به مسئولان جرأت بدهد، قدرت بدهد و آنها در مقابل زورگوئى و تحمیل دشمنان در قضیهى هستهاى بایستند، ارادهى مردم بود، پشتیبانى مردم بود؛ پایگاه اقتدار مردمى بود که توانست این موفقیت بزرگ را نصیب کشور کند.
یکى از صحنههاى بسیار مهم دیگرى که مردم عزیز ما در آن نقش ایفاء کردند و کسى هم تصور نمیکرد که این صحنه اینجور براى نقشآفرینى ظرفیت داشته باشد، عرصهى علم و فناورى است. کى خیال میکرد جوانان ما اینجور وارد این میدان شوند؟ بمجرد اینکه نهضت تولید علم و جنبش نرمافزارى با نخبگان و زبدگان دانشگاهى مطرح شد، آنچنان حرکت عظیمى به وجود آمد که شد یک گفتمان عمومى، شد یک حرکت همگانى. امروز در سرتاسر کشور، در استانهاى مختلف، در شهرهاى کوچک و بزرگ، بخصوص در مراکز علمى و حساس، جوانهاى ما کارهاى حساسِ بزرگى را از لحاظ علمى و فناورى دارند انجام میدهند؛ کارهائى است که بعضى از آنها صددرصد به نتیجه رسیده است، بعضى هم در راه است. اینها را ملت ایران خواهند دید. این کارهاى علمى مایهى اعتماد به نفس ملت ایران است، مایهى رونق اقتصادى است. تجارتهاى پرسود مادى، ناشى از پیشرفتهاى علمى است. جوانان ما در این زمینه وارد شدند. آمارهاى جهانى هم این را تأیید کرد. البته مسئولان هم تلاشهاى باارزشى میکنند.
خب، من از این بخش از عرایضم میخواهم دو تا نتیجه بگیرم: اولاً همهى دنیا بداند، دشمنان غربى ما بدانند که این نظام به خاطر حضور مردم، یک نظامِ داراى استحکام و اقتدار است. سیاستگذاران غربى، اینجا را اشتباه نکنند با بعضى از کشورهائى که انقلاب کردند، بعد هم همان جورى که غرب مایل بود راهشان را تغییر بدهد، تغییر دادند. اینجا مردمند. اینجا بافت عمومى کشور - یعنى مردم در بخشهاى مختلف کشور و از طبقات مختلف - در این انقلاب ذىسهمند، ذىنظرند، اراده و عزم آنها تأثیر میگذارد. اگر یک مسئولى هم بخواهد کجروى کند، بخواهد حرکت دیگرى در قبال حرکت انقلاب به راه بیندازد، مردم او را حذف میکنند. این آن چیزى است که همهى مردم دنیا و سیاستگذاران کشورهاى گوناگون باید این را بدانند؛ و البته میدانند، این را احساس هم کردند. امثال همین حضور مردمىِ امروز شما، به نظام استحکام و اقتدار بخشیده است؛ که من واقعاً لازم است هم تشکر کنم از این حضور گرم و صمیمانهى شما در این خیابانها، و هم معذرتخواهى کنم. من واقعاً راضى نیستم به اینجور زحمت کشیدن مردم و این رنجى که در این استقبالها بر آنها وارد میشود. ...(1) خیلى متشکر، خیلى متشکر، خیلى متشکر. پس نتیجهى اوّلى که از این بحثِ حضور مردم گرفتیم، این است که دیگران بدانند، دنیا بداند، سیاستگذاران استکبار و غیر استکبار بدانند که ایران این است؛ اینجا مردمند، ملتند، عزم عمومى است، عزم ملى است.
اما نتیجهى دومى که میخواهم بگیرم، در واقع خطاب به همهى مسئولین محترم کشور است. هر جائى که مسئولین کشور توانائىهاى مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جائى که ناکامى هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم. ما مسائل حل نشده کم نداریم. در همهى مسائل گوناگون کشور، مسئولین باید بتوانند با مهارت، با دقت، با ابتکار، راههائى را براى حضور مردم پیدا کنند - همچنان که در عرصهى بسیار دشوارِ جنگ این اتفاق افتاد، راه باز شد؛ کسانى توانستند راه را باز کنند - تا هر جوانى، هر پیرى، هر مردى، هر زنى که بخواهد در این کار بزرگ شرکت کند، راه برایش باز باشد. در زمینههاى گوناگون هم میشود، در اقتصاد هم میشود. اقتصاد کشور، تولید کشور میتواند به وسیلهى همت مردم، با پول مردم، با ابتکارهاى مردم، با انگیزههاى مردم، چندین برابر شکوفائى پیدا کند. سیاستهاى اصل 44 را که ما تدوین کردیم، بر اساس همین نکته بود. براى آیندهى کشور، هدفهائى مشخص شده است. ما این دهه را «دههى پیشرفت و عدالت» نامیدیم؛ ما سیاستهاى اصل 44 را تدوین کردیم؛ ما چشمانداز بیستساله را تدوین کردیم؛ سیاستهاى برنامههاى پنجساله را تدوین کردیم و میکنیم. همهى این سیاستگذارىها بر اساس واقعبینى است. اینجور نیست که یک عدهاى نشسته باشند و با توهمات خودشان سیاست پنجساله یا چشمانداز بیستساله بنویسند؛ نه، این با واقعیتها تطبیق میکند؛ متکى به واقعیتهاى کشور است.
خب، اینها هدفهاى تعیین شده است. اگر حضور مردم در این راهها و براى این هدفها تأمین شود، این هدفها حتّى زودتر از دورانى که در نظر گرفته شده است، حاصل خواهد شد. حضور مردم چه جورى است؟ این، همان نکتهى اصلى است. اینجاست که مسئولین باید زمینهها را، مدلها را، فرمولهاى عملى و قابل فهم عموم را، فرمولهاى اعتمادبخش را براى مشارکت مردم فراهم کنند. در هر بخشى میشود این کارها را کرد. هم قوهى مجریه، هم قوهى قضائیه، هم قوهى مقننه به شیوهى خاص خود میتوانند این را تأمین کنند؛ از ابتکار مردم، از فکر مردم، از نیرو و انگیزهى مردم، از نشاط جوانىِ جوانان ما - که قشر عظیم و وسیعى هستند - میتوانند استفاده کنند؛ این جزو کارهائى است که باید انشاءاللَّه با سازوکار شفاف از سوى مسئولین انجام بگیرد. البته کارهائى در زمینههاى مختلف شده است، راههائى باز شده است؛ اما بیش از این میشود کار کرد و حضور همهى مردم را تأمین کرد، تا یک جوان، یک پیر، یک صنعتگر، یک مبتکر بداند که در این حرکت عمومى در کجا قرار میگیرد. همه چیز با یک چنین سازوکارى به سامان میرسد؛ مثل گذشته.
البته مردم انتظاراتى دارند؛ این انتظارات بجا هم هست. مسئولان باید قدردان مردم باشند. حضور مردم، آمادگى مردم، نعمت بسیار بزرگى است که همه باید قدردان آن باشیم. مسئولان نیت خدمتگزارى خالص داشته باشند. آنچه که مردم از مسئولین - بخصوص ردههاى بالاتر - توقع دارند، این است که با هم تعامل داشته باشند، وحدت داشته باشند، همکارى داشته باشند؛ هم در سطوح بالا، هم در سطوح میانه؛ بر اولویتهاى کشور تمرکز داشته باشند، مسائل اصلى را جلو بیندازند، سرگرم مسائل فرعى و حاشیهاى نشوند، کار و تلاش بىوقفه انجام بدهند. مردم صداقت را توقع دارند، عمل به وعدهها را توقع دارند، پرهیز از مناقشات را توقع دارند، پرهیز از سرگرم شدن به حواشى و مسائل فرعى را توقع دارند، امانت و پاکدستى و برخورد با متخلف و خائن را توقع دارند؛ اینها در صدر مطالبات مردم قرار دارد. اگر ما مسئولین کشور یک وقتى یک کارى را نتوانیم انجام بدهیم - یک جادهاى، یک سدى، یک کار اقتصادى - بیائیم به مردم بگوئیم نمیتوانیم انجام بدهیم، مردم حرفى ندارند. اگر چنانچه مسئولین کشور بگویند آقا این امکانات نیست، نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم، مردم حرفى ندارند؛ اما مردم حرفشان آنجاست که ما در زمینهى برخورد با متخلف کوتاهى کنیم، در دنبالگیرى از عدالت کوتاهى کنیم؛ مردم اینها را نمىپسندند، مردم از این چیزها عصبانى میشوند. اقدام مدبرانه، عزم راسخ، عدالتخواهى، مسئلهى مبارزه با فساد ادارى و فساد مالى، مهم است. در همین فساد اخیر بانکى که پیش آمد و همه را متوجه خودش کرد، من مىبینم و شاهدم که خوشبختانه سه قوه با هم همکارى بسیار خوبى دارند؛ هم از مجلس، هم از دولت، هم از قوهى قضائیه، با همدیگر دارند کار میکنند براى اینکه این را دنبال کنند. باید این مسئله را دنبال کنند، به نتیجه برسند، متخلف را - هر که هست - مجازات کنند، تا این براى دیگران عبرت شود. البته در مبارزهى با فساد، در درجهى اول، مسئلهى پیشگیرى است؛ اما اگر در پیشگیرى کوتاهى شد، به یک نحوى یک فساد واقع شد، درمان، دنبالگیرى است؛ این نباید مورد غفلت قرار بگیرد، که انشاءاللَّه نمیگیرد، و انشاءاللَّه مراقبت هم میشود که نگیرد.
مسئلهى فرهنگ اسلامى و ارزشهاى انقلاب هم مسئلهى مهمى است، که این هم توقع مردم است. در سرتاسر کشور، من هر جائى که رفتم، نه فقط خانوادههاى شهدا، بلکه بسیارى از مردم توقع دارند و درخواستشان این است که ظواهر اسلامى و فرهنگ اسلامى در جامعه رعایت شود؛ بخصوص مسئولین رعایت کنند.
مسئلهى اشتغال هم مسئلهى مهمى است، که عرض کردیم. البته در این استان و بعضى از استانهاى دیگر، اشتغال اهمیت بیشترى دارد. در بعضى جاها کارهاى بهترى شده است، که انشاءاللَّه باید دنبالگیرى شود. مسئلهى تقویت تولید داخلى، مسئلهى کشاورزى، مسئلهى صنعت، اینها کارهائى است که باید انجام بگیرد.
آنچه که من در این بخش عرض میکنم، مسئلهى انتخاباتى است که در پیش است. مظهر حضور مردم، از جمله، انتخابات است. البته تا انتخابات، سه چهار ماه وقت داریم. من هم اگر عمرى باشد، فرصتهائى خواهم داشت که به مردم مطالب خودم را عرض کنم و انشاءاللَّه عرض خواهم کرد. آنچه که امروز لازم است عرض کنم، این است که با هر انتخاباتى، خون تازهاى در رگهاى کشور تزریق میشود؛ روح تازهاى در کالبد کشور دمیده میشود - این را بدانید - و به خاطر همین هم هست که در طول این سالهاى متمادى، همیشه دشمن خواسته است که یا انتخابات نباشد یا کمرنگ باشد. در هیچ انتخاباتى ما سراغ نداریم که قبل از انتخابات، بوقهاى تبلیغاتى دشمن به کار نیفتاده باشد براى اینکه کارى کنند که انتخابات در ایران کمرنگ شود. در همهى انتخاباتها، به شکلهاى مختلف، این کار صورت گرفته است. شما هوشمندید، زیرکید؛ خودتان میتوانید تشخیص بدهید که براى بىرونق کردن انتخابات، بىشوق و ذوق کردن مردم به حضور در انتخابات، چه حرفهائى زده میشود و چه کارهائى میشود. شما این را در سه چهار ماه آینده هم خواهید دید. بدانید انتخابات براى کشور، براى نظام، براى مردم، در همهى دورهها یک دستاورد بزرگ است. وضع مجلس در وضع عمومى کشور تأثیرگذار است. مجلس محور اصلى تصمیمگیرى در کشور است. اینها همهاش اهمیت انتخابات را نشان میدهد.
در انتخابات، دو تا مسئله از همه مهمتر است: مسئلهى اول، حضور مردم، شرکت مردم - که بایستى وسیع و گسترده باشد - مسئلهى دوم، قانونگرائى در انتخابات، وفادارى به قانون، احترام به رأى مردم. اینجور نباشد که اگر چنانچه انتخابات بر طبق نظر و میل ما انجام گرفت، این را ما قبول داشته باشیم؛ اگر برخلاف نظر ما بود، «و ان یکن لهم الحقّ یأتوا الیه مذعنین».(2) اگر حق را به ما دادند، آنى که ما میخواهیم، سر کار آمد، قانون را قبول داریم؛ اگر آنى که ما میخواهیم، سر کار نیامد، میزنیم زیر قانون؛ نه قانون را قبول داریم، نه رأى مردم را قبول داریم؛ این نمیشود. فتنهى 88 همین جور بود. ادعا کردند که قانونگرا هستند، بعد خب مردم به آنها رأى ندادند، اکثریت مردم به کس دیگرى رأى دادند؛ اینها بنا کردند دعوا راه انداختن که چرا! کشور را، ملت را مدتى مضطرب کردند، دشمن را خوشحال کردند؛ البته آخرش هم در مقابل مردم دیگر تاب نیاوردند و عقب نشستند.
گناه آتشافروزان فتنهى 88 همین بود که به قانون تمکین نکردند، به رأى مردم تمکین نکردند. ممکن است کسى بعد از انتخابات اعتراض داشته باشد؛ خیلى خوب، این اعتراض ایرادى ندارد؛ اما راهِ قانونى دارد که چگونه باید این اعتراض را بیان و دنبال کرد. اگر قانون را قبول داریم، باید از آن راه برویم. این هم نکتهى اصلى است.
یک نکته هم البته انتخاب نمایندهى دلسوز و مؤمن و علاقهمند است، که آن هم مسئلهى بسیار مهمى است، اما بعداً زمان کافى داریم. مردم باید کسانى را انتخاب کنند که به کانونهاى ثروت و قدرت متصل نباشند؛ کسانى باشند که واقعاً مردم اینها را بخواهند؛ بر طبق وجدانشان، بر طبق دینشان، بر طبق وظائف انقلابىشان عمل کنند؛ که حالا بحث در این باره زیاد است.
اما مسائل منطقه. دربارهى حوادث منطقهى کشورهاى اسلامى - مصر و تونس و لیبى و یمن و بحرین و بقیهى کشورها - خبرهاى فراوانى را شنیدهاید، تحلیلهاى زیادى هم شنیدهاید، بنده هم چند بار در این زمینه صحبت کردهام. امروز من دو تا مطلب را در این زمینه عرض میکنم. یکى این که آنچه نمود اصلى این حرکتها و این حوادث مصر و تونس و بقیهى کشورهاست، شکست سیاستهاى استکبار است؛ این اساس قضیه است. سالها بود که آمریکا در این منطقه حکمرانى میکرد. دولت مصر، دولت تونس، این سالهاى آخر، قذافىِ بظاهر انقلابى و سابقهى انقلابىدار، و همچنین حاکمان بعضى از کشورهاى دیگر، گوش به فرمان آمریکا بودند. آمریکا در این منطقه یکهتاز بود. این وضعیت عوض شد، صفحهى دیگرى گشوده شد. البته آمریکائىها دارند زور خودشان را میزنند، براى اینکه شاید بتوانند بر اوضاع مسلط شوند؛ اما فایدهاى ندارد، ملتها بیدار شدهاند، ملتها جرأت پیدا کردهاند. هیچ کس نمیتواند با ارادهى ملتها مبارزه کند. این نکتهى اول و اصلى.
نکتهى دوم هم این است که مردم عزیز ما در همه جاى کشور بدانند که حوادث کشور ما در این کشورها بشدت داراى تأثیر است. آنها به کشور ما نگاه میکنند؛ اگر ما داراى پیشرفت باشیم، داراى امنیت باشیم، مشارکت عمومى داشته باشیم، اعتماد به نفس ملى داشته باشیم، وحدت ملى داشته باشیم، اینها راه را در این جهت انتخاب خواهند کرد؛ اما اگر خداى نکرده ما ناامنى داشته باشیم، ضعف داشته باشیم، رکود داشته باشیم، تفرقه داشته باشیم - همین چیزهائى که دشمن میخواهد ما داشته باشیم - این آنها را مأیوس خواهد کرد، نشاط آنها را از بین خواهد برد. لذا ما یک مسئولیت مهمى در این زمینه داریم، که بایستى خودمان را - که ملت ایران به عنوان الگو شناخته شده است - جورى پیش ببریم که براى این ملتها داراى ارزش باشد؛ نشاط ایجاد کند، آنها را به آیندهشان امیدوار کند.
نکتهى آخر هم در مورد مسائل غرب است. این مسئلهى آمریکا، مسئلهى مهمى است. این چیزى که به عنوان «جنبش وال استریت»، مردم آمریکا را به هیجان آورده، مهم است. سعى کردند این را کوچک نشان بدهند، الان هم سعى میکنند کوچک نشان بدهند. همین آقایانى که مدعى هستند آزادى بیان لازم است و طرفدار آزادى بیانند، تا دو سه هفته از شروع این جنبش، از همهى روزنامههاى مهم آمریکا، فقط یک روزنامه خبر این حرکت را منتشر کرد؛ بقیه به سکوت برگزار کردند! اینهائى که اگر در گوشهاى از دنیا - آنجائى که با سیاستهاى اینها مخالف است - یک چیز کوچکى اتفاق بیفتد، صد برابر آن را بزرگ میکنند، یک حرکت به این عظمت را بکلى مورد سکوت قرار دادند؛ مسکوت گذاشتند. ولى خب، بالاخره دیدند چارهاى نیست. خود همان کسانى که آنجا جمعند - این چندین هزار نفرى که در نیویورک در وال استریت جمع شدهاند - و اشباه آنها در شهرهاى دیگر و ایالات دیگر آمریکا، آنها را مجبور کردند؛ لذا حالا به این حادثه اقرار میکنند. البته میخواهند موجسوارى کنند؛ اما قضیه، قضیهى مهمى است.
یک مسئله این است که فساد رژیم سرمایهدارى براى آن مردم، محسوس و عینى شده است. ممکن است این حرکت را سرکوب کنند، اما نمیتوانند ریشههاى این حرکت را از بین ببرند؛ بالاخره یک روزى این حرکت آنچنان خواهد بالید که نظام سرمایهدارى آمریکا و غرب را بکلى به زمین خواهد زد.
رژیم فاسد سرمایهدارى نه فقط به مردم کشورهاى افغانستان و عراق و بقیهى جاها رحم نمیکند، بلکه به مردمِ خودش هم رحم نمیکند. مردم در این اجتماعات و تظاهرات چندین هزار نفرى نیویورک یک تابلوئى بلند کردند که رویش نوشته بود: «ما 99 درصدیم». یعنى 99 درصد ملت آمریکا - اکثریت ملت آمریکا - محکومِ یک درصدند. جنگ عراق و افغانستان را آن یک درصد راه مىاندازد، اما کشته و غرامتش را آن 99 درصد میدهد. این آن چیزى است که مردم را بیدار کرده، وادار به اعتراض کرده. البته شیوههاى تبلیغاتى و جنگ روانى مسئولان آمریکائى و سازمان سیا و دیگران، شیوههاى بسیار قهار و جبارى است؛ ممکن است بر اینها فائق بیایند؛ اما بالاخره حقیقت قضیه روشن شد و بیشتر روشن خواهد شد. با این همه ادعا، رژیم سرمایهدارى این است؛ لیبرال دموکراسى غرب این است.
حمایت از اسرائیل را همین یک درصد میکنند. مردم آمریکا انگیزه و علاقهاى به حمایت از اسرائیل ندارند، که پول بدهند، مالیات بدهند، خرج کنند، براى اینکه بتوانند غدهى سرطانى اسرائیل، دولت جعلى اسرائیل را در یک منطقهاى سر پا نگه دارند. بعد هم نوع برخوردشان؛ آن از کتمان و مسکوت نگهداشتن، بعد هم شدت عمل؛ هم در آنجا، هم در بعضى کشورهاى اروپائى. در انگلیس آنچنان شدت عملى به خرج دادند که ده یکِ آن را انسان در کشورهاى عقبافتادهاى که نظامهاى دیکتاتورى با مردم برخورد میکنند، مشاهده نمیکند. اینها آن وقت مدعى طرفدارى از حقوق بشر، مدعى آزادى بیان، مدعى آزادى اجتماعات، مدعى همهى مردم دنیایند. آن کسانى که توصیه میکردند ما روشهاى نظام سرمایه دارى را دنبال کنیم، آنها را یاد بگیریم، آنها را عمل کنیم، به این واقعیتها نگاه کنند، ببینند که نظام سرمایهدارى چیست؛ بنبست کامل. امروز نظام سرمایهدارى در یک بنبست کامل است. ممکن است نتائج این بنبست سالها بعد به نتائج نهائى برسد، اما بحران غرب به طور کامل شروع شده.
دنیا در حال یک پیچ تاریخى است. ملت عزیز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظیم اسلامى، میتوانند نقش ایفاء کنند. اینجاست که اسلام، تعالیم اسلام، روش اسلام به کار نیاز مردم دنیا مىآید؛ و اینجاست که نظام جمهورى اسلامى میتواند الگو بودن خودش را براى همهى مردم دنیا اثبات کند.
پروردگارا! به محمد و آل محمد، توفیقات خودت را بر ملت ایران و بر مسئولان کشور نازل کن. پروردگارا! آنچنان که به بندگان خالص خود وعده فرمودهاى که به آنها نصرت خواهى داد، به ملت ایران نصرت کامل عنایت کن. پروردگارا! رحمت خود، لطف خود، فضل خود را بر مردم این شهر، بر مردم این استان، بر این دلهاى پاک و بافتوّت نازل بفرما. پروردگارا! جوانان ما را دستگیرى کن. پروردگارا! ما را جزو کسانى قرار بده که در قرآن فرمودى: «یحبّهم و یحبّونه».(3) پروردگارا! قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته