تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۵  ، 
کد خبر : ۲۴۰۶۶۰
هشدار عضو جامعه روحانیت مبارز به تندروها در گفت‌وگو با هفته‌نامه شما:

افراط مرز نمی‌شناسد / امروز شما فریاد می‌زنید ‌/ فردا صدایی بلندتر

مصطفی حسینی - امیر مشکات مقدمه: حجت‌الاسلام والمسلمین کازرونی نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری است. او همچنین نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرج و نیز عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز است.و البته عموم مردم ایران در مناسبت های مذهبی چهره وی را از شبکه های مختف سیما دیده‌اند و با این مدرس حوزه و دانشگاه و استاد اخلاق آشنایی دارند. البته حجت الاسلام کازرونی دارای تحصیلات کلاسیک در مقطع دکتری حقوق نیز می باشد. در گفت وگویی که با وی داشته ایم، ضمن شنیدن ارزیابی وی از مرحله اول انتخابات مجلس نهم، به بررسی برخی ویژگی ها و اتفاقات این دوره از انتخابات پرداختیم. البته تمام گفته هایش از دل بود و هر آنچه می گفت تمام وجهه شرعی و قانونی آن را در نظر داشت. گفت وگوی ما را با نامزد جبهه متحد اصولگرایان در حوزه انتخابیه تهران می خوانید.

* در آستانه مرحله دوم انتخابات مجلس نهم، انتخابات دور اول را چگونه دیدید؟ حضور مردم در این انتخابات، حضور جریانات مختلف سیاسی و به نوعی تقابل جریان اصول‌گرایی اعم از جبهه پایداری و جبهه متحد را چگونه تحلیل می‌کنید؟
** برای پاسخ به این سئوال شما، موضوع را باید به چند بخش تقسیم کرد تا حق مطلب ادا شود و خدای نکرده مشکلی هم به وجود نیاید. اصل حضور مردم واقعاً رویداد تحسین‌برانگیز و اعجاب‌برانگیزی بود. با انتخاباتی که در سال 88 در انتخابات ریاست جمهوری داشتیم و آن فتنه‌ای که پدید آمد و حوادثی که رقم خوردند، بسیاری از کانال‌های ماهواره‌ای و سایت‌ها و روزنامه‌های خارجی و شخصیت‌هایی که به نوعی در تضاد با انقلاب و منافع ما هستند، بر این طبل خیلی کوبیدند که مردم، دیگر در انتخابات حضوری نخواهند داشت و کانّه مردم را دلسرد، منفعل و واداده ترسیم می‌کردند که دیگر کاری به انتخابات ندارند، درحالی که در انتخابات 88 مقام معظم رهبری فرمودند شما اگر حرفی و ادعایی دارید، مطرح کنید تا طبق قانون به آن رسیدگی شود، ولی این حرف متین و مستدل و مستحکم، مورد توجه قرار نگرفت و آن حوادث پیش آمدند.
بعد از آن قضیه اینها خیلی جولان می‌دادند که نظام اسلامی، دیگر باید با انتخابات خداحافظی کند و در انتخابات رأی ندارد، گرچه آن انتخابات ریاست جمهوری بود و این انتخابات مجلس، ولی بالاخره حضور در هر انتخاباتی به معنی تأیید اصل نظام است و در همه جای دنیا، همین حساب را روی انتخابات باز می‌کنند. این سیل و هجوم بسیار بابصیرت و بادرایت مردم واقعاً جای تشکر دارد. در همین استان البرز با رأی نمایندگانی که انتخاب شده‌اند، در کل انتخابات مجلس کم‌نظیر و بالاترین رأی است. از این حیث ما واقعاً از تک‌تک مردمی که احساس وظیفه کردند و رأی دادند باید تشکر کنیم.
منتهی نگاهی در درون و خانوادگی داریم که ربطی به بیرون ندارد. در فضایی که اصلاح‌طلب‌ها حضور نداشتند و یا اگر هم حضور داشتند، حضور ضعیفی داشتند و قدرت در دست اصولگرایان بود، از این فضا می‌شد استفاده بسیار بهتری کرد. بالاخره اصولگرایان در اصول با یکدیگر نزاعی ندارند و به همین دلیل هم اصولگرایان نامیده شده‌اند. به اعتقاد من می‌شد با یک مقدار گذشت‌ها، بصیرت‌ها و ملاحظات بیشتر بهتر از این مسئله را جمع کرد.
لیست‌هایی که شنیدم و بخشی را هم خودم دیدم، نزدیک به 17، 18 لیست بود. شاید عده‌ای بگویند که این همه لیست، رقابت‌ها را بیشتر و حضور مردم را قوی‌تر می‌کند، ولی من فکر نمی‌کنم این‌طور باشد، چون این همه لیست، گیجی مردم را هم به همراه دارد. یک وقت صحبت از اصولگراها و اصلاح‌طلب‌هاست و مردم می‌گویند این را قبول نمی‌کنیم و آن را قبول می‌کنیم، در این صورت تکلیف مشخص است ولی در بین خود اصولگراها این همه لیست که حتی به شب‌های آخر کشیده شد و برخی از لیست‌ها در شب‌های آخر درآمد، به نظر من لطمه خودش را زد. همان‌طور که اشاره کردم بُعد بیرونی قضیه ستودنی است، ولی این بعد را می‌شد بهتر از این مدیریت کرد.
من این سئوال را در جامعه روحانیت هم مطرح و عرض کردم که چه جبهه متحد، چه جبهه پایداری و چه کسان دیگری که در صحنه آمدند، آیا نمی‌شد جوری تنظیم شود که خروجی ما برای ورود به مجلس بیش از 5 نفر باشد. این همه هزینه از بیت‌المال و وقت و امکانات صرف شد تا خروجی آن برای مجلس بشود 5 نفر؟ مسلماً اگر مصلحت‌اندیشی‌ها و وفاق بیشتری وجود داشت، خروجی‌های ما برای مجلس می‌شد که 25 یا حتی 30 نفر باشد. در همین استان البرز به مرحله دوم نرسیدیم و الحمدلله در همان مرحله اول، مسئله تمام شد. "
مرحله دوم باز هزینه و اتلاف امکانات مملکت و دردسر خودش را دارد. آن آرایی که باید وجود داشته باشد تا مسئولین و مردم و مجلس کار خودشان را بکنند، تقریباً یکی دو ماه به درازا کشیده می‌شود. شاید می‌شد مطلب به شکل دیگری مدیریت شود که کل 30 نفری که مجلس احتیاج دارد، در مرحله اول انتخاب شوند.
من فکر می‌کنم تکثر لیست‌ها صدمه زد. لیستی هم که در آخر تحت عنوان اصولگرایان اصلح درآمد، لطمه‌های خودش را زد، گرچه از بعد رقابتی و حضور مردم بالاخره باید بسنجیم و ببینیم واقعاً می‌شد همین رقابت‌ را با این حضور حفظ کنیم؟ می‌شد آن خروجی را با لیست‌های محدودتری حفظ کنیم؟ به نظرم اگر این راهکارها تمهید و لیست‌های محدودتری ارائه می‌شدند، هم برای خود نیروها بهتر بود، هم برای مملکت.
تا فضای انتخابات هست، آن فضای سنگین رقابت هم مطرح است، مخصوصاً که متأسفانه گاهی در رقابت‌ها اخلاق را هم رعایت نمی‌کنیم. این فضا قاعدتاً بعد از انتخابات جمع می‌شود، یعنی همان تعبیر معروف تبدیل رقابت‌ها به رفاقت‌ها است، اما باز گذاشتن این فضا تا یکی دو ماه صدمات و لطمات خود را می‌تواند بزند.
من امیدوارم در مرحله دوم این مسئله به نوعی شکل بهتری بگیرد و جمع بهتری باشد و جوری باشد که اختلافات کمتر شوند. البته در مرحله دوم کار تمام می‌شود و مرحله سومی وجود ندارد، ولی باز با تفاهم می‌توان موضوع را به شکلی مدیریت کرد که خدای ناکرده مشکلات به وجود نیایند و رقابت‌هایی نباشند که همراه با زیر پا گذاشتن اخلاق باشد. هر کسی که به مجلس می‌رود، مسئولیت سنگینی بر عهده او قرار می‌گیرد و کسی هم که نمی‌رود، از دوش او تکلیف برداشته می‌شود. مطمئناً تکثر به اندازه مرحله اول نیست، چون خیلی‌ها حذف شده‌اند و در تهران بیش از 50 نفر در صحنه نیستند. قاعدتاً آن تکثر نیست که البته تکثر در حد مقبولش برای ایجاد رقابت اشکال ندارد و آن جنبه افراطی قضیه است که لطمه می‌زند.
* حضرات آیات مهدوی‌کنی و یزدی تحت عنوان جامعتین به منظور وحدت اصولگرایان وارد میدان شدند، اما بعضاً دیدیم برخی از افرادی که داعیه‌دار اصولگرایی هستند و خود را اصولگرا می‌دانند، به این وحدت و سازوکاری که به عنوان جبهه متحد اصولگرایان شکل گرفت، وارد نشدند و جریانی را راه انداختند. به نظر شما راه انداختن این جریان تا چه اندازه روی انتخابات تأثیر گذاشت و آیا این کار روی خروجی انتخابات مجلس نهم که شما اشاره کردید می‌توانست بهتر باشد، تأثیر مستقیم نداشت و اینها به نوعی باعث نشدند که تشتت در بین اصولگرایان بیفتد و ضرباتی به پیکره اصولگرایی وارد شود؟
** اتفاقاً در صحبت‌هایی که در همان ایام با عزیزانی که در جبهه متحد بودند داشتیم، یکی از بحث‌ها همین بود که شاید از یک سال قبل از انتخابات، چون خودم در جامعه روحانیت مبارز هستم، کاملاً تلاش و زحمت جامعتین را برای این‌که اصولگرایان را تحت عنوان و پرچم واحد گرد آوردند، دیدم. دقیقاً یادم هست که 7، 8 ماه زمان برد که عده‌ای از جامعه روحانیت و عده‌ای از جامعه مدرسین انتخاب شدند تا روی منشور اصولگرایی کار کنند.
این منشور اصولگرایی هم برگرفته از کلمات امام(ره) و مقام معظم رهبری بود. واقعاً خیلی تلاش شد. من عضو آن کمیته نبودم، ولی دوستانی که عضو آن کمیته بودند به جامعه روحانیت گزارش می‌دادند، از جلسات متعدد و بحث‌ها و گفتگوها صحبت می‌کردند، چون هم کار مقدس بود و هم هدف. بعد از این بحث‌ها جامعتین بر آن اصول وفاق کردند که این کار بسیار مهمی بود، چون بعد از فضای فتنه شرایط مناسبی حاکم نبود. مثالی خدمت شما عرض می‌کنم.
شاید در تاریخ اسلام فتنه‌ای بزرگ‌تر از این نداشتیم که امیرمؤمنان(ع) که نسخه دوم پیامبر(ص) بودند، در محراب به شهادت رسید. فتنه بسیار سنگینی بود، ولی در سیره امام در نهج‌البلاغه و جاهای دیگر اگر ملاحظه بفرمایید هست که حضرت در بستر شهادت، این خوف را ابراز کردند و فرمودند: «بعد از من به جان مسلمین نیفتید و شمشیر نکشید و بگویید امیرمؤمنان(ع) کشته شده، پس می‌خواهیم همه را از دم شمشیر رد کنیم».
این احساس خطر بود که بالاخره عده‌ای در فضای پس از فتنه بخواهند بیایند و سوءاستفاده کنند و هر انسان انقلابی، مؤمن و متدینی را که از جهت سیاسی یا مسائل دیگر با او همراه نیست و حرف دیگری دارد، متهم به جانبداری و همراهی با فتنه کنند. به نظر من اگر فضای سیاسی رها می‌شد، شاید ضربه‌اش کمتر از آن فتنه نبود، چون نیروهای صالح و مخلصی که می‌خواهند به این کشور خدمت کنند، با این اتهام خالی از واقعیت و واهی که شما در فتنه ساکت بودید، کنار گذاشته شوند، به نظرم بهترین کار عقلایی را جامعتین انجام دادند و این اصول را تدوین کردند که هر کسی با این اصول تطبیق کرد، مورد تأیید است و هر کسی که تطبیق نکرد، نیست.
زمان تنظیم اصول گذشت و نوبت به تعیین مصادیق رسید. باز جامعتین به اضافه گروه‌های دیگری که به 7+8 معروف شدند بحث‌هایی کردند و لیست جبهه متحد تقریباً حاصل تبیین اصول اصولگرایی و اعلام منشور بود.
برخی از گروه‌ها که آنها هم اصولگرا هستند، دعوت شدند، ولی آنها شروطی را گذاشتند و بحث‌هایی را مطرح کردند که من خودم شخصاً از آیت‌الله مهدوی در جامعه روحانیت مبارز شنیدم که این شروط قابل قبول نیستند و برمی‌گردند به همان بحث‌هایی که اشاره کردم که فلان آقا در فلان روز اعلام موضع نکرده و یک روز بعد اعلام موضع کرده، پس ایشان طرفدار فتنه است.
این برخورد نه از لحاظ اخلاقی و نه از نظر وجدانی درست است. ما اگر بخواهیم قضایا را به این شکل هدایت کنیم، با دست خود، خانه را بر سر خودمان خراب می‌کنیم. بالاخره این نیروها مؤمن و متدین و ملتزم به ولایت‌فقیه هستند و اگر ما بخواهیم اینها را با این چوب‌ها بزنیم و از میدان بیرون کنیم، مصداق آن شعر معروف حافظ می‌شویم که: «چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را / کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند»، یعنی وقتی شمشیر دستتان می‌گیرید و هر کسی را می‌خواهید به نوعی بزنید، کسی نمی‌ماند و مملکت به این شکل اداره نمی‌شود. عقل و مدیریت و درایت کشور را اداره می‌کند. راه اداره این است که شما سعه‌صدر داشته باشید، مصلحت‌های بالاتر را ببینید.
اینکه شما برخی از نیروهایی که شاید هزار روز سابقه در مجلس دارند، را با این اتهامات حذف کنید و افرادی را که نه آگاهی و نه تسلطی دارند بیایند و وارد مجلس بشوند، چگونه یک مجلس قوی شکل می‌گیرد؟ البته من قبول دارم کسانی که در فتنه نقش داشتند، بحثشان جداست، در این هیاهوها، حتی آنها هم در یک مأمن و پوشش قرار می‌گیرند، ولی نیروهای خالص و مخلص به این اتهامات متهم می‌شوند که نه از نظر اخلاقی درست است، نه از نظر فقهی و نه از نظر وجدانی. اینها دغدغه‌هایی بودند که جبهه متحد و این دو بزرگوار آیت‌الله مهدوی‌کنی و آیت‌الله یزدی داشتند و بر اساس همین نگاه جبهه متحد شکل گرفت. همان‌طور که اشاره کردید، عده‌ای آمدند و نگذاشتند. به قول آقای مهدوی فرمودند: «ما می‌خواستیم ائتلاف درست کنیم، ولی تکثری شد که بی‌سابقه بود».
خود مردم باید تأمل کنند. بالاخره جامعتین چه در تشخیص مرجع مردم و چه در تشخیص مسائل سیاسی، همیشه حرف آخر را می‌زدند و اینها معین می‌کردند. خاطرم هست که در طول این انقلاب، جامعه روحانیت مبارز، همیشه در انتخابات حضور داشته است. جامعتین در بسیاری از مقاطع و مواضع حساس حضور داشتند و رأی و نظر و نگاه اینها برای مردم حجت بوده است و فکر می‌کنم از این به بعد هم همین‌طور است. بالاخره مردم ما مردم متدینی هستند و نظریات کسانی را که امتحان خود را پس داده‌اند، قبول دارند و علی‌القاعده کسی که می‌خواهد حجت شرعی را بر خود تمام کند، از این حجت می‌تواند استفاده کند.
البته رقابت هم هست. رقابت معقول خوب است، ولی رقابت افراطی صحیح نیست. آن هم رقابتی که صِرفِ رقابت نیست و شما یک شمشیر دستت می‌گیری و هر کسی را به هر بهانه‌ای، به دلیل این‌که مثل شما فکر نمی‌کند، متهم می‌کنی. کجای دین و اخلاق و قرآن ما به این شکل با ما حرف می‌زنند. قرآن می‌فرماید کسی را که به شما سلام می‌کند، نگویید مسلمان نیست: «ولا تقولوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا»(1)، یعنی تا این حد مسئله را مراعات می‌کند، آن وقت ما به فاصله این‌که فلان آقا در فلان تاریخ نبوده و در فلان تاریخ آمده، او را متهم به طرفداری از فتنه می‌کنیم. به این نکته هم اشاره کنم که در مجلس خبرگان یکی از بزرگان اشاره کردند که اگر شما بخواهید خط‌کشی‌ها را به این شکل ادامه بدهید و زاویه‌ها را این‌گونه تنگ کنید، کسی در این حلقه نمی‌ماند حتی بزرگترین و عالی‌ترین مقام.
متأسفانه این افراط در این قضایا هست که بسیار ناراحت‌کننده هم هست و باعث مسائلی شده که امیدواریم این فضا زودتر جمع و این مسائل تمام شوند.
در مجموع به نظر من رقابت معقول خوب است، ولی رقابت افراطی می‌تواند لطمه بزند، کما این‌که در مرحله اول هم زد.
* با حضور جامعتین در عرصه انتخابات این‌گونه به نظر می‌رسید که قرار است جریانات فتنه و انحرافی امکان جولان پیدا نکنند، اما پس از اتمام مرحله اول انتخابات مجلس نهم، هنگامی که طرح سئوال از رئیس‌جمهور در مجلس هشتم مطرح شد، دیدیم فراکسیون انقلاب اسلامی با تندروی‌هایی که داشتند و مسائلی که بیان می‌کردند، برخلاف آنچه که به نظر می‌رسید، پاسخ‌های رئیس‌جمهور محترم را قانع‌کننده دانستند، درحالی که بسیاری از دلسوزان نظام، آن صحبت‌ها را به نوعی قانع‌کننده ندانسته بودند. به نظر می‌آید که بین جبهه پایداری و جریان انحرافی گره‌هایی شکل گرفت. به نظر شما اینها با این مواضعشان چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟
** من به اصلی معتقدم که مقام معظم رهبری در بیانات اخیرشان هم بر آن تأکید داشتند و آن اصل وحدت و همدلی و همراهی است. من معتقدم که مجلس و دولت باید حرمت یکدیگر را حفظ کنند و کار به این نوع موضع‌گیری‌هایی که گاهی با ادبیات خوبی هم بیان نمی‌شود، کشیده نشود. خود رئیس‌جمهور هم روزی که برای پاسخ‌گویی آمدند، فرمودند حق قانونی مجلس، سئوال کردن است، ولی خاطرتان هست که آن‌قدر روی این مسئله مانور دادند و آن‌قدر آن را بزرگ کردند که گویا اگر کسی از رئیس‌جمهور سئوال کند، چه گناه بزرگی انجام داده است. درحالی که این‌طور نیست و حق قانونی مجلس است که می‌تواند سئوال کند و حق رئیس‌جمهور هم هست که بیاید و در مجلس جواب بدهد، کما این‌که این اتفاق افتاد، یعنی یک امر بسیار بسیار طبیعی در مجلس اتفاق افتاد.
ولی وقتی اعتدال‌ها رعایت نمی‌شود و افراط‌ها جای آن را می‌گیرد، یک مسئله طبیعی قانونی، تبدیل به معضل برای مملکت می‌شود. هنوز هم بسیاری از روزنامه‌ها دارند در موافقت یا مخالفت با این موضوع مطلب می‌نویسند! عده‌ای این کار را اعتراض به رئیس‌جمهور و دولت و عده‌ای بی‌اعتنایی به مجلس تلقی می‌کنند، ولی واقعیت این است که من همه اینها را دور شدن از روحیه اعتدال می‌بینم که ما در سطح مملکت به‌شدت به آن نیاز داریم. کار این مملکت به سامان نمی‌رسد، مگر با عقل، تدبیر، اعتدال و دوری از افراط و تفریط. مثالی بزنم. در همین استان البرز افرادی که افراطی عمل می‌کردند، خودشان بعد از مدتی برمی‌گشتند و عذرخواهی می‌کردند.
نمونه‌های زیادی هست ولی هرگز با این روشها کار به سامان نمی‌رسد و باید اعتدال را رعایت کنیم. امروز بنده افراطی عمل می‌کنم و فردا یکی افراطی‌تر که من را هم قبول ندارد و این ماجرا نهایت ندارد. افراط شیب مهلکی است که جز انهدام و هلاکت، نهایت ندارد، ولی اعتدال، مرز دارد، قانون دارد، حد و اندازه دارد. الحمدلله مشی جبهه متحد همین اعتدال است و در تعیین مصادیق هم واقعاً مقصود همین بود و اینها می‌خواستند بر مرز اعتدال و عقلانیت عمل کنند.
برخی از دوستان روی برخی از افراد حرف دارند که وقتی حقیقت آن را بخواهید نگاه کنید، این حرف است که فلان آقا در فلان قصه فتنه، یکی دو روز دیرتر موضع‌گیری کرده، درحالی که یکی از افرادی که اینها اصرار داشتند که به جبهه متحد ورود پیدا نکند و یک ضلع را تشکیل ندهد، طبق گزارش فرماندهان سپاه، در قرارگاهی که برای جمع کردن فتنه ایجاد شده بود، وی بالاترین خدمت را کرده و توانسته بود قضیه را جمع کند، ولی همین شخص می‌آید و مورد اتهام طایفه‌ای قرار می‌گیرد و متهم به طرفداری از فتنه می‌شود.
به هر حال ما از این مرحله عبور می‌کنیم و این مرحله، مرحله ماندگاری نیست، ولی اگر خط عقلانیت، اعتدال و دیانت حاکم نشود، اولین کسانی که ضربه می‌خورند، همان کسانی هستند که علم افراط و تفریط را بلند کرده‌اند، چون این قضیه مرز نمی‌شناسد. امروز شما داد می‌زنید و افراطی عمل می‌کنید، فردا یک کسی بلند می‌شود که حنجره‌اش از شما قوی‌تر و از شما افراطی‌تر است و جلوی شما می‌ایستد و حرمت همه را می‌شکند.
یکی از نکاتی که بسیار متأثرم کرد و در برنامه پارک ملت هم که رفتم، در باره‌اش صحبت کردم، مواضعی بود که علیه شخصیتی چون آیت‌الله مهدوی‌کنی اتخاذ شد که سابقه مبارزاتی ایشان قبل از انقلاب و پس از آن و سخنانی که حضرت امام در باره ایشان فرمودند و سخنانی که مقام معظم رهبری در باره ایشان می‌فرمایند و جایگاه و شأن ایشان بر همگان روشن است. در جلسه‌ای که اعضای مجلس خبرگان خدمت مقام معظم رهبری بودیم، حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی کمی دیر تشریف آوردند و آن زمان ایشان رئیس خبرگان بودند و مقداری از جلسه گذشته بود. ایشان می‌خواستند روی یکی از صندلی‌های عقب مجلس بنشینند که مقام معظم رهبری تمام قامت برخاستند و رفتند و ایشان را آوردند و در صدر مجلس نشاندند و تا ایشان ننشستند، حضرت آقا ننشستند.
شخصیتی که چنین مورد تکریم امام و حضرت آقا هستند، علیه او بولتن و شب‌نامه چاپ می‌کنند و آن حرف‌های نامناسب را می‌زنند؟ آیا واقعاً فردای قیامت می‌توانیم پاسخی برای رفتارهایمان داشته باشیم؟ با این کارها می‌خواهیم به کجا برسیم و چه می‌خواهیم بکنیم؟ ما ادعا می‌کنیم که می‌خواهیم مملکتی را با عنوان جمهوری اسلامی اداره کنیم که حرف اولش اخلاق و دیانت و تقواست. این شعارها وقتی با این اعمال سنجیده می‌شوند، تناقض ایجاد می‌شود و آن وقت مردم جور دیگری فکر می‌کنند.
این مقطع هم مطمئناً می‌گذرد، ولی آنچه که مهم است به نظر من همان تعبیری است که قرآن می‌فرماید: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاء وَ أَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ»(2) بالاخره این شور انتخابات به پایان می‌رسد، یک عده رأی می‌آورند، یک عده به مجلس می‌روند و یک عده نمی‌روند و نسل آینده می‌آید و قضاوت می‌کند که چه کسانی اخلاق را رعایت کردند، چه کسانی رعایت نکردند و عدم رعایت اخلاق، خصوصاً از سوی کسانی که اصولگرا هستند و اصول انقلاب را قبول دارند و در سلک روحانیت هستند، واقعاً لطماتی است که شاید جبران‌ناپذیر باشند.
بی‌جهت نیست که مقام معظم رهبری گاهی از سست بودن پایه‌های اخلاقی گلایه کرده‌اند. دو دفعه‌اش را بنده خودم حضور داشتم. یک بار در ماه مبارک رمضان بود که همه مسئولین حضور داشتند و ایشان فرازی از صحیفه سجادیه را خواندند «اللَّهُمَّ زَیِّنِّی بِزِینَةِ أَهْلِ التَّقْوَى» و اصول 16، 17گانه‌ای را که در صحیفه سجادیه مطرح کردند و فرمودند ما گرچه در مسائل صنعتی و علمی پیشرفت داشته‌ایم، ولی در زمینه اخلاق ضعیف هستیم.
این مرحله می‌گذرد، ولی آنهایی که باعث شدند این تخریب‌ها ایجاد شوند، یک کمی تأمل بیشتری کنند و به شکلی وارد میدان شوند که این قضایا تکرار نشود، چون همین مقدارش هم لطمه زده و این تشتتی که پیش آمده، بخشی از آن حاصل همین حرف‌ها بوده و خدای نکرده اگر بخواهد دوام بیاورد، لطمات بیشتری می‌زند. البته خدا همه ما را از لغزش‌ها حفظ کند. کسی ادعای عصمت نمی‌کند. خود بنده هم ممکن است خطا و اشتباه داشته باشم. مهم این است که بعد از وقوف به اشتباه، انسان برگردد و استغفار نماید و آنچه را که جبران‌شدنی است، جبران کند.
* به برخی از بداخلاقی‌هایی که در انتخابات صورت گرفته اشاره داشتید. وظیفه آحاد مردم، دلسوزان نظام، علما و اقشار جامعه برای فرهنگ‌سازی اخلاق در بحث سیاسی و زمینه‌های دیگر چیست؟
** انسانی که اصولی را قبول می‌کند به بهشت و جهنم و اطلاع و آگاهی خداوند ایمان می‌آورد، قاعدتاً باید با انسانی که این اعتقادات را ندارد، فرق داشته باشد. مگر یک مجلس چقدر ارزش دارد. چشم به هم بزنید، چهار سال تمام می‌شود و می‌رود. من بازدیدی از مجلس قدیم، یعنی مجلس مشروطه داشتم که در آن عکس‌های نمایندگان از صد و خرده‌ای سال پیش در آنجا بود. پیش خودم گفتم بد نیست که نماینده‌ها بروند و این عکس‌ها را ببینند که مطمئناً هم این کار را می‌کنند تا متوجه شوند که روزگار به سرعت می‌گذرد.
الان نماینده‌ای که در دوره اول مجلس شورای ملی بوده، عکسش هست، ولی دیگر نامی و خبری از او نیست. ما که داریم به سرعت سپری می‌شویم و به نهایت می‌رسیم. چهار سال واقعاً زمانی نیست که کسی بخواهد به خاطر این مدت کوتاه بر کرسی مجلس نشستن، همه ارزش‌ها و عقاید خود را زیر سئوال ببرد. مردم به هر جهت باید توجه کنند. مردم متدین ما را بر اساس تدین و دیانت قبول دارند و مطمئناً کسی که در مقدمات کاری، اخلاق را رعایت نمی‌کند، به ذی‌المقدمه و اصل آن هم که برسد، رعایت نمی‌کند. اگر امروز بنده به خاطر چهار سال نمایندگی، اخلاق را زیر پا بگذارم، فردا در کرسی مجلس هم به خاطر مسائل دیگر زیر پا می‌گذارم. مردم با هوشیاری و بصیرت و درایت خودشان باید به این نکات دقت و توجه بیشتری بکنند.
نظام ما نظام اسلامی است و مردم متدین و مسلمان پای صندوق‌ها می‌آیند و با حفظ و توجه به تخصص‌هایی که نمایندگان دارند آنها انتخاب می‌کنند، ولی تدین آنها برای مردم ما در اولویت است. متخصص زیاد است. مگر رژیم سابق متخصص نداشت؟ تدین وجود نداشت. مردم باید در این موضوعات دقت کنند و از گفتگوها، حرف‌ها و ادبیاتی که به کار گرفته می‌شود، این نکات را متوجه شوند. یکی از عزیزانی که مورد توهین‌های شدیدی قرار گرفته بود می‌فرمودند با هیچ انسانی حتی بد شایسته نبود این‌گونه برخورد شود که با ایشان شده بود.
به هر حال مردم با همان نگاهی که به کاندیداها و مجلس و نظام دارند، اگر همان معیارها را مورد توجه قرار بدهند، حجت را بین خود و خدای خود تمام کرده‌اند. خود ماها هم باید متوجه باشیم.
انگار همین دیروز بود که نمایندگان دوره قبل می‌خواستند انتخاب شوند و حالا این نمایندگان عوض شده‌اند و نمایندگان دیگری آمده‌اند. زمان این‌قدر به سرعت می‌گذرد و چشم به هم بزنیم، تمام می‌شود. ما که در خبرگان برای ده سال انتخاب شدیم، الان چهار سال باقی مانده و شش سال به سرعت گذشت. این مقام ها چیزی نیست که به خاطر این حُطام دنیایی بخواهیم این‌گونه برخورد کنیم.
* با توجه به این‌که شما نماینده مجلس خبرگان هستید، چه ضرورتی را احساس کردید که در انتخابات مجلس شورای اسلامی حضور پیدا کنید و چه شد که وارد صحنه سیاسی انتخابات شدید؟
** در دوره قبل هم این سئوال را زیاد از من پرسیده‌اند، بارها پاسخ این سئوال را داده‌ام و الان هم به اختصار توضیح عرض می‌کنم. من خودم واقعاً تصمیمی نداشتم و در دوره قبل جامعه روحانیت به من پیشنهاد کرد و من قبول نکردم. در این دوره هم در جلسه‌ای که در سال گذشته در جامعه روحانیت برگزار شد، بعد از سیر تبیین اصولگرایی و تدوین منشور و تعیین مصداق، دوستان در جامعه روحانیت گفتند که در تهران از روحانیون 6 نفر انتخاب شوند که بخشی از جامعه مدرسین باشد و بخشی هم از جامعه روحانیت مبارز. آقای پورمحمدی اسامی را که در مورد آنها به توافق رسیده‌ بودند، خواندند که اگر خواستند شرکت کنند. در آن اسامی نام بنده هم بود. به‌شدت پافشاری کردم که قصد شرکت ندارم. و عرض کردم که هم کلاس‌های درس هست، هم امامت جمعه و هم خبرگان.
خبرگان هر شش ماه یک بار جلسه دارد، ولی کارهای دیگر اشتغال ما را کامل می‌کنند، منتهی حضرت آیت‌الله مهدوی‌کنی فرمودند: «رأی‌گیری می‌کنیم و شاید شما اصلاً رأی نیاوردید. چرا پیشاپیش مخالفت می‌کنید؟» رأی‌گیری کردند و از 17 نفری که در جلسه حضور داشتند، 16 نفر به بنده رأی دادند، ولی باز من عرض کردم که نیستم. یکی دو روز بعد که ثبت‌نام شروع شده بود، حجت‌الاسلام حاج‌آقای تقوی که رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه هستند، به من زنگ زدند و فرمودند: «نظر آیت‌الله مهدوی‌کنی و دوستان این است که شما حتماً ثبت‌نام کنید». من گفتم: «واقعاً نمی‌خواهم و علاقه‌ای ندارم»، ایشان فرمودند: «نه، نظر دوستان این است که بروید و ثبت‌نام کنید». گفتم: «باشد، ثبت‌نام می‌کنم، ولی اگر نیازی نبود، نمی‌آیم و انصراف می‌دهم».
ایشان فرمود: «باشد». رفتم و ثبت‌نام کردم و در جلسه بعد باز مطرح کردم که اجازه بدهید انصراف بدهم و دوستان هستند، ولی واقعیت این است که جامعه روحانیت اجازه نداد که من انصراف بدهم. چون حقیقتاً احساس می‌کنم خبرگان و نمایندگی مقام معظم رهبری و درس و بحث و امامت جمعه، بالاتر است و بینی و بین‌الله به نگاه آیت الله مهدوی‌کنی که معتقدند باید روحانیت را در مجلس داشته باشیم، احترام می‌گذارم.
ایشان می‌فرمایند مجلس اول که روحانیون زیادتر بودند، ببینید چه وزانتی داشت، ولی کاهش حضور روحانیت در مجلس مشکلاتی را به وجود آورد و موجب مسائلی شد. تحلیل‌هایی را هم خودم داشتم که در استمرار راه کمکم کرد و به این نتیجه رسیدم که اگر در مجلس شورای اسلامی روحانیونی را داشته باشیم که در سطح اجتهاد بوده و از فقه و فقاهت بهره‌ای داشته باشند، چقدر می‌تواند به روند تصویب قوانین کمک کند، به گونه‌ای که دیگر قانونی در مجلس تصویب نشود که بعداً شورای نگهبان به خاطر مخالفت‌ با مبانی اسلام، آن را رد کند.
حالا یک وقت هست قانون به خاطر مغایرت با قانون اساسی یا بار مالی رد می‌شود که با همین مجالس هم قابل حل است، ولی این‌که قانونی به خاطر مغایرت با احکام و قوانین اسلامی رد شود، با حضور چند فقیه و مجتهد در مجلس که قوانین را از لحاظ مطابقت یا عدم مطابقت با احکام اسلامی بررسی کنند، از بسیاری از دو باره‌کاری‌ها و اتلاف وقت و بودجه جلوگیری می‌کند. ممکن است افرادی بگویند شورای نگهبان که هست، ولی شما می‌دانید این مسیری را که قانون به مجلس برود، تصویب شود، بعد شورای نگهبان رد کند و باز برگردد که در برخی از مواقع هم مجلس، کار را تصحیح نمی‌کند و روی نظر خودش اصرار می‌کند و باید برود در شورای تشخیص مصلحت، یک روند بسیار طولانی است.
البته الان وضع فرق کرده، ولی یادم می‌آید که در برخی از دوره‌ها مجلس وقتی شورای نگهبان قانونی را که در باره کار و کارگر بود، رد می‌کرد، به آن اتهام ضد کارگر بودن می‌زدند و این بسیار فضای بدی بود، درحالی که آنها فقها و حقوقدان‌های هستند که از این شائبه‌ها به دورند. می‌شود فکری کرد که این قوانین قبل از این‌که به شورای نگهبان بروند، از این جنبه‌ها در خود مجلس مورد دقت و بازبینی قرار بگیرند و من فکر کردم از این جنبه می‌توانم مثمر ثمر باشم. حتی یکی از عزیزان می‌گفت من خدمت یکی از مراجع بودم و دیدم ایشان از مجلس گله‌مند است. به ایشان عرض کردم که آقا! آیا تا به حال تلاش کرده‌اید که پنج تا فقیه و مجتهد را به این مجلس بفرستید؟ کسی که با فقه آشنا باشد، می‌تواند نظر فقها و مراجع را تأمین کند.
اولین مسئله اصرار جامعه روحانیت و فرمایش حضرت آیت‌الله مهدوی بود و مسئله دوم هم این تحلیل بود که اگر خداوند یاری کند و ما در مجلس حضور داشته باشیم، قاعدتاً این جنبه پررنگ خواهد بود.
* متأسفانه برخی معتقدند که اصولگرایی منهای روحانیت هم شدنی است. در این باره نظر جنابعالی چیست؟
** متأسفانه این نکته گاهی به چشم می‌خورد. من بعد از انتخابات در بعضی از خطبه‌های نمازجمعه اشاره کردم که برخی زمزمه می‌کردند که تاریخ مصرف روحانیت دیگر گذشته است و روحانیت دیگر نمی‌تواند مردم را جمع کند. بنده بسیار متأثر شدم که چرا عده‌ای این‌گونه فکر می‌کنند؟ درحالی که جایگاه روحانیت در میان آحاد مردم جایگاه والایی است و اساساً من خودم به همین دلیل طلبه شدم. هیچ صنف و ارگان و نهادی حقیقتاً این جایگاه را در دل مردم ندارد و دلایل متعددی هم برای این موضوع وجود دارد.
اولاً سابقه طولانی روحانیت از شیخ طوسی در حوزه علمیه نجف گرفته و یا حتی از غیبت کبری و ثانیاً با توجه به جملاتی که از امام زمان و سایر ائمه «سلام‌الله‌علیهم» هست که علمای امت را به عنوان مرابطون یعنی کسانی که از مرز عقیده، اخلاق و دیانت مراقبت می‌کنند؛ این دو دلیل یعنی سابقه طولانی و این‌که مردم ما مسلمان و مؤمن هستند و دین و اسلامشان را از روحانیت گرفته‌اند. روحانیت می‌تواند ادعا کند که پاسدار حریم دین و اسلام بوده، چون کار روحانیت این است و به همین دلیل درس می‌خواند و زحمت می‌کشد که حافظ و مبلّغ دین باشد.
گذشته از تاریخ کهن و پاسداری از دین و دیانت، نکته سوم این است که روحانیت همیشه در مشکلات و بحران‌ها محل رجوع مردم بوده است. حتی موقعی که هیچ کاری دستش نبوده، به عنوان فردی معمولی و عضوی از اعضای یک شهر یا یک کشور، مردم موقعی که مشکلی پیدا می‌کردند، به روحانیت رجوع می‌کردند. تاریخ را ببینید. چه آن موقع که روحانیت در صدر کار بوده، چه وقتی که در بدنه کار بوده و چه موقعی که کنار بوده، محل رجوع مردم بوده و مردم اختلافات و مشکلاتشان و گاهی نیازهایشان را با روحانیت مطرح می‌کنند.
از همه اینها مهم‌تر، مگر جمهوری اسلامی و اصولگرایی می‌تواند بدون روحانیت باشد؟ وقتی از اصولگرایی صحبت می‌کنیم، یعنی اصولگرایی برخاسته از قرآن و اسلام و فقه اهل‌بیت(ع). به فرموده امام، مگر طب بدون طبیب می‌شود؟ این یک نکته انحرافی است و ممکن است عده‌ای هم گول بخورند و به این سخن اقبال نشان بدهند، ولی در همین انتخابات بدون تردید، شخص اول مقام معظم رهبری بودند که در تأثیر و نقش ایشان کوچک‌ترین تردیدی نیست و در مرحله بعد روحانیت و ائمه جمعه نقش داشتند. ائمه جمعه در کشاندن مردم به پای صندوق‌های رأی نقش بی‌بدیلی داشتند. امیدوارم این سخن که اصولگرایی منهای روحانیت مطرح می‌شود یا آن جمله‌ای که تاریخ مصرف روحانیت گذشته از سر غفلت گفته شده باشد، وگرنه اگر خدای نکرده از سر تأمل و تعمد گفته شده باشد، مطمئناً گناه گوینده‌اش سنگین‌تر است.
تا زمانی که اسلام و تدین در این کشور هست، مردم هم نیاز به روحانیت دارند، و به روحانیت علاقه دارند. بله، مثل تمام اصناف دیگر، در روحانیت هم خلاف و مشکل هست و مردم خودشان تشخیص می‌دهند و اساساً دادگاه ویژه روحانیت به همین خاطر هست که اگر از ما تخلفی سر بزند، با ما برخورد می‌کنند، ولی اصل روحانیت همان است که بر اساس عشق به اسلام، زهد، پاکی و عشق به مردم تلاش می‌کند. شما الان سطح زندگی همه اقشار جامعه را با سطح زندگی طلبه‌ها مقایسه کنید. با این‌که خیلی‌ها مدعی هستند که این حکومت دست روحانیت است، اما شما به حوزه‌های ما بروید. البته من استثناها را می‌پذیرم.
ممکن است چند روحانی هم وضع زندگی‌شان خوب باشد، اما اکثریت آنها با متوسط و بلکه پایین‌تر از متوسط برابری می‌کنند و این نشانه سلامت این قشر است و عشق مردم به آنها هم به خاطر همین پاکی است، لذا این سخن، سخن گزافی است و انتخابات سال گذشته هم نشان داد که این‌طور نیست. مردم به عشق روحانیت جمع می‌شوند و حضور پیدا می‌کنند، با روحانیت زندگی می‌کنند و حشر و نشر دارند و هیچ بدیلی را هم من فکر نمی‌کنم بشود برای این قضیه تصور کرد. ممکن است کرّ و فرهایی عده‌ای را به این مسائل کشانده باشد، ولی اینها می‌گذرد و تمام می‌شود و آنچه که می‌ماند، پاکی است و دیانت و تقوا است مردم روحانیت را مظهر این نکات می‌دانند. امیدواریم ما هم بتوانیم از این نگاه مردم پاسداری کنیم و خودمان هم ان‌شاءالله آلوده نشویم.
* و سخن آخر؟
** با این‌که در دور دوم انتخابات شور و هیجان مرحله اول وجود ندارد، ولی باز انتخابات است و باز چشمان جهانیان به این انتخابات است، مخصوصاً در شهر تهران که پایتخت است و بسیاری از نگاه‌ها به سمت آن متمرکز است که حضور مردمی چگونه خواهد بود، من از مردم بزرگوار و عزیزمان درخواست می‌کنم که با همان شور و با همان بصیرت و درایتی که در دور اول داشتند، در این مرحله هم شرکت کنند. اصل اساسی هم حضور آنان است.
ان‌شاءالله خودشان تشخیص می‌دهند و شاخصه جامعه مدرسین و جامعه روحانیت هم شاخصه بسیار خوبی است و حجت را بین ما و خداوند تمام می‌کند. کسانی هم که انتخاب می‌شوند یقیناً باید قدر این مردم را بدانند و پاکی و طهارت را رعایت می‌کنند. انتخابات مجلس، بخصوص در تهران پایان نیافته و عزیزان باید تلاش کنند که مردم حضور پیدا کنند و غفلت نکنند، چون اگر متدینین نیایند، ممکن است مسائل به گونه دیگری بشود. البته چون محدود به 50 نفر است، شاید از این جهت مشکلات زیادی نداشته باشیم، ولی بالاخره انتخابات است و نمایندگان هر چه با رأی بالاتری به مجلس بروند، می‌توانند سرفرازتر باشند تا ان‌شاءالله بتوانند وحدت، همدلی و اتحاد را بیشتر حفظ کنند.
امیدوارم خداوند به همه، چه مردم و چه منتخبین راه صواب و راه حق و صراط مستقیم را نشان بدهد که فردای قیامت شرمنده اولیای خدا نباشیم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات