تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۹  ، 
کد خبر : ۲۴۴۲۸۴

سفرنامه ترکیه و گرجستان


سیروس محمودیان: شب با وجود اینکه اخبار موثقی درباره ناآرامی‌های چند روز اخیر شهرهای مرزی ترکیه شنیده‌ام اما باز کوله‌پشتی کوچک سفرم را آماده، کناری نهاده‌ام تا اول صبح 28 اسفند 1390به سمت مرز زمینی بازرگان حرکت کنم. اخبار حکایت از آن دارد که طی یکی، دو روز اخیر ده‌ها تن در آشوب‌های خیابانی شهرهای کردنشین ترکیه کشته و مجروح شدند. ناامنی اجتماعی یکی از مولفه‌های اصلی جامعه ترکیه است. شب در حالی که دوباره برای احتیاط بیشتر، تاریخ اعتبار پاسپورت را کنترل می‌‌کنم 700 دلار از مجموع یکهزار دلار ارز همراهم را با دقت در جیب مخفی لباس زیر جاسازی می‌‌کنم. پسرم محمد، با کنجکاوی کودکانه‌ای نظاره‌گر دوخت و دوز‌های نسبتا عجیب و غریب من است.
با تعجب کودکانه‌ای علت کارم را می‌‌پرسد. سعی می‌‌کنم برایش توضیح دهم که در ترکیه برای توریست‌ها- بویژه مسافران تنها- وجود امنیت معنایی ندارد. نمی‌دانم تا چه اندازه توانستم قانعش کرده باشم اما واقعیت این است که فقط در مناطق توریستی ترکیه که عملا ویترین آن کشور محسوب می‌‌شود با حضور فیزیکی انبوهی از نیروهای امنیتی- پلیسی امنیت نسبتا قابل قبولی وجود دارد اما در مناطق غیرتوریستی ترکیه هر آن امکان کیف‌قاپی، سرقت، زورگیری و انفجار انواع بمب‌ها وجود دارد. ناامنی در اغلب مناطق استانبول حقیقتی انکارناپذیر است. مشاهده انبوه قابل‌توجهی از مهاجران غیرقانونی- زن و مرد- سومالیایی با آن وضعیت اسفبار معیشتی– اخلاقی در خیابان‌های اطراف میدان آکسارای استانبول ناخودآگاه بر نگرانی‌های هر بیننده‌ای می‌‌افزاید. کمی استرس سفر را دارم. اوضاع داخلی در شرق ترکیه کاملا به هم ریخته است. مخالفت دولت ترکیه با تجمع ساکنان شهرهای ارزروم، وان و دیار بکر برای برگزاری مراسم چهارشنبه‌سوری پایان سال آشوب‌های اجتماعی را در این مناطق دامن زده است.
«امنیت پایدار» در ترکیه کلمه نامانوسی است که با واکاوی میدانی علل ناامنی‌های کنونی ترکیه می‌‌توان نتیجه گرفت اساسا مردم شرق ترکیه هیچ دلبستگی یا اعتقاد و اعتمادی به دولت مرکزی ندارند و گسل‌های روزافزون سیاسی، امنیت ملی ترکیه را بسیار آسیب‌پذیر کرده است. مداخلات چند سال اخیر ترکیه در امور دیگر کشور‌ها از جمله عراق و سوریه نوعی فراکنی مشکلات داخلی و فرار از بحران‌های داخلی فراگیری آن کشور محسوب می‌‌شود.
ساکنان مناطق محروم بویژه در شرق ترکیه و استانبول از هر مناسبت کوچک و بزرگی برای برگزاری تجمعات اعتراضی علیه سیاست‌های تبعیض‌آمیز دولت مرکزی ترکیه استفاده می‌‌کنند. متقابلا دولت مرکزی نیز با اتکا به قدرت ژنرال‌های چهارستاره مستبد هر تجمعی را در این مناطق به واسطه ضرب چماق نیروهای ویژه ضدشورشی در نطفه سرکوب می‌‌کند. برخورد خشن و بازداشت گسترده معترضان از عادی‌ترین اقدامات روزمره پلیس ترکیه است که به واسطه دستورات صادره از سوی دولتمردان دولت مثلا اسلامگرای ترکیه در دستور کار قرار می‌‌گیرد.
جالب آنکه بخش خبری کانال‌های مختلف تلویزیونی ترکیه نیز که بشدت توسط دولت کنترل می‌‌شود مکررا به نمایش تلویزیونی بخش‌هایی از این سرکوب‌های خشن خیابانی معترضان توسط پلیس می‌‌پردازد. گفته می‌‌شود پخش این گزارشات صرفا برای اریجاد جو رعب و وحشت نزد معترضان و عامه مردم است. انفجار متعدد بمب‌های دست‌ساز– با مناسبت و بی‌مناسبت- در مناطق خاصی از ترکیه در طول سال هم به نوعی پاسخ طبیعی جریانات مردمی مخالف به این خشونت‌های بی‌حساب و کتاب دولتمردان است.
نسل جوان تعارضات بنیادینی با حکومت دارد و اساسا جامعه ترکیه از منظر قومیتی و فراگیر بودن مطالبات پیشینه‌دار تجزیه‌طلبانه در شرایط کاملا ناپایداری قرار دارد. پایگاه مردمی و قدرت غیرقابل انکار جریانات تجزیه‌طلبانه پرسابقه در اثرگذاری بر لایه‌هایی از اجتماع ترکیه بر سهمگینی این ناپایداری اوضاع سیاسی- اجتماعی افزوده است. از سوی دیگر نظام لائیک حاکم بر ترکیه برخلاف ادعاهای پرطمطراق سران آن، هیچ اعتقادی به آزادی‌های اجتماعی– دینی ندارد. همین چند وقت پیش 2 پدر در شهر بورسای ترکیه به دلیل امتناع دخترانشان برای حضور بی‌حجاب سر کلاس درس محاکمه و در ابتدا به 2 سال زندان محکوم شدند.
2 سال پیش نیز مادری به همین جرم محاکمه و به 3 سال زندان محکوم شد. آزادی در ترکیه داستان تلخ و رعب‌آوری است. پدر یا مادر حق ندارد مانع عریان‌‌گردی دخترانش در جامعه شود و برهنه‌گردی در معابر از جلوه‌های بارز آزادی مدنی محسوب می‌‌شود. همچنین در کشور ترکیه به قدری اختناق سیاسی- اجتماعی وجود دارد که مردم عادی حتی از یک هم‌کلامی ساده با توریست‌ها و اظهارنظر درباره کم‌اهمیت‌ترین مسائل و اخبار داخلی ترکیه که رنگ و بوی سیاست داشته باشد امتناع وحشتباری دارند.
ظاهرا در راستای فریب افکار عمومی، بیان هر نقد غیرتحلیلی صرفا خبری در تخطئه سیاست‌های دولت آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی آزاد است اما کسی مجاز به نقد سیاست‌های خفقان‌آور لائیک‌ها در بخش داخلی و سیاست‌های کلان آن نیست. امسال برنامه‌ریزی کرده بودم برای اطلاع از اوضاع دیپلماسی کشور سری هم به کنسولگری‌های ایران در برخی شهرهای ترکیه بزنم. صبح یکشنبه‌ای بود که برای رفتن به کنسولگری ایران در استانبول سوار تاکسی شدم.
طبق معمول سر صحبت را با راننده باز کردم. قادر، راننده میانسال اصالتا کردزبانی بود که با وجود اطلاع داشتن از ملیت من با احتیاط عجیبی درباره اوضاع سیاسی ترکیه و اتفاقات کردستان ترکیه لب به سخن می‌‌گشود. وقتی به قادر گفتم: «آرکاداش راحت باش. من که ترکیه‌ای نیستم» با نگاه معناداری جواب داد: «سیاست مربوط به بزرگان است. من زندگی‌ام را دوست دارم.
چیزی که به من مربوط نیست نباید در آن وارد بشوم.» من که در ابتدا با او به زبان ترکی صحبت می‌‌کردم برای جلب اطمینان قلبی وی مجبور شدم به زبان کردی ایرانی با او صحبت کنم تا کمی ترسش بریزد. اگرچه این بار او کمی راحت‌تر صحبت کرد اما با این وجود وی عمیقا معتقد بود سری را که درد نمی‌کند دستمال نمی‌بندند و ظاهرا حرف زدن درباره اتفاقات کردستان یا اوضاع داخلی ترکیه دستمال پردردسری بود که ارزش سردرد! را نداشت.
در حقیقت در کشور ترکیه تنها وجوه متنوع لائیسیته از یک مصونیت خدشه‌ناپذیر برخوردار است. پایبندی به الزامات منحط و مبتذل نظام لائیک ترکیه در بخش فرهنگی- دینی قانون نوشته و نانوشته‌ای است که همه دستگاه‌های دولتی و نهادهای فرهنگی– اجتماعی ترکیه ملزم به رعایت دقیق دستورالعمل‌های ابلاغی مربوط از سوی لائیک‌ها و مقابله جدی با هر جریان ریز و درشت مخالف آن هستند. استبداد سیاسی حاکم بر ترکیه حامی اصلی این اجبار و الزام ضدارزشی است.
آزادی اندیشه و مطبوعات تنها در نشر فراگیر ابتذال و انحرافات آشکار جنسی تبلور عینی دارد. اخیرا شیطان‌پرستی نیز به شکلی آشکار در محافل ترکیه تبلیغ و ترویج داده می‌‌شود. مطبوعات درباره چاپ تصاویر برهنه رقاصان و زنان بدکاره در صفحات نخست و میانی نشریات خویش با هیچ محدودیتی روبه‌رو‌ نیستند اما درج مقالات روشنگرانه در هر بخشی با موانع قابل توجه دولتی روبه‌رو‌ است. واقعا آدمی از نگاه کردن به برخی صفحات مطبوعات ترکیه احساس شرم و حیا می‌‌کند و عجیب‌تر آنکه تصاویر برهنه زنان در صفحات نخست مطبوعات ترکیه به چاپ رسیده و در منظر عمومی قرار می‌‌گیرد اما دریغ از مشاهده یک تحلیل ساده از مسائل و اتفاقات یومیه جهان اسلام یا داخلی ترکیه! در واقع عامه مردم ترکیه به دنبال روزنه‌ای برای ابراز نارضایتی از وضع موجود و اعتراض به خفقان سیاسی حاکم بر ترکیه هستند. روشن است که برگزاری مراسم سنتی چهارشنبه‌سوری نیز بهانه ای بیش برای علنی کردن اعتراضات دامنه‌دار آنان نیست و عموما تلاش برای برگزاری چنین مراسمی صرفا بهانه‌ای برای تجمع و ابزاری برای شکل‌گیری تظاهرات ضددولتی مردم است. به هر حال من به‌طور‌‌ جدی امیدوار هستم فردا بتوانم سفرم را شروع کنم. بی‌ثباتی جوی کمی نگرانم کرده است. در آسمان هیچ ستاره‌ای دیده نمی‌شود، هوا هم کاملا برفی است.
در قدیم‌الایام در چنین شب‌هایی که بازار شب‌نشینی‌های خانوادگی در منطقه ما داغ بود، دود‌های سفید خارج شده از دودکش بخاری‌های هیزم‌سوز منازل حال و هوای خاصی به شهر می‌‌داد. اذان صبح که بیدار می‌‌شوم همه جا کاملا سفیدپوش شده است گویا از اواخر شب برف سنگینی شروع به باریدن کرده است. با وجود ادامه بارش برف، هنوز آماده سفر هستم.
ملاحظه از نزدیک درگیری‌های خیابانی ساکنان شهرهای شرقی ترکیه با نیروهای امنیتی ترکیه در عین حال که خطراتی هم به همراه می‌‌تواند داشته باشد اما چون امکان آشنایی بیشتر با حقایق زیرپوستی ترکیه را در پی دارد به‌طور‌‌ طبیعی برایم از جذابیت‌های خاصی هم برخوردار است.
چند تماس تلفنی در اول صبح مشخص می‌‌کند متاسفانه از اوایل سحر به دلیل بارش سنگین برف، کولاک و یخبندان جاده ای بیشتر جاده‌های منتهی به مرز بازرگان مسدود شده است. پلیس راه نیز از مسدود بودن مسیر پرپیچ و خم ارومیه به ماکو خبر می‌‌دهد. طبیعی است شروع سفر را اجبارا به فردا موکول می‌‌کنم؛ فردایی که معلوم نیست دست تقدیر چه سرنوشتی را رقم خواهد زد چرا که کشور ترکیه از گسل‌های عجیب سیاسی رنج می‌‌برد که ناامنی‌های موجود تنها بخشی از نتایج گسل‌های یادشده است.
لازم به اشاره است که از منظر تاریخی کشور ترکیه از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی و به قدرت رسیدن کمال پاشا آتاتورک در بخش اجتماعی- سیاسی از یک دوگانگی چالش‌برانگیز لاینحلی رنج می‌‌برد که به‌طور‌‌ طبیعی در گذر زمان این تعارضات لاینحل منجر به شکل‌گیری تدریجی ساختارهای دوگانه متضاد در بطن نظام حکومتی و اجتماعی ترکیه شده است.
این دوگانگی‌ها که می‌‌توان از آنها به گسل‌های سیاسی غیرقابل ترمیم نام برد یک دوزیستی سیاسی غیرقابل تحملی را بر جامعه ترکیه تحمیل کرده که در این میان تلاش سکولارها برای تسهیل و تسریع روند پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپایی و تقابل ذاتی این موضوع با رشد اسلامخواهی مردم، رهبران ترکیه را با چالش‌های مهم‌تری مواجه کرده است که کوشش هدفمند نظام لائیسیته برای فریب افکار عمومی مسلمانان ترکیه در میدان دادن ساختگی به احزاب اسلامگرای ذاتا سکولار هیچ عایدی قابل توجهی در پی نداشته است. در حقیقت تقابلات دامنه‌دار و فزاینده 2 جریان کاملا متعارض نظام غربگرای سکولار و لائیسیته با ساختار نظام سنتی مطلوب عامه مردم که ماهیت کاملا دینی دارد گسل‌های جدی را در بدنه اجتماعی- سیاسی ترکیه به وجود آورده است.
ناهمخوانی مطالبات فرهنگی- مذهبی مردم با شیوه‌های لائیک حکمرانان مستبد ترکیه سبب شده جامعه ترکیه در یک دوگانگی شخصیتی بحران‌محور بسر ببرد و ثبات اجتماعی آن در یک حالت شکننده‌ای قرار داشته باشد که باز توجه ویژه به وضع موزائیکی ترکیه در بخش قومیتی و افزودن مشکلات و معضلات جریان قدیمی تجزیه‌طلبی اکراد ساکن در شرق ترکیه اثرات سوء شکاف‌های یادشده را دوچندان می‌‌کند.
برخلاف تبلیغات کاذب و خلاف واقع غربی‌ها در کشور ترکیه مفاهیم اعتباری از قبیل دموکراسی، آزادی، برابری و مساوات هیچ مفهومی ندارند و عملا یک سیستم خشن پشت پرده‌ای به اداره امور جاری آن کشور می‌پردازد. اگرچه در حال حاضر بنا به دلایل روشنی لائیک‌ها ناچار از میدان دادن موقتی به احزاب اسلامگرای سکولار! شدند اما باید اشاره کرد تقابل 2 ساختار متعارض در متن نظام سیاسی و اجتماعی ترکیه در کنار دیگر عوامل بحران‌ساز دیگر مانند وجود شکاف طبقاتی، بی‌عدالتی‌های رایج، فقر و نداری ساکنان مناطق شرق ترکیه و استبداد و خودرایی سران و تصمیم‌سازان لائیک ترکیه، نفی حق حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی جامعه با توسل به تهدید، زور، خشونت و... موجب شده مردم هیچ همراهی جدی با برنامه‌های سیاست‌پردازان ترکیه نداشته باشند.
به‌طور‌‌ اختصاصی می‌‌توان گفت در طول 4 دهه گذشته جریان حاکم بر ترکیه از یک نامشروعیتی جدی برخوردار بوده و عموما لائیک‌ها به دلیل نداشتن پایگاه مردمی هر از گاهی که نمی‌توانند از طریق فرآیند انتخاباتی به نتایج مطلوب دست پیدا کنند ناچار به انجام کودتاهای خونین می‌‌شوند تا در سایه آن بتوانند به کنترل محیطی مردم و مطالبات دینی- سنتی آنان بپردازند. برای نمونه در دهه‌های۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ حاکمیت رهبران لائیکی مانند بولنت اجویت، تانسو چیلر و مسعود ییلماز و افراط‌های طیف وابسته به آنان سبب شد تقابل استبدادی جریان لائیک در مقابل جریان سنتی به شکل ساختاری از شدت قابل تاملی برخوردار باشد که در ادامه کار با مساعدت‌های ویژه رهبران مثلا اسلامگرایی مانند نجم‌الدین اربکان، عبدالله گل و رجب طیب اردوغان منجر به تثبیت موقعیت متزلزل میراثداران نهضت ضددین «کمالیسم» در ترکیه شود. وجود گسل‌های سیاسی دیگری نیز بر بی‌ثباتی‌های یادشده بیش از گذشته می‌‌افزاید.
اگرچه در میان احزاب سکولار و اسلامگرای ترکیه شباهت‌های بنیادین انکارناپذیری وجود دارد اما نمی‌توان کتمان کرد که هریک از احزاب یادشده نیز دغدغه‌های خاص خویش را دارد و پیگیری این دغدغه‌ها به تنش‌های درونی منجر می‌‌شود. برای نمونه 5 خرداد امسال تلویزیون ترکیه رسما اعلام کرد بر اثر انفجار یک بمب قوی در مقابل یک مرکز پلیس چند پلیس کشته و مجروح شدند. به هر حال ناهماهنگی‌های سیاسی دولتمردان ترکیه نیز از شکاف‌های ترمیم‌ناپذیر داخلی ترکیه خبر می‌‌دهد. در یک ماه اخیر حزب خلق جمهوریخواه که رسما مخالف دولت اسلامگرای ترکیه است در اعتراض به سیاست‌های خارجی وزیر خارجه این کشور که به عمله آمریکایی‌ها اشتهار دارد بویژه در بخش اعمال سیاست‌های ضدسوری و عراقی، از پارلمان ترکیه مصرا درخواست کرده پارلمان نسبت به ادامه وزارت ذلتبار احمد داوود اوغلو بر امور خارجه رای عدم اعتماد بدهد.
احزاب ترکیه با بدبینی خاصی عملکرد احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه را در بخش سیاست خارجی دنبال می‌‌کنند. اگرچه وی اساسا فردی لائیک به حساب می‌‌آید اما در عین حال بخشی از احزاب به پرچمداری حزب خلق جمهوریخواه در راستای تامین منافع احزاب خویش می‌پردازند. در شرایط کنونی اگرچه احمد داوود اوغلو با مهارت ویژه‌ای در بخش سیاست خارجی به پیشبرد اهداف آمریکا در پی‌ریزی بنیان یک خاورمیانه جدید همت گماشته و در عین بی‌توجهی به موقعیت تاریخی– تمدنی و حتی دینی کشور ترکیه بسان یک شهروند صهیونیستی به خدمت صهیونیسم بین‌المللی درآمده است تا در بهار بیداری عربی- اسلامی با ایفای نقش به بهبود وضعیت دولت بازنده تروریستی صهیونیستی کمک رساند اما می‌‌توان گفت در داخل ترکیه نیز جریاناتی که اتفاقا وابسته به اردوگاه لائیسیته و معتقد به رعایت قواعد بازی در منطقه هستند در مخالفت با عملکرد مخرب داوود اوغلو علنا وارد میدان شدند تا مانع گسترش خرابکاری‌های سیاسی وی شوند.
در سفر دومم به ترکیه که در بهمن 1387بود مردم آن کشور به انقلاب اسلامی و عملکرد احمدی‌نژاد بسیار امیدوارانه نگاه می‌‌کردند. آنان با شور و شعف قابل توجهی از تهاجم و تقابل احمدی‌نژاد با زیاده‌خواهی‌های آمریکا حرف به میان کشیده و از جان و دل برای این مرد کوتاه‌قد آرزوی موفقیت می‌‌کردند، از عزت ایران اسلامی در عرصه بین‌المللی سخن می‌‌گفتند و هرجا نام ایران و ایرانی بود مصادیق روشنی از تقابل ملت ایران با آمریکا و اسرائیل غاصب نیز با آب و تاب غرورآفرینی مطرح بود. یکی از گسل‌های سیاسی موجود در جامعه ترکیه مربوط به همین تعارضات اساسی است. به همان اندازه که سیستم لائیک حاکم بر ترکیه از پیچیدگی‌های عجیب و غریبی برخوردار است متقابلا مردم کشور ترکیه یک سادگی سیاسی قابل تاملی دارند.
با وجود آنکه دولتمردان ترکیه به شکل رسمی مراودات عمیق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی دارد اما عموم مسلمانان ترکیه برخلاف دولتمردانش از رژیم جعلی اسرائیل و آمریکای استعمارگر نفرت تاریخی دارند و در همه جا از اتحاد با ایران حرف به میان کشیده و علنا مدعی هستند کشور بزرگ و قدرتمند ترکیه! مانع از حمله نظامی آمریکا به ایران است و اگر دولت ترکیه با آمریکا همکاری! کرده و به آنها چراغ سبز نشان بدهد دولت شرور آمریکا فورا به ایران حمله نظامی خواهد کرد. آنها مکررا از پیوند دینی مردم ترکیه با ملت ایران سخن به میان کشیده و مدعی بودند مردم ترکیه هرگز نخواهند گذاشت چنین اتفاق تلخی رخ بدهد. انقلاب اسلامی در منطقه همچون آفتاب درخشانی بارقه امید را در دل توده‌های تحت ستم زنده نگه داشته اما باید اعتراف کنم سال قبل نوع نگرش عده‌ای از مردم به ایران کمی فرق کرده بود.
فتنه سبز در عین حال که در بخش رسوا کردن ایادی استکبار فواید مهمی دربر داشت اما گفتنی است در عرصه بین‌المللی نیز آسیب‌هایی را به وجاهت انقلاب اسلامی وارد کرده و عموما دشمن بیشترین بهره سیاسی را از فتنه یادشده برده است. متاسفانه در 2سال اخیر سیاستمداران و اندیشمندان ما تنها به ابعاد داخلی فتنه توجه داشته‌اند در حالی که فتنه سبز به میدانداری عوامل وابسته به بیگانگان در بخش ارائه تصویری مبهم از انقلاب اسلامی بیشترین خدمت را به صهیونیسم و آمریکای جهانخوار ارائه کرده است. هرگز فراموش نمی‌کنم خرداد پارسال پیرمردی دستفروش با اطلاع از ایرانی بودن من از احمدی‌نژاد سراغ گرفت اما در ادامه با لحن عجیبی گفت: «می‌‌گویند او دیکتاتور شده است؟» وقتی ماجرای «فتنه سبز» و نقش دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی و اروپا را برای ناامن جلوه دادن وضعیت داخلی ایران شرح دادم، او با ناباوری پرسید «پس ماهواره‌های جهانی چه می‌‌گویند؟ در ایران هر روز مردم را دسته‌دسته زیر رگبار گلوله‌های آتشین می‌‌کشند.
آن دختر بی‌گناه – منظورش ندا آقاسلطان بود– چرا توسط دولت کشته شد». من اگرچه با توضیحات کافی سعی کردم ذهن پیرمرد دستفروش را با حقایق جامعه ایران و توطئه غربی‌ها آشنا کنم او در خاتمه باز از من پرسید «برادر من! اگر راست می‌‌گویی پس چرا ایران واقعیات را به مردم جهان نمی‌گوید، پس سفارتخانه‌های شما چه می‌‌کنند.» من همانجا برای اوضاع به هم ریخته دستگاه تبلیغی و دیپلماسی کشور افسوس خوردم اما امسال امیدوارم در سایه گذر زمان، رو شدن دست غربی‌ها و افشای توطئه‌های صهیونیست‌ها در عرصه بین‌المللی دیدگاه عامه مردم ترکیه نسبت به انقلاب اسلامی کاملا واقعی و منطبق با حقایق موجود جامعه انقلابی ایران اسلامی باشد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات