تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۱ - ۰۷:۵۱  ، 
کد خبر : ۲۴۵۹۰۹

فرصت‌ها و چالش‌های ترکیه در تحولات جهان عرب

رحمت‌الله فلاح / کارشناس مسایل اوراسیا مقدمه با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در انتخابات سال ۲۰۰۲، تحولی مهم در سیاست خارجی ترکیه به وجود آمد، که گسترش روابط با کشورهای منطقه و سپس ایجاد حوزه نفوذ در خاورمیانه از مهم‌ترین جنبه‌های آن به شمار می‌رود. حضور مؤثر در سازمان کنفرانس اسلامی، عضویت ناظر در اتحادیه عرب، ایفای نقش پر رنگ‌تر در منطقه خاورمیانه، نامیدن سال ۲۰۰۷ به عنوان سال خاورمیانه، گسترش روابط با سوریه (از جمله سفر تاریخی بشار اسد به ترکیه برای نخستین بار در سال ۵۷ سال گذشته در سال ۲۰۰۴﴾، بهبود مناسبات با عراق، توسعه روابط با گروه‌های کرد و حکومت اقلیم کردستان عراق و ایجاد توازن در روابط با اسرائیل به موازات گسترش روابط با اعراب را می‌توان از مهم‌ترین مشخصات و دستاوردهای سیاست خارجی دولت ترکیه در پرتو دیدگاه و رویکردهای حزب حاکم دانست. از پاییز سال ۱۳۸۹ حکومت‌های مختلف خاورمیانه با عصیان مردمان خویش و سقوط رژیم‌های استبدادی مواجه شده‌اند. رهبران و حکومت‌هایی که چند سال از اقتدار سیاسی‌شان می‌گذارد با تأثیرات دومینو گونه یکی بعد از دیگری با بحران جدی مواجه شدند. عصیان و جنبش‌های مردمی که در تونس آغاز شد و در مصر ادامه یافت و به لیبی، بحرین، یمن،‌ سوریه و... سرایت کرد، به نوعی در حال تغییر نقشه سیاسی منطقه است. هر چند در فضای جدید خاورمیانه و شمال آفریقا بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی اهداف راهبردی برای خود طراحی کرده‌اند، ولی در این بین نقش ترکیه قابل توجه و در تعامل با اصل پدیده‌های نوین سیاسی و معادلات پیرامونی آن معنادار و تفسیر بردار است. در ادامه بحث ضمن مروری کلی بر تحرکات دیپلماتیک ترکیه در تحولات اخیر جهان عرب، در صدد ارائه درکی دقیق از ماهیت و محورهای سیاست خارجی حزب حاکم عدالت و توسعه هستیم که معمار آن احمد داود اوغلو (وزیر امور خارجه فعلی ترکیه) است؛ زیرا در این حالت ابعادی از مبانی رفتاری و حتی معرفتی دولتمردان ترکیه پیرامون تحولات اخیر جهان عرب تبیین خواهد گردید.

بررسی اجمالی رویکرد ترکیه در قبال خیزش‌های عربی
بادهای خیزش‌های مردمی نخستین بار در تونس وزیدن گرفت و در نهایت به پیروزی انقلابیون انجامید. ترکیه در این مسأله نقش جدی ایفا نکرد، به این معنی که از هیچ کدام از طرفین حمایت نکرد و تنها پس از ترک قدرت از سوی زین‌العابدین بن علی، با صدور بیانیه‌ای آمادگی خود را برای حمایت از خواسته‌های دموکراتیک مردم اعلام کرد. از طرف دیگر، گر چه روابط دو کشور از سال ۲۰۰۲ رو به بهبود نهاد، اما باید گفت، تونس از لحاظ اقتصادی شریکی استراتژیک برای ترکیه به شمار نمی‌رفت. از این رو، نبود منافع مشخص در تونس عاملی برای انفعال ترکیه به شمار می‌رفت.
دولت ترکیه نسبت به خیزش‌های مردمی در مصر واکنشی قاطع‌تر داشت؛ به طوری که ضمن حمایت از معترضان، مواضعی سرسختانه نسبت به حسنی مبارک اتخاذ کرد. گر چه روابط مصر و ترکیه از تونس بیشتر بوده و تجارت سالانه آن‌ها ۲/۳ میلیارد دلار برآورد می‌شود، اما ترکیه از تحول در مصر خرسند بوده و چالش در مصر را به فرصتی برای خود جهت نفوذ در منطقه تعریف کرد.
البته نکته شایان ذکر اینکه دولت ترکیه در قبال تحولات لیبی موضع‌گری نسبتا متفاوتی داشت. این کشور در ابتدا خود را بی‌طرف نشان داد و تمایلی به حمایت از طرفین نداشت؛ چون لیبی از اوایل دهه ۱۹۸۰ یک شریک اقتصادی راهبردی برای ترکیه به حساب می‌آمد و تا قبل از وقوع ناآرامی‌ها، حدود ۲۰۰ شرکت ترک حدود ۳۰ میلیاد دلار در آن کشور سرمایه‌گذاری کرده و حدود ۲۵ هزار مهندس، ‌تکنسین و کارگر ترک در آنجا مشغول به کار بودند. در مرحله اول بین‌المللی شدن مسأله لیبی، ترکیه با اعمال منطقه پرواز ممنوع مخالفت، ولی پس از تصویب قطعنامه ۱۹۷۳ از آن حمایت ضمنی کرد. ترکیه تا چهارم می ۲۰۱۱ تلاش می‌کرد نقش میانجیگری را بین دولت و مخالفان ایفا کند و به همین دلیل مواضعش را شفاف اعلام نمی‌کرد. از این تاریخ به بعد قذافی را عامل وخامت اوضاع دانست و خواستار کناره‌گیری وی شد و در سطحی لجستیکی با مهاجمان غربی و مخالفان دولت قذافی همکاری کرده و جزو اولین کشورهایی بود که با انقلابیون لیبی روابط دیپلماتیک برقرار و ۳۰۰ میلیون دلار به انقلابیون کمک کرد.
همچنین مقامات ترکیه در قبال خیزش مردمی در بحرین با رویکردی متوازن رفتار کردند و نه تنها کاملاً در کنار یک جبهه قرار نگرفتند، بلکه سعی کردند این موضع‌گیری به گونه‌ای باشد که ضمن حفظ منافع خود در منطقه، بر روابط این کشور با طیف متنوعی از بازیگران بحران بحرین تأثیرگذاری منفی نداشته باشند. در این راستا، ترک‌ها با فعال کردن دیپلماسی خود در منطقه،‌ رایزنی‌هایی با جمهوری اسلامی ایران، عربستان و شورای همکاری خلیج فارس درباره بحران بحرین انجام دادند. آن‌ها بر لزوم گفت و گو و اصلاحات دموکراتیک در سطح کشورهای منطقه از جمله بحرین تأکید داشته و بر هم خوردن نظام امنیتی خلیج فارس و فرقه‌ای شدن منازعات را مغایر منافع منطقه‌ای خود می‌دانند. بر این اساس، مقامات ترکیه نسبت به هر گونه تشدید تنش‌های فرقه‌ای در سطح منطقه در نتیجهٔ تحولات بحرین هشدار داده‌اند و در همین راستا، اردوغان، نخست وزیر ترکیه اعلام کرد: «ترکیه کربلای جدید نمی‌خواهد».
هر چند برخی موضع گیری‌های مقامات ترکیه و تأکید بر لزوم مصالحه با معترضان، باعث رنجش مقامات حکومت بحرین شده است. اما در مجموع اعضای شورای همکاری خلیج فارس از رویکرد ترکیه درباره تحولات بحرین رضایت دارند و شیخ خالد، وزیر امور خارجه بحرین با سفر به آنکارا از مواضع ترکیه قدردانی کرد. این مواضع آل خلیفه و تلاش ترکیه برای حفظ تعاملات سیاسی با مقامات کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، حاکی از آن است که این کشور به رغم اتخاذ رویکرد کلی متوازن بر اصلاحات و گفت و گو و پرهیز از ایجاد تنش در روابط با جمهوری اسلامی ایران، به حفظ روابط گذشته خود با کشورهای عربی خلیج فارس نیز اهمیتی ویژه می‌دهد و نمی‌خواهد تحولات داخلی بحرین این روابط را تحت‌الشعاع قرار دهد.
سوریه نیز از جمله کشورهایی بود که از ۱۵ مارس به مرکز تحولات مبدل شد و عکس‌العمل کشورهای مختلف را در پی داشت. موضع ترکیه در قبال سوریه در ابتدا توصیه‌ای دز جهت ایجاد اصلاحات سیاسی دموکراتیک و گفت و گو بود، ولی به تدریج با شدت گرفتن بحران و کشته شدن جمع کثیری از شهروندان سوری، مواضع ترکیه نیز تندتر و به مرحله اولتیماتوم رسید. ترک‌ها علاوه بر پذیرفتن چندین هزار آواره سوری در مرزهای خود، به مخالفان دولت اجازه دادند چندین نشست در شهر آنتالیا و استانبول برگزار کنند. اردوغان در ۱۶ مرداد ۱۳۹۰ ضمن هشدار جدی به بشار اسد، متذکر شد که مسائل سوریه مربوط به سیاست خارجی یا همسایگی ما نیست،‌ بلکه اهمیت آن در سطح مسایل داخلی ترکیه است. ترکیه از آن جهت حساسیت بالایی نسبت به سوریه دارد که عمده مخالفان دولت سوریه را اخوانی‌ها تشکیل می‌دهند که با اندیشه حاکمان فعلی ترکیه هم ذات پنداری دارند و مهمتر از آن مسایل اقلیت کرد سوریه اقلیت علوی ترکیه در این تحولات جای خود را دارد.
به هر حال، ترک‌ها در بحران‌های اخیر جهان عرب نقشی فعال ایفا کرده و دولت‌های عرب را به انجام اصلاحات دموکراتیک فرا می‌خوانند. در واقع، پلاتفرم ترکیه برای تمام کشورهای منطقه یکسان است و آن هم «اصلاحات دموکراتیک» است،‌ ولی سطح واکنش آن به منافع راهبردی ترکیه در منطقه بستگی دارد. به همین دلیل، در بررسی رفتار ترکیه نسبت به تحولات اخیر جهان عرب سه مرحله قابل شناسایی است:
۱. ورود فعال ترکیه برای ایفای نقش در این انقلاب‌ها به ویژه انقلاب‌های مصر و تونس باعث شد در آن از ترکیه به عنوان الگوی سیاسی یاد شود. سیاست ترکیه در قبال مصر تهاجمی بود و مورد پذیرش افکار عمومی منطقه قرار گرفت.
۲. با فروکش کردن سیاست خارجی ترکیه نسبت به تحولات، ترک‌ها با رویکرد محافظه کارانه ظاهر شدند. این دوره با آغاز آشوب‌های لیبی شکل گرفت، چون ترک‌ها در این کشور ملاحظات اقتصادی قوی داشتند.
۳. بازگشت ترکیه به ایفای نقش در تحولات منطقه هم زمان با تحولات سوریه که با داشتن روابط عالی با دولت سوریه، نمی‌توانست به افکار عمومی مردم این کشور بی‌اعتنا باشد.
فی‌الواقع، ترکیه با ایفای نقشی فعال در تحولات خاورمیانه شمال آفریقا، تلاش می‌کند در مرکز نقل سه گروه یعنی کشورهای غربی یا بازیگران بین‌المللی، بازیگران اصلی یعنی دولت‌های در معرض تحولات و مخالفان خواستار تغییر وضعیت موجود قرار گیرد. ملزومات این رویکرد و اهداف، دیپلماسی بسیار پیچیده و چند لایه است که ترک‌ها تا کنون در این عرصه موفق ظاهر شده‌اند.
سیاست خارجی چند جانبه حزب عدالت و توسعه
با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیاست خارجی این کشور از سیاستی غرب گرا و تک بعدی به سیاستی چند جانبه گرا و چند جانبه گرا و چند بعدی تبدیل شد. تئوریسین و معمار این رویکرد احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه دولت اردوغان و استاد دانشگاه است که آن را در سال ۲۰۰۱ در کتاب «عمق استراتژیک» طراحی کرده بود. این کتاب که در واقع مانیفست حزب حاکم در عرصه سیاست خارجی است.
در مجموع، عناصر و پارامترهایی که حزب حاکم عدالت و توسعه در سیاست خارجی طرح و برای عملیاتی کردن آن تلاش می‌کند را می‌توان در ۱۶ بند خلاصه کرد:
۱. به صفر رساندن مشکلات با همسایگان؛
۲. پیگیری جدی روند عضویت در اتحادیه اروپا؛
۳. حفظ روابط راهبردی با آمریکا (ترکیه با درک موضوع جهانی سازی در پی ارزش‌های مشترک و منافع مشترک با غرب به ویژه ایالات متحده آمریکاست)؛
۴. ایفای نقش فعال در خاورمیانه و تبدیل شدن به الگو در این منطقه در چارچوب تلفیق دین با دموکراسی؛
۵. تلاش برای احیای نقش تاریخی در بالکان، قفقاز و آسیای مرکزی؛
۶. توسعه روابط با چین، روسیه و ایران (در رویکرد نگاه به شرق)؛
۷. تبدیل شدن به قطب ترانزیت انرژی منطقه؛
۸. فرصت سازی از بحران‌های منطقه (نقش میانجی) برای تقویت پرستیژ و نقش منطقه‌ای؛
۹. راهبرد یکپارچه در سیاست خارجی (به این معنی که هیچ کدام از مناطق جایگزین هم نمی‌شوند، بلکه مکمل یکدیگرند)؛
۱۰. خط مشی کنش گرایانه در سیاست خارجی (اظهار وجود و نقش ایجابی در مسایل منطقه‌ای و جهانی)؛
۱۱. سیاست کاملاً فراگیر و ثابت (ایجاد بالانس در روابط خارجی بین کشورها و مناطق مختلف)؛
۱۲. تقویت سیاست برد برد؛
۱۳. حداکثر سازی مطلوبیت‌های ژئوپولیتیکی ترکیه (به جای جهان گیری، ‌مقوله فکری آن‌ها جهان داری است)؛
۱۴. بهره‌مندی از نهادهای مدنی و سازمان‌های غیر دولتی تجاری در سیاست خارجی
۱۵. توجه به مفاهیم جهان‌شمول از جمله حقوق بشر و دموکراسی در سیاست خارجی (این روند تازه شروع شده و در حال قدرت یابی است)؛
۱۶. توجه به افکار عمومی، ترجیح دادن ملت‌ها نسبت به دولت‌ها و جست و جوی منافع ملی در هماهنگی با منافع ملت‌ها در کشورهای غیر دموکراتیک خاورمیانه.
فرصت و چالش‌های موجود در محیط بازیگری تکیه در خاورمیانه عربی
الف) فرصت‌ها
عوامل و شرایط مختلفی بسترهای لازم برای بازیگری ترکیه در ژئوپولیتیک خاورمیانه عربی را فراهم می‌کند. بسیاری از این عوامل در دوره مدیریت حزب حاکم عدالت و توسعه به وجود آمده یا دوباره احیا گردیده است. مهم‌ترین این عوامل عبارت‌اند از:
۱ـ نگاه استراتژیک عرب‌های خاورمیانه به ترکیه در ترتیبات امنیت منطقه‌ای
بعد از سرنگونی حکومت صدام و زمین‌گیر شدن آمریکا در عراق و افغانستان، قدرت ایران نه تنها در حوزه کشورهای عربی، بلکه در خاورمیانه افزایش یافت؛ امری که نگرانی شدید کشورهای عربی را به وجود آورد و از آن با عناوینی مانند هلال شیعی (اظهارات ملک عبدالله، پادشاه اردن)، وفاداری عرب‌های شیعه به ایران به جای کشور متبوعشان (بیانات حسنی مبارک ۲۰۰۶﴾ یا دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عربی یاد کردند. ایرانی که به نظر آن‌ها غیر عرب و شیعه مذهب است و سنخیتی با جهان عرب ندارد. کشورهای عربی خاورمیانه برای ایجاد بالانس در معادلات قدرت منطقه‌ای، روابط با ترکیه سنی مذهب را در اهداف استراتژیک خود قرار دادند و سعی کردند همکاری‌شان را تا سطح استراتژیک ارتقا دهند. بر همین اساس، شورای همکاری خلیج فارس در سال ۲۰۰۸ تفاهم نامه «شریک ویژه» و اولویت‌دار سیاسی تجاری را با ترکیه امضا کرد. هم چنین ملک عبدالله، پادشاه عربستان در سال ۲۰۰۶ پس از چهل سال به ترکیه سفر کرد. در آن زمان، مطبوعات و نخبگان عرب به همراهی ترکیه با خود برای ایجاد بالانس علیه ایران تأکید بیشتری کردند.
این نگاه، هر چند مورد استقبال تر‌ک‌ها نیست، ‌ولی بستر فراهم شده برای حضور آن‌ها در جهان عرب را فرصت تلقی می‌کنند.
۲ـ تأکید نیروهای مترقی و انقلابی کشورهای عربی بر الگوی سیاسی ترکیه
یکی از مهم‌ترین فرصت‌های پیش روی ترکیه، مطرح شدن جدی الگوی دموکراسی ترکیه در سطح منطقه است. سرنگونی رژیم‌های اقتدارگرای منطقه یکی پس از دیگری، پرسش‌هایی بنیادین درباره شکل و ماهیت نظام سیاسی مطلوب این کشورها پدید آورده است که در این بین، تجربه موفق ترکیه به دلیلی تلفیق مناسب و کارآمد اسلام و دموکراسی، به ویژه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه، به عنوان جایگزین (آلترناتیو) مناسب و مطلوب، نزد بسیاری از نخبگان و افکار عمومی منطقه مطرح شده است؛ امری که آنکارا با دامن زدن به آن درصدد بهره‌مندی حداکثری از آن است. به عنوان مثال، راشد الغنوشی، رهبر حزب نهضت، مهم‌ترین حزب اسلامی در تونس، این حزب را ادامه دهنده راه حزب عدالت و توسعه ترکیه دانست و با توجه به مناسب بودن الگوی ترکیه برای تونس، به مشابه بودن شرایط این دو کشور اشاره کرد و گفت که ترکیه در قرن نوزدهم در راستای هماهنگی اسلام و مدرنیسم یک دوره اصلاحات را پشت سر گذاشته و تونس نیز در همان دوران روندی مشابه را طی کرده است.
سفر الغنوشی به آنکارا نیز نشان دهنده جایگاه خاص ترکیه نزد این معترض تونسی است. این امر درباره مصر نیز صادق است. روزنامه زمان، چاپ استانبول به نقل از جمال ناصر، یک سخنگوی اخوان المسلمین مصر، نوشت: «اخوان المسلمین مصر خواهان تأسیس حکومت اسلامی نیست،‌ بلکه می‌خواهد یک نظام دموکراتیک در مصر حاکم شود و ترکیه مدل حکومتی اخوان المسلمین است». این اظهارات به خوبی نشان دهنده جایگاه مناسب مدل حکومتی ترکیه در سطح منطقه خارمیانه است و رویکرد مثبت افکار عمومی و نخبگان منطقه (که در نظرسنجی‌های مختلف بیانگر روند صعودی جایگاه ترکیه است) یکی از مهم‌ترین ابزار قدرت ترکیه در بطن تحولات اخیر به شمار می‌رود.
۳ـ ظاهر شدن در نقش میانجیگر مقتدر و بی‌طرف و پیگیری سیاست خارجی فعال
تصویر ترکیه در دوران حزب حاکم و توسعه در افکار عمومی منطقه و هم چنین نزد دولت‌های شرقی و غربی با ترکیه قبل متفاوت شده است. رفتار ترکیه در سال‌های اخیر در قبال بحران‌های مختلف، بیانگر آن است که این کشور دیگر نقش حافظ منافع غرب در منطقه را بازی نمی‌کند و ورودش به صحنه‌های مختلف، ایجابی است. به همین دلیل، فرصت‌های فراوانی برای میانجیگری در بحران‌های منطقه یافته است؛ ابزاری که بر اساس آن در تلاش است تا چارچوب نقش خود را به عنوان یک کشور بی‌طرف و مدافع امنیت فراگیر نشان دهد. ترکیه در سال‌های اخیر تلاش کرده است تا به عنوان میانجی برای حل اختلاف‌های میان کشورهای مسلمان یا اختلاف‌های درورنی این کشورها، توان استراتژیک خود را بالا ببرد. در تحولات اخیر نیز ترک‌ها یک بار دیگر درصدد بهره‌مندی از ابزار میانجیگری شدند. در واقع، توانایی ترکیه در پیگیری سیاست خارجی فعال به مشروعیت بین‌المللی و نگرانی‌های منطقه‌ای توجه دارد و هدف آن حل و فصل مشکلات جدی در منطقه است. این موضوع باعث افزایش پرستیژ ترکیه در منطقه شده است.
ترکیه با دقت و میانه‌روی دیپلماسی خود را دنبال می‌کند و در پی ایجاد ائتلافی گسترده برای حل مشکلات و ایجاد طرح‌ها و ابتکارات جدید است. در این میان،‌به اتحادها و ائتلاف‌های منطقه‌ای پرهیز کرده و سعی دارد ماهیت سازنده، بی‌طرفانه خود را نشان دهد.
۴ـ حمایت غرب از قدرت گرفتن الگوی ترکیه
یکی از منابع قدرت نرم ترکیه در خاورمیانه عربی، محایت قدرت‌های غربی است. در همین راستا، ایالات متحده که در صدد کاهش نفوذ ایران در خاورمیانه به ویژه در بین کشورهای عرب است، سعی دارد از ترکیه به عنوان الگویی برای کشورهای منطقه یاد کند که با تلفیق دموکراسی و اسلام توانسته است به نوسازی و پیشرفت سیاسی اقتصادی دست پیدا کند. آمریکا و اروپا معتقدند که نه تنها الگوی ترکیه مخالف منطقه‌ای آن‌ها نیست، ‌بلکه بسیاری از حوزه‌هایی که آن‌ها قادر به نفوذ و حضور نیستند، ترکیه مسلمان و دموکرات می‌تواند منافع آن‌ها را مدیریت کند. این نگاه فرصتی خوب برای ترکیه در منطقه فراهم می‌کند.
ب) چالش‌ها
ترک‌ها با اینکه به سایر کشورهای خاورمیانه از فرصت بیشترری برای ورود به معادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاورمیانه برخوردار است، ولی این فرصت‌ها در درون خود بدون چالش نیست. برخی از چالش‌های اساسی عبارت‌اند از:
۱ـ مخالفت گروه‌های ملی‌گرای عرب با نفوذ ترکیه
گروه‌های ملی گرای عرب حضور و نفوذ ترکیه و ایران در جهان عرب را نتیجه ضعف و افول عرب‌ها تفسیر و تلاش می‌کنند ضمن برطرف کردن اختلاف‌ها بین عرب‌ها، حضور کشورهای غیر عرب را محدود کنند. علت این حساسیت‌ها در مورد ترکیه در سال‌های اخیر آن است که بسیاری از تحلیل گران سیاست حزب عدالت و توسعه را نو عثمانی گرایی قلمداد می‌کنند. عرب‌ها، عثمانیان را مترادف سلطه و استعمار جهان عرب می‌دانند و مخالف هرگونه اندیشه عثمانی گرایی یا جهان داری ترکی با نوستالوژی عثمانی‌اند. امری که برای ترکیه می‌تواند چالش ساز باشد. برای نمونه، رضوان السید از روشنفکران لبنانی متقد است: «در نهایت عرب‌ها نمی‌توانند حضور و نفوذ غیر عرب‌ها را در دل جغرافیای خود بپذیرند.» جمله‌ای که مواضع بیشتر ملی‌گرایان عرب منطقه است.
۲ـ ایجاد نظام همکاری منطقه‌ای به جای رقابت با موازنه‌سازی منفی
عرب‌ها تلاش می‌کنند از قدرت ترکیه برای ایجاد موازنه منفی علیه ایران در معادلات سیاسی امنیتی منطقه بهره ببرند. این در حالی است که ترکیه این نقش را مغایر با اهداف منطقه‌ای و جهانی خود می‌داند. ترک‌ها در دوره اخیر، ایجاد شکاف بین سنی و شیعه، بین عرب و غیر عرب و بین اقلیت‌های قومیی مذهبی را مانع جدی در ایجاد یک نظام منطقه‌ای همکاری‌جویانه می‌بینند که سال‌هاست در پی آنند. با این رویکرد در حوزه‌های مختلف از جمله مسائل هسته‌ای ایران و مسائل مربوط به امنیت عراق. مسائل به حماس، حزب الله و نوع همکاری با غرب، ملاحظات راهبردی جمهوری اسلامی ایران را در نظر دارد. امری که مغایر اهداف استراتژیک عربستان سعودی و کشورهای محافظه کار عرب است، ‌چون آن‌ها نقش ترکیه را در ایجاد موازنه یا حداقل رقابت منفی با ایران تعریف می‌کنند. این مورد به نوبه خود تأثیر منفی و چالشی بر آینده نفوذ تکیه در خاورمیانه عربی دارد.
۳ـ هم‌سنخی حزب حاکم عدالت و توسعه ترکیه با اپوزیسیون‌های اسلامی کشورهای عربی
یکی دیگر از چالش‌های ترکیه در برقراری ارتباط مستحکم با دولت‌های عربی خاورمیانه و شمال آفریقا نگرانی آن‌ها از نفوذ عمیق ترکیه در جوامع‌شان است، ‌چون حزب عدالت و توسعه گرایش اسلام گرایی دارد که به تعبیری منبعث از تفکرات اخوان المسلمین است. این در حالی است که اکثر رژیم‌های کشورهای عربی سکولارند و اپوزیسیون‌هایشان گروه‌های اسلام گرایند. به همین دلیل،‌ دولت‌های عربی سعی می‌کنند میدان را کاملاً برای ترک‌های عثمانی گرایی که امروزه بیشتر به اصطلاح اردوغانیسم شناخته می‌شوند، هموار نسازند و مناسباتشان را کنترل شده تنظیم کنند.
۴ـ پروژه غربی قلمداد نمودن حزب عدالت و توسعه
از چالش‌های دیگر ترکیه به ویژه حزب حاکم آن است که طیفی از ملی‌گرایان و اسلام‌گرایان جهان عرب، حزب حاکم ترکیه را پروژه غرب برای طرح خاورمیانه بزرگ می‌دانند آن‌ها معتقدند، غرب پشتیبان و حتی مبدع این حزب است و می‌خواهد سکولاریزم غربی را در چارچوب مفاهیم جدی و بومی و در قالب الگوی حزب عدالت و توسعه ترکیه در منطقه نهادینه کند. امروز هر چه قدر ترکیه به غرب نزدیک‌تر می‌شود یا همکاری آن در سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا پر رنگ‌تر می‌گردد، بحث توهم توطئه هم جدی‌تر می‌شود.
۵ـ بهره‌مندی رقابت منطقه‌ای ترکیه از مسایل قومی کرد
ترک‌ها با این که در حوزه توسعه سیاسی رشدی چشمگیر داشته‌اند، ولی در مسأله قومیت کرد همواره با مشکل جدی مواجه‌اند. جریان‌های کردی عملاً زندگی در یک ساختار متمرکز با ترک‌ها را شوار می‌بینند. به همین علت امتیازهای سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی دولت مرکزی چندان کارساز نشده و گروه پ. ک. ک به مبارزه مسلحانه خود ادامه می‌دهد. این مسأله نه تنها در سطح ملی، پاشنه آشیل دولت مرکزی است، بلکه در عرصه منطقه‌ای نیز قدرت مانور ترکیه را کاهش می‌دهد. بدین معنی که رقبای منطقه‌ای یا دشمنان ترکیه از این عنصر در جهت ضربه زدن به وحدت ارضی و امنیت آن بهره می‌برند. در تحولات اخیر خاورمیانه عربی، تحرکات سیاسی و امنیتی جریان‌های کردی شدت بیشتری گرفت. غالب تحلیل‌ها بر این بود که دولت سوریه و برخی کشورهایی که در صدد ایجاد مانع برای بازیگری ترکیه‌اند، فعالیت جریان‌های کردی را شتاب بخشیده‌اند.
۶ـ عدم توانمندی استراتژیکی ترکیه در عملیاتی کردن راهبرد امنیتی در خاورمیانه
ترکیه قدرت لازم در عملیاتی کردن اهداف استراتژیک خود در مناسبات امنیتی خاورمیانه را ندارد. این کشور در سطح دیپلماسی و قدرت نرم می‌تواند فضای گفتمانی را از رقیب بگیرد،‌ ولی در حوزه‌ای که نیاز به اقدام امنیتی است، ترک‌ها چه در سطح جنبش‌های مبارز یا دولت‌ها، هم پیمان استراتژیک ندارند. به همین دلیل، ‌ترک‌ها در فضای امنیتی غرب مطلوبیت‌های امنیتی و سیاسی خود را دنبال می‌کنند. این در حالی است که رقیب منطقه‌ای‌اش یعنی جمهوری اسلامی ایران از توانمندی استراتژیکی منحصر به فرد در منطقه برخوردار بوده و قادر است اهداف راهبردی‌اش را در سطح اقدام به نمایش گذارد یا الگو و ترتیبات امنیتی غرب در خاورمیانه را چالش‌دار و پرهزینه سازد. امری که در هر صورت از توان ترکیه خارج است و چالش این کشور در ورود به مناسبات سیاسی و ترتیبات امنیتی جهان عرب محسوب می‌شود.
چشم‌انداز نقش‌آفرینی ترکیه در تحولات اخیر جهان عرب
تحولات عمیق و پر شتاب منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا زمینه‌ای مناسب را برای نقش آفرینی بازیگران مختلف منطقه‌ای فراهم کرده است. در این میان، ترکیه از جمله بازیگرانی است که حضوری پر رنگ در تحولات اخیر منطقه داشته و به نوعی تلاش می‌کند در مدیریت تحولات دوره گذار نقش داشته باشد. در این دوره پیش‌بینی می‌شود، رفتار سیاسی آن‌ها در قالب‌های مختلف کنش و واکنش نشان دهد که به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌گردد:
۱ـ ترکیه متوجه شده است که حفظ وضع موجود، در منطقه ناممکن است. به همین دلیل، تلاش خواهد کرد در ضمن حفظ رابطه و توجه به بازیگران قدیمی،‌ارتباط با بازیگران جدید را در کانون توجه قرار دهد و حتی ظرفیت‌های لازم را در حوزه دیپلماسی برای مخالفان فراهم کند. ترکیه معتقد است که در نهایت اراده مردم و نیروهای انقلابی بر حکومت‌های مستبد غالب خواهد شد. این نوع رویکرد در لیبی، سوریه، مصر و حتی بحرین (با مقداری تفاوت) اجرا شده و در سایر کشورها نیز اجرا خواهد شد.
۲ـ ترکیه از فرصت به وجود آمده در خاورمیانه در راستای اثبات اقتدار خویش برای الحاق به اتحادیه اروپا بهره‌مند خواهد شد. نقشی که ترک‌ها در تحولات اخیر خاورمیانه ایفا می‌کنند، عملاً از عهده اروپایی‌ها و حتی آمریکا خارج بود. ترک‌ها با نیروهای بومی و انقلابیون (مثلاً جنبش اخوان المسلمین) هم ذات پنداری دارند. فضای دموکراتیک ترکیه که منجر به رشد اقتصادی چشم گیر شده است، شاخصه‌های مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی ترکیه را بالا برده و در منطقه و حتی در غرب بر جذابیت الگوی نام سیاسی ترکیه افزوده است. ترک‌ها با ارتقای تحرکات دیپلماتیک خود، سعی خواهند کرد در پی تحولات اخیر، نظم منطقه‌ای نوین را با مرکزیت سیاسی ترکیه تعریف کنند. در این صورت قدرت چانه زنی خود را در مقابل اروپا بالا خواهند برد و به احتمال قوی در صورت سربلندی دیپلماسی ترکیه در تحولات اخیر خاورمیانه، مواضع مخالفان الحاق تکیه به اروپا منعطف خواهد شد.
۳ـ به نظر می‌رسد ترکیه، بر آینده تحولات نظام سیاسی لیبی تمرکزش بیشتر خواهد شد. تحرکات دیپلماسی ترکیه تا حدودی نشان دهنده این موضوع است، چون لیبی از پتانسیل اقتصادی (از جمله نفت) لازم برخوردار است؛ و در آینده، کشوری هزینه آور برای خم پیمانش نیست. از طرفی، خارج از ادعاهای بی محتوای سرهنگ قذافی، رهبر پیشین لیبی، این کشور شرایط و پتانسیل‌های لازم برای ادعاهای رهبری در جهان عرب را ندارد و بیشتر دنبال الگوست. در این بین، ترکیه از مطلوبیت لازم برای الگو شدن در این کشور را دارد. مراودات دیپلماتیک ترکیه با دولت انقلابی و انتقالی لیبی، ‌نشانگر آن است که ترکیه در حوزه لیبی رقبای خود را پشت سر گذاشته و برنامه‌های اساسی برای حضور در عرصه‌های مختلف این کشور را دارد. سیاست ترکیه در مورد سایر کشورهای عربی از جمله مصر، تونس و یمن ایجاد ثبات و به نتیجه رسیدن یا تثبیت انقلاب‌هاست. ترک‌ها در مورد سوریه همواره طرفدار اصلاحات دموکراتیک هستند و سعی می‌کنند در مورد اصلاحات دموکراتیک با سایر بازیگران منطقه‌ای از جمله ایران محور مشترکی را برای همکاری تعریف کنند، ولی اگر به نتیجه نرسند، ترک‌ها یک همکاری کج دار و مریض را با ناتو و غرب علیه سوریه آغاز خواهند کرد. بحرین نیز منتظر خواهند ماند تا از دیالکتیک ایران و عربستان فرصتی برای بازیگری فعال آن‌ها فراهم بشود.
۴ـ بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی خاورمیانه عربی ترتیبات امنیتی و حتی سیاسی مورد نظرشان را طوری باز تعریف می‌کنند که در نهایت رقابت ترکیه با ایران اجتناب ناپذیر شود؛ امری که چندان مطلوب دیپلماسی نوین ترکیه نیست و آن را مغایر با اهداف راهبردی خویش قلمداد می‌کند. به نظر می‌رسد، ترک‌ها تلاش خواهند کرد بر پیچیدگی و چند وجهی بودن دیپلماسی و رویکرد سیاسیی امنیتی خویش در برخورد با حوادث اخیر بیافزایند تا جایی که در تقابل یا تعامل با جمهوری اسلامی ایران در منطقه از سیاستی شفاف پیروی نکنند. با این حال، با در نظر گرفتن منافع بازیگران عربی سنی مذهب خلأهای به وجود آمده در عرصه‌های مختلف را پر خواهد کرد و محیط سیاسی فراهنگی را برای حضور ایران نامناسب خواهد کرد.
۵ـ با توجه به اینکه راهبرد ترکیه تبدیل شدن به مرکز در منطقه است و از طرفی می‌خواهد الگوی نظام سیاسی خود را به منطقه تسری دهد. در وهله اول تلاش خواهد کرد که دیپلماسی فرهنگی خود را در منطقه تقویت کند. دیپلماسی فرهنگی به نوعی دیپلماسی اطلاق می‌شود که عرصه سیاسی را حاشیه‌ای کرده و بر کاربرد ابزارهای فرهنگی برای پیشبرد اهداف گوناگون تکیه می‌کند. آنچه که در ماهیت دیپلماسی فراهنگی ترکیه در مناطق مختلف تجربه و تعریف شده، تبادل اندیشه‌ها، اطلاعات، هنر، شیوه‌های زندگی، نظام ارزشی، سنت‌ها، عقاید و دیگر جنبه‌های فرهنگ است.
۶ـ ترکیه در مسایل سوریه نخواهد توانست سیاست مستقلی را بروز دهد،‌در نهایت در چارچوب راهبردهای امنیتی غرب رویکرد امنیتی خود را تنظیم خواهد کرد. البته ترکیه بیش از هر کشوری در مساییل سوریه درگیر خواهد شد، چون مسایل اقلیت کرد سوریه، اقلیت علویان در ترکیه و احساس هم ذات پنداری با حاکمان علوی تبار سوریه و در نهایت مدیریت آینده گفتمان مقاومت بر اهمیت سوریه در نزد ترک‌ها افزوده است.
به هر حال تکیه در عرصه دیپلماسی فرهنگی در مناطق پیرامونی خود (خاورمیانه، اوراسیا، آفریقا و بالکان) یکی از موفق‌ترین کشورهای جهان بود و با ارائه فرهنگ، هنر و موسیقی خود با مناطق اطراف خود،‌ ارزش‌هایش را به پیش می‌برد. این رویکرد در سال‌های اخیر قدرت بیشتری گرفته و نهادهای مختلفی بانی این کار گردیدند و برنامه‌های جدی برای تقویت آن در سال‌های آینده در خاورمیانه دارند.
سرانجام سخن
آنچه که در این مقاله به آن پرداخته شد،‌ بیشتر از نگاه دولتمردان ترکیه بود، یعنی اهداف و راهبردهایی که سیاست خارجی ترکیه برای رسیدن به آن در خاورمیانه عربی دنبال می‌کند. ولی این که ترک‌ها خواهند توانست به آن چشم انداز و اهداف خود برسند، ‌بحثی دیگر است. ترکیه مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه همواره در مسایل داخلی با مشکل مواجه است. اقلیت کرد ترکیه هر چند در دوره حزب عدالت و توسعه فرصت‌هایی برای حضور در حوزه‌های فرهنگی و سیاسی به دست آوردند، ولی همواره به مبارزات خود برای رسیدن به خودمختاری ادامه می‌دهند. این مسأله پاشنه آشیل ترکیه‌ای است که از دموکراسی و حقوق بشر در خاورمیانه دفاع می‌کند.
در سطح منطقه‌ای هم ترکیه با رقبای جدی مواجه است. جمهوری اسلامی ایران همواره الهام بخش بسیاری از جنبش‌های منطقه‌ای و جهان اسلام است و از طرفی جنس بازی ایران در منطقه ریشه‌دار تر کردن از آن چیزی است که ترکیه به فکرش افتاده است. به همین علت، نیاز به زمان طولانی است که ترکیه بتواند در جهان اسلام عمق پیدا می‌کند. از طرف دیگر، جهان عرب دوران گذر را طی می‌کند و در چنین شرایطی ترکیه نیاز پیدا کرده‌اند، ولی واقعیت‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی جهان عرب بیانگر آن است که کشورهای عربی از جمله مصر و عربستان و حتی عراق، به میدان داری ترک‌ها در صحنه جهان عرب راضی نخواهند شد و ترکیه را کنترل خواهند کرد.
در سطح بین‌الملل هم در شرایط حاضر رفتار ترکیه در جهان اسلام مورد حمایت سیستم بین‌المللی یا حداقل کشورهای غربی است. ولی این مواضع نمی‌تواند دایمی باشد. ترک‌ها رقبا و حتی مخالفان جدی در سطح کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای که چشم انداز قدرت گرفتن ترکیه را نمی‌پذیرند.
به هر حال آنچه امروزه در محافل مختلف از آن «الگوی شدن» برای جهان اسلام یا جهان عرب نام می‌بردند، خیلی هم با واقعیت‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی ترکیه سازگار نیست. توسعه سیاسی اقتصادی ترکیه در مقطع فعلی می‌تواند برای کشورهای انقلابی عرب الهام بخش باشد،‌ ولی هر کدام از کشورهای در نهایت الگوی بومی خود ترجیح خواهند داد.
درباره مسائل امنیتی منطقه، ترکیه تا جایی حضور دارد که غرب فضای کند. مسلماً ترکیه در حوزه امنیتی منطقه خارج از ترتیبات خارج از ترتیبات امنیتی غرب، بازی مستقلی را نمی‌تواند دنبال کند، چون قادر به پرداخت هزینه آن نیست.
در مجموع چنین می‌توان گفت که ترکیه در حوزه جهان اسلام نفوذ خواهد داشت و در برخی مسایل اقداماتش تأثیر گذار خواهد بود، ولی آنچه که ترک‌ها در پی آنند یعنی سخنگو یا الگوی جهان اسلام یا خاورمیانه شدن با واقعیت‌های موجود منطبق نیست.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات