سیدعابدین نورالدینی
درباره نزاع امنیتی- اطلاعاتی فعلی در آمریکا که در قالب رقابتهای انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکراتها پدیدار شده، نکات بسیاری وجود دارد. در ارزیابی عمومی میشود 3 نکته را از دیگر نکات متمایز کرد:
یک: رقابت انتخاباتی جمهوریخواهان و دموکراتها بستر مناسبی را فراهم کرده تا دموکراتها برای جذب آرای صهیونیستها، اقدامات ضدایرانی تیم باراک اوباما را برجسته کنند. دیوید سنجر، خبرنگار نیویورکتایمز در واشنگتن مناسبات نزدیکی با کاخسفید دارد. او با انتشار کتاب «مواجهه و اختفا» برنامهریزیهای بلندمدت برای فشار بر ایران را مورد بررسی قرار داده و در اینباره سهم بسیار ویژهای را به باراک اوباما اختصاص داده است. یوسی ملمان تحلیلگر اسرائیلی و دن راویو پژوهشگر ارشد آمریکایی نیز در کتابی با عنوان «جاسوسان در مقابل آرماگدون» خرابکاری هستهای و بویژه ترور دانشمندان هستهای ایران را محصول تیم ویژه «کیدون» وابسته به موساد دانستهاند.
انتشار این 2 کتاب نزاعی امنیتی- اطلاعاتی ایجاد کرده و موجب شده جمهوریخواهان کنگره هم به این نزاع ورود کنند. اینک جیمز کلاپر مدیر اطلاعات ملی، بیلی دالی رئیس دفتر سابق اوباما، توماس دانیلون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، جان برنان معاون رئیسجمهور در امور امنیت داخلی و مبارزه با تروریسم، دنیس مک دوناف مشاور امنیت ملی معاون رئیسجمهور و برخی دیگر از نزدیکان اوباما باید در کنگره آمریکا حاضر شوند و توضیح بدهند که دیوید سنجر اطلاعات فوقمحرمانه امنیتی را از کجا بهدست آورده و فاش کرده است. سنجر اطلاعات موثقی درباره نقش اوباما در خرابکاری اتمی و ترور دانشمندان هستهای ایران منتشر کرده است. بر اساس اطلاعاتی که وی بهدست آورده، اوباما روزانه با مقامات رژیم صهیونیستی از طریق ویدئوکنفرانس جلساتی درباره خرابکاری و ترور هستهای در ایران برگزار کرده است!
خب! دستگاه قضا دیگر چه میخواهد؟ در کنار مستنداتی که عوامل ترور بدان اعتراف کردهاند اکنون کتابهایی در آمریکا درباره نقش رئیسجمهور آمریکا و مقامات رژیم صهیونیستی در این ترورها و خرابکاریها چاپ و اطلاعات بسیار مهمی منتشر شده است. این کتابها به مثابه اسناد جرم هستند. چندی پیش شنیده شد ارادهای در دستگاه قضا برای پیگیری حقوقی برخی پروندهها در دادگاه لاهه ایجاد شده است. آیا این تدبیر ارزشمند با تمهیداتی برای جمعآوری اسناد همراه بوده است؟
به هر حال آنچه این روزها در بستر رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باعث افشای اطلاعات فوقمحرمانه از نقشآفرینی رئیسجمهور این کشور در ترورهای هستهای شده است؛ یک آبروریزی تمامعیار برای مروجان تروریسم دولتی و یک فرصت بسیار پراهمیت برای سیستم قضایی ما برای پیگیری دعاوی حقوقی در دادگاههای بینالمللی است.
دو: درحالیکه چنین اتفاق مهمی در ایالات متحده در حال وقوع است و عملا موضوع تروریسم دولتی برای دولت باراک اوباما و شخص او مصداق یافته؛ جریان سابقا اصلاحطلب به شکل عجیبی سکوت کرده و رسانههای این جریان حتی یک خبر نیز در اینباره منتشر نمیکنند(!) افشای آبروریزی همکاری آنلاین باراک اوباما در ترور دانشمندان هستهای ایران به چه دلیل خوشایند این جریان سیاسی در ایران نیست؟! جز وادادگی مفرط و نداشتن ذرهای استقلال معرفتی، آیا عاملی وجود دارد که یک جریان سیاسی را به چنین ورطهای بکشاند؟!
سه: اما نکته بسیار تاسفانگیز متوجه تلویزیون است. میتوان به جرات گفت رادیو و تلویزیون ظرفیتی معادل 90 درصد توان تبلیغی و ترویجی جمهوری اسلامی ایران را به هدر داده است. تصور کنید چنان آبروریزیای در این سطح و با این دامنه و مختصات که به اتاق جلسات کاخسفید و شخص رئیسجمهور آمریکا رسیده، در جمهوری اسلامی ایران اتفاق میافتاد. در این حالت آیا میشود یک برآورد امنیتی از واکنش احتمالی طرف مقابل در همه سطوح داشت؟
در ایالات متحده آمریکا، کتابی منتشر میشود که از نقش مستقیم باراک اوباما در ترور دانشمندان هستهای ایران و همچنین دستورات مستقیم وی برای خرابکاری ویروسی در برنامه اتمی ایران پرده برمیدارد. جمهوریخواهان کنگره در بستر رقابت انتخاباتی، معاونان و مشاوران اوباما را به دلیل نشت این اطلاعات فوقسری فراخواندهاند؛ آنگاه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران که به طرز مشکوکی سابقهای طولانی در فرصتسوزیهای اینچنینی دارد بهسادگی از کنار آن میگذرد؟!
نکته تاسفانگیز و بسیار مایوسکننده این است که وقتی در رسانهای به قواره «وطنامروز»، این آبروریزی آمریکایی در سلسله گزارشهایی به تفصیل بیان میشود؛ بهرغم انعکاس وسیع آن در دیگر رسانهها اما رادیو و تلویزیون در کمال حیرت از توجه به این اتفاق بسیار مهم چشمپوشی میکنند. مخاطبان «وطنامروز» در دامنهای مشخص قابل تعریفند که قاعدتا مدیران ارشد و میانی صدا و سیما در این محدوده قرار میگیرند. بنابراین به هیچ عنوان نمیتوان تصور کرد این سلسله گزارشها به اطلاع مدیران صدا و سیما نرسیده باشد.
بویژه آنکه خبرگزاریها و سایتهای خبری نیز به انعکاس آن پرداختهاند. بنابراین مدیران بزرگترین و عریضترین رسانه خاورمیانه یا از درک اهمیت آبروریزی اطلاعاتی- امنیتی در آمریکا عاجزند یا اینکه خدای ناکرده نیاتی دیگر دارند که در هر 2 حالت فاجعهبار است. فاجعه زمانی دردناکتر میشود که توزیع قدرت رسانهای در کشور به هیچ عنوان عادلانه نیست. هدررفت ظرفیتهای رسانهای در کشور یک ضعف روبنایی نیست بلکه یک آسیب امنیتی است. پرداخت بسیار ضعیف به موضوعات حیثیتی اگر در گذشته به ضعف مدیریت تنزل داده میشد؛ اینک موجب ایجاد شائبههای ناخوشایند میشود.
روز گذشته رسانههای آمریکایی در گزارشات متعددی درباره این افشاگری و در واقع آبروریزی امنیتی- اطلاعاتی، پیشبینی کردهاند باراک اوباما ناچار است در اینباره یک موضع سکوت طولانی اتخاذ کند. همین رسانهها در ادامه تصریح کردهاند در روزهای آینده باید شاهد حملات وسیع رسانهای جمهوری اسلامی ایران در قبال افشای این تروریسم دولتی باشیم. در ایران اما اهالی رسانه بر واقعیتی وقوف دارند که تحقق پیشبینی رسانههای آمریکایی را دشوار میکند. چه راهکاری برای خروج از این فرصتسوزی میتوان ارائه داد؟