پایگاه بصیرت:فرو ریختن سرمایههای اجتماعی اپوزیسیون در داخل کشور، بحران تازهای است که گریبان حامیان غربی این جریان را گرفته است؛ بحرانی که میتواند هزینههای گزافی را متوجه این حامیان از مسیر عدم اجرای صحیح برنامههای آنان در داخل ایران کند.درست با افول قدرت فتنهگران در داخل کشور و فرار بسیاری از رهبران و سرکردگان این جریان به خارج، فرو ریختن سرمایههای اجتماعی این جریانشدتی مضاعف به خود گرفت. این در حالی بود که فتنهگران که خود را با نام «جنبش سبز» معرفی میکردند، قدرتمندترین جریان معاند نظام جمهوری اسلامی در طول سی و اندی سال گذشته بودند که توانسته بودند نظر کشورهای دشمن ایران را به خود جلب کنند و از این مسیر کمکهای آموزشی و مالی زیادی را به جیب بزنند.در عین حال غربیها نیز حساب ویژهای روی این جریان باز کرده بودند و دیگر دیدگاهی نظیر دیدگاهی که به سلطنتطلبان و مجاهدین خلق داشتند، به فتنهگران سبز نداشتند. شاید در این میان مهمترین دلیل این تفاوت دیدگاه را بتوان اینگونه عنوان کرد که «جنبش سبز» برخاسته از میان کسانی بود که در انتخابات شرکت و وجههای قانونی داشتند و حمایت از این جریان میتوانست راهبردی پیشبرنده برای فشار به جمهوری اسلامی داشته باشد.
گرچه در ادامه و با افشای ماهیت پشت پرده این جریان، سقوط پایگاه اجتماعی جنبش سبز در ایران آغاز و پس از واقعه عاشورای سال ۸۸ و به دنبال آن حرکت عظیم مردمی در نهم دی همان سال شدت گرفت تا غربیها به دنبال راه حل تازهای برای فشار به ایران و تحقق آرزوی ۳۴ ساله خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی باشند.
تلاشهای نهادی غرب برای اپوزیسیونسازی در ایران
در عین حال این شکست در حالی بود که هزینههای کلانی از سوی نهادهای غربی فعال در عرصه جنگ نرم، برای این اپوزیسیونسازی در داخل ایران انجام شده بود. درست بر اساس گفته وزارت اطلاعات نزدیک به ۶۰ نهاد و بنیاد در قالب فعالیتهای انساندوستانه و فرهنگیکار اپوزیسیونسازی و حمایت از اپوزیسیون ایرانی را بر عهده داشته و دارند. به عنوان نمونه یکی از این نهادها که در عرصه جنگ نرم نیز بسیار معروف شده و نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز فعالیتهای براندازانه را دنبال میکند، بنیاد سوروس وابسته به یک یهودی ـ امریکایی به نام جورج سوروس است. نهادهای رسمی سیاست خارجی امریکا و رسانههای وابسته به آنها از جمله رادیو صدای امریکا معتقدند «جورج سوروس فردی نوعدوست و نیکوکار مشهوری است که به بسیاری از پروژههای گسترش دموکراسی و توسعه اقتصادی در سراسر جهان کمک میکند.» البته این طرز رویکرد منحصراً مختص چنین نهادهایی است و بسیاری از ناظران سیاسی و سیاستمداران کشورهای مختلف و مخصوصاً کشورهایی که به نوعی با پدیده «انقلابهای مخملی» مواجه شدهاند، نظری برخلاف این دارند.
«رادیو فردا» با پیروی از روزنامه «واشنگتن پست» فعالیتهای بنیاد سوروس در ایران را به محورهایی چون «کمکهای انساندوستانه» و «بهداشت عمومی» تقلیل داد، اما BBC به عنوان آژانس خبری دولت انگلیس از موضعی متفاوت معتقد است:«مؤسسه جامعه باز با هدف پیشبرد دموکراسی، رعایت حقوق بشر، اصلاحات اقتصادی، حقوقی و سیاسی. . . حمایت از رسانههای مستقل و. . . در کشورهای مختلف جهان فعالیت میکند.» اگرچه بسیاری از صاحبنظران سیاسی نیز به دور از تعارفات معمول دیپلماتیک و در چارچوب فکری دولتمردان نئومحافظهکاران امریکایی و البته به واسطه وجود اسناد مرتبط با فعالیت بنیاد سوروس در بسیاری کشورها، معتقدند هدف این بنیاد در کشورهای مختلف چیزی نیست جز «براندازی نرم و خاموش» و دیگر فعالیتها جنبه پوششی و کار ویژه منحرف نمودن اذهان را پیدا میکند.
از دید صاحبان این رویکرد، سوروس به منظور ظاهرسازی این مسئله سعی نموده در هر کشور فعالیتهای مالی و مطالعاتی را به همراه یکدیگر دنبال نماید. به عبارت دیگر، این بنیاد در کشورهای مربوط علاوه بر اینکه شرکتی را برای کسب ثروت و سرمایهگذاری تأسیس میکند، سازمانی مطالعاتی را برای چگونگی مصرف این درآمدها شکل میدهد و جالب آنکه این دو سازمان حق برقراری رابطه مستقیم یا حتی گفتوگو و تبادل نظر با یکدیگر را ندارند تا از این طریق راه بر هرگونه اتهام دولتها مبنی بر حمایت سوروس از مخالفین این کشورها بسته شود.
بازی با مهرههای سوخته
اما همان طور که گفته شد، تمام هزینههای کشورهای غربی به ویژه امریکا برای حمایت از یک اپوزیسیون مؤثر که بتواند در داخل ایران نقشآفرینی کرده و اهداف آنان را دنبال کند با شکست روبهرو شد، این در حالی بود که پیشتر نیز حمایت از گروهک تروریستی منافقین و همچنین حمایت از گروهکهای سلطنتطلب هم خود نتوانسته بود، در داخل ایران راه به جایی ببرد و البته تمام این موارد ناشی از ریزش شدید پایگاه اجتماعی این جریانات و عدماقبال عمومی نسبت به آنان بود.تمامی اینها در حالی است که بر اساس سیاست جدید ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی، این کشور به یک جریان فعال داخلی برای تأثیرگذاری این سیاستهای تازه خود نیاز داشت؛ سیاستهایی که از طریق ایجاد فشار اقتصادی از مسیر تحریمها، فضای روانی جامعه را بر هم زند و با یک جرقه توسط همین جریان فعال، آشوبهای اجتماعی که برگرفته از همین فشارهای اقتصادی است را در داخل ایران به وجود بیاورد، اما مشکل بزرگ در این مسیر آن بود که غربیها دیگر حاضر به انجام هزینه برای ایجاد یک جریان اپوزیسیون جدید در داخل ایران نبودند، بنابراین آنان تصمیم گرفتند تا از طریق کنار هم قرار دادن تمامی مهرههای اپوزیسیون قبلی ایران نظیر منافقین، سلطنتطلبان، فتنهگران سبز، نیروهای ملیمذهبی و چندین گروه دیگر و تجمیع توان تمام آنان این جریان را به وجود بیاورند. این موضوع علاوه بر اینکه میتوانست هزینه کمتری برای غربیها به همراه داشته باشد، نکته مثبت دیگری را نیز به همراه داشت و آن کنار هم قرار گرفتن تجارب گروههای اپوزیسیون بود، همچنین این موضوع کپیبرداری از تشکیل «شورای ملی» در برخی از کشورهای عربی بود که خود میتواند ابزار فشار تازهای علیه جمهوری اسلامی باشد.
تلاشی برای اتحاد اپوزیسیون
از این رو ایالات متحده اقدام به برگزاری نشستهای وحدت با این گروهها کرد. براین اساس، به گفته سایت وزارت اطلاعات، اولین نمایش به اصطلاح اتحاد اپوزیسیون در نشست استکهلم بود. جمعی از عناصر معاند نظام جمهوری اسلامی توسط «شهریار آهی» بهائی، سلطنتطلب، مشاور و همدست رضا ربع پهلوی به این نشست دعوت شده بودند. این نشست که ادعا میشد توسط بنیاد «اولاف پالمه» برگزار شده است، در حقیقت خرجش را سازمان جاسوسی سیا پرداخته بود. در این نشست اجازه حضور هیچ رسانهای را ندادند و علت این کار را درخواست بعضی شرکتکنندگان عنوان کردند. حضور نداشتن رسانهها برای پوشش خبری این نشست عامل تفرقه و دعوا بین عناصر ضدانقلاب شد و تعداد زیادی از دعوتشدگان نیز از شرکت در آن سر باز زدند.گفتنی است دعواهای اپوزیسیون به اینجا ختم نشد و عدهای به دلیل اینکه موضوع نشست آلترناتیوسازی بود در آن شرکت نکردند. جالبتر آنجا بود که «آهی» مسئول برگزاری، آلترناتیوسازی را موضوع نشست عنوان میکرد ولی حسن شریعتمداری عضو مؤسس گروهک جمهوریخواهان این مسئله را تکذیب مینمود.
در حالی که ضدانقلاب، سرگرم حل و فصل و لاپوشانی افتضاح نشست استکهلم بود، خبر برگزاری نشستی دیگر در تاریخ ۱۲ اسفند یعنی روز برگزاری انتخابات، رسانهای شد. پس از حضور پرشور ۶۴ درصدی مردم در انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی و همچنین برملا شدن یکی پس از دیگری پروژههای ضدایرانی سرویسهای جاسوسی استکبار به دست سربازان گمنام امام زمان(عج)، اربابان امریکایی و انگلیسی ضدانقلاب را به عناصر شرکتکننده در نشست واشنگتن مظنون کرد، به همین دلیل نشست واشنگتن نیز در تاریخ فوقالذکر لغو گردید.پس از گذشت یک ماه از آن تاریخ، باز دستگاههای جاسوسی دست به کار شدند تا نشستی در واشنگتن، برای خارج کردن اپوزیسیون از گیجی ناشی از سیلی محکم ملت ایران در ۱۲ اسفند برگزار کنند. نشست واشنگتن با عنوان«گذار به دموکراسی» با پول حکومت پادشاهی عربستان سعودی برگزار شد. کنفرانس «گذار به دموکراسی» یکی از برنامههای میز ایران در سازمان سیا میباشد که هدف از آن گرد هم آوردن طیفها و گروهکهای مختلف برانداز و محارب و فرقههای استعمار ساخته و ایجاد همگرایی عملیاتی میان آنهاست.
از اعضای اصلی برگزارکننده این نشست میتوان به آرام حسامی سخنگوی گروهک سکولارهای سبز و محمد تهوری همسر فاطمه حقیقتجو اشاره کرد. برگزارکنندگان بر آن بودند تا این کنفرانس را به شکل کاملاً محرمانه و در پوششی مخفی در هتل همپتون برگزار کنند اما تجربه تلخ ناکامی برگزاری کنفرانس استکهلم، اجازه این کار را به آنها نداد.قبل از نشست واشنگتن بود که علی افشاری عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت در مقالهای از چگونگی عملی کردن اتحاد اپوزیسیون پرده برداشت. وی در این مقاله مدل شورای ملی مقاومت منافقین را راهکار اجرایی حال حاضر برای اتحاد ضدانقلاب معرفی میکند. نشست آخر این نیروهای اپوزیسیون نیز در پراگ جمهوری چک برگزار شد؛ نشستی که در پی دو نشست قبلی بود و افرادی نظیر محسن سازگارا از عوامل سازمان سیا برگزار شد؛ نشستی که همانند چند نشست دیگر تنها با ایراد سخنرانیهای فکاهی و شکمچرانی اپوزیسیون همراه شد و دستیافت دیگری نداشت. اما تمامی این نشستها در حالی برگزار شد که هنوز کوچکترین نقطه مشترکی در میان اپوزیسیون برای ایجاد اتحاد دیده نمیشود و در عین حال وجود تحریمهای اقتصادی خود به نقطه قوتی برای ایجاد وحدت میان ایرانیان تبدیل شده تا کشورمان از طریق این وحدت نه تنها فراز و فرودهای این روزها را پشت سر بگذارند، بلکه در ادامه به کشوری قدرتمند در سطح جهان تبدیل شود.
حسن کوشا