تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۸  ، 
کد خبر : ۲۶۰۶۹۰

بازخوانی خبری - تحلیلی 9 دی از هشت ماه دفاع مقدس نرم و چگونگی رفتار خواص (بخش دوازدهم)


 فاز اول پروژه در زمان کلینتون کلید خورد

در آغاز دوره دوم ریاست جمهوری کلینتون در سال 1997، استراتژی جدیدی علیه ایران پایه‌گذاری شد که مبتنی بر طرح بازسازی شده فروپاشی شوروی بود. در این طرح نقاط قوت سیاست مهار نظیر تضعیف بنیه مالی و اقتصادی کشور، کاستن از موقعیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران از طریق تداوم تحریم‌های همه‌جانبه اقتصادی و ممانعت از توسعه صنایع نفت و گاز و ضربه‌زدن به اقتصاد داخلی ایران با هدف افزایش نارضایتی‌های عمومی همچنان به قوت خود باقی می‌ماند و به موازات آن سرمایه‌گذاری برای ایجاد پایگاههای داخلی، نفوذ در مطبوعات، مزدورسازی و افزایش بحرانهای داخلی و گسترش تخاصمات میان جناح‌های سیاسی و سوق دادن جامعه به سمت تشنج و بالا بردن تب اصلاحات و ایجاد بحران ناکارآمدی و ترویج اصلاح‌طلبی مخرب و اصلاحات به سبک آمریکایی برای شکست حکومت اسلامی و نفی تئوری حکومت دینی در دستور کار قرار گرفت.

در این دوران آمریکایی ها و صهیونیست‌ها دیگر در پرده و لفافه سخن نمی‌گویند. سرمایه‌گذاری‌های آنان برای ایجاد پایگاه های داخلی علنی است. صراحتاً در کنگره آمریکا بودجه برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تصویب می‌شود و سخنگویان نظام سلطه جهانی آشکارا فرهنگ کشور ما و اسلام عزیز را هدف قرار داده‌اند و مبارزه مستقیم با مبانی دینی و ارزش‌های الهی را بی‌محابا عنوان می‌کنند و برای نمونه‌ "گری سیک" از اعضای برجسته سازمان CIA و مشاور سابق امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا و از اعضای مرکزیت سازمان دیده‌بان حقوق بشر صراحتاً طی مصاحبه‌ای اعلام می‌دارد: «من چگونه خوشحال نباشم از اینکه در ایران موج تازه‌ای برپا شده که مصمم است طومار حکومت اسلامی را در هم بپیچد و حکومتی نظیر حکومت ایران در دوران شاه و عربستان سعودی را روی کار بیاورد.

خواست ما و دولت آمریکا این است که دین در سیاست دخالت نکند. البته هر کس که بخواهد می‌تواند آزاد باشد و آنقدر نماز بخواند و تسبیح بچرخاند که پوست انگشت و پیشانی‌اش ضخم شود. من در ایران روشنفکرانی را دیدم که اشاره‌های ما را دنبال می‌‌کنند؛ آنها ششلولی بالا برده‌اند تا هر کس و هر چه با آمریکا ناسازگار است را هدف قرار بدهند» در اینجا خبرنگار از او می‌پرسد مثلاً چه چیز را هدف قرار بدهند؟ گری سیک در پاسخ می‌گوید: «مثلاً حتی ولایت فقیه را که من فکر می‌کنم در صحرای طبس تکنولوژی برتر ما را با اراده خود دفن کرد.» هم چنین "ریچارد مکمن" مشاور کاخ سفید و سیاست‌مدار معروف آمریکایی در اوایل سال 2000 اعلام داشت «با روی کارآمدن اصلاح‌طلبان در ایران ظاهراً روزهای تلخ سرگردانی آمریکا سپری شده است و از این پس باید شاهد فروریختن ستونهای این نظام سرکش و مهار نشدنی(جمهوری اسلامی ایران) باشیم.» از سوی دیگر ، "هنری پرکت" مسئول سابق امور ایران در وزارت خارجه آمریکا طی مصاحبه‌ای در سال 1999 اعلام می‌دارد «اگر موجی که در مطبوعات اصلاح‌طلب ایران با تز امکان ارتباط با آمریکا شروع شده و حالا به تردید در اساسی‌ترین وجوه انقلاب اسلامی مشغول است بتواند از حریم روحانیت عبور کند و از آن طریق ولایت‌فقیه را بر کشتی تردید سوار کند بار سنگینی از دوش آمریکا برداشته خواهد شد.»

در دوران اصلاحات، آمریکایی‌ها شمشیرها را از رو بستند و با دخالت آشکار در امور داخلی ایران به دنبال فروپاشی نظام و احیای تسلط همه‌جانبه خود بر مقدرات ملت ایران بودند و از طریق امپریالیسم خبری و امپراطوری عظیم رسانه‌ای خود و صرف هزینه‌های سرسام‌آور مالی به دنبال نفوذ در مراکز فرهنگی- دانشگاهی و مطبوعاتی کشور و استحاله فرهنگی بودند و در این راستا به تربیت کادر و مزدورسازی اشتغال داشتند و دارند. حتی اقداماتی تحت عنوان اصلاح‌طلبی از سوی روشنفکران سکولار و منوّرالفکرهای وابسته در ایران صورت پذیرفته که بسیاری از تحلیل‌گران غربی را نیز به تعجب و شگفتی وادار ساخته است.

این عناصر دقیقاً ابعاد استراتژی آمریکا و غرب را برای فروپاشی شوروی در ایران به مرحله اجرا گذارده‌اند و در این مسیر برای خوشایند سلطه‌گران غربی و استثمارگران صهیونیسم آنچنان خوش‌رقصی می‌کنند که حیرت بسیاری از محافل مستقل غربی را نیز برانگیخته است؛ برای نمونه الکساندر آلدره نویسنده مشهور فرانسوی در گفتگو با نشریه لیبراسیون در تحلیل اوضاع فرهنگی و مطبوعاتی ایران چنین اظهار نظر می‌کند: «من در هیچ کجای دنیا و در هیچ انقلابی از انقلاب‌های تاریخ ندیده و نشنیده‌ام که روشنفکران یک جامعه در کشاکشی ویرانگر، بنیان‌های پولادین جامعه خود را با پتک تحلیل‌ها و رفتارهای سیاسی، درهم بکوبند اما این اتفاق بی‌سابقه در انقلاب ایران در حال انجام است. »

فتنه 88 : ترکیبی از گزینه 2 و گزینه 3

سه گزینه «کودتا»، «شورش» و «انقلاب مخملی» از سال 2000 به بعد به عنوان راهکاری به‌منظور فروپاشی از درون نظام جمهوری اسلامی، برای شبکه استراتژیست‌های صهیونیستی – آمریکایی مطرح بود. در این تحلیل مجالی برای بیان تمایزات این سه گزینه نیست اما از آن جایی که فتنه 88 در فاز اول خود منطبق با گزینه انقلاب مخملی و در فاز بعدی خود در راستای گزینه شورش طراحی شده بود، به تبیین گزینه انقلاب مخملی می‌پردازیم. طرفداران گزینه انقلاب مخملین معتقد بودند طیفی از مخالفان نظام کنونی در ایران از حامیان آمریکا هستند و آنهایی که حامی آمریکا نیز نمی‌باشند بخش قابل توجهی از آنان، برای آمریکا بی‌دردسر هستند. آنها بیان می‌داشتند که انقلاب رنگی در ایران می‌تواند با رهبران «عمل‌گرا» کار خود را آغاز کند و در معرفی رهبران عمل‌گرا، آن‌ها را کسانی می‌دانستند که مشکلات نظام کنونی را شناخته و سعی در انجام اصلاحات تا جایی دارند که نظام تحت فشار معضلات و تنش‌های درونی از هم فروپاشد. بنابراین طرفداران این گزینه، اصلاح‌طلبان و رهبران عمل‌گرا را عناصر مستعد و خط‌شکن این حرکت می‌دانستند که البته صرفاً برای فتح سنگرها مناسب هستند و نه برای فردای پیروزی.

آنان معتقد بودند که این اقدامات می‌تواند با تظاهرات و آشوب‌های خیابانی همراه شده و تا بی‌اعتباری دولت پیش رود؛ کاری که آمریکا آن‌را در صربستان، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان تجربه کرده است. طرفداران این گزینه دولت آمریکا را یکی از نقش‌آفرینان اصلی می‌دانستند و معتقد بودند این دولت باید نقش چندگانه و ترکیبی را در این خصوص عهده‌دار شود. کمک مالی، کمک به سازماندهی مخالفین داخلی؛ حمایت پنهانی از اردوکشی‌های خیابانی؛ حمایت لجستیکی خصوصاً دستگاههای ارتباطی و اینترنت؛ پشتیبانی‌های رسانه‌ای خصوصاً برجسته کردن کاستی‌ها و مشکلات جمهوری اسلامی ایران و تبدیل کردن رهبران مخالف به چهره‌های برجسته و شاخص؛ حمایت گسترده‌تر مالی از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی ماهواره‌ای فارسی‌زبان؛ افزایش و تعمیق تحریم‌های اقتصادی و برخی فشارهای نظامی از جمله نقش‌های چندگانه معرفی شده بود که در جهت بی‌اعتبارسازی نظام جمهوری اسلامی، آماده‌سازی مردم برای رویگردانی و مقبول نمودن و اعتباربخشی به رهبران دلخواه آمریکا و حمایت از پیشنهادات کانون‌های فکری آمریکایی در این خصوص، به کار آیند. طرفداران این گزینه پیدا کردن رهبران مؤثرتر را اصلی‌ترین عامل موفقیت آمریکا در اجرای انقلاب رنگی می‌دانستند (بازی یا تردید انتخاب گزینه "میرحسین" یا " خاتمی" در این راستا قابل ارزیابی است) و در خصوص آن می‌گفتند:

باید افرادی را پیدا کرد که از حمایت‌های مردمی برخوردار باشند حتی اگر همانند لنین(توسط آلمان) به طور محرمانه از خارج به داخل فرستاده شده باشد. علاوه بر این یکی دیگر از عوامل پیروزی این گزینه‌ را قفل شدن نهادهای امنیتی ایران- که توانمندی‌های خوبی از خود نشان داده‌اند- ذکر کرده بودند یعنی اینکه نهادهای امنیتی یا نخواهند یا نتوانند علیه انقلاب رنگی وارد عمل شوند. طرفداران این گزینه، جنبش اصلاح‌طلبی را بهترین کاندیدای اجرای انقلاب رنگی در ایران معرفی می‌نمودند و در همین راستا قبل از فتنه 88 اعلام می‌کردند شواهد زیادی وجود دارد که بسیاری از شخصیت‌های درون این جنبش در خلال دو دهه گذشته آشکارا به دنبال سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی آن با یک دموکراسی سکولار بوده‌اند؛ هرچند برخی از آنها هنوز به‌دنبال تغییراتی خاص و در درون نظام می‌باشند. طرفداران انقلاب رنگی یا کودتای مخملین با بذل توجه به قشر روشنفکران و اهمیت آن در تاریخ سیاسی ایران به‌عنوان یکی از عوامل شکل‌دهنده افکار، داشتن جای پا در میان آنان را از پیش‌شرط‌های انقلاب رنگی معرفی می‌نمودند و معتقد بودند در جامعه روشنفکری ایران زمینه‌های مناسبی برای همراهی وجود دارد.

آنان همچنین بر روحانیون نیز تأکید کرده و دانشجویان، کارگران و سازمان‌های جامعه مدنی را نیز عناصر مهم در ایجاد یک انقلاب رنگی معرفی می‌کردند که دولت آمریکا باید به نحو مناسب و شایسته‌ای درصدد بهره‌برداری از آنان برای اجرای یک انقلاب رنگی باشد."کارل گرشمن" مدیر بنیاد ملی برای دموکراسی، مشاور کیسینجر و محقق خانه آزادی یکی از تئوریسین‌های انقلاب مخملین خصوصاً در چارچوب فروپاشی از درون می‌باشد. وی در مقاله‌ای که به همراه "مایکل‌ آلن" با عنوان «یورش به حمایت از دموکراسی» در شهریور 85 نوشت، طرح یاوری به آنچه دموکراسی خوانده می‌شود را مطرح نمود. وی در این طرح حمایت همه‌جانبه از سوی دولت آمریکا، نهادهای مالی بین‌المللی، اتحادیه اروپا و بنیادهای غیر دولتی و یا پوششی به نفع باندها، گروهها، افراد ماجراجوی متمایل به فعالیت سیاسی علیه دولت‌های مستقل خصوصاً جمهوری اسلامی ایران را به شدت توصیه کرده بود.

"گرشمن" به خاطر حل تناقض تئوریک در خصوص برخورداری جمهوری اسلامی از مهم‌ترین شاخصه‌های مردم‌سالاری، مفهوم «نظام‌های پیوندی» را مطرح می‌کند و در ساماندهی عملیات القایی و روانی خود برای مخاطبان بیان می‌دارد که حکومت‌های پیوندی حکومت‌هایی هستند که وارد مرحله مردم‌سالاری شده‌اند اما نتوانسته‌اند مسیر را به طور کامل طی نمایند؛ چرا که یا اصلاح‌طلبان کنار گذاشته شده‌اند و یا اینکه از همان آغاز، حرکت‌های مردم‌سالارانه به کندی پیش رفته است. لذا این رژیم‌ها در عین حالی که نهادها و مکانیسم‌های مردم‌سالاری نظیر احزاب، انتخابات و رسانه‌ها را دارند اما عموماً این نهادها و مکانیسم‌ها دستکاری شده و تحت هدایت خود حکومت می‌باشند.(البته این تحلیل شکل تغییر یافته همان انگاره غربی است که روح دموکراسی، « سکولاریسم» است!! ضمنا صورت دیگر این تحلیل می‌گوید ماهیت دموکراسی باید موجب" ثبات نظام سرمایه داری" شود!!!)

حمایت از فراریان: فرایند جاسوس پروری مدرن!

فرایند عملیاتی سازی انقلاب مخملی بحث مبسوطی را می‌طلبد اما به عنوان یکی از مهمترین ارکان این فرایند، مقوله نخبه‌سازی و جاسوس پروری(در معنای مدرن آن که شامل نیروهای خودآگاه و نیمه آگاه فکری و دانشگاهی و هنری می‌شود) را مورد بررسی قرار می‌دهیم. جذب روزنامه‌نگاران و شخصیت‌های دولتی دوران موسوم به اصلاحات به اسم بورسیه تحصیلی و پژوهشگر توسط مؤسسات فکری آمریکا و نیز اعطای بیش از 50 جایزه به بهانه‌های مختلف در چند سال اخیر به آنان از راه‌کارهای اتاق‌های فکر آمریکایی در این خصوص بوده است. این فراریان پس از حضور در موسسات مذکور با پشت کردن به عقاید و خصلت‌هایی که در سابق هرچند به صورت ظاهری حفظ می‌کردند، تماماً به سخنگوی اندیشه‌ها و خواسته‌های غرب تبدیل شدند، به‌طوری که برخی افراد همچون مهدی خلجی و محسن سازگارا در موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، از آمریکا می‌خواهند به ایران حمله کنند. برخی از افراد بورسیه در این مراکز عبارتند از: محسن سازگارا (موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن و موسسه جورج بوش) ؛ مهدی خلجی (موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن)؛ فاطمه حقیقت‌جو(بنیاد سوروس)؛ مجید محمدی(بنیاد سوروس)؛ امیرعباس (سیاوش) فخر‌آور (موسسه امریکن اینترپرایز)؛ عباس میلانی، بهرام بیضایی، محسن نامجو و محمدرضا شجریان (موسسه هوور)؛ هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو، مهرانگیز کار، حسین بشیریه، سیامک نمازی، علی افشاری و منوچهر محمدی‌(بنیاد ملی برای دموکراسی)؛ کریم سجادپور (بنیاد صلح بین‌المللی کارنگی)؛ آمیل ایمانی (بنیاد دموکراسی در ایران) و اکبر عطری (کمیته خطر جاری).

نخبه‌سازی کاذب

برجسته‌کردن فتنه‌گران و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب روشنفکر، فعال حقوق بشر، آزادی‌خواه، اندیشمند و غیره نیز از دیگر شیوه‌های موسسات غربی است که غالباً با استفاده از رسانه‌های تحت اختیار خود جنبه تبلیغاتی گسترده‌ای به‌آن می‌بخشند. در این روش تلاش می‌شود رقیبانی از درون جامعه هدف برای شخصیت‌های اصلی و رهبران داخلی ایجاد گردد. شیرین عبادی، محسن کدیور، اکبر گنجی، سروش، زهرا رهنورد و مهدی کروبی از مصادیق این شخصیت‌سازی کاذب بوده‌اند. در مورد آخر، نشریه فارین‌پالیسی مهدی کروبی را به عنوان یکی از 100 متفکر برجسته جهان در سال 2010 انتخاب کرد که موجب خنده حتی فتنه‌گران و حامیان خارجی آن‌ها نیز شده بود.

ایجاد اتحاد در اپوزیسیون خارجه‌نشین

این پروژه یکی از اصلی‌ترین اهداف خود را ایجاد اتحاد میان گروه‌های ضد انقلاب خارجه‌نشین قرار داده است. آنان از لابی‌ها، نهادها و سیاسیون متنفذ متمایل به خود نهایت استفاده را به عمل می‌آورند تا بتوانند گروه‌های ورشکسته، ضعیف و سست‌بنیان خارجه‌نشین را به یکدیگر متصل کرده و یک اتحاد هرچند مصنوعی ایجاد نمایند. برای این منظور آنان طرح‌های مختلفی مانند طرح‌ تشکیل کنگره ملی، پارلمان و یا دولت در تبعید را مطرح کرده‌اند. بر همین اساس "عباس میلانی" و "لری دایموند" وجود اپوزیسیون متحد را یک ضرورت می‌دانستند و معتقد بودند این اپوزیسیون می‌تواند متشکل از گروه‌های مختلف سیاسی جدید و قدیم باشد. آنان بر روی مهاجران ایرانی نیز انگشت گذاشته و پیشنهاد می‌کردند که از آنان به عنوان پیاده‌نظام استفاده شود.

بر اساس چنین توصیه‌هایی به نظر می‌رسد خارج شدن بخشی از گروهک‌ تروریستی مسعود رجوی تحت عنوان شورای ملی مقاومت از فهرست گروه‌های تروریستی توسط دادگاه بدوی اتحادیه اروپا در همین راستا و به منظور تقویت گروه‌های ضد انقلاب بود تا جایی که اروپاییان حاضر شدند برای نجات مجموعه ورشکسته ضد انقلابیون خارجه‌نشین آشکارترین گروه تروریستی را از فهرست تروریست‌ها خارج‌ نمایند تا شاید بتوانند از طریق تجربیات اندوخته شده باندهای جنایتکار و مزدور که در تبانی با صدام حسین دست آنان به خون ملت ایران آغشته است، کاری از پیش برند.(البته این تاکتیک برای استفاده در گزینه 2 یعنی آشوب که فاز دوم فتنه 88 بود نیز طراحی شده بود)

دیپلماسی سیاه: تقابل از طریق تعامل!

یکی دیگر از محورهای متودولوژیک و معرفی شده در چارچوب گزینه کودتای مخملین، «دیپلماسی سیاه» است. آ این راهبردها توسط واشنگتن از دهه 80  در اروپای مرکزی و شرقی مورد استفاده قرار گرفته و در چند سال اخیر نیز «تجربیات رنگارنگ» در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان که با موفقیت همراه بوده، به آنها افزوده شده است. مقصد اصلی دیپلماسی سیاه، سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق ایجاد روابط سیاسی و رسمی و استفاده از نخبگان اپوزیسیون می‌باشد. به نظر می‌رسد این رهیافت بر این تحلیل استوار باشد که در داخل جمهوری اسلامی به علت وجود زمینه‌ها و بسترهای رشد دموکراسی و وجود گزاره‌های دموکراتیک در نظام فعلی، فرصت‌های مناسب برای پیشبرد راهبرد و اهداف سرنگونی حکومت فراهم خواهد آمد، که در این چارچوب، وجود روابط سیاسی، منابع و امکانات آمریکا برای اقدام علیه جمهوری اسلامی را افزایش خواهد داد. «دیپلماسی سیاه» که آن را می‌توان تقابل‌گرایی تعامل‌گرایانه نیز نامید، بیشتر از سوی مؤسساتی چون «کمیته خطر کنونی» ، «بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی» ، «موسسه هوور» و «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» ترویج گردیده است.

 اعطای بورسیه به مخالفان: دیپلماسی شکار نخبگان!

اعطای بورسیه به مخالفان دیگر کشورها که از راهکارهای تمامی موسسات برانداز غربی می‌باشد نیز یکی دیگر از راه‌های نفوذ اندیشه‌های بنیاد سوروس در ایران بوده است. هرچند بنیاد سوروس، خود اطلاعات چندانی را در مورد اشخاص بورس‌شده ارائه نمی‌دهد، ولی اطلاعات حاکی از بورس حداقل دو ایرانی در این موسسه است: فاطمه حقیقت‌جو، نماینده اصلاح‌طلب مجلس ششم و مجید محمدی، از اعضای فراری حلقه کیان که به عنوان جامعه‌شناس و تحلیل‌گر برای رادیو فردا کار می‌کند. فاطمه حقیقت‌جو، عضو دفتر تحکیم وحدت بود که با نقش‌آفرینی در اغتشاشات دوره اصلاحات مورد توجه حزب مشارکت قرار گرفت و به‌همراه فهرست این حزب وارد مجلس ششم شد. او از چند سال پیش به‌همراه همسر خود «محمد تهوری» از کشور گریخته و به استخدام موسسه خانه آزادی آمریکا(نشریه اینترنتی گذار) درآمده است. حقیقت‌جو پس از تحولات ریاست جمهوری کشورمان، در تجمع عده‌ای از عناصر منافقین در بوستون آمریکا، از آن‌ها حمایت کرده و گفته بود «همه ما با دیدگاههای مختلف دور هم جمع شدیم، یکی ممکن است سلطنت‌طلب باشد، یکی دیگر ممکن است عضو مجاهدین[منافقین] باشد، همه ما یک هدف مشترک داریم.»

حقیقت‌جو که اکنون در مرکز مطالعات زنان دانشگاه بوستون ماساچوست تدریس می‌کند، پیش از این به پاس خیانت به کشورش توانسته بود در سال 1387 جایزه «پیشرفت» دانشگاه ایالتی کنکتیکت را از آن خود کند. وی در مراسم اهدای این جایزه، اظهار داشت: «در تلاشیم که حق مسافرت زنان بدون اجازه همسر، حق حضانت و همچنین ازدواج بدون اذن پدر در ایران را پیگیری کنیم.» مجید محمدی که مدرک مهندسی برق و الکترونیک خود را از دانشگاه شیراز در سال 1984، کارشناسی ارشد فلسفه را از دانشگاه تهران در سال 1990 و دکترای جامعه‌شناسی را از دانشگاه استونی بروک (نیویورک) در سال 2006 دریافت کرده است، پژوهشگر مهمان در «موسسه مطالعات جهانی» وابسته به دانشگاه "استونی برک" در نیویورک بوده و با سایت «گذار» وابسته به خانه آزادی نیز همکاری داشته و بین سال‌های 2001 تا 2005، به صورت هفتگی مقالاتی را برای سایت گویا (متعلق به حسین باستانی) می‌نوشت.

وی پیش از مهاجرت به آمریکا در سال 2000 نیز مقالات خود را در ماهنامه کیان و روزنامه‌های زنجیره‌ای منتشر می‌ساخت. تأکید بر تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388؛ اذعان به مخملی بودن تلاش‌های فتنه‌گران برای تغییر نظام در ایران؛ زیر سؤال بردن احکام اسلامی؛ توهین به رهبری نظام؛ تمسخر باورهای مذهبی؛ ایجاد شایعه؛ حمایت از سران فتنه و حامیان سرشناس آن‌ها در داخل و دفاع از همجنس‌گرایی از جمله نوشته‌های ژورنالیستی این فرد به اصطلاح جامعه‌شناس است. محمدی که راه موفقیت طیف موسوم به اصلاح‌طلبان را عبور از اسلام و اسلام‌گرایی می‌داند؛ در مقاله‌ای در رادیو فردا در دی‌ماه 1389، به طور غیر مستقیم جاسوس‌بودن امثال خود را تأیید و از این کار به عنوان یک شغل نام می‌برد: «اعدام جاسوس کار غیر عقلانی است... اعدام، هیچ کشوری را از جاسوسی بازنمی‌دارد... جاسوسی در دنیای امروز یک شغل و پیشه است و نه یک عمل غیر اخلاقی که با محکومیت کاهش یابد. وقتی همه کشورها مرتکب این عمل می‌شوند، غیر اخلاقی اعلام کردن آن ریاکارانه است...

در بازار اطلاعات همه در پی عرضه و کسب اطلاعاتند.» امثال محمدی امروز ممکن است از اعتراف به جاسوسی احساس شرمساری نکنند و آنرا پدیده‌ای مدرن و سوداگری آبرومندانه تلقی نمایند، اما مهم این است که در موارد بسیاری نقطه شروع این «صید شدن» چندان آگاهانه و با سوء نیت نبوده است. نخبه‌سازی، دیپلماسی سیاه، دیپلماسی علمی، ارتباطات آکادمیک و یا هر عنوان دیگر صرفا از یک طراحی واحد پرده بر می‌دارد: «در امواج متلاطم شبهات فکری و وسوسه‌های نفسانی، شناگری که بی هدف و بی بصیرت شنا کند، به سمت کوسه هایی می رود که در انتظار او نشسته اند؛ هرچند او شناگر ماهر و مبرزی باشد نتیجه معلوم است...»

افشاگری فرمانده سپاه از صحبت‌های در گوشی محافل نفاق

10 شهریور: سرلشكر محمد علي جعفري فرمانده كل سپاه و عضو شوراي عالي امنيت ملي در جمع پيشكسوتان دفاع مقدس گفت: «آقاي موسوي خوئيني‌ها در بهمن 87 اينگونه مي‌گويد: ما بايد بياييم و توان بگذاريم تا به هر قيمتي رهبري را از تخت پايين بكشيم. او بايد بفهمد كه اين مملكت آنطور نيست كه ايشان هر جور بخواهد به هر سمت بكشد. خاتمي و يارانش اكنون كلي تجربه دارند.» آقاي ابطحي در اعترافات خود مي‌گويد: «خاتمي و فاتح و مهدي هاشمي رفسنجاني مي‌گفتند كه برنده شدن در اين انتخابات خيلي با انتخابات گذشته فرق مي‌كند. در اين صورت جريان اصولگرا و رهبر ديگر نمي‌توانند سرشان را بلند كنند و اين معناي يكسره كردن كار است. يعني رسيدن به يك نظام با ولايت فقيه بسيار ضعيف شده يا بدون ولايت فقيه جا بيفتد. اعتراضات در انتخابات كاملا برنامه‌ريزي شده بود.» آقاي خاتمي در بهمن 87 مي‌گويد: «اگر در اين انتخابات احمدي‌نژاد سقوط كند، عملاً رهبري حذف مي‌شود، اگر به هر قيمتي و به هر شكلي اصلاحات دوباره به قوه اجرايي بازگردد، ديگر رهبري، اقتداري در جامعه نخواهد داشت.

سقوط اصولگرايي به معناي پايان اقتدار رهبري تلقي مي‌شود و با شكست اصولگرايان بايد قدرت رهبري را مهار كرد» آقاي بهزاد نبوي مي‌گويد: «بايد سعي كنيم احمدي‌نژاد را كانديداي رهبري معرفي كنيم كه اگر شكست خورد، رهبري شكست خورده باشد. ما يك بار اين كار را در خرداد 76 انجام داديم كه ضربه سنگيني بود و به سختي از جا بلند شدند، اكنون بايد ضربه نهايي را به رهبري بزنيم. «آقاي عطريان‌فر اعتراف مي‌كند كه تاجزاده در انتخابات مي‌گفت اگر بتوانيم ببريم، با تجربياتي كه در اين سال‌ها كسب كرده‌ايم به راحتي مي‌توانيم رهبري را مهار كنيم. شايد تنها كسي كه انقلاب مخملي در ذهنش كاملا تئوريزه شده بود و بدون آنكه اسمش را بياورد همان ايده‌ها را مطرح مي‌كرد، آ‌قاي تاج‌زاده بود» ابطحي در رابطه با هدف اصلاحات نیز مي‌گويد:

«هدف اصلاحات حذف عنوان ولايت فقيه و رهبري ديني و تغيير حاكميت انقلابي و ديني به حاكميت عرفي و سكولار است» ابطحي استراتژي‌هاي اصلاحات را اينگونه بيان مي‌كند: «1- دين‌ستيزي؛ يعني بي‌توجهي و غيرارزشي معرفي كردن دينداري و دينداران. 2- رواج بي‌بند و باري كه مهمترين شكل آن بي‌تفاوت كردن دختران و پسران نسبت به رابطه با يكديگر بوده است. 3- حذف نمادهاي ديني و انقلابي» ابطحي مي‌گويد «سعي مي‌شد در جلسات كم كم عكس امام و رهبري حذف شود.»

گره‌های ذهنی را باز کنید

14 شهریور: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری گزارش داد: مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از فرهيختگان و هنرمندان تاکید کردند: "در اين جنگ نرم وظيفه مجموعه فرهنگي اين است كه هنر را تمام عيار و با قالبي مناسب به ميدان آورد تا اثرگذار شود." ایشان تصریح کردند: "در حوادثِ فتنه‌‌‌‌‌‌‌گون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد يك شاعر هم مثل ديگران گول بخورد، فريب بخورد و بى‌‌‌‌‌‌‌بصيرتى به سراغش بيايد، اين خيلى دون شأن يك انسان هنرى و يك انسان فرهنگى است.

پس بايد حقيقت را فهميد؛ بعد هم بايد همان حقيقت را تبليغ كرد. نمي‌شود با شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياسى- شيوه‌‌‌‌‌‌‌هاى سياستگران و سياستمداران - در عالم فرهنگ حركت كرد، اين خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌گشائى كرد؛ بايستى حقيقت را باز كرد، بايستى گره‌‌‌‌‌‌‌هاى ذهنى را باز كرد. و اين تبيين لازم دارد، يعنى همان كار انبياء ... جنگ نرم يك واقعيت است، يعنى الان جنگ است. البته اين حرف را من امروز نمي‌زنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - هميشه اين را گفته‌‌‌‌‌‌‌ام؛ بارها و بارها. علت اين است كه من صحنه را مى‌‌‌‌‌‌‌بينم؛ چه بكنم اگر كسى نمى‌‌‌‌‌‌‌بيند؟! چه كار كند انسان؟! من دارم مى‌‌‌‌‌‌‌بينم صحنه را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم تجهيز را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائى‌‌‌‌‌‌‌ها را، مى‌‌‌‌‌‌‌بينم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غيظ به هم فشرده شده عليه انقلاب و عليه امام و عليه همه‌‌‌‌‌‌‌ اين آرمانها و عليه همه‌‌‌‌‌‌‌ آن كسانى كه به اين حركت دل بسته اند را."

خودم نفهمیدم کی کشته شدم!

احمد کارگر نجاتی که طبق ادعای سایت نوروز، در قطعه ۲۱۳ رديف ۱۵ شماره ۳۵ بهشت زهرای تهران دفن شده بود، با مطلبی که در وبلاگ شخصی خود منتشر کرد به صورت طنز به این موضوع پرداخت و نوشت: «چند وقتيه حرف از دفن مخفيانه اجساد مي‌زدن و من باور نمي‌كردم! اما واقعا اين دفن مخفيانه رو به قدري استادانه انجام دادن كه حتي خود من هم نفهميدم كي دفن شدم. اصلا اونقدر كارشون خوب بلد بودن كه نفهميدم كي كشته شدم. عجب دنيائيه اين دنياي بعد از مرگ. همه چي عين قبل از مردنه و اصلا هيچي تغيير نكرده. البته هنوز كسي براي سؤال و جواب سراغم نيومده. يا شايد سوال و جواب هم مخفيانه انجام شده كه خودم نفهميدم! نكته جالبتر اينكه  علت مرگم رو ضرب و شتم در بيمارستان عنوان كردند. و باز نكته بسيار جالبتر اينكه الان من در قطعه ۲۱۳ رديف ۱۵ شماره ۳۵ دفن شدم!»

حمایت از افشاگری سردار جعفری

15 شهریور: روح ا... حسینیان نماینده مردم تهران در مجلس در جمع خبرنگاران در مورد اظهارات سردار جعفری و اینکه آیا این سخنان به برگرداندن آرامش به جامعه کمک می‌کند یا بیشتر موجب التهاب‌آفرینی می‌شود، اظهار داشت: «من اعتقادی به آرامشی که بدنه مفسدین دستگیر بشوند و سران آزاد باشند، ندارم. فرمانده سپاه، عضو شورای عالی امنیت ملی است و قطعا اطلاعات و اخباری داشتند که آمدند آنها را مطرح کردند.» وی با بیان اینکه اظهارات سردار جعفری خبرهای مهمی بود که قطعا باید مقامات امنیتی و کسانی‌که مسئول اطلاعات کشور هستند اینها را مد نظر قرار بدهند، اظهار داشت: «معتقدم هرگز آرامشی در کشور بوجود نخواهد آمد وقتی که چشم فتنه باز باشد و اعضای رده دوم و سوم بازداشت شوند.»

رییس فراکسیون انقلاب اسلامی در پاسخ به این سؤال که آیا محاکمات و اعترافات افراد در بازداشتگا‌ه با توجه به اینکه عنوان شده اعترافات تحت فشار بوده، قابل استناد است؟ گفت: «دروغ راحت می‌شود گفت، ادعا راحت می‌شود کرد اما کسانی‌که با کار قوه قضائیه آشنایی داشته باشند می‌دانند که چنین رویکردی محال است که به زور اتفاق بیافتد.» وی در پاسخ  به این سؤال که چرا علی رغم درخواست برخی آقایان با افرادی که آن‌ها را سران می‌نامند برخورد نمی‌شود؟، گفت: «متأسفانه یک نوع محافظه‌کاری در ارکان حکومت وجود دارد که از این اصل اولیه که عدالت باید اجرا شود، برخی طفره می‌روند و به وظیفه قانونی خودشان عمل نمی‌کنند.»

مشارکت 85 درصدی، پتک جمهوریت بر سر دشمنان بود

16 شهریور: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری گزارش داد: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت فرمودند:  « يكى از اساسى‌‌‌‌‌‌ترين حرفهائى كه در اين انتخابات ملت ما زد  و در واقع بايد گفت انقلاب ما زد اين بود كه جمهوريت خودش را با فرياد قوى اثبات كرد. در واقع اين حضور هشتاد و پنج درصدى، پتك جمهوريت بود بر سر دشمنانى كه دائم عليه انقلاب هِى حرف زدند، عليه اسلام حرف زدند، در پايه‌‌‌‌‌‌هاى جمهوريت نظام به خيال خودشان خدشه كردند. آن حضور قوى، نشان‌‌‌‌‌‌دهنده‌‌‌‌‌‌ى اين معنا بود.

بعد هم ملاحظه كرديد كه در اظهارات نامزدهاى محترمى كه وارد اين ميدان شدند، غالباً دم از پيروى خط امام و گرايش به ارزشها، دلبستگى به ارزشها در بياناتشان بود؛ اگرچه حالا در بعضى از موارد حرفى زده مي‌شد كه منطبق با اين كلى نبود، اما همه آنچه كه مي‌گفتند و آنچه كه مطرح مي‌كردند، مي‌خواستند اين را نشان بدهند كه دلبستگى به راه امام، به خط امام، به انقلاب، به پايه‌‌‌‌‌‌هاى انقلاب وجود دارد. اين خيلى حرف مهمى است. اين نشان‌‌‌‌‌‌دهنده‌‌‌‌‌‌ اين است كه همه احساس كردند كه ملت ايران به اين سمت گرايش دارد. اين جهت كلىِ حركت ملت ايران را نشان مي‌داد؛ يعنى جهت اسلاميت ... بنابراين، آن جمهوريت نظام و اين اسلاميت نظام، با اين انتخابات هر دوى اينها تثبيت شد؛ تأييد شد. اينها پيامهاى مهمى است؛ اينها را بايد درك كرد و بايد اين پيامها را فهم كرد.»

رهبر انقلاب: اگر مغرور شوید انحراف‌ها خواهد آمد

رهبر انقلاب در ادامه دیدار با اعضای هیئت دولت تصریح کردند: «حالا بعضى واكنشى كه به اين حركت عظيم مردم دادند، حقاً و انصافاً واكنش اخلاقى‌‌‌‌‌‌اى نبود؛ نجيبانه و جوانمردانه نبود ... اين حركت اصيل مردم، اين جريان عظيم انقلاب، اينهاست كه براى اين كشور و براى اين ملت و براى اين تاريخ ماندنى است. بايد همه شاكر باشيم. هر كسى كه به اين كشور علاقه‌‌‌‌‌‌مند است، هر كس به اسلام و عظمت اسلام علاقه‌‌‌‌‌‌مند است، هر كس دلبسته‌‌‌‌‌‌ امام بزرگوارمان هست، بايد شكرگزار باشد اين نعمت بزرگى را كه خداى متعال به ما داد. شماها البته، بيشتر هم بايد شكرگزار باشيد كه مسئوليت بر دوش شماست، به‌خصوص آقاى رئيس جمهور بيش از ديگران بايد شكرگزار باشند. و هم شاكر باشيد. هم مغتنم بشماريد و هم بر اثر اين شكرگزارى، تواضعتان را بيشتر كنيد.

مفتخر باشيد به رأى مردم، مستظهر باشيد به رأى مردم، اما مغرور نشويد، كه اگر خداى نكرده غرور به سراغ ماها آمد، آن وقت انحرافها و انحطاطهاى گوناگونى را در پيش پاى خودمان خواهيم ديد. مراقب باشيد، اين از آن دامهاى بزرگ شيطان است. معمولاً بعد از پيروزى‌‌‌‌‌‌هاى بزرگ، خطرهاى بزرگ وجود دارد.» ایشان تاکید کردند: «توطئه‌‌‌‌‌‌ها خيلى زياد خواهد بود؛ عليه شماها، عليه اين دولت و در باطن عليه اين نظام. خيلى فكرها هست، خيلى تلاشها و توطئه‌‌‌‌‌‌ها هست و آماده باشيد براى مواجهه‌‌‌‌‌‌ با انواع و اقسام بدخواهى‌‌‌‌‌‌ها و بددلى‌‌‌‌‌‌ها و بدبينى‌‌‌‌‌‌ها كه اثرش هم در بيرون بروز خواهد كرد... شما رويكرد عدالت داشتيد. از مسئله‌‌‌‌‌‌ عدالت دست برنداريد؛ اين قضيه‌‌‌‌‌‌ عدالت را دنبال كنيد.

و مسئله‌‌‌‌‌‌ فسادستيزى، حمايت از طبقات ضعيف، ساده‌‌‌‌‌‌زيستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشكلات گوناگون مردم. اينها اصولى است كه اگر رعايت بشود و بر اينها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى مي‌كند، هم مردم را از هر مسئول و از هر نظامى خشنود و دلشاد مي‌كند. اينها را ادامه بدهيد ... اين چند سال، خيلى اهانتها به شما شد، كينه‌‌‌‌‌‌توزى شد، اهانت شد. اينها را تحمل كرديد. اين تحملها هم پيش خداى متعال اجر دارد. ليكن اين موجب نشود كه حالا ما سينه‌‌‌‌‌‌مان تنگ بشود، بگوئيم ما ديگر انتقاد را گوش نمي‌كنيم، يا اگر كسى اندك انتقادى در فلان گوشه از ما كرد، اين را حمل بر دشمنى بكنيم، نخير، انتقاد را گوش كنيم، انتقاد خوب است.»

بهت و هراس فراکسیون اقلیت (نفاق)

17 شهریور: فراکسیون اقلیت (اصلاح طلبان) مجلس در بیانیه‌ای به اظهارات سردار جعفری اعتراض کرد و نوشت: «در روزهای اخیر شاهد اظهارات بی اساس و تحریك كننده سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درخصوص تعدادی از بزرگان كشور به ویژه حجه‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سیدمحمد خاتمی كه از سرمایه‌های ارزشمند نظام می‌باشند بودیم كه موجی از تأسف و بهت را میان مردم و علاقمندان به جمهوری اسلامی ایجاد كرد.» لازم است توجه شود بخش قابل توجهی از فراکسیون اقلیت مجلس در حرکتی منافقانه در جلسات تنفیذ و تحلیف رییس جمهور حضور نیافتند و به طور غیر مستقیم بر آتش شبهه تقلب می‌دمیدند. اما اظهارات افشاگرانه فرمانده سپاه، موجب بهت و غافلگیری آنان شد. یکی از دلایل واکنش فراکسیون اقلیت ترس آنان از ادامه افشاگری‌های سردار جعفری(که احتمالا مشمول افشاگری از اقدامات منافقانه و پنهانی برخی از اعضاء فراکسیون می‌شد)، تحلیل می‌شود.

معنای جذب حداکثری سکوت در برابر معارضه نیست

20 شهریور: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری گزارش داد:  رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران با اشاره به برخوردهای امام خمینی(ره) با جریانات انحرافی و اشخاص عدول کرده از مسیر انقلاب فرمودند: «اصول انقلاب امور سليقه‌‌‌‌‌اى نيست كه هر كه از يك گوشه‌‌‌‌‌اى در بيايد، سنگ اصول را به سينه بزند؛ بعد كه سراغ اين اصول مي‌رويم، مى‌‌‌‌‌بينيم بيگانه‌‌‌‌‌ از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است، قانون اساسى است، رهنمودهاى امام است؛ وصيت‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌ امام است؛ سياستهاى كلى نظام است كه در قانون اساسى معين شده است كه اين سياستهاى كلى می‌بايست تدوين بشود. در اين چارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سليقه عيب نيست، كه حسن است؛ مضر نيست، كه مفيد و نافع است» و در ادامه فرمودند: «آنجائى كه افراد در چارچوب اصول رفتار كنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنيت جامعه نباشند، آسايش جامعه را نخواهند به هم بزنند - از اين كارهاى خلافى كه انجام مي‌گيرد؛

دروغ‌‌‌‌‌پراكنى و شايعه- نظام هيچگونه مسئله‌‌‌‌‌اى ندارد. مخالفينى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بيان مي‌كنند؛ نظام برخورد نمي‌كند. بناى نظام در اينجا، جذب حداكثرى و دفع حداقلى است... آن كسانى هم كه نظر مخالف دارند، در اين چارچوب مي‌توانند خودشان را مقايسه كنند. اگر كسى با مبانى نظام معارضه كند، با امنيت مردم مخالفت كند، نظام مجبور است در مقابل او بايستد... در اختلافات گوناگونى كه در بين احزاب دنيا وجود دارد - در همين كشورهائى كه خودشان را پيشرو دموكراسى مي‌دانند- هيچكدام از اين احزاب متعارض و متخالف، با اصول و مبانى آن نظام مخالفت نمي‌كنند؛

والّا از نظر مردم مردود هستند. دستگاه‌‌‌‌‌هائى دارند؛ دستگاه‌‌‌‌‌هاى رعايت قانون اساسى و دادگاه قانون اساسى- شبيه شوراى نگهبان خودمان- اينها را رد مي‌كنند. اينجور نيست كه قبول كنند يك نفرى بيايد در يك نظامى عليه مبانى آن نظام مبارزه كند، معارضه كند، آن وقت نظام در مقابل او ساكت و آرام بنشيند.» و در پایان نیز تصریح کردند: «هفته‌‌‌‌‌ آينده- جمعه - روز قدس است؛ اين يكى از برجسته‌‌‌‌‌ترين يادگارهاى امام عزيز ماست... مراقب باشيد در روز قدس كسانى نخواهند از اين اجتماعات براى ايجاد تفرقه استفاده كنند. از تفرقه بايد ترسيد. با تفرقه بايد مقابله و معارضه كرد. تفرقه نبايد به وجود بيايد. آن وقتى ملت ايران مي‌تواند پرچم قدس را با افتخار بلند كند كه يكپارچه باشد. در طول اين سالها سعى كردند اين را هم به هم بزنند، اما بحمداللَّه نتوانستند، ان‌‌‌‌‌شاءاللَّه بعداً هم نخواهند توانست.»

سرخط‌های فتنه را دستگیر کنید

 آیت‌الله سید یوسف طباطبایی امام جمعه اصفهان در خطبه‌های نماز جمعه این شهر با اشاره به حوادث پس از انتخابات رياست جمهوري دهم گفت: «من به طور صريح عرض مي‌كنم چرا آقاي موسوي كه نقش اول را در اين جريانات بازي مي‌كند، دستگير نمي‌شود؟ چرا باید عده‌اي جوان كه خود معترفند فريب ديگران را خورده‌اند محاكمه شوند ولی سرخط‌های فتنه آزادانه به فتنه‌گری ادامه دهند؟»

سندی برای ادعاهای خود ندارم!

مهدی کروبی در نامه‌ای سرگشاده خطاب به رییس قوه قضاییه نوشت: «من در مسير تحقيق خود به نتيجه‌اي خلاف نتيجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاي يكي از شاكيان رسيدم. از جمله در مورد سعيده پورآقايي كه برخي تحقيقات تكميلي من ناقض گفته‌هاي پيشين بود.» كروبي همچنين در اين نامه از آيت‌الله لاريجاني رئيس قوه قضائيه خواست ماجراي سندآوردن و سندبردن را در همين جا خاتمه دهيم. هم‌چنین روزنامه کیهان نوشت: «يكي از اسناد ادعاي كروبي زني است كه سابقه 6 بار فرار از خانه، 4 بار دستگيري توسط نيروي انتظامي و يك بار محكوميت در دادگاه به ازدواج اجباري را در پرونده خود دارد»

هاشمی را باید حفظ کرد

 21 شهریور: روزنامه اعتماد نوشت: «یک سال بعد از آنکه علی اکبر ناطق نوری یکی از اعضای ارشد جامعه روحانیت مبارز ایده «دولت وحدت ملی» را برای انتخابات مطرح کرد، حالا آیت الله مهدوی کنی در رأس این تشکیلات، این ایده را به کناری گذاشته و به خاطر آنچه پس از انتخابات روی داد پیشنهاد «وحدت ملی» را در لفافه مطرح کرد.» در ادامه این گزارش نیز به دفاع آیت الله مهدوی‌کنی از هاشمی رفسنجانی اشاره شده است: «آقای هاشمی را که نمی‌شود حذف کرد یا از کشور بیرون کرد. خود ایشان هم که مشکلی ندارند، پس باید ایشان را حفظ کرد.»

همچنین شهریاری عضو فراکسیون اقلیت (اصلاح طلبان) مجلس در گفتگو با پارلمان نیوز گفت: «برخی افراد عقده‌ای فکر می‌کنند فرصتی پیش آمده و از آن باید حداکثر استفاده برای برخورد و حذف برخی چهره‌ها همچون آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و حتی هاشمی را به کار گیرند و قلع و قمع کنند.» وی با بیان اینکه شاید آیت الله مهدوی‌کنی با آیت الله هاشمی رفسنجانی در برخی مسائل اختلاف نظر داشته باشد، اما  هیچ‌گاه مهدوی‌کنی به هاشمی شک نمی‌کند و او را بدخواه انقلاب نمی‌داند، گفت: «بزرگان قوم و مراجع باید یک مقدار همت به خرج داده وارد میدان شوند و جلوی تاخت و تاز جریان تازه به دوران رسیده که خود را اطرافیان احمدی‌نژاد می‌دانند را بگیرند.» از طرف دیگر روزنامه حیات نو در سرمقاله خود نوشت: «در خبرها آمده بود که آیت‌ا... محمدرضا مهدوى‌کنى دبیر کل جامعه روحانیت مبارز تهران از میرحسین موسوى خواسته است همچون امام حسن(ع) تن به صلح دهد.»  وی در ادامه تصریح کرد: «از آقاى مهدوى‌کنى سؤال می‌شود جنابعالى به عنوان یکى از نخبگان کشور که از احترام و جایگاهى مهم در ساختار سیاسى و اجتماعى کشور برخوردارید، تا به حال براى حل منازعات موجود سیاسى و یا همان چیزى که از آن به عنوان صلح یاد کرده‌اید چه اقدامى انجام‌ داده‌اید؟ آیا انتظار از جناب‌عالى انتظار به حقى نیست؟»

هزینه شب نامه را یکی از مدیران دانشگاه آزاد تقبل کرد!!

23 شهریور: ( م . ر. ن ) فرزند حسن عضو شوراي مركزي سايت جمهوريت در دفاعیات خود در دادگاه گفت: «آقاي مهدي هاشمي تاكيد داشت براي آنكه سايت جمهوريت هر چه سريعتر در ميان افكار عمومي جايگاه خود را پيدا كند و به منبع خبري اثر‌گذار مبدل شود؛ از مطالب جنجالي استفاده شود و منبع خبر و مستندات براي وي اهميت نداشت ... جهت‌گيري‌ اخبار و مصاحبه‌هايی كه در جمهوريت منتشر مي‌شد مبتني بر زير سؤال بردن كاركرد دولت بود؛ با آمار‌سازي تلاش مي‌كرديم آمارهاي دولت را دروغ جلوه دهيم و از اين طريق سياه‌نمايي مي‌كرديم. در ماه پاياني منتج به انتخابات كه مهدي هاشمي در كميته صيانت از آراء عضويت يافت آقاي كرمي عملا اداره سايت را برعهده گرفت و بحث پيروزي قطعي موسوي در انتخابات را مطرح كرد.» وی اظهار داشت: «در هفته‌هاي منتهي به انتخابات جلساتي بين فعالان رسانه‌اي دوم خردادي برگزار و پيشنهاد شد به دليل عدم پايگاه مناسب سايت‌ها در افكار عمومي مطالب سايت‌ها در قالب شب‌نامه منتشر شود. مسعود باستاني بلافاصله شب‌نامه موج را تهيه كرد و با نظر آقايان مقيسه و كرمي قرار شد يك ميليون نسخه از آن منتشر شود اما در نهايت دويست‌هزار نخسه آن با هزينه سه و نيم ميليون توماني كه يكي از مديران دانشگاه آزاد تقبل كرد منتشر و توسط بچه‌هاي ستاد 88 توزيع شد.»

برچسب ها: حماسه 9دی
نظرات بینندگان
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات