تاریخ انتشار : ۰۸ مهر ۱۳۹۲ - ۰۴:۵۵  ، 
کد خبر : ۲۶۱۰۰۱

زمينه‌ها و عوامل توسعه روابط روسيه و حماس*

الهه كولايي / استاد دانشگاه تهران Email: ekolaee@ut.ac.ir - چكيده: روابط روسيه با سازمان حماس بسيار اهميت دارد. از يك سو اين سازمان در فهرست سازمان‌هاي تروريستي در آمريكا و اروپا قرار دارد و از سوي ديگر روابط مسكو با اين گروه فلسطيني، براي هر دو طرف داراي تناقض‌هاي سياسي بسيار است. حماس همواره دست كم به صورت كلامي از جنبش‌هاي اسلام‌گرا در سراسر جهان حمايت مي‌كند كه شامل جدايي‌طلبي چچن‌ها در شمال قفقاز هم مي‌شود. همچنين پس از جنگ دوم چچن، كرملين هميشه در مورد يك توطئه جدي براي ايجاد خلافت اسلامي هشدار داده است. با اين همه، با وجود مخالفت آمريكا و نيز اسرائيل كه با مسكو روابطي نزديك دارد، روابط روسيه و حماس، از زمان تأسيس تاكنون روند رو به رشدي را تجربه كرده است. بر اين اساس، اين پژوهش براي پاسخ به اين سؤال انجام شده كه چرا روسيه رابطه با حماس را مورد توجه قرار داده است؟ در پاسخ به اين سؤال، با بررسي روند روابط آنها، زمينه‌ها، عوامل، اهداف و پيامدهاي آن بررسي مي‌شود. شواهد نشان مي‌دهد روسيه تلاش دارد در چارچوب گسترش رابطه با حماس و با ايفاي نقش يك عامل موازنه‌گر، با بر هم زدن نظم تك قطبي مورد نظر آمريكا، جايگاه خود را به عنوان يك قدرت مؤثر بين‌المللي بهبود بخشد. واژگان كليدي: روسيه، خاورميانه، خاورميانه بزرگ، حماس، اسرائيل، آمريكا، مسلمانان، قفقاز، خارج نزديك

مقدمه:

انتخاب ولاديمير پوتين در سال 2000 به عنوان رئيس‌جمهور فدراسيون روسيه، فرازي مهم در سياست خارجي اين كشور بود، زيرا اين كشور را از انزواي پر نوسان پس از فروپاشي اتحاد شوروي خارج ساخت و بار ديگر به عنوان يك بازيگر مؤثر بين‌المللي مطرح كرد. به ويژه اينكه در دور دوم رياست جمهوري پوتين، روسيه هم‌زمان با پي گرفتن سياست مقابله‌جويانه با آمريكا، رويكرد جديدي نسبت به خاورميانه را گسترش بخشيد. دولت پوتين در تلاشي آشكار براي افزايش مناسبات با كشورهاي خاورميانه، خواه طرفدار آمريكا يا ضد آمريكايي، عرب و غير عرب گام برداشت. قابل توجه اينكه با هر دو سازمان بزرگ فلسطيني فتح و حماس و حتي حزب‌الله لبنان روابط نزديكي ايجاد كرد (Katz, 2010, p. 2). در اين ميان روابط روسيه با حماس از آن جهت بسيار اهميت دارد كه از يكسو در آمريكا و اروپا، اين سازمان در فهرست سازمان‌هاي تروريستي قرار داشته و از سوي ديگر روابط مسكو با اين گروه فلسطيني داراي تناقض‌هاي سياسي بسياري براي هر دو مي‌باشد. حماس هميشه دست كم به صورت كلامي از جنبش‌هاي اسلام‌گرا در سراسر جهان حمايت كرده است كه شامل چچن‌ها در شمال قفقاز هم مي‌شود. از سوي ديگر، كرملين همواره پس از جنگ دوم چچن نسبت به يك توطئه جدي اسلامي براي ايجاد يك خلافت اسلامي هشدار داده است (McGregor, 2006). رخدادهاي تروريستي سپتامبر 2001، براي روسيه فرصتي ايجاد كرد تا اقدام نظامي خود در چچن را براي كشورهاي اسلامي آسان‌تر توجيه كند (Smith, 2002, p. 10).

با اين همه و با وجود مخالفت آمريكا و نيز اسرائيل كه با مسكو روابط نزديكي دارد، روابط روسيه و حماس، از هنگام تأسيس تاكنون روندي رو به رشد داشته است. بدين سبب با توجه به تفاوت سطح قدرت روسيه و سازمان حماس، تفاوت در رويكرد سياسي دو طرف در مورد مسلمانان روسيه، جبهه‌گيري گسترده قدرت‌هاي بين‌المللي به تبعيت از آمريكا عليه حماس و رويكرد سياست خارجي و بين‌المللي روسيه در دهه گذشته نسبت به يكجانبه‌گرايي آمريكا، اين سؤال پيش مي‌آيد كه چرا مسكو با وجود همه تفاوت‌هاي مورد اشاره، روابط با حماس را مورد توجه قرار داده است؟

در ادبيات موجود، بيشتر به تلاش روسيه براي ايفاي نقش مؤثر در خاورميانه اشاره مي‌شود. ايليا بورتمن در مقاله "پوتين و سياست خاورميانه‌اي روسيه" در مجله مريا (بررسي امور بين‌المللي خاورميانه) در ژوئن 2006 مي‌نويسد: ولاديمير پوتين رئيس‌جمهور روسيه به طور كلي دو خط مشي سياسي نسبت به خاورميانه دارد كه به اين كشور اجازه مي‌دهد علاوه بر گسترش رابطه با اسرائيل، همزمان منافع خود در رابطه با كشورهاي عرب را نيز پيگيري كند. اين سياست غير ايدئولوژيك در اين مدت به روسيه اجازه داد بخشي از اقتصاد اين كشور را احيا كند. بدين‌گونه روسيه به طور موفقيت‌آميزي توانسته است علاوه بر امضاي موافقتنامه‌هاي ديپلماتيك، نظامي و انرژي با اسرائيل، با كشورهاي عرب نيز به طور جداگانه چنين موافقتنامه‌هايي را به امضاء برساند. بورتمن معتقد است برخلاف گذشته سياست خاورميانه‌اي روسيه غير ايدئولوژيك است. چنانچه يكبار نيز سرگئي لاوروف، وزير امور خارجه روسيه در مصاحبه با روزنامه پراودا گفت سياست روسيه نه طرفدار عرب است و نه طرفدار اسرائيل، بلكه براي حفظ منافع روسيه مي‌كوشد. بنابراين روابط دوستانه نزديك با دولت‌هاي عرب و اسرائيل دنبال مي‌شود. بورتمن مي‌نويسد روش كرملين در منطقه همراه با عملگرايي ترديدآلود است و بيشتر براساس محاسبات اقتصادي و گاه ضد آمريكايي است (Bourtman, 2006).

بهادا كومار هم در آسيا تايمز در فوريه 2007 در مقاله "سياست خاورميانه‌اي جديد روسيه" مي‌نويسد: ما شاهد بناي ديوار جديد برلين هستيم، با اين تفاوت كه اين ديوار به سوي شرق در حال پيشروي است. وي مي‌نويسد از ميان همه مناطق جهان، اين خاورميانه است كه در سال‌هاي اخير بر رابطه ايالات متحده و روسيه فشار آورده و درياي سياه، درياي خزر، قفقاز و آسياي مركزي را به حاشيه رانده است. وي معتقد است كه سياست روسيه در خاورميانه به صورت تاكتيكي با سياست‌هاي ايالات متحده در اين منطقه متفاوت است. سيماي سياست خاورميانه‌اي جديد روسيه با سياست خاورميانه‌اي اتحاد شوروي هر چند شباهت‌هايي دارد، اما متفاوت است. روسيه امروزه در اين منطقه با تدبير، زيركي، شجاعت و سريع‌تر از گذشته عمل مي‌كند. مارك اسميت هم در مقاله "گفتگوي روسيه ـ حماس و انتخابات پارلماني اسرائيلي" براي مركز تحقيقات مطالعات كانفليكت در سال 2006 مي‌نويسد گفتگو و برقراري رابطه روسيه با حماس در جهت تلاش روس‌ها براي ايفاي نقشي بسيار متفاوت از ساير بازيگران گروه چهار جانبه صلح خاورميانه است. روسيه مي‌خواهد با تمام گروه‌هاي فلسطيني و نه تنها سازمان فتح رابطه خوب داشته باشد، تا بدين وسيله نقش بسيار مؤثرتري در حل و فصل مناقشه اسرائيل و فلسطين ايفاء كند (Smith, 2006).

اودد ارن، زوي مگان و شيمون استين، در مقاله مشترك "ابرقدرت‌ها و خاورميانه؛ پياده‌روي بر روي يك خط باريك"، همه اركان سياست خاورميانه‌اي روسيه، از جمله تلاش روس‌ها براي ايفاي نقش در گروه چهار جانبه صلح خاورميانه را تابع رقابت با ايالات متحده مي‌دانند. آنها يادآوري مي‌كنند رابطه روسيه و حماس بر مبناي اين باور روس‌هاست كه مسكو توافق با حماس را عامل تحقق صلح خاورميانه مي‌داند. در واقع به نظر روسيه، حماس يكي از طرف‌هاي اصلي مسئله فلسطين است (Eran, et al, 2011, pp. 39-41). محرم ارنلر نيز در مقاله "سياست روسيه در مورد بهار عربي"، پافشاري روس‌ها را در مسئله سوريه، در ادامه سياست‌هاي روسيه در خاورميانه از جمله برقراري رابطه با حماس مي‌داند (Erenler, 2012). اندرو مك گروگر نيز در مقاله "روابط سرد؛ حماس و مجاهدين چچن"، بيش از ساير تحليلگران، روابط روسيه و حماس را تابع مسائل داخلي روسيه با مسلمانان اين كشور ارزيابي مي‌كند (McGregor, 2006).

در واقع بيشتر تحليلگران از مثلث روابط روسيه با اسرائيل و حماس به عنوان نشانه‌اي از تحرك سياست خاورميانه‌اي روسيه ياد مي‌كنند و روابط روسيه و حماس را در چارچوب سه هدف سياسي ارزيابي مي‌كنند: 1. رويارويي با يكجانبه‌گرايي آمريكا، 2. دستيابي به نقشي بين‌المللي به عنوان قدرتي جهاني، 3. تأثيرگذاري بيشتر بر مسلمانان روسيه.

از اين رو فرضيه اين پژوهش بدين قرار است كه: به نظر مي‌رسد در كنار عوامل داخلي چون مسلمانان اين كشور، يك سري عوامل منطقه‌اي چون افزايش نقش و نفوذ روسيه در خاورميانه و عوامل بين‌المللي، كسب نقش جهاني، رويارويي با يكجانبه‌گرايي آمريكا از ديگر عوامل ايجاد و توسعه رابطه روسيه با حماس است، اما روسيه با توسعه روابط با حماس، نقشي را در مسئله صلح خاورميانه ايفا مي‌كند كه هيچ يك از طرف‌هاي ديگر گروه چهار جانبه صلح نتوانسته‌اند، ايفا كنند.

بر اين اساس پس از بررسي سياست خارجي روسيه، سياست خاورميانه‌اي مسكو از جنبه تلاش‌هاي موازنه‌گرايانه، ارزيابي شده، زمينه‌ها، عوامل و اهداف روسيه از ايجاد روابط با حماس تبيين و تحليل مي‌شود. در پايان هم جمع‌بندي و نتيجه ارائه مي‌شود.

1. چارچوب مفهومي سياست خارجي روسيه

در بررسي سياست خارجي روسيه بيشتر از چارچوب‌هاي مفهومي واقع‌گرايي تهاجمي با توجه به تأثير متغيرهاي سيستمي، از واقع‌گرايي با تأكيد بر درك و نقش رهبران روسيه، از واقع‌گرايي نوكلاسيك با توجه به ارتباط متغيرهاي سيستمي و رفتار سياست خارجي رهبران و همچنين سازه‌انگاري با توجه به تأثير عناصر هويتي بر سياست خارجي اين كشور استفاده مي‌شود. يكي از مؤلفه‌هاي مشترك در چارچوب‌بندي‌هاي عناصر سياست خارجي روسيه، تلاش‌هاي روسيه براي مبارزه با يكجانبه‌گرايي ايالات متحده است (Radivilova, 2003). سياست خارجي روسيه پس از يك دوره بي‌ثباتي و درگيري با مسايل و دشواري‌هاي مختلف در نيمه اول دهه 1990، در نيمه دوم اين دهه و از دوره وزارت امور خارجه و سپس نخست‌وزيري يوگني پريماكف و پس از آن از دوره رياست جمهوري پوتين، به وضعيت متعادل‌تري رسيد كه از آن به عنوان سياست خارجي قدرتمندانه، عمل‌گرايانه، مستقل و گاه تهاجمي ياد مي‌شود.(1) نماد بارز اين سياست سخنان، اقدام‌ها و رفتارهاي سياستمداران روسي است.

همين عامل استدلال به كاربرد نظريه موازنه قدرت براي درك سياست خارجي روسيه كمك مي‌كند. اين رويكرد بيانگر برآورد سياست‌گذاران روسيه از تهديدآميز بودن يكجانبه‌گرايي آمريكاست (Tsygankov, 2001, p. 136). روسيه در دوره پوتين دريافت كه با بهره‌گيري از قدرت قابل اتكاي منابع انرژي خود تا حدي به قدرت نسبي در برابر فشارهاي غربي دست يافته و با تقويت موقعيت سياسي خود در اين زمينه مي‌تواند به يك قدرت جهاني تأثيرگذار تبديل شود. در نتيجه اين احساس موجب جسارت عمل بيشتر روسيه در اولويت‌هاي سياست خارجي شد كه همچنان اين احساس قدرت رو به افزايش است. اين اجماع به تدريج در روسيه شكل گرفت كه اين كشور مي‌تواند و بايد نقش يك "قدرت بزرگ" را ايفا كند (Breman, 2001, p. 4). سياست خارجي روسيه در دوره دميتري مدوديف نيز شكل تازه‌اي به خود مي‌گيرد كه با وجود توافق با آمريكا براي شروع دوباره1 در روابط دو كشور، در عرصه جنگ ناتو عليه ليبي و پشتيباني غرب از اعتراض‌هاي گسترده در سوريه نمايان مي‌شود و بر همه ترديدها در مورد تغيير ليبرال دموكراتيك سياست خارجي روسيه در دوره مدوديف، خط بطلان مي‌كشد.(2) در واقع مسكو كه پس از فروپاشي اتحاد شوروي، در بسياري زمينه‌ها با موضع‌گيري‌هاي منفعلانه تسليم پيش‌روي‌هاي غرب شده بود.

براساس اسناد سياست خارجي روسيه مصوب ژوئيه 2000 و 2008، يكجانبه‌گرايي ايالات متحده آمريكا يك چالش بين‌المللي برآورد شده و يكي از اولويت‌هاي اصلي روسيه، مخالفت با نظام تك قطبي و تلاش براي ايجاد يك نظام چند قطبي اعلام شده است. بدين سبب اولويت‌هاي منطقه‌اي روسيه از تمركز بر حوزه‌هاي نزديك به مناطق ديگر نيز گسترش يافته است. البته دليل ديگر اين تلاش را بايد در افزايش قدرت ساير بازيگران جست‌وجو كرد. به بيان كنت والتز تلاش‌ها براي موازنه قوا زماني شكل مي‌گيرد كه واحدهاي بسياري براي بقا به تكاپو بپردازند (Waltz, 1979, p. 121). همان‌گونه كه شكل زير نشان مي‌دهد، مي‌توان ادعا كرد در حال حاضر چنين فضايي وجود دارد (Realist Theories, 2011, p. 54).

2. افزايش اولويت‌ها و گستره روابط منطقه‌اي

يكي از شاخص‌هاي سياست خارجي موازنه‌گراي روسيه، افزايش اولويت‌ها و گستره روابط منطقه‌اي است. از سال 2000 در همه اسناد سياست خارجي روسيه، اولويت‌هاي مسكو در حوزه كشورهاي مستقل همسود افزايش يافته است. اين رويكرد از يك سو ناشي از نگراني‌هاي روسيه و از سوي ديگر نشان رويكرد افزايش قدرت مسكو است. مسائلي مانند حضور و ايجاد پايگاه‌هاي نظامي خارجي در همسايگي روسيه، كاهش نفوذ و تأثيرگذاري جهاني مسكو در سطوح سياسي، اقتصادي و نظامي پس از فروپاشي شوروي، توسعه ناتو به سوي شرق و تضعيف موقعيت روسيه در جامعه كشورهاي مستقل همسود و در واقع تمايل كشورهاي عضو اين اتحاديه به پيوستن به ناتو، از جمله مسائلي هستند كه اسباب نگراني روسيه را فراهم كرده و به اولويت خاورميانه در سياست خارجي اين كشور منجر شده‌اند.

همچنين در اين دوره، با افزايش توجه مسكو به ساير مناطق جهان، آفريقا نيز در كانون توجه دولت روسيه قرار گرفت، به ويژه كه در اين شمال اين قاره، برخي كشورها مانند الجزاير، مراكش و ليبي در شمار مشتريان تسليحات نظامي روسيه هستند. بدين سبب حتي افزون بر تلاش براي سرمايه‌گذاري مسكو در اين منطقه، براي ايجاد روابط حسنه با كشورهاي آفريقايي، كمك‌هايي نيز به كشورهاي فقير اين منطقه ارائه شده است. دو دليل مهم را نيز مي‌توان عامل افزايش توجه روسيه به خاورميانه و شمال آفريقا دانست. اول اينكه بخش بزرگي از خاك اين كشور (بيش از 60 درصد) در آسيا قرار دارد. ديگر اينكه روسيه همجوار قدرت‌هاي اقتصادي جهان مانند ژاپن، چين و هند است كه در آسيا قرار دارند. اين كشورها از سال 2000 وارد مرحله جهش اقتصادي شده‌اند. برآوردها نشان مي‌دهد كه در آينده نزديك به محورهاي اصلي سرمايه‌گذاري، رشد و توسعه جهان تبديل مي‌شوند. بنابراين مسكو نمي‌تواند نسبت به اين حوزه بي‌توجه باشد (طباطبايي، 1390، ص 169).

از سوي ديگر سياست دوگانه روسيه در خاورميانه، از روابط با طرف‌هاي درگير در منازعه خاورميانه از اسرائيل تا سوريه، لبنان و حتي حماس و حزب‌الله، تا روابط روسيه و ديگر كشورهاي عرب و همچنين استراتژي پيچيده روسيه در برابر مسئله هسته‌اي ايران، و رويكرد اقتصادي و امنيتي كرملين به روابط روسيه و تركيه و همين طور مسئله پاكستان و افغانستان، موجب شد كه برخي از كارشناسان مسايل روسيه از تعبير "سياست خاورميانه بزرگ روسيه" براي توصيف اين سياست استفاده كند(3) (Katz, 2010, p. 6). در اين ميان با وجود برخي اتهام‌هاي غرب به روسيه، در مورد تعطيلي پايگاه هوايي ماناس آمريكا در قرقيزستان و نيز تجهيز طالبان توسط مسكو، با افزايش فعاليت طالبان در افغانستان و پاكستان، روسيه همكاري خود با آمريكا و ناتو در اين زمينه را افزايش داده است. در موضوع ايران نيز روسيه مانند گذشته ضمن همراهي با آمريكا در صدور قطعنامه شوراي امنيت عليه برنامه هسته‌اي ايران و حتي سخنان تند مقام‌هاي كرملين عليه تهران، با برخي رفتارها از جمله قراردادهاي انرژي تلاش مي‌كند مانع تيرگي روابط دو كشور شود (شوري، 1387، ص 175). از ديدگاه تحليلگران آمريكايي، همكاري هسته‌اي روسيه با ايران، يكي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي روابط دو كشور را ايجاد كرده است (Kemp and Saunders, 2003, p. 5).

3. تحرك خاورميانه‌اي روسيه

خاورميانه همچنان در سياست خارجي روسيه از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. پس از موج دوم "مردم‌سالارسازي آمريكايي"(4)، كه در جمهوري‌هاي پيشين اتحاد شوروي از گرجستان تا اوكراين و قرقيزستان ادامه يافت(5)، خاورميانه با موج سوم مردم‌سالارسازي روبه‌رو شده است. در اين موج كه روند جهاني شدن بر آن بسيار تأثيرگذار بوده است، خاورميانه به عرصه "انقلاب‌هاي شبكه‌اي"2 تبديل شده است. نقش رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي در اين تحولات بسيار قابل توجه بوده است (Stengy, 2012, p. 23). از ديدگاه رهبران روسيه با در نظر گرفتن دگرگوني‌هاي گسترده در جهان و در خاورميانه به ويژه، آمريكا در تلاش است تا از امواج مردم‌سالارسازي براي بازسازي و تحكيم جايگاه خود بهره‌برداري كند. از اين جهت سياست‌هاي آمريكا و اروپا در برابر "بهار عربي" در ادامه طرح‌هاي خاورميانه بزرگ ارزيابي مي‌شود (Stengy, 2012, p. 27). اين طرح‌ها پس از رخدادهاي تروريستي سپتامبر 2001 از سوي آمريكا و كشورهاي اروپايي براي ايجاد دگرگوني‌هاي عميق و بنيادين در كشورهاي اسلامي در منطقه خاورميانه بزرگ ارائه شده بود.

در تحليل عوامل پويايي سياست خارجي خاورميانه‌اي روسيه، نگرش‌هاي متفاوتي وجود دارد كه مي‌توان آنها را در قالب دو رهيافت امنيتي و سياسي تحليل كرد. همچنين با در نظر گرفتن وجوه اشتراك رويكردهاي داخلي و خارجي، اهداف منطقه‌اي و بين‌المللي، در نگاهي دقيق‌تر علل فعال‌تر شدن سياست خاورميانه‌اي اين كشور را در چهار گزينه: رويارويي با يكجانبه‌گرايي آمريكا؛ دستيابي به نقش بين‌المللي به عنوان قدرت جهاني؛ توسعه روابط اقتصادي با كشورهاي منطقه و ايجاد و گسترش بازار خاورميانه‌اي براي روسيه؛ و در نهايت تأثيرگذاري بيشتر بر مسلمانان روسيه، خلاصه كرد. در تحليل مسائل داخلي روسيه و فصل مشترك آن با مسائل خاورميانه، موضوع مسلمانان اين كشور مطرح مي‌شود. بي‌ترديد رويكرد ملي و منطقه‌اي روسيه به جهان اسلام سياسي ـ امنيتي است. مي‌توان ادعا كرد روسيه براساس تجربه سال‌ها جنگ داخلي با مسلمانان و نتايج برخورد آمريكا با اسلام سياسي در خاورميانه، به اين نتيجه رسيده است كه امنيت آن در گروي صلح و ثبات در مناطق مسلمان‌نشين جهان به ويژه خاورميانه است. بنابراين با توجه به پيوندهاي گوناگون آن با اين منطقه، هرگونه اختلال در امنيت اين مناطق، امنيت روسيه را هم به خطر مي‌اندازد. در واقع روسيه از يك سو براي حل و فصل مسايل داخلي مسلمانان اين كشور، نيازمند ارتباط مناسب با كشورهاي اسلامي است (هانتر، 1391). از سوي ديگر، براي جلوگيري از گسترش بنيادگرايي اسلامي به روسيه و مناطق پيراموني خود، نيازمند پرهيز از تنش با جهان اسلام است.

مشكلات سياسي ـ اقتصادي روسيه در سال‌هاي اوليه پس از فروپاشي اتحاد شوروي كه با درون‌گرايي اين كشور تداوم يافت، رهبران روسيه را به پذيرش اين واقعيت سوق داد كه مديريت عرصه خارجي به حل مسائل داخلي نيز كمك مي‌رساند. بنابراين با روي كار آمدن ولاديمير پوتين دوره جديدي در سياست خارجي روسيه آغاز شد. اولين پيامد غير قابل اجتناب وضعيت جديد، تمركز روسيه بر اولويت‌هاي قابل دسترسي قدرت و نفوذ واقعي با توجه به معيارهاي عملي و عيني مانند اقتصاد بود. مهم‌ترين تصميم پوتين براي حل مشكلات داخلي، منطقه‌اي و بين‌المللي، صرف هزينه و تمركز بر دو حوزه صنعت نظامي و انرژي بود. پوتين دريافت كه از راه سرمايه‌گذاري در اين دو حوزه مي‌تواند با هزينه كمتر ضمن حل مشكلات اقتصادي و نيز سياسي در داخل، بار ديگر جايگاه اقتصادي و سپس سياسي از دست رفته روسيه را در عرصه جهاني باز يابد. از اين رو نگاه روسيه به مناطق پيراموني خود، يعني آسياي مركزي و خاورميانه، گذشته از جنبه سياسي ـ امنيتي، جنبه اقتصادي نيز دارد. براساس نقطه نظرهاي رهبران روسيه، اين منطقه براي آنان از اولويت ويژه‌اي برخوردار بوده است (Kemp and Saunders, 2003, p. 25).

براساس رفتارهاي شكل گرفته روسيه در اين منطقه، مي‌توان مسايل خاورميانه را براي اين كشور در سه حوزه خارج نزديك شامل آسياي مركزي و قفقاز، ايران و افغانستان و تركيه (منطقه مياني) و كشورهاي عربي، جنوب خليج‌فارس و شمال آفريقا (منطقه بيروني) مورد تحليل قرار داد. پس از اندك زماني كه پس از فروپاشي اتحاد شوروي، روسيه جمهوري‌هاي پيشين عضو اتحاد را از كانون علايق خود خارج كرده بود، با جنگ تاجيكستان و پيامدهاي گوناگون منطقه‌اي آن، اين رويكرد به گونه‌اي اساسي تغيير كرد. حضور نظامي آمريكا در افغانستان و گسترش بنيادگرايي راديكال از اين كشور در سراسر آسياي مركزي و قفقاز و نيز همكاري هسته‌اي با ايران و روابط گسترده اقتصادي با تركيه اين كشورها را هم به كانون توجه روسيه برگرداند. در مورد كشورهاي عربي نيز روندي از گسترش روابط از نيمه دوم دهه 1990 شكل گرفت كه به ويژه در دوره رياست جمهوري پوتين ارتقاء بيشتري يافت. هر اندازه كه بر شكاف ميان روسيه و آمريكا افزوده شد، منطقه خاورميانه بزرگ هم از اهميت بيشتري برخوردار شد.

بررسي‌ها نشان مي‌دهد از سال 1991، خاورميانه واردكننده حدود 5 تا 7 درصد مجموع صادرات روسيه به جهان و 15 تا 20 درصد صادرات نظامي اين كشور بوده است (Rivlin, 2005) كه نسبت به صادرات روسيه به ديگر مناطق جهان، بيانگر اهميت اقتصادي بازارهاي خاورميانه براي اين كشور است. از سوي ديگر با توجه به وابستگي روسيه به بازار انرژي جهاني، كه در ارتباط متقابل با خاورميانه است، اهميت اقتصادي اين منطقه براي روسيه بسيار بيشتر روشن مي‌شود. به همين دليل مسكو علاوه بر رابطه‌اي رو به گسترش با اسرائيل، هم‌زمان در تلاش است با متحدين سنتي ايالات متحده در منطقه نيز پيوندهاي سياسي ـ اقتصادي ايجاد كند. البته وجود ذخاير فراوان انرژي در خاورميانه براي روسيه، از نظر نياز به انرژي اين منطقه داراي اهميت نيست، اما تأثير بر توليد و توزيع انرژي خاورميانه، كه كشورهاي صنعتي غرب و شرق جهان، به آن وابسته هستند، براي حفظ قدرت روسيه در كنترل بازار جهاني بسيار اهميت دارد. لازم به يادآوري است كه خاورميانه به عنوان بازار سنتي تسليحات روسي و همچنين گسترش بازار هسته‌اي روسيه نيز در محاسبه‌هاي اقتصادي مسكو اهميت زيادي دارد. در ميان اين كشورها، ايران از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بوده است. در پي تيرگي روزافزون روابط ايران با آمريكا و اروپا، روسيه روابط اقتصادي و تجاري خود را با ايران گسترش داده است. تجارت دو كشور از 276 ميليون دلار در سال 1995 به 3715 ميليون دلار در سال 2008 رسيد (Katz, 2010, p. 116).

البته مخالفت‌هاي آمريكا و شريك‌هاي جديد روسيه، مسكو را از توسعه روابط با برخي كشورهاي منطقه مانند ايران و سوريه باز نداشته است. بنابراين نگاه روسيه به خاورميانه، از ديدگاهي متفاوت با آمريكا قابل توجه است. روس‌ها برخي كشورهاي مهم و حساس خاورميانه از جمله ايران و عراق را براي حفظ توازن قدرت و در نتيجه امكان رقابت در صحنه جهاني در استراتژي سياست خارجي خود مورد نظر قرار داده‌اند، اما در مسئله سوريه با توجه به پايگاه نظامي اين كشور در طرطوس، روسيه به طور جدي در مقابل هرگونه اقدام مداخله‌جويانه غرب در مسايل داخلي سوريه ايستادگي مي‌كند. علاوه بر اين، با وجود عقب‌ماندگي تكنولوژيكي، روس‌ها معتقدند اين كشور همه عوامل را براي احياي دوباره و تبديل شدن به يك قدرت جهاني بزرگ شدن در قرن 21 دارد كه مهم‌ترين آنها عبارت‌اند از: جمعيت، وسعت سرزمين، موقعيت استراتژيك و ژئواستراتژيك، بهره‌مندي از موقعيت هارتلند، توانايي اتمي و نظامي، گرايش مردم‌سالار و تحول‌گرا، انرژي فراوان، علايق سنتي برخي كشورهاي جهان به ويژه آسياي مركزي و خاورميانه به تثبيت و گسترش روابط با آن و احياي اقتصادي كشور. بنابراين از ديدگاه رهبران روسيه همين عوامل براي پيگيري و اجراي سياست موازنه‌گرايانه كفايت مي‌كند.

در تحليل اين متغير و همچنين انگيزه رقابت روسيه با يك‌جانبه‌گرايي آمريكا ـ مفروض اين پژوهش اين است كه شاخص‌هاي موجود در سياست خارجي روسيه در خاورميانه، نتيجه تجربه واقع‌گرايانه روسيه از تحولات سياست بين‌الملل پس از اتحاد شوروي است. عوامل بسيار به ويژه شرايط نظام بين‌الملل، مشكلات اقتصادي اين كشور، نبود توانايي‌هاي لازم براي رقابت با رقباي ديرين و همچنين ظهور رقيبان تسليحاتي در منطقه مانند چين ـ هند ـ پاكستان موجب شده است كه روسيه از آرمان‌گرايي در اين منطقه نيز بپرهيزد و انعطاف‌پذيري بيشتر به ويژه از نگاه ژئوپليتيكي به منطقه خاورميانه داشته باشد. به اين ترتيب رويكرد روسيه به خاورميانه در مقابله با يكجانبه‌گرايي آمريكا و كسب جايگاه بين‌المللي يك رويكرد نرم است كه در درون آن هدف‌هاي ديگري پيگيري مي‌شود.

ادامه بحران عراق و افغانستان و درگيري آمريكا در آنها و پيروزي جنبش‌هاي اجتماعي در كشورهايي كه روابط خوبي با آمريكا داشتند، فرصت مناسبي ايجاد كرد تا روسيه براي پر كردن جاي آمريكا در كشورهاي منطقه فعال شود. خاورميانه بازار مناسبي براي تسليحات و توليد روسي ـ از جمله نيروگاه‌هاي هسته‌اي ـ به شمار مي‌آيد. با توجه به منابع انرژي خاورميانه، نفوذ روسيه در اين منطقه موجب مي‌شود سياست‌هاي انرژي روسيه، بر سياست‌هاي انرژي كشورهاي نفت‌خيز خاورميانه تأثير گذارد. به اين ترتيب روسيه مي‌تواند بدون عضويت در اوپك، از مزاياي تنظيم بازار اوپك نيز بهره ببرد. افزايش نفوذ روسيه در خاورميانه مي‌تواند تا حدودي كاهش نفوذ روسيه در ديگر مناطق مانند شرق اروپا را جبران سازد. البته برخي تحليلگران هم سياست‌هاي روسيه در خاورميانه را تلاش براي تشكيل گروه‌بندي از كشورهايي مانند ايران و سوريه مي‌دانند (Eran, et al, 2011, p. 38).

با نگاهي گذرا به سياست خارجي خاورميانه‌اي روسيه در دهه اخير و به ويژه رخدادهاي متعدد در اين منطقه، روشن مي‌شود روسيه كه تا حد زيادي از صحنه سياسي خاورميانه خارج شده بود، تلاش كرده بار ديگر وارد جريان‌هاي اصلي سياسي منطقه شود. پوتين در دوره اول رياست جمهوري خود، در سال‌هاي 2005 و 2007 دو ديدار از اين منطقه داشت. او در سال 2005 از تهران نيز ديدار داشت، كه پس از سفر استالين به تهران، اولين سفر رياست جمهوري روسيه به ايران بود. تاكنون صحنه سياسي كه روسيه در آن حضور پررنگ داشته، موضوع هسته‌اي ايران بوده است، اما اينك روسيه در تحولات سوريه سرسختانه حضور دارد. روسيه ايفاي نقش در تحرك‌هاي ديپلماتيك در خاورميانه را به طور جدي مورد توجه قرار داده است (Eran, et al, 2011, p. 39). روسيه مشوق آشتي ملي حماس و فتح بوده و روابط خود با حماس را براي كشاندن طرف فلسطيني به گفت‌وگو گسترش داده است. مسكو از حاميان به رسميت شناخته شدن فلسطين در سازمان ملل هم بوده است (Eran, et al, 2011, pp. 40-41). دلايل فعال‌تر شدن سياست خاورميانه‌اي روسيه براساس عوامل جهاني، منطقه‌اي و داخلي قابل تحليل است كه پيگيري نوعي سياست موازنه‌گرا را نشان مي‌دهد. الگوي رفتاري روسيه در اين منطقه ايجاد همكاري براي رقابت بوده است.

4. مسئله فلسطين و حماس

در برخي تحليل‌ها در مورد تحول در سياست خاورميانه‌اي روسيه، برقراري روابط مسكو و حماس به عنوان يكي از نمادهاي تحول مطرح مي‌شود (Erenler, 2012, p. 171). اهميت سياست روسيه در برابر حماس به چند دليل است: اول اينكه در گذشته، روابط روسيه با فلسطين، بر روابط با سازمان آزاديبخش فلسطين (فتح) استوار شده بود. ديگر آنكه، روابط رسمي روسيه و حماس نشان‌دهنده تفاوت آشكار سياست اين كشور نسبت به سياست آمريكا، اتحاديه اروپا و سازمان ملل در خاورميانه است. از اين رو اين سؤال مطرح است كه چرا روسيه، سياستي متفاوت با ساير قدرت‌هاي بين‌المللي دنبال كرده است؟ اهداف سياست روسيه در مورد حماس چيست؟ استدلال قابل توجه روس‌ها در زمينه برقراري روابط رسمي با حماس، به انتخابات پارلماني سال 2006 در فلسطين باز مي‌گردد؛ زماني كه حماس براي نخستين بار در اين انتخابات شركت كرد و با به دست آوردن 44.45 درصد رأي به فهرست انتخاباتي خود و 41.73 درصد به نامزدهاي حوزه‌هاي انتخابيه، با به دست آوردن 74 كرسي حزب حاكم مجلس شد. جنبش فتح با 41.43 درصد رأي به فهرست انتخاباتي و 36.96 درصد در حوزه‌هاي انتخابيه اكثريت پيشين را از دست داد. در نتيجه دولت روسيه در ابتكاري، رهبران حماس را به مسكو دعوت كرد. اين خبر موجب خشم و تعجب بسياري از جمله رهبران اسراييل شد كه در اولين واكنش، سفر تزيپي ليوني، وزير امور خارجه اسرائيل به مسكو كه قرار بود در مارس همان سال انجام شود، لغو شد (Smith, 2006, p. 2).

اما مسكو در پاسخ به انتقادها اعلام كرد اين يك واقعيت است كه در حال حاضر حماس قدرت را در دست دارد و نمي‌توان آن را ناديده گرفت. براي روسيه موقعيت مردمي حماس بسيار قابل توجه بوده است، هر چند مسكو ترجيح مي‌دهد روابط خود را بيشتر با سازمان فتح و محمود عباس گسترش بخشد (Trenin, 2010, p. 9). با قطع كمك اتحاديه اروپا و ايالات متحده به دولت حماس در فلسطين، پوتين با حمايت از روند دموكراتيكي كه حماس به قدرت رسيده، اعلام كرد از هيچ تلاشي براي كمك به فلسطين حمايت نمي‌كند و نسبت به پيامدهاي اين اقدام هشدار مي‌دهد (RFI, 2006). در فوريه 2006، سرگئي ايوانف، وزير دفاع اظهار داشت كه دير يا زود جامعه جهاني هم بايد براي برقراري تماس با جنبش حماس قدم بردارد. آناتولي سافونوف، رئيس نمايندگي روسيه در همكاري بين‌المللي مقابله با جرايم سازمان يافته نيز در اين باره اعلام كرد "منزوي ساختن جنبش حماس، از سوي اسرائيل و تعدادي از كشورهاي غربي بي‌فايده بوده است. نمايندگان جنبش حماس، موفق به كسب اعتماد مردم شده‌اند و به يك نيروي سياسي تبديل شده‌اند، بنابراين به جاي بستن درها بر روي آنها، صحبت كردن، كمك و تشويق مسير مناسبي است كه مورد نياز همه است Interfax News (Agency, 2006). سرگئي لاوروف، وزير امور خارجه روسيه نيز در همايش مطبوعاتي با دبير كل حماس اظهار داشت: ما به روشني مواضع گروه چهار جانبه را به حماس منتقل مي‌كنيم (Official Site of the Ministry Foreign Affairs of The Russian Federation, 2006). به گفته آلكساندر سالتانوف، معاون وزير امور خارجه و نماينده رييس‌جمهوري روسيه در امور خاورميانه، طرف‌هاي مذاكره موضوع فلسطين سه گزينه را براي تأثيرگذاري بر حماس پيشنهاد كرده بودند كه گزينه نخست به كارگيري نيروي نظامي عليه اين جنبش بود كه رخدادهاي غزه بي‌نتيجه بودن اين شيوه را به اثبات رساند. گزينه دوم ناديده گرفتن حماس بود كه اين رويكرد نيز بي‌تأثير بوده است. نماينده رييس‌جمهوري روسيه در امور خاورميانه، گزينه سوم را متقاعد كردن سران جنبش حماس از راه گفت‌وگو براي اتخاذ موضع سازنده و در مرحله اول در مسئله وحدت فلسطين عنوان كرد (Official Site of The Ministry Foreign Affairs of the Russian Federation, 2009). در ديدار سران روسيه و تركيه، دميتري مدوديف و عبداله گل در 13 مه 2010 هر دو طرف بر ضرورت ديده شدن نقش و جايگاه حماس در گفت‌وگوهاي صلح تأكيد كردند (Iran Daily, 2010, p. 9).

5. روند تحولات در روابط

با وجود آنكه سياست روابط رسمي با حماس به ولاديمير پوتين ارتباط داده شده است، اما در اواخر دوره اول رياست جمهوري وي در سال 2007، وزارت امور خارجه روسيه با رد تعليق روابط مسكو و حماس بر وجود روابط منظم بين دو طرف تأكيد كرد (Official Site of the Ministry Foreign Affairs of the Russian Federation, 2009) از اين رو سفر مدوديف به فلسطين و تأكيد دوباره او بر ضرورت تشكيل دولت مستقل فلسطيني، تلاشي از سوي روسيه براي نشان دادن مواضع مستقل آن در خاورميانه و ايجاد تحركي جديد در صلح عربي ـ اسرائيلي بود. با اين حال، اقدام رئيس‌جمهوري روسيه، خشم تل‌آويو از كرملين را به دنبال داشت كه سفر برنامه‌ريزي شده مدوديف به اسرائيل را لغو و حتي رسانه‌هاي اسرائيلي سخنان او در حمايت از فلسطين را «سيلي به اسرائيل» تعبير كردند. دميتري مدوديف، رئيس‌جمهور وقت روسيه در اين سفر در شهر اريحا بر مواضع روسيه در مورد شناسايي دولت مستقل فلسطيني در مرزهاي سال 1967 تأكيد كرد (ياكوينا، 1389).

از سال 2009 همزمان با تلاش كشورهاي عربي براي آشتي ملي در فلسطين، روس‌ها گفت‌وگو در اين مورد با حماس آغاز كردند (Al Jazeera, 2009). رهبران روسيه سه درخواست از حماس داشتند كه در چارچوب مطالبات نقشه راه كميته چهار جانبه بود. نفي خشونت، چشم‌پوشي از هدف نابودي اسرائيل و پذيرش قراردادهاي صلح پيشين (دهقاني، 1385، ص 97). به گفته خالد مشعل، روسيه در اين گفت‌وگوها از حماس خواسته بود؛ با كنار گذاشتن مبارزه نظامي و به رسميت شناختن اسرائيل وارد گفت‌وگوهاي بين‌المللي صلح شود. حماس نيز اين درخواست روسيه را منوط به پرهيز اسرائيل از اعمال خشونت كرد (BBC, 2010).

6. روابط روسيه با اسراييل

هر چند روسيه در شكل‌گيري دولت اسرائيل نقشي تأثيرگذار داشت، ولي به زودي الگوهاي دوره جنگ سرد، آمريكا و اسرائيل را در برابر اتحاد شوروي و متحدان عربي آن قرار داد. با اجراي سياست اصلاحات گورباچف اين روند به گونه‌اي مشهود دگرگون شد. مهاجرت گسترده و پايدار يهوديان از اتحاد شوروي سبب افزايش روس‌تبارها در تركيب جمعيتي اسرائيل شد، به گونه‌اي كه امروزه در حدود 20 درصد جمعيت آن را روس‌ها تشكيل داده‌اند. گسترش پايدار روابط دو كشور سبب شد نظام رواديد در ميان آنها از سال 2008 برداشته شود (Trenin, 2010, p. 8). بسياري از اين مهاجران روابط گوناگون اقتصادي ميان روسيه و اسرائيل را موجوديت بخشيده‌اند (كولايي، 1383، ص 132). هر چند مسكو در مسير توسعه روابط با كشورهاي عربي و سازمان‌هاي تلاش زيادي انجام داده، ولي با توجه به مسايل جدايي‌طلبان چچن و آسيب‌هاي مادي و معنوي آن، با اسرائيل هم نزديكي زيادي داشته است. به هر حال روسيه يكي از بازيگران مهم در روند گفت‌وگوهاي صلح خاورميانه به شمار مي‌آيد.

در دوره پوتين كه سياست خارجي او بسيار عمل‌گرايانه برآورد شده بود، براي توسعه روابط با اسراييل تلاش زيادي صورت گرفت. او به گسترش روابط اقتصادي و استراتژيك دو كشور توجه ويژه داشت و در اواخر آوريل 2003 به اعضاي هيئت اسرائيلي در مسكو گفت ما همه شرايط لازم و از همه مهم‌تر اراده لازم براي دوستي، همكاري، اعتماد و توسعه روابط همه جانبه را داريم (Bourtman, 2006, p. 2). روابط اقتصادي دو كشور در اين دوره بسيار افزايش يافت. در اين دوره وابستگي اسرائيل به منابع انرژي روسيه بيشتر شد. براساس توافق رييس گازپروم و نخست‌وزير اسرائيل قرار شد تا سال 2025، سهم روسيه در تأمين انرژي مورد نياز اسرائيل به 25 درصد برسد (Bourtman, 2006, p. 3). همكاري سياسي در حوزه مبارزه با تروريسم از علايق مشترك دو كشور بود. با شدت يافتن اقدام‌هاي تروريستي در روسيه، مقام‌هاي اسرائيلي كوشيدند چچن‌ها را مانند فلسطيني‌ها معرفي كنند و زمينه را براي اقدام‌هاي مشترك دو كشور فراهم سازند. به اين ترتيب ديدار رهبران حماس از مسكو، با اينكه با اعتراض شديدي از سوي مقام‌هاي اسرائيلي روبه‌رو شد، ولي نمي‌توانست زمينه‌هاي مختلف موجد همكاري روسيه و اسرائيل را از ميان ببرد. هر چند روسيه همواره كوشيده همكاري هسته‌اي با ايران را در چارچوب مسايل فني و اقتصادي تحليل كند، ولي براي رهبران اسرائيل ماهيت آن در اصل سياسي برآورد شده است. البته مقام‌هاي روسيه همواره بر پايبندي ايران به مقررات آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي تأكيد كرده‌اند. روسيه در كنار قدرت‌هاي بزرگ جهاني در چارچوب گفت‌وگوهاي 1+5 در جهت اعتمادسازي بين‌المللي در اين زمينه فعاليت داشته، اما اين تلاش‌ها با اقناع رهبران اسرائيل همراه نشده است.

7. اهداف روسيه در ايجاد و توسعه روابط با حماس

روابط روسيه و حماس در دوره دوم اولين دوره رياست جمهوري پوتين ايجاد شد. در سال 2006 پيروزي حماس در انتخابات پارلماني فلسطين كه بسيار با اهداف ايالات متحده در منطقه فاصله داشت، اين فرصت را براي روسيه فراهم كرد تا از اين رويداد براي گفت‌وگو با حماس استفاده كند؛ به ويژه آنكه فلسطيني‌ها حماس را به عنوان نماينده مشروع خود را معرفي كرده بودند. روسيه ملاحظات زير را در اين روابط دنبال مي‌كرد:

ـ گفت‌وگو با حماس كه از نظر سياست‌هاي ايالات متحده سازمان تروريستي محسوب مي‌شود، وسيله‌اي براي بهره‌گيري در چانه‌زني با آمريكاست. پوتين هنگامي كه در همايش مطبوعاتي به روابط روسيه و حماس رسميت مي‌بخشيد، به روشني پيروزي حماس در انتخابات فلسطين را ضربه‌اي سنگين براي ديپلماسي آمريكا در خاورميانه توصيف كرد (EJ Press, 2006).

ـ رابطه با نماينده فلسطين مي‌تواند به افزايش نفوذ روسيه در ميان كشورهاي عربي كمك كند.

ـ در مقايسه با ايالات متحده و اتحاديه اروپا، روسيه با ايجاد روابط با حماس مي‌تواند نقش موثرتر و پررنگ‌تري در ميانجي‌گري ميان اعراب و اسرائيل ايفا كند.

ـ يكي ديگر از اهداف روسيه بي‌اهميت جلوه دادن مسئله چچن در نگاه بين‌المللي بود (Freedman, 2007, p. 21). مقام‌هاي روس مي‌دانستند روابط روسيه و حماس براي آنان بازتاب داخلي نيز دارد و تندروهاي اسلام‌گرا را متقاعد مي‌كند كه دولت روسيه از جنبش‌هاي اسلامي در جهان حمايت مي‌كند (McGregor, 2006). رهبران حماس نيز در سفر به مسكو، با شوراي مفتيان روسيه (هانتر، 1391) ديدار و اعلام كردند يكي از برنامه‌هاي اصلي گروه حماس در سفر به روسيه همواره ديدار با اين شوراست (The Global Muslim Brotherhood Daily Report, 2010). نتايج نظرسنجي در روسيه در مورد جنگ اسرائيل عليه غزه در پاسخ به اين سؤال كه: آيا شما با عمليات نظامي اسرائيل عليه سازمان حماس در منطقه غزه موافق هستيد، به صورت زير بود (Russian Analytical Digest, 2010, p. 14)

نتايج نظرسنجي ديگري در مورد اين سؤال كه آيا روسيه در مناقشه اسرائيل و فلسطين بايد چه موضعي داشته باشد؟ به صورت زير بود (Russian Analytical Digest, 2010, p. 13)

8. پيامدهاي گسترش روابط

در حالي كه ايالات متحده و اتحاديه اروپا پس از سال‌ها در حل مسئله فلسطين دچار نااميدي شده‌اند، به نظر مي‌رسد انگيزه روسيه افزايش يافته است. در حالي كه به گفته رهبران حماس، اين سازمان از روسيه درخواست خروج از مذاكرات چهار جانبه را داشته، اما روس‌ها با حفظ جايگاه خود در گروه چهار جانبه در مسئله آشتي ملي فلسطين و كاهش خشونت‌ها در فلسطين موفقيت‌هايي به دست آورده‌اند. به گفته خالد مشعل، رئيس دفتر جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس)، در روسيه اين برداشت وجود دارد كه محاصره و تحريم غزه بايد لغو شود (Bsaikri, 2010). در سفر او به مسكو پاسخ او به اين سؤال كه اگر مبادله اسيران به همان‌گونه كه طرف اسرائيلي مي‌خواهد، انجام شود، آيا محاصره غزه نيز لغو خواهد شد، اين بود كه اگر مبادله اسيران انجام شود، در آن صورت محاصره كمي ضعيف‌تر مي‌شود، اما به طور كامل لغو نمي‌شود. از سوي ديگر، اين سؤال نيز مطرح شد كه اگر نيروهاي فلسطيني با يكديگر آشتي كنند، آيا اين موضوع هم سبب تضعيف محاصره مي‌شود. در واقع اين سؤال‌ها نشان‌دهنده تلاش روسيه براي يافتن راهكاري براي از ميان بردن محاصره و تحريم غزه بوده است.

نكته قابل توجه اين است كه پس از اين سفر، مبادله اسيران، با گيلاد شيلات نظامي اسرائيلي انجام و توافق صلح حماس و فتح نيز امضاء شد و سران دو گروه فلسطيني حماس و فتح به طور رسمي از تلاش‌هاي روسيه در راستاي آشتي ملي فلسطين تشكر كردند (Trend News, 2011). به گزارش منابع خبري روسيه در واكنش به توافق حماس و فتح، ميخاييل مارگلوف، نماينده كميته شوراي فدراسيون در امور بين‌الملل هم اظهار اميدواري كرد محمود عباس بتواند موضع حماس را در مورد اسرائيل نرم‌تر كند (صداي روسيه، 2012). دليل موفقيت روسيه در جلب اعتماد حماس را در اين نكته بايد جست كه بنا بر سخنان دبير كل حماس، درخواست سازمان اين است كه به عنوان يك نيروي سياسي شناخته شود. موفقيت روسيه در جلب نظر حماس اين است كه "دولت روسيه هيچ‌گونه شرايطي را براي ما تعيين نمي‌كند، تعامل ما گسترش مي‌يابد و اين مسئله بسيار قابل ستايش است". در همين زمينه اگر روس‌ها موفق به تغيير ديدگاه حماس شوند، به موفقيت بزرگي در ارتقاء جايگاه خود دست خواهند يافت. اكنون هم برخي ادامه روابط روسيه و حماس و نيز افزايش روابط روسيه و اسرائيل در سال‌هاي اخير را به نوعي اعطاي مشروعيت تل‌آويو به روابط مسكو و حماس (Epstein, 2007, p. 185) و از سوي ديگر تعديل ديدگاه حماس نسبت به اسرائيل ارزيابي مي‌كنند.

فرجام

دولت پوتين در تلاشي آشكار براي افزايش مناسبات با كشورهاي خاورميانه گام برداشته و با هر دو سازمان بزرگ فلسطيني فتح و حماس و حتي حزب‌الله لبنان روابط نزديكي ايجاد كرده است. روابط روسيه با حماس از آن جهت مهم است كه از يكسو در آمريكا و اروپا، اين سازمان در فهرست سازمان‌هاي تروريستي قرار دارد و از سوي ديگر روابط مسكو با اين گروه فلسطيني تناقض‌هاي سياسي بسياري براي هر دو دربردارد. حماس همواره از جنبش‌هاي اسلام‌گرا در سراسر جهان حمايت كرده است كه شامل چچن‌ها در شمال قفقاز هم مي‌شود، كرملين نيز پيوسته پس از جنگ دوم چچن نسبت به يك توطئه جدي اسلامي براي ايجاد يك خلافت اسلامي هشدار داده است. رخدادهاي تروريستي سپتامبر 2001، براي روسيه فرصتي ايجاد كرد تا اقدام نظامي خود در چچن را براي كشورهاي اسلامي آسان‌تر توجيه كند.

با توجه به معيارهاي: 1. تفاوت سطح قدرت روسيه و سازمان حماس، 2. تفاوت رويكرد سياسي دو طرف نسبت ب�� مسلمانان روسيه، 3. جبهه‌گيري گسترده قدرت‌هاي بين‌المللي به پيروي از آمريكا بر عليه حماس، 4. رويكرد سياست خارجي و بين‌المللي روسيه نسبت به يكجانبه‌گرايي آمريكا، اهداف روسيه از ايجاد روابط با حماس تا حد زيادي تحقق يافته است. بخش مهمي از نقش و جايگاه روسيه در نظام بين‌الملل به سياست مسكو در خاورميانه مربوط مي‌شود كه يكي از آنها نقشي است كه روسيه در مسئله صلح خاورميانه و در رابطه با طرف‌هاي فلسطيني و اسرائيلي ايفا كرده است. هر چند اين سياست‌ها به دليل برخورداري از امتياز منابع انرژي هم هست. ابتكار عمل مسكو در ايجاد و گسترش رابطه با حماس پس از سال 2005 شكل گرفت كه روسيه خود را به عنوان دومين صادركننده انرژي جهان معرفي كرد و ذخاير ارزي خود را به شدت افزايش داد. در هر صورت اين موضوع ناشي از تمايل روسيه براي بر هم زدن نظم يكجانبه آمريكايي است. نظام بين‌الملل مطلوب روسيه، چند قطبي است و روسيه چندجانبه‌گرايي را مورد توجه قرار داد و تأمين اين هدف را، مشاركت مؤثر در ساختار نظام بين‌الملل و ايجاد توازن بين آمريكا و جريان‌هاي ضد آمريكايي يافت. سياست خارجي روسيه در دو دهه پس از فروپاشي با تضادها و تناقض‌هاي بسيار همراه بوده است. از يك سو داعيه قدرت بزرگ بودن سبب حمايت از تفكرهاي ضد غربي بوده است. از سوي ديگر نگراني از انزوا، نياز به تكنولوژي و سرمايه غربي منجر به شكل‌گيري رويكرد همكاري روسيه نسبت به آمريكا و غرب است.

در اواخر دوره اول رياست جمهوري در سال 2007، وزارت امور خارجه روسيه با رد تعليق روابط مسكو و حماس بر وجود روابط منظم بين دو طرف تأكيد كرد. با شدت يافتن اقدام‌هاي تروريستي در روسيه، مقام‌هاي اسرائيلي كوشيدند چچن‌ها را مانند فلسطيني‌ها معرفي كنند و زمينه را براي اقدام‌هاي مشترك دو كشور فراهم سازند. به اين ترتيب ديدار رهبران حماس از مسكو، با اينكه با اعتراض شديدي از سوي مقام‌هاي اسرائيلي روبه‌رو شد، ولي نمي‌توانست زمينه‌هاي مختلف موجد همكاري روسيه و اسرائيل را از ميان ببرد. هر چند روسيه همواره كوشيده همكاري هسته‌اي با ايران را در چارچوب مسايل فني و اقتصادي تحليل كند، ولي براي رهبران اسرائيل ماهيت آن در اصل سياسي برآورد شده است. در حالي كه ايالات متحده و اتحاديه اروپا پس از سال‌ها در حل مسئله فلسطين نااميد شده‌اند، به نظر مي‌رسد انگيزه روسيه افزايش يافته است. در حالي كه به گفته رهبران حماس، اين سازمان از روسيه درخواست خروج از مذاكرات چهار جانبه را داشته، اما روس‌ها با حفظ جايگاه خود در گروه چهار جانبه در مسئله آشتي ملي فلسطين و كاهش خشونت‌ها در فلسطين موفقيت‌هايي به دست آورده‌اند. در نتيجه چنانچه از روند روابط روسيه و حماس آشكار مي‌شود، حمايت روسيه از حماس تا زماني است كه به تشديد تعارض ميان روسيه از يكسو و آمريكا و اسرائيل از سوي ديگر نشود. اگر روس‌ها موفق به تغيير ديدگاه حماس شوند، به موفقيت بزرگي در ارتقاء جايگاه خود دست خواهند يافت. اكنون هم برخي ادامه روابط روسيه و حماس و نيز افزايش روابط روسيه و اسرائيل در سال‌هاي اخير را، به نوعي اعطاي مشروعيت تل‌آويو به روابط مسكو و حماس و از سوي ديگر تعديل ديدگاه حماس نسبت به اسرائيل ارزيابي مي‌كنند.

در واقع روسيه كوشيده است با همه كشورهاي خاورميانه و پيرامون آن كه در برخي تعريف‌ها "خاورميانه بزرگ" ناميده شده است، روابط خود را در زمينه‌هاي مختلف گسترش بدهد. روسيه جايگاه بسيار مهمي در معادلات استراتژيك جهاني، به ويژه از نظر نظامي دارد، اما چه از نظر تكنولوژي و چه از نظر توان پشتيباني مالي نمي‌تواند با آمريكا رقابت كند. با اين حال، روسيه يك قدرت درجه دوم اقتصادي است كه به شدت به سرمايه و تكنولوژي پيشرفته غرب نياز دارد. هر چند اين كشور ابزار مهمي به نام انرژي در اختيار دارد كه مي‌تواند با كمك آن به ويژه اروپايي‌ها را زير فشار بگذارد، اما توان اقتصادي روسيه به گونه‌اي نيست كه بخواهد به رويارويي كامل در عرصه بين‌المللي بپردازد. روسيه در پي تكرار تجربه‌هاي ناكارآمد دوران اتحاد شوروي نيست، هر چند كه واقعيت‌هاي ژئوپليتيكي رقابت را غير قابل چشم‌پوشي ساخته است.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات