صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۳  ، 
کد خبر : ۲۶۲۲۷۳

تبیین دیدگاه رهبری درباره سیاست خارجی دولت در گفتگوی دکتر باقری با پایگاه بصیرت

جمله مهم رهبر معظم انقلاب در 12 آبان، یعنی از یک سو حمایت از دیپلماسی دولت و از سوی دیگر اعلام عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا، تأثیر گیج کننده ای بر طرف غربی داشته است/مدالیته هسته ای جدید برای ایران فرصت محسوب می شود.

پایگاه بصیرت؛ گروه بین الملل: رهبر معظم انقلاب در 12 آبان ضمن این که از تلاش های دیپلماتیک دولت حمایت کردند و اعضای تیم دیپلماسی کشور را فرزندان انقلاب و مورداطمینان تعریف کردند و از این که برخی آنها را سازشکار بدانند انتقاد کردند، در عین حال تصریح کردند که نسبت به مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم. این موضع رهبری، غربی ها را در تحلیل سیاست خارجی ایران دچار سرگردانی کرده است. معنای اصلی سخن رهبری چیست و ایشان چه جهتی را در سیاست خارجی ترسیم می کنند؟ بیان اخیر ایشان چه نسبتی با طرح مفهوم نرمش قهرمانانه دارد؟ این موضع گیری چه تأثیری بر سیاست غرب در قبال ایران – به ویژه در مذاکرات هسته ای پیش رو- خواهد داشت؟

دکتر سیامک باقری، کارشناس ارشد مسائل استراتژیک در گفتگو با پایگاه بصیرت ضمن واکاوی این موضوع و پاسخ به سؤالات، به نکاتی درباره مذاکرات هسته ای که اکنون در جریان است، اشاره می کنند:

بصیرت: با طرح مفهوم نرمش قهرمانانه در دیپلماسی توسط رهبر معظم انقلاب، چنین به نظر آمد که قرار است رویکرد جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دنبال شود. از طرف دیگر بیانات اخیر معظم له در 12 آبان که در عین حمایت از مسئولان سیاست خارجی کشور و اقدامات دیپلماتیک آن ها در موضوع هسته ای، با قاطعیت اعلام کردند که به مذاکره با آمریکا خوشبین نیستم. این موضع گیری رهبری چه نسبتی با رویکرد نرمش قهرمانانه دارد و معنای اصلی آن چیست؟

دکتر باقری: عبارت این که خوشبین نیستیم و ارائه طرح نرمش قهرمانانه هر دو اجزای یک دیپلماسی فعال هستند.

اگر ما بنیادی و راهبردی به این موضوع نگاه کنیم اصولا نرمش قهرمانانه از نظر رهبری یک رویکرد در حو��ه تاکتیک ها است، چرا که سیاست خارجی سه بخش اصلی و اساسی دارد: یک وجه ایده سیاست خارجی است که مبنا و هویت سیاست خارجی را تشکیل می دهد و ثبات در آن وجود دارد و قابل تقلیل به نقش نیست و راهنمای کل سیاست خارجی محسوب می شود؛ وجه دوم سیاست خارجی وجه رفتار است. بخش رفتار ناظر بر دو تا موضوع مهم است: 1)راهبردها 2)سیاست ها و تاکتیک ها.

راهبردها معمولا کم تغییر می کنند و در طول زمان ایستایی آنها زیاد است، اما در بخش سیاست ها که همان تاکتیک ها و روش ها محسوب می شوند، این ها تابع شرایط و محیط است و الزامات خاص خودش را دارد و اساسا با راهبردها قابل مقایسه نیست. سیاست ها در شرایط مختلف مورد توجه قرار می گیرند و با تحقق آنها در مجموع شرایطی برای رسیدن به ایده ها و راهبردها ایجاد می شود.

 وجه سوم سیاست خارجی، ساختار و سازمان است ولی ما در اینجا با وجه سازمان کاری نداریم.

 نرمش قهرمانانه در وجه دوم سیاست خارجی قابل تعریف است، یعنی نرمش قهرمانانه یکی از سیاست ها در حوزه سیاست خارجی است. از این بابت ما می توانیم آن را یک تاکتیک یا یک رویکرد بدانیم. در عین حال رهبر معظم انقلاب هم در گذشته و هم اخیرا این نکته را گفتند که «من اعتقاد دارم به نرمش قهرمانانه در عرصه دیپلماسی»؛ این جمله اعتقاد دارم به معنای این است که نرمش قهرمانانه یک موضوع معمولی و یک روش صددردصد اقتضایی نیست، بلکه در طول زمان ها با شکل های مختلف قابل پیاده شدن است. به عبارت دیگر نرمش قهرمانانه عبارت جامع و کاملی از جوهره دیپلماسی است.

حال باید ببینیم که دیپلماسی از نگاه رهبری چیست و چگونه است؟

 1) رهبری دیپلماسی را عرصه مبارزه می دانند، به عبارت دیگر دیپلماسی، عرصه جنگ در یک میدان دیگر است، یعنی همان طور که جنگ ها خودش یک عرصه مبارزه است در آنجا تاکتیک ها و عقب نشینی و جابجایی و... وجود دارد در حوزه دیپلماسی هم این عناصر وجود دارد.

2) دیپلماسی عرصه رویارویی تاکتیک ها است، یعنی تاکتیک ها دارند با هم مبارزه می کنند. نکته سوم در عرصه دیپلماسی، ماندگاری است. یعنی هیچ بازیگری حاضر نیست از منافع خودش دست بردارد یعنی همه منافع خودش را در عرصه دیپلماسی دنبال می کند و فراتر از آن منافع بیشتری را می خواهد کسب کند. این یک عنصری است که از نظر مقام معظم رهبری غفلت نشده است.

3) عرصه دیپلماسی از نگاه رهبری عرصه حکمت است، یعنی شما بدانید در کجا تند صحبت کنید و در کجا کند؛ یعنی باید سنجیده عمل کرد. حکمت روش عمومی در عرصه دیپلماسی است.

 به بیان خاص رهبری تلخ گویی و تندگویی در عرصه دیپلماتیک روش عمومی نیست، بلکه روش کاملا اقتضایی است و این نکته مهمی است که باید به آن توجه داشت. نکته بعدی در عرصه دیپلماسی از رهبری باید منطق و حکمت منجر به این شود که طرف مقابل را به تدریج به موضوع ما نزدیک کند، یعنی حکمت از این بابت آن هسته مرکزی دیپلماسی محسوب می شود که بتوانیم ما طرف مقابل خودمان را به منافع خودمان نزدیک کنیم.

4) از نظر رهبری معظم، در عرصه دیپلماسی کوتاه آمدن و تسلیم در آن وجود ندارد. در واقع عبور از خط قرمزها وجود ندارد، چون اساسا دیپلماسی تعریف شده برای کسب، حفظ و افزایش منافع ملی و نه تسلیم و پذیرش و عقب نشینی کوتاه مدت.

 بنابراین نرمش به معنای مانور قدرت بین اقتدار و انعطاف است، یعنی دیپلماسی نمی تواند انعطاف صرف و اقتدار صرف باشد، یعنی تلفیقی از اقتدار و انعطاف است. نرمش قهرمانانه در عرصه دیپلماسی وجه رفتاری سیاست خارجی محسوب می شود و عرصه خوشبینی نیست، بلکه عرصه حکمت، عزت و مصلحت است؛ عرصه ایی است که اگر غفلت شود به منافع ملی ما ضربه خواهد خورد.

پس این که مقام معظم رهبری در یکجا از از نرمش قهرمانانه سخن می گویند و در 12 آبان می گویند به مذاکرات خوشبین نیستیم، بدان معنا است که در نرمش قهرمانانه که اصلی در دیپلماسی است، نبایستی غفلت صورت گیرد و منافع ملی متضرر شود. هر نوع خوشبینی در اینجا متعارض با نرمش قهرمانانه خواهد بود، چون که منجر به غفلت شده و غفلت منجر به عقب نشینی می شود.

بصیرت: گفته می شود که همین جمله رهبر معظم انقلاب در بیانات 12 آبان که از یک سو از تلاش های دیپلماتیک دولت حمایت کردند و مذاکره را برای کسب تجربه مفید دانستند، اما از طرف دیگر تصریح کردند که به مذاکرات خوشبین نیستم، تأثیر زیادی بر تحلیل غربی ها و رفتار آن ها داشته است. این تأثیرات را توضیح دهید؟

 دکتر باقری: بدون تردید این موضع رهبری هم در تحلیل و هم رفتار غربی ها تغییر زیادی خواهد داشت. به جهت اینکه در تحلیل آنها این نکته اساسی وجود دارد که رهبر معظم انقلاب از عوامل تعیین کننده هر نوع تصمیم گیری در حوزه دیپلماسی به ویژه در موضوع هسته ای است. بنابراین این موضع گیری می تواند مبنای بحث باشد. از سوی دیگر آثاری را می تواند در دیپلماسی هسته ایی ما به شکل خاص داشته باشد: اول این که موضع رهبری این پیام را می رساند که تیم مذاکره کننده، تیم معتمد رهبری است، پس می توانید بر روی حرف و تصمیم و موضع گیری آنها حساب باز کنید و این یک نکته است که در حوزه دیپلماسی اعتماد یک اصل اساسی است.

این موضع رهبری تیم دیپلماسی را دارای اختیارت لازم و دارای پشتیبانی سایر قوای در داخل معرفی می کند. یعنی مذاکره کنندگان ایرانی از یک پشتوانه اجتماعی برخوردار هستند و این در گام های بعدی مذاکره تأثیرگذار است.

 دومین اثری که این موضوع می تواند بگذارد، خصوصا آن جمله رهبری که ما به مذاکره خوشبین نیستیم، این است که طرف مقابل احساس خود را که ایران به خاطر فشار وارد مذاکره شده است را دچار تردید کند. سخن رهبری این پیام را به غرب می دهد که این گونه نیست که اگر شما طور دیگری عمل کنید، ایران باز دنبال مذاکره خواهد بود.

در واقع اثر مهمی که این صحبت رهبری برای جامعه سیاسی غرب و همچنین تیم 1+5 خواهد داشت این که اکنون یک فرصت برای غربی ها فراهم شده و نباید فرصت را از دست بدهند و باید مغتنم شمارند. این که در روزهای اخیر آقای جک استراو اعلام کرد در سال 82 – 83 غرب یک فرصت بزرگ را از دست داد و از دست دادن فرصت بزرگ را به گردن بوش و تیم کاخ سفید انداخت، از همین زاویه است، بنابراین این سخن رهبری دوباره خاطرات دوران سال های 83 و 82 را زنده کرده و به غربی ها فرصت می دهد، در حالی که می دانند از فرصت قبلی به خوبی استفاده نکردند.

 اثر دیگری که سخنان مقام معظم رهبری می تواند داشته باشد بر روی افکار عمومی جامعه بین المللی است، یعنی برای افکار عمومی جامعه بین المللی ثابت می کند که جمهوری اسلامی ایران اهل مذاکره است و در مذاکره خود جدی است و بنا دارد موضوع را حل کند، اما به مذاکره خوشبین نیست و خوشبین نبودن ایران هم دارای حقایقی است؛ توضیحاتی که مقام معظم رهبری در بحث خوشبین نبودن به آمریکا و تاریخ فریبکاری آن ها و نیز مواضع ضد ایرانی آنها مطرح کردند یک نوع افکارسازی درباره عدم مورد اعتمادبودن آمریکا است.

بنابراین می تواند برای افکار عمومی یک نتیجه گیری خوب باشد از اینکه اگر نشست 1+5 با شکست روبرو شود، افکار عمومی، غربی ها را تقصیر کار می دانند نه جمهوری اسلامی ایران را و فلش ها را به سوی غربی ها نشانه می روند.

 اثر دیگر روی دولت های حامی جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت و آن ها به تعاملات مثبت ایران در صحنه جهانی و حقانیت ایران در سیاست خارجی خود، پی خواهند برد.

بصیرت: در جهت سخنان شما باید گفت غربی ها با توجه به قدرت رسانه ای سعی می کنند چنین وانمود کنند که غرب اکنون یک فرصت محدود برای ایران فراهم کرده و مثلا جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید چند روز قبل اعلام کرد که پنچره دیپلماسی همیشه باز نخواهد بود. این موضع گیری غربی ها به دنبال معکوس سازی وضعیت کنونی است و می خواهند چنین وانمود کنند که ایران نیازمند دیپلماسی است، اما بیانات رهبری این توهم غربی ها را که جمهوری اسلامی ایران همه مسائل و مشکلات خود را به گشایش در دیپلماسی گره زده است، خنثی می کند.

دکتر باقری: بله این یک موضع تبلیغاتی از سوی غرب است. طرف غربی وانمود می کند که یک فرصت برای ایران فراهم شده و اگر ایران استفاده نکند دچار سختی ها و تنگنای مضاعف تری خواهد شد، اما مسئله این است که طرف غربی در حد آن توانمندی های که دارد، می تواند تعیین تکلیف کند. اهرم اساسی آنها  علیه ایران تحریم است  و بر این مبنا می گویند این فرصت را از دست ندهید، اما اهرم های جمهوری اسلامی ایران بیشتر از اهرم های غرب است. اهرم مهم جمهوری اسلامی ایران خود موضوع هسته ای و پیشرفت در فناوری هسته ای صلح آمیز است که غرب را وادار به مذاکره کرده در حالی که رسانه های غربی به گونه ایی برخورد می کنند که ما به خاطر تحریم آمدیم، ولی حقیقت قضیه این است که غرب در انتظار شکل گیری وضعیتی بود که مذاکرات هسته ای دوباره از سر گرفته شود. غرب از توانمندی های هسته ای ایران و تأثیر این توانمندی ها در افزایش قدرت ایران احساس ناامنی می کند و به شدت به دنبال مهار ایران هستند. بنابراین غربی ها واقعا درک می کنند که یک فرصت برای آن ها مهیا شده است، اگر چه با تبلیغات سیاسی سعی دارند این موضوع را به گونه ایی دیگر مطرح کنند.

بصیرت: همان طور که گفتید غربی ها می دانند که موضوع هسته ای ایران یک موضوع مهم است که می خواهند آن را به نفع خود حل کنند. مثلا آمانو در سخنان چن�� روز قبل می گوید موضوع هسته ایران مهمترین مسأله دنیاست. از طرف دیگر یکی از مقامات آمریکایی اعلام کرد که مذاکرات هسته ای با ایران باید روند سریعی داشته باشد و غربی ها خواهان تسریع در مذاکرات هستند. مقامات کشورمان نیز بر تسریع در مذاکرات هسته ای تأکید دارند. آیا در اینجا شاهد یک اشتراک نظر هستیم و در واقع آیا تسریع در مذاکرات برای ایران فرصت است یا تهدید؟

دکتر باقری: این که غرب خواهان تسریع در حل موضوع هسته ای ایران است، بر می گردد به برداشت و تحلیلی که از فرآیند هسته ایی ایران و فناوری آن دارند.

در واقع تصور غرب این است که ایران با شتابی که در برنامه هسته ایی خود دارد بتواند به توانمندی های بالایی از جمله سلاح هسته ایی برسد، اگر چه جمهوری اسلامی ایران به طور اعتقادی اعلام کرد به دنبال سلاح های هسته ایی نیست، اما غرب به جهت نگاه رئالیستی که به موضوع قدرت دارد، هیچ گاه مواضع ایران را نمی پذیرد، به همین جهت آنها فکر می کنند که اگر امروز نتوانند موضوع هسته ایی را حل بکنند فردا این موضوع بغرنج تر می شود و ایران به گام های بالاتر هسته ایی برسد و آنها سرعت بخشیدن به مذاکرات را از باب قدرت یابی هسته ایی ایران مطرح می کنند.

اما جمهوری اسلامی ایران از این بابت خواهان تسریع در مذاکرات است که معتقد است، موضوع هسته ای ایران یک موضوع عادی است که غرب آن را بحرانی شده معرفی کرده است و سبب شده تا موضوع هسته ای کل منابع و ظرفیت های ملی و فراملی را به خدمت بگیرد، در حالی که می توان این موضوع را زودتر حل کرد. از سوی دیگر ایران معتقد است که اگر غرب چارچوب ها و مدالیته را بپذیرد حل این موضوع بسیار سریع خواهد بود و عاملی که در مسأله هسته ای ایران چالش ایجاد می کند تصورهای غلط است. بنابراین از طریق دیپلماسی قادر به این هستیم که تصورات اشتباه را تغییر دهیم و در اسرع وقت موضوع هسته ایی ما حل بشود.

بصیرت: بنابراین طرح مدالیته جدید به این جهت است که مسأله هسته ای ایران در زمان مشخصی ختم شود و طرح این مدالیته را می توان به نفع ایران دانست؟

دکتر باقری: جمهوری اسلامی ایران از مدت ها به این نکته رسید که در تعامل با غرب، مذاکرات باید در چارچوب مشخص و کاملا استاندارد شده باشد، و گرنه از دل مباحث بدون چارچوب هیچ نتیجه ای حاصل نخواهد شد و هر از چندی غربی ها به بهانه های مختلف موضوعات مختلفی را مطرح خواهد کرد. بنابراین ایران معتقد است که یک بار برای همیشه این موضوع حل و فصل شود و آن هم در چارچوب منظم مقدور است.

بصیرت: نکته دیگر در بیانات 12 آبان رهبری این بود که فرمودند: آمریکائی ها با موجودیت جمهوری اسلامی ایران و با نفوذ و اقتدار ایران مخالفند، یعنی آمریکا همچنان به دنبال براندازی نظام در ایران است. این در حالی است که اوباما در سخنان خود در سازمان ملل اعلام کرد که ما به دنبال تغییر رژیم ایران نیستیم. آیا این موضع اوباما یک فریب محسوب می شود و یا دیدگاه بخشی از مقامات آمریکایی است که از براندازی جمهوری اسلامی نا امید شده اند؟ یا این که براندازی نظام اسلامی همچنان یکی از گزینه های جدی آمریکاست؟

دکتر باقری: در این باره دیدگاه های مختلفی وجود دارد: برخی می گویند این موضع اوباما یک راهبرد است و برخی دیگر آن را یک تاکتیک در شرایط جدید می دانند.

به نظر من تصویری که غرب به ویژه آمریکا از جمهوری اسلامی ایران دارد و تعریفی که از ایران می کنند بیانگر این است که صحبت اوباما در سازمان ملل از چند جهت یک بیان تاکتیکی و به گونه ایی فریب کارانه است:

1- خود عبارت گزینی اوباما در این که می گوید به دنبال تغییر رژیم در ایران نیستیم، یک عبارت مبهم است. در ذهن اوباما منظور از تغییر این است که این تغییر از نوع اقدامات نظامی علیه ایران نیست، یعنی اینکه ما از طریق یک اقدام نظامی آن چنان که در افغانستان و عراق عملیات کردیم، در جمهوری اسلامی ایران نمی خواهیم این روش را دنبال کنیم، در واقع این جمله اوباما خود ریشه در عدم توانایی آمریکا در اقدام علیه ایران دارد و استراتژیست های آمریکا این موضوع را با دلایل مختلف ذکر کردند که توانمندی نظامی که ایران دارد، هزینه های سنگینی به امریکا وارد خواهد کرد و آمریکا از طریق اقدام نظامی علیه ایران به اهداف خود نمی رسد.

2) به دلایل دیگر موضع اوباما یک حرکت تاکتیکی است نه راهبردی. یکی از دلایل دوگانگی های موجود در آمریکا است. امریکائی ها در عین حال که بحث مذاکره را مطرح می کنند اما می گویند همه گزینه ها روی میز است. بنابراین براندازی جمهوری اسلامی ایران همچنان در دستور کاخ سفید است.

دوگانگی دیگر، بین موضع کاخ سفید و موضع کنگره آمریکا است. درست است اوباما به عنوان رئیس جمهور آمریکا، صلح و جنگ را امضا می کند، اما کنگره امریکا بایستی آن را تصویب کند، یعنی کنگره می تواند فشار بیاورد و موضع رئیس جمهور را تغییر دهد. همچنان که در زمینه تحریم ها کنگره این کار را می کند. بنابراین صحبت اوباما در سازمان ملل مبنا ندارد.

دوگانگی بعدی این که اوباما دو سال بیشتر در کاخ سفید نخواهد بود و مشخص نیست که رئیس جمهور بعدی همان مسئله را مورد نظر قرار دهد. همچنان که در اوایل انقلاب این موضوع بود. کارتر قراداد 1975 الجزایر بین ایران و عراق را محترم شمرد، اما ریگان از جنگ عراق علیه ایران حمایت کرد و صدام را تقویت کردند و این موضوع را اخیرا جک استرا اعتراف کرد که انگلیس، فرانسه و آمریکا پشت سر صدام قرار داشتند.

3) سومین دلیل بر این که صحبت اوباما یک تاکتیک فریبکارانه بود، این که اسناد راهبردی امریکا خلاف بیان اوباما است. سند امنیتی ملی آمریکا، ایران را جزء تهدیدات فوق العاده و تهدیدات جهانی فرض کرده است.

4) نکته دیگر نوع تعامل بین امریکا و اسرائیل است که نمی توان آنها را از هم جدا کرد. سیاست امریکا کاملا با سیاست های اسرائیل گره خورده است و هر از گاهی ملاحظه می شود که نوع تعاملات بین اوباما و رژیم صهیونیستی نشان می دهد که اوباما تابع سیاست های صهیونیستی است.

مجموع این دلایل می گوید که سخن اوباما در سازمان ملل  یک تاکتیک و یک موضوع تبلیغاتی محسوب می شود./

با تشکر از جناب دکتر باقری که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند و توضیحات جامعی را بیان کردند.

مصاحبه از: حمزه عالمی

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات