صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۶۳۵۹۴

ادعای غرب:ایران دروازه آمریکا در آسیا می شود!


پایگاه خبری میدل ایست آنلاین در تحلیلی به قلم محمد علی ابراهیم سردبیر سابق روزنامه الجمهوریه مصر، مدعی شد ایران در جهتی حرکت کرده است که به دروازه ای برای توطئه آمریکا علیه جهان عرب تبدیل خواهد شد.
آنان که پیگیر مسائل بین المللی و منطقه ای هستند توافق جمهوری اسلامی ایران با گروه 1+5 یعنی پنج کشور عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به علاوه آلمان را غافلگیر کننده نمی دانند زیرا پیش از این توافق، علائم و مشخصاتی آشکار شده بود که با اعتماد به آنها می شد چنین ارزیابی کرد که حصول توافقات اینگونه دور از انتظار نیست.
مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه اسبق آمریکا در دهه 1990 از به کار گیری سیاست مهار دوگانه ( گفتگو و تحریم) در برخورد با ایران سخن گفته بود و حال به نظر می رسد زمان به ثمر رسیدن آن سیاست بسیار نزدیک شده است.
در شماره اخیر نشریه اکونومیست که نشریه ای دقیق و قابل اعتناست بخشی با عنوان «ایران دروازه آمریکا به سوی خاورمیانه» باز شد که به اظهار نظر فارسی زبانان اختصاص دارد، به نظر می رسد کلید گشودن این دروازه در دستان آمریکا قرار گرفته است.
اگر در توافق ایران و غرب در ژنو دقت کنیم برخی از مسائل شفاف تر از هر زمانی خود را نشان می دهد.
1- در انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن در ایران دو قدرت در این کشور رو در روی هم قرار گرفته بودند.
یکی از این دو گروه از علی اکبر ولایتی مشاور امور بین الملل رهبری، سعید جلیلی مذاکره کننده ارشد سابق ایران در پرونده هسته ای و محمد باقر قالیباف شهردار تهران تشکیل می شد که آخری حمایت سپاه و نیروی قدس سپاه را با خود به همراه داشت.
گروه دوم نیز گروهی بود که معتقد نیستم میانه رو باشد، نامزد این طیف حسن روحانی رئیس وقت مرکز تحقیقات راهبردی مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. این نامزد در انتخابات حمایت دو رئیس جمهوری اصلاح طلب پیشین یعنی هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی را با خود به همراه داشت.
از همان زمان مشخص بود رقابت در انتخابات بر سر سه پرونده حساس خواهد بود؛ یکی اوضاع اقتصادی در ایران بود که در پی تحریم های سال های اخیر آمریکا و اروپا علیه جمهوری اسلامی در کنار عوامل دیگری چون گسترش دامنه فساد در این کشور و توزیع ناعادلانه سرمایه، شرایط بسیار نابسامانی پیدا کرده بود اما این پرونده خواسته یا ناخواسته به پرونده مهم دیگر یعنی پرونده هسته ای ایران پیوند می خورد.
پرونده دوم بحران سوریه بود، ایران به شدت در این پرونده درگیر است زیرا نمی خواهد ورق های اصلی خود در نفوذ منطقه ای را ببازد.
ایران پیش از این با حمله نظامی آمریکا از دو دشمن سنتی خود یکی در عراق و دیگری در افغانستان خلاص شده بود تا جنگ آمریکا در عراق و افغانستان خدمتی به توسعه نفوذ ایران در منطقه تلقی شود.
قلمرو نفوذ ایران در منطقه را می توان به طور خلاصه در میان حوثی های یمن، حزب الله لبنان ، هیئت حاکم بر عراق و نظام بشار اسد در سوریه دانست، این قلمرو با اتصال به هم به هلالی شیعی تبدیل می شود که از سالها قبل کارشناسان مسائل راهبردی درباره امکان شکل گیری آن هشدار داده بودند.
در این میان، سوریه به میدان رقابت ایران و روسیه از یک سو و ترکیه و برخی از کشورهای عربی دیگر در منطقه خلیج فارس از سوی دیگر تبدیل شد.
این کشور در سالهای اخیر همچنین به میدانی برای تمرین روسیه جهت افزایش نفوذ بین المللی مسکو تبدیل شد.
از نگاه کشورهای حوزه خلیج فارس، نفوذ ایران در سوریه خطری برای منافع اعراب به شمار می آید.
ترکیه نیز با ایده های امپراتوری جدید عثمانی در منطقه حضور دارد و با همین ایده در پی بهبود روابط با کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
ترکیه به دلیل حمایت کودکانه خود از گروه تروریستی اخوان المسلمین در مصر ، تلاش مداوم برای بازگرداندن محمد مرسی به قدرت و حمله پیوسته به ارتش مصر، مردم این کشور بزرگ عربی را به دشمن خود تبدیل کرده است تا فرصت تکمیل کردن هلال سنی در منطقه را از دست بدهد.
پرونده سوم در انتخابات ریاست جمهوری ایران که پرونده ای بسیار مهم بود پرونده هسته ای این کشور بود و چنانچه گفته شد به پرونده اقتصادی این کشور پیوند خورده است.
با مشخص شدن نتیجه انتخابات در ایران این پرونده از شورای عالی امنیت ملی گرفته و به وزارت امور خارجه منتقل شد، وزارتی که پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از دست تندروها خارج و به میانه روها رسید.
محمد جواد ظریف در راس وزارت امور خارجه قرار گرفت، این سیاستمدار به دلیل ارتباط وسیع خود با آمریکایی ها در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، شهره است در نتیجه می بینیم در همان بدو ورود به وزارت امور خارجه با فعالیت هایش در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد آغاز دوران جدیدی را در ایران نوید داد که در همان نقطه آغاز به تماس تلفنی میان باراک اوباما و حسن روحانی روسای جمهوری آمریکا و ایران منجر شد.
نکته دومی که در مسیر تحقق پیش بینی اکونومیست (تبدیل ایران به دروازه ورود آمریکا به خاورمیانه) مورد توجه قرار می گیرد شرایط حال حاضر آمریکا در عرصه بین المللی است.
آمریکا از یک سو می خواهد حضورش در جهان اسلام و خاورمیانه را حفظ کند از سوی دیگر باید توان خود را در اقیانوس آرام متمرکز سازد تا بتواند از نفوذ رو به رشد چین جلوگیری کند در چنین شرایطی این کشور نمی تواند بار سنگین راهبرد نظامی را به دوش بکشد در نتیجه راهی ندارد جز اینکه راهبرد خود را در خاورمیانه تغییر دهد.
آمریکا اخیرا در نگرش به برخی پرونده ها از جمله پرونده جزایر مورد مناقشه ای که چین در ماههای گذشته قانون منع پرواز را بر فراز آنها به اجرا گذاشت تا فارغ از منازعات، مالک سرمایه های طبیعی آن شود، سیاستی را مد نظر قرار داد که می توان از آن با عنوان سیاست نمایش قدرت تعبیر کرد زیرا واشنگتن بی توجه به هشدارهای چین حریم هوایی این جزایر را نقض می کند و به نوعی قدرت خود را به رخ حریف می کشد.دولت اوباما در کنار مشکلات متعدد در عرصه بین المللی در داخل نیز با مسائل متفاوتی درگیر است.
درگیری در مسائل مختلف حوزه های اجتماعی و اقتصادی چون پرونده کاهش هزینه کشور، ایجاد فرصت های شغلی جدید، بازسازی زیرساخت های فرسوده و.... سبب شد تا مذاق مردم آمریکا نیز دیگر با جنگ جدید سازگار نباشد در نتیجه می توان گفت دولت آمریکا در برخورد با ایران به طور کلی مقوله راهبرد نظامی را کنار گذاشت.
هم زمان با درگیری های دولت اوباما با چنین مسائلی دو اتفاق مهم دیگر نیز رخ داد تا مشوق ها برای نزدیک شدن ایران و آمریکا بیشتر شود.
یکی اینکه مراکز تصمیم گیری ایران به طرز بی سابقه ای برای رابطه با آمریکا ابراز تمایل کردند و دوم ضربه سهمگینی بود که آمریکا پس از حوادث سی ام ژوئن مصر از مردم این کشور به رهبری عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع مصر خورده است، این ضربه سبب تضعیف موقعیت منطقه ای آمریکا شد تا دولت این کشور بیش از هر زمانی در فکر توافق با ایران و فاصله گرفتن از گزینه جنگ با این کشور باشد.
مسئله دیگری که برای پی بردن به عنوان نشریه اکونومیست از روابط آینده ایران و آمریکا مورد توجه قرار می گیرد ضربه تحریم های بین المللی علیه ایران است.
ضربه تحریم ها بر پیکره اقتصاد این کشور تا حدی بود که پیگیری برنامه هسته ای را برای این کشور بسیار دشوار کرد و حتی این کشور را به این نتیجه رساند که در این مرحله، توقف برنامه هسته ای بیش از پیگیری آن اهمیت دارد.
این باور وقتی در تهران تقویت شد که آمریکا در خلع سلاح شیمیایی سوریه موفق شد.
این اتفاقات سبب شد تا هر دو طرف اصلی یعنی آمریکا و ایران به جای تهدید و خط نشان کشیدن علیه همدیگر این بار در مسیر آشتی و رسیدن به توافق برد - برد برآیند پس این نتیجه بیش از هر چیز به تضعیف موقعیت هر دو طرف باز می گردد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور بماند دیدار رئیس جمهوری پیشین ایران از مصر است، این سفر در دوره ریاست جمهوری محمد مرسی انجام شده بود، ایران با این اقدام خواست بفهماند تبلیغات مسموم علیه تهران مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی در پی تسلط بر منطقه است بی اساس است.
در چنین شرایطی با پیشنهاد محمد مرسی ائتلاف سه گانه مصر، ایران و ترکیه برای رهبری منطقه و ایجاد آرامش در حوزه هلال سنی و شیعه در خاورمیانه تشکیل شد. از نگاه من (نویسنده مقاله) که همان زمان نیز این دیدگاه را به سلیم العوا وکیل محمد مرسی اطلاع داده بودم این پیشنهاد به آنچه که مراکز مطالعاتی ، وزارت امور خارجه و محافل امنیتی آمریکا و غرب توصیه کرده اند بسیار شبیه بود.
اینکه مرسی و اردوغان به هم نزدیک باشند امر عجیبی نبود ولی حضور ایران در این محفل حل معادله را بسیار دشوار می کرد.
به یقین می گویم ایران آن روزها فقط به یک چیز می اندیشید و آن جذب قاهره و اخوان المسلمین به سمت جمهوری اسلامی بود.
ایران نه تنها در توطئه های ژانویه 2011 ( انقلاب مصر) در مصر نقش داشت و با پول و سلاح و نیرو ( حزب الله لبنان) به کمک این اتفاقات شتافته بود بلکه پس از آن حوادث نیز سعی داشت با همکاری دولت برخاسته از بطن اخوان المسلمین، ارتش، پلیس و شبه نظامیان مستقلی را در مصر تشکیل دهد که در صورت موفقیت این طرح این نیروها همان نقش سپاه پاسداران و بسیج ایران را در مصر ایفا می کردند.
سران اطلاعاتی و نظامی ایران به همین منظور بارها وارد مصر شده بودند و هدف آنان قبل از هر چیزی ضربه به ارتش و پلیس مصر و حتی تلاش برای انحلال این ارگانها بود.
دیدار احمدی نژاد از مصر پیامی به آمریکا بود. ایران خواست به واشنگتن هشدار دهد که در هر تحولی در خاورمیانه می تواند نقش داشته باشد، ایران خواست خود را یکه تاز منطقه معرفی کند.
آمریکا نیز با این شواهد و اتفاقات به این نتیجه رسید که برای نفوذ در منطقه راهی به جز عبور از دروازه ایران وجود ندارد و بر همین اساس حتی می توان از ایران به عنوان حیات خلوت توطئه های آمریکا در منطقه یاد کرد.آمریکا در پی آن است تا با دستیابی به این دروازه و حیات خلوت، کشورهای عربی را به جریان های اسلامی واگذار کند و از سنگینی بار خود در مسیر رویارویی با چین بکاهد.
البته همه این اتفاقات خدمتی به ایران بود زیرا راه را برای توافق اولیه هسته ای در ژنو هموار کرد، توافقی که بر اساس آن حق این کشور در غنی سازی اورانیوم و در اختیار داشتن زیرساخت های هسته ای محترم شمرده شد و هم زمان زمینه را برای دستیابی ایران به اموال توقیف شده خود در آمریکا و غرب و دریافت تسهیلاتی در مسیر فروش نفت در بازار جهانی هموار کرد.
البته مایکل هایدن مدیر دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا در تعبیر توافقنامه ژنو گفته است:« این بار انگشتمان را بر روی دکمه توقف برنامه ( هسته ای) فشار دادیم تا زمینه برای قرار دادن انگشت بر روی دکمه ملغی کردن این برنامه ها مهیا شود».
البته آنچه هایدن گفت موجب خوش بینی است ولی به نظر نمی رسد این هدف در کوتاه مدت محقق شود، آنچه در این مرحله از توافقنامه ژنو نصیب آمریکا شده است این است که ایران دشمنی با آمریکا را کاهش دهد و امنیت اسرائیل را تهدید نکند اما در مقابل آنچه نصیب تهران خواهد شد این است که جمهوری اسلامی ایران به قدرت اول منطقه ای تبدیل خواهد شد.
مسئله قابل توجه دیگر اینکه تعبیر اکونومیست از ایران به عنوان دروازه آمریکا به خاورمیانه، تعبیر نابجایی نیست و می توان گفت این تعبیر به واقعیت می پیوندد.
درک بهتر این مسئله زمانی میسر است که به ضربه ای که بر روابط عربستان و آمریکا وارد شده است دقت کنیم.
پس از آنکه عربستان، امارات، کویت و بحرین بر خلاف سیاست آمریکا از انقلاب سی ام ژوئن مردم مصر حمایت کردند، روابط ریاض و واشنگتن به شدت آسیب دید، این اتفاق فرصتی برای ایران بود تا از آن برای نزدیک شدن به آمریکا سود ببرد.
ایران در کنار بهره برداری از این عامل ، از تحولات داخلی سوریه نیز سود برد، تحولات سوریه پس از موفقیت طرح روسیه برای خلع سلح شیمیایی دمشق، کاملا به ضرر عربستان و کشورهای عرب خلیج فارس بود و این نیز فرصتی مغتنم برای ایران بوده است.البته اتفاقات سوریه برای ایران فرصت بود اما هم زمان زمینه را برای نزدیک تر شدن کشورهای عربی به مصر نیز فراهم کرد تا منطقه به سمت تشکیل ائتلاف و راهبردهای جدید حرکت کند، راهبردهایی که برخی از آنها ساخته و پرداخته آمریکاست و برخی دیگر نیز زاییده سیاست ها و عملکردهای آمریکاست.به طور کلی همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا ایران به تعبیر اکونومیست به دروازه ای فارسی در منطقه تبدیل شود؛ دروازه ای که آمریکا سعی می کند این بار حضورش را در خاورمیانه با عبور از آن بیازماید.سیاست جدید واشنگتن این است که بار سنگین حضور در جهان اسلام را بر دوش هم پیمان جدید خود در منطقه بگذارد تا خود برای مبارزه با روند رو به رشد نفوذ چین فارغ البال در اقیانوس آرام پهلو بگیرد.

به نظر می رسد که هدف غرب از این رویکرد این است که به عناصر مایل به مذاکره به آمریکا انگیزه رابطه با آمریکا را بدهد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات