پایگاه بصیرت/ گروه پرسمان:مقام معظم رهبر ی در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) فرمودند: «امروز در بخش هایی گروه های تکفیری علیه اسلام و شیعه و تشیع تلاش می کنند کارهای بد و زشتی می کنند. اما اینها دشمنان اصلی نیستند. این را همه بدانند. دشمنی و حماقت می کنند اما دشمن اصلی آن کسی است که اینها را تحریک می کند و پول در اختیارشان می گذارد و وقتی انگیزه اینها ضعیف شد به وسایل گوناگون آنها را انگیزه دار کرده و تخم شکاف را بین آن گروه نادان و مردم ایران می افشاند. ... اینها دشمنان اصلی نیستند بلکه فریب خورده هستند و دشمن اصلی آن دشمن پشت پرده و دست نه چندان پنهانی است که از آستین سرویس های امنیتی بیرون می آید و گریبان مسلمانان را گرفته و به جان هم می اندازد».
اما واقعا چرا گروه های تکفیری دشمن اصلی ما نیستند؟ آیا واقعیت امر هم همین است؟
پاسخ به این سوال را بایستی با رجوع به تاریخ به دست آورد. در واقع، پاسخ این است که نخستین گروه های جهادی که در سال های بعد از شکست 1967اعراب از اسرائیل در مصر تشکیل شدند، با هدف مبارزه با حکام دست نشانده در کشورهای اسلامی و همچنین بیگانگان تشکیل شدند. این گروه ها که متأثر از افکار و اندیشه های سیدقطب بودند، در سه سازمان مشخص در مصر سازماندهی شدند؛ گروه جماعة المسلمین(التکفیر و الهجره) به رهبری شکری مصطفی ، سازمان الجهاد به رهبری عبدالسلام فرج و التحریرالاسلامی به رهبری دکتر صالح سریه.
مهم ترین اقدام این گروه ها، ترور انورسادات، رئیس جمهور مصر بود که توسط یکی از اعضای سازمان الجهاد به نام خالد اسلامبولی انجام شد. اما این دست گروه ها که در مصر و سایر کشورهای اسلامی از جمله الجزایر، اردن، سودان و... با محدودیت های فراوانی از سوی حکومت ها روبرو بودند، با حمله شوروری به افغانستان در سال 1979 بتدریج، برای ادامه فعالیت های خود از یک سو و همچنین جهاد در مقابل بیگانگان ازسوی دیگر، راهی افغانستان شدند.
اتفاق مهمی که در افغانستان رخ داد این بود که این گروه ها با گروه های وهابی عربستانی حاضر در افغانستان آشنا شدند. به گونه ای که این ملاقات و آشنایی سبب ترکیب دیدگاه های ایدئولوژیک و مهارت های سازمانی اسلام گرایان شد. در این میان، جنبش های مصری، مهارت های سازمانی و تشکیلاتی خود را در اختیار سعودی ها قرار دادند و سعودی ها نیز از طریق نفوذ گسترده مالی خود توانستند دیدگاه های تند وهابی و فرقه گرای خود را وارد چارچوب فکری جریانات اسلام گرای حاضر در افغانستان کنند. حاصل این آشنایی و این ترکیب دیدگاه ها و مهارت ها، تشکیل سازمانی جهانی به نام القاعده بود که علاوه بر جهاد علیه بیگانگان، به جنگ و در واقع، ترور هم کیشان مسلمان نیز معتقد بود. بنابراین، اگرچه در سال های دهه 1970 و 1980 این گروه ها به جهاد علیه بیگانگان و حاکمان فاسد معتقد بودند اما پس از تحولات افغانستان، به جنگ درون تمدنی و تکفیر مسلمانان سایر فرقه ها روی آوردند و اینگونه بود که به جای توجه به دشمن اصلی خود که همانا اسرائیل، آمریکا، قدرت های بزرگ و حاکمان فاسد بود به برادرکشی و جنگ درون تمدنی روی آوردند و اتفاقا مورد حمایت قدرت هایی چون آمریکا و حتی رژیم صهیونیستی نیز می باشند، زیرا برآیند و نتیجه اقدامات این دست گروه ها، تضعیف مسلمانان و جوامع اسلامی است که این امر تأمین کننده منافع راهبردی بیگانگان می باشد.
حال باید بدانیم که توجه و تمرکز بر این گروه ها و آنها را دشمن اصلی خود دیدن نه تنها باعث شعله ورتر شدن بیشتر جنگ فرقه ای و درون تمدنی در دنیای اسلام می شود بلکه، اتفاقا این دقیقا همان چیزی است که مورد نظر بیگانگان می باشد. از این جهت است که مقام معظم رهبری فرمودند که اینها دشمن اصلی ما نیستند. در واقع، دشمن اصلی ما همان قدرت های استکباری هستند که به تحریک و تجهیز این گروه ها می پردازند. از این جهت، این گروه ها نیز بایستی متوجه باشند که با اقدامات خود آب در آسیاب دشمن می ریزند و بایستی به جای برادرکشی، متوجه دشمن اصلی خود که همانا قدرت های استکباری هستند، باشند. البته همانطور هم که معظم له اشاره فرمودند این هم به معنای آن نیست که ما از خطر این گروه ها غافل باشیم.
تهیه و تنظیم: مصطفی قربانی