رسول سنایىراد
نسلکشی صهیونیستها در باریکه غزه که همزمان با اوجگیری حمله داعش به کشور عراق صورت گرفت، بخشی از طرح نظام استکبار برای تغییر در معادلات سیاسی شمال آفریقا و جنوبغرب آسیا(خاورمیانه) است که البته با اهداف صهیونیستها نیز همپوشانی داشته و لذا همراه با حمایت آمریکا و کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان ادامه یافته است. آنچه هدف مشترک تمامی این کشورها و برخی دولتهای مرتجع حامی سلطه آمریکا بر منطقه به حساب میآید عبارتند از:
۱ـ تضعیف مقاومت اسلامی و هموار کردن راه نفوذ و سلطه.
۲ـ به محاق بردن بیداری اسلامی و سرگرمسازی جهان اسلام به مسائل داخلی.
۳ـ جلوگیری از الگوشدن نظامهای مردمسالار ناهمسو با غرب یا به عبارتی نظامهای مردمی منطقه که استقلال را ترجیح داده و وابستگی و سلطه نظام استکبار را برنمیتابند.
بنابراین تمامی فشارها متوجه کشورهای عراق، سوریه و همچنین دولت حماس در غزه است که وجه مشترک هر سه انتخاب مردمی و برافراشتن پرچم استقلال و نفی وابستگی است. اما در این بین رژیم صهیونیستی اهداف خاص خود را دارد که به ترتیب زیر قابل اشاره است:
۱ـ ممانعت از الگو شدن مقاومت با پرهزینه نشان دادن مقاومت برای فلسطینیها در شرایطی که احتمال اتحاد بین دولت خودگردان در کرانه باختری و حماس در غزه تشدید شده است.
۲ـ ضربه به توان نظامی مقاومت و نابودی تسلیحات و تجهیزات نظامی و یا حداقل ضربه به پایگاه اجتماعی مقاومت در غزه و تضعیف آن.
۳ـ اثبات توان و موقعیت راهبردی خود در منطقه و عقب نیفتادن از حفظ شرایط ایفای نقش نیابتی برای قدرتهای فرامنطقهای یا بهعبارتی جبران بیاعتباری ناشی از شکستهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و ۸ روزه در گذشته.
۴ـ انسجامبخشی در درون و جلوگیری از فروپاشی ناشی از شکافهای چندگانه اجتماعی، اقتصادی، هویتی و ترس صهیونیستها از آینده یا نداشتن امنیت برای آینده، با مانور قدرت نظامی و اثبات توان رزمی ارتش در برابر مقاومت.
چنین اهدافی برای صهیونیستها زمانی وسوسهانگیز بود که در برآورد وضعیت اطلاعاتی خود فقط به چند عامل همسو با اهدافشان توجه داشته و از شناسایی و سنجش وزن عوامل تعیینکننده دیگر عاجز بودند. صهیونیستها در برآورد وضعیت منطقه تنها به عوامل زیر تکیه کرده بودند:
۱ـ فرسایش بخشی از توان مقاومت در جنگهای پیشین و نامساعد بودن شرایط ترمیم آن به دلیل تحولات منطقهای.
۲ـ درگیری و اختلاف در درون کشورهای اسلامی و سرگرمسازی نیروهای حامی مقاومت با سازماندهی و هدایت سلفیهای تکفیری و در رأس آن بعثی ـ تکفیریها با پرچم داعش.
۳ـ استفاده از فضای تبلیغاتی و رسانهای بازیهای جهانی فوتبال و تهاجم داعش علیه عراق.
۴ـ بهرهگیری از تجارب درگیریهای پیشین با مقاومت و جبران اشتباهات گذشته.
با چنین برآوردی بود که صهیونیستها عملیات صخره سخت را طراحی و با تکیه بر تاکتیک بهکارگیری مشت آهنین و وارد آوردن ضربات مرگبار به گمان خود، بر آن شدند تا آخرین باقیمانده ذخایر تسلیحاتی مقاومت را نابود و با کشتار فجیع مردم غزه و تکرار صبرا و شتیلا عقبه اجتماعی مقاومت را نیز تخریب نموده و اهداف خود را با اشغال غزه و یا حداقل تحمیل شرایط دشوارتر بر آنان و تحقیر مقاومت برآورده سازند.
با چنین نگاهی بود که صهیونیستها از کثیفترین شگردهای عملیات روانی استفاده کرده و به دروغ بهکارگیری راکتهای هشدار را برای کاهش تلفات غیرنظامیان مطرح کردند. یعنی در حالی که دستگاه تبلیغی رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود ساکنان هر خانهای که با راکتهای هشدار مورد اصابت قرار میگیرند فرصت کوتاهی برای ترک خانه تا اصابت راکتهای انفجاری خواهند داشت، تنها کارکرد راکتهای هشدار، بیرون کشیدن ساکنان از پناهگاهها و ندادن فرصت برای فرار با شلیک بلافاصله راکتهای انفجاری و گرفتن تلفات بیشتر بود.
همانگونه که میزان بمبها و راکتهای ریخته شده بر روی باریکه غزه (که پرتراکمترین نقطه جمعیتی دنیا است) تا روز شانزدهم نبرد حدود ۱۰ هزار تن برآورده شده و تنها برای تکرار صبرا و شتیلا در منطقه شجاعیه ۱۲۰ بمب یک تنی در بازه زمانی بسیار محدود مورد استفاده قرار گرفته است، بهگونهای که با گذشت حدود یک هفته، چندین جنازه بهتازگی از زیر آوار کشف شده است.
اما عواملی هم از نگاه متکبرانه صهیونیستها پنهان مانده بود که موجب شد، روند عملیات به دلخواه آنان پیش نرود و با وجود بهکارگیری شیوههای جنگ کثیف و به راه انداختن هولوکاست واقعی علیه ساکنان مظلوم غزه، دوباره شکست و حقارت را نصیب غاصبان قدس شریف کرد. عواملی چون؛
۱ـ حمایت قاطع مردم فلسطین بهویژه ساکنان شجاع و مظلوم غزه باوجود فشار ناشی از کشتار فجیع و همچنین همراهی ساکنان کرانه باختری برخلاف سرکوب شدید صهیونیستها.
۲ـ پر بودن دست مقاومت با ذخایر تسلیحاتی مناسب، روحیه شهادتطلبی رزمندگان، بهرهگیری از تاکتیکهای جنگ نامتقارن و تکنیک نبرد تونلها و بهکارگیری متناسب موشک و پهپاد برای ایجاد موازنه وحشت که هم اعتماد به نفس ارتش و هم امنیت خاطر شهروندان صهیونیست را سلب کرده و سران تلآویو را غافلگیر ساخت.
۳ـ تقویت وحدت و همگرایی بین بخشهای مختلف مقاومت که تا پیش از این در پارهای موارد اختلافاتی وجود داشت. ولی در نتیجه جنایات صهیونیستها شکلگیری جبههای واحد و مستحکم در برابر متجاوزان صهیونیستی رقم خورد و هیچ رخنهای در دفاع از غزه وجود نداشت.
۴ـ فرسایشی شدن جنگ و از دست رفتن کنترل صهیونیستها که در بازتاب کشتار بیرحمانه آنان در غزه نهتنها جهان اسلام، بلکه جهان بشریت را علیه آنان به واکنش واداشت و رسوایی بزرگ ناشی از برآورد اشتباه با جنگ کثیف، کشتار بیرحمانه فلسطینیان و آواره شدن پنجمیلیون شهروند صهیونیست اعتراضاتی را در سطوح داخلی، منطقهای و فرامنطقهای نصیب اشغالگران قدس شریف کرد.
این در حالی بود که صهیونیستها با عقبماندن از زمان، همچنان بر کشتار بیشتر و نتیجه گرفتن از مشت آهنین اصرار داشتند و حتی نیروی دریایی آنها از کشتار کودکان مشغول بازی در سواحل غزه فروگذار نبوده و به سکوت و همراهی مجامع و محافل بینالمللی و حقوق بشری دلخوش بودند. نوع مواضع سران اروپایی و آمریکایی و حتی دبیرکل سازمان ملل نشاندهنده پشتگرمی رژیم کودککش صهیونیستی و آسودگی خیال آنان از این گونه مجامع بود.
اما برخلاف چنین تصوری، اشتباه محاسباتی صهیونیستها در راهاندازی هولوکاست جدید در غزه پیامدهای سنگین و پرهزینهای برای آنان رقم زد که بخشی از آن را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱ـ معرفی واقعیت گرگصفت و غیرانسانی صهیونیستها و حامیان آمریکایی و اروپایی آنان و بازتاب منفی تاکتیک بهرهگیری از رعب و وحشت با کشتار زنان و کودکان مظلوم فلسطینی که نهتنها جهان اسلام، بلکه جهان بشریت را به واکنش واداشت و در دل کشورهای حامی صهیونیسم مانند فرانسه، انگلیس، آمریکا و آلمان شاهد برپایی تظاهرات ضدجنگ باوجود سرکوب آنان بودیم. واقعهای که نهتنها افتضاحی برای صهیونیستها که افتضاحی برای ادعای آزادی بیان در کشورهای مدعی آزادی و حقوق بشر بود.
۲ـ اثبات ناکارآمدی و افول قدرت رژیم صهیونیستی که با وجود بهکارگیری تمام توان نظامی و تبلیغاتی خود علیه باریکه غزه، از دستیابی به اهداف خود بازماند و به تعبیر هاآرتص، نتانیاهو که دم از جنگ با ایران میزد، در جنگ با غزه جا زد. چنین پیامدی اعتبار و شأن اجتماعی رژیم صهیونیستی را که مدعی داشتن ارتش اول در خاورمیانه و ارتش چهارم در دنیا است، به چالش جدی کشیده است.
۳ـ معرفی چهره واقعی و مظلوم مقاومت در فلسطین که جنگ اخیر به دنیا فهماند مردمی که در باریکه ۳۶۰ کیلومتر مربعی غزه در محاصره کامل هستند و به حداقلها تنها برای ادامه حیات انسانی خود قانعند هم از شرارت صهیونیستها در امان نیستند و بیرحمانه مورد تجاوز و کشتار قرار گرفته و صهیونیستهای تروریست و گرگصفت برای نیل به اهداف کثیف خود از هیچ جنایتی علیه آنان دریغ نمیکنند. این پدیده وجدانهای انسانی و بشری را تکان داده و افکار عمومی را به نفع آوارگان فلسطینی و علیه اشغالگران صهیونیست تحریک کرده است.
۴ـ پدید آمدن معادله جدید بین مقاومت و رژیم صهیونیستی که دیگر دوران تحمیل وحشت یکسویه به فلسطینیان و آوارگی بیشتر آنان، سپری شده و مشت آهنین صهیونیستها در برخورد با سندان مستحکم مقاومت کاملاً آسیبپذیر است. لذا رژیم صهیونیستی و حامیان آن باید به این معادله جدید گردن گذاشته و امنیت در برابر امنیت را برای غیرنظامیان دو طرف بپذیرند و داشتن ذخایر موشکی و تسلیحات تهاجمی مانند پهپادهای جنگی برای مقاومت به عنوان سلاحی بازدارنده در برابر تهاجمات احتمالی صهیونیستهای جانی باید رسمیت یابد.
۵ـ تکرار تجاوزات نظامی همراه با جنایت جنگی علیه شهروندان غیرنظامی فلسطینی این پیام را به تمام فلسطینیها از جمله ساکنان کرانه باختری میدهد که هر لحظه باید مترصد حادثه جدیدی مثل بهانهجویی تجاوز اخیر به غزه با حادثه مشکوک ربایش نوجوانان صهیونیست باشند و لذا آنان هم برای دفاع از خود چارهای جز مسلح شدن و ادامه مسیر مقاومت و جهاد با صهیونیسم را ندارند.
بنابراین هولوکاست در غزه و جنگ کثیف صهیونیستها علیه مقاومت، امروز نه تنها موجب انزجار از صهیونیستها و مهر تأییدی بر مقاومت و مبارزه مسلحانه فلسطینیها است، بلکه این پیام را به جریان سازش نیز میدهد که تنها راه واداشتن صهیونیستها به پذیرش حقوق مسلم، داشتن سلاح و قدرت است و الا همان گونه که تاکنون صهیونیستها در مسیر مذاکرات به هیچیک از وعدهها عمل نکرده و فقط دنبال گرفتن امتیاز بودهاند، در آینده نیز به هیچ ضابطه و قانونی به جز قانون قدرت پایبند نخواهند بود. برعکس این مقاومت و مبارزه است که میتواند معادله توافق و مذاکره برای نیل به حقوق مشروع را رقم زند. فلسطینیان کرانه باختری که همزمان با مقاومت در غزه انتفاضه جدید خود را آغاز کردهاند، استعداد گرایش به مقاومت و مبارزه مسلحانه را دارند و سران گروههای فلسطینی هم باید شجاعت گذشته را احیا کنند و از سران مقاومت در غزه، احیای عزت و کرامت را فرا گیرند و خود را برابر مقاومت زنان و کودکان فلسطینی برای حفظ کرامت دینی میهنی مسئول بدانند.
هولوکاست اگر در گذشته افسانه بوده امروز علیه مردم فلسطین یک واقعیت است ولی مشروعیتبخش مقاومت و ایستادگی نیز هست و در عین هزینههای سنگینی چون تکرار صبرا و شتیلا در شجاعیه و کشتار مردم در غزه، مشروعیتبخش مبارزه مسلحانه و مقاومت بوده و فرصتی برای فلسطینیان در توسعه مقاومت از غزه به کرانه باختری به حساب میآید.