تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۶۸۹۶۹

هندسه جنگ نيابتي در عراق

مقدمه: رهبر انقلاب در ديدار خود با خانواده هاي شهداي هفتم تير و جمعي از خانواده هاي شهداي تهران با اشاره به حوادث اخير عراق فرمودند: «آنچه در عراق مي گذرد، جنگ «تروريسم و دلبستگان به غرب» با «مخالفان تروريسم و طرفداران استقلال ملت ها» است. » اما نقش جبهه غربي، ارتجاع عرب، عناصر بعثي و تكفيري در حوادث امروز عراق چيست؟ پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله خامنه اي براي بررسي هندسه تحولات و جنگ نيابتي در عراق حسن كاظمي قمي، سفير پيشين ايران در عراق گفت و گو كرده است بنشينيم. وي كه رييس هيات مذاكره كننده ايراني با آمريكا در موضوع عراق بوده است، در اين گفت وگو به چگونگي استفاده جبهه غربي از عناصر بعثي و تكفيري براي برهم خوردن ثبات در عراق پرداخته است.

* نگاه آمريكا به حوادث دو هفته اخير در عراق چگونه است؟ آمريكا مي كوشد تا كدام مواضع را در اين اتفاقات پيش ببرد؟

** براي پاسخ به اين پرسش لازم است تا مروري بر دخالت هاي 13 سال اخير آمريكا در منطقه داشته باشيم. آمريكا بعد از حادثه 11 سپتامبر و به بهانه آن، مدعي شد كه امنيت و صلح جهاني به خطر افتاده است. حمله به افغانستان و عراق در حقيقت سناريويي بود براي جاانداختن اينكه صلح و امنيت جهاني به خطر افتاده و آمريكا رهبري مبارزه جهاني با تروريسم را در دست گرفته است. اين اتفاقي بود كه يك سال بعد از شروع رياست جمهوري بوش افتاد. از اين مقطع شما مي بينيد كه نومحافظه كارها در آمريكا روي كار مي آيند و با اين گرايش كه بايد صحنه خاورميانه را عوض كنيم، شروع به برنامه ريزي مي كنند.

آمريكا در بسياري از تحولات منطقه شكست خورد: در عراق، سوريه، لبنان، فلسطين و در مقابله با جمهوري اسلامي. اين موضوع آمريكا را به يك موضع انتقام كشانده است. حضور گروهك داعش در عراق، جنگ نيابتي آمريكا در اين كشور است. آمريكا با اين جنگ نيابتي ديگر تلفات گذشته را نمي دهد. ضمن اينكه نيروهاي اصلي منطقه را درگير مسائل داخلي مي كند.

در گام اول حمله به افغانستان آغاز شد. دليل انتخاب افغانستان براي حضور نظامي آمريكا چه بود؟ ما بايد توجه داشته باشيم كه افغانستان مهد تلاقي سه حوزه تمدني است: حوزه هاي تمدني «كنفسيوس چين»، «ارتدوكس شرق تبار روس» و «اسلام». آمريكا با حضور در اين منطقه به دنبال مديريت اين سه حوزه بود.

گام دوم عراق بود: آمريكا در عراق دنبال چه بود؟ يكي از اهداف مهم آمريكا، تسلط بر جريان نفت خاورميانه بود. آمريكا با ترسيم خاورميانه جديد، مي خواست تا در اين كشورها و در پوشش دموكراسي، انتخاباتي برگزار كند كه نتيجه مطلوب خودش حاصل شود: تا بتواند بر اقتصاد جهاني وابسته به نفت سلطه پيدا كند.

هدف ديگر آمريكا اين بود كه امنيت اسراييل را پايدار كند و با كشورهاي به زعم خود مخالف و با جبهه مقاومت كه به اصطلاح آمريكا مصداق تروريسم است، برخورد كند. به همين خاطر وقتي كه آمريكا از افغانستان فارغ شد، به سراغ عراق آمد و حتي حاضر نشد از شوراي امنيت سازمان ملل براي اين كار مجوز بگيرد.

اما آمريكا در بسياري از تحولات بعدي در منطقه شكست خورد. آمريكا در عراق، در حوادث سه سال اخير سوريه، در بحث مقاومت اسلامي لبنان، در فلسطين كه نابودي حماس را دنبال مي كرد و در مقابله با جمهوري اسلامي ناكام شد. حتي تحريم ها و فشارهاي اقتصادي بر ايران به اين دليل است كه گزينه نظامي براي آمريكا كارساز نيست. الان هم حضور گروهك داعش در عراق، جنگ نيابتي آمريكا در اين كشور است. آمريكا نمي تواند در عراق حضور نظامي داشته باشد چراكه نبايد در سيبل حملات قرار بگيرد. محور ناكامي هاي آمريكا در منطقه هم برمي گردد به جمهوري اسلامي ايران و جبهه مقاومت. اين موضوع آمريكا را به يك موضع انتقام كشانده است.

شاكله اصلي هدايت كننده و پشتيبان تروريست ها در داخل عراق، بعثي ها هستند. در معركه اخير، دست بعثي ها عيان تر شد. بعثي ها چند ويژگي دارند از جمله آنكه با كشورهاي ارتجاع عرب رابطه شان حسنه است: با آمريكا هيچ مشكل ايدئولوژيك ندارند: به شدت ضد جمهوري اسلامي هستند: به شدت ضد عراق جديد هستند: تجربه حكومت داري دارند و به شدت دنبال بازگشت به حكومت هستند.

* يعني به نظر شما آمريكايي ها با ترتيب دادن اين حوادث به دنبال انتقام از جبهه مقاومت و ايران هستند؟

** تحليل من اين است. آمريكا در سناريوي جديد مي خواهد منطقه را به آشوب بكشاند و هدف اصلي اين آشوب، جمهوري اسلامي است. «حمايت هاي آمريكا و ارتجاع عرب»، «اقدامات تكفيري ها» و «حضور بعثي ها» كه ديگر دايره اش به عراق محدود نيست، يعني ايجاد يك جبهه جديد در برابر جمهوري اسلامي و جبهه مقاومت. به همين دليل وقتي شما صحنه را مي بينيد، متوجه مي شويد كه اگرچه گروه هاي عمل كننده تكفيري خطرناك هستند، اما خطر اصلي آمريكا و رژيم صهيونيستي است.

اينها دنبال ايجاد يك جبهه در مقابل جمهوري اسلامي و متحدين جمهوري اسلامي و جبهه مقاومت هستند. بايد مواظب بود كه اين اتفاق نيفتد. آمريكا با اين جنگ نيابتي خاورميانه را رها نكرده است، او هژموني خودش را دارد، اما ديگر تلفات گذشته را نمي دهد. ضمن اينكه نيروهاي اصلي منطقه را درگير مسائل داخلي مي كند.

* نقش بعثي ها و تكفيري ها در اين بين چيست؟ و آمريكايي ها و ارتجاع عرب از چه مقدماتي استفاده كردند تا بتوانند امروز از بعثي ها و تكفيري ها براي اهداف خودشان استفاده كنند؟ به عبارت ديگر حلقه وصل آمريكا و ارتجاع عرب، بعثي ها و داعش چيست؟

** اگر يك تورقي در تاريخ كشور عراق از سقوط رژيم صدام در سال 2003 تا امروز داشته باشيد، مي بينيد كه اشغالگري و تروريسم در داخل عراق، همزمان شروع شد. درواقع، اشغالگري در ايجاد فضاي تروريسم، در شكل دهي، پشتيباني و حمايت از اقدامات تروريستي نقش به سزايي داشت و حتما آمريكايي ها ذي نفع بوده و هستند. اگر كالبدشكافي كنيد كه در ايجاد تروريسم چه مجموعه هايي ذي نفع هستند، يكي اش آمريكايي ها و دومي اش بازماندگان رژيم گذشته هستند كه محوريت آنها با بازماندگان حزب بعث است.

حزب بعث هنوز ساختار و تشكيلاتش را حفظ كرده است. پس از سقوط صدام طبيعي بود كه نتوانند به عنوان حزبي منحل شده در قانون اساسي جديد قد علم كنند، اقدام به ايجاد گروه هاي تروريستي كردند. البته با توجه به فضاي جديد عراق، براي تهييج و سازماندهي و عمليات گروه ها، رنگ و لعاب اسلامي به كار خود دادند: به اين معنا كه اين حركت ها اسلامي و جهادي و در برابر اشغالگران است. حتي در برخي كشورهاي عربي دفاتري براي جذب نيروهاي جهادي ايجاد كردند.

به عبارت ديگر بعثي هاي ريش تراشيده، محاسن دار شدند. اين كار كپي برداري از كمونيست هاي افغانستان بود. طالبان كه مي خواست شكل بگيرد، فاقد تجربه نظامي بود: به خصوص در بُعد سلاح سنگين. چه كساني آنها را تحت سازماندهي و آموزش قرار دادند؟ ژنرال هاي كمونيستي نظام كمونيستي افغانستان. يك دفعه ديديم همه ژنرال ها ريش دار شدند. مثلاژنرال موسي شد مولوي احمد آخوند: وقتي در يك درگيري كشته شد، كمونيست ها رفتند خاكش كنند، ديدند اينكه همان ژنرال موسي است كه به او مي گويند مولوي احمد آخوند! در عراق هم همين اتفاق افتاد يعني بعثي ها آمدند و چهره مذهبي به خود گرفتند، اما در لايه زيرين بودند.

اينها بودند كه اصطلاحا نيروهاي جهادي ايجاد كردند و تروريست ها را از كشورهاي عربي به اسم جهاد براي كشتار شيعيان جذب و هدايت مي كردند. در نتيجه بعث بود كه تشكيلات تروريستي را در عراق شكل داد. نخستين جرياني كه شكل داد، «جيش الاسلام» بود. كنسول ما را در كربلاآنها ربودند، بعثي ها بازجويي كردند و بعد در فلوجه تحويل زرقاوي دادند. بعد از جيش الاسلام آمدند تشكيلات جديدي را به نام «جيش توحيد و جهاد» راه انداختند: بعد آمدند جريان «القاعده بين النهرين» را راه انداختند و بعد «دولت اسلامي عراقي» را راه اندازي كردند و آخرين نسخه آن هم همين «دولت اسلامي عراق و شامات» (داعش) است.

بنابراين شاكله اصلي هدايت كننده و پشتيبان تروريست ها در داخل عراق، بعثي ها هستند. در اين معركه اخير، دست بعثي ها خيلي عيان تر شد. ويژگي بعثي ها چيست؟ بعثي ها چند ويژگي دارند از جمله آنكه با كشورهاي ارتجاع عرب رابطه شان حسنه است: با آمريكا هيچ مشكل ايدئولوژيك ندارند: به شدت ضد جمهوري اسلامي هستند: به شدت ضد عراق جديد هستند: تجربه حكومت داري دارند و به شدت دنبال بازگشت به حكومت هستند.

اما در بيرون عراق، داعش تحت حمايت ارتجاع عرب است: كشورهاي عربي كه فاقد دموكراسي هستند، از اينكه در عراق يك نظام مردم سالار و با ثبات و امنيت و شكوفايي شكل بگيرد و در منطقه نقش ايفا كند، نگران هستند. ضمن اينكه اينها نسبت به جمهوري اسلامي موضع دارند و همگرايي اينها با رژيم صهيونيستي در موضوع ايران و لبنان عيان است.

بنابراين بعثي ها به عنوان يك جريان مخرب، تهديد جدي در عراق جديد محسوب مي شوند. به دليل اينكه انتخابات اخير در عراق سرنوشت ساز است، اينها نبايد مي گذاشتند پارلمان و دولت جديد شكل بگيرد. پس روشن است كه بعث انگيزه دارد صحنه عراق را به هم بريزد. توانايي هاي لجستيكي و آموزش هاي تكنيكي و تاكتيكي داعش هم اين را نشان مي دهد. اينكه يك پادگان را تصرف مي كنند و هلي كوپتر را به پرواز در مي آورند، نشان مي دهد يا خودشان آموزش ديده هستند يا خلبان بعثي اين كار را كرده است. بنابراين داعش در داخل عراق تحت حمايت بعثي هاست.

اما در بيرون عراق، داعش تحت حمايت ارتجاع عرب است: چرا؟ چون كشورهاي عربي كه فاقد دموكراسي هستند، از اينكه در عراق يك نظام مردم سالار و با ثبات و امنيت و شكوفايي شكل بگيرد و در امنيت منطقه نقش ايفا كند، نگران هستند. ضمن اينكه اينها نسبت به جمهوري اسلامي موضع دارند و متاسفانه همگرايي اينها با رژيم صهيونيستي در موضوع ايران و لبنان عيان است و اين حرف ها اتهام زني نيست.

اما ضلع ديگر بحران عراق، آمريكايي ها هستند. آمريكايي ها در مساله عراق شكست خورده اند و اين انتخابات مطلوب آنها نبود. آمريكا در توافقنامه امنيتي آن طور كه مي خواست موفق نشد: در شكل دهي نظام سياسي عراق با مدل آمريكايي - اما در پوشش دموكراسي- موفق نشد: در اينكه ساختار دفاعي و امنيتي عراق را آمريكايي كند، موفق نشد: در اينكه پايگاه نظامي اش را دائمي و در اينكه رابطه ايران با عراق را قطع كند موفق نشد. در نتيجه برخلاف همه شعارهايي كه سر داده مي شود، آمريكا از ناكامي و شكست در عراق عصباني است. در انتخابات اخير عراق كه ديگر از نظاميان آمريكايي خبري نبود، مشاركت مردم از ؟درصد به ؟درصد رسيد و به يك معنا انتخاب اصلح هم محقق شد.

آمريكا با دخالت هايي كه در شكل گيري ساختار دفاعي و امنيتي عراق داشت، اجازه شكل گيري يك ارتش حرفه يي و ملي را در عراق نداد. آمريكا نگذاشت ارتش عراق در بُعد تسليحاتي و در بُعد شكل گيري، رابطه اش را با دنيا برقرار كند چون در اين صورت ديگر نيازي به آمريكا نبود. آنها در برخي مناطق، تشكيلاتي به نام شوراهاي بيداري ايجاد كردند. بعد به زور به دولت تحميل كردند كه اينها بايد وارد ارتش شوند. اين ديگر چه ارتشي مي شود!؟

بنابراين شكست آمريكا در سوريه و ناكامي اش در عراق، انگيزه هايي است كه او را به اينجا كشاند تا اوضاع را به هم بزند. از سال ؟تا امروز، آمريكا و رژيم صهيونيستي در تشويق و تهييج و حمايت از تروريسم ذي نفع هستند. تشكيل جوخه هاي مرگ (فرق الموت) ساخته خود آمريكا در عراق است. اصلاآنها يك سفير داشتند كه مي گفتند سوغات و تخصص او در ايجاد جوخه هاي مرگ است. انگليسي ها هم متهم هستند: در چندجا كه عراقي ها گروه هاي شبه نظامي را گرفتند و در بصره و بغداد و چند جاي ديگر زنداني كردند، انگليسي ها با نيروهاي شان به زندان ها حمله كردند و آنها را بيرون كشيدند. از طرفي حدود ؟شركت امنيتي در عراق وارد شدند كه بخش عمده يي از آنها آمريكايي يا تحت مديريت آمريكا بودند از جمله شركت بلك واتر. اينها در سرقت اسلحه، كشتار مردم و در حمايت از تروريسم مقصر و متهم هستند. اسراييل هم در ترور دانشمندان به ويژه دانشمندان فيزيك عراق متهم اصلي است.

آمريكايي ها در ايجاد تنش بين شيعه و سني هم مقصر اصلي هستند. يكي از مسببان جنگ شيعه و سني، سفير ديگر آمريكاست كه با كشورهاي ارتجاع عرب رابطه دارد. او مدام دنبال اين بود كه بگويد در عراق جنگ شيعه و سني راه افتاده است به خصوص بعد از انفجار در مرقد مطهر در سامرا كه يك موجي شكل گرفت. يا يادم هست كه مثلاسرباز آمريكايي با ماژيك روي تصوير نصب شده يك روحاني شيعه در خيابان عبارات يا تصاوير تحريك كننده يي مي نوشت و بعد جا مي انداختند كه اين كار سني هاست. اين اتفاقات در يك فضاي ملتهب اثرگذار بود.

البته من اعتقادم اين است كه در عراق، با وجود همه اين درگيري ها، جنگ شيعه و سني راه نمي افتد: به اين دليل كه چالش هاي فرهنگي و اجتماعي در عراق بين شيعه و سني نيست، اما دشمن تلاش مي كند كه اين جنگ را جنگ شيعه و سني نشان دهد. حتي دليل شروع حركت داعش از سامرا، به غليان درآوردن احساسات شيعي با هدف ايجاد جنگ ميان شيعه و سني بود.

* به نظر شما چه مقدار از اتفاقات اخير حاصل برنامه ريزي هاي قبلي آمريكايي ها در مدت حضور نظامي شان در عراق است؟

** يك مساله يي وجود دارد و آن اينكه آمريكا با دخالت هايي كه در شكل گيري ساختار دفاعي و امنيتي عراق داشت، اجازه شكل گيري يك ارتش حرفه يي و ملي در عراق را نداد. ارتش ها يك مولفه ملي در كشورها محسوب مي شوند يعني در دولت هاي مختلف احزاب مختلف مي آيند و مي روند: اما دستگاه اطلاعاتي، دستگاه سياست خارجي و نيروهاي مسلح بايد ملي باشند و نه حزبي تا از ملت و تماميت ارضي و استقلال كشور دفاع كنند. آمريكا نگذاشت كه ارتش عراق چه در بُعد تسليحاتي و چه در بُعد شكل گيري، رابطه اش را با دنيا برقرار كند چون در اين صورت ديگر نيازي به آمريكا نبود.

كشورهايي مثل عراق كه هنوز يك شرايط استقرار به مفهوم كامل را ندارند، مديريتي فراتر از اداره كننده مي خواهند: يك فرماندهي لازم دارند. در اين فرماندهي نمي شود هر وزيري به فراخور سياست هاي حزبي خود عمل كند. اين موضوع براي برخي جريانات داخل عراق گران آمد: از جمله بازماندگان رژيم گذشته كه عمدتا بعثي ها هستند.

اقدام ديگري كه آمريكايي ها در زمينه تضعيف ارتش عراق كردند، اين بود كه در برخي مناطق، تشكيلاتي به نام شوراهاي بيداري (مجالس الصحوات) ايجاد كردند. بعد به زور به دولت تحميل كردند كه اينها بايد وارد ارتش شوند. اين ديگر چه ارتشي مي شود!؟ اينكه ارتش عراق امروز متهم مي شود، يكي از ريشه هايش اين است كه آمريكايي ها توان دفاعي ملت عراق را تخريب كردند.

* چرا زمان كنوني براي حمله داعش به عراق انتخاب شد؟

** به هر حال عراق بعد از برگزاري انتخابات حماسي و با مشاركت حداكثري در آستانه تشكيل دولت جديد بود. اتفاق بعدي انتخاباتي بود كه در سوريه انجام شد و به اذعان دوست و دشمن و مخالف و موافق، اين انتخابات پس از سه سال آتش جنگ در اين كشور، مترادف با يك رفراندوم شد. كانديداي اول درصد بالايي از راي مردم را به خود اختصاص داد و بيشترين آرا را نيز از جامعه اهل سنت جذب كرد. اين يك رفراندومي بود براي مشروعيت اين نظام و يك نه بزرگ به همه حركت هاي تروريستي كه عليه دولت و مردم سوريه تحت عنوان حمايت از مردم توسط مثلث «ارتجاع عرب»، «صهيونيست» و «آمريكا» صورت گرفت.

بنابراين عراق در آستانه تشكيل دولت جديد توسط پارلمان جديد بود. برآيند نتايج انتخابات در دو كشور اين نويد را مي داد كه دولت هاي جديد، دولت هاي مقتدرتري خواهند بود. وقتي به عراق نگاه مي كنيد، با وجود نابساماني ها و مشكلات موجود و نيز اتهاماتي كه به دولت زده مي شد از جمله ناكارآمدي، عدم موفقيت در ايجاد رفاه و نيز وجود مشكلات امنيتي، اما مردم به نداي مرجعيت مبني بر مشاركت حداكثري و انتخاب اصلح لبيك مي گويند. تركيب پارلمان جديد نشان مي دهد كه پارلمان قوي تري خواهد بود چراكه چهره هاي مردمي تر، انقلابي تر و نيروهاي جهادي تر، در جمع كانديداهايي كه پيروز شدند وجود دارند.

از طرف ديگر، فضاي سياسي عراق به اين سمت مي رفت كه دولت جديد چندان بر پايه يك عرف توافقي شكل نگيرد، بلكه بر مبناي اكثريت سياسي شكل بگيرد. البته معناي اين حرف، اين نيست كه دولت جديد از احزاب و فراكسيون ها استفاده نكند، بلكه به اين معنا بود كه دولت جديد بر پايه يك توافق طايفه يي نباشد كه مثلابگوييم رييس جمهور براي اين طايفه، رييس مجلس براي اين طايفه چراكه تجربه دو دوره دولت در عراق نشان داد كه در هر جايي اختلافي بين اين فراكسيون يا حزب با رييس دولت صورت مي گيرد، زود تهديد به عقب نشيني و اصطلاحا آبستراكسيون مي كنند. يك كشور بحران زده و ملتهب را نمي توان با اين وضعيت مديريت كرد.

كشورهايي مثل عراق كه هنوز يك شرايط استقرار به مفهوم كامل را ندارند، مديريتي فراتر از اداره كننده مي خواهند: يك فرماندهي لازم دارند. در اين فرماندهي نمي شود هر وزيري به فراخور سياست هاي حزبي خود عمل كند. اين موضوع براي برخي جريانات داخل عراق نگران كننده و گران آمد: از جمله بازماندگان رژيم گذشته كه عمدتا بعثي ها هستند. طبيعتا اين دوره به اين دليل سرنوشت ساز بود كه اگر اين دولت و پارلمان قوي شكل مي گرفت، مي توانست با كمك مردم بر تروريسم و ناامني آنهايي كه امروز در برابر مردم عراق ايستادند و نيز بر مشكلات فايق بيايد. در حقيقت در اين مقطع نظام سياسي عراق بعد از چند دوره تثبيت مي شد.

* به نظر شما حضور داعش در مناطق سني نشين موفق خواهد بود؟

** البته داعش كار فرهنگي و تبليغاتي و كار تشكيلاتي مي كند و طبيعي است كه يك جاهايي جذب نيرو هم داشته باشد، اما حقيقتا داعش نماينده اهل سنت نيست. اينكه چرا داعش در مناطق سني نشين حضور دارد، اولابه حضور نيروهاي بعث در اين مناطق برمي گردد و ثانيا به همجواري اين مناطق با مرزهاي كشورهايي كه امروز از تروريسم حمايت مي كنند. به علاوه اينكه آنها از مرزهاي سوريه هم -كه دولت اين كشور هنوز كنترل كافي را در آنها ندارد- استفاده مي كنند.

* به نظر شما عملكرد جمهوري اسلامي در قبال تحولات اخير عراق چگونه خواهد بود؟

** مبارزه با تروريسم روندي بين المللي است و طبيعي است كه جمهوري اسلامي در اين روند مشاركت فعال داشته باشد. از سوي ديگر دولت عراق دولتي كاملاقانوني و مشروع است و بنابراين هرگونه كمكي كه از ايران بخواهد، ما مي توانيم سخاوتمندانه به دولت برآمده از ملت عراق برسانيم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات