تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۶۹۸۳۵

ناراحتی یک زن دانمارکی برای برخی از دختران ایرانی

اول بار اصلا نمی‌خواستم مسلمان بشوم، زیرا همان‌طور که می‌دانید از خانواده مسیحی پروتستان بودم البته خیلی هم دنبال دین و دستورات الهی درمسیحیت نبودیم اما درهرحال دین‌مان مسیحیت بود خدا کمک کرد و کم کم اتفاقاتی برایم افتاد...

گفت‌وگو: معصومه طاهری

پایگاه بصیرت،گروه فرهنگی:«لنه میته سن» زنی از کشور دانمارک است که بعد از تشرف به اسلام نام خود را "سمیراخادم" گذاشت . دختر جوانی مسیحی به طور اتفاقی از طریق دختردوست همسرش که یک کشیش بود با یک ایرانی آشنا شد خودش می‌گوید همه آن اتفاقات خواست خدا بود  که در جوانی برای من رخ داد تا با مرد مسلمانی آشنا شوم با او ازدواج کنم و تمام مسیر زندگی‌ام عوض شود. سمیرا که برای رسیدن به این پختگی دینی و اعتقادی دوران سختی را پشت سرگذاشته امروز زن جاافتاده‌ای شده است که دو فرزند دارد دخترش محجبه و بسیار معتقد است که به‌همراه همسر دانمارکی خود در همان کشور سکونت دارد؛ هرچند شرایط پوشش و اعتقادات دینی برای او هم  در دانمارک مشکلاتی ایجاد کرده است اما خودش در تهران سکونت دارد و گاهی به دانمارک برای دیدن فرزندانشان می‌رود. سمیرا از زنان فعال و پیشرو در فعالیت‌های اسلامی است  که تا به حال 22 جلد کتاب  به زبان دانمارکی ترجمه کرده است. از جمله: کتاب چهارده معصوم، احکام نماز، دعای کمیل، حقوق بشر از دیدگاه امام علی، حقوق زن در اسلام، نیمی از قرآن و... بودند  که برخی را  به مجمع جهانی اهل بیت هم هدیه کرده است. گپ‌وگفت پایگاه بصیرت را با وی می‌خوانید:

چه چیزی در اسلام بود که حاضر شدید  تغییر دین بدهید و مسلمان شوید همه مشکلات را به جان بخرید ؟

اول بار اصلا نمی‌خواستم مسلمان بشوم، زیرا همان‌طور که می‌دانید از خانواده مسیحی پروتستان بودم البته خیلی هم دنبال دین و دستورات الهی درمسیحیت نبودیم اما درهرحال دین‌مان مسیحیت بود  خدا کمک کرد و کم کم اتفاقاتی برایم افتاد که عزم من را برای مسلمان شدن بیشتر کرد من همه اینها را عنایت خدا درحق خودم می‌دانم همیشه هم شکرگزارم. در دین مسیحیت برای حضرت عیسی جایگاه پسرخدایی قایل هستند که اصلا درست وعقلانی نیست؛  درحالی‌که در دین اسلام عقل وایمان با هم است و من در این‌که حضرت عیسی فرزند خدا باشد تردید داشتم بعدا فهمیدم در اسلام مطالبی آمده که حضرت عیسی، نه پسرخدا بلکه انسان بود و به‌عنوان پیامبر خدا  به رسالت رسیده است بوده است برای همین عاشق اسلام هستم چون به دین منطقی است. خدا می‌داند بعد از مسلمان شدن چقدر آرامش  و آزادی به من داده است.

به‌عنوان یک زن، ‌آزادی و آرامش گرفتید یا شخصیت خود سمیرا بعد از تشرف به اسلام آرامش گرفت؟

 هر دو. هم شخصیت خودم بعد از مسلمان شدن  آرامش گرفت و هم به‌عنوان یک زن. برای این‌که در اروپا ادعا می‌کنند زن آزادی دارد اما عملا دراسارت است وهیچ‌گونه امنیت و آزادی ندارد و باید گفت دراسلام برای  زن‌ها آزادی وجود دارد. مردها در جامعه اسلامی زن را برای اخلاق وایمان و عقلش نگاه می‌کنند نه برای بدن و آرایش صورتش. این بهترین آزادی برای زن است که اسلام به ما داده اما متاسفانه وقتی می‌بینم درایران بعضی زنان ودختران ایرانی برعکس عمل می‌کنند و به آزادی واقعی که اسلام به آنها داده بی‌اهمیت هستند خیلی ازاین مسئله ناراحت می‌شوم.

وقتی به اسلام مشرف شدید برخورد خانواده چگونه بود؟

 خیلی برخورد تندی با من داشتند خانواده ودوستانم همه من را طرد کردند زیرا پدرم به دلیل موقعیت اجتماعی که داشت از مسلمان شدن من شوکه شد. قبلا برایشان نامه می‌نوشتم ولی هیچ وقت جواب نامه‌های من را نمی‌دادند حالا هم وقتی خیلی دلتنگ می‌شوم به انها زنگ می‌زنم می‌دانم اگر حرفی بزنم گوشی را قطع می‌کنند ولی همین که صدای انها را می‌شنوم آرامش می‌گیرم وخیالم راحت می‌شود که هنوز زنده هستند و نفس می‌کشند همیشه از خدا خواسته‌ام تا کمک کند آنها هم مثل من حقیقت اسلام را درک کنند و مسلمان شوند.(سمیرا بااین‌که زن جا افتاده‌ای شده از صحبت کردن درباره خانواده‌اش بغضش گرفت و نتوانست ادامه بدهد)

وقتی مسلمان شدید باید به‌عنوان یک زن مسلمان حجاب بر سر می‌کردید آن هم در فضای به شدت سکولار دانمارک، برخورد مردم چگونه بود؟

درابتدا که با همسرم آشنا شدم به من گفت برای ازدواج باید مسلمان شوی. من مسلمان شدم ولی تنها در حد شهادتین مسلمان بودم. بعدا کم کم همسرم گفت باید حجاب داشته باشی چون مسلمان شده‌ای اما وقتی حجاب سرم می‌گذاشتم همه به من توهین می‌کردند  و آب دهان سمت من می‌انداختند. حرف‌های زشتی می‌زدند خب اولش خیلی سخت بود چون دختر جوانی بودم و فضای اطرافیان و دوستان و جامعه نسبت به من عوض شده بودهمه با من برخورد بدی داشتند خانواده که من را طرد کرده بود و حالا اینها هم به توهین و اهانت داشتند خیلی ناراحت می‌شدم.

 برای مقابله با برخوردهای افراطیون ضد اسلام چه می‌کردید؟

همیشه مجبور بودم صبر و آرامش داشته باشم . من همین پوششی که درایران دارم را در دانمارک هم داشته و دارم؛ البته مدتی چادر هم سرم می‌کردم ولی به دلیل مشکل شنوایی که در گوش راستم دارم وقتی چادر ومقنعه را با هم می‌پوشم درست نمی‌شونم واذیت می‌شوم برای همین هرچند خیلی پوشش چادر را دوست دارم ولی کمتر می‌پوشم. درهرحال وقتی با حجاب اسلامی در دانمارک رفت وآمد می‌کنم مسخره می‌شوم ولی عکس‌العملی نشان نمی‌دهم و درعوض سعی می‌کنم درعمل نشان بدهم یک زن مسلمان چگونه است. با دیگران مهربانم و هرکس مسخره‌ام می‌کند و رفتار بدی با من دارد تنها  به او لبخند می‌زدم . در رعایت حقوق دیگران خیلی محتاطم  زیرا اگر هر کارخلاف اجتماعی انجام بدهند نمی‌گویند سمیرا آن کار را کرده بلکه پای اسلام می‌گذارند و می‌گویند همه مسلمانان این‌گونه هستند برای همین خیلی باید مراقب باشم .

چه زمانی ایران آمدید؟

همسرم سالها در دانمارک زندگی می‌کرد دوسال بعد از ازدواجمان یک بار به ما زنگ زدند گفتند مادرش بیمار است و باید ایران برود. او نمی‌توانست بیاید و من را تنها با فرزند کوچکم فرستاد راستش خیلی می‌ترسیدم. اتفاقا آن زمان فیلم «‌بدون دخترم هرگز» پخش شده بود که ایران را بد نشان می‌داد و من نگران بودم  ولی همسرم می‌گفت تو برو شرایطم جور بشود خودم را می‌رسانم. وقتی ایران آمدم فضای ایران و برخورد خوب خانواده او ترس را از دلم بیرون برد و دیگرنگران نبودم.

از سفرتان به نجف و کربلا برایمان بگویید؟

خدا دوبار به من توفیق داد تا نجف و کربلا بروم. بار اول وقتی به نجف رفتم پاهایم خیلی درد می‌کرد  به صورتی‌که نمی‌توانستم راه بروم هرچند هتل ما نزدیک حرم بود ولی خیلی اذیت می‌شدم یک بار همسرم رفت و برایم چرخه دستی گرفت تا سوار آن بشوم چون برای افراد مسن و مریض چرخ می‌آوردند ولی من قبول نکردم  گفتم دوست ندارم سواره بروم حرم امام علی. با زانو آرام آرام خودم را به حرم امام رساندم واشک می‌ریختم اصلا کاری نداشتم دیگران چه می‌گویند خدا می‌داند محو عظمت و شکوه امام علی شده بودم در حرم یکی از خادمان  وقتی فهمید من قبلا مسیحی بوده‌ام و اولین باری است به زیارت امام علی علیه السلام می‌آیم یک شیشه کوچک عطر و کمی تربت به من داد وگفت این عطر اصل است که قبر آقا امام علی علیه السلام را با آن شستشو می‌کنیم و تربت هم مربوط به نزدیکترین قسمت به قبر مطهر حضرت بود او گفت اینها را به کسی نمی‌دهند خیلی آن هدیه برایم ارزشمند است  من عاشق امام علی علیه السلام هستم از آن روز به بعد دیگر پاهایم درد نگرفت و در راه رفتن مشکلی نداشتم این سلامتی و شفا به برکت و محبت امام علی علیه السلام بود که هیچ وقت فراموش نمی‌کنم.

شما به عنوان یکی از زنان مسلمان و فعال در دانمارک هستید که تالیفاتی هم دارید  گویا کتابی هم به وزیر امور خارجه دانمارک هدیه کرده‌اید درست است؟

سعی می‌کنم نسبت به وقایعی که مربوط به اسلام است بی‌تفاوت نباشم وقتی به ساحت پیامبر(ص) در دانمارک توهین شد با کمک عده‌ای تظاهراتی به راه انداختیم و در جمع سخنرانی کردم و از شخصیت والای پیامبراسلام برایشان گفتم زیرا خیلی حیف است که مردم درباره پیامبر اطلاعی ندارند و ایشان را نمی‌شناسند تحت تاثیر رسانه‌های ضداسلام غربی به پیامبر توهین می‌کنند. درباره کتاب هم چون وزیر امور خارجه دانمارک یک خانم بود من کتاب « حقوق زن دراسلام» را به ایشان هدیه کردم تا بداند زن دراسلام از چه حقوق ومزایایی برخورداراست و برعکس زن غربی، چقدر آزادی دارد اصلا حقوقش ضایع نمی‌شود اگر به اسلام و دستورات اهل بیت عمل کند.

موقعی که اولین بار به زیارت امام رضا علیه السلام در مشهد رفتید چه احساسی داشتید؟

هیچ احساسی نسبت به زیارت رفتن نداشتم چون خیلی سروصدا بود مردم شلوغ می‌کردند. ما در فرهنگ‌مان عادت به تنهایی وسکوت داریم کسی کاری به کس دیگرندارد. در کل این شیوه اخلاقی اروپایی‌هاست؛ برای همین وقتی آن جمعیت را دیدم سرم درد گرفت وناراحت شدم و به همسرم گفتم  بیا بیرون برویم  دیگر تحمل این همه شلوغی را ندارم. فردای آن روز وقتی به صحن رفتیم یک حسی در من ایجاد شده بود برعکس روز قبل به شوهرم گفتم کمی بمانیم آن موقع کنار پنجره فولاد ایستاده بودیم خیلی شلوغ بود، همه گریه و ناله می‌کردند من کنجکاوانه فقط ناظر بودم یک مرتبه دیدم کورمادرزادی چشمانش شفا پیدا کرد بعد  او و دیگران مدام اشک می‌ریختند و گریه می‌کردند. من دنبال آن مرض شفا یافته دویدم همسرم نگران شده بود  که چه اتفاقی برایم افتاده است، وقتی من را دید به او گفتم چیزی نشده برعکس آنچه را که می‌خواستم فهمیدم بیا برویم. در واقع امام رضا علیه السلام می‌خواست به من یاد بدهد که شفا پیدایش نمی‌شود مگر این‌که خدا بخواهد چون من دچار تردید و شک بودم و از آن فضا احساس خوبی نداشتم با مهربانی حقیقت را نشانم دادند. از آن به بعد شیفته امام رضا علیه السلام شدم و همیشه آرزویم این بود که بتوانم خادم افتخاری امام رضا علیه السلام بشوم

سرانجام هم به آرزوی خودتان رسیدید و الان خاد‌م افتخاری امام رضا هستید؟

بله این واقعا لطف خدا بود که توانستم سه روز در سال به عنوان خادم افتخاری امام رضا علیه السلام به مشهد بروم و به خارجی‌های زایر که فارسی نمی‌دانند خدمت کنم و راهنمای آنها باشم یا کارهای ترجمه‌ای داشته باشم اگرجشنواره رضوی یا برنامه‌ای هم درمشهد برگزار بشود خودم را به حرم می‌رسانم  خدارا شکر که امام رضا کمک کرد به آرزویم برسم و چنین فضایی برای من ایجاد گردید.

شما هم فضای لاییک دانمارک را تجربه کرده‌اید و هم ایران را چه صحبتی برای دختران ایرانی دارید که به حجاب کم توجه هستند؟

خیلی دلم می‌سوزد وقتی می‌بینم برخی دختران و زنان ایرانی مسلمان این‌طور خودشان را در معرض دید مردان و نگاه‌های نامحرم قرار می‌دهند؛ درحالی‌که اگر دین اسلام و دستورات اهل بیت(علیهم‌السلام) را اطاعت کنند متوجه می‌شوند ازچه نعمت بزرگی برخوردارهستند، که زنان و دختران اروپایی از آن محروم هستند آنها فکر می‌کنند آزادی دارند ولی در حقیقت بند اسارتند. درغرب برای زن ارزشی قائل نیستند به بدن او توجه می‌کنند تا شخصیت او. دوست دارم به دختران مسلمان ایرانی بگویم قدر دین اسلام و اهل بیت(علیهم‌السلام)  را بدانید.

 

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات