تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۵  ، 
کد خبر : ۲۷۲۵۱۹

هویت ملی و تعامل در فضای سایبرنتیک

دکتر بهزاد دوران / عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم - چکیده: فضای سایبرنتیک به مثابۀ یک فضای ارتباطی نوپدید، جذاب و فراگیر به سرعت جای خود را در عرصۀ تعاملات اجتماعی باز می‌کند. این پدیده نیز همچون هر پدیدۀ جدید دیگری بحثهای فراوانی به راه انداخته است. عده‌ای با خوش‌بینی مزیتهای آن را برمی‌شمارند و برخی هم با بدبینی دربارۀ مضرات آن هشدار می‌دهند؛ هر دو گروه نیز شواهدی بر مدعای خود دارند. مقالۀ حاضر ماحصل تحقیقی دست اول برای آزمون یکی از مهم‌ترین مدعیات در این عرصه است که تأثیر فضای سایبرنتیک بر هویت ملی باشد. بدین منظور ابتدا تعریفی مورد اتفاق نظر از فضای سایبرنتیک ارائه می‌شود. سپس رابطۀ فضای سایبرنتیک و هویت اجتماعی مورد بررسی قرار می‌گیرد. آن‌گاه چارچوب نظری و فرضیۀ تحقیق «تجربۀ فضای سایبرنتیک اتکا موجب تضعیف هویت ملی می‌شود» ارائه می‌شود. برای اندازه‌گیری هویت ملی، مقیاس (با اتکا بر نظریۀ هویت اجتماعی تاجفل) ساخته شد که معرفی و نتایج آزمون مقدماتی انجام گرفته برای اطمینان از اعتبار و روایی آن تشریح می‌گردد. فرضیۀ تحقیق در قالب طرحی مقطعی به روش شبه‌آزمایشی مورد آزمون قرار گرفت. پرسشنامۀ نهایی توسط نمونه‌ای (365 نفر) از دانشجویان دانشگاه تهران که به روش غیراحتمالی سهمیه‌ای انتخاب شدند، تکمیل گردید. پاسخگویان بنا بر داشتن یا نداشتن تجربۀ استفاده از اینترنت به دو گروه آزمون (180 نفر) و شاهد (185 نفر) تقسیم شدند. فرضیۀ تحقیق با دو تکنیک من ـ وایت نی و رگرسیون چند متغیری آزمون گردید که تأیید نشد. نتایج اصلی و جانبی تحقیق، به همراه دلایل عدم تأیید فرضیۀ تحقیق به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند. کلیدواژه: فضای سایبرنتیک، ارتباطات رایانه واسط، مقیاس هویت ملی، نظریۀ هویت اجتماعی تاجفل، ابعاد هویت اجتماعی.

مقدمه:

پایان قرن بیستم و آغاز هزارۀ جدید میلادی برای دانشمندان علوم اجتماعی و هواداران جنبشهای هزاره‌ای(1) حاوی شواهد آشکاری از تحولی بنیادین بود (کاستلز. 1380. 13. ج 3)؛ تحولی چنان سریع و عمیق که پابرجاترین عرصۀ حیات بشر یعنی فرهنگ را نیز درنوردیده و ما را در میانۀ یک دگرگونی جدی فرهنگی قرار داده است؛ تحولی که بارلو(2) (از بانیان بنیاد حریم الکترونیک)(3) آن را جدی‌ترین تحول فرهنگی از کشف آتش تاکنون می‌داند (Whittle. 1997. 231).

اما آنچه زمینۀ چنین تغییر و تحول ژرف و شگرفی را پدید آورده و این برهه از تاریخ را واجد برجستگی و اهمیت فوق‌العاده‌ای ساخته، دستاوردهای فن‌آورانه‌ای است که به عنوان فن‌آوریهای نوین ارتباطی ـ‌ اطلاعاتی(4) شناخته می‌شود. از این‌رو است که برخی خبر از استیلای یک پارادایم(5) فن‌آورانۀ جدید بر محور فن‌آوریهای اطلاعاتی می‌دهند (کاستلز. 1380. 59. ج 1). حال اگر بپذیریم دگرگونی در فن‌آوریهای ارتباطی موجب دگرگونی فرهنگی شده است (خانیکی. 1376)، باید به تأسی از مک لوهان(6) اذعان داریم فن‌آوریهای جدید ارتباطی که تناسبی با فرهنگ پیشین ندارند، عدم تجانسی نسبتاً بادوام می‌آفرینند. این عدم تجانس یا تأخر فرهنگی(7) موجب پیدایی بحرانی فرهنگی می‌شود که همراه با دگرگونیهای اجتماعی بروز و ظهور پیدا می‌کند (محسنی. 1372. 128 و 1380. 45؛ کازینو. 1364. 37، 42 – 41).

بدین ترتیب، انقلاب ارتباطی ـ اطلاعاتی(8) سدۀ بیست و یکم را باید بسیار فراتر از صِرف الکترونیکی کردن رابطۀ انسانها دانست، چرا که فن‌آوریهای نوین ارتباطی ـ اطلاعاتی، با فراهم آوردن امکان پیدایی جامعۀ شبکه‌ای،(9) به افراد و جوامع در قالبهای تازه هویتهای تازه بخشیده (کاستلز. 1380. 20. ج 1. یادداشت و ویراستار ارشد) و نه تنها قواعد و قوانین حاکم بر ارتباط و تعامل میان انسانها، بلکه ایستار(10) آنان را نسبت به خود، دیگران و جهان تغییر داده است (اولسون. 1377. 5. مقدمۀ مترجم). لذا این هویت است که در بحران فرهنگیِ ناشی از شتاب و ژرفای تغییرات بی‌وقفۀ اجتماعی، مسئله‌آفرین می‌شود (Rahimi. 1999).

کشورهای پیرامونی(11) (به تعبیر والراشتاین)(12) نیز از این تغییر و تحولات بر کنار نیستند، هرچند شرایط کمتر مساعد تغییر باشد (کازنو. 1370. 248). اما به نظر می‌رسد انقلاب ارتباطی ـ اطلاعاتی بیش و پیش از همه، مسئولان سیاسی این قبیل جوامع را به وحشت می‌اندازد، چرا که فرهنگِ آموختۀ پیشین (و به زعم ایشان فرهنگ حقیقی) جامعه را در شرف اضمحلال می‌بینند (کازنو. 1370. 176)؛ فرهنگی که آبشخور هویتهای متصلب و از پیش مقدر و در نتیجه ضامن حفظ وضعیت موجود است (برگر و لوکمان. 1375. 167).

مسئله تحقیق

آنچه امروزه از فضای سایبرنتیک(13) در نظر داریم عمدتاً مدیون پیدایی و گسترش ارتباطات رایانۀ واسط(14) به مثابۀ یکی از مهم‌ترین دستاوردهای فن‌آوریهای جدید ارتباطی ـ اطلاعاتی است که به ارتباطات معنایی تازه بخشیده و موجب دگرگونی در تعاملات اجتماعی شده است. تاکنون هم حضوری فیزیکی(15) وجه ممیزۀ تعامل(16) و رابطه(17) محسوب می‌شد؛ رابطه به طور ضمنی حکایت از ارتباطی بین شخصی(18) داشت که با وجود فاصلۀ فیزیکی نیز بتوان آن را حفظ کرد. در حالی که حتی در ارتباطات تلفنی که نسل گذشتۀ فن‌آوری رایانه‌ای امروز به حساب می‌آید، بدون شکل طرفین مکالمه، بدون اینکه یکدیگر را ببینند، در فضایی که اصطلاح مجازی(19) به تعامل می‌پردازند. این موضوع همچنین در فضایی که تماس فیزیکی از این هم نادرتر است، یعنی در فضای سایبرنتیک حاصل از ارتباطات رایانه واسط، صدق می‌کند (Riva & Galimberti. 1998. 434-464).

بعضی به رغم مشاهدۀ سرعت سرسام‌آور گسترش دسترسی به شبکه‌های رایانه‌ای و اذعان به توان حیرت‌آور رسانه‌های ارتباطی جدید، رسانه‌ها را واجد آثاری تصنعی و زودگذر به حساب می‌آورند که اصولاً هیچ مطلب اساسی دربارۀ آنها نمی‌توان گفت (تامپسون. 1379. 10). اما برخی دیگر بر آثار جدی و قابل تأمل و تحقیق فضای سایبرنتیک بر هویت افراد تأکید دارند، با این استدلال که از سویی تعامل در فضای سایبرنتیک (فضای مجازی تعاملات براساس ارتباطات رایانه واسط) با در هم شکستن مرزهای مرسوم گروهی و متعاقب آن تغییر در برجستگی نسبی نیاز به تشابه(20) و تمایز،(21) بیشترین تأثیر را بر هویت اجتماعی(22) طرفهای تعامل می‌گذارد و از سوی دیگر، گمنامی(23) و یا جعل نام(24) به معنای پنهان داشتن هویت که در فضای سایبرنتیک امری ممکن و معمول است، بر روشنی و اهمیت مرزبندیهای گروهی و در نتیجه معنای هویت اجتماعی تأثیر دارد (Jones. 1998. XV).

تحقیق حاضر بنا بر استدلال گروه اخیر بر آن است که توسعۀ فن‌آوریهای ارتباطی جدید و گسترش بی‌وقفۀ شبکه‌های جهانی آنها، فضاهای اجتماعی را آنچنان دگرگون می‌سازد که هویتهای اجتماعی ما نیز دستخوش تغییر و تحول می‌شوند (کازنو. 1370. 267). بدین ترتیب، پرسشی که مطرح می‌شود عبارت است از اینکه هویتهای ما در سطح خانواده، دوستان، ملت و احیاناً جهان، از فضای سایبرنتیک و استیلای فرهنگ سایبرنتیک(25) چگونه تأثیر می‌پذیرند (Whittle. 1997. 4).

اما پژوهش حاضر محدود است به بررسی تأثیر فضای سایبرنتیک بر هویت ملی.(26) به دیگر سخن، پرسش تحقیق عبارت است از اینکه آیا تعامل در فضای سایبرنتیک از طریق ارتباطات رایانۀ واسط، هویت ملی طرفهای تعامل را تضعیف (تقویت) می‌کند؟

ضرورت انجام تحقیق

سی و پنج سال از تولد اینترنت،(27) بزرگ‌ترین شبکۀ رایانه‌ای جهان یا به سادگی شبکۀ شبکه‌ها می‌گذرد. راه‌اندازی شبکۀ رایانه‌ای آژانس پروژه‌های پژوهشی پیشرفته(28) وابسته به صنایع دفاع دولت آمریکا در دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس، به سال 1969 م. (با چهار دستگاه رایانۀ میزبان(29) و در بحبوحۀ جنگ سرد)، آغاز راه بود (Leiner. 2002). راهی که دو دهه بعد به سال 1989 م. با رشدی نجومی بالغ بر یکصد هزار میزبان داشت و دو سال بعد (1991م.)، مصادف با تولد تور جهان‌گستر(30) (Davila. 2002)، مرز هفتصد هزار میزبان را با چهار میلیون کاربر در نوردید (Cerf. 2002).

آغاز دهۀ 90 میلادی آغاز حرکت ایران برای پیوستن به خیل کشورهای متصل به شبکه‌های جهانی است. اما باید سال 1995 م. می‌رسید تا رشد و گسترش شتاب‌دار دسترسی در ایران فرا برسد؛ یعنی زمانی که کاربران اینترنت را در جهان بالغ بر 26 میلیون نفر برآورد می‌کردند (NUA. 2002). اما امروزه، بنابر پیش‌بینی‌های موجود تعداد کاربران اینترنت در ایران تا پایان سال 1384 ش. به پانزده میلیون نفر (Payvand. 2002) و تا سال 1386 ش. به بیست میلیون نفر (همشهری. 1381. 3) بالغ می‌گردد. این در حالی است که تعداد کل استفاده‌کنندگان اینترنت در سال 2005 م. را 765 میلیون نفر برآورد می‌کنند (Commerce Net. 2002).

شتاب اعجاب‌آور و رشد تصاعدی همه‌گیری و همه‌جاگیری شبکه‌های رایانه‌ای، آشکارا نشان‌دهندۀ سیلی بنیان‌کن است که به زودی همگی را خواهی نخواهی با خود خواهد برد و تحقیق در آثار و پیامدهای حتی احتمالی این «ارابۀ نافرمان و پرشتاب»، به تعبیر گیدنز (1377)، نه تنها شرط عقل که کمترین کار برای آمادگی و اتخاذ هرگونه تمهید لازم است.

فضای سایبرنتیک

وینر، بنیان‌گذار علم سایبرنتیک(31) اظهار می‌دارد که این واژه را از واژه یونانی (کوبرنتس)(32) به معنای سکان‌دار، اقتباس کرده است (وینر. 1372. 1) و در تعریفی از سایبرنتیک، ارتباط و کنترل را با هم در یک رده می‌آورد (همان. 2). در واقع با فراگیری نظامهای کنترل ـ فرمان که در ساده‌ترین شکل آن مانند ترموکوپل یخچالهای معمولی عمل می‌کند، ترکیبهای بی‌شماری از واژه‌ها با پیشوند سایبر نیز قدم به عرصه گذاشت (از داد و ستد سایبرنتیک(33) گرفته تا قوانین و بزه سایبرنتیک،(34) و از انداموارۀ سایبرنتیک(35) گرفته تا جامعۀ سایبرنتیک).(36) «فضای سایبرنتیک»(37) نیز از این دست است.

اگرچه منشأ اصطلاح فضای سایبرنتیک را یکی از نخستین آثار ویلیام گیبسون(38) یعنی کتاب نورومانسر(39) دانسته‌اند، لیکن خود گیبسون اظهار می‌دارد که این واژه را از جان برونر(40) مؤلف کتاب موج‌سوار(41) گرفته است. اما برونر نیز ریشۀ این اصطلاح را به آینده‌شناس(42) نام آشنا، الوین تافلر(43) و کتاب شوک آینده(44) وی نسبت می‌دهد (Whittle. 1997. 4). در هر حال، به رغم اینکه درباره ریشه و منشأ اصطلاح فضای سایبرنتیک کمتر شک و شبهه‌ای وجود دارد، دربارۀ مفهوم و معنای آن در میان دانشمندان اختلاف بسیار است.

کیزا فضای سایبرنتیک را محیطی برساخته از اطلاعات نامرئی ـ اطلاعاتی که می‌تواند اشکال متفاوتی به خود بگیرد ـ تعریف می‌کند. وی برای کمک به فهم این مفهوم‌سازی و ارائۀ تصویری مناسب از فضای سایبرنتیک، به تعریف اجزای فضای سایبرنتیک از طریق اینترنت یا شبکۀ جهانی رایانه‌ها می‌پردازد (Kizza. 1998. 131).

اما فضای سایبرنتیک مفهومی وسیع‌تر از تعریف کیزا را دربردارد و به نظر می‌رسد علاوه بر دامنه‌های متداخل و در عین حال منفک ارتباطات دیجیتال و فن‌آوریهای اطلاعات ـ اینترنت، تور جهان گستر، راینامه (رایانه + نامه) یا پست الکترونیک(45) به اضافۀ تمام زیرمجموعه‌های آنها شامل سرویس تابلوی اعلانات،(46) اتاقهای گپ‌زنی(47) و... (Rule. 1999) ـ که به نوعی در تعریف مختصر کیزا قرار می‌گیرد، فن‌آوریهای مرتبط از قبیل واقعیت مجازی،(48) سیستمهای تصویرسازی دیجیتال،(49) فن‌آوریهای بیومدیکال جدید،(50) هوش مصنوعی(51) و سیستمهای محیط دیجیتال تعاملی(52) را باید افزود (Bell & Kennedy. 2000. 1).

برخی فضای سایبرنتیک را با حالت ذهنی و تصورات بصری واقعیت مجازی خلط می‌کنند. واقعیت مجازی مشابه‌سازی واقعیت(53) از طریق دستکاری بازخورد حسی با استفاده از فن‌آوریهای مربوط است. گرچه دنیای ساخته شده به وسیلۀ واقعیت مجازی با فضای سایبرنتیک هم‌پوشانی پیدا می‌کند، ولی فضای سایبرنتیک از واقعیت مجازی فراتر می‌رود و دامنۀ بسیار وسیعی از ارتباطات و تعاملات انسان را در برمی‌گیرد (Whittle. 1997. 12).

به هر حال چه با این تعاریف موافق باشیم، چه نباشیم، قدر مسلم این اندازه توافق داریم که منظور از فضای سایبرنتیک در اینجا مجموعۀ سخت‌افزارهای(54) تسهیل‌کنندۀ (حتی ممکن سازندۀ) ارتباطات ـ میان انسانها، صرف‌نظر از فواصل زمانی و مکانی آنها، و میان انسان و ماشین ـ نیست، بلکه خود آن ارتباطات است. در واقع به واسطۀ پیوند مضاعف فضا و معنا در فضای سایبرنتیک، می‌توان آن را یک رسانۀ ارتباطی و در عین حال جایی برای گرد آمدن مردم دانست و بدین ترتیب آشکارا دریافت که چگونه فضای سایبرنتیک کاملاً در عرض تعاریف اجتماع قرار می‌گیرد (Reymers. 1998)؛ حال چه از طریق استعاره‌های داستانهای علمی ـ تخیلی آن را درک کنیم، چه از طریق تجربۀ شخصی خود از جهانی تخیلی که در زندگی روزمره با آن سروکار داریم (Whittle. 1997. 2-3).

بدین ترتیب، تعریف مختار این تحقیق از فضای سایبرنتیک عبارت است از فضای حاکم بر تعاملات از طریق شبکۀ جهانی رایانه‌ها یا به اختصار اینترنت به همراه تور جهان‌گستر، پست الکترونیک به اضافۀ تمام زیرمجموعه‌های آنها شامل سرویس تابلوی اعلانات، اتاقهای گپ‌زنی و... (Rule. 1999; Kizza. 1998. 131)؛ تعریفی که بیش از هر چیز دیگر بر وجه فن‌آورانه و ارتباطی آن تأکید دارد. به سخن دیگر منظور از فضای سایبرنتیک در اینجا، محل تلاقی فن‌آوری رایانه و رسانه‌های ارتباطی، و در یک کلام رسانه‌های ارتباط رایانه‌ای است. بنابراین تعریف، آشکار می‌گردد که هدف این تحقیق، بررسی آثار و پیامدهای به کارگیری فن‌آوریهای نوپدید ارتباطی ـ اطلاعاتی در شبکه‌های ارتباطی است؛ رسانه‌هایی که صرف‌نظر از محتوای متنوعشان، و اهداف و انگیزه‌های گوناگون استفاده‌کنندگانشان، موجب آثار کوتاه‌مدت و درازمدت متفاوتی بر آنان می‌گردد.

هویت

هویت در این آموزۀ معروف سر در معبد دلفی،(55) یعنی «خودت را بشناس»(56) نیز به چشم می‌خورد. هرچند هویت از آغاز تمدن فکر انسان را مشغول داشته، اما بدون اغراق، هرگز رنگ کهنگی به خود نگرفته است و هنوز هم مهم‌ترین دغدغۀ انسان به حساب می‌آید (Worchel, Morales, Paez, Deschamps. 1998. xvii)، به قسمی که امروزه به شاه بیت مطالعات اجتماعی بدل شده و به ویژه در نظریه‌ها و پژوهشهای روانشناسی اجتماعی، دارای جایگاهی محوری گشته است (Deschamps & Devos. 1998). در واقع هویت همانند دیگر مقولات تنها زمانی برجستگی می‌یابد و مطرح می‌شود که در بحران باشد (Woodward. 2000. 24)؛ به این معنا که چیزی که سترون، سازواره و باثبات پنداشته می‌شد، با نوعی تردید و بی‌یقینی روبه‌رو شود (تاجیک. 1367. 43). هویت در دنیای معاصر با چنین وضعیتی روبه‌رو است و لذا در بحران(57) توصیف می‌شود (حق‌پناه. 1380؛ شایگان. 1380؛ عبدالهی. بی‌تا و 1375. 128؛ woodward. 2000. 25).

چنان‌که اشاره شد شتابناکی و گستردگی تحولات مشخصۀ دنیای معاصر است، به قسمی که تغییرات تمام پهنۀ حیات اجتماعی را درنوردیده است؛ تغیراتی که نه تنها در گروهها و شبکه‌هایی که افراد هویتهایشان را در آنها متبلور می‌بینند، بلکه در ساخت جوامع که به این گروهها و شبکه‌ها امکان ظهور و بروز می‌دهد، راه یافته است. هویت که عمدتاً محول(58) و معین بود، اینکه دائماً در تغییر و تحول، و در بحران است (Howard. 2000). بحران هویت نیز چون دیگر پدیده‌های اجتماعی معاصر جهانی است و بنابراین تنها گریبان‌گیر کشورهای پیشرفته نیست، بلکه عمده‌ترین معضل پیش روی کشورهای عقب‌مانده نیز به حساب می‌آید (طالبی. 1378. 37 و 36؛ ابوطالبی. 1378؛ بشیریه. 1379).

نظریۀ هویت اجتماعی(59)

در میان نظریه‌های شناخت اجتماعیِ متمرکز بر ساختهای شناختی، نظریۀ هویت اجتماعی سنتی تحقیقاتی و نظری را شکل می‌دهد که اینک با بیش از سه دهه قدمت، به آغاز دهۀ 1970 م. باز می‌گردد. تاجفل و همکارانش(60) در سال 1971 م. نتایج تحقیقاتشان را در پارادایم گروه حداقلی(61) منتشر کردند. یک سال بعد، تاجفل بحثی در دسته‌بندی اجتماعی منتشر ساخت که در آن با به کارگیری مفهوم هویت اجتماعی و فرضیۀ وجود انگیزه برای هویت اجتماعیِ مثبت، تلاش کرد داده‌های گروه حداقلی را ملموس سازد. با وجود این، نظریۀ هویت اجتماعی در نیمۀ دهۀ 1970 م. شکل گرفت؛ یعنی زمانی که کاربردهای پیچیده‌تر نظریه ـ که به طور پیوسته توسعه می‌یافت ـ با جزئیات بیشتر و نظام‌مندتر به کار گرفته شد (Turner. 1999. 6).

عمدۀ اندیشه‌ای که به مثابۀ نظریۀ هویت اجتماعی شناخته می‌شود (واژه‌ای که در سال 1978 م. برای ساده‌سازی تعبیراتی که از آرای تاجفل می‌شد، توسط ترنر و براون(62) وضع گردید)، بدواً برای تبیین تبعیض بین گروهی در پارادایم گروه حداقلی مطرح شد. در این پارادایم تاجفل و همکارانش دریافتند که دسته‌بندی اجتماعی افراد در دو گروه مجزا، می‌تواند منجر به گونه‌ای رفتار بین گروهی شود که افراد به نفع اعضای گروه خود و به ضرر افراد بیرون از گروه عمل کنند. در واقع این موضوع آشکار ساخت که صرف آگاهی از بودن در یک گروه در مقابل گروه دیگر، تحت شرایط خاص، برای به راه افتادن فرایندهای رقابت و تبعیض بین گروهی کافی است.

تاجفل و ترنر این بحث را پیش کشیدند که دسته‌بندی اجتماعی افراد در این پارادایم حداقلی، هویت اجتماعی برای آنان ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر آنان عضویت در دستۀ اجتماعی مشخصی را به مثابۀ تعریف خود، در پیوند با آن موقعیت، پذیرفتند. هویت اجتماعی به منزلۀ جنبه‌ای از خودانگارۀ شخص، مبنی بر عضویتهای گروهی مفهوم‌سازی شد، به این معنا که هویت اجتماعی تعریف شخص از خود براساس برخی از عضویتهای گروهی اجتماعی و با ملاحظات ارزشی و احساسی مقارن آن (برای نمونه، تعریف خود به مثابۀ ما ایرانیان) است (Turner. 1999. 8).

ابعاد هویت اجتماعی

بنا بر تعریف تاجفل به طور کلی سه بعد برای هویت قابل تصور است: آگاهی، عاطفه و آمادگی برای عمل. همان‌گونه که مشخص است این سه بعد بر روی هم ایستار شخص را تشکیل می‌دهند؛ لیکن ایستار دربارۀ عضویت در گروه. به دیگر سخن در هویت اجتماعی سه بعد می‌توان سراغ کرد: بعد نخست، باید حدودی از آگاهی و یا درک مشترکات باشد. در نتیجه به همان اندازه خاطرات مشترک جزو عناصر هویتی محسوب می‌شود که برای نمونه زبان و یا حدودی از نمادها و نشانهای مشترک امروز؛ و به همان اندازه که سرنوشت مشترک در آینده.

بدین ترتیب یک بعد از هویت اجتماعی به معنای اشتراک در عقاید و ویژگیهای مشترک است تا خود را در ما بازشناسیم (ما فلانیها، ما دانشگاهیان، ما ایرانیان، ما مردان). هویت‌یابی با این «ما» است که امکان می‌دهد هویت خاص روانی و جمعی خود را تا حدی دریابیم (روشه. 1370. 151). این مجموعه بر روی هم، همفکری (نمادها و اطلاعات مشترک) و همبختی (نفع و اقبال مشترک) را ـ به علاوۀ هم‌پیشینگی (پیشینۀ مشترک) ـ به اجتماع اعطا می‌کند که برای حفظ ما، لازمۀ هر نظم اجتماعی است (چلبی. 1375. 21، 19، 18).

اما دومین بعد هویت اجتماعی، علقه، عاطفه و جذب به درون گروه است که آن را اساس هویت نیز دانسته‌اند (احمدلو. 1381. 17). به دیگر سخن، همدلی یا احساس تعلق مشترک، خمیر مایۀ اصلی ما و فقدان حداقلی از آن به معنای اضمحلال ما به «من»ها محسوب می‌شود (چلبی. 1375. 20). منظور از وجه ارزشی و احساسی هویت در تعریف تاجفل نیز همین علاقه و جذب به درون گروه است که با نوعی احساس تعهد (رابطه‌ای) همراه است؛ نوعی احساس وظیفه به دیگران (به ویژه دیگران مهم) و وفاداری به ارزشها، اهداف، انتظارات و ظرفیتهای آنان (حبیبی. 1376. 71). اما منشأ این تعهد (تعهد رابطه‌ای)، علاقه و وابستگی و دلبستگی عاطفی است (حبیبی. 1376. 72؛ چلبی. 1375. 101). این وابستگی عاطفی و روابط گرم است که پایه اجتماع و هرگونه تعهد و احساس مسئولیت اجتماعی محسوب می‌شود (حبیبی. 1376. 129).

سومین بعد هویت اجتماعی آمادگی برای عمل در یک زمینۀ رقابتی (اگر نه خصمانه) بین گروهی است. شریف و بعداً تاجفل تأکید دارند که هویت جمعی ضرورتاً در بستری از درگیریهای بین گروهی قرار گرفته است، به این معنا که هویت‌یابی با یک درون گروه تا حدودی به وسیلۀ موقعیت بین گروهی مشخص می‌شود (Jackson & Smith. 1999).

هویت ملی

امروزه در جهانی این‌گونه دستخوش تغییرات مهارنشدنی و حیرت‌انگیز، مردم از نو حول محور هویتهای بنیادینی همچون هویتهای دینی، قومی، سرزمینی و ملی‌ گرد هم می‌آیند (کاستلز. 1380. 29. ج 1). از این رو است که این هویتها واجد برجستگی ویژه‌ای گشته‌اند. در این میان هویت ملی در انسجام بخشیدن به جامعه و پیشگیری از گروه گروه شدن آن نقش اساسی دارد. در واقع هویت ملی چتری سایه‌گستر بر خرده فرهنگهاست که موجب دستیابی به وفاق ملی می‌شود (طالبی. 1378. 6). ولی هویت ملی چیست؟ و چگونه شکل می‌گیرد؟

هویت ملی یا هویت جامعه‌ای بالاترین سطح هویت جمعی در هر کشوری است (عبداللهی. 1375 و طالبی. 1378. 11، 24) و هویت‌یابی در این سطح (یعنی با یک ملت) موجد هویتی جمعی ـ و در نتیجه نوعی احساس خود جمعی (طالبی. 1378. 12) ـ است که هویت ملی خوانده می‌شود (Woodward. 2000. 10). شیخاوندی هویت ملی را تقریباً آخرین هویت اکتسابی می‌داند که توسط فرد طی فرایند جامعه‌پذیری از طریق خانواده، مدرسه و رسانه کسب می‌شود (1379. 13). این درحالی است که واژۀ ملت در زبان اسپانیایی و دیگر زبانهای رومی، ارجاعی به متولد شدن دارد؛(63) تعینی که به وسیلۀ تعلق به گروهی که شخص در آن به دنیا آمده است حاصل و از طریق واگذاری یک نقش محول به فرد، محقق می‌شود (Salazar. 1998. 116).

بحث از هویت ملی مستلزم مروری بر چند و چون پیدایی ملتها و به دنبال آن مفهوم ملت است که واژۀ ملی از آن گرفته شده. هرچند برخی تشکیل دولت ـ ملتهای مدرن در اروپا یا مناطق دیگر جهان را بر پیدایی ملتها مقدم دانسته و با هویت ملی مرتبط می‌دانند (تامپسون. 1379. 73-74)، لیکن فروکاستن ملت و ملی‌گرایی به فرایند برساختن دولت ملی تبیین دو پدیدۀ هم‌زمان پیدایی ملی‌گرایی پسامدرن و افول دولت مدرن را ناممکن می‌سازد (کاستلز. 1380. 49. جلد 2).

شکی وجود ندارد که احساس تعلق به ملت و دولت ـ ملت پدیدۀ نسبتاً متأخری است، چرا که متعلق آن نیز متأخر است؛ یعنی دولت ـ ملتهای مدرن که به درستی از ابداعات اخیرند. ولی به قطع و یقین نمی‌توان چنین چیزی را دربارۀ ملتها نیز گفت. لیکن به ظن قریب به یقین، می‌توان اظهار داشت یا چنین احساسی (احساس هویت ملی) موجود نبوده و یا عنصری بسیار کوچک و مبهم در میان خیل هویتهای دیگر بوده است (Guibernau & Goldbaltt. 2000. 125).

اما در هر حال انکار تعلق به آنچه مایملک خود (چه دولت ـ شهری در یونان باشد، چه قبیله‌ای در جنگلهای آمازون) شناخته می‌شود، به غایت محدودکننده و به حساب نیاوردن برخی از ملاحظات اساسی دربارۀ شرط انسان بودن به نظر می‌رسد (Salazar. 1998. 116). لذا این ادعا که دورۀ ملی‌گرایی سرآمده است و ما در عصر جدیدی از بشریت جهانی(64) به سر می‌بریم، بسیار به دور از واقعیت می‌نماید. داعیۀ بین‌المللی‌گرایی پرولتاریایی(65) که مدعی است پرولتاریا کشور ندارد، به همان اندازه پرسش‌انگیز است که جهان وطن‌گرایی؛(66) چیزی که نشانۀ یکی از پیامدهای فراملی شدن(67) و این مدعاست که بورژوازی کشور ندارد. پیشرفتهای فن‌آوری شاهد خوبی برای دیالکتیک فرایندهای تاریخی ـ فرهنگی است که جهانی شدن(68) و پیدایی دهکدۀ جهانی نامیده می‌شود، چرا که پیامدهایی جدی در تقویت هویتهای قومی و ملی داشته است (Salazar. 1998. 14).

به هر حال در منشأشناسی ملتهای مدرن سه رویکرد به طور کلی قابل تشخیص است. ارنست گلنر،(69) فیلسوف و انسان‌شناس و اندیشمند شاخص رویکرد نخست بر این باور است که تمام جوامع مدرن نیازمند توسعۀ فرهنگ و زبانی مشترک‌اند تا دچار از هم‌گسیختگی نشوند. چنین جوامع پیچیده و بالقوه شکننده‌ای نیازمند اندیشه‌ها و معانی مشترکی‌اند که مردم را در طراحی واحد گرد آورد. این همه مستلزم آموزش توده‌ای است. در نتیجۀ ایجاد این نظام آموزش توده‌ایِ همگن‌ساز و متمرکز است که زبان و فرهنگی واحد به نحو مؤثری از بالا اعمال می‌شود و از این رهگذر ملت و هویت ملی واحد پدید می‌آید.

در رویکرد دوم بندیکت اندرسن،(70) تاریخ‌دان و دانشمند علوم سیاسی، نیز سرچشمۀ شکل‌گیری ملتها و ملی‌گرایی را به فرایند نوسازی باز می‌گرداند، اما در حالی که گلنر بر صنعتی شدن و نظام آموزش متمرکز تأکید دارد، اندرسن دل‌مشغول نظامهای غیررسمی‌تر سواد و تعاملات ملتها و دولت ـ ملتها با یکدیگر است. نقطۀ آغاز برای اندرسن اندیشۀ اجتماع تصوری(71) است. ملت، اجتماعی تصوری است، زیرا حتی در کوچک‌ترین ملتها هم هیچ‌گاه اعضا (اتباع) بیشتر دیگر اعضا (اتباع) را نخواهند شناخت، دید و یا حتی نام آنها را شنید.

البته در هر جامعه‌ای که از تعاملات رودررو فراتر رود، نوعی تصور کردن ضروری است. اما آنچه ملتها را به منزلۀ اجتماعات تصوری متمایز می‌سازد، نوع تصوری است که روی می‌دهد. ملت به واسطۀ اجتماع محدودش که در دریایی از دیگر ملتها احاطه شده، تصوری است: ملتهایی که خود را به شدت از یکدیگر جدا می‌کنند. از سوی دیگر، ملت به واسطۀ حاکمیت بر خودش توسط دولت ـ ملت ثابت و مرزبندی شدۀ خویش نیز تصوری است.

ملتهای مدرن بنابر نظر اندرسن، از پیدایی رسانه‌های نوین ارتباطی، نظیر چاپ و سیستم تلگراف و ترکیب آنها با سرمایه‌داری بازار آزاد، نشأت می‌گیرند؛ فرایندهایی که از اوایل قرن هفدهم میلادی در اروپا آغاز شد. این نظامهای نوین ارتباطی به مردم اجازه داد بسیار وسیع‌تر از حوزه‌های جغرافیایی پیشین، خودشان را به منزلۀ بخشی از یک اجتماع سرنوشت (دارای سرنوشت مشترک) تصور کنند.

می‌توان گفت ظهور حس هویت ملی ـ و در حقیقت ملی‌گرایی، به مثابۀ هدایت هویت ملی در جهت تعقیب هدفهای آشکارا سیاسی ـ از نزدیک با پیدایی وسایل جدید ارتباطی که بیان و انتشار نمادها و اندیشه‌ها را در زبانی مشترک ممکن می‌سازد، پیوند داشته است (تامپسون. 1379. 74). به واقع این گسترش وسایل ارتباطی جدید بوده که از اهمیت بسیاری از موانع فروکاسته است؛ موانعی که بین طبقات، پایتخت و سایر نقاط کشور و نیز بین شهرها و روستاها فاصله می‌اندازد (کازنو. 1370. 227).

اندیشمند برجستۀ رویکرد سوم در منشأشناسی ملتها آنتونی اسمیت(72) است که علاوه بر در نظر گرفتن اهمیت صنعتی شدن، سواد توده، نظام دولت بین‌المللی و نظایر آن، با مفهوم قومیت(73) یا اجتماع قومی آغاز می‌کند. وی معتقد است که غالب ملتهای اروپایی معاصر ریشه در اجتماعات قومی دارند که در قرون وسطا شروع به شکل‌گیری کردند. از نظر اسمیت، آنچه یک ملت را از یک اجتماع قومیِ به شدت پیوسته متمایز می‌سازد عبارت است از تملک بر:

1. قلمروی تاریخی یا زادبوم؛

2. اسطوره‌های مشترک و خاطرات تاریخی؛

3. فرهنگ عمومی جمعی مشترک؛

4. حقوق و تکالیف قانونی مشترک برای همۀ اعضا؛

5. اقتصاد مشترک با امکان تحرک برای اعضا (اتباع).

در واقع موارد 3، 4 و 5 می‌تواند توسط دولت نوسازی گلنر یا سرمایه‌داری چاپ اندرسن ایجاد شود، اما بسیار بعید به نظر می‌رسد که نظریه‌های ایشان بتواند موارد 1 یا 2 را نیز ایجاد کند. البته سالازار برای پیدایی احساسات ملی(74) وجود دولت ـ‌ ملت را نیز ضروری می‌داند (Salazar. 1998. 116)، چرا که این تنها دولت ملی است که امکان استفادۀ نظام‌مند و تقریباً انحصاری از ایدئولوژی تولیدی توسط نهادهای تحت قیمومت خود (مانند نظام مدرسه و رسانه‌های جمعی) را دارد (Salazar. 1998. 118). بدین ترتیب، همان‌طور که نادرپور نیز اشاره دارد (آنچه پیوندهای خاکی، خونی و فرهنگی معرفی می‌کند)، مجموعۀ عناصر ملیت تکمیل می‌گردد (طالبی. 1378. 11 – 12).

خاویر رابرت دو ونتوز(75) نیز به شکلی دیگر متعرض همین معنا شده و ظهور هویت ملی را معلول تعامل تاریخی چهار دسته از عوامل دانسته است:

1. عوامل نخستین نظیر قومیت، خطه، زبان؛

2. عوامل تکوینی نظیر توسعۀ ارتباطات و فن‌آوری شکل‌گیری شهرها، ظهور ارتشهای مدرن و حکومتهای پادشاهی متمرکز؛

3. عوامل القایی نظیر تدوین زبان در قالب دستور زبان رسمی، رشد دیوان‌سالاری و استقرار نظام آموزش ملی؛

4. عوامل واکنشی به معنای دفاع از هویتهای تحت ستم و منافع به انقیاد کشیده شده از سوی گروه اجتماعی حاکم یا دستگاه نهادی حاکم که محرک جست‌وجو برای هویتهای جایگزین در حافظۀ جمعی است (کاستلز. 1380. 49. جلد 2).

در یک جمع‌بندی می‌توان گفت دولت ـ ملتها موجودیتهایی سیاسی و حقوقی‌اند، اما ملتها، موجودیتهایی فرهنگی؛ یعنی اجتماعاتی که احساس می‌کنند به واسطۀ اشتراک زبانها، تاریخها و فرهنگها واجد هویتی یکسان‌اند و جغرافیای این اجتماعات به رغم اشتراکهایی، ضرورتاً بر جغرافیای مرزهای سیاسی منطبق نیست. اینجاست که می‌توانیم ملی‌گرایی را، هم پدیدۀ روان‌شناختی و هم پدیدۀ سیاسی به حساب آوریم. ملی‌گرایی دلبستگی عاطفی و روان‌شناختی به یک ملت است؛ احساس تعلق و هویت (آرنسون. 1376).

اما اغلب این پیوند عاطفی به یک اجتماع همبخت یا هم سرنوشت،(76) با یک طرح سیاسی (این اندیشه که ملت باید بتواند خودش را اداره کند و لذا باید دارای یک دولت ـ ملت باشد که بتواند منافع و هویت آن ملت را حفظ و حمایت کند) آمیزش می‌یابد. این چیزی است که تا حدودی ملتها را از دیگر هویتها و فرهنگهای مشترک متمایز می‌سازد (Guibernau & Goldbaltt. 2000. 125).

مخلص کلام را در تعریف ملت، کاستلز این‌گونه آورده است: جماعتی فرهنگی، با تاریخ و برنامه‌های سیاسی مشترک، که در ذهن و خاطرۀ جمعی مردم بر ساخته می‌شود (کاستلز. 1380. 71. ج 2). حال از آنجا که ملی‌گرایی معاصر بیشتر واکنشی است تا خودجوش، بیشتر به فرهنگی بودن گرایش دارد تا سیاسی بودن و بنابراین بیشتر متوجه دفاع از فرهنگی است که پیشاپیش نهادینه شده، نه متوجه ایجاد یا دفاع از یک دولت، چرا که از نظر ملی‌گرایی فرهنگی، ملت محصول تاریخ و فرهنگ یگانۀ خود است و همچنین نوعی انسجام جمعی است که ویژگیهای یگانه‌ای دارد (کاستلز. 1380. 48-49. ج2).

به هر رو آنچه آشکار است این است که هر سه رویکرد منشأشناسی ملتها در فرهنگ (به مثابۀ نظام معانی مشترک) به منزلۀ پیش‌شرطی ضروری برای ساخت و تجربۀ هویت ملی اتفاق نظر دارند (Guibernau & Goldbaltt. 2000. 126-128). این آن چیزی است که به عقیدۀ مونتسکیو(77) بر انسانها حکومت می‌کند و عبارت است از: آب و هوا، مذهب، قوانین، اصول حکومت، سرمشقهای گذشته، رسوم و آداب. این عوامل برای ملت یک روح کلی می‌سازند (آرون. 1372. 51). آرون این روح کلی را همان چیزی می‌داند که انسان‌شناسان آمریکایی فرهنگ یک ملت می‌نامند (همان. 52)؛ یعنی طرز بودن، عمل کردن، اندیشیدن و حس کردن اجتماع خاص به شکلی که جغرافیا و تاریخ به وجود آورده است (همان. 53). بدین ترتیب آشکار می‌شود از چه رو است که هویت ملی را بخشی مهم از فرهنگ جامعه می‌دانند (Woodward. 2000. 22).

اما باید در نظر داشت که نه تنها صرف وجود قومیت، مذهب، زبان، آب و خاک مشترک به خودی خود برای ساختن ملتها و نطفه‌گذاری ملی‌گرایی کفایت نمی‌کند، بلکه برخلاف نظر کاستلز (1380. 47) تجربۀ مشترک نیز برای این منظور کافی نیست. همان‌طور که در بحث از مؤلفه‌های هویت اجتماعی اشاره شد، آنچه به این آگاهی باید افزود، احساس علاقه و تعهد به این مشترکات است (افروغ. 1380. 14)؛ احساس همبستگی عاطفی با اجتماع بزرگ ملی و احساس وفاداری به آن است (طالبی 1378. 12)؛ احساس وفاداری و تعهدی چنان قوی که افراد حاضرند برای آن بمیرند (Woodward. 2000. 24).

هرچند که حس متعلق بودن ـ تا حدی ـ از احساس سهیم بودن در یک تاریخ مشترک و محل مشترک و داشتن مسیر زمانی و مکانی مشترک ناشی می‌شود (تامپسون. 1379. 51)، لیکن یک نظام اجتماعی پایدار نمی‌ماند مگر اینکه احساس عاطفی به آن در افراد آن اجتماع وجود داشته باشد (آرون. 1372. 53). بنابراین هویت ملی را زمینۀ آزمون مساعدی برای تحلیل نقش عاطفی در هویت اجتماعی می‌شناسند. جماعات در تورنمنتهای المپیک و جام جهانی، به سردی و سکوت نظاره‌گر سرنوشت تیمهایشان نیستند. بلکه اغلب بسیار پرحرارت به ابراز وفاداری و هویت اجتماعی می‌پردازند (Deauz. 2000. 8؛ کاستلز. 1380. 408. جلد 2).

درک زمینۀ رقابتی بین گروهی به مثابۀ آخرین مؤلفۀ هویت اجتماعی نیز در اینجا باید مورد تأکید قرار گیرد. بر این اساس همبستگی(78) علاوه بر اینکه مبتنی بر آگاهی از شکل‌گیری گروه است، بر این آگاهی نیز متکی است که خارجیها(79) بیگانه‌اند. احساس هویت ملی و همبستگی داخلی نیازمند این است که ما تمایزات خودمان را با دیگران تشخیص دهیم (Guibernau & Goldbaltt. 2000. 134). در واقع صنعتی شدن جوامع، گسترش نظامهای آموزش و پرورش، شهرنشینی روزافزون و رسانه‌های جدید، در ترکیب با یکدیگر، نوعی احساس تعلق (به) یا احراز هویت (با) دولت ـ ملت را پدید آورده که به خصوص در جریان کشمکشهای بین‌المللی اوج گرفته است (لنسکی و لنسکی. 1369. 372).

در نتیجه می‌توان گفت هویت ملی مبتنی بر جنبه‌ای از دیانت(80) است که به طور اساسی نیاز به تعالی و ابدیت را (از طریق غیرشخصی‌سازی) برآورده می‌سازد. به زبان دنیوی‌تر، برتری یک ملت در عرصۀ بین‌المللی، به وسیلۀ قدرتی فهمیده می‌شود که می‌تواند اعمال کند یا اعمال می‌کند (Salazar. 1998. 120). در این مقایسۀ اجتماعی، ابعاد متفاوتی مقایسه می‌شوند: اندازۀ کشورها، نوع نظامهای سیاسی، وضعیت اقتصادی، خوشبختی یا رضایتمندی سکنه و الخ (Salazar. 1998. 121).

چهارچوب نظری

چنان‌که تاکنون آشکار گردیده است از آن همه بیم و امیدهایی که رسانه‌های نوین ممکن بود برانگیخته باشند، همواره بیشترین تردید از آنِ امکان بازتولید اجتماع از خلال اشکال با واسطۀ ارتباط بوده است. این تردید همراه با پیدایی و فراگیری رادیو در دهه‌های 1920 و 1903م. و بعداً تلویزیون در دهۀ 1950 م. نیز ابراز می‌شد و به ویژه در دهۀ 1970 م. برجستگی خاصی یافت. اما اینک با پیدایی اجتماعات مجازی براساس خدمات مبتنی بر اینترنت، دودلیها به طور فوق‌العاده‌ای فزونی گرفته است (Jankowski. 2002. 34).

بنابراین، روشن است که تحقیق حاضر در قلمرو آثار رسانه‌های نوین قرار می‌گیرد و از این‌رو باید چهارچوب نظری درخور آن را میان نظریه‌های مربوط جست. تأثیرات(81) از میان جنبه‌های فرایند ارتباط بیش از همه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (سورین و تانکارد. 1381. 324؛ ویندال، سیگنایزر، اولسون. 1376. 325). هرچند ممکن است برخی اظهار دارند این بحث و بررسیها نتیجه و حاصلی دربرنداشته و یا هنوز نظریۀ واحدی برای توضیح آثار رسانه‌ها در دست نیست، لیکن واقعیت جز این است و پیشرفتهایی صورت گرفته (سورین و تانکارد. 1381. 387 و 417).

مارشال مک‌لوهان اظهار می‌دارد: رسانه، پیام است. به نظر وی مهم‌ترین اثر رسانه‌ها این است که بر عادات درک و تفکر ما اثر می‌گذارند و لذا آثار پراهمیت رسانه‌ها از شکل آنها ناشی می‌شود، نه از محتوای آنها (سورین و تانکارد. 1381. 393-394). دیگران با پیگیری این اندیشۀ درخشان، تفکر مک‌ لوهان را بسط داده‌اند. برای نمونه فانکاورز و شاو استدلال کردند که فیلم، تلویزیون و رایانه با دستکاری محتوا و فرایندهای تجربۀ ارتباطی، بر درک و فهم مخاطب از واقعیت اثر می‌گذارند و نوعی تجربۀ مصنوعی می‌آفرینند.

بعضی از این فنون برای خلق تجربۀ مصنوعی عبارت‌اند از: تغییر سرعت حرکت، نمایش مجدد، پرش آنی از یک صحنه به صحنۀ دیگر، گلچین بخشهایی از رویداد، کنار هم گذاشتن رویدادهای به لحاظ زمانی و یا مکانی مجزا، و ترکیب و جابه‌جایی انگاره‌های بصری. مواجهۀ زیاد با این نوع تجربۀ مصنوعی می‌تواند آثاری به همراه داشته باشد و موجب دگرگونی کلیت جهان‌یبنی فرهنگی گردد (سورین و تانکارد. 1381. 395-396).

مک گوایر نیز با برشمردن آثار دوازده‌گانۀ رسانه‌ها و تقسیم آنها به آثار خواسته(82) و ناخواسته،(83) آثار متفاوت رسانه‌های گوناگون ـ خاصه رسانه‌های نوین ـ بر پردازش شناختی و فرایند تفکر را در زمرۀ آثار ناخواسته قرار می‌دهد (سورین و تانکارد. 1381. 411). بدین ترتیب، می‌توان شباهتهایی میان این رویکرد با نظریۀ برجسته‌سازی(84) یافت. درست است که مطابق این نظریه، سوق دادن توجه افراد به مقولات معین از کارکردها و یا آثار محتوای رسانه‌ها قلمداد شده است (سورین و تانکارد. 1381. 324)، ولی چنان‌که اشاره شد ویژگیهای خاص رسانه‌ها نیز می‌توانند به گفتۀ مک‌گوایر موجد آثار ناخواسته‌ای بر جهان‌بینی و فرایندهای ادراکی باشند.

نظریۀ وابستگی(85) رویکرد دیگری است که توسط روکیچ و دی ‌فلور برای ترکیب الگوهای آثار محدود و آثار قدرتمند ارائه گردید. روکیچ و دی فلور در این مدل، میزان ثبات ساختاری نظام اجتماعی، کم و کیف رسانه‌ها، و میزان وابستگی افراد به رسانه‌ها را با یکدیگر در وابستگی متقابل در نظر گرفته و آثار شناختی، عاطفی و رفتاری را نتیجۀ تعامل توأمان آنها معرفی کرده‌اند (سورین و تانکارد. 1381. 412-413).

این نظریه سعی دارد با فاصله گرفتن از آثار مستقیم رسانه‌ها بر آحاد اتمی جامعۀ توده‌ای، و مطالعۀ آثار رسانه‌ها در پرتو ساخت از پیش موجود روابط اجتماعی و زمینۀ فرهنگی حاکم بر روابط رسانه‌ها ـ مخاطب (Shahabi. 1998. 12-13)، جایگاهی مناسب برای ساختار جامعه و نقش آن در فرایندهای ارتباطات رسانه‌ای در نظر بگیرد و از این رو با رویکردهای پیشین تفاوت می‌کند.

وجه غالب نظریه‌هایی که تا بدین‌جا به آن اشاره شد بی‌توجهی آنها به نقش فعال مخاطب است. حال آنکه امروزه پیدایی و گسترش شتابناک رسانه‌های نوین ارتباطی که از سازمان پخش یا انتشار تمرکززدایی کرده و نیازمند ایفای نقشی فعال توسط استفاده کننده است، پژوهشگران را وادار به پذیرش نقش فعال مخاطب در مواجهه با کیفیت تعاملی این رسانه‌ها ساخته است. رویکرد مبتنی بر استفاده ـ خشنودی(86) که آثار رسانه‌ها را وابسته (به) و یا مرتبط (با) نیازها و انگیزه‌های ارتباط‌گران می‌سازد، متضمن چنین توجه و ملاحظه‌ای است (سورین و تانکارد. 1381. 33 – 31 و 419، 420، 423).

در واقع، به جای پرسش از اینکه رسانه‌ها چه بر سر مردم می‌آورند، پرسش این رویکرد عبارت است از اینکه مردم چه بر سر رسانه‌ها می‌آورند (Shahabi. 1998. 12-13). صرف نظر از انتقاداتی که بر این رویکرد وارد می‌گردد، آنچه با هدف پژوهش حاضر سازگار به نظر می‌رسد ملاحظۀ عواملی نظیر خانواده، طبقه، سن، جنسیت، و تمام دیگر عضویتهای خرده‌فرهنگی است که در درون یک جامعه یافت می‌شود. بدین ترتیب، جایگاه فرد در ساختار اجتماعی، همان‌قدر که می‌تواند افراد را در استفاده از رسانه‌ها فعال سازد، می‌تواند منفعل گرداند و لذا فعالیت افراد به شدت در درون و در میان طبقات اجتماعی تفاوت می‌کند (Shahabi. 1998. 21-22).

رویکرد استفاده ـ خشنودی، همچون هر رویکرد نظری برخوردار از یافته‌های تجربی، دیگر در قالب اولیه‌اش باقی نمانده و توانسته است بر بخش عمده‌ای از انتقادات فائق آید. به خصوص که متأخران با ادغام نظریات خاص آثار رسانه‌ها (اشاره شده در سطور بالا) و رویکرد استفاده ـ خشنودی راه را برای تحقیقات بعدی هموار ساخته‌اند (Shahabi. 1998. 24). از این رو است که می‌توان از ملاحظات این رویکرد نیز در چهارچوب نظری و مدل تحلیلی تحقیق حاضر بهره جست؛ ملاحظاتی که به طور مشخص و عمدتاً براساس مدل بلوملر(87) عبارت‌اند از ویژگیهای شخصی (نظیر سن و جنسیت) و خانوادگی (مانند وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی)، و مصرف رسانه‌ای (از قبیل گوش دادن به رادیو تماشای تلویزیون) (Shahabi. 1998. 47-48).

در میان نظریه‌پردازان ارتباطات، تانبرگ، نواک، رزنگرن و زیگارد، ضمن برشمردن کارکردهای چهارگانه و در هم تنیدۀ ارتباط (Tunberg, Nowak, Rosengren & Sigurd, 1982, 67 - 71)، به کارکردهای اظهاری و اجتماعی آن اشاره کرده‌اند. بنا به نظر ایشان، کارکرد اظهاری از آنجا سرچشمه می‌گیرد که افراد مایل‌اند برای خود (و گروه خود) احراز هویت و به طور مؤثری ابراز وجود کنند. ضمن اینکه در اثر با هم بودن و برقراری ارتباط، نوعی حس اجتماع میان افراد پدید می‌آید که همان کارکرد اجتماعی ارتباط باشد. بنابراین، می‌توان دریافت که چگونه ارتباطات، قوام‌بخش هویت محسوب می‌شود (Wheeler. 2000).

اینک، با اقتباس از مدل تانبرگ، نواک، رزنگرن و زیگارد، می‌توان رابطۀ مستقیم و بی‌واسطه‌ای میان ارتباط و هویت برقرار کرد. اما براساس نظر درست مک‌لوهان و یافته‌های اخلاف وی، باید میان آثار استفاده از انواع رسانه‌های ارتباطی تمیز قائل شد، به ویژه آثار رسانه‌های نوین ارتباطی که با فراهم آوردن گونه‌ای بی‌واسطگی تصنعی (به تعبیر کازنو) به طور ناخواسته سلسله مراتب برجستگی مرزهای گروهی را نزد افراد دیگرگون می‌سازند و بدین ترتیب، هویتهای آنان را دستخوش تغییر می‌کنند. چنین تأثیراتی بنابر یافته‌های ارزشمند رویکردهای ساختاری (نظیر مدل بلوملر) در خلأ صورت نگرفته، بلکه با دخالت دیگر عوامل اجتماعی (همچون ویژگیهای فردی، خانوادگی و مصرف رسانه‌ای) همراه است.

فرضیۀ تحقیق

پاسخ به پرسش تحقیق که عبارت است از اینکه آیا فضای سایبرنتیک بر هویت ملی تأثیرگذار است، فرضیۀ تحقیق را شکل می‌دهد. این پرسش را می‌توان بدین صورت نیز مطرح کرد: آیا زیرساخت جهانی اطلاعات در جهت مقابله با فرهنگ پاسداری(88) از مرزها عمل می‌کند؟ خوش‌بینها از اینکه ارتباطات فزاینده، انزوا و ایالت‌گرایی را کاهش می‌دهد و اینکه فرهنگهای ما را ترکیب می‌کند و به یکدیگر نزدیک می‌سازد، خرسندند. شبکه هیچ مرز دولت ـ ملتی را نمی‌شناسد و مرزهای ملی به طور فزاینده‌ای توسط زیرساخت جهانی اطلاعات بی‌معنا می‌شوند. ما می‌توانیم در جایی کالبد باشیم و در جاهایی دیگر روح. لذا تنها پیوند طبیعی، فرهنگ مشترک است که طی زبان مشترک ابراز می‌شود (Whittle. 1997. 231).

اما چنان‌که کاستلز نیز اشاره دارد افول مرزهای ملی و طلوع جنبشهای ملی‌گرایی و در نتیجه ظهور و تقویت هویتهای ملی فرایندی توأمان‌اند. به تعبیر بری ولمن فرایند محانی‌شدن(89) (و نه جهانی شدن) درحال وقوع است (Hampton & Wellman. 1999-2000). در نتیجه اگرچه پیش‌قراولان سپاهیان جنبشهای جهان‌مدار از راه رسیده‌اند، در عین حال پرچم نهضتهای ملی‌گرایی هم همه‌جا به چشم می‌خورد. با این همه نظر به ویژگی خاص فرهنگی جامعه ما که نوعی گرایش فزاینده به ارزشهای ملی و میهنی را آشکار می‌سازد (حاجیلری. 1380)، به نظر می‌رسد رسانه‌های ارتباطی نوپدید رایانه‌ای در جهت تسهیل و تسریع این فرایند عمل کنند و موجبات تقویت مضاعف هویت ملی را فراهم آورند.

پس اگر بخواهیم فرضیه‌ای در این‌باره مطرح سازیم، واقع‌بینانه خواهد بود اگر برخلاف انتظار نظریه‌پردازان مدرن‌گرای ارتباطات، چنین بیان کنیم: فضای سایبرنتیک موجب تقویت هویت ملی می‌شود.

روش‌شناسی

تأثیر فضای سایبرنتیک بر هویت ملی پژوهشی در حوزۀ ارتباطات و با تمرکز بر تأثیر رسانه‌ به حساب می‌آید. وسایل ارتباطی بی‌تردید به طرق مختلف تأثیراتی بر جامعه می‌گذارند (ویندال، سیگنایزر، اولسون. 1376. 31)، به ویژه رسانه‌های نوین مبتنی بر فن‌آوریهای رایانه‌ای. اما چنان‌که اشاره شد، هویتها، داده‌های از پیش موجود نیستند که به خصوص در مطالعۀ رسانه‌ها، بتوان از تأثیر رسانه‌ها بر آنها یاد کرد، بلکه لازم است تمرکز را بر نقش فن‌آوریهای نوین ارتباطی در شکل‌گیری گوناگون هویتها گذاشت (اوحدی. 1376).

هرچند در این تحقیق از واژۀ تأثیر استفاده شده، لیکن منظور چنین تأثیری است. البته طی سالیان مفهوم‌سازی از این تأثیرات تا حد زیادی تغییر کرده و از ملاحظه تأثیرات قاطع در حد فاصل دو جنگ جهانی به تأثیرات محدود (از پایان جنگ جهانی دوم تا آغاز دهۀ 1970 میلادی)، و در سه، چهار دهۀ اخیر که پژوهشگران به نوعی رسانه‌های نیرومند بازگشته‌اند، به تأثیرات نیرومند تحول یافته است (ویندال، سیگنایزر، اولسون. 1376. 326).

در هر حال بدیهی است که نتایج هیچ روشی در ارزیابی اثر (آثار) وسایل ارتباطی، به طور محض و مطلق قابل اطمینان نیست و همواره باید احتیاط کرد. اما روش منطقی در این‌گونه پژوهشها از این قرار است که: 1. در هر مورد پاسخهای افراد و یا 2. مقایسۀ رفتار و بیانات افرادی که تحت تأثیر رسانه قرار گرفته‌اند با اعمال و گفته‌های آنانی که به دور از حوزۀ نفوذ آن وسیلۀ ارتباطی بوده‌اند مبنای داوری قرار می‌گیرد (کازنو. 1370. 27). کما اینکه در این تحقیق نیز روش دوم مبنا قرار گرفته است.

اما مک‌لوهان ملاحظۀ تأمل برانگیزی دارد و متذکر می‌شود محتوای واحد، در هر یک از وسایل ارتباطی، اثری متفاوت بر جای می‌گذارد (کازنو. 1370. 28). حال آنکه تحقیق این موضوع چندان ساده به نظر نمی‌رسد، چرا که انواع گوناگون وسایل ارتباطی درهم می‌آمیزند و آثاری کلی و ترکیبی به بار می‌آورند. لذا نمی‌توان اثر یکی از آنها را منتزع از دیگران سنجید (کازنو. 1370. 30). از سوی دیگر آن قالب سنتی گذشته (تمایز و حتی تقابل فرستنده و گیرنده) در هم ریخته است، به نحوی که فرستنده و گیرنده نه تنها در تقابل قرار ندارند، بلکه با هم درآمیخته‌اند، تا آنجا که از یکدیگر تفکیک‌ناپذیر شده‌اند (کازینو. 1364. 166).

نوع تحقیق

این پژوهش از نوع تبیینی(90) و طرح تحقیق(91) آن شبه آزمایشی(92) است. بر این مبنا اندازه‌هایی از حداقل دو گروه از افراد (واجدان تجربۀ فضای سایبرنتیک به مثابۀ گروه آزمون(93) و فاقدان این تجربه به مثابۀ گروه شاهد(94)) را در یک مقطع زمانی گردآوری و میزان تفاوت دو گروه را دربارۀ متغیر وابسته(95) (یعنی هویت ملی) مقایسه می‌کنیم. پرواضح است که تفاوت احتمالی در کم و کیف هویت ملی میان گروههای آزمون و شاهد را نمی‌توان بدون کنترل دیگر متغیرها، به متغیر مستقل(96) (یعنی تجربۀ فضای سایبرنتیک) نسبت داد، چرا که دو گروه از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند؛ مانند سن، جنسیت، طبقه و دیگر ویژگیهای اجتماعی که معلوم شده است با هویت اجتماعی رابطه دارند. لیکن این کنترل به یاری تکنیکهای آماری امکان‌پذیر است. بنابراین با حذف آماری تفاوتهای دو گروه از حیث عوامل شناخته شده بر پایۀ تحقیقات پیشین، می‌توان آنها را همتا ساخت و هر تفاوتی در متغیر وابسته (هویت ملی) را ناشی از اثر متغیر آزمون (تجربۀ فضای سایبرنتیک) دانست (دواس. 1376. 48 – 50).

تعریف مفاهیم و عملیاتی‌سازی متغیرها

تجربۀ فضای سایبرنتیک (متغیر مستقل)، چنان‌که اشاره شد، فضای مفهومی بسیار پیچیده و گسترده‌ای را دربرمی‌گیرد، لیکن آنچه در این گستره مورد اتفاق نظر اهل فن قرار دارد این است که فضاهای ارتباطی رایانۀ واسطِ حاصل از شبکه‌های رایانه‌ای بخشی مهم و اساسی از فضای سایبرنتیک محسوب می‌شود. بنابراین متغیر مستقل تحقیق را می‌توان این‌گونه تعریف کرد: تجربۀ فضاهای ارتباطی رایانۀ واسطِ حاصل از شبکه‌های رایانه‌ای (به طور خاص اینترنت). تجربۀ این فضا با دو شاخص قابل اندازه‌گیری است:

1. سابقۀ تجربه: طول مدتی که از آشنایی فرد با این فضا می‌گذرد؛

2. مدت هر تجربه: مدت زمانی که در شبانه روز فرد به طور متوسط صرف تجربۀ آن می‌کند.

هویت ملی (متغیر وابسته) را می‌توان براساس تعریف کلی هویت اجتماعی این‌گونه تعریف کرد: احساس تعلق خاطر و تعهد اخلاقی نسبت به ملت به همراه درک زمینۀ رقابت بین‌المللی. بنابراین تعریف، هویت ملی دارای سه بعد مشترکات درون گروهی، جذب به درون گروه، و درک زمینۀ رقابت بین گروهی است و برای عملیاتی‌سازی آن تعیین شاخصهایی برای هر یک از این بعدها ضرورت دارد. بدین منظور با بررسی تحقیقات مربوط در هویت و یا نزدیک به هویت (مانند جمع‌گرایی)، شاخصهای مناسب انتخاب و یا ایجاد گردید.

از دسترسی به رسانه‌های تلویزیون (به علاوۀ تجهیزات دریافت برنامه‌های ماهواره‌ای، و دستگاه ویدئو)، رادیو، مطبوعات خارجی و رایانۀ شخصی و میزان استفاده از هر یک از آنها، جنسیت، سن، تحصیلات و شغل، وضعیت تأهل، تحصیلات و اشتغال همسر، تعداد فرزندان، محل اقامت و نوع محل سکونت پاسخگو (مشخصات فردی)، و مشخصات خانوادگی پاسخگو (تحصیلات و شغل پدر و مادر، جمعیت خانواده، محل اقامت و نوع محل سکونت خانوادۀ پاسخگو) نیز به منزلۀ متغیرهای کنترل پرسیده شد.

آزمون مقدماتی(97)

برای استانداردسازی، مقیاس ساخته شده برای اندازه‌گیری هویت ملی در قالب پرسشنامه‌ای تنظیم و در نیم سال دوم سال تحصیلی 1380 – 1379 هـ.ش بنابر ویژگیهای نوعی کاربران اینترنت (میانگین سنی، نسبت جنسیتی و تأهل) و به شکل اتفاقی میان 113 نفر از دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی‌تکنیک تهران) توزیع شد. پرسشنامه علاوه بر مقیاس مذکور، حاوی چهار پرسش برای ملاحظۀ متغیرهای کنترل جنسیت، سن، وضعیت تأهل و مقطع تحصیلی بود. در اینجا پیش از گزارش روایی و پایایی مقیاس (داده‌های تحلیلی)، داده‌های توصیفی گروه پاسخگویان پیش آزمون مرور می‌گردند.

بنابر گزارشهای موجود دربارۀ نسبت جنسیتی کاربران اینترنت (Whittle. 1997. 271)، پاسخگویان به قسمی انتخاب شدند که نسبت 30 (زنان) به 70 (مردان) مراعات گردد. در عمل، زنان 29% پاسخگویان را در گروه آزمون مقدماتی (n=113) تشکیل دادند. سن کاربران اینترنت در حد فاصل 20 و 25 سال در نوسان است. در گروه آزمون مقدماتی حداکثر سن 40 سال و حداقل آن 18 سال و میانگین سنی پاسخگویان 23 سال (n=111)، بود. کاربران اینترنت را غالباً افراد مجرد تشکیل می‌دهد. در گروه پاسخگویان آزمون مقدماتی نیز از این نسبت (تأهل) تخطی نشد، به قسمی که 88% پاسخگویان (n=112) مجرد بودند. مقطع تحصیلی گروه پاسخگویان آزمون مقدماتی، به واسطۀ انطباق با گزارشها، عمدتاً (80%) کارشناسی انتخاب گردید (n=104).

روایی و پایایی مقیاس

جدول 1، آلفای کرونباخ نهایی را در هر بعد (پس از حذف گویه‌های ناروا) نشان می‌دهد.

اعتبار مقیاس به وسیلۀ تحلیل عامل با چرخش واریماکس هر یک از ابعاد ارزیابی شد (آزمون تک‌بعدی بودن). بر این اساس در بعد نخست (یعنی مشترکات)، گویه‌های گرد آمده ذیل نخستین عامل (پس از سه بار چرخش) که بیشترین واریانس را تبیین می‌کنند و در عین حال از پشتوانۀ نظری بیشتری برخوردارند، به منزلۀ عامل اصلی (گویه‌های نهایی) انتخاب گردیدند. در بعد جذب به درون گروه نیز گویه‌های گرد آمده ذیل نخستین عامل (پس از هفت بار چرخش) که بیشترین واریانس را تبیین می‌کنند و در عین حال از پشتوانۀ نظری ببیشتری برخورداند، به منزلۀ عامل اصلی (گویه‌های نهایی) انتخاب گردیدند. در بعد درک زمینۀ رقابت بین گروهی نیز گویه‌های گردآمده ذیل نخستین عامل (پس از پنج بار چرخش) که بیشترین واریانس را تبیین می‌کنند و در عین حال از پشتوانۀ نظری بیشتری برخوردارند، به مثابۀ عامل اصلی (گویه‌های نهایی) انتخاب گردیدند.

جدول 1

روایی مقیاس هویت ملی

بعد

آلفای کرونباخ

مشترکات

0/79 = آلفا

جذب به گروه

0/94 = آلفا

درک زمینۀ رقابتی بین گروهی

0/76 = آلفا

پرسشنامۀ نهایی

چنان‌که از توضیحات بخش عملیاتی‌سازی برمی‌‌آید پرسشنامه در چهار بخش کلی تنظیم شد. بخشهای اول و دوم به ترتیب به اندازه‌گیری متغیرهای کنترلی و متغیر مستقل اختصاص یافت؛ شروعی که علی‌القاعده باید کمترین مقاومت و بیشترین انگیزه را در پاسخگو برانگیزد. بخش سوم پرسشنامه حاوی مقیاسهای مربوط به اندازه‌گیری هویت ملی و آخرین بخش مشتمل بر اطلاعات شخصی و خانوادگی پاسخگو می‌شود. پرسشنامه خوداجرا(98) و بی‌نام بود و بدون نام بودن آن در ابتدای پرسشنامه به پاسخگو خاطرنشان گردید. متغیر مستقل یعنی تجربۀ فضای سایبرنتیک، در دو بعد سابقه و میزان استفاده، و با پرسش از سابقۀ دسترسی به اینترنت و مدت زمان استفاده در شبانه‌روز عملیاتی شد. تعداد 17 گویه برای هویت ملی انتخاب و یا ساخته و پرداخته شد.

جامعۀ آماری

ریشۀ دانشگاهی اینترنت در توسعه و انتشار ارتباط الکترونیک در سرتاسر جهان نقش تعیین‌کننده‌ای داشت. در اوایل دهۀ 1990 م. در ایالات متحدۀ آمریکا، تحصیل‌کردگان کالجها و دانشگاهها به طور گسترده به استفاده از ارتباط رایانه‌ای گرایش پیدا کردند و چند سال بعد فرایند مشابهی در سراسر جهان به وقوع پیوست. در سرتاسر جهان اوضاع این‌گونه بود. این فرایند انتشار که دانشگاه در آن نقش اساسی ایفا می‌کند، اهمیت بسزایی دارد، چون دارای بیشترین توانایی برای گسترش دانش فنی و عادات ارتباط رایانه‌ای است. در واقع برخلاف آنچه به نظر می‌آمد، دانشگاهها به برج عاج‌نشینان مردم‌گریز بدل نشدند، بلکه عاملان اصلی انتشار نوآوری اجتماعی بودند (کاستلز. 1380. 413. جلد 2).

رشد انفجاری اینترنت در ایران نیز از این قاعده مستثنا نبوده و در واقع با پیوستن دانشگاههای کشور به آن در سال 1375 هـ.ش مقارن است. لیکن اطلاعات دقیق و قابل اعتمادی از کم و کیف کاربران شبکه‌های رایانه‌ای (اعم از اینترانت(99) و اینترنت) در دست نیست. البته این نقیصه کم و بیش نقیصه‌ای فراگیر در همۀ کشورها است و اختصاص به ایران ندارد. به همین علت هم در مطالعات انجام شده در این‌باره، مطالعه‌ای بنا بر ملاحظۀ جامعۀ آماری و بر مبنای آن تعیین نمونه و نمونه‌گیری تصادفی وجود ندارد. عمدۀ تحقیقات انجام شده بدواً به روش آزمایشی و بر مبنای گروه‌بندیهای ساختگی، و اخیراً به روش بررسیهای موردی و جمع‌آوری اطلاعات از طریق پاسخگوییهای داوطلبانۀ برخط(100) بوده است.

در این تحقیق نیز با علم به نامشخص بودن جامعۀ آماری و فقدان امکانات انجام آزمایش، تصمیم گرفته شد بنابر ویژگیهای گزارش شده از کاربران نوعی شبکه‌های رایانه‌ای، دو گروه آزمون (کاربران به طور مشخص اینترنت) و شاهد (کسانی که تاکنون از اینترنت استفاده نکرده‌اند) تشکیل گردد. بدین ترتیب هرچند نمی‌توان بنابر وجود تفاوت معنادار میان دو گروه به وجود رابطۀ علی بین فضای سایبرنتیک و هویت ملی حکم داد، لیکن می‌توان دست‌کم از بود و نبود رابطه بین آنها آگاهی یافت، اگرچه این آگاهی غیرقابل تعمیم باشد.

همان‌طور که کاستلز نیز اشاره کرده است دانشگاهیان، هم به جهت سابقه و هم به جهت فراگیری استفاده از اینترنت، از دیگران متمایزند. بر این اساس جامعۀ دانشگاهیان پایتخت مورد توجه قرار گرفت. همتاسازی افراد در دو گروه آزمون و شاهد از سویی و سهولت دسترسی از سوی دیگر موجب شد تا کلیۀ افراد دو گروه از دانشجویان دانشگاه تهران انتخاب شوند. نسبت جنسیتی و وضعیت تأهل همانند آزمون مقدماتی مراعات گردید. چنان‌که از تحقیقات دیگران روشن و آشکار است تحصیلات، منزلت شغلی و درآمد بالاتر به نحو معنادار و کاملاً مثبتی با در اختیار داشتن دست کم یک دستگاه رایانۀ شخصی (و به احتمال زیاد با دسترسی به اینترنت) در منزل، همبستگی دارد (Watt & White. 1999).

نمونه

چنان‌که در ضمن بحث جامعۀ آماری نیز آشکار گردید، به واسطۀ فقدان چارچوب نمونه‌گیری(101) (ساروخانی. 1372. 159)، به ناچار از روش غیراحتمالی(102) استفاده شد (دواس. 1376. 67-68). پنابادی نیز پیش‌تر برای فائق آمدن بر این معضل در تحقق خود دربارۀ تأثیرات تلویزیون ماهواره‌ای، ناچار به استفاده از این روش نمونه‌گیری شده است (1375. 19-20). منتهای مراتب از آنجا که اطلاعاتی از ویژگیهای کاربران اینترنت در دست بود (مانند میانگین سنی، نسبت جنسیتی و وضعیت تأهل)، نمونه‌گیری به صورت سهمیه‌ای(103) صورت گرفت (ساعی. 1377. 46؛ دواس. 1376. 85؛ سرایی. 1372. 12).

گروه آزمون چنان‌که اشاره شد بنابر اطلاعات موجود دربارۀ ویژگیهای اجتماعی نوعی کاربران اینترنت، طی نیم سال نخست سال تحصیلی 1381-1380هـ.ش و عمدتاً (61%) در محدودۀ دانشکدۀ فنی دانشگاه تهران با 180 نفر که به شکلی اتفاقی انتخاب گردیدند، شکل گرفت. گروه شاهد نیز در همان نیم سال تحصیلی، عمدتاً از میان دانشجویان دانشکده‌های هنرهای زیبا، ادبیات و علوم انسانی، و الهیات دانشگاه تهران، به تعداد 185 نفر و بنابر گروه آزمون مشابه‌سازی یا همتا شد.

داده‌های توصیفی

طبقه‌بندی و توصیف داده‌ها به ویژه در قلمروهایی که به هر علت و دلیل کمترین اطلاع را از آنها داریم، اهمیتی مضاعف دارد. این تحقیق نیز در چنان قلمروی قرار می‌گیرد که از آن کمتر اطلاعی در دست است، به قسمی که می‌توان تحقیق حاضر را نخستین پژوهش در این زمینه به حساب آورد. اطلاعات توصیفی ارائه شده در اینجا علاوه بر اینکه موجبات شناخت گروههای مورد بررسی را فراهم می‌آورد، راه را برای مطالعات و تحقیقات بعدی هموار می‌سازد (حتی اگر همچون پژوهش حاضر فاقد تعمیم‌پذیری باشد). در اینجا پس از اشاره به میزان پرسشنامه‌های ناقص و یا مخدوش به کل پرسشنامه‌ها، داده‌های توصیفی گروه آزمون و سپس گروه شاهد بدین ترتیب ارائه می‌شود: نخست متغیرهای کنترل (شامل ویژگیهای شخصی و خانوادگی پاسخگویان، و مصرف رسانه‌ای آنان)، سپس متغیر مستقل (فضای سایبرنتیک در گروه آزمون) و در آخر هم متغیر وابسته (هویت ملی) در هر دو گروه.

نسبت پرسشنامه‌های ناقص و یا مخدوش در کل پرسشنامه‌ها می‌تواند نشانۀ بی‌علاقگی پاسخگویان و در نتیجه طراحی نامناسب پرسشنامه قلمداد شود. از تعداد 400 پرسشنامۀ توزیعی، فقط 35 عدد یعنی کمتر از 10% آنها به صورت ناقص و یا مخدوش عودت شده است.

متغیرهای کنترل

توزیع جنسیتی در گروه آزمون مطابق گزارشهای موجود مراعات شد، به قسمی که 32% پاسخگویان در این گروه را زنان و 68% بقیه را مردان تشکیل دادند. توزیع جنسیتی در گروه شاهد نیز مطابق همین توزیع مراعات شد، به قسمی که 34% پاسخگویان در این گروه را زنان و 66% بقیه را مردان تشکیل دادند. وضعیت تأهل نیز در دو گروه آزمون و شاهد رعایت شده است. 15% پاسخگویان در گروه آزمون (11% پاسخگویان در گروه شاهد) گزینۀ متأهل را علامت زده‌اند. توزیع سنی در گروه آزمون و شاهد بدین شرح بود: در گروه آزمون، حداکثر سن 43 سال، حداقل سن 18 سال و میانگین کل 22/7 سال است. میانگین سنی مردان 22/95 سال، حداکثر سن زنان 30 سال و میانگین سنی آنها 21/5 سال است. و در گروه شاهد، حداکثر سن 44 سال، حداقل سن 18 سال و میانگین کل 22 سال است. میانگین سنی مردان 22/6 سال، حداکثر سن زنان 42 سال و میانگین سنی آنها 21/3 سال است.

توزیع مقاطع تحصیلی دانشجویان در گروه آزمون، به طور طبیعی به سمت مقاطع تکمیلی است، به قسمی که 84% پاسخگویان گروه آزمون در مقطع کارشناسی و 16% در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری تحصیل می‌کنند (n= 179)؛ در حالی که توزیع مقاطع تحصیلی در گروه شاهد، به سمت مقطع کارشناسی است (94% پاسخگویان گروه آزمون در مقطع کارشناسی و تنها 6% در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل می‌کنند). از حیث رشتۀ تحصیلی نیز چنان‌که در بحث نمونه اشاره شد، عمدۀ پاسخگویان (61%) گروه آزمون در رشته‌های گروه فنی و مهندسی تحصیل می‌کردند و عمدۀ پاسخگویان گروه شاهد در رشته‌های گروه ادبیات و علوم انسانی.

تحصیلات والدین از جمله ویژگیهای مهم خانوادگی است. تحصیلات پدر و مادر در گروه آزمون به سمت دیپلم و بالاتر گرایش دارد، حال آنکه تحصیلات پدر و مادر در گروه شاهد به سمت دیپلم و پایین‌تر گرایش دارد. شغل پدر پس از میزان تحصیلات وی از اهمیت زیادی برخوردار است. در اینجا مشاغل بنابر الگوهای موجود در شش گروه (که به ترتیب از پایین‌ترین تا بالاترین رده عبارت‌اند از کشاورز، کارگر ساده، کارگر فنی و ماهر، مغازه‌دارها و تجار، کارکنان دفتری و نیروهای نظامی ـ انتظامی، و مدیران و متخصصان) رده‌بندی شد (حاضری. 1373. 140-141؛ طالبان. 1374. 73). مقایسۀ رده‌بندی شغل پدر در دو گروه، گرایش به رده‌های بالاتر به نفع گروه آزمون را آشکار ساخت.

وضعیت اشتغال مادران نیز با 28% شاغل (72% خانه‌دار) در گروه آزمون، نسبت به گروه شاهد برتری داشت (16% شاغل). وضعیت منزل خانوادۀ پاسخگویان از حیث شخصی و یا غیرشخصی بودن (استیجاری، سازمانی و غیره) با 91% سکونت خانواده‌های گروه آزمون در منزل شخصی، نسبت به گروه شاهد برتری داشت (86% سکونت خانواده‌ها در منزل شخصی). در مجموع وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی(104) خانواده‌ها در گروه آزمون و شاهد را با در نظر گرفتن حاصل جمع کدهای متغیرهای تحصیلات پدر و مادر، و ردۀ شغل پدر، می‌توان در جدول 2، مشاهده کرد.

جدول 2

وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی گروه آزمون و شاهد

داده‌ها

Min.

Max.

میانگین

انحراف معیار

مقیاس

3

22

12/5

-

گروه آزمون

5

17

11/5

2/8

گروه شاهد

3

16

9/8

2/5

جمعیت خانوادۀ پاسخگویان در گروه آزمون و شاهد آخرین متغیر کنترلی است که اندازه‌گیری شد. میانگین جمعیت خانواده در گروه آزمون 5 نفر (چوله به راست) و در گروه شاهد 6 نفر (چوله به چپ) بود.

اینک به توصیف داده‌های مربوط به مصرف رسانه‌ای پاسخگویان در گروه آزمون و شاهد می‌رسید. فراگیرترین رسانه تلویزیون است. داشتن تلویزیون آن‌قدر عادی شده است که وقتی به منزلۀ نخستین پرسش پرسشنامه مطرح شد، بسیاری را به شگفتی واداشت. اگرچه 96% پاسخگویان در هر دو گروه اظهار داشته بودند به تلویزیون دسترسی دارند، لیکن میانگین زمان استفاده از تلویزیون در شبانه‌روز در دو گروه کمی تفاوت دارد (2 ساعت و 24 دقیقه در گروه آزمون و 2 ساعت و 16 دقیقه در گروه شاهد).

پاسخگویان گروه آزمون در پاسخ به پرسش امکان استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای، 70% پاسخ منفی داده‌اند، و میانگین زمان استفاده از برنامه‌های ماهواره‌ای آن 23% که پاسخ مثبت داده‌اند، 2 ساعت و 6 دقیقه در شبانه‌روز بود (7% از پاسخگویان این پرسش را بی‌جواب گذاشته‌اند). داده‌های مربوط در گروه شاهد به ترتیب عبارت‌اند از: 80% پاسخگویان پاسخ منفی داده‌اند و میانگین استفاده از برنامه‌های ماهواره‌ای برای آن 10% که پاسخ مثبت داده‌اند، 2 ساعت و 12 دقیقه در شبانه‌روز بود. 10% از پاسخگویان هم این پرسش را بی‌جواب گذاشته‌اند.

ویدئو که روزگاری با ممنوعیت قانونی روبه‌رو بود امروزه در بیشتر خانه‌ها پیدا می‌شود و یکی از اقلام مصرف رسانه‌ای افراد را فیلم‌های ویدئویی تشکیل می‌دهد. 71% پاسخگویان در گروه آزمون با میانگین 55 دقیقه استفاده در شبانه‌روز، اظهار داشتند که به ویدئو دسترسی دارند (4% بی‌پاسخ). جالب آنکه میانگین استفاده از ویدئو در 51% پاسخگویان گروه شاهد که اظهار داشتند به ویدئو دسترسی دارند، چیزی در حدود یک ساعت و 3 دقیقه در شبانه‌روز بود (5% بی‌پاسخ).

دیگر کمتر خانه‌ای یافت می‌شود که در آن رادیو پیدا نشود. با وجود این، 2% پاسخگویان گروه آزمون (و 4% پاسخگویان گروه شاهد) اظهار داشتند که به رادیو دسترسی ندارند. میانگین گوش سپردن به رادیو در گروه آزمون تقریباً یک ساعت (59 دقیقه) در شبانه‌روز (37 دقیقه برای برنامه‌های داخل و 22 دقیقه هم مصروف برنامه‌های خارجی)، و در گروه شاهد یک ساعت و 15 دقیقه در شبانه‌روز (55 دقیقه صرف برنامه‌های داخل و 19 دقیقه صرف برنامه‌های خارجی) بود.

متوسط مطالعۀ مطبوعات در گروه آزمون حدود 88 دقیقه در شبانه‌روز بود. از این مدت 46 دقیقه صرف مرور جراید داخلی می‌شود و 29 دقیقه صرف تورق مطبوعات خارجی (27% پاسخگویان گروه آزمون اظهار داشته‌اند به مطبوعات خارجی دسترسی دارند). در گروه شاهد متوسط مطالعۀ مطبوعات حدود 64 دقیقه در شبانه‌روز بود. از این مدت 45 دقیقه صرف مرور جراید داخلی و 23 دقیقه صرف تورق مطبوعات خارجی می‌شود (14% پاسخگویان گروه شاهد اظهار داشته‌اند به مطبوعات خارجی دسترسی دارند).

بیش از نیمی از پاسخگویان گروه آزمون (65%) در منزل رایانه دارند و به طور متوسط یک ساعت و 39 دقیقه در شبانه‌روز صرف رایانه منزل می‌کنند. در حالی که بیشتر پاسخگویان گروه شاهد (73%) در منزل رایانه ندارند. با این حال پاسخگویانی که در این گروه در منزل رایانه دارند به اندازۀ پاسخگویان دارای رایانه در گروه آزمون، وقت صرف رایانۀ منزل می‌کنند (به طور متوسط در شبانه‌روز یک ساعت و 38 دقیقه).

اما در پاسخ به پرسش از میزان استفادۀ دیگر اعضای خانواده از رایانۀ منزل، 43/1 % پاسخگویان گروه آزمون اظهار داشته‌اند در اکثر مواقع و 37/1 % پاسخگویان گروه آزمون اظهار داشته‌اند در بعضی از مواقع دیگر اعضای خانواده نیز از رایانۀ منزل استفاده می‌کنند (8/6 % به ندرت و 11/2 % هیچ‌گاه). الگوی استفادۀ دیگر اعضای خانواده از رایانۀ منزل در گروه شاهد، بدین ترتیب بود: 42/3 % در اکثر مواقع، 30/8 % بعضی از مواقع، 11/5 % به ندرت، و 15/4 % هیچ‌گاه.

پرسش مهم دیگر از این قرار بود که به چه اندازه از رایانۀ منزل به طور دسته‌جمعی استفاده می‌شود. نزدیک به نیمی از پاسخگویان گروه آزمون (47/5 %) اظهار داشتند که در بعضی از مواقع به اتفاق دیگر اعضای خانواده از رایانۀ منزل استفاده کرده‌اند. بیش از یک چهارم (28%) پاسخگویان ندرتاً به اتفاق دیگر اعضای خانواده از رایانۀ منزل استفاده کرده‌اند. 14/4 % پاسخگویان گزینۀ اکثر مواقع و 10/1 % گزینۀ هیچ‌گاه را برای پاسخ به این پرسش انتخاب کرده‌اند. میزان استفاده از رایانۀ منزل به اتفاق دیگر اعضای خانواده در گروه شاهد به ترتیب عبارت است از: بعضی از مواقع (41/5 %)، به ندرت (34%)، اکثر مواقع (13/2 %) و هیچ‌گاه (11/3 %).

تجربۀ فضای سایبرنتیک (متغیر مستقل)

فضای سایبرنتیک به اینترنت محدود و برای اندازه‌گیری میزان تأثیر فضای سایبرنتیک دو پرسش پرسیده شد. ابتدا مدت دسترسی کاربران به اینترنت پرسیده شد. حداقل سابقۀ استفاده 6 ماه و حداکثر 72 ماه ثبت و میانگین 25/84 ماه محاسبه گردید. اکثر پاسخگویان (64%) بیش از دو سال (از 21 ماه به بالا) سابقۀ کاربری اینترنت داشتند. سپس، متوسط زمانی که کاربر در شبانه‌روز صرف استفاده از اینترنت می‌کند پرسیده شد. حداکثر زمان صرف شده در شبانه‌روز 4 ساعت، میانگین 75 دقیقه و انحراف معیار 79/15 دقیقه محاسبه شد. 42% پاسخگویان تا 30 دقیقه، 29% از 31 دقیقه تا 60 دقیقه، 13% از 91 تا 120 دقیقه، 12% از 121 دقیقه به بالا، و 4% از 61 تا 90 دقیقه در شبانه‌روز به طور متوسط صرف استفاده از اینترنت می‌کردند.

به جز نفس استفاده و میزان استفاده از اینترنت، پرسشهایی نیز از چند و چون استفاده از اینترنت به عمل آمد که یافته‌های آنها به منزلۀ متغیرهای جانبی، در اینجا گزارش می‌شود. ابتدا اینکه چه نسبتی از این افراد در منزل امکان دسترسی به اینترنت دارند. آشکار شد قریب دو سوم پاسخگویان (57%) در منزل به اینترنت دسترسی ندارند.

آیا دیگر اعضای خانواده نیز در منزل از اینترنت استفاده می‌کنند؟ در بررسی پاسخها به این پرسش، معلوم شد استفادۀ دیگر اعضای خانواده از اینترنت در منزل، از الگویی مشابه الگوی استفادۀ دیگر اعضای خانواده از رایانۀ منزل تبعیت می‌کند (43/2 % در اکثر مواقع، 33/8 % در بعضی از مواقع، 13/5 % هیچ‌گاه و 9/5 % به ندرت). الگوی میزان استفادۀ دسته‌جمعی (به اتفاق دیگر اعضای خانواده) از اینترنت در منزل نیز همانند الگوی میزان استفادۀ دسته‌جمعی از رایانۀ منزل بود: بیشترین پاسخ (55/6 %) بعضی از مواقع، 18/1 % اکثر مواقع، 15/3 % هیچ‌گاه و 11% به ندرت.

هویت ملی (متغیر وابسته)

مقادیر حداکثر، حداقل و میانگین هویت ملی، برای مقیاس، به ترتیب 85، 17 و 51 است. مقادیر اندازه‌گیری شده در دو گروه آزمون و شاهد، زن و مرد، مجرد و متأهل، و در کل در جدول 3، گزارش شده‌اند.

جدول 3

مقادیر هویت ملی

 

n

Max.

Min.

میانگین

انحراف معیار

مقیاس

-

85

17

51

-

گروه آزمون

172

83

24

58/23

11/8

گروه شاهد

165

85

23

62/68

10/3

زن

109

85

27

62

11/5

مرد

228

83

23

59/64

11/2

مجرد

288

85

23

60

11/3

متأهل

46

83

44

64/09

9/24

کل

337

85

23

60/41

11/3

تفاوت میانگین هویت ملی در دو گروه آزمون و شاهد به اندازۀ 4/45 واحد به نفع گروه شاهد است.

تجزیه و تحلیل داده‌ها

بررسی درستی یا نادرستی فرضیۀ تحقیق تنها پس از مقایسۀ تشابه و تمایز دو گروه آزمون و شاهد میسر می‌گردد. به شرط آنکه بتوان نشان داد دو گروه در برخی از عوامل تأثیرگذار (به جز متغیر مستقل که به عمد و برای تشکیل دو گروه آزمون و شاهد متمایز انتخاب شده است) با یکدیگر تفاوت معناداری ندارند، می‌توان وجود یا عدم وجود تفاوت متغیر وابسته در دو گروه را نشانۀ تأیید دارد یا رد فرضیۀ تحقیق دانست.

بدین منظور در این قسمت ابتدا موارد تشابه و تمایز دو گروه از نظر ویژگیهای شخصی، ویژگیهای خانوادگی، و مصرف رسانه‌ای در میان پاسخگویان دو گروه نشان داده می‌شود تا معلوم گردد کدام یک از متغیرها را باید به صورت آماری کنترل کرد. سپس صحت و سقم فرضیات براساس مقایسۀ دو گروه مورد بررسی قرار می‌گیرد. از آنجا که کلیۀ این آزمونها بر روی دو نمونۀ مستقل(105) (که ملاحظۀ مفروضات(106) آزمون پارامتری(107) t برای آنها به دور از واقع‌بینی است) انجام می‌شد، از آزمونهای ناپارامتری(108) مربوط استفاده گردید (سیگل. 1372. 124-125) و در آخر با گرد آوردن داده‌های دو گروه در گروهی واحد، دیگر بار صحت و سقم فرضیۀ تحقیق در قالب مدل رگرسیونی بررسی شد.

بررسی میزان تشابه و تمایز دو گروه آزمون و شاهد

نخستین ویژگی مورد مقایسه توزیع جنسیتی در گروههاست. چنان‌که ملاحظه شد زنان 32% پاسخگویان را در گروه آزمون تشکیل می‌دادند. مقایسۀ نسبت جنسیتی در گروه آزمون با نسبت جنسیتی گزارش شده (حداکثر 30% زنان در مقابل 70% مردان)، بنابر آزمون ناپارامتری x2 صورت گرفت (238= x2) که تفاوت معناداری را نشان نداد (626= آلفا). جدول 4، مقایسه میان گروه آزمون و شاهد را نشان می‌دهد.

جدول 4

مقایسۀ ویژگیهای شخصی دو گروه

مقوله

آزمون

معناداری

توزیع جنسیتی

292 = 2X

589= آلفا

وضعیت تأهل

2/18 = 2X

140= آلفا

سن

2/015 = 2X

15249 = 2X

733= آلفا

378= آلفا

مقطع تحصیلی

11/91 = 2X

001= آلفا

گروه تحصیلی

96/177 = 2X

000= آلفا

تفاوت توزیع جنسیتی و وضعیت تأهل میان دو گروه آزمون و شاهد معنادار نیست. سن پاسخگویان با استفاده از آزمون u من ـ وایت‌نی(109) نیز در دو گروه مقایسه شد که این‌بار نیز تفاوت معنادار نبود. تنها مقوله‌هایی که در آنها تفاوت معناداری میان دو گروه آزمون و شاهد مشاهده می‌شود و لذا باید متغیر کنترل محسوب شوند. مقطع و گروه تحصیلی است.

جدول 5، مقایسۀ ویژگیهای خانوادگی در دو گروه از آزمون و شاهد را آشکار می‌سازد. چنان‌که مشهود است در تمامی مقوله‌ها تفاوت معناداری میان دو گروه وجود دارد و بنابراین در آزمون فرضیات باید به مثابۀ متغیرهای کنترل در نظر گرفته شوند.

جدول 5

مقایسۀ ویژگیهای خانوادگی دو گروه

مقوله

آزمون

معناداری

تحصیلات پدر

93/124 = 2X

0/000 = آلفا

سطح شغل پدر

62/144 = 2X

0/000= آلفا

تحصیلات مادر

122/167 = 2X

0/000= آلفا

شغل مادر

22/396 = 2X

0/000= آلفا

وضعیت منزل

3/897 = 2X

0/048= آلفا

جمعیت

30/454 = 2X

0/000= آلفا

وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی

5828 = 2X

0/000= آلفا

مقایسۀ مصرف رسانه‌ای در دو گروه، جداول بعدی را تشکیل می‌دهد. جدول 6، نشان می‌دهد که به جزء دسترسی به تلویزیون و رادیو، در دسترسی به دیگر مقوله‌ها (رسانه‌ها) تفاوت معناداری میان دو گروه وجود دارد. در نتیجه به جزء متغیرهای دسترسی به تلویزیون و رادیو، سایر متغیرها باید به مثابۀ متغیرهای کنترل ملاحظه‌ گردند.

جدول 6

مقایسۀ مصرف رسانه‌ای دو گروه (1)

مقوله

آزمون

معناداری

تلویزیون

0/091 = 2X

0/763 = آلفا

ماهواره

27/278 = 2X

0/000= آلفا

ویدئو

27/877 = 2X

0/000= آلفا

رادیو

3/073 = 2X

0/080= آلفا

مطبوعات خارجی

28/130 = 2X

0/000= آلفا

رایانۀ در منزل

131/60 = 2X

0/000= آلفا

لیکن همان‌گونه که از جدول 7، نیز برمی‌آید، میزان مصرف رسانه‌ای (مدت زمان صرف شده برای استفاده از رسانه) در دو گروه یکسان است و لذا نیازی به کنترل آماری آنها نیست.

جدول 7

مقایسۀ مصرف رسانه‌ای دو گروه (2)

مقوله

آزمون

معناداری

مدت زمان تماشای تلویزیون

2/853 = 2X

14584= u

0/415 = آلفا

0/750 = آلفا

مدت زمان استفاده از ماهواره

2/342 = 2X

389= u

0/558 = آلفا

0/763 = آلفا

مدت زمان استفاده از ویدئو

0/062 = 2X

5350= u

0/803 = آلفا

0/279 = آلفا

مدت زمان استفاده از رادیو

1/345 = 2X

13691= u

0/246 = آلفا

0/339 = آلفا

مدت زمان استفاده از مطبوعات

0/385 = 2X

440= u

0/535 = آلفا

0/177 = آلفا

مدت زمان استفاده از رایانۀ منزل

0/054 = 2X

2953= u

0/316 = آلفا

0/986 = آلفا

بررسی صحت و سقم فرضیات

فرضیۀ پژوهش از این قرار است: (با حذف اثر متغیرهای کنترل) تجربۀ فضای سایبرنتیک موجب تقویت هویت اجتماعی در سطح جامعه‌ای (ملی) می‌شود. برای وارسی درستی فرضیه (رد نادرستی فرضیه)، باید فرض صفر (فقدان تفاوت معنادار میان شاخص هر هویت در دو گروه آزمون و شاهد) رد گردد. بدین منظور از آزمون من ـ وایت‌نی استفاده گردید که آشکار شد تفاوت، معنادار است (جدول 8).

جدول 8

وارسی فرضیات پژوهش(1)

هویت اجتماعی

میانگین گروه آزمون

میانگین گروه شاهد

آزمون

معناداری

هویت ملی

58/23

62/68

11084=u

0/001=آلفا

اما از آنجا که توزیع رشته‌های تحصیلی در دو گروه آزمون و شاهد به نحو معناداری تفاوت دارد (رشتۀ تحصیلی در گروه آزمون عمدتاً فنی ـ مهندسی، و در گروه شاهد عمدتاً‌ علوم انسانی است)، ممکن است تفاوت معنادارِ مشاهده شده میان دو گروه ناشی از تفاوت رشته‌های تحصیلی آحاد دو گروه باشد. بنابراین، با تشکیل دو گروه آزمون و شاهد از پاسخگویان رشتۀ فنی ـ مهندسی، فرضیات از نو مورد ارزیابی قرار گرفت که نتایج در جدول 9، قابل مشاهده است.

جدول 9

وارسی فرضیات پژوهش(2)

هویت اجتماعی

میانگین گروه آزمون

میانگین گروه شاهد

آزمون

معناداری

هویت ملی

48/64

73= n

60/17

30=n

850=u

0/075=آلفا

چنان‌که ملاحظه می‌شود (جدول 9) با حذف تأثیر رشتۀ تحصیلی، تفاوت معناداری میان هویت اجتماعی دو گروه آزمون و شاهد مشاهده نمی‌گردد.

بررسی صحت و سقم فرضیه در قالب مدل رگرسیونی

در این تحقیق، برای بررسی صحت و سقم فرضیه با استفاده از مدل رگرسیونی، به کمک بستۀ نرم‌افزار آمار برای علوم اجتماعی،(110) ابتدا متغیرهای کنترل (به روش قدم به قدم(111)) و سپس متغیر مستقل (به روش اجباری(112)) وارد گردید تا میزان تأثیر هر یک در افزایش ضریب تعیین (2R) محاسبه گردد. بدین ترتیب، در صورتی که پس از کنار گذاشتن اثر متغیرهای کنترل بر متغیر وابسته، میزان ضریب تعیین افزایش قابل ملاحظه و معناداری یافت، می‌توان آن را اثر خالص متغیر مستقل دانست.

فرضیۀ تحقیق که در آزمون من ـ وایت‌نی تأیید نگردید، بنا بر داده‌های جدول 10، آشکار است که در مدل رگرسیون چندمتغیری هم پس از حذف اثر متغیرهای کنترل، اثر قابل ملاحظه‌ای را برای متغیر مستقل (فضای سایبرنتیک) نشان نمی‌دهد.

جدول 10

ضریب تعیین برای هویت ملی

Change Statistics

Std. Err. or the Estimate

Adjusted R2

R2

R

Model*

Sig. of

df2

df1

F

R2

0/000

363

1

49/068

0/119

10/2050

0/117

0/119

0/345

1

0/000

362

1

13/101

0/031

10/0390

0/145

0/150

0/387

2

0/000

361

1

12/923

0/029

9/8777

0/172

0/179

0/423

3

0/000

360

1

12/541

0/028

9/7235

0/198

0/207

0/455

4

0/006

359

1

7/626

0/016

9/6352

0/213

0/223

0/473

5

0/007

358

1

7/356

0/016

9/5510

0/226

0/239

0/489

6

0/023

357

1

5/186

0/011

9/4957

0/235

0/250

0/500

7

0/022

356

1

5/292

0/011

9/4391

0/244

0/261

0/511

8

0/023

355

1

5/234

0/011

9/3835

0/253

0/272

0/521

9

0/020

354

1

5/501

0/011

9/3245

0/262

0/283

0/532

10

0/285

353

1

1/283

0/003

9/3208

0/263

0/285

0/534

11

* پیش‌بینی‌کننده‌ها به ترتیب عبارت‌اند از: در مدل(1) (ثابت)، تحصیل در رشته‌های ادبیات و علوم انسانی؛ 1 + متوسط صرف وقت برای تماشای تلویزیون در شبانه‌روز؛ 3) + وجود رادیو در منزل؛ 4) + متوسط صرف وقت برای تماشای برنامه‌های ماهواره در شبانه‌روز؛ 5) + استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از خانواده؛ 6) + وجود ویدئو در منزل؛ 7) + جنسیت؛ 8) + وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی؛ 9) + استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از خانواده؛ 10) +استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با دوست یا دوستان مقیم خارج؛ 11) +متغیر مستقل سابقۀ تجربۀ فضای سایبرنتیک

هویت ملی به میزان 28/3 % توسط ده متغیر از متغیرهای کنترلی تحقیق تعیین می‌شود که پس از تحصیل در رشته‌های ادبیات و علوم انسانی (0/251 = آلفا)، به ترتیب عبارت از میانگین صرف وقت برای تماشای تلویزیون در شبانه‌روز (0/197 = آلفا)، وجود رادیو در منزل (0/171 = آلفا)، میانگین صرف وقت برای تماشای برنامه‌های ماهواره در شبانه‌روز (0/119 - = آلفا)، استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از خانواده (0/106 - = آلفا)، وجود ویدئو در منزل (0/119 - = آلفا)، جنسیت (0/012 - = آلفا)، وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی (0/111 - = آلفا)، استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از خانواده (0/119 - = آلفا)، و استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با دوست یا دوستان مقیم خارج (0/106 = آلفا)؛ است (آلفاها براساس مدل 11 جدول 10، ذکر گردیده‌اند).

نتایج جانبی تحقیق (متغیرهای دارای روابط معنادار با هویت ملی)

1. هویت ملی بانوان به نحو معناداری از هویت ملی آقایان بیشتر است؛

1. رشتۀ تحصیلی با هویت ملی رابطۀ معناداری را نشان می‌دهد، به قسمی که به نظر می‌رسد دانشجویان رشته‌های گروه ادبیات و علوم انسانی در مقایسه با دانشجویان رشته‌های فنی و مهندسی از هویت ملی قوی‌تری برخوردارند؛

3. وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی با هویت ملی رابطۀ منفی و معناداری دارد؛

4. هویت ملی با میانگین صرف وقت برای تماشای تلویزیون در شبانه‌روز رابطۀ مثبت و معناداری دارد؛

5. استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از کشور خانواده، با هویت ملی رابطۀ منفی و معناداری دارد؛

6. استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از کشور خانواده با هویت ملی رابطۀ منفی و معناداری دارد؛

7. استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با دوست یا دوستان مقیم خارج از کشور با هویت ملی رابطۀ مثبت و معناداری دارد؛

8. وجود رادیو در منزل با هویت ملی رابطۀ مثبت و معناداری دارد؛

9. وجود ویدئو در منزل با هویت ملی رابطۀ منفی و معناداری دارد؛

10. هویت ملی با میانگین صرف وقت برای تماشای برنامه‌های ماهواره در شبانه‌روز رابطۀ منفی و معناداری دارد.

بحث در نتایج جانبی تحقیق

آیا میان جنسیت و هویت ملی رابطۀ معناداری وجود دارد؟ چنان‌که بالاتر اشاره گردید شارع‌پور و خوش‌فر رابطۀ معناداری میان هویت ملی و جنسیت پیدا نکرده‌اند (1380. 139). مور و کیمرلینگ نیز در تحقیق خود رابطۀ معناداری میان هویت ملی و جنسیت نیافته‌اند (Moore & Kimmerling. 1995). پرچمی نیز در تحقیق خود رابطۀ معناداری میان جنسیت و تعهد اجتماعی نیافته است (1374. 179). لیکن رزازی‌فر (1376. 140)، همسو با و در تأیید یافته‌های این تحقیق نشان داده که بنابر یافته‌های پژوهش میدانی وی هویت ملی بانوان نسبت به آقایان قوی‌تر است.

این امر با یافته‌های محسنی (1379. 524) ـ مبنی بر اینکه بانوان (نسبت به آقایان) به طور میانگین نمرۀ بالاتری به کشور داده‌اند ـ نیز سازگار به نظر می‌رسد. در عین حال، بنابر تحقیق شهابی، آقایان (نسبت به بانوان) از ایستارهای جهان‌وطن‌گراتری برخوردارند (Shahabi. 1998. 226). در هر حال اظهارنظر دقیق‌تر در این زمینه را نیز باید به تحقیقات آینده واگذار کرد.

رابطۀ هویت ملی و وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی از جمله موضوعات مناقشه‌برانگیز این حوزه به حساب می‌آید. در حالی که شارع‌پور و خوش‌فر (1380. 149، 151) رابطۀ معناداری میان هویت ملی و وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی نیافته‌اند، پژوهشهای رزازی‌فر (1376. 126)، تا حدودی قیصری (1377) و کیذقان (1380) رابطۀ مثبت و معناداری میان این دو متغیر به نمایش می‌گذارند، به قسمی که بنا بر یافته‌های ایشان با بهبود وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی، هویت ملی تقویت می‌گردد.

از سوی دیگر بنابر یافته‌های محسنی (1379. 524)، با افزایش میزان سواد و درآمد، نمرۀ فرد به کشور کاهش می‌یابد. در عین حال با بهبود وضعیت مالی اشخاص، ایستار آنان نسبت به شرایط کشور منفی‌تر می‌گردد. از این رو یافتۀ این تحقیق را که هویت ملی با ارتقای وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی تضعیف می‌شود، باید قابل تأمل دانست.

در هر حال شاید بتوان با ترکیب یافته‌های به ظاهر متناقضِ هر دو دسته، به توضیح نسبتاً قابل قبولی دست یافت و بنابر آن، تغییرات هویت ملی را تابعی سهمی شکل (و نه خطی) از تغییرات وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی به حساب آورد؛ به قسمی که با بهبود وضعیت اقتصادی از پایین به متوسط، هویت ملی افزایش، و با بهبود وضعیت اقتصادی از متوسط به بالا، هویت ملی کاهش یابد (کیذقان. 1380. 130 – 131).

گولدنر این امر را چنین توضیح می‌دهد که طبقات بالا به دلیل برخورداری از فرصتها، امکانات و حمایت اجتماعی، به راحتی هنجارها را زیر             پا می‌گذارند. طبقات پایین‌ نیز به دلیل عدم برخورداری از فرصتهای اقتصادی ـ اجتماعی، مراعات هنجارها را بی‌فایده تلقی می‌کنند. این در حالی است که طبقۀ متوسط نه آن قدر تواناست که بی‌محابا هنجارها را زیر پا بگذارد و نه آن‌قدر بی‌بهره و نومید که رعایت آنها را بیهوده بشمارد (پرچمی. 1374. 180)؛ هرچند برای تأیید این مدل باید در انتظار نتایج تحقیقات آینده بود.

رابطۀ میان هویت ملی و رشتۀ تحصیلی با یافته‌های اولیۀ پرچمی نیز تقریباً به خوبی سازگار است (1374. 73). ولی با توجه به همبستگی کاملاً معنادار (0/000) رشته‌های ادبیات و علوم انسانی (0/428 -) و رشته‌های فنی و مهندسی (0/389) با وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی، به نظر می‌رسد که باید این رابطه را بیش از هر عامل دیگر به این متغیر اخیر (یعنی وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی) نسبت داد. لیکن از آنجا که تحلیل مذکور با این یافتۀ پرچمی (1374. 73) در تناقض قرار می‌گیرد که رابطۀ معنادار رشتۀ‌ تحصیلی دانش‌آموزان و احساس مسئولیت آنان به کشور تقریباً برعکس رابطۀ فوق محسوب می‌شود (احساس مسئولیت نسبت به کشور به ترتیب از رشتۀ‌علوم تجربی به علوم انسانی، ریاضی ـ فیزیک و کار ـ دانش کاهش می‌یابد)، برای توضیح مطلوب رابطۀ مذکور باید چشم انتظار تحقیقات آتی بود.

تلویزیون و رادیو چنان‌که در بخشهای پیش اشاره گردید به مثابۀ رسانه‌های فراگیر در تملک دولت با تقویت انگاره‌های ذهنی نسبت به کشور، شکل‌گیری اجتماع تصوری در سطح ملی را تسریع و تسهیل و در نتیجه نقش غیرقابل انکاری در شکل‌گیری و تقویت هویت ملی ایفا می‌کنند. در عین حال پژوهشها نیز چنین رابطه‌ای را آشکار ساخته‌اند (برای نمونه پرچمی. 1374. 149). بنابراین یافته‌های تحقیق کاملاً قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد.

رابطۀ منفی استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای خانواده که در خارج از کشور به سر می‌برند، با هویت ملی را می‌توان مطابق بحث مربوط به رابطۀ منفی همین عامل با هویت خانوادگی تا حدودی توضیح داد (دوران. 1383). رابطۀ منفی استفاده از اتاقهای گپ‌زنی بری ارتباط با عضو یا اعضای خانواده که در خارج از کشور به سر می‌برند، و هویت ملی را نیز احتمالاً همانند رابطۀ منفی استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای خانواده که در خارج از کشور به سر می‌برند، و هویت خانوادگی، می‌توان تا حدودی توضیح داد (همان). مضاف بر اینکه در اینجا که معمولاً گپ‌زنیها مبتنی بر متن است (گپ‌زنی صوتی به واسطۀ سرعت پایین خطوط و لزوم برخورداری از میکروفن چندان معمول نیست)، طرفهای مکالمه از شنیدن صدای یکدیگر نیز محروم‌اند.

ولی رابطۀ مثبت استفاده از اتاقهای گپ‌زنی برای ارتباط با دوست یا دوستانی که در خارج از کشور به سر می‌برند، و هویت ملی را چگونه می‌توان توضیح داد؟ در اینجا نیز برای یافتن توضیح مناسب لازم است به ویژگی خاص رسانه توجه کرد. اتاقهای عمومی گپ‌زنی در اینترنت، فضایی را در اختیار افراد قرار می‌دهند تا از هر کجا که هستند بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. این فضا معمولاً بنابر ملیت، زبان، سن و موضوعات مورد علاقه طبقه‌بندی می‌شوند.

از آنجا که بنابر تجربۀ محقق، هم‌وطنان گرایش قابل توجهی به اتاقهای گپ‌زنی ایرانی دارند (چه به واسطۀ راحتی نگارش به زبان فارسی یا شبه‌فارسی،2 چه به دلیل کنجکاوی دربارۀ حال و هوای ایرانیان دور دنیا، و چه به دلیل فضای باز و بی‌مانع و رادع آن برای هرگونه اظهار)، می‌توان انتظار داشت که ارتباط با دوست یا دوستان خارج از کشور در اتاقهای گپ‌زنی، افراد را در حالتی به شدت دلتنگ برای ایران قرار دهد و شاید بدین ترتیب بتوان یافتۀ اخیر را توضیح داد. در هر حال تنها تحقیقات آتی راه‌گشا خواهد بود.

رابطۀ منفی دسترسی به ویدئو و میزان صرف وقت برای تماشای برنامه‌های ماهواره با هویت ملی، با یافته‌های دیگران سازگار به نظر می‌رسد. پژوهش رفیع‌پور (1378. 86-87) آشکار می‌سازد که رابطه‌ای منفی میان داشتن ویدئو و پایبندیهای مذهبی وجود دارد. منتظر قائم نیز در پژوهش خود به رابطه‌ای منفی میان داشتن ویدئو و گرایشهای سنتی نوجوانان تهرانی دست یافته است، به قسمی که پسران و دختران دارای ویدئو به طور تقریباً یکسان از پسران و به ویژه دخترانی که ویدئو نداشتند غیرسنتی‌تر بودند (Montazer-Ghaem.1997. 303).

با وجود این، نباید تأثیر وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی را در توضیح این امر نادیده گرفت. داشتن ویدئو و تجهیزات دریافت تصاویر ماهواره‌ای مستلزم حدودی از تمکن مالی است (سورین و تانکارد. 1381. 382). از این رو به نظر می‌رسد رابطۀ مشاهده شده میان دسترسی به ویدئو و تجهیزات دریافت تصاویر ماهواره‌ای، و هویت ملی را دست‌کم باید در درجۀ نخست به وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی نسبت داد (Montazer-Ghaem.1997. 299; Shahabi. 1998. 128, 228).

شهابی نیز در تحقیق خود دریافته است که میان وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی و داشتن ایستارهای مثبت نسبت به ارزشهای جهان‌وطن‌گرایانه و بعضاً مغایر با ارزشهای سنتی جامعۀ ما رابطۀ مثبت معناداری وجود دارد، به قسمی که با ارتقای وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی افراد، ایستارهای ایشان جهان‌وطن‌گراتر می‌شود (Shahabi. 1998. 226).

و اما ماهواره؛ اگرچه پرچمی (1374. 152) در تحقیق خود رابطۀ منفی و معناداری را میان دسترسی به ماهواره و نیز میزان تماشای ماهواره با احساس مسئولیت نسبت به کشور و نیز تعهد اجتماعی پاسخگویان نشان داده، لیکن در تحلیل نهایی خود با استفاده از مدل رگرسیون چند متغیره، رابطۀ معناداری میان میزان تماشای ماهواره و تعهد اجتماعی کل پاسخگویان نیافته است (همان. 170).

با وجود این، وی با استفاده از روش تحلیل مسیر، رابطۀ مثبت و معناداری را میان میزان تماشای ماهواره و تمایل به زندگی در کشور دیگر آشکار می‌سازد (همان. 177). به هر تقدیر گویا نتیجۀ تحقیق حاضر را می‌توان تا حدودی مؤید تأثیر منفی انعکاس ارزشها و هنجارهای بیگانه از طریق ماهواره بر هویت فرهنگی دانست که مک براید سالها پیش در گزارش خود بدان اشاره کرده بود (مک براید. 1369. 67).

نتیجۀ اصلی تحقیق

میانگین هویت ملی در گروه آزمون، برخلاف فرضیۀ تحقیق کمتر از مقدار مشابه در گروه شاهد است و از قضا این تفاوت معنادار است؛ به این معنا که می‌توان رابطه‌ای میان فضای سایبرنتیک و ضعف هویت ملی یافت، لیکن از آنجا که گروههای آزمون و شاهد به لحاظ رشتۀ تحصیلی ناهمگن محسوب می‌شدند (پاسخگویان گروه آزمون عمدتاً دانشجویان رشته‌های فنی و مهندسی و پاسخگویان گروه شاهد عمدتاً دانشجویان رشته‌های علوم انسانی بودند)، ممکن بود رابطۀ مشاهده شده به این تفاوت نسبت داده شود. با بررسی این امر در گروهی متشکل از پاسخگویان رشته‌های فنی و مهندسی، حدس ما تأیید گردید و بدین ترتیب، وجود رابطه میان هویت ملی و فضای سایبرنتیک تأیید نگردید.

بحث در نتیجۀ اصلی تحقیق

الف) ملاحظات نظری

موضوع کنجکاوی برانگیز تأثیر رسانه‌ها و مصرف رسانه‌ای (رفیع‌پور. 1378. 5) بر فرد، و به ویژه بر هویت اجتماعی وی (Montazer-Ghaem.1997. 301) که مسئلۀ اصلی تحقیق حاضر نیز محسوب می‌شود، چنان‌که ملاحظه گردید با پیش‌بینی‌های تحقیق ناسازگار درآمد. عدم تأیید فرضیۀ تحقیق را می‌توان به عللی نسبت داد (و البته کماکان باید از هرگونه تعمیم براساس آن پرهیز کرد).

هرچند فقدان رابطه نیز خود نتیجه‌ای است و به لحاظ پژوهشی ارزشمند، لیکن نباید این نتایج را چیزی بیش از نتایج تحقیقی مقدماتی و اکتشافی انگاشت. اما بحث بر سر چرایی عدم تحقق فرضیه به همان اندازه (بلکه بیش از) بحث دربارۀ تحقق فرضیات ضروری و آموزنده است. در واقع بدین وسیله است که نظریات موجود مورد تردید قرار می‌گیرند، تلاش فکری برای خلق نظریات مفیدتر آغاز می‌شود و تجربیات تازه به راه می‌افتند.

حال پیش از بررسی توضیحات روش‌شناختی عدم تأیید فرضیۀ تحقیق، لازم است نکات نظری مرور شود: از سویی در سطح کشور رسانه‌های فراگیر سنتی‌تر همچون رادیو، تلویزیون (بنابر یافته‌های همین تحقیق) و مطبوعات، گرایش فزاینده‌ای را به ارزشهای ملی و میهنی جامعه (حاجیلری. 1380) نشان می‌دهند که در نتیجه می‌تواند به معنای تقویت هویت ملی تلقی شود. از سوی دیگر چنان‌که ذکر شد رسانه‌های نوین و فراگیر جهانی همچون ویدئو و ماهواره گرایش عام و روزافزونی در جهت ارزشهای فراملی از خود به نمایش می‌گذارند (بنابر یافته‌های این تحقیق و برای مثال اینگلهارت. 1373). این امر می‌تواند موجب تضعیف هویت ملی گردد.

بنابراین، از آنجا که ارتباط رایانه‌ای هنوز سابقه و توسعۀ همه‌جانبه و فراگیری در جامعۀ ما ندارد، شاید بتوان عدم تأیید فرضیه را ناشی از این دو اثر متضاد دانست. در هر صورت به نظر می‌رسد هنوز باید برای مشاهدۀ تأثیر رسانه‌های سایبرنتیک بر هویت ملی صبر کرد.

ب) ملاحظات روشی

پس از بازنگری نظری در یافته‌های تحقیق، اینک باید نارساییها و کاستیهای احتمالی روشی را از نظر گذراند و در این راه در وهلۀ نخست باید به سراغ طرح تحقیق و حسن اجرای آن رفت. چنان‌که در مبحث روش‌شناسی نیز اشاره گردید طرح تحقیق مقطعی است. در این طرح متغیر وابسته (هویت ملی) دو گروه که یکی تحت تأثیر متغیر مستقل قرار گرفته (گروه آزمون) و دیگری از معرض این تأثیر به دور بوده است (گروه شاهد)، مقایسه می‌گردند.

بنابراین نخستین محل خطا را باید در چگونگی گروههای آزمون و شاهد جست. آیا دو گروه به گونه‌ای تشکیل شده‌اند که حداکثر واریانس را به لحاظ تأثیرپذیری از متغیر مستقل داشته باشند؟ به دیگر سخن باید کاربران قهار و کهنه‌کار اینترنت در گروه آزمون گرد آیند و آحاد گروه شاهد هیچ‌گونه دسترسی (به) و تجربه‌ای (در) کاربری آن نداشته باشند. پس ممکن است به واسطۀ عدم تحقق این امر، شرط ایجاد حداکثر واریانس میان دو گروه آزمون و شاهد دچار کاستی باشد و در نتیجه نتوان انتظار تأیید فرضیات را داشت.

از سوی دیگر نباید فراموش کرد که کهنه‌کار و قهار بودن کاربران اینترنت در کشور ما معنایی می‌دهد که با معنای آن در ممالک پیشرفته تفاوت می‌کند. گستردگی، سهولت و فراگیری دسترسی به شبکه‌های رایانه‌ای در آن کشورها، زمینۀ تحقیق را در اینجا متفاوت می‌سازد، به گونه‌ای که حصول نتایجی متفاوت طبیعی به نظر می‌رسد. لذا زمینۀ اجتماعی تحقیق از دو محل زیر تفاوت آفریده است:

1. عدم فراگیری ارتباطات رایانه‌ای در تمامی عرصه‌های اجتماعی؛

2. عدم دسترسی گسترده و عمومی به شبکه‌های رایانه‌ای.

به علاوه، نامشخص بودن جامعۀ آماری استفاده‌کنندگان از اینترنت (و آنانی که از چنین امکانی برخوردار نیستند)، خطای مشترک این قبیل تحقیقات در حوزۀ ارتباطات محسوب می‌شود که به واسطۀ فقدان منبعی موثق، دقیق و متمرکز برای ثبت اطلاعات (از جمله نشانی) کاربران اینترنت و در عین حال مشخص نبودن و تمایز نیافتگی آنانی که هیچ‌گاه چنین رسانه‌ای را تجربه نکرده‌اند، ناگزیر و ناگریز به نظر می‌رسد.

نکتۀ دیگر مسئلۀ همتاسازی گروههای آزمون و شاهد است که همواره احتمال ورود و دخالت عوامل پیش‌بینی و کنترل نشده را باقی می‌گذارد و مانع ارزیابیهای قاطع می‌گردد.

نتیجه‌گیری

بحث دربارۀ متغیرهای دارای روابط معنادار با هویت ملی (جنسیت، رشتۀ تحصیلی، وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی، میانگین صرف وقت برای تماشای تلویزیون در شبانه‌روز، استفاده از تلفن برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از کشور خانواده، استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با عضو یا اعضای مقیم خارج از کشور خانواده، استفاده از اتاق گپ‌زنی برای ارتباط با دوست یا دوستان مقیم خارج از کشور، وجود رادیو و ویدئو در منزل، و میانگین صرف وقت برای تماشای برنامه‌های ماهواره در شبانه‌روز) مانع از هرگونه نتیجه‌گیری است و تنها می‌تواند تا تحقیقات آتی، به منزلۀ نتایج جانبی و اکتشافی اولیه، با احتیاط بسیار مورد ملاحظه قرار گیرد.

اما بحث در نتایج اصلی تحقیق آشکار می‌سازد که صرف عدم تأیید فرضیات به معنای فقدان تأثیر و تأثر و حتی رابطه میان تجربۀ فضای سایبرنتیک و هویت ملی نیست، بلکه نشان‌دهندۀ پیچیدگی رابطه و بنابراین آثار متقابل و متفاوت سطحی، عمقی، کوتاه‌مدت و بلندمدتی که میان این دو متغیر به ویژه در حضور دیگر متغیرهای زندگی اجتماعی می‌توان تصور کرد.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات