تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۶  ، 
کد خبر : ۲۷۳۳۷۰

آسیاتایمز:جهان هژمونی ایران پذیرفته است


به گزارش بصیرت،پایگاه اینترنتی آسیاتایمز در گزارشی به قلم دیوید گلدمن نوشت:مشکل سخنرانی اخیر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در کنگره آمریکا، رنجاندن واشنگتن نبود، بلکه تاثیر آن بر کاهش روابط با واشنگتن بود. همانطور که سفیر سابق هند در عمان به تازگی در مقاله ای نوشت، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا تنها رئیس جمهوری نیست که مایل است بر واقعیت های موجود اذعان کند، از جمله اینکه «ایران به بازیگر راهبردی برتر در غرب آسیا تبدیل شده است که به طور فزاینده ای می تواند به ضرر آمریکا و متحدان منطقه ایش عمل کند».
قدرت های جهان به دلایل گوناگون و با امید به تعویق انداختن دستیابی ایران به سلاح هسته ای - و نه جلوگیری از این اقدام- تصمیم گرفته اند موضع برتر ایران را بپذیرند. به جز اسرائیل و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، هیچ یک از کشورهای جهان تمایلی به رویارویی با ایران ندارند. به جز حمله نظامی آمریکا - که در دوره فعالیت دولت فعلی این کشور غیرقابل تصور است-، واشنگتن نمی تواند برای تاثیرگذاری بر مسیر تحولات موجود کار چندانی کند. نفوذ این کشور در پی سلسله اشتباهات سیاسی تا حد قابل توجهی کاهش یافته است.
بهترین چیزی که نتانیاهو می تواند به آن امیدوار باشد این است که کنگره آمریکا به نوعی با تحریک ایرانی ها در تلاش های دولت برای دستیابی به توافق با این کشور مانع تراشی کند. به همین دلیل است که کاخ سفید نگران است و از سخنرانی نتانیاهو در کنگره به خشم آمده است.
به عقیده من، ایرانی ها در این باره زیاد خطر نخواهند کرد. ایرانی ها فلسطینی ها نیستند که فرصت های موجود را از دست بدهند. آنها زیرکند و فرصت ها را به خوبی غنیمت می شمارند.
بیشتر کشورهای جهان مایل به توافق هسته ای با ایران هستند، زیرا اگر توافق حاصل نشود، جنگ رخ خواهد داد. ده سال است که می گویم دیپلمات ها هر اندازه هم که تلاش کنند، جنگ اجتناب ناپذیر خواهد بود، و مسئله این نیست که آیا جنگ رخ خواهد داد یا خیر، و سؤال اصلی این است که جنگ چگونه و چه زمان بروز خواهد کرد. اوباما مانند نویل چمبرلین، نخست وزیر پیشین انگلیس نیست که سال 1938 در مونیخ با هیتلر توافق امضا کرد، بلکه او مانند لرد هالیفاکس، سرسخت ترین هوادار هیلتر در دولت چمبرلین است. چمبرلین امیدوار بود برای ساخت جنگنده از آلمان زمان بخرد، اما هالیفاکس، همانطور که اوباما و گروه هوادار وی ایران را تحسین می کنند، واقعاً هوادار هیتلر بود.
چین مانند چمبرلین است، و امیدوار است برای خرید زمان ایران را از خود راضی نگه دارد. صرف نظر از اینکه چین در سال های آینده چه اقدامات دیگری انجام خواهد داد، وابستگی این کشور به نفت خاورمیانه در دهه آینده افزایش خواهد یافت. بنابراین بروز جنگ در منطقه خلیج فارس به ضرر چین خواهد بود.
چین تا اوایل سال 2014 گمان می کرد آمریکا امنیت خلیج فارس را تضمین خواهد کرد. پس از پیدایش گروه دولت اسلامی عراق و شام(داعش)، چین به این نتیجه رسید که آمریکا دیگر اهمیتی به ثبات منطقه نمی دهد، و حتی شاید با انگیزه های شرورانه تمایل به بی ثباتی در منطقه دارد. اما چین ابزاری در اختیار ندارد تا به جای آمریکا در منطقه خلیج فارس حضور یابد. این کشور مانند چمبرلین به دنبال به تعویق انداختن جنگ احتمالی در منطقه است.

آمریکا نقش هدایت کننده فرماندهان ایرانی را در عملیات نظامی عراق علیه داعش به طور ضمنی پذیرفته است. همچنین واشنگتن از گروه انصارالله یمن که تحت حمایت ایران است و به تازگی رژیم تحت حمایت عربستان را در یمن سرنگون کردند، حمایت می کند. همچنین محموله های تسلیحات سنگین که این کشور در اختیار ارتش لبنان قرار داده است، از انبار مهمات حزب الله سر درآورده است.
تقریباً در هر زمینه ای که ایران تلاش کرده است هژمونی خود را بر همسایگانش اعمال کند، واشنگتن کوتاه آمده است. هنری کیسینجر در این باره نوشت: « در نهایت، صلح تنها از طریق هژمونی یا توازن قدرت قابل دستیابی است.» قدرت های بزرگ امیدوار به برقراری صلح از طریق هژمونی ایران هستند. البته ارزیابی این قدرت ها درباره اینکه این صلح تا چه مدت ادامه خواهد یافت متفاوت است.
صرف نظر از بلندپروازی های هسته ای ایران، توافقنامه گسترده تری که واشنگتن امید به دستیابی به آن دارد، ایران را به صاحب اختیار واقعی در عراق تبدیل خواهد کرد. همچنین این توافقنامه ایران را به قدرت برتر در لبنان (از طریق حزب الله )، سوریه ( از طریق رژیم این کشور)، و یمن ( از طریق گروه انصار الله) تبدیل خواهد کرد. با اینکه نسبت شمار سنی ها به شیعیان 6 به یک است، سنی ها به طور عمده در شمال آفریقا، ترکیه و جنوب آسیا متمرکز شده اند. ایران امیدوار به ایجاد تسلط بر همسایگان غربی خود است.
مضحک است اگر آمریکا حرف از توازن قدرت در منطقه خلیج فارس بزند، زیرا آمریکا توازن قدرتی را که سیاست منطقه را از پایان جنگ جهانی اول تا سال 2006 - که واشنگتن اکثریت سنی را در عراق از حکومت کنار گذاشت- تعریف می کرد، از بین برد.
قدرت های امپریالیست در دو سطح توازن قدرت ایجاد کردند. نخست آنها یک دولت سنی در عراق که مخالف ایران شیعه بود ایجاد کردند. دو قدرت با یکدیگر با مشارکت مخفیانه دولت دونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا در دهه 1980 با یکدیگر جنگیدند. در این جنگ حدود یک میلیون نظامی کشته شدند، بی آنکه هیچ یک از کشورهای جهان واکنشی نشان دهند.
سطح دوم ایجاد توازن قدرت مربوط به توافقنامه اسکایز-پیکوت در سال 1916 است که موجب ایجاد دو کشور سوریه و عراق شد که در این کشورها گروه اقلیت بر گروه اکثریت حکومت می کرد- اقلیت علوی در سوریه، و اقلیت سنی در عراق.- شاید اقلیت ها بتوانند بر اکثریت تحت حکومت خود ظلم کنند، اما هرگز نمی توانند موجب براندازی آنان شوند.
نخستین اشتباه بزرگ آمریکا وادار کردن گروه اکثریت برای حکومت کردن در عراق بود. دانیل بولگر، ژنرال آمریکایی در کتاب خود (سال 2014) نوشته است : « با سرنگونی صدام، هر گونه انتخابات به قدرت رسیدن اکثریت شیعه منجر خواهد شد. سنی ها بار دیگر قادر به حکومت در عراق نخواهند بود. در نهایت، این وضعیت موجب شورش می شود.»
تحت حکومت اکثریت شیعه، عراق به متحد ایران تبدیل شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در حال حاضر کمپین علیه مقاومت سنی را که در حال حاضر تحت تسلط داعش است، رهبری می کند، و افسران ایرانی ارتش عراق را هدایت می کنند.
این ها همه نتیجه عملکرد جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور قبلی آمریکاست، نه اوباما. جمهوریخواهان با اشتیاق ایدئولوژیکی خود برای برقراری دموکراسی در کشورهای عربی، زمینه را برای تسلط ایران در منطقه فراهم کردند. کاندولیزا رایس، مشاور وقت امنیت ملی بوش، سال 2003 پیشنهاد آشتی با ایران را مطرح کرد. اما شکست جمهوریخواهان در انتخابات سال 2006 کنگره همه چیز را از اختیار آنان خارج کرد.
توازن قدرت در خاورمیانه در حال حاضر، به همان دلیل که سال 1914 در اروپا امکان پذیر نبود، یعنی عدم تعادل جمعیتی، غیرممکن است. ایران از نظر جمعیتی فاجعه ای پیش رو دارد، بنابراین باید تا زمان دارد، هژمونی خود را در منطقه اعمال کند.
بر اساس چشم انداز جمعیتی سازمان ملل، تا اواسط قرن حاضر، سن بین 30 تا 40 درصد ایرانی ها بالاتر از 60 سال خواهد بود. در عین حال، شماری از جمعیت ایران که در سن خدمت در نیروهای مسلح هستند، به یک سوم تا نصف کاهش خواهد یافت.
تلاش های شدید برای افزایش زاد و ولد نیز بعید است تغییر چندانی در اوضاع ایجاد کند.
حق با هنری کیسینجر است. صلح تنها با هژمونی یا توازن قدرت به دست می آید. ایران نمی تواند مدت طولانی یک قدرت هژمونی باشد، زیرا از نظر اقتصادی و جمعیتی ظرف یک نسل آینده با مشکل مواجه خواهد شد.  در زمان جرج بوش امیدوار بودم وی با عملکرد خود ابتکار عمل را از ایران بگیرد، اما وی با شکست جمهوریخواهان در انتخابات کنگره تحت نفوذ کاندولیزا رایس، مشاور وقت امنیت ملی بوش و رابرت گیتس قرار گرفت.

برچسب ها: امنیت پایدار
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات