احمد ربیعیفر
گروه دیدگاه: پس از سقوط دولت اخوان المسلمین در مصر، حکومت «عبدالفتاح سیسی» تمام تلاش خود را در راستای حذف اخوان از عرصه سیاسی مصر به کار گرفته و این حزب را در انزوای مطلق و رو به نابودی قرار داده است. از طرفی با توجه به اکثریت غالب اسلامگرایان در مصر و لزوم خطدهی به تودههای اسلامگرا به وسیله مؤسسات و احزاب منتسب به آنان، نیاز به جایگزین برای اخوان در این کشور بهوضوح درک میشود.
در این میان، سلفیان مصر که پس از انزوا و اخراج اخوان از عرصه سیاسی مصر، خود را یکهتاز میدان اسلامگرایان در مصر میبینند، در بحبوحه فشار بر اخوان، با استفاده از این فرصت، درصدد برآمدهاند تا تودههای اسلامگرای مصر و همچنین عرصهای را که از حضور اخوان تهی شده است در اختیار گیرند و منتسب به خویش سازند.
اما حکومت نظامیان در مصر که در 25 ژانویه 2011 میلادی طعم تلخ شکست در برابر تودههای اسلامگرای مصر را چشیده است، دیگر حاضر نیست به احزاب اسلامگرای مستقل مانند اخوان، میدان دهد و از طرفی نیز اسلامگرایان مصر که اکثریت این کشور را به خود اختصاص دادهاند باید پس از اخوان زیر پرچمی بروند که تحت کنترل حکومت و همراه با آن باشد.
از اینرو دولت عبدالفتاح سیسی در پی ساختاری سلفی است که بتواند اسلامگرایان مصر را به دور از اسلام سیاسی اخوانی در فضای اسلام جدای از سیاست قرار دهد. بهترین الگوی تجربهشده این منهج در عصر حاضر، اسلام وهابیت درباری در عربستان سعودی است که شاخههایی را نیز در میان سلفیان مصر به خود اختصاص داده است.
بنابراین در این نوشتار در پی آن هستیم که اولاً: دولت عبدالفتاح سیسی چه رویکردی را در مواجه با سلفیان مصر اتخاذ کرده است؟ ثانیاً: آینده سلفیها در مصر چیست و آیا خواهند توانست به جایگاه مردمی اخوان در مصر دست یافته و جای اخوان را پر کنند؟
عملکرد سلفیان مصر پس از سقوط اخوان
پس از اعلام سقوط دولت محمد مرسی توسط عبدالفتاح سیسی، احزاب و مؤسسات سلفی مصر از مهمترین تشکیلاتی بودند که اخوان المسلمین به حمایت آنها دلخوش کرده بود؛ اما سلفیها که قدرت کودتا را به چشم دیده بودند و از طرفی برخی از این گروههای سلفی که از جانب وهابیان درباری عربستان مدیریت فکری میشدند به سرعت همراهی خود را با اقدامات نظامیان مصر اعلام کردند و پس از روی کار آمدن سیسی به حمایت از وی پرداختند؛ چرا که بنا به نظر سلفیان، هر کس اگر چه با زور و تهدید بر مسند حکومت تکیه زند ولی امر بوده و اطاعت از او و حمایتش واجب است. این نظریه سلفیها نیز از جمله عقایدی است که در اوقات خاص به کار میگیرند؛ چرا که در سوریه دقیقاً برخلاف این تفکر عمل کرده و فتوا دادند.
در همین باره علمای اخوانی نیز به سلفیان مصر طعنه وارد کردند و پس از تسلط انصار الله یمن بر صنعا پایتخت این کشور، برخی از علمای اخوانی، از جمله «علی قرهداغی»، دبیرکل اتحادیه جهانی علمای مسلمان، با زبان طعنه از سلفیان مصر خواست که از «عبدالملک الحوثی» رهبر انصار الله یمن نیز اعلام حمایت کنند؛ چرا که او نیز به عقیده اخوانیها همانگونه که سیسی بر مصر تسلط یافت، بر یمن غلبه یافته است و از این جهت شایسته حمایت سلفیهاست.[1]
سلفیان مصر پس از سقوط اخوان، عرصه را برای گسترش فعالیتهای خویش باز دیدند و درصدد برآمدند تا گفتمان دینی و فضای اسلامگرایی در مصر را در اختیار گیرند. از اینرو تشکلهای سلفی مصر که پیش از سال 2011 م تنها در زمینه تبلیغات دینی و آموزشهای سلفی فعالیت داشتند و به جذب نیرو میپرداختند، پس از انقلاب در مصر به فعالیتهای سیاسی روی آوردند. این گروهها توانستند در زمانی کوتاه سرمایه اجتماعی و تبلیغی خویش که مبتنی بر شبکههای اجتماعی و مؤسسات خیریه بودند را به سرمایهای سیاسی مبدل سازند و پیروزیهایی را نیز در انتخابات مختلف مصر کسب کردند.[2] بنابراین سلفیان مصر را نمیتوان در عرصههای سیاسی و اجتماعی این کشور نادیده گرفت، حال آنکه تعداد جنبشهای سلفی مصر پس از انقلاب 25 ژانویه 2011 م رو به فزونی نهاده و در حال جذب بیشتر نیروها و تقویت پیکره اجتماعی خویش هستند.
دولت عبدالفتاح سیسی و نظامیان مصر در مواجهه با سلفیان چه افقی را پیش رو دارند؟
تفاوت مهم جنبشهای سلفی در مصر با جماعت اخوان المسلمین، در این است که سلفیان از تعدد احزاب و جنبشها و مؤسسات برخوردارند و حتی در بعضی جهات از نظرات و عملکردهای کاملاً متفاوتی برخوردار هستند. از اینرو مواجهه با سلفیان در مصر بسته به رویکرد اعتقادی و سیاسی آنان است.
بهعنوان مثال سلفیان مدخلی که با عنوان «مدخلیه» یا «جامیه» شناخته میشوند، نهتنها هیچ خطری برای دولت سیسی ندارند بلکه با دیدگاهی برگرفته از وهابیان درباری عربستان سعودی، بازویی حمایتی برای حاکمان عرب محسوب میشوند.
حزب «النور» سلفی وابسته به جنبش «الدعوة السلفیة» را میتوان یکی از مهمترین و گستردهترین جنبشهای سلفی در مصر دانست که در انتخابات مجلس در سال 2011 میلادی پس از اخوان المسلمین بیشترین کرسیها را به خود اختصاص داد.
حزب النور سلفی که فعالترین حزب سیاسی سلفیان در مصر محسوب میشود، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، با حمایت آشکار از عبدالفتاح سیاسی سرسپردگی خود به حاکمان را نشان داد و مورد هجوم برخی از اسلامگرایان و سلفیان مصر واقع شد؛ چرا که عده زیادی از کسانی که در اعتراض به کودتا کشته شدند از سلفیان مصر بودند که به فرمان سیسی و به جرم حمایت از دولت اخوان مورد هجوم و کشتار واقع شدند.[3]
در مقابل، عبدالفتاح سیسی نیز با نزدیک شدن انتخابات مجلس مصر، حمایت خود را از حزب النور اعلام کرد و از موجودیت این حزب دفاع کرد؛ چرا که در قانون اساسی جدید مصر آمده است که هیچ حزب اسلامی حق فعالیت در فضای سیاسی مصر را ندارد. این قانون یکی از موادی بود که قانون اساسی جدید مصر را به کام اسلامگرایان تلخ کرد و هنگامی که زمزمههایی مبنی بر اسلامی بودن حزب النور به گوش میرسید، عبدالفتاح سیسی با تصریح به اینکه حزب النور یک حزب سیاسی با ریشههای دینی است نه یک حزب دینی، آشکارا حمایت خود را از موجودیت حزب النور سلفی اعلام کرد که این اقدام وی مورد استقبال مقامات این حزب قرار گرفت و البته حزب النور را بیش از پیش وامدار سیسی و دولتش کرد.
آنچه به نظر میآید در مصر در حال رخ دادن است، این است که دولت مصر از لحاظ رفتار با سلفیان و اسلامگرایان به الگوی عربستان سعودی روی آورده و دقیقاً سیاست سعودی را در قبال اسلامگرایان و سلفیان پیش رو دارد.
در عربستان سعودی نیز اگر چه کمتر از مصر اما سلفیان دارای شاخهها و جنبشهای متفاوتی هستند و برخی از آنها با اتخاذ موضع انتقادی نسبت به حکومت، بهعنوان سلفیان اصلاحطلب شناخته میشوند که برخی از این گروهها تأثیراتی را نیز بر سلفیان در مصر داشتهاند و در مصر نیز جنبشهایی سلفی با همین رویکرد تأسیس شدند.
اما عربستان سعودی با منزوی کردن و تحتفشار قرار دادن سلفیان مخالف حکومت، آنان را به کلی در حاشیه قرار داده و عرصه دینی جامعه عربستان را در اختیار سلفیان حامی خود قرار داده است و از اسلام به عنوان ابزاری حمایتی در کنار حکومت سعودی استفاده میکند. تا جایی که حتی در مواردی که حکومت سعودی به انجام امور و یا تصویب قوانینی کاملاً متناقض با احکام اسلامی اقدام میکند، عالمان وهابیت درباری با صدور فتوا در آن مورد، به تشریع اقدامات حاکمان سعودی میپردازند که نقطه اوج این روند در جنگ خلیجفارس و حضور نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی بود.[4]
آینده سلفیان در مصر
با توجه به تفاوتهای اجتماعی موجود میان عربستان و مصر اجرای الگوی عربستان سعودی در مصر کاری دشوار به نظر میآید. بدین ترتیب دولت مصر باید با پشتیبانی از سلفیان حامی دولت، از آنان بهعنوان بازوی حمایتی حکومت استفاده کند و مخالفان را منزوی سازد.
اما با تمام این توصیفات حتی اگر دولت مصر در اجرای این الگو در این کشور موفق شود، باید این حقیقت را مدنظر داشته باشد که هماکنون اگر چه فضای رسمی و ویترین اجتماعی عربستان سعودی در اختیار سلفیان مدخلی و درباری است، اما آمارها نشان میدهند که اغلب نخبگان و مردم عربستان سعودی به سلفیان اصلاحی گرایش دارند. سلفیانی مانند «سلمان العوده» که دارای تفکراتی نزدیک به اخوان المسلمین هستند و خواهان اصلاحات در حکومت هستند.
بنابراین در مصر نیز اگر چه بتوان بهطور موقت، اسلامگرایان و سلفیان معارض و عدالتخواه را از صحنه رسمی سیاسی و اجتماعی در مصر کنار زد، اما ترس از بروز و قیام این تفکر سلفی برای همیشه همراه مصر و حاکمان این کشور خواهد بود و این درگیری ادامه خواهد داشت.
از طرفی با تضعیف عربستان پس از مرگ عبدالله سعودی، کشور مصر یکی از حامیان خود را در عرصه مبارزه با سلفیان معترض از دست داده است و در صورتی که کشمکش قدرت در میان شاهزادگان سعودی، عربستان را به ضعف و شکست بکشاند، سلفیهای حامی حکومت در مصر نیز پشتوانه خود را از دست خواهند داد؛ چرا که این طیف از سلفیان در مصر همواره از جانب وهابیت درباری عربستان مورد پشتیبانی بودهاند.
چنانکه «ولید محروس» عضو انجمن مرکزی حزب النور اذعان داشته است، این حزب همواره از جانب اخوان و سایر جنبشهای سلفی مخالف با حکومت، تحتفشار بوده و به دلیل ایستادگی در برابر این فشارها و حمایت از دولت سیسی مورد حمایت او واقع شده است.[5]
شایان ذکر است که در میان اعضای الدعوة السلفیة نیز سلفیانی هستند که برخی مواضع سکولاریستی سیسی و حکومت او را برنمیتابند. کسانی مانند «سعید عبدالعظیم» که به انتقاد از اقدامات و سخنان سیسی میپردازند.[6] اما تجربه نشان داده است که این افراد به حاشیه رانده میشوند و کار به جایی نمیبرند. چنانکه در دانشگاه الازهر مصر نیز که هماکنون رسماً به بازوی دینی حکومت تبدیل شده است برخی از عالمان مصری به اعتراض در برابر اقدامات دولت سیسی برخاستند که آنان نیز کار به جایی نبرده و ناامید شدند.[7]
نتیجه
دولت سیسی در کنار برخورد سخت و سرکوب مخالفان و جلوگیری از سر برآوردن جنبشهای اسلامگرا و یا سلفی معارض حکومت مصر، به حمایت و پشتیبانی از گروههای سلفی حامی حکومت میپردازد و از این گروههای سلفی بهعنوان سدی در برابر سایر سلفیان استفاده میکند. به عبارتی دیگر درگیری میان خود و اسلامگرایان را به درگیری میان گروههای اسلامگرا مبدل میسازد.
از طرفی گروههای سلفی حامی سیسی همواره برای ادامه حیات خود، وامدار حکومت بوده و مجبورند که همواره در مسیری موافق با حکومت قدم بردارند.
اما در مقابل، جنبشهای دیگر سلفی مانند: السلفیة الحرکیة یا الجبهة السلفیة وجود دارند که به مقابله با حکومت نظامیان در مصر به پا خاستهاند. به عنوان مثال الجبهة السلفیة در اکتبر 2014 میلادی با صدور بیانیهای با عنوان انتفاضه جوانان مسلمان، آشکارا خواهان انقلاب اسلامی در مصر و براندازی حکومت نظامیان شد. در این بیانیه جبهه سلفی مصر ادعا کرده است که سکولارهای مصر، عبدالفتاح سیسی را بر سر کار آوردند تا در خیابانها به کشتار جوانان مسلمان مصر بپردازد.[8]
بنابراین در کنار حضور احزاب سلفی حامی دولت مانند حزب النور و سلفیان جامی (مدخلی)، بروز و ظهور جنبشهای سلفی معارض نیز بهعنوان یک معضل بزرگ پیش روی سیسی و همراهان اوست. سلفیانی که همواره در تاریخ حکمرانی نظامیان در این کشور نقشی پررنگ در مبارزه با حکومت نظامیان مصر داشتهاند و حرکت به سمت سکولاریسم را برنمیتابند.