تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۲۵  ، 
کد خبر : ۲۷۵۵۵۲

یادداشت روزنامه‌ها 4 خرداد


روزنامه کیهان **

این مجسمه کیست ؟! / حسین شریعتمداری

1- وقتی «برنارد شاو» نویسنده شوخ‌طبع و بلندآوازه انگلیسی در بندرنیویورک از کشتی پیاده شد و چشمش به «مجسمه آزادی» افتاد، از میزبان آمریکایی خود که به استقبالش آمده بود پرسید؛ این مجسمه کیست؟ و میزبان آمریکایی پاسخ داد؛ مجسمه آزادی است و می‌خواست توضیح بیشتری بدهد که برناردشاو کلام او را قطع کرد و گفت؛ متشکرم، نیازی به توضیح نیست، این کار در انگلیس و سایر کشورها نیز مرسوم است که وقتی شخصیت برجسته‌ای از دنیا می‌رود، مجسمه‌اش را به عنوان یادبود در یکی از مراکز شهر نصب می‌کنند تا یاد و خاطره او باقی بماند و مردم فراموش نکنند که روزی، روزگاری چنین شخصیت برجسته‌ای در میان آنها بوده است و اگر حالا  نیست، می‌توانند به آن روزها که زنده بود افتخار کنند! و البته فقط افتخار کنند!

2- افق پیش‌روی مذاکرات هسته‌ای اگر تا چند هفته قبل «خاکستری» بود و اعضای محترم تیم مذاکره‌کننده در سایه روشن‌های این افق خاکستری، نشانه‌هایی از یک توافق مطلوب را آدرس می‌دادند ولی امروزه با توجه به شواهد و اسناد موجود جای کمترین تردیدی نیست که چنانچه در فرمول مذاکرات و روال جاری آن تجدیدنظر جدی نشود، از تأسیسات هسته‌ای ایران اسلامی فقط یک «مجسمه یادبود» باقی می‌ماند که غیر از یادآوری تلاش بر باد رفته دانشمندان و دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای کشورمان و حسرت از دست دادن آنچه تاکنون به دست آورده‌ایم، خاصیت و ارزش دیگری نخواهد داشت و این، تازه آغاز ماجراست و ادامه داستان در بستر دیگری که الزاما هسته‌ای نیست و در صورت وقوع، تاریک و فاجعه‌آفرین نیز هست، دنبال خواهد شد. از این‌روی دولت محترم موظف است با برخورداری از حمایت ملت که اهمیت دادن به انتقادها و پیشنهادهای منتقدان لازمه آن است، قبل از وقوع واقعه در پی علاج آن باشد، چرا که شرایط بسیار خطیر است- و البته، نه خطرناک- بنابراین جایی برای آزمون و خطا نیست و به مصداق ضرب‌المثل معروف؛ اولین اشتباه کسی که در انبار مهمات کار می‌کند، آخرین اشتباه او خواهد بود.

3- پیش از این بارها به نقد توافق لوزان پرداخته‌ایم و تکرار آن را ضروری نمی‌دانیم، اما از آنجا که روند کنونی مذاکرات در چارچوب توافق‌لوزان - یا به قول دوستان «بیانیه لوزان» - جریان دارد و متاسفانه اظهارات اعضای تیم محترم مذاکره‌کننده کشورمان نیز به تصریح و تلویح از پذیرش مفاد آن حکایت می‌کند، اشاره‌ای گذرا به یکی از بااهمیت‌ترین -بخوانید خطرناک‌ترین و خسارت‌آفرین‌ترین- بندهای توافق یاد شده را ضروری می‌دانیم، موضوع این بند که در بخش «بازرسی و شفافیت» توافق لوزان آمده است، پروتکل الحاقی است که دیروز آقایان ظریف و عراقچی در جلسه غیرعلنی مجلس شورای اسلامی بر پذیرش آن از سوی ایران تأکید ورزیدند.

آقای عراقچی طی سخنانی- که نگارنده فایل صوتی آن را شنیده است- تصریح کرد، پروتکل الحاقی را پذیرفته‌ایم و گفت؛ آژانس براساس این پروتکل می‌تواند از همه مراکز هسته‌ای و غیرهسته‌ای که شامل مراکز نظامی نیز می‌شود بازرسی کند و تاکید ورزید که بدون پذیرش پروتکل، توافق امکان‌پذیر نیست و توضیح داد که این بازرسی‌ها مدیریت شده خواهد بود.

4- پروتکل الحاقی به بازرسان آژانس اجازه می‌دهد از تأسیسات هسته‌ای و غیرهسته‌ای ایران- از جمله مراکز نظامی- به صورت سر زده و با تصریح «ازهر‌مکان و در هر زمان» بازرسی کنند. این بازرسی‌ها تحت عنوان و گزاره «ابعاد نظامی احتمالی» - PMD - صورت می‌پذیرد.

براساس توافق لوزان که حریف با اصرار بر اجرای آن تأکید می‌ورزد، تعلیق و نه لغو تحریم‌ها - آنهم فقط 17 درصد آن - مشروط به گزارش آژانس مبنی بر تائید همکاری ایران در فراهم آوردن زمینه و تسهیلات لازم برای بازرسی‌ها و انجام تعهداتی است که در توافق آمده است. به بیان دیگر، آژانس باید اعلام کند در فعالیت‌های مراکز هسته‌ای و نظامی ایران هیچ نمونه‌ای که احتمال - دقت کنید فقط احتمال- بهره‌گیری از آن در سلاح هسته‌ای وجود داشته باشد، دیده نشده است.

پذیرش این بند از توافق ضمن آن که تمامی اطلاعات سری مراکز نظامی کشورمان را در اختیار دشمنان تابلودار نظام می‌گذارد، زمینه محروم شدن جمهوری اسلامی ایران از تسلیحات پیشرفته و استراتژیک خود را نیز فراهم می‌آورد. چرا که براساس PMD، نباید از هیچ فعالیتی که احتمال بهره‌گیری از آن در تسلیحات هسته‌ای وجود داشته باشد، برخوردار باشیم. به عنوان مثال - و فقط یک نمونه - مقامات آمریکایی بارها اعلام کرده‌اند که موشک‌های بالستیک ایران قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای را دارند. از این روی، اگر ملزم به اجرای تعهدات خود در توافق نهایی باشیم - که آقایان ظریف و عراقچی بر آن تاکید ورزیده‌اند- باید از تولید موشک‌های بالستیک و بسیاری از تسلیحات دیگر دست بکشیم و در غیر این صورت، به توافق عمل نکرده‌ایم! و...

برادر عزیزمان آقای عراقچی گفته‌اند بازرسی‌های تحت موضوع پروتکل‌الحاقی «مدیریت شده» خواهد بود که نظر ایشان با مواد 5، 83 و 84 پروتکل یاد شده مغایرت دارد که خود نوشته دیگری می‌طلبد.

به بیان واضح‌تر و در یک کلام، مفهوم واقعی و غیرقابل تغییر تن دادن به پروتکل الحاقی، خلع سلاح کامل کشورمان و کاهش توان نظامی جمهوری اسلامی  در حد برخورداری از تعدادی تفنگ و فشنگ و نارنجک خواهد بود! آیا فرض دیگری وجود خواهد داشت؟! اگر پاسخ منفی است- که منفی است- آیا نباید نگران آینده فاجعه‌بار توافقی بود که دوستان مذاکره‌کننده بعد از اصرارها و درخواست‌های فراوان، فقط گوشه‌ای از آن را رونمایی کرده‌اند؟!

5- حالا وقت آن است که به سه سؤال پیش‌روی پاسخ بدهیم و با کنار هم نهادن پاسخ‌ها درباره نتیجه‌ای که به دنبال خواهد داشت قضاوت کنیم. پرسش‌ها ساده است و پاسخ‌ها و نتیجه‌گیری‌ از آن نیز به آسانی امکان‌پذیر است.

اول: آیا آمریکا دشمن سرسخت ایران اسلامی نیست؟ و آیا بارها به صراحت اعلام نکرده است که براندازی نظام اسلامی را به عنوان یک هدف استراتژیک در دستور کار خود دارد و این هدف مادام که جمهوری اسلامی ایران وجود دارد قابل حذف نخواهد بود؟! پاسخ این سؤال بدون کمترین تردیدی مثبت است و علاوه بر اعلام صریح مقامات آمریکایی، عملکرد سی و هفت سال گذشته آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران نیز حاکی از آن است.

دوم: آمریکا در صورت امکان و چنانچه نتیجه حمله نظامی به ایران را کارساز می‌دانست، آیا در انجام آن کمترین درنگ و تردیدی به خود راه می‌داد؟ پاسخ این پرسش نیز پیچیده‌ و پنهان نیست و به قول حضرت امام(ره) که سال گذشته از سوی رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تاکید شد، آمریکا از هیچ تلاشی برای براندازی جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرده است و اگر از اقدامی خودداری ورزیده فقط به این علت بوده که توان انجام آن را نداشته است.

سوم: تاکنون کدام عامل یا علت مانع اقداماتی نظیر حمله نظامی آمریکا به ایران بوده است؟ آیا اصلی‌ترین آنها به ترتیب اهمیت، الف: روحیه سرشار از ایمان آمیخته به شجاعت مردم، ب: برخورداری ایران از ماشین جنگی و تسلیحاتی پیشرفته و مدرن ج: پایگاه عمیق و گسترده در میان ملت‌های مسلمان و نهضت‌های مقاومت و... نبوده است؟ پاسخ این پرسش نیز روشن‌تر از آن است که با کمترین تردیدی همراه باشد.

اکنون به توافق لوزان که به گفته دوستان مذاکره‌کننده، چارچوب توافق‌نهایی است نیم‌نگاهی بیندازید.

آمریکا با تبدیل فعالیت هسته‌ای پردامنه و علمی کشورمان به یک مجسمه بی‌روح و عروسکی، در پی تحقیر ملت است که نتیجه آن - به زعم آمریکایی‌ها - شکست روحیه مردم و بی‌اعتمادی آنان به مسئولان خواهد بود. گفتنی است آمریکایی‌ها، با استناد به توافق لوزان، توهم دست کشیدن جمهوری اسلامی ایران از مبانی و آموزه‌های انقلابی خود را بارها از شیپور فریب رسانه‌ای غرب پمپاژ کرده‌اند و از سوی دیگر بلافاصله بعد از هر دور مذاکره، این گزاره جعلی را در مقیاس گسترده و فراگیر خطاب به نهضت‌های اسلامی و ملت‌های مسلمان تبلیغ کرده‌اند که نظام اسلامی ایران نیز بعد از سی‌ و هفت سال مقاومت چاره‌ای جز کنار آمدن با آمریکا و متحدانش نداشته است! و از این رهگذر، سعی در تخریب پایگاه مردمی انقلاب در میان ملت‌های مسلمان و نهضت‌های مقاومت منطقه داشته‌اند و در همان حال با تحمیل پروتکل الحاقی و اجرای آن در بستر PMD - در صورت پذیرش آن از سوی ایران - و حتی بازجویی از دانشمندان هسته‌ای و غیرهسته‌ای و... در پی خلع سلاح‌ جمهوری اسلامی ایران است! نتیجه آن که - باز هم به زعم خود- به دنبال حذف هر سه عامل یاد شده‌ای هستند که ایران اسلامی را در اوج اقتدار نگاهداشته و مانع از برخوردهای وحشیانه آمریکا بوده است.

6- موارد یاد شده، خواست و انگیزه آمریکا و متحدانش از تحمیل یک توافق هسته‌ای در چارچوب توافق لوزان است ولی در این سوی صحنه، حضور پرقدرت و با درایت رهبر معظم انقلاب را می‌توان دید که تاکنون همه نقشه‌های حریف را نقش بر آب کرده است و از جمله تاکید اخیر ایشان که هرگز به دشمن اجازه بازرسی از مراکز نظامی و یا بازجویی از دانشمندان کشورمان را نخواهند داد.

بنابراین بدیهی است که هیچگونه توافقی با مفاد و محتوای مورد نظر آمریکا و متحدانش امکان‌پذیر نخواهد بود.

7- و بالاخره، یک خبر موثق حکایت از آن دارد که برخی از اعضای تیم مذاکره‌کننده کشورمان نیز علی‌رغم اظهارنظرهای خوشبینانه قبلی، توافق هسته‌ای با تعریف آمریکایی‌ها را خسارت‌آفرین و غیرقابل قبول می‌دانند و به صراحت ابراز داشته‌اند عدم توافق را به توافق مزبور که ویرانگر امنیت و اقتصاد کشور است ترجیح می‌دهند ... و در این‌باره گفتنی‌های دیگری هست که به بعد موکول می‌کنیم.

 

***************************************

روزنامه قدس **

چالش بزرگ انتخاباتی در ترکیه/ میراحمدرضا مشرف

درحالی که به برگزاری مهمترین انتخابات پارلمانی ترکیه در طی چند دهه اخیر زمان زیادی باقی نمانده است(17 خردادماه) اقدامهای اردوغان جنجال زیادی به پا کرده است.

 بر اساس قانون اساسی ترکیه، وی در جایگاه رئیس جمهور این کشور تعلق به هیچ حزب وگروه خاصی ندارد و در نتیجه در فرآیند انتخابات نیز نباید از حزب خاصی حمایت کند. با این وجود از زمان شروع تبلیغات انتخاباتی در ماه مارس(اسفند)عملکرد اردوغان به گونه ای بوده است که او را در جایگاه یکی از طرفهای اصلی و درگیر در انتخابات قرار داده است. وی در این مدت در بیش از 10 برنامه تبلیغاتی مهم،در قالب مراسم مختلف مانند افتتاحیه تأسیسات دولتی و خصوصی، حضور یافته که بسیاری از این برنامه ها از طریق  رسانه های دولتی وبویژه تلویزیون ترکیه به صورت زنده پخش شده است.اگر چه شخص اردوغان ادعا کرده است که در این راهپیمایی ها و برنامه های سیاسی از حزب خاصی نام نبرده و فاصله خود رابا تمامی احزاب حفظ کرده است ؛ اما تأکید او بر اینکه تنها یک حزب در قلب وی جا دارد واینکه مردم باید به چه سیاستها و برنامه هایی رأی دهند ، در مورد حمایت او از حزبی خاص، یعنی حزب عدالت و توسعه، تردیدی  بر جای نمی گذارد.  این عملکرد اردوغان اعتراض شدید احزاب مخالف دولت را به دنبال داشته است، به طوری که آنها اعتراض خود به این موضوع را به هیأت عالی انتخابات ترکیه ارجاع داده اند. در همین راستا دمیرتاش، رهبر حزب دموکراتیک خلق خواهان پاسخگویی اردوغان نسبت به این موضوع شده که چرا در مقام رئیس جمهور بی طرفی را رعایت نکرده و با پول این ملت و دولت برای حزب حاکم تبلیغات می کند.

قلیچدار اوغلو، رهبر یکی دیگر از احزاب حاضر در انتخابات نیز با تأکید بر اینکه اردوغان اصول بی طرفی را نقض کرده است، به وی توصیه کرد، عبدا... گل و رویه سیاسی او را الگوی خود قرار دهد.

اما به رغم همه این اعتراضها، به نظر می رسد که اردوغان تصمیم ندارد در این رویه خود تغییری ایجاد کند وقاطعانه بر ادامه راهش تأکید می کند: نمی توانید مرا از خیابانها خارج کنید... نمی توانید مرا ساکت کنید... ما تنها در مقابل خدا سر فرود می آوریم وبه سمت جلو در حرکتیم... .

اردوغان حتی پا را از این فراتر گذاشته وچندی پیش در یکی از سخنرانی هایش با به دست گرفتن قرآن وگفتن اینکه همواره با قرآن بزرگ شده، خود را در مظان اتهام سوء استفاده از باورها واعتقادات دینی مردم قرار داد. همه اینها می تواند نشاندهنده این مسأله باشد که این انتخابات و نتایج آن برای اردوغان و برنامه های سیاسی آینده وی، که مهمترین آنها استقرار نظام ریاستی در ترکیه است، اهمیت ویژه ای دارد. با این حال باید گفت که این اقدامات رئیس جمهور ترکیه می تواند برای او به مثابه شمشیر دولبه باشد. از یکسو این تبلیغات گسترده اردوغان ممکن است برای او حامیان بیشتری جذب کند، اما از سوی دیگراین هنجار شکنی و قانون گریزی شاید به عنوان دستاویزی از سوی مخالفان بکار گرفته شده و در کاهش محبوبیت و اقبال عمومی به حزب مورد حمایتش موثر واقع گردد. اما موضوع مهمتر اینکه احتمال دارد عملکرد اردوغان جنجالهایی را در پذیرش نتایج انتخابات از سوی احزاب  رقیب حزب حاکم در پی داشته باشد.

هم اکنون آمارها و نظر سنجیهای ضد و نقیضی در مورد نتایج احتمالی انتخابات منتشر می شود. در برخی از این آمارها که از سوی مراکز نزدیک به دولت انتشار یافته، از پیروزی قاطع و حتی کسب اکثریت لازم از سوی حزب عدالت و توسعه برای تغییر نظام سیاسی خبر داده شده است. در مقابل درنظر سنجی های تعدادی از منابع غیر دولتی از ناکامی حزب عدالت و توسعه و حتی احتمال تشکیل یک دولت ائتلافی صحبت به میان آمده است. در چنین شرایطی با توجه به عملکرد اردوغان و رعایت نکردن اصل بی طرفی از سوی دولت، محتمل است که بازندگان انتخابات با مطرح کردن موضوع دخالت دولت، از پذیرش نتایج سر باز زده و بدین ترتیب ثبات سیاسی  ترکیه را در معرض خطر قرار دهند...

***************************************

روزنامه جمهوری اسلامی**

عوارض تحریک تقاضا با ابزار تسهیلات

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بانک مرکزی پس از مدت‌ها بحث و بررسی، سقف تسهیلات خرد را افرایش داد. این افزایش پس از آنکه شورای پول و اعتبار به عنوان شورای بالادستی تصمیم‌گیری‌های پولی و بانکی، موافقت خود را با این پیشنهاد بانک مرکزی اعلام کرد در دو مورد تسهیلات خرید مسکن و خرید خودرو اتفاق افتاد.

به این ترتیب وام کمک هزینه خودرو حدود دو برابر افزایش یافت و به 15 میلیون تومان رسید. تسهیلات خرید مسکن نیز تحت شرایط خاصی بین 25 تا 60 میلیون تومان افزایش یافته است.

این تصمیمات اگرچه در وهله اول مثبت و در راستای کمک به قدرت خرید جامعه برای تامین مسکن و تهیه خودرو ارزیابی می‌شود اما از جنبه‌های مختلف محل تامل است.

الف – بررسی نسبت تسهیلات خرد پرداخت شده به کل تسهیلات توسط شبکه بانکی طی سال‌های گذشته نشان می‌دهد که هر ساله شاهد کاهش این نسبت بوده‌ایم. به عبارت دیگر بانک‌های کشور به دلایل و علل مختلف هر سال بخش کمتری از منابع خود را به پرداخت تسهیلات خرد (زیر بیست میلیون تومان) اختصاص داده‌اند. در چنین شرایطی جای این پرسش خواهد بود که چرا باید انتظار داشته باشیم از این پس شبکه بانکی بخواهد یا بتواند منابع محدود خود را به پرداخت تسهیلات خرد که سقف آنها نیز به شدت افزایش یافته است، تخصیص دهد. این پرسش زمانی جدی‌تر می‌شود که یادآور شویم نرخ سود سپرده‌ها و تسهیلات نیز کاهش پیدا کرده و طبیعتاً تغییراتی در روند ماندگاری سپرده‌ها محتمل است.

ب – رهگیری تصمیمات چند وقت اخیر دولت و بانک مرکزی در حوزه پولی نشان می‌دهد ایجاد رونق با استفاده از ظرفیت بخش‌های پیشران اقتصاد در دستور کار قرار دارد. افزایش وام خرید مسکن را نیز باید در راستای همین برنامه تحلیل کرد. کارشناسان معتقدند بخش مسکن با حدود 80 کسب و کار در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم است و در صورت ایجاد رونق در خرید وفروش مسکن و به تبع آن ساخت و ساز، تمامی این کسب و کارها نیز به حرکت در می‌آیند. به همین خاطر نیز دولت به دنبال تحریک تقاضا در بازار مسکن است تا به این ترتیب ساخت و ساز نیز به تکاپو بیفتد. تا اینجا شاید مشکلی نباشد اما نگرانی زمانی پا می‌گیرد که به آمار صدور پروانه‌های ساختمانی طی سال‌های 92 و 93 نگاهی بیندازیم، بنابر گزارش‌های رسمی مرکز آمار و بانک مرکزی تعداد پروانه‌های ساختمانی صادر شده تنها طی پائیز سال گذشته نسبت به سال 92 بیش از 45 درصد کاهش یافته است. این کاهش به معنای کاهش حداقل 45 درصدی تعداد مسکن عرصه شده در پائیز سال جاری است. این نسبت در تابستان 93 در مقایسه با تابستان سال 92 نگران کننده‌تر است چرا که تعداد پروانه‌های صادر شده 55 درصد کاهش یافته است. به این ترتیب بیراه نخواهد بود اگر مسئولان در این موضوع تامل کنند که اگر با استفاده از ابزار تسهیلات، تقاضا را در بازار تحریک کنند آیا عرضه‌ای متناسب با تقاضای افزایش یافته صورت می‌گیرد یا خیر؟ نکته مهم اینجاست که اگر عرضه‌ای متناسب وجود نداشته باشد، تقاضایی که به بازار وارد می‌شود با کمبود عرضه مواجه خواهد شد و این اتفاق نتیجه‌ای جز ایجاد التهاب و تورم به دنبال ندارد. به این ترتیب سیاستی که با هدف ایجاد رونق و خروج سریع‌تر از رکود اتخاذ شده، به عاملی برای بازگشت به قوس فزاینده تورم تبدیل می‌شود.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد دولت باید در اجرای سیاست‌های رونق آفرین با احتیاط و تامل بیشتری عمل کند تا دستاوردهای مثبت و امیدوار کننده‌ای که در مهار تورم داشته است از بین نرود.

ج – در مورد وام خودرو، تاملات جدی اجتماعی وجود دارد. شهرهای کشورمان، به ویژه تهران، از رهگذر تولید بی‌حساب و کتاب خودرو درحال انفجار هستند، هوای شهرها گرفتار آلودگی روزافزون و جاده‌ها نیز شاهد تصادفات مرگبارند. در چنین وضعیتی، دولت به جای تشویق مردم به خرید خودروی بیشتر باید به توسعه امکانات حمل و نقل عمومی و ارتقاء سطح فرهنگ رانندگی بیاندیشد. افزایش تولید خودرو ممکن است به رونق اشتغال کمک کند، ولی عوارض چندگانه مورد اشاره قطعاً برای جامعه بسیار سنگین خواهد بود.

***************************************

روزنامه خراسان**

مسئوليت گريزي بانک مرکزي در قبال موسسات مالي غير مجاز/حبيب نيکجو

چند وقتي مي شود که رئيس کل بانک مرکزي سخت پيگير موسسات غير مجاز است. پيگيري هايي سخت که خروجي آن به نصيحت کردن مردم محدود مي شود. سيف بارها گفته است و ما بارها شنيده ايم: «مردم نبايد پولشان را به موسسات غير مجاز بدهند » البته اين نصايح حکيمانه به سخنان رئيس کل بانک مرکزي محدود نمي شود و مدتي است که وزير اقتصاد نيز به جمع ناصحين پيوسته است.گفتار اينگونه مسئولان اقتصادي و بانکي کشور سوال هاي زيادي را در ذهن هر انساني ايجاد مي کند:اين بزرگواران به گونه اي سخن مي گويند که گويي کارشناس اقتصادي هستند و هيچ نشاني از تصدي وزارت اقتصاد و رياست بانک مرکزي در صحبت هايشان ديده نمي شود. براي مثال سيف گفته بود:« قرار نيست بانک مرکزي به دنبال شناسايي موسسات غيرمجاز باشد و مردم نيز بايد به تذکرات توجه کنند» شايد اگر سيف به جاي رياست کل بانک مرکزي، کارشناس بانکي بود، در سخنانش تغييري ايجاد نمي شد.اين بزرگواران به گونه اي سخن مي گويند که گويي مردم هيچ سپرده اي در موسسات غيرمجاز قرار نداده اند و قرار است همين امروز افتتاح حساب کنند. غافل از اينکه حجم عظيمي از سپرده هاي مردم در اختيار اين موسسات است، بنا به آمارهاي رئيس کل چيزي حدود 20 درصد کل نقدينگي کشور. با اين حال، هرچند مردم در اين موسسات افتتاح حساب نکنند، اما سرنوشت آن 20 درصد کل نقدينگي کشور چه مي شود؟اين بزرگواران به گونه اي سخن مي گويند که گويي شناسايي موسسات غير مجاز کاري سخت و نفس گير است. با اين حال به گفته خود رئيس کل بانک مرکزي بخش عمده اي از پول مردم در اختيار 6 موسسه غيرمجاز است که نيازي به شناسايي شدن ندارند. براي مثال موسسه ميزان نزديک به 110 شعبه در کشور داردکه هر کسي مي داند!قرار دادن نام غيرمجاز بر موسسات مالي بدون مجوز اقدامي زيرکانه بود که بار مسئوليت را از شانه خود بردارد. اکثر موسساتي که رئيس کل بانک مرکزي آن ها را غيرمجاز مي خواند، در سال 90، با اجازه بانک مرکزي حق فعاليت را با ذکر عنوان «در شرف تاسيس» دريافت نمودند. هرچند برخي از اين موسسات شروط بانک مرکزي نظير عدم وجود حق جابه جايي، تبليغات و افزايش شعب را زيرپا گذاشتند، اما نبايد فراموش کرد که پايه اين موسسات در بانک مرکزي بنا نهاده شده است.براساس آنچه در بالا گذشت، بهانه عدم شناسايي و قدرت نظارت بانک مرکزي بي معنا به نظر مي رسد. علاوه بر اينکه خيلي از موسسات غيرمجاز سوداي بانک شدن را در سر داشتند و در اين مسير اقدام به همکاري با بانک مرکزي مي کردند. در اين راستا، اقدام به افزايش سرمايه خود نزد بانک مرکزي مي نمودند. لذا وجود اين منابع موسسات غيرمجاز نزد بانک مرکزي ابزار مناسبي براي کنترل رفتار آن ها بوده است.همانطور که در يادداشت هاي پيشين (نظير بازي برد- برد- باخت ميزان) بيان کرده بودم، رفتار مسئولان بانک مرکزي سبب مي شود که سپرده گذاران فعلي موسسات غير مجاز نسبت به اين موسسات بي اعتماد شوند. از آنجايي که بناي هر موسسه مالي، اعتماد سپرده گذاران است، با برچيده شدن اين اعتماد، سپرده گذاران براي دريافت منابعشان به موسسات هجوم مي برند و آنچه ادبيات اقتصادي آن را رانش بانکي(bank run) مي خواند، رخ مي دهد. يعني موسسات غيرمجاز که نقدينگي کافي براي پاسخگويي به همه مطالبات مردمي را ندارند،در پرداخت سپرده هاي مردم ناکام مي مانند که باعث نارضايتي مردم مي شود. دقيقا شبيه آن اتفاقاتي که بر ميزان گذشت.اگرچه بانک مرکزي در قالب سياست بي اعتنايي و مسئوليت گريزي به هدف خود يعني محدود کردن و برخورد با موسسات مالي غيرمجاز و ايجاد بي اعتمادي نسبت به اين موسسات به نوعي در بين مردم نزديک مي شود اما آن چه در اين ميان نبايد به فراموشي سپرده شود تکليف چندين هزار سپرده گذاري است که بعضا با توجه به عبارت هايي چون «در شرف تاسيس» و «تحت نظارت بانک مرکزي» سپرده خود را در اين موسسات گذاشته اند و اکنون نيز اين انتظار از مسئولان بانک مرکزي انتظار به جايي است که در هرگونه تصميم و سياستي در قبال اين موسسات منافع و حقوق اين سپرده گذاران را نيز لحاظ کنند.در پايان بايد گفت که با وجود اين همه نقد از رفتار مسئولان بانکي کشور، اين نکته را بايد يادآور شد که بنا به قانون پولي و بانکي کشور که مبناي عمل بانک مرکزي است، اين نهاد وظيفه نظارت بر غيرمجازهاي بازار پولي را ندارد. هرچند که نمايندگان مجلس سعي کردند با استفساريه (تفسير) قانون پولي و بانکي، بانک مرکزي را به نظارت بر اين موسسات مجاب کنند. اما شوراي نگهبان اين اقدام مجلس را تفسير قانون ندانست و آن را قانون گذاري خواند. در نتيجه، اين اقدام مجلس نيز تاکنون بي نتيجه باقي ماند. با اين حال، حل مشکل قانوني نظارت بر بانک مرکزي، مسئله پيچيده اي نيست و مجلس شوراي اسلامي با ارائه طرح دو فوريتي قادر خواهد بود که خيلي سريع به اين وضعيت پاسخ دهد.

***************************************

روزنامه ایران**

مبارزه نمایشی با دشمن واقعی/محمد مهدی مظاهری

 امروز در عرصه روابط بین‌الملل افراد و گروه‌ها به یکی از بازیگران جدی بین‌المللی تبدیل شده‌اند؛ با این وجود دولت‌ها هنوز کار گزاران اصلی عرصه بین‌المللی هستند.  هر چند وضعیت خاورمیانه امروز تا حد زیادی متفاوت است. در سال‌های اخیر کشورهای این منطقه به جولانگاه افراد وگروه‌های تندرو همچون القاعده و داعش تبدیل شده  و حاکمیت، امنیت و ثبات که از مهمترین کارویژه‌های دولت مدرن  هستند،  در آنها به چالش کشیده شده است.  این امر صحنه سیاسی کشورهای اسلامی منطقه را به کارزاری آشوب زا تبدیل کرده است. در این بین کشورهایی همچون عراق و سوریه بیشترین ضربه را از این وضعیت خورده‌اند. در عراق نیروهای داعش توانسته‌اند بعد از موصل، شهر رمادی مرکز استان انبار را که بزرگترین استان عراق است و  تنها 100 کیلومتر با بغداد فاصله دارد تصرف کنند و به شهرهای مقدس کربلا و نجف نزدیکتر شوند.  در سوریه نیز  این گروه افراطی با تسلط بر شهر تَدمُر در استان حمص، مرکز این کشور، کنترل نیمی از خاک سوریه را در دست گرفته است.

نکته اینجاست که چگونه یک گروه شبه نظامی با امکانات و نفراتی به مراتب کمتر از دولت‌ها توانسته است بخش‌های زیادی از خاک کشورهای منطقه را تصرف کرده و حاکمیت و ثبات آنها را به چالش بکشد؟! به نظر   می‌رسد  عوامل متعددی در قدرت‌یابی گروه‌های افراطی در منطقه مؤثر بوده و سبب پیشروی آنها در کشورهای عراق و سوریه شده است.

نخست؛ بیشتر دولت‌های ملی در منطقه خاورمیانه  دولت‌های ضعیف و شکست خورده بوده و فرآیند دولت- ملت‌سازی در آنها به صورت ناقص صورت گرفته است. با شکست پروژه دولت - ملت‌سازی در عراق پس از حمله امریکا به این کشور و نیز ایجاد هرج و مرج و چند دستگی در سوریه با مداخله قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه ای، از یکسو وحدت ویکپارچگی بین  گروه‌های قومی و مذهبی این کشورها از بین رفته و همین امر سبب همکاری اقوام و گروه‌های ناراضی با  گروه‌های افراطی و در نتیجه تقویت و قدرت‌یابی آنها شده است. از سوی دیگر دولت‌های حاکم بر این کشورها اقتدار و حاکمیت خود را از دست داده و قادر به بسیج تمامی نیروها و امکانات برای دفاع از سرزمین و امنیت ملت خود نیستند.

دوم؛ ناآگاهی و اطلاع‌رسانی ناصحیح در مورد عقاید و عملکرد این گروه‌های افراطی و تعارضات آنها با اسلام ناب محمدی سبب جذب افراد مختلف به این گروه‌ها  و تقویت آنها شده است.

این امر در بین جوانان کشور‌های مختلف بیشتر از سایر اقشار بوده است وحتی کشورهای اروپایی را نیز در برمی گیرد.  بر اساس نتایج یک نظرسنجی، ۱۵ درصد مردم فرانسه دارای دیدگاه مثبتی نسبت به رویکرد گروهک تروریستی داعش هستند. با توجه به اینکه جمعیت فرانسه 65 میلیون نفر است، بر اساس یک تخمین، حدود 10 میلیون نفر از فرانسوی‌ها حامی داعش هستند. در بین آلمانی‌های همسن این طبقه، آمار مزبور 3 درصد و در بین بریتانیایی‌ها 4 درصد است.

سوم؛ حمایت‌های مالی و لجستیکی برخی کشورها از گروه‌های افراطی بویژه داعش نیز از دیگر دلایل قدرت‌یابی و پیشروی این گروه در منطقه به حساب می‌آید. از سوی دیگر 131 شخصیت آکادمیک، فعال سیاسی و شخصیت‌ دینی وابسته به 31 کشور در جهان، مسئولان اصلی تأمین مالی گروه تروریستی داعش هستند. هرچند بر اساس گزارشی که وزارت خارجه امریکا اخیراً منتشر کرده است، کمک‌های مالی از سوی کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، منبع اصلی تأمین بودجه گروه‌های تروریستی است. بر اساس این اسناد، ۲۸ سعودی و ۱۲ شخصیت عراقی در صدر کمک‌کنندگان به داعش قرار دارند.  بر این اساس پیشروی‌های اخیر داعش درسوریه و عراق امری غیرمنتظره و غیر قابل پیش‌بینی نبوده است.  با این وجود تاکنون تلاش جدی بین‌المللی برای  مقابله با زمینه‌های تقویت و قدرت‌یابی داعش و سایر گروه‌های افراطی صورت نگرفته است. ورود جدی شورای امنیت به مقابله با این  گروه‌ها، تقویت بنیه نظامی و اطلاعاتی دولت‌های مرکزی، تنبیه وتحریم حامیان مالی تروریست‌ها و مداخله نکردن در امور داخلی کشورهای منطقه و تحریک قومیت‌های آنها می‌تواند از جمله راه‌کارهای مقابله با گروه‌های افراطی باشد. 

این در حالی است که جامعه جهانی تاکنون عزم جدی برای مقابله با این گروه نداشته و قدرت‌های بزرگ نیز بیشتر به‌دنبال منافع خود بوده‌اند. در همین راستا  حملات هوایی پراکنده امریکا به مواضع این گروهها در عراق نیز تنها تلاشی نمایشی برای پاک کردن صورت مسأله است و کمکی به حل زیربنایی مشکل تروریسم و افراطی گری در خاورمیانه نخواهد کرد.

***************************************

روزنامه جام جم **

شبکه آذری سحر، طلوعی دیگر/ محسن پاک‌آیین

 در فرخنده روز میلاد امام سجاد(ع) و آزادی خرمشهر، یک رویداد فرهنگی مثبت در عرصه رسانه رقم خورد و شبکه آذری سحر، برنامه‌های بیست و چهار ساعته خود را آغاز کرد. امروز جهان در عصر اطلاعات است و به جهت اهمیتی که اطلاع‌رسانی در حوزه تصمیم‌گیری دارد، توجه به افکار عمومی در میان سیاستگذاران جهان بسیار مهم تلقی شده است. شبکه جهانی سحر به عنوان نخستین و باسابقه ترین شبکه تلویزیونی برون‌مرزی صدا و سیما،نیز یکی از عوامل موثر دیپلماسی رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران بوده و می‌تواند در هدایت فکری مخاطبان خود موثر باشد. نقش این شبکه در عرصه دیپلماسی رسانه‌ای و پخش بیست و چهار ساعته برنامه‌های آذری آن که دیروز در یک مراسم رسمی با حضور آقای سرافراز رئیس صداوسیما آغاز شد، از ابعاد زیر می‌تواند تحلیل شود:

1ـ این اقدام به نوعی نشانگر توجه نظام اسلامی به ارتقای فرهنگ و زبان اقوام مختلف بویژه مردم شریف آذری زبان ایران است و انجام آن درست یک روز پس از سفر رئیس‌جمهور به استان آذربایجان شرقی، نماد عملی تمایل نظام به اعتلای زبان آذری به شمار می‌آید.

2ـ زبان آذری یکی از سه زبان مهم جهان اسلام است و حوزه مخاطبان این زبان یعنی قفقازشمالی و جنوبی، از نظر راهبردی اهمیت ویژه‌ای در سطح جهانی و منطقه‌ای دارد و برای جمهوری اسلامی‌ ایران نیز به‌ عنوان همسایه نزدیک به قفقاز مهم است. شبکه سحر می‌تواند پیام صلح و دوستی انقلاب اسلامی‌ را برای مخاطبان خود در حوزه قفقاز به‌صورت گسترده‌ منتشر کند.

از این رو، تصمیم به گسترش پخش برنامه‌های زبان آذری در شبکه سحر اقدامی بجا و بموقع است.

3ـ با توجه به قرابت‌های فرهنگی و دینی و جغرافیایی ایران و جمهوری آذربایجان و استقبال مردم مسلمان جمهوری آذربایجان از برنامه‌های شبکه سحر بخصوص پخش مجموعه‌های داستانی و نظر به تحولات سریع و سازنده در مناسبات دو کشور، بیست و چهار ساعته شدن برنامه‌های شبکه سحر می‌تواند موجب تحکیم دوستی و تقویت تعاملات برادرانه فیمابین باشد. اتخاذ رویکرد فرهنگی ـ اجتماعی این رسانه‌ و تلاش برای نزدیک‌تر کردن مردم دو کشور به یکدیگر، همراه با طرح واقعیت‌های موجود و معرفی ظرفیت‌های همکاری به یکدیگر عواملی است که موجب نقش‌آفرینی مثبت شبکه سحر در تقویت تعاملات تهران و باکو خواهد شد.

4ـ در عصر اطلاعات، رسانه‌ها به همان میزان که در نزدیک کردن روابط ملت‌ها تاثیر دارند، می‌توانند نقش منفی در جهت تضعیف این ارتباطات ایفا کنند. در واقع رسانه ابزار قدرتمندی است که می‌تواند سبب آشتی و تعامل بوده یا مناسبات دو ملت را منجر به قهر یا تقابل کند. شبکه سحر می‌تواند با انتقال صحیح و مستقیم اطلاعات بین دو کشور و خارج کردن انتقال اطلاعات از وضعیت غیرمستقیم به وضعیت مستقیم، نقش عوامل ثالث برای اطلاع‌رسانی نادرست را خنثی کرده و در کاهش سوءتفاهمات و تحکیم مناسبات فی‌مابین نقش سازنده‌ای ایفا کند.

5ـ امروز سیمای آذری شبکه سحر بستر مناسبی برای پخش انواع فیلم، مجموعه تلویزیونی، مستند، انیمیشن و گزارش‌های علمی، آموزشی و خبری است و در عین حال، تولیدات فرهنگی و هنری هنرمندان آذری در ایران و جمهوری آذربایجان را پخش می‌نماید. تقویت کمی و کیفی دفتر صداوسیما در باکو که سابقه 20 سال فعالیت دارد،در موفقیت برنامه‌های آتی شبکه سحر نقش مهمی خواهد داشت.

6ـ در سفر اخیر دکتر اخگری، معاون برون مرزی صدا و سیما به باکو درباره مسائل فنی و چگونگی ساماندهی برخی تداخلات در امواج سیگنال‌های تلویزیونی، پخش برنامه‌های ایرانی در جمهوری آذربایجان و برعکس، استفاده از ظرفیت ماهواره آذراسپیس تفاهم شد و امید می‌رود با عملیاتی شدن و ادامه همکاری‌ها، زمینه تاسیس تلویزیون مشترک بین ایران و جمهوری آذربایجان نیز فراهم شود.

نکته آخر این‌که تمدن دیرینه و وجود میراث فرهنگی مشترک از مزیت‌های ارتباطی دو کشور بوده و می‌تواند به عنوان یک محور مهم برای تقویت دوستی بین مردم دو کشور ایفای نقش کند. رسانه‌ها نقش مهمی در نزدیک‌تر کردن دیدگاه‌های دو ملت نسبت به یکدیگر دارند و تقویت ارتباطات رسانه‌ای یکی از برنامه‌های مهم دو کشور است. در این میان شبکه سحر پلی برای ارتباط فرهنگی میان دو ملت ایران و آذربایجان به شمار می‌آید و امیدواریم بیست و چهار ساعته شدن برنامه‌های این شبکه، طلوعی دیگر برای نزدیک کردن دو ملت و تقویت مناسبات رسمی بوده و به گفته صائب تبریزی، سحر بتواند با تامل و تدبیر، کلام روشن خود را جهانی سازد.

نفس شمرده زند هرکه چون سحر، صائب کلام روشن خود را جهان نورد کند

***************************************

روزنامه وطن امروز **

جمهور را نمی‌فروشیم/حسین قدیانی

حالا به «ممد نبودی...» هم می‌رسیم که این فعلا پاراگراف اول است. تو گویی ما این همه مدت داشتیم برای‌شان قصه حسین‌کرد تعریف می‌کردیم که حضرات مدعی دیپلماسی، تازه دارند از ما سوال می‌کنند؛ «مذاکره زن بود یا مرد؟!» ساعتی در رسانه ملی از مذاکرات سخن می‌گویند و ساعتی هم در دانشگاه، لام تا کام اما حرفی از لغو تحریم نمی‌زنند! از همه چی حرف می‌زنند، از همه چی که به نقد داده‌اند حرف می‌زنند، از محسنات دشمن حرف می‌زنند، از زمان و مکان دور بعدی مذاکرات حرف می‌زنند، از کندی و تندی روند مذاکرات حرف می‌زنند، از پرانتز و ویرگول و پاراگراف و اختلاف بر سر این جمله و ائتلاف بر سر آن کلمه حرف می‌زنند، از افق پیش رو حرف می‌زنند، از آب و هوای لوزان و نیویورک و وین و غذای دیگ پلوی سفارت حرف می‌زنند، از تفاهم و توافق و چه و چه حرف می‌زنند، از ابر و باد و مه و خورشید و فلک حرف می‌زنند، چند وقت است اما هیچ سخنی نمی‌گویند که عاقبت، لغو تحریم که اساسا و اصولا هدف از مذاکره با آمریکا بود، چه شد، چه می‌شود؟ می‌شود، نمی‌شود؟ گویی یادشان رفته برای چه نشسته‌اند دور میز با جلاد تحریم! یک گعده دورهمی برای تفریح و تفرج و بگو و بخند هدف بوده یا آنکه لرزه بیفتد بر ساختمان تحریم؟! راستی که بیم آن است در برابر سوال بسیار مهم ما مبنی بر لغو تحریم، دستی بر سر خود بکشند و افاضه فرمایند؛ «مذاکره زن بود یا مرد؟!»

بروم سروقت پاراگراف دوم. گاهی که به ندرت یادشان می‌آید جنسیت مذاکره را، اظهار می‌دارند؛ «قرار بود ما یک چیزهایی بدهیم، در عوض تحریم لغو شود». اتفاقا همین جا محل دعوای عقل و خرد و تدبیر و شعور است با همه آن مواردی که ضد اینها تعریف می‌شوند. مگر ما و یانکی‌های جلاد تحریم، هدف مشترکی از مذاکره داریم که برداریم همچین ادعا کنیم؛ «قرار بود یک چیزی ما بدهیم و یک چیزی آنها؟!» بگذار مثالی بزنم از مستطیل سبز. این همانقدر مسخره، غیرعقلانی و عاری از تدبیر است که مربیان بارسا و یووه در کنفرانس خبری قبل از فینال پیش رو، بردارند بگویند؛ «هدف از برگزاری این فینال، آن است که یک گل‌هایی بارسلونا بزند، یک گل‌هایی هم یوونتوس!» اما آیا همچین بی‌خرد حرف می‌زنند «لوئیس انریکه» و «آلگری»؟! از این فینال مهیج و داغ، هدفی آبی‌و‌اناری‌‌ها دارند، دقیقا مغایر با هدفی که سیاه و ‌سفیدها دارند! از این مذاکرات، هدفی آمریکا دارد و هدفی ما که هیچ سنخیتی هم با هم ندارند، یعنی نمی‌توانند داشته باشند. هدف ما از مذاکرات رسیدن به آن توافقی است که در اولین ثانیه‌اش، همه تحریم‌ها یکجا لغو شود، لیکن «قرار است یک چیزهایی هم ایران به آن سوی میز بدهد» هدف دشمن از مذاکرات است، نه هدف ما! چطور هدف واشنگتن از مذاکرات، علاوه بر پلمب صنعت هسته‌ای ما، حتی باید بازجویی از دانشمندان ما، ایضا سرکشی به اندرونی مهمات ما... چه می‌گویم که حتی‌تر(!) فضولی در DNA ایرانی‌جماعت هم باشد، آن وقت دیپلمات ما گشاده‌دستانه، خود بردارد بگوید «هدف ما از مذاکرات این هم هست که یک چیزهایی به دشمن بدهیم؟!» در این پاراگراف، عجالتا من حتی از عقل و «اوصیکم به عقل» یادداشت قبلی هم صرف‌نظر می‌کنم و حضرات را خدا به سر شاهد است که فقط از سر خیرخواهی، دعوت می‌کنم به همان شعار خودشان یعنی «اعتدال»! آیا این اعتدال است که دشمن، فقط و فقط از «برد» سخن بگوید، ما اما از «برد-برد»؟! بنا را بر خون شهدا و «ممد نبودی...» هم که نگذاری، بنا را حتی در این بند، بر عقل هم که نگذاری، «اعتدال» به چه حکم می‌کند آقایانی که این شعار را سر دست گرفته‌اید؟! آیا همخوان با اعتدال است که ما برداریم و همان هدف دشمن از مذاکره را بگنجانیم لابه‌لای اهداف خودمان از مذاکره؟! آن سوی میز آیا همین کار را با اهداف ما از مذاکره انجام می‌دهد؟! بنابراین یعنی اتفاقا بنا بر شعار اعتدال، جمهوری اسلامی، مذاکره با دشمن را قبول کرده، تنها و تنها به شرط لغو تحریم و الا مگر ما عاشق دیدن جان‌کری از نزدیک بودیم یا شیفته شنیدن صدای جلاد تحریم از آن سوی سیم یا بی‌سیم؟!

پاراگراف سوم اما از 2 تای بالایی هم بامزه‌تر است! آمریکا واضح‌تر از آنچه من در ادامه می‌خواهم ‌بنویسم مکرر در رفتار و گفتار خود نشان داده که «شرط برداشتن تحریم – آن هم نه برداشتن یکجا، بلکه برداشتن قطره‌چکانی تحریم!- صرف توافق نیست بلکه ایران باید موجبات جلب اعتماد ما را فراهم کند!» اولا اگر بنای دشمن بر این است و لغو تحریم، خیلی هم حالا مرتبط با توافق منتج از مذاکره نیست، اساسا چرا داریم با او مذاکره می‌کنیم؟! ثانیا گیرم با اهدافی مقدس و ملی، مشخصا مذاکره با یانکی‌ها را شروع کردیم، حال که ملتفت شدیم همچین است دشمن در عداوت، اصولا چرا این مذاکرات را داریم ادامه می‌دهیم؟! ثالثا اگر لغو تحریم، نه مرتبط با توافق، بل منوط به آن است که جناب جلاد تحریم، خیر سرش مثلا مطمئن شود و اعتمادش جلب شود که ایران از داشتن انرژی هسته‌ای، دنبال سلاح اتمی نیست، مگر رئیس‌جمهور کدام کشور در صحن سازمان ملل ضمن اشاره به فتوای رهبر عالیقدر ایران، صحه بر این مهم گذاشت که جمهوری اسلامی ولو به لحاظ شرعی خواهان دسترسی به سلاح‌های کشتار جمعی نیست، جز همین رئیس‌جمهور آمریکا؟! پس اگر مرض دشمن در قصه لغو تحریم، اعتماد به ایران است که دنبال سلاح اتمی نباشد، چرا همان روز سخنرانی معروف و اعتراف معروف‌تر آقای اوباما، تحریم‌ها را لغو نکردند؟! خصومت‌های دشمن جای خود، لیکن صرف نظر از این خصومت‌ها، همه اعضای 1+5 و بسیاری از نهادهای بین‌المللی نظیر همین آژانس، خواسته یا ناخواسته، بارها و بارها اعتراف و اذعان کرده‌اند که مسیر دستیابی ایران به انرژی هسته‌ای، از یک مسیر سالم و سلامت می‌گذرد. خب! اگر دردشان برای لغو تحریم «درد اعتماد» است، چرا ناظر بر این همه اعتراف و آن همه اذعان، تحریم را لغو نمی‌کنند؟! رابعا... و اما امان از این رابعا که عجیب دل آدم عاقل را به درد وامی‌دارد. پر واضح است که آن سوی میز، از مذاکره اگر یک چیز را نخواهد همانا لغو تحریم است. این وسط جای پرسشی مهم و اساسی، از دوستان این سوی میز است، بویژه ناظر بر آنچه در پاراگراف اول مرقوم داشته شد؛ احیانا مقصود شما از ادامه مذاکرات چیست؟!

چهارمین پاراگراف را نیز بگذار به سبب ریتم متن، به سوالی برگزار کنم. مثل یکی از آحاد مردم، از جانب مردم سخن بگویی یا حتی از جانب مردم شعار بدهی بد است یا اینکه مدام، جانب اجانب را بگیری و جلاد تحریم را «مودب و باهوش» بخوانی؟! عقل را عجالتا بی‌خیال! اوصیکم به اعتدال، بلکه دریابید جواب را که کدام بدتر است؟! ما البته هرگز به خود این اجازه را نداده و نخواهیم داد که از جانب مردم حرفی بزنیم، بلکه کار ما به عنوان رسانه متعهد، اساسا و اصولا زدن همان حرف مردم است. انعکاس حرف مردم به دست‌اندرکاران، سخن گفتن از جانب مردم نیست، بلکه بالاترین خدمت رسانه‌ای، هم به ملت و هم به دولت است. نوشته‌های ما در دولت قبل الحمدلله کاملا موجود و آشکار است. ما حتی آن زمان که رئیس‌جمهور، منتخب خودمان بود، هرگز جمهور را به رئیس‌جمهور نفروختیم، فلذا الان هم دلیلی نمی‌بینیم که ارگان جمهور بودن را به بولتن رئیس‌جمهور بودن بفروشیم. احدی نمی‌تواند ما را از انعکاس حرف مردم بازدارد. فی‌المثل یوم‌الله 22 بهمن، شعار همه ملت -خواه به آقای روحانی رای داده باشند یا آن دیگران- این بود که «مذاکره باید با عزت باشد». یعنی خواهش و تمنای آقایان از اصحاب رسانه و اهل قلم این است که فریاد برآمده از حنجره جمهور را سانسور کنیم؟! سرهنگ بودن و جان در طبق اخلاص گذاشتن که البته لیاقت می‌خواهد اما تمنای سانسور حرف جمهور، زیبنده هیچ دولتی نیست. این از بحث زیبای «جانب» اما برویم سروقت «جیب». براستی دست ما در جیب مردم است یا آقایانی که 2 ساعت از متن و حاشیه مذاکرات حرف می‌زنند، بی‌آنکه یک کلام درباره لغو تحریم سخنی شایسته و بایسته بگویند؟! دست ما در جیب مردم است یا آقایانی که بساط پهن می‌کنند بلکه به دسترنج جیب و عرق جبین دانشمندان این مردم، مهر پلمب بخورد؟!  متاسفانه بدترین دستبرد به جیب مردم، آنجاست که دست کنی در جیب جان و خون و آبروی نابغه‌ترین جوانان وطن، تا آنچه را به قیمت «جان» خریدند، نه به «نان»، بلکه به ثمن بخس بفروشی! فلذا اگر بعضی‌ها مشکل با شعائر ملت دارند، خوب است ناسزای آن را بار اصحاب رسانه نکنند!

در پنجمین پاراگراف، توصیه آن است که ضمن پرهیز از بعضی ندانم‌کاری‌ها، لطف کنند و کشور را وارد فضای ناامنی و احیانا جنگ نکنند. ما البته بیمی از جنگ با دشمن نداریم که هیچ، مترصد فرصتی هستیم تا انتقام خون شهدای وطن را از جلاد تحریم بگیریم، لیکن اجازه بازدید از تاسیسات نظامی کشور به دشمن، دقیقا یعنی چه؟! نشاندن اندیشمند جوان کشور، جلوی مشتی جاسوس اجنبی، دقیقا یعنی چه؟! بعضی‌ها بفرمایند جمهوری اسلامی 300 هزار شهیدِ خمینی بت‌شکن را با رژیم بعثی اشتباه گرفته‌اند یا رژیم قبلی؟! خرمشهر، همان خاکی بود که روزی دست دشمن افتاد و دگر روز به لطف خدا و به برکت خون سرخ شهدای دهم اردیبهشت 61 آزاد شد. اینک که سردار و سرباز و سرهنگ و بسیجی و سپاهی و ارتشی و مدافع حرم و یکی هم همین شهید حی و زنده یعنی حاج قاسم سلیمانی، چشم طمع دشمن به خاک مقدس ایران عزیز را کور کرده، آیا رواست در یک بی‌خردی، این بار به جای خاک، گرای انبار مهمات وطن را به دشمن دهی؟! اگر خاک مقدس است ـ که هست ـ عقل نخبه ایرانی از خاک هم مقدس‌تر است. و اگر خاک هرگز نباید به قدوم ننگین دشمن آلوده شود ـ که نباید شود- به طریق اولی، نشاندن اندیشمند ایرانی در میز بازجویی اجنبی حرام اندر حرام است. ما فقط مدافع حرم عقیله بنی‌هاشم نیستیم، بلکه پاسدار حریم عقل سرخ دانشمندان خود نیز هستیم و این یکی را دقیقا از جانب جمهوری عزیز اسلامی عرض می‌کنیم که هرگز اجازه نمی‌دهیم حرمت این حریم خردورز و علم‌اندیش، ذره‌ای مخدوش شود.

نوبت پاراگراف دیگری است. برایم سوالی پیش آمده مدت‌ها؛ چرا کدخدایی که دیگر نیست، وقتی می‌خواهد ناظر بر سردار سلیمانی سخن بگوید، همچین با احترام از ایران و ایرانی حرف می‌زند که تو گویی با شیربچه‌های حیدر کرار و بسیجیان اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه‌السلام طرف است اما همین که ناظر بر مذاکرات سخن می‌گوید، کأنه می‌شود دیو درنده؟! آنی تهدید می‌کند، آنی تحقیر می‌کند، آنی فحش می‌دهد و آنی گزینه نظامی را روی همین میز مذاکره به رخ می‌کشد؟! آیا این حق برایم محفوظ نیست که از بعضی‌ها بپرسم دقیقا در این مذاکرات، چه به دشمن می‌گویید و چه از دشمن می‌شنوید که اجنبی، هر دور از مذاکرات، وحشی‌تر از دور قبل در شیپور جنگ می‌دمد؟! اینگونه می‌خواستید «سفره صلح» را پهن کنید؟! با قلقلک دادن گلوله‌های دشمن، صلحی پا‌برجا نمی‌ماند! جنابعالی خیلی اگر دنبال امن و امان و امنیت و آرامش و صلحی، این همه به دشمن اذن نده تا ولو در حد حرف، سخن از بازدید مراکز نظامی وطن براند! اینکه دیگر فهمش، خیلی هم حالا عقل نمی‌خواهد، یک جو فقط عقل می‌خواهد! یک جو!

در هفتمین پاراگراف، سوال این است؛ مذاکرات اخیر بویژه در این بازه زمانی یک‌ساله، دقیقا چهره ملت ایران را نزد کدام دولت‌ها موجه کرده؟! دولت آمریکا؟! شخص اوباما؟! شخص جان‌کری؟! یا شاید هم منظور خانم وندی‌شرمن است؟! خودتان هم می‌دانید که منظورتان از «دولت‌ها»یی که می‌گفتید مشخصا «دولت کدخدا» بوده و بس! او که هر روز دارد به تو بد و بیراه می‌گوید! این مذاکرات، آن‌هم زیر سایه تهدید و تحقیر، آسیب به حیثیت گرانقدر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نزد ملل آزاده دنیا نزند، الباقی افاضاتی که می‌فرمایید پیشکش!

هشتمین پاراگراف را می‌خواهم اعتراف کنم که ما اهل آرمان و عقیده هستیم اما با این همه، شما را توصیه می‌کنیم به عقل. ما اهل شهید و شهادت هستیم اما با این همه، می‌خواهم شما را توصیه کنم باز هم به عقل. ما اهل سوم خرداد هستیم و آن روز که شما داشتید آزادسازی خرمشهر را جشن می‌گرفتید، حدود 20 روزی از شهادت پدران ما در 10 اردیبهشت 61 گذشته بود اما با این همه، می‌خواهم شما را توصیه کنم باز هم به عقل. محل دعوای ما با شما، نه اصول است و نه مقدسات که اساسا آدم اصیل، مذاکره نمی‌کند که مذاکره کرده باشد، بلکه مذاکره می‌کند برای مثلا لغو تحریم، خلاصه که هدفی! عقل، عقل، عقل... این است همه توصیه ما به شما. عقل می‌گوید؛ به جای جیب، استعانت از زانوی ملت خود بگیر! عقل می‌گوید؛ تحریم را توافق منتج از مذاکره –آن هم مذاکره با این سبک و سیاق!- هرگز لغو نمی‌کند، بلکه باید نگاه به درون داشته باشی! و آن هم، نه به یارانه جیب ملتت که به عرق جبین مردمت! عقل می‌گوید «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، نه کدخدا! آخر یکجوری برای ما از سران روسیاه کاخ سفید سخن می‌گویید کأنه ما با یک «سفینه نجات» طرفیم که از فرط ادب و هوش، در دوگانه گلوله سعودی و کودک یمنی، طرف عروسک یمن را گرفته!

***

لیالی مبارکی است. عشق است تقدیر تقویم، آنجا که سقای آب و ادب، حسین علیه‌السلام را حتی در صفحات سررسید هم تنها نمی‌گذارد. تا عاشورا ساعت‌ها مانده بود که شمر، امان‌نامه خود را به علمدار کربلا نشان داد! آهای کسانی که فکر می‌کنید کربلا درس مذاکره است، مذاکره را از «عباس بن علی» بیاموزید! آنجا، آن‌روز، آن‌شب، دشمن واقعا امان‌نامه نشان علمدار کربلا داد اما قمر منیر بنی‌هاشم، دست از دامان سیدالشهدا بردارد که مثلا چه کند با آن امان‌نامه لعنتی؟! آهای کسانی که فکر می‌کنید کربلا درس مذاکره است، لطفا اجازه دهید شمر زمانه، امان‌نامه‌اش را رو کند، بعد! اینکه هر روز دارد به شما ناسزا می‌گوید، بی‌هیچ امان‌نامه‌ای! با این حساب، آیا زود نیست «مودب و باهوش» خواندن شمر زمانه؟! آهای کسانی که فکر می‌کنید کربلا درس مذاکره است، کدخدا به شما امان‌نامه نشان نخواهد داد! پس ان‌شاءالله... لابد «فی امان‌الله»! 

***************************************

روزنامه شرق**

باز هم «بنزین»/سیدحمید حسینی*

یکسان‌سازی قریب‌الوقوع نرخ بنزین سهمیه‌ای و آزاد از چند منظر قابل بررسی است. سال گذشته دولت با افزایش قیمت بنزین سهمیه‌ای به ٧٠٠ تومان و آزاد به ١٠٠٠ تومان و افزایش ١٦ درصدی بهای گازوئیل، بخشی از کسری منابع هدفمندی یارانه‌ها را که بیش از ١٢هزار میلیارد تومان بود، جبران کرد. در هنگام بررسی لایحه بودجه سال جاری نیز صحبت از افزون بر شش هزار میلیارد تومان کسری بودجه هدفمندی به میان آمد که دو راه بیشتر برای آن وجود ندارد؛ یا با حذف یارانه متعلق به قشرهای متوسط به بالا، این کسری تأمین شود یا دولت، قیمت حامل‌های انرژی را افزایش دهد. همچنین در قانون برنامه پنجم توسعه که در سال آخر آن هستیم، مقرر شد تا پایان برنامه، بهای فراورده‌های نفتی در کشور به ٩٠ درصد «فوب خلیج فارس» برسد، بنابراین از نظر قانونی دولت در جهت برنامه پنجم و برنامه آزاد‌سازی قیمت انرژی حرکت کرده است. در حال حاضر که بهای نفت خام کاهش یافته است، هزینه تولید هر لیتر بنزین حدود ٦٠ سنت، یعنی معادل هزارو ٨٠٠ تومان است که فاصله قابل ‌توجهی با قیمت‌های نرخ سهمیه‌ای و آزاد فعلی دارد. یارانه داده‌شده به بنزین، از یک‌سو به مصرف بی‌رویه دامن می‌زند و از سوی دیگر، قاچاق را افزایش می‌دهد. با نزدیک‌شدن به فصل تابستان، برخی پالایشگاه‌های کشور به سمت تعمیرات اساسی می‌روند و ممکن است حدود دو ماه تعطیل باشند. فشارهای منطقه‌ای و ماجرای یمن، تأمین و خرید بنزین را برای دولت دشوار و حجم یارانه‌ها و مسائل دیگر، شرایط را با گذشته متفاوت کرده است. اجرای بخشی از فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها در سال گذشته نشان داد با توجه به شرایط رکودی اقتصاد، آثار تورم‌زا بر آن مترتب نیست و تورم در حدود ٥/١٤ درصد تثبیت شد. ممکن است تک‌نرخی‌شدن بنزین، مغایر با عدالت دانسته شود. البته دولت گذشته که داعیه عدالت‌محوری داشت، آثار مشخصی بر اقتصاد برجای گذاشت، اما دولت فعلی اعلام کرده به ‌جای شعار، در پی کار کارشناسی و علمی است. حدود ٢٥ میلیون لیتر از مصرف روزانه، به بنزین آزاد اختصاص دارد و این رقم قابل توجهی است. دولت می‌تواند با افزایش قیمت بنزین آزاد، به تأمین منابعی که نیاز دارد، بپردازد. درواقع اگر دولت نتواند نقدینگی‌ای را که یارانه نیاز دارد،‌ تأمین کند ناچار به برداشت از بودجه عمرانی است. نقش بودجه‌های عمرانی دولت در رونق اقتصادی هم که نیازی به یادآوری‌ندارد.

 

به‌هرحال کاهش ٥٠ درصدی بهای نفت خام، محدودیت‌های ناشی از تحریم و مسائل منطقه‌ای در کنار مصرف بالای حامل‌های انرژی در کشور و تأمین منابع یارانه‌های نقدی، سبب شده وزارت نفت از چند جهت تحت فشار قرار بگیرد. اگر دولت نگاه کلان‌تری به عرصه اقتصاد داشته باشد، نفت ٤٥ دلاری فرصت خوبی برای آزادسازی قیمت بنزین است. بر این اساس، قیمت یک لیتر بنزین حدود هزارو ٣٠٠ تومان خواهد بود. بنزین نسبت به مسکن، نان و کالاهای اساسی‌ای که نیاز مردم است، اهمیت کمتری دارد. اصرار بر قیمت‌گذاری از سوی دولت، ادامه اشتباهات گذشته است. به نظر می‌رسد امروز هم اگر اجبار محدودیت‌ها نبود، دولت به سمت واقعی‌ترشدن بهای بنزین حرکت نمی‌کرد. اگر دولت از نرخ‌گذاری برای بنزین و خوراک پتروشیمی‌ها- که هر سال سبب بحث‌ها و ایجاد جو روانی در جامعه می‌شود- دست بردارد، آن‌گاه می‌توان با بین‌المللی‌کردن قیمت بنزین، به سمت اصلاحات ساختاری اقتصادی در این حوزه حرکت کرد. همیاری مردم سبب خواهد شد دولت با کسب منابع لازم از این بخش و هم‌زمان حذف یارانه افراد غیرنیازمند، به سوی تحقق عدالت اجتماعی و کمک به حدود ١٥ میلیون جمعیت نیازمندِ حمایت، گام بردارد.

**************************************

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات