* نظرتان درباره حضورپررنگ زنان در مجلس چیست و اصلاحطلبان باید در میدان دادن به زنان پیشرو باشند. پیشبینیهای لازم برای حضور زنان از مناطق کوچکتر صورت گرفته است؟
** ما در قدم نخست دنبال سهم بودیم. سهم ۲۵ درصدی را پیشنهاد کردیم و خواستار این بودیم که حداقل در انتخابات فعلی محقق شود. طرح را برای مجمع تشخیص مصلحت هم فرستادیم. آنجا هم به این نتیجه رسیدند که این طرح درست است و در نتیجه طرح با موافقان فراوانی مواجه شد. حتی شخص آیتا... هاشمی موافقت خود را اعلام کرده بود اما در نهایت بنا به مسائلی طرح ارائه نشد.زنان مسلما در این دوره باید پررنگتر ظاهر شوند. تشکلهای سیاسی بیشتری باید از بین خود زنان شکل بگیرد. تشکلهای سیاسی موجود و مشخصا احزاب باید سهمیه زنان را در دوران خودشان به رسمیت بشناسند. یعنی اگر قرار است که لیستی ارائه شود، سهمیه زنان در آن لیست رعایت شود.
اگر در حال حاضر قانونی اعمال نشده، تنها راه همین است که خود احزاب در لیستها مقید به سهم زنان باشند در کشورهای دیگر بیست الی بیست و پنج درصد سهمیه زنان است. اما در ایران چون سهمیه وجود ندارد باید قانون نانوشتهای احزاب برای خودشان داشته باشند. در لیستهایی که احزاب ارائه میکنند باید زنان از سهم بیشتری برخوردار باشند. این مساله میتواند به افزایش مشارکت عموم جامعه کمک فراوانی کند و زنان اصلاحطلب هم میتوانند حضور پررنگتری داشته باشند.همینطور بخشی از دغدغههای اصلاحطلبها هم میتواند از این طریق رفع شود. به هر حال زنان کمحاشیهترند و این کمک میکند آنها بتوانند جدیتر وارد شوند و در این عرصه حضور داشته باشند. از آن طرف هم شرایط فراهم است.
جزو معیارهای شرکت در انتخابات مدرک تحصیلی فوقلیسانس به بالاست که در جامعه ما زنان حائز این مدرک کم نیستند. البته متاسفانه تجربه زنان در کارهای اجرایی بسیار کم است و یک دغدغه مهم در این حوزه بهشمار میرود. البته این تجربه کم به معنای ناتوانی نیست، بلکه به خاطر برخی بیمهریهایی است که دولتهای مختلف نسبت به زنان روا داشتهاند. از اینرو فاکتور تجربه و تخصص را زنان ما کم دارند. ولی فکر میکنم زنان میتوانند نقش پررنگی در انتخابات آینده داشته باشند. از ۲۸۰ نفری که در مجلس حضور دارند باید ۳۰ نفر از زنان حضور داشته باشند.
* آیا فعالیت برنامهریزی شدهای از سوی بانوان اصلاح طلب انجام شده است؟
** ما هماکنون درحال شناسایی زنان مستعد و علاقهمند هستیم و سفرهای استانی ما به صورت مرتب انجام میشود. کارگاههای آموزشیمان برگزار میشود و از این طریق آنها را ترغیب میکنیم که در عرصه انتخابات وارد شوند. حمایتهای جمعی در حوزه تبلیغات و هزینههای دیگر نیز درحال برنامهریزی است.
* حضور اصلاحطلبان و آرایش سیاسیشان را چطور ارزیابی میکنید؟ حالا که امیدها برای حضور هر چه بیشتر اصلاحطلبان در مجلس بیشتر شده، باز هم برخی از این جریان، ساز ناکوک میزنند؟
** هدف اصلی اصلاحطلبها اجرای یک انتخابات پرشور است. در حقیقت این سرفصل آغاز ورود به انتخابات اصلاحطلبان بهشمار میرود. البته از نظر ما تحقق این مساله نسبت مستقیمی با منافع کشور، منافع حزبی و گروهی دارد. نگاه اصلاحطلبی به منافع کلی جامعه فراتر از نگاه به منافع حزبی و گروهی است. از اینرو قصد دارند کسانی به مجلس راه پیدا کنند که هم مدافع ارزشهای کشور باشند و هم متخصص و هم علاقهمند به پیشرفت و توسعه و آبادانی. این خط مشی اصلاحطلبی در زمینه ورود به انتخابات مجلس است. نفرات متعهد و درعین حال متخصص و علاقهمند به پیشرفت کشور که با تحقق این مهم منافع حزبی نیز پوشش داده خواهد شد. از نظر ما مجلسی قدرتمند و به نفع کشور خواهد بود که به وظایف خودش به خوبی عمل کند و خود را موظف بداند که همه اقشار جامعه را نمایندگی کند.
به عبارتی مجلس نباید فقط و فقط به فکر کسانی باشد که از آنها رای گرفته است، بلکه باید نماینده همه اعضای جامعه حتی کسانی باشد که به آنها رای ندادهاند. این نگاه میتواند مجلس قدرتمندی سامان دهد که منافع کشور را بهخوبی تامین کند. نکته مهمی درباره نگاه کلی اصلاحطلبی به انتخابات وجود دارد که نباید فراموش شود. اصلاحطلبان انتخابات را معبری برای رسیدن به دموکراسی میدانند. اگر ما واقعا میخواهیم در این عرصه موفق باشیم لاجرم باید این مسیر و این معبر را پشت سر بگذاریم. چرا که از این راه میشود نشان داد که کار حزبی و تحزب میتواند ابزاری برای نیل به دموکراسی باشد، به این معنا که تحزب راهی برای حرکت در مسیر دموکراسی است.
البته دیدگاه ما این نیست که دموکراسی میتواند همه آمال و آرزوهای یک جامعه آرمانی را نمایندگی کند و تاکید میکنم ماچنین اعتقادی نداریم. ولی تصور میکنیم در شرایط فعلی، بهترین ابزار دموکراسی است، هرچند همه ابزارها نیست. البته که در آینده میتوانیم ابزارهایی طراحی کنیم که دموکراسی را تکامل بخشد و ما را برای رسیدن به یک جامعه آرمانی یاری کند. از طرفی باید دقت کرد که وقتی از جامعه آرمانی صحبت میکنیم یک جامعه رویایی و دور از دسترس و تخیلی مد نظرمان نیست، بلکه جامعه آرمانی در ادبیات اصلاحطلبی به معنای جامعه رو به تکامل و رشد است.
* فکر میکنید حزب اتحاد ملت که بهتازگی مجوز خود را دریافت کرده است، میتواند بهعنوان یک حزب فراگیر جریان اصلاحطلبی را پوشش دهد؟
** احزاب تازهتاسیس مسلما از جایگاه محکمی برخوردار نخواهند بود. هر چند هر حزبی که تاسیس میشود تمرینی برای رسیدن به یک حزب قدرتمند به شمار میرود. از اینرو قضاوت درباره حزب اتحاد ملت بسیار زود است، پس باید منتظر ماند که در آینده این حزب چه جایگاهی برای خود کسب میکند. اینکه آیا میتواند طیف وسیعی از جامعه را مدیریت کند یا خیر؟ ما معتقدیم این حزب هم مثل بقیه احزاب است. اگر بتواند با جامعه تعامل بیشتری داشته باشد، مسلما تاثیر گذار خواهد بود . بسیاری از احزابی که تاسیس شدهاند به دلیل نحوه و میزان تعامل خود با جامعه، کمرنگ، محو و کلا حذف شدهاند. حزب اتحاد ملت هم با تجربه گرفتن از گذشته اگر بتواند عملکرد سنجیدهای داشته باشد، سرفصلها و ایدههای اصلاحطلبی را حفظ کند، میتواند آینده خوبی داشته باشد. اما این که جایگزین حزب دیگری بشود، اینگونه نیست. اصلاحطلبان در مقابل این حزب مانند دیگر احزاب هم پیشداوری ندارند و منتظر میمانند تا عملکرد آن را ببینند و بعد قضاوت کنند.
* این شائبه هنوز هم از سوی برخی از تندروها مطرح میشود که اصلاحطلبان به خاطر اینکه یقین داشتند سبد رایشان خالی است، سراغ روحانی رفتند تا از این مسیر برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند. نظر شما چیست؟
** این یک اتهام بزرگ است. ارزیابی من این است که ملت ایران آقای روحانی را جدای از اصلاحطلبی نمی دانسته و نمیدانند. چرا که من باور دارم اکثریت جامعه ما اصلاحطلب است. نباید گستره و شعاع اصلاحطلبی را کوتاه کرد. همان طوری که امروز اصولگرایان در پی تعریفی از خود هستند که بتواند اقشار مختلف را دربر گیرد. این در حالی است که گفتمان اصلاحطلبی ذاتا فراختر است. در انتخابات ریاستجمهوری هم این گفتمان اصلاحطلبی بود که موفق شد. این گزاره که اصلاحطلبان به خاطر کمبود رای سراغ آقای روحانی رفتند یک اتهام است. چون من فکر میکنم اصلاحطلبان با تجربهای که از گذشته داشتند، متوجه این موضوع بودند که انسجام و وحدت رویه میتواند آنها را به پیروزی برساند. البته انسجام و وحدت یکی از باورهای اصلاحطلبی بوده است که در دوره پیشین انتخابات ریاستجمهوری با دقت و صحت عملیاتی شد.
در انتخابات ریاست جمهوری اتحاد رویه نخبگان سیاسی اصلاحطلب به اتحاد و انسجام آنها با ملت انجامیده و نتیجه قابل توجه به دست آمد. بنابراین این اتهام پذیرفته نیست. از طرفی هم ادبیات و هم مانیفست آقای روحانی هم ادبیات و مانیفست اصلاحطلبی بود. حتی برخی از تعابیری که آقای روحانی به کار میبرند، پررنگتر از تعابیری است که اصلاحطلبان امروز میتوانند به کار گیرند. اصلاحطلبان شاید نتوانند برخی از سخنان آقای روحانی را به کار ببرند. آقای روحانی از جامعه اصلاحطلبی به دور نیست، هر چند با شعار اعتدال و میانه روی آمده اند. خود آقای روحانی هم میداند که آرای خود را مرهون جریان اصلاحطلبی است. اگر اصلاحطلبان به یاری روحانی نمیرفتند حداقل این بود که انتخابات به دور دوم میکشید و با اجماع کلی که به وجود آمد، اصلاحطلبان توانستند از این اتفاق جلوگیری کنند. بنابراین اصلاحطلبان سهم بزرگی در انتخاب آقای روحانی داشتند.
* ولی طیف مقابل این دیدگاه معتقد است که به خاطر فاصلهای که میان اصلاحطلبان با روحانی وجود داشته، امروز خصوصا در برخی مطالبههای اجتماعی و مدنی اصلاحطلبان گامهای موثری برنمیدارند.
** ما نمیتوانیم واقعیتهای جامعه را نادیده بگیریم. اولویت امروز این است که ما بتوانیم ادبیات مان را در جامعه منتشر کنیم و همه طیفها را با خود همسو کرده یا حداقل مخالفت آنها را کاهش دهیم. برخی از گرههای فکری که در میان مردم وجود دارد باید باز شوند. در اوایل انقلاب میشد با مشارکت زنان مخالفت میشد اما بعد از انقلاب اصلاحاتی در این دیدگاه ایجاد شد دلیل چنین تغییر رویهای اقتضای جامعه بود و شرایط زمان اقتضا میکرد که سهم زنان پررنگتر شود. از اینرو به نظر میرسد آقای روحانی هم میخواهند جامعه را نسبت به گفتمان اصلاحطلبی دعوت به اندیشیدن کند. همین بحثی که اخیرا درباره پلیس مطرح کردند ناظر به این موضوع است. اینکه پلیس موظف به اجرای اسلام نبوده و باید قانون را به اجرا درآورد، عین متن قانون اساسی و نگاه مدیریتی جامعه است.
حرف رئیسجمهور بسیار ارزشمند است چراکه قانون ما در واقع منبعث از اسلام و برگفته از شرع است. اما این دلیل نمیشود که فقه پویا به دست پلیس باشد. پلیس مجری است و مراجع تعیینکننده نظر اسلام، مراجع هستند که میتوانند با در نظر گرفتن شرایط احکام اسلامی را منتشر کنند و بعد آن احکام مسیر خود میباید طی کنند تا به دست پلیس رسیده و به اجرا درآید. هر چند به نظر میرسد که آقای روحانی در همین مقدار مصلحتهای عمومی جامعه را مقدم میداند. البته شاید برخی تردیدها به خاطر برچسبهایی است که به ایشان از سوی افراد مختلف زده میشود، صورت میگیرد.
البته عملکرد کنونی آقای روحانی متوجه یک نقد مهم است. ایشان همه تغییرات و تحولاتی را که جامعه طالب آنهاست را به فاز اول سیاست خارجی و مساله هستهای منوط و مشروط کرده است. در حالی که زمان کوتاه است و فرصت اندک. حالا دیگر نزدیک دو سال از ریاستجمهوری ایشان میگذرد و حیف است که آقای روحانی این فرصت را از دست بدهد. از طرفی اصولگرایان تندرو ساکت نیستند و مشغول فعالیت خودشان هستند و میخواهند جامعه را چنان که میخواهند شکل دهند. آقای روحانی باید به این مسائل با دقت بیشتری اندیشیده و مواضع محکمتری اتخاذ کنند.
* اگر دولت به همین منوال پیش رود طرفداران جوان، خصوصا جوانان دانشجو که کم هم نیستند را از دست نمیدهد؟ این مساله در انتخابات مجلس میتواند تاثیرگذار باشد. بالاخره تکیه گاه اصلی اصلاحطلبان بدنه جوان جامعه است.
** البته من از ناحیه جوانان یک نگرانی خاصی دارم. خصوصا درباره کسانی که مدعی روشنفکریاند که از مواضع سیاسی خود عدول کردهاند. البته این حرفم به این معنا نیست که مواضع سیاسی شان تغییر کرده است بلکه منظورم این است که حساسیت خود را نسبت به سیاست از دست دادهاند. جوانان ما دایره فکر و عملشان خیلی سیاسی نیست. بیتفاوتی سیاسی بروز و ظهور پیدا کرده است. خواستهها و مطالباتشان سیاسی نیست. به جای سیاست و مطالبههای سیاسی، صرفا خواستههای اجتماعی و فرهنگی دارند. سیاست در نظر جوانان کمرنگ شده که این میتواند مسالهساز باشد.
* وقتی جوان با حضور در سیاست با موانعی روبهرو میشود، چه توقع و انتظاری میتوان داشت؟
** من همه اینها را قبول دارم. ولی کسی که عزم کرده به قلهای برسد از خار راه نمیهراسد.
* رفتارهای پوپولیستی مانع از حضور واقعی و پررنگ جوانان در عرصه سیاست شد.
** شاید خواسته دولتهای نهم و دهم این بود که عرصه سیاست جولانگاه جوانان نباشد. بنابراین صرفا مسائل اجتماعی و فردی ترویج داده میشد تا جوان دنبال سیاست نباشد. اما ما هم بالاخره یک روز جوان بودیم. آرمانی داشتیم. فکر میکردیم آن آرمان مهمتر از زندگی شخصیمان است. بنابراین وارد عرصه سیاست میشدیم. سختی را هم بر خودمان میخریدیم. نمیشود از جوانان گله کرد، من هم گلایهای ندارم. اما سوالم این است که چرا جوانان این چنین شده اید؟ تصور من این است که دنیای ارتباطات و شقوق مختلف مسائل اجتماعی گسترده شده و در این میان جوانان شما هم دنبال همان دنیای مجازی و مسائل اجتماعی میروید و نیازی به سیاست احساس نمی کنید. این دنیاها مطالبات شما را شخصی کرده است. تا حدی حق با شماست. اما برای کسی که آرمان خواه باشد، نمی شود گفت این قبیل مسائل برای دوری از آرمانش کافی است.
* شما از جایگاه یک جوان به مساله نگاه نمیکنید. شاید حضور در عرصه سیاست برای جوانان منطبق بر معادلات دوره شما نباشد.در سالهای گذشته بهرغم همه شعارها درباره تامین زندگی جوانان گامهای عملی ملموسی برداشته نشد.
** من قبول دارم اما نه صددرصد. گذشتگان همه این سختیها را متحمل شدند ولی چون آرمان بالا داشتند با همه مشکلات کنار میآمدند. در زمان ما مهم این بود که جوان در دایره علمی به خواستهها و آرمانهایش برسد. شما زندگی علما و یا دانشمندان را ببینید. دود چراغ خوردند و عالم شدند. دانشجوی امروز ما مطالبات و خواستهاش مرزی محدود شده ندارد، هر چیزی که برایش فراهم شود بیشتر میخواهد. البته پیش رویشان برخی ناملایمات و نابرابریها را میبینند و هر جوانی طبعا میگوید چرا فلانی داشته باشد و من نداشته باشم. چرا دیگری برخوردار باشد و من برخوردار نباشم. عرض من بیشتر روی این است که حوزه سیاست را رها کردند و این نگرانی جدی برای آینده است. وقتی کشورهای دیگر را بررسی میکنیم متوجه میشویم که اکثر افرادی که در انتخابات شرکت میکنند یا در مناسبات سیاسی وارد میشوند، همه جوان هستند. البته که تا جامعه ما به وضعیت ایدهآل برسد باید گامهای موثرتری برداشته شود برخی ناملایمات و نابرابریها رسیدن به این وضعیت زمانبر است ولی باید تلاشمان را صرف کنیم. باید جوانان گروههایی ایجاد کنند و تعاملهایی داشته باشند. بحث و جدلی داشته باشند و از بین خودشان عدهای را سوق بدهند که وارد سیاست شوند. این چنین بیتفاوتی جوانان نتیجهاش میشود این که میانگین سن کابینه آقای روحانی بالای 66 سال برود.
* برگردیم به بحث خودمان درباره آرایش سیاسی اصلاحطلبان. چند درصد کرسیها به اصلاحطلبان میتواند تعلق بگیرد؟
** فکر میکنم بخشی به تائید صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلب بازمیگردد. اگر اصلاحطلبان از مواضع خود عدول کنند، بدان معنا که مثلا با اصولگرایان توافقی ترتیب دهند به هیچ وجه نه به نفع جامعه و نه به نفع اصلاحطلبی است. اگر قرار باشد برای رسیدن به قدرت و رفتن به مجلس اصلاحطلبان با اصولگرایان همراه شوند فکر نمیکنم موفقیت چشمگیری به دست بیاورند. جامعه از این نوع رفتارها خیلی راضی نخواهد شد. جامعه میخواهد مسئولین بسیار شفاف و صریح مواضع خودشان را داشته باشند و ابراز کنند و با شفافیت مواضع هم به مجلس راه پیدا کنند.
اصلاحطلبی و گفتمان اصلاحات امروز موفقترین گفتمان و مقبول ترین است. دلیل مستند این بحث این است که اصولگرایان نیز امروز بیشترین تعابیری را که به کار میبرند از ادبیات اصلاحطلبی وام گرفته اند. این نشان میدهد که رویکرد مردم رویکرد اصلاحطلبی است. برخی اصولگرایان به خاطر همین برای جلب آرای مردم از ادبیات اصلاحطلبی بهره میگیرند. بنابراین اصلاحطلبان قرار نیست که غیرشفاف باشند و از روشهایی استفاده کنند که بیشتر آمال و منافع حزبی است و نه واقعیتهای جامعه و منافع ملت.