پایگاه بصیرت، این بار اول نیست که کشور یمن مورد حمله و تجاوز همسایه شمالی خود قرار گرفته است، سعودیها قبلاً نیز بارها به اَشکال مختلف این سرزمین را مورد تعدی قرار دادهاند، از جمله در سال 1934 میلادی که عربستان موفق شد با سوءاستفاده از وضعیت نسبتاً آشفته حاکم بر یمن، سه استان واقع در شمال شرق یمن یعنی نجران، جیزان و عسیر در نزدیکیهای تنگه بابالمندب را از خاک یمن جدا کرده و به خاک خود ضمیمه کند، در سال 2010 و هماکنون درسال 2015 نیز نظر سوء عربستان نسبت به این کشور آشکار شده است.
در همین مدت آلسعود چندینبار نیز حکام دیکتاتور یمن را در کشتار شیعیان این کشور همراهی کرده است، سالها پیش نیز وهابیهای عربستان طی چند مرحله، با لشکرکشی به شهرهای نجف و کربلا در عراق، هزاران مرد و زن و کودک بیگناه را قتلعام کردهاند، اصولاٌ بلندپروازی و جاهطلبیهای آلسعود محدود به مرزهای یمن نمیشود، بلکه از دیرباز، مرز و سرزمین همه کشورهای عربی موجود در شبهجزیره عربستان به نوعی مورد طمع سعودیها قرار داشته است، بهگونهای که تاکنون تقریباً هیچیک از پیمانها و قراردادهای منعقده بین این کشور با همسایگانش بر سر منازعات مرزی به نتیجه قطعی نرسیده است.
در واقع این وضعیت را باید حاصل پولهای بادآورده نفتی و تقسیم آن با سردمداران نظام سلطه و سرمایه و مشارکت آنها در چپاول منابع مسلمین دانست، مشارکتی که حمایت همهجانبه استکبار از این رژیم را درپی داشته و سیل انواع تسلیحات نظامی را به این کشور سرازیر کرده است و حکام عربستان با اتکاء به همین حمایتها و تسلیحات است که فکر میکنند میتوانند و حق دارند، داعیه رهبری جهان عرب و به زعم خود حتی جهان اسلام را داشته و هر ظلم و جنایتی را مرتکب شوند، اما به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی(دامت برکاته) گویا فراموش کردهاند، وقتی به اصطلاح مدعی دومین ارتش قدرتمند دنیا با همه تسلیحات و تجهیزات خود نتوانست در برابر اراده آهنین ملت قهرمان و مقاوم لبنان و یا فلسطین در یک منطقه بسیار کوچک و کاملاً تحت محاصره کاری از پیش ببرد، ارتش ناکارآمد و استیجاری عربستان نیز هرگز در این جنگ موفقیتی کسب نخواهد کرد.
از آنجا که این جنگ بهتدریج مشروعیت کاذب خود را از دست داده، لذا همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند؛ تداوم این رویکرد یک خطای استراتژیک دیگر از سوی عربستان به شمار میرود و با توجه به شرایط مورد اشاره در هر حال به شکست آنها منجر خواهد شد، از همینرو سعودیها تنها چند گزینه محدود پیش رو دارند، یا تلاش خواهند کرد با میانجیگری کشور یا کشورهای ثالث، حتیالمقدور آبرومندانه از این باتلاق خارج شوند، یا برای کسب اهداف نامشروع خود ناجوانمردانه به تشدید جنگهای داخلی و مسلمانکشی در یمن مبادرت خواهند نمود و یا کوشش خواهند کرد تا با تداوم این آتشافروزی و تبدیل یمن به یک سرزمین بهاصطلاح سوخته، عقده ناکامیها، حقارتها و جاهطلبیهای خود را نسبت به مردم بیدفاع یمن خالی نمایند.
از آنجا که نزد افکار عمومی جهان؛ اولاً انقلاب نوپای یمن نمیتوانست برای عربستان تهدید به حساب آید و ثانیاً این نبرد در شرایط کاملاً نابرابر و ناجوانمردانه به مردم یمن تحمیل شده و ثالثاً دستاورد مشخصی را برای عربستان در پی نداشته است، لذا در هر حالت شکست متجاوز تلقی خواهد شد و پیامدهای منفی فراوانی را برای آل سعود در پی خواهد داشت، اما بدیهی است که انتخاب گزینهای مشابه دو گزینه آخر میتواند با عواقب ناخوشایندتری برای حکام عربستان مواجه باشد، نتایجی که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1.1. رتش این کشور علی رغم در اختیار داشتن انبوه تسلیحات نسبتاً مدرن، بدون کمک مستشاران خارجی و نیروهای استیجاری قادر به استفاده مطلوب از تجهیزات خود در یک جنگ فرسایشی و درازمدت نیست
1.2. نیروهای عربستانی فاقد انگیزه، تجربه، شجاعت و سایر شرایط لازم برای یک جنگ تمام عیار در زمین و هوا و دریا هستند.
1.3. حضور قبائل متعدد مخالف آلسعود در مناطق بیابانیِ گسترده در نقاط مختلف از جمله شمال یمن و اشراف و تسلط انصارالله به مرزهای شمال شرق یمن و نیز پیشبینی و حضور ارتش یمن و انصارالله در سایر مرزها از جمله سواحل جنوبی یمن، راه این کشور برای ورود به خاک این کشور را کاملاً مسدود ساخته است.
1.4. ارتش تقریباً کلاسیک عربستان در برابر جنگهای چریکی و نامنظم بهشدت آسیبپذیر است.
1.5. کارشناسان نظامی معتقدند، یمن از نظر موقعیت جغرافیایی و امکان بهرهگیری از نیروی زمینی و دریایی نسبت به عربستان در موقعیت کاملاً برتری ساز قرار دارد.
2. این جنگ علاوه بر هزینههای سنگین ناشی از بکارگیری نیروهای اجارهای و استفاده از تجهیزات و مهمات گرانقیمت، میتواند باعث تحمیل خسارتهای جبرانناپذیر حاصل از گسترش احتمالی دامنه جنگ به پایگاههای نظامی، پالایشگاهها، پایانههای نفتی، بنادر و سایر تأسیسات شهری و زیربنایی عربستان گردیده و ضربات سنگینی را به اقتصاد وابسته این کشور وارد نموده و بیشک آثار آن نارضایتیهای عمومی در داخل این کشور را تشدید خواهد نمود.
3.بیشک گسترش این جنگ، جریان عبور انرژی در منطقه را با مشکل مواجه ساخته و بازار بینالمللی نفت را نیز متأثر نتایج خود خواهد ساخت و در نتیجه به بحران اقتصادی کشورهای غربی دامن خواهد زد و روند ورشکستگی کامل آنها را تسریع خواهد نمود.
4.این جنگ وحشیانه و ظالمانه میتواند به افشای بیشازپیش ماهیت استکباری و غیرانسانی آلسعود و نیز اثبات سرسپردگی و همراهی این کشور با دشمنان قسم خورده اسلام و بشریت منجر و کینه و نفرت نسبت به آلسعود در ممالک اسلامی(اعم از سنی و شیعه) و سایر کشورهای جهان را مضاعف نموده و در نتیجه انزوای کامل این رژیم را در پی داشته باشد و شرایط برای محاکمه حکام جدید آلسعود به عنوان جنایتکار جنگی را فراهم و امکان سقوط آنها را تسریع نماید.
5.با توجه به نتایج قابل پیشبینی در مورد نتیجه ناموفق این جنگ، نه تنها این تجاوز انسجامِ مطلوبِ موردنظر عربستان در داخل و خارج این کشور را در پی نخواهد نداشت، بلکه ناکارآمدی و بیکفایتی حُکام جدید را اثبات و باعث تشدید اختلافنظر بین شاهزادگان سعودی گردیده و امکان بروز و گسترش جنگهای داخلی در این کشور را امکانپذیر میسازد و بالعکس وحدت و انسجام مردم و قبائل مختلف یمن بر ضد آلسعود را دوچندان ساخته و اجماع افکار عمومی جهان علیه رفتارهای غیر منطقی حکام عربستان را نیز تقویت خواهد کرد.
6. با توجه به تلاش گسترده آلسعود برای تجهیز، تسلیح و استفاده ابزاری از گروههای تکفیری در این جنگ و با توجه به اینکه جنگ با یمن از هماکنون محکوم به شکست میباشد، لذا تداوم این وضعیت میتواند، پس از پایان منازعه، زمینههای نفوذ گروههای تروریستی از جمله؛ داعش به خاک عربستان را تسهیل و به تحقق افکار بلندپروازانه این گروههای مرتجع و جنایتکار برای تسلط بر جهان اسلام کمک نماید و لذا قبل از هر کشوری منافع و امکان استمرار حکومت حکام آلسعود را در معرض خطر قرار خواهد داد و پایههای این حکومت را بیش از پیش و به شدت متزلزل خواهد ساخت.
7. عدم همراهی مطلوب و موردنظرِ عربستان از سوی کشورهای فراخوان شده برای ائتلاف نشان داد که شکست حتمی و قطعی عربستان در این نبرد سرانجام به تضعیف جایگاه و موقعیت عربستان خواهد انجامید و در نتیجه نهتنها اندک اعتبار باقیمانده و نقش ادعایی رهبری آلسعود بر جهان عرب و اسلام را بهطور کامل بر باد خواهد داد، بلکه شرایط بعد از جنگ به یک فرصت مناسب برای طرح و پیگیری حقوق از دست رفته همسایگان این کشور بر سر اختلافات و منازعات مرزی تبدیل خواهد شد.
8. این جنگ نهتنها به قربانی شدن عربستان در مصاف با جبهه مقاومت منجر خواهد شد، بلکه شکست قطعی عربستان در این جنگ نیابتی، نقش ژاندارمی عربستان در منطقه را از آنها سلب و شرایط را برای تجزیه این کشور در قالب سناریوهای از پیش طراحی شده توسط نظام سلطه فراهم خواهد ساخت.
9. از آنجا که رسانههای غربی در یک حرکت شیطنت آمیز، این درگیری را جنگ بین ایران و عربستان تعریف کردهاند، لذا بدیهی است که پیامدهای فوق، سبب تغییر توازن استراتژیک در منطقه به نفع نهضت بیداری اسلامی گردیده و موقعیت جبهه مقاومت بهویژه ایران در ایفای نقشهای بینالمللی و سایر فعالیتهای دیپلماسی و نیز مذاکرات هستهای را تقویت و با گسترش همبستگیهای انقلابی، نتیجه متفاوت و معکوسی را برای آلسعود و سایر کشورهای استکباری حامی و همپیمان آن به همراه خواهد داشت.
در هرحال سران و دولتمردان کشورهای اسلامی نباید فراموش کنند که گسترش جنگهای نیابتی، امثال جنگ اخیر عربستان با یمن توطئهای جدید برای ایجاد تفرقه و نابودی اسلام و کشورهای اسلامی به دست خود مسلمانان و با نام اسلام است و نتایج آن چیزی جز خدمت به آمریکا و رژیم اشغالگر قدس و سایر کشورهای سلطهگر نیست.