نویسنده: جعفر تکبیری
«عدم توانایی در تأیید»... این مهمترین کلیدواژه آژانس بینالمللی انرژی اتمی است که سالهاست در گزارشهای خود علیه جمهوری اسلامی ایران به کار میبرد. این نهاد اخیراً نیز در گزارش خود درباره جمهوری اسلامی ایران که در اختیار اعضا قرار گرفته و به رسانهها راه یافته، از همین واژه استفاده کرده است. آژانس در گزارش آخر خود بار دیگر اعلام کرده که هنوز نمیتواند تأیید کند که جمهوری اسلامی تمامی مواد هستهای خود را در عرصه فعالیتهای صلحآمیز مورد استفاده قرار میدهد. در این گزارش تصریح شده گرچه آژانس اتمی به تلاشهای خود برای راستیآزمایی برنامه هستهای ایران ادامه میدهد، اما هنوز در وضعیتی نیست که بتواند درباره نبود مواد و فعالیتهای هستهای اعلام نشده در ایران به جامعه بینالمللی «اطمینان» دهد.
تمامی اینها در حالی است که جمهوری اسلامی پس از امضای توافقنامه ژنو، نه تنها بخش بزرگی از سوخت 20 درصد خود را اکسید یا تبدیل به میلههای سوخت کرده بلکه بخشی از کارخانههای تولید سوخت را نیز برای اثبات حسن نیت خود در روند مذاکرات تعطیل کرده و دسترسیهای ویژهای را به بازرسان این آژانس داده تا به جامعه جهانی اثبات کند که به دنبال فعالیتهای صلحآمیز در عرصه هستهای است.
این موضوع مورد اعتراض جمهوری اسلامی ایران نیز قرار گرفته و نماینده دائم ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، درباره این گزارش گفته «مقایسه این گزارش با گزارشهای قبلی بار دیگر نشان میدهد که آژانس هیچ مطلب جدیدی در رابطه با اجرای پادمان در ایران برای ارائه ندارد و جز تکرار محتویات گزارشهای قبلی که البته اعداد و ارقامش تغییر کرده مطالبش همان موضوعات قبلی هستند.»
چرا تأیید نمیکند؟
حال سؤالی که شاید اذهان بسیاری را به خود درگیر کرده این است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی چرا به رغم این دسترسیهای گسترده هنوز حاضر به اعلام صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران نیست؟ پاسخ به این سؤال را میتوان در دو حوزه مورد بررسی قرار داد.
بخش نخست در این خصوص را میتوان کمک آژانس به کشورهای درگیر مذاکره با ایران ارزیابی کرد. کمکی که طی آن دست گفتوگوکنندههای مقابل ایران را باز میگذارد تا امتیازاتی بیشتر در فرآیند مذاکرات از ایران بگیرند. به ویژه آنکه با مطرح شدن موضوع بازدید از مراکز نظامی کشورمان، آژانس در گزارش اخیر خود بخشی را به ابعاد نظامی احتمالی برنامه هستهای کشورمان اختصاص داده و خواستار پاسخگویی ایران به پرسشهای خود درباره دسترسی به پایگاه نظامی پارچین است. از این رو بیراه نیست که بگوییم آژانس در گزارش آخر خود زمینه اخذ این امتیاز مهم و حیاتی از کشورمان را فراهم آورده است.
موضوع دوم در این خصوص را میتوان درباره بازگذاشتن همیشگی پرونده هستهای ایران به عنوان یک ابزار فشار معرفی کرد. کشورهای غربی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همواره به دنبال بهانهای تازه جهت ایجاد فشار به جمهوری اسلامی بودهاند و در این مسیر از ابزارهای مختلفی استفاده کردهاند. در این مسیر از دیدگاه غربیها کاراترین ابزار، موضوع فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشورمان است و آنها نمیخواهند با انجام توافق و پایان بخشیدن به این پرونده، این ابزار کارا به زعم خود را از دست بدهند. از این رو طبیعی به نظر میرسد که آژانس در گزارشهای خود راه فراری را برای فشارهای آتی باز نگه دارد.
گزارشی که تازه نیست
واقعیت این است که در گزارش آژانس بینالمللی انرژی هستهای هیچ چیز جدید یا سندی که واقعیات مربوط به پرونده هستهای ایران را تغییر دهد، وجود ندارد و این نشان از عدم صلاحیت بعضی از دستاندرکاران تألیف گزارش دارد. مرور گزارش منتشر شده از سوی آمانو نشان میدهد که اکثر موارد موجود در این گزارش توهماتی است که سرویسهای جاسوسی خارجی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی تزریق کردهاند و از درجه اعتبار ساقط است. نمونه بارز این ادعا، تأکید مجدد آژانس بر موضوع پارچین است که به رغم دو بار بازدید گذشته از این منطقه نتوانستند، سند یا مدرکی دال بر فعالیتهای غیرمجاز کشورمان در این نقطه به دست بیاورند.
ایران نگران نشت اطلاعات از آژانس
در این میان سؤال دیگری که مطرح است، آن است که چرا ایران یکبار دیگر حق دسترسی به سایت پارچین را به آژانس نمیدهد تا این پرونده برای همیشه بسته شود؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که هم اکنون هیچ تضمینی در این باره وجود ندارد که آژانس پس از بازدید از پارچین این پرونده را مختومه اعلام کند. کما اینکه در گذشته نیز دوبار از این سایت بازدید به عمل آوردهاند و هربار با بهانهای تازهتر خواستار بازدید از این سایت نظامی شدهاند. از سوی دیگر نکته مهم در این خصوص احتمال فروش و درز اطلاعات مربوط به این سایت توسط آژانس است. در این خصوص جمهوری اسلامی، بارها قربانی نشت اطلاعات محرمانه خود در آژانس بینالمللی انرژی اتمی شده و ضربات بزرگی را متحمل شده است. ضرباتی که حتی وارد حوزه ترور نیز شده است.
مصطفی احمدی روشن، مجید شهریاری، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایینژاد و سرانجام فریدون عباسی دوانی همگی جزو دانشمندان هستهای کشورمان بودهاند که در همین راستا مورد سوءقصد قرار گرفتهاند و قربانی درز اطلاعات ایران در آژانس بینالمللی انرژی هستهای شدهاند؛ سوءقصدهایی که به جز عباسی دوانی، باقی به شهادت دانشمندان برجسته هستهای کشور منجر شد و سرنخ تمامی این اقدامات به دستگاه جاسوسی رژیمصهیونیستی (موساد) متصل بوده است.
این موضوع را میتوان در اعترافات مجید جمالیفشی، عامل ترور شهید علیمحمدی به خوبی فهمید؛ فردی که در جریان اعترافات خود، به حضور در سرزمینهای اشغالی و آموزش توسط تیمهای ترور این رژیم اشاره کرده است. اگرچه این ماجرا با توجه به ذات تروریستی رژیم صهیونیستی و وحشت بیحد و حصر این رژیم از قدرت کشورمان چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد، اما در این میان نکته جالبی که اذهان بسیاری را به خود مشغول ساخته، این است که به رغم اقدامات تأمینی نهادهای امنیتی برای حفظ اسرار برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان، نام دانشمندان مرتبط با این برنامهها چطور در اختیار تیمهای ترور، سازمانهای جاسوسی اسرائیل و امریکا قرار میگیرد؟
چشمان بسته آژانس به روی بمبهای هستهای اسرائیل
تمامی این شبههافکنیها علیه برنامه صلحآمیز هستهای کشورمان در حالی روی میدهد که درست در همین منطقه، رژیمصهیونیستی قرار دارد که هنوز نه تنها به پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نپیوسته بلکه هر روز شاهد توسعه سلاحهای اتمی این رژیم نیز هستیم؛ موضوعی که با توجه به هجوم اخیر ارتش این رژیم به نوار غزه و پاسخهای کوبنده جبهه مقاومت به این تعرض، نگرانیهایی را در خصوص استفاده از سلاحهای هستهای علیه مردم بیدفاع این باریکه به وجود آورده است.
حال نکته جالب در این میان این است که این رژیم خود به مدعی در خصوص برنامه هستهای ایران تبدیل شده و جالبتر آنکه آژانس انرژی اتمی نیز بدون در نظرگیری وضعیت کنونی رژیمصهیونیستی که خود یکی از ناقضان حقوق هستهای در عرصه بینالملل است، از اطلاعات ارائه شده توسط این رژیم، علیه کشوری که عضو پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی است، استفاده میکند؛ ماجرایی که خود به تنهایی میتواند اعتبار فنی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را زیر سؤال ببرد و این نهاد مهم بینالمللی را درگیر بازیهای سیاسی غرب کند.