دکتر حامد حاجیحیدری
امروز، «آقازاده»ها برای رسالتی فراخوانده شدهاندکه اغلب برای آن ساخته نشدهاند. از «آقازاده»ها انتظار میرود که به «آقایان» جدید تبدیل شوند، ولی اغلب، این منظور میسر نیست. چرا؟
تز 1. ریشه «آقازاده»ها در «آقا»ها
پدران «آقازاده»ها، همان «آقا»ها، همان انقلابیونی بودند که به زحمت و مرارت، برای دستیابی به آرمانهای خود و نه برای رسیدن به آلاف و الوف و زخارف دنیا، از عمق جان مایه گذاشتند و بزرگ و سردار شدند. و همانها در یک شرایط انقلابی به مدیران خلاق، شبانهروزی و نوآور یکی از شگرفترین و اعجابآورترین انقلابهای تاریخ شدند. آنها این انقلاب را به طرز حیرتآور و رمانتیکی پیش بردند.
در عین حال، برخی پدران «آقازاده»ها، همانها بودند که اغلب، اتوماتیک وار و بدون آن که خود بخواهند، برای اولین بار، از مواهب یقه سپیدی، بهرهمند شدند. پس، اذعان دارم که اغلب آنها، تلاشی برای بهرهمندی از این مواهب نکردند. آنها، مهذبتر از این حشو و زوائد بودند. آنها «انقلابی» بودند. اغلب آنها، نقشی در مبارزات یقه سپیدان برای جذب امکانات و مقدورات بیشتر نداشتند، ولی...
ولی، وقتی برخی کارمندان، خود را به عنوان «قشر آسیبپذیر» به جامعه قبولاندند، «سیل آبباریکهها»ی متعدد به سمت هر آن کس که نام کارمند را یدک میکشید روانه شد، و البته خواسته یا ناخواسته، «آقایان» هم، بر وفق «نظام ناهماهنگ پرداخت»، بیش از دیگران، از آن «سیل آبباریکهها» بهرهمند شدند، و این، خانواده آنان را متمول ساخت، طوری که امروز معلوم میشود که حتی آنها سهمی از پورشهها هم دارند.
تز 2. ریشه «آقازاده»ها در «مادر»ها
«آقازاده»ها، همان قدر که «آقا»زاده هستند، «مادر»زاده نیز هستند. به عبارت دیگر، بخش دیگری از مسئله «آقازاده»ها، به ساختار نامتوازن کنندهای به نام «مادر» در فرهنگ ما باز میگردد.در فرهنگ ما، «مادر» به عنوان یک مؤلفه و المان مقدس، تنه به فرشتگان میزند، و از جایگاه بسیار ویژه برخوردار است؛ جایگاه ویژهای که در فرهنگهای مشابه و حتی همسایه فرهنگ ما مشهود نیست. این جایگاه ویژه «مادر»، نه تنها «نامتوازن» است، بلکه نقشی «نامتوازن کننده» نیز دارد. به این معنا که پذیرفته میشود که «مادر»، به استناد جایگاه مقدس مادری، میتواند در ساختارهای اجتماعی دیگر مداخله کند و معیارهای آنها را بر هم بزند. فیالمثل، ریشه اصلی تنش ثابت میان مادر شوهر و عروس، و مادرزن و داماد در فرهنگ ما، به همین ساختار نامتوازن کننده «مادر» باز میگردد. اصولاً در فرهنگ ما که «مادر» به نحو نامحدودی تکریم میشود، پذیرفته میگردد که «مادر» در مسائل زندگی فرزند خود و بدون ملاحظه شئون سایرین مداخله کند، و از آن جا که در این مداخله از توان ساختاری عظیمی بهره میبرد، از این قرار، عروس و داماد را میآزارد، و به همین ترتیب است که جنگ مادرزن و داماد، و مادر شوهر و عروس، در فرهنگ ما یک جنگ پذیرفته شده و قطعی و مغلوبه است.
حال، این تحلیل در مورد جایگاه «مادر»، چه تناسبی با پدیده «آقازاده»ها دارد؟ این که، مادر «آقازاده»ها، بر حسب جایگاه یقه سپیدی آقایان، در شرایطی که فرزندان سایر مردم، در گرمای خوزستان از کشور دفاع میکردند، اغلب، حتی به رغم نظر «آقایان»، فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج گسیل کردند تا آنها را از شرایط نامساعد کشور برهانند. «آقازاده»ها به رغم «آقا»یان در شرایط انقلابی بزرگ نشدند، و حتی به رغم فرزندان سایر مردم، در شرایط «جنگ» هم بزرگ نشدند؛ از این قرار است که طبیعتاً، چندان قدر انقلاب را نمیدانند. آنها برخوردی خونسرد و بیتفاوت با میراث انقلاب دارند، و این، عجیب است. از این قرار که آشکارا، «آقازاده»ها برای رسالتی فراخوانده شدهاند، که اغلب برای آن ساخته نشدهاند.
تز 3. ریشه دواندن «آقازاده»ها در جامعه مدنی
«آقایان» به کوشش خویش، «آقا» شدهاند، ولی برخی «آقازاده»ها، در شرایطی «تبعیض»آمیز، با امتیازات اولیه متفاوت از دیگر هم سن و سالها، بزرگ شدهاند و با حمایت ویژه و مقاومتناپذیر «مادر»ها.
این شرایط «تبعیض»آمیز، نوعی اشرافیت اقتصادی بر پایه اشرافیت خانوادگی ایجاد کرد که پیامد آن، ناهمگونی اقتصادی و بیکاری در سطح وسیع، و همچنین، از بین رفتن عدالت در عرصه تولید و انباشت سرمایه در دست گروهی خاص شد. نتایج این واکنشهای زنجیرهای، در سیاست هم به صورت «پولهای کثیف» آشکار گردید.
«تبعیض»، انگیزه کار را تضعیف، و خلاقیتها و نیروهای «آقازاده»ها را به سوی کجی و ناراستی میکشاند. تبعیضها، هر چند هم که ساختاری و تعریف شده و مشروع باشند، رو به فساد یا لااقل «مفتخواری» میگذارند. این چنین، مفهوم «رانتخوار» وارد ادبیات عامه ما شد. آن سالها، «رانت»، مستقل از مفهوم انتزاعی اقتصادی آن، به ثروت بادآورده و به هر پرداختی گفته میشد که بیشتر از ارزش واقعی محصول یا خدمت باشد؛ و «رانتخواری» عبارت شد از جستجو برای دست یافتن به این درآمد مازاد.
در «رانتخواری»، شخص یا گروهی صاحب نفوذ، در صدد تحصیل سود ویژه به بهای تمام شدن هزینه آن به حساب جامعه هستند. در این حال، منابع ثروت، آموزش و قدرت انحصاری میشوند و تبعیض و فساد، کمکاری، رشوهخواری و ملاحظه ضابطه به جای رابطه، عزل و نصبهای خارج از قاعده و... جامعه را فرا میگیرد. رانتخواران، با توسل به ابزارهایی که دیگران بدان دسترسی ندارند، برای کسب منافع گسترده تلاش میکنند. نتیجه، دسترسی به منابع مالی کلان، استفاده از تسهیلات بخش دولتی به نفع افراد حقیقی و شرکتهای خصوصی و... بود.
تز 4. گسترش مفهوم اجتماعی «آقازاده»ها
وقتی مفهوم «آقازاده»ها با مفهوم عمیقتر «رانت» پیوند خورد، بسیاری از جنبههای دیگر پدیده «آقازاده»ها آشکار میشود که بخش مهمی از دشواریهای این جامعه را گوشزد مینماید. در واقع، رانت انواعی دارد و بر حسب این انواع، جنبههای مختلف پدیده «آقازاده»ها آشکار میشود.
برخی«آقازاده»ها، به اتکاء پایگاه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خود، رفته رفته رانت حقوقی و قانونی، و سپس، قضائی ایجاد میکنند. این خیلی خطرناک است. در این جا «قانون» ضربه میخورد، و از آن جا که برای رویارویی با فساد، هیچ چیز کاراتر از اتکاء بیشتر به «قانون» و اجرای بیمسامحه «قانون» نیست، این دستاندازی «آقازاده»ها، به نوبه خود، قدرت آنها را آسیبناپذیر و مهارناپذیرتر میسازد.
نوع دیگر رانت، «رانت اطلاعاتی» است؛ یکی از راههای به دست آوردن ثروتهای بادآورده، آگاهی از اطلاعات اقتصادی یا افشای آنها از طریق نفوذ خانوادگی بسطیافته است. عدهای از طریق دستیابی زودرس یا خرید این اطلاعات در زمینه تغییرات قوانین و مقررات سرمایهگذاری، سود کلان به دست میآورند. نبود اطمینان از چنین اعمالی، صاحبان سرمایه را به طرف فعالیتهای اقتصادی کاذب سوق میدهد؛ در نتیجه، سرمایهها از بخش توسعه اقتصادی و عمرانی خارج میگردند. وجود این رانتها سبب میشود که، حتی، افراد مولد جامعه نیز به گروههای رانتخواری ملحق گردند و دست از تولید بردارند و موجب شوند تا رانت به صورت یک فرهنگ غالب «زرنگی» در جامعه درآید. بدین ترتیب، افراد به جای کمک به افزایش درآمد ملی، از درآمد موجود، ارتزاق خواهند کرد.
یکی دیگر از رانتهایی که با اطلاعات سر و کار دارد، رانت ناشی از سرمایهگذاریهای عمرانی است. آن گاه که طرحهای عمرانی، باعث افزایش ارزش اموال منقول و نامنقول مرتبط با این طرحها میشود، برخی «آقازاده»ها با اطلاع قبلی به درآمدهای نجومی دست مییابند.
تورم قابل پیشبینی نیز یکی از راههای کسب رانت اقتصادی «آقازاده»هاست. تورم حاصل از کسری بودجه دولت، اعم از کسری آشکار یا پنهان، ابزاری در اختیار «آقازاده»های مطلع برای اندوختن مال و ثروت فراهم میآورد و از این رهگذر، آنها توانستهاند عوامل موجود در تورم را شناسایی کنند و با در دست داشتن امکانات، از تورم، بیشترین بهره را بگیرند، بدون این که ارزش افزودهای را در جامعه ایجاد کرده باشند.
غایت و نهایت رانتخواریهای برخی «آقازاده»ها، «رانت سیاسی» است. «رانت سیاسی»، شامل تلاش «آقازاده»ها برای کسب امتیازات و انحصارات، با تدارک و اعمال نفوذ سیاسی است. همان طور که از این تعریف «رانت سیاسی» در ارتباط با پدیده «آقازاده»ها پیداست، شگردهای سیاسی برای کسب رانت و امتیازات اقتصادی را رانت سیاسی میگویند نه لزوماً تلاش برای تحصیل پست سیاسی. در چنین ساز و کاری، «آقازاده»ها برای تثبیت موقعیت خود، ناگزیرند رانتها و امتیازها را به اشخاص صاحب نفوذ واگذار کنند تا پدیده «حامیپروری» شکل گیرد. جذب رهبران حامی قومی، نژادی، گروههای سیاسی و غیره، با دادن پاداشهای اقتصادی و رانتهای سیاسی از نمونههای بارز ساختار سیاسی رانتیر «حامیپرور» است. اگر این وضع، به قدر کافی ریشه بدواند، شرایطی پیش خواهد آمد که دیگر مسیری برای مبارزه مؤثر با فساد متصور نخواهد بود.