شروین طاهری: سر مردمان را میبرند و آب بر تشنگان میبندند؛ این تنها وصفی است که این روزها از شنیدن اخبار بسته شدن آب فرات بر مردم عراق و بریدن سر دهها خانواده عراقی و سوری توسط داعشیها به ذهن متبادر میشود. وحوش دواعش اگر یزیدهای زمانه ما نباشند اما بیشک شمرهای عصر مدرنیته هستند که به نام اسلامی استحاله شده، به کام اربابان مدرنیته، در کربلایی به وسعت عراق و شام و چه بسا کل تمدن مشرق زمین خون میریزند. این همان اسلام آمریکایی مورد اشاره امام(ره) است که پیشتر در غرب وحشی بار آمده و حالا در مکتب اشغالگران کودککش اسرائیلی جریتر هم شده و به جان مسلمانان افتاده است. تاریخ نقش یزیدها را پشت سر شمرها نادیده نمیگیرد. گویی جنایتهای جرار داعش، جبههالنصره و دیگر تکفیریهای مورد حمایت غرب، پژواک مصاحبههای پیاپی شارون، قصاب صبرا و شتیلا و جانشینان او در وزارت جنگ رژیم صهیونیستی است که پس از آخرین شکست در لبنان(2006) مدام در مصاحبههایشان میگفتند: «آنها را به عصر حجر بازمیگردانیم.» و منظورشان مشخصا ملتهای خاورمیانه بود. کمتر از یک ماه پیش رادیوی رسمی تلآویو در خبری عجیب به نقل از یک مقام امنیتی که تیتر یک اغلب رسانههای جهان نیز شد، اعلام کرد «داعش تهدیدی برای ما نیست»!
طبیعی است که این فتنه تکفیری گزندش به اروپا و آمریکا نرسد، مگر تروریسم کارتونی و کارگردانی شده شارلی ابدوییاش. حالا حتی حامیان غربی - عربی داعش دیگر حوصله پردهپوشی با روی پرده بردن آثار نمایشی به بزرگی فیلم هالیوودی 11 سپتامبر یا نسخههای کوچکتر اروپاییاش مثل متروی لندن و ایستگاه قطار مادرید را ندارند.
تشت داعش دستکم 3 سال است از بام کاخ سفید افتاده است یعنی از زمانی که هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش – انتخابهای دشوار– از دوره افتادنش در جهان به عنوان وزیر وقت خارجه آمریکا برای به رسمیت شناساندن گروهی به نام خلافت اسلامی عراق و شام(داعش) سخن گفت. هفته پیش هم روزنامهای به اعتبار گاردین در انگلیس مقاله میزند که گروه تروریستی دولت اسلامی در حقیقت ساخته کاخ سفید است: «جریان فرقهای - تروریستی گروه داعش هرگز توسط همان نیروهایی که در تشکیلش نقش داشتند - یعنی آمریکا و همپیمانان غربی و عربیاش در خلیج فارس ــ شکست نمیخورد. به نظر میرسد کمپین مبارزه با تروریسم که بانی ایجاد آن جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور سابق آمریکا از 14 سال پیش بوده است، پایانی نداشته باشد. پیامدهای این حمایتها بهاندازه کافی روشن است. پس از گذشت یک سال از بحران سوریه، آمریکا و همپیمانان آن تنها به حمایتهای مالی و تسلیحاتی از گروههای معارض تندرو بسنده نکردند بلکه آماده شدند برای تضعیف ارتش سوریه، گروه داعش را نیز حمایت کنند».
اگر هم تا پیش از سقوط توأم با سر بریدنهای ماه گذشته الرمادی در عراق و پالمیرا و ادلب در سوریه به دست این جانیان، عدهای فرضیه جنگ نیابتی آمریکا و اسرائیل و متحدان غربی- عربیشان را علیه محور مقاومت به رهبری ایران مطرح میکردند، دیگر این فرضیه خریدار ندارد.
پرورش سگهای درنده وهابی و انداختنشان به جان مردم منطقه اعلان جنگی است از طرف استعمار صهیونیستی به هر نژاد و فرهنگ و مذهب مستقلی در منطقه تمدنخیز ما. هدف فقط شیعیان نیستند بلکه بیشترین قربانیان داعش را سنیها، مسیحیان، کردها، ارمنیها و ترکمنها تشکیل میدهند. حال اگر شکمگندههای آلسعود و شاه انگلیسیزاده اردن و راهزنان نوعثمانی ترکیه – شیوخ خلیج فارس هم فقط دکور هستند- از مجاورت و معاشرت با این حرامیها ککشان هم نمیگزد، تکلیفشان با تمدن و فرهنگ روشن است.
شاخه جهادی ناتو
امروز تحلیلگران مستقل جهان عرب نیز داعش و جبهه النصره را نه نیروهای نیابتی بلکه بازوی جهادی - تروریستی ناتو میخوانند، چرا که شیوخ خلیج فارس همانگونه که در تجاوز به یمن دیدیم، از تشکیل یک ناتوی عربی کارآمد عاجز ماندهاند.
فقط یکی از موارد آشکار شده حکایت از آن دارد که چطور جنگندههای آمریکایی، سعودی، اسرائیلی و ترکی در هدایت هوایی و گرا دادن و حمایت لجستیکی پیادهنظام تکفیری ناتو در خاک عراق و سوریه نقش ایفا کردهاند.
جدا از حملات آشکار هواپیماهای ترکیه و اسرائیل به خاک سوریه، گفتههای اخیر تحلیلگر سیاسی عراقی «عصام الجلبی» درباره نحوه حمایت هوایی داعش توسط ائتلاف آمریکایی بسیار جالب توجه بود: «آمریکا به تروریستهای داعش کمک میکند و از جمله این کمکها دادن اطلاعات از تحرکات نیروهای امنیتی و مردمی است. اشغال مناطقی از مرزهای سوریه و اردن در راستای طرح حمایت آمریکا از داعش است و اطلاعاتی که هواپیماهای آمریکایی به داعش دادهاند شامل تصاویر و نقشههای حساس از نیروهای ارتش و مردمی در عراق است».
«تیری میسان»، روزنامهنگار افشاگر فرانسوی در مقالهای با عنوان «جهادطلبان در خدمت امپریالیسم» با اشاره به محافل غربی حامی تکفیریها مینویسد: «امارت اسلامی (داعش) از قرآن فاصله گرفته و به نئومحافظهکاران(آمریکا) نزدیک میشود و بر این باور پافشاری میکند که دشمنان اصلی که در اولویت هستند مسلمانان دیگر هستند؛ یعنی شیعیان و متحدان آنها. متحدان شیعیان چه کسانی هستند؟ جمهوری عربی سوریه (ناسیونالیست) و جهاد اسلامی فلسطین (اهل سنت). به عبارت دیگر امارت اسلامی به طریق اولی علیه محور مقاومت ضد امپریالیستی میجنگد و عملاً نقش همپیمان ایالات متحده و اسرائیل را در «خاورمیانه بزرگ» به عهده دارد، حتی اگر از دیدگاه نظریهپرداختی خود را دشمن آنها معرفی میکند».
اما تهدید تکفیریها به خاورمیانه و آفریقا ختم نمیشود. قطعا هدف بعدی داعش مرزهای ایران خواهد بود و تقویت تحرکات عناصر تروریستی این گروهک پیرامون فلات ایران در افغانستان، پاکستان و آسیای میانه بیدلیل نیست. ضمنا فراموش نکنیم همین حالا طیف وسیعی از داعشیها چینی، چچنی یا اهل شبه قاره هند هستند و ردپای این فتنه در اندونزی و مالزی و استرالیا نیز مشاهده شده است. پیغام اخیر یکی از مقامات عراقی برای همتایان روس و چینی و هندی به این مضمون که اگر امروز در عراق و شام تکلیفتان را با داعش روشن نکنید تا کمتر از 2 سال دیگر باید در خاک خودتان، در قفقاز و سینکیانگ و پنجاب و کشمیر با آن بجنگید، عمق چشمانداز تهدید تمدن مشرق زمین بهواسطه این فتنه ساخته و پرداخته غرب وحشی را نشان میدهد.
داعش؛ اسرائیلی دیگر
داعش نهتنها تهدیدی برای اسرائیل نیست بلکه در حالی که بدل حرامیاش جبهه النصره رسما به همکاری با اسرائیل اعتراف میکند، خود الگویی از اشغالگری و قتل و غارت ملتها و کشورها به شیوه اسرائیلی را دنبال میکند تا جایی که قطبهای تمدنی مشرقزمین هر یک به فلسطینی دیگر تبدیل شوند.
پروژه تشکیل و توسعه امارت اسلامی عراق و شام، مشخصا نقشهای صهیونیستی برای بیثبات کردن دولتها و تجزیه خاورمیانه است که در اتاق فکر نوچههای نومحافظهکار راکفلرهای آمریکا کشیده شده است.
طرح خاورمیانه نوین یا خاورمیانه بزرگ عبارت است از تقسیم دولتهای منطقه به دولتهای کوچکتر که مطمئناً دائمی نخواهند بود و ثبات تاریخی نخواهند داشت. علاوه بر این همسانسازی قومی این کشورهای تازه تأسیس، یعنی موردی که مستلزم پاکسازی قومی و جابهجایی اجباری مردم محلی خواهد بود به همین طرح تعلق دارد.
نخستین بار سرهنگ «رالف پیترز» از نظامیان نومحافظهکار بود که درمقاله شگفتانگیزی که به تاریخ 13 سپتامبر 2001 در مجله ارتش نیروی زمینی «پارامترز» منتشر کرد، نوشت: واشنگتن نباید از تروریسم هیچ ترسی داشته باشد و در بهرهبرداری و استفاده از آن نیز نباید هیچ تردیدی به خود راه دهد. او در همین متن درباره طرح ترسیم مجدد «خاورمیانه بزرگ» به دولت بوش پیشنهاد کرد نباید از هرج و مرج عمومی جهان عرب بترسد، در نهایت، وقتی اعراب به کشورهای کوچکتر تقسیم شدند دیگر نمیتوانند در مقابل درندگی اسرائیل از خودشان دفاع کنند و اجباراً به ایالات متحده پناه خواهند برد.
قتل عام کردها در یک قدمی خاک ترکیه و محاصره کوبانی مثال روشنی بود از رویکرد حامیان این گروهک تکفیری از جمله دولت نوعثمانی اردوغان و متحد واشنگتن و تلآویو که به هر قیمتی و در روز روشن داعش را در داخل خاک خود تجهیز و نیرورسانی میکنند. حامیان داعش هم مثل خود تکفیریها هر موجودیتی غیر از موجودیت متوهمانه و ضدبشری خود را نفی میکنند.
این همان چیزی بود که سیدحسن نصرالله 2 هفته پیش در سخنرانی سالگرد روز پیروزی لبنان به طوایف عربی و فرقههای سنی گوشزد کرد: «اگر پای تکفیریها به لبنان برسد اولین قربانی آنها جریان 14 مارس (که از گروه تروریستی جبهه النصره حمایت میکند) خواهد بود... تکفیریها هر کسی جز خودشان را حتی از اهل سنت قبول ندارند و حذف خواهند کرد».
همان روز بود که دبیرکل حزبالله پروژه «تکفیری وحشی» در سراسر منطقه را تکرار اشغالگری اسرائیل دانست و گفت: «نمونه بارز آن، داعش است. این پروژه خونریزی و قتلعام میکند و سر میبرد، سرقت میکند و وحشیگریهای خود را در قبال تمدن و بشریت نشان میدهد. داعش یک گروه کوچک نیست، بلکه این گروه، گسترده شده است و مساحتی از سوریه، عراق، صحرای سینا، یمن، افغانستان، پاکستان، لیبی و شمال آفریقا و نیجریه را در بر میگیرد و همین 2 روز قبل (حمله به مسجد شیعیان قطیف) بود که این گروه میدان فعالیت خود را حتی تا عربستان سعودی گسترش داد و ممکن است در هر جای دیگری از حضورش خبر دهد».
او جبهه النصره یا همان جیشالفتح شاخه القاعده (تحت حمایت شیخ قطر) را نیز همچون داعش دانست و هشدار داد: «ما در برابر خطری بیسابقه از نظر تاریخی هستیم... این وضعیت وحشیگری تکفیری، موضعی است که در برابر تمام ملتهای منطقه است».
سیدحسن نصرالله کمی پیش از آن شب، در دیدار فرماندهان حزبالله تنها راهحل برابر این نقشه غرب وحشی را مقاومتی جانانه دانسته بود که «حتی اگر نصف یا سهچهارم ما در آن شهید شوند، بازماندگان در صلح و آرامش زندگی خواهند کرد».
چندی پیش «یوناتن بتکلیا»، نماینده آشوریان در مجلس شورای اسلامی، داعش را دستنشانده و عامل کشورهای غربی در منطقه دانسته و گفته بود: «داعش با دستاویز قرار دادن ادعاهایی مانند تاسیس حکومت اسلامی در واقع به دنبال اجرای طرح جدید تقسیم خاورمیانه است، حال آنکه چنین هدفگذاریهایی پوچ و عبث است. کشتار دستهجمعی و تجاوز به دختران و زنان جوان به بهانهها و عناوین گوناگون مانند جهاد نکاح موجی از وحشت را در بین مردم مظلوم منطقه به راه انداخته است».
پس از سقوط الرمادی همه دنیا حرفهای سردار قاسم سلیمانی را درباره بیعملی جنگندههای ائتلاف آمریکایی به پیشروی کاروان داعش در روز روشن روی دشتهای باز الانبار و به سمت الرمادی شنیدند، آن هم در حالی که پایگاه هوایی آمریکاییها در عینالاسد تنها 30 کیلومتر از الرمادی فاصله دارد و محال است هواپیماهای ائتلاف در گشتزنیهای روزانهشان این کاروان را ندیده باشند. اما مساله فقط این نیست که کاخ سفید و متحدانش شریک دزد و رفیق قافله هستند بلکه آنها رؤسای دزدها هستند.
آخرین سخنرانی سیدحسن نصرالله بهخوبی مشابهت ماهیت داعش و اسرائیل را مشخص میکند: «اینکه رژیم صهیونیستی آمده است و میگوید ویران میکنیم و منفجر میکنیم و با خاک یکسان میکنیم و صدها هزار یا یک و نیم میلیون نفر را آواره میکنیم، چیز جدیدی نیست. این رژیم از لحظهای که تأسیس شده بر قتل و ویرانی و کوچاندن و منفجر کردن و کشتار استوار است. این سخنان به لبنانیها و ملتهای منطقه یادآور میشود که ای مردم! دشمنی به نام اسرائیل وجود دارد و ماهیت و خلق و خو همان ماهیت و خلق و خو است و تغییر نکرده است و تجاوزکاری و تروریسم ماهیت آن است و (رژیم صهیونیستی) با مطرح کردن این سخنان این را بیان میکند».
منطقه تحت اشغال داعش هموسعت بریتانیا
سازمان دیدهبان حقوق بشر سوریه مستقر در لندن که از مخالفان بشار اسد حمایت میکند، اعلام کرده داعش توانسته است با گسترش سیطره خود بر خاک سوریه هماکنون بیش از 95 هزار کیلومتر مربع از خاک این کشور را تصرف کند در حالی که کل مساحت سوریه 185 هزار کیلومتر مربع است. این یعنی با سقوط اخیر شهر تاریخی تدمر(پالمیرا) به دست داعش و سقوط کامل استان و شهر ادلب در شمال به دست ائتلافی از تکفیریهای جبهه النصره و ارتش موسوم به آزاد بیش از نیمی از سوریه در چنگال جانیان و آدمکشان افتاده است.
نیروهای عمدتا خارجی (چچنی، لیبیایی، تونسی، اروپایی، ترک و سعودی) داعش به تنهایی در 10 استان سوریه یعنی حمص، رقه، دیرالزور، حسکه، حماه، حلب، دمشق، ریف دمشق، سویدا و درعا حضور دارند. تروریستهای داعش با استیلا بر مرزهای سوریه با ترکیه و اردن عملا مقادیر گستردهای حمایت مالی و نظامی از رژیمهای آنکارا، ریاض، دوحه و امان دریافت میکنند. در عراق هم داعش شهر بزرگ موصل، مرکز استان شمالی نینوا، 2 شهر فلوجه و الرمادی و بیشتر بخشهای استان بزرگ الانبار و بخشهایی از استانهای کرکوک و تکریت را در اشغال خود دارد. همچنین موسسه مطالعات جنگ، اخیرا با ارائه نقشهای از مناطق تحت تصرف داعش اعلام کرده تروریستهای تکفیری هماکنون مساحتی به وسعت بریتانیا را در 2 کشور عراق و سوریه اشغال کردهاند.
نکته مهم اینجاست که اگرچه مناطق تحت نفوذ داعش عمدتا بیابانی و خالی از سکنه است اما با سقوط آخرین پاسگاههای مرزی دولتهای سوریه و عراق در امتداد مرزهای طرفین، عملا حدفاصل 2 کشور در اشغال تکفیریهاست و آنها شهر رقه را در همین حد فاصل پایتخت خود اعلام کردهاند. این درست همان شبه کشوری است که در نقشه آمریکایی - اسرائیلی جدید خاورمیانه در سال 2006 مشخص شده بود و باید از عراق و سوریه تجزیه میشد.
با توجه به حضور پررنگ نیروهای بسیج مردمی در عراق و حمایتهای معنوی علمای این کشور از جهاد علیه تکفیریها بعید است داعش در این کشور چشمانداز طولانیمدتی داشته باشد اما در سوریه وضع متفاوت است، چرا که اولا بسیاری از مردم این کشور از زمان آغاز جنگ داخلی متواری شدهاند و ثانیا حمایتی معنوی و مذهبی از جهاد ضد تکفیریها و معارضان شبیه آنچه در عراق شاهد هستیم در سوریه صورت نگرفته است. ارتش سوریه دیگر قدرت روزهای نخست را ندارد و اگر توسط همپیمانانش تقویت نشود آینده تاریکی در انتظار شامات یعنی مرکز ثقل جغرافیای سیاسی جهان در حد فاصل مغربزمین و مشرقزمین خواهد بود. بدون تردید جلوگیری از سقوط سوریه جلوگیری از برپا شدن آتش جنگ سوم جهانی است.