قاسم غفوری
غرب آسیا(خاورمیانه) در حالی کانونهای اصلی تحولات جهانی است که مسئله فلسطین به مسئلهای حاشیهای مبدل شده است. مسئله تروریسم و فضای رسانهای غرب برای نسبت دادن تحولات منطقه به تقابل میان شیعه و سنی موجب شده مسئله فلسطین که اصلیترین مسئله جهان اسلام میباشد در حاشیه قرار گیرد، بهگونهای که بسیاری از ناظران سیاسی تأکید دارند، بحرانهای منطقه در قالب جنایات گروههای تروریستی و حملات نظامی ماههای اخیر عربستان به یمن و بازی آمریکاییها برای ایرانهراسی برگرفته از طرح آمریکایی ـ صهیونیستی به منظور ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی بوده است. این مسئله زمانی آشکارتر میشود که گزارشها از بحران شدید در حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی این رژیم حکایت دارد که برگزاری انتخابات زودهنگام نمودی آشکار از این وضعیت است.
نکته قابل توجه آنکه، آمریکا نیز مسئله فلسطین را در قالب مذاکرات سازش تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی کنار نهاده و صرفاً بر حمایت از این رژیم در برابر تهدیدات امنیتی تأکید میکند.
در این میان، فرانسه که نقش چندانی در سالهای اخیر در مسئله فلسطین نداشته، بهطور گسترده بر حل مسئله فلسطین تأکید میکند. در این چارچوب «فابیوس» وزیر خارجه فرانسه اواخر خرداد ماه به مصر و سپس رامالله و سرزمینهای اشغالی سفر کرد که محور آن را مذاکرات صلح فلسطین تشکیل میداد.
در همین حال نشریه فیگارو از طرح جهانی فرانسه درباره فلسطین خبر داده که تا پیش از ماه سپتامبر در شورای امنیت نهایی میشود. براساس این طرح، دورهای 18 ماهه برای اجرای روند صلح خاورمیانه با محوریت راهکار دودولتی در نظر گرفته شده است.
حال این سؤال مطرح است که چرا فرانسه ورود به مسئله فلسطین را در پیش گرفته و چه اهدافی را در ورای آن پیگیری میکند؟
برخی ناظران سیاسی معتقدند که اولاند، رئیسجمهور فرانسه با بحرانهای اقتصادی و سیاسی داخلی بسیاری روبهرو است و انتقادهای مردمی به سیاست داخلی و خارجی آن چنان شده که از وی به منفورترین رئیسجمهور تاریخ معاصر فرانسه یاد میشود. با توجه به نگاه حمایتی ملت فلسطین به مسئله فلسطین میتوان گفت که اولاند با برجستهسازی مسئله مذکور، سعی در کسب محبوبیت مردمی و کاهش فشارهای داخلی دارد. نکته دیگر آنکه، فرانسه خیز بلندی برای حضور نظامی و سیاسی در غرب آسیا برداشته که فروش تسلیحات به کشورهای عربی و سخنرانی اولاند در جایگاه تنها مقام غربی در نشست شورای همکاری خلیج فارس در ریاض نمودی از آن است.
فرانسه تلاش دارد در شرایطی که آمریکا در مسیر افول قرار گرفته، جایگاه خود را ارتقا دهد. این سیاست حتی در آفریقا، آمریکای لاتین نیز از سوی فرانسه پیگیری میشود که سفر اولاند در جایگاه اولین مقام غربی به کوبا نمودی از آن است.
فرانسه با ایفای نقش در مسئله فلسطین و ادعای راهکار دودولتی و بیان اموری همچون مخالفت با شهرکسازی صهیونیستها سعی در کسب رضایت جهان اسلام برای توسعه روابط با فرانسه دارد. برخی دیگر از ناظران سیاسی نیز معتقدند با گسترش دیدگاههای ضدصهیونیستی در فرانسه و رویکرد ملتها و حتی دولتها به تحریم این رژیم، فرانسه با احیای روند سازش سعی در مقابله با این موج دارد تا گامی در حمایت از لابی صهیونیستی برداشته باشد، چنانکه پس از حادثه «شارلیابدو» پاریس، اولاند، رئیسجمهور فرانسه بهطور رسمی بر تشدید سیاستهای حمایتی از صهیونیستها و مقابله با مخالفان آنان تأکید کرد. حال این سؤال مطرح است که آیا طرح فرانسه میتواند کمکی برای فلسطین باشد یا خیر؟
پاسخ به این پرسش را در بندهای طرح اعلامی فرانسه میتوان جست. براساس این طرح تشکیل دو دولت در قالب جابهجایی و تبادل اراضی صورت میگیرد.
با توجه به اینکه بخشهای بسیاری از کرانه باختری و قدس، صهیونیستنشین شدهاند، بهطور عملی این طرح بهمنزله حذف بخشهای دیگری از سرزمین فلسطین است. بهویژه اینکه، صهیونیستها و کشورهای غربی بر اصل کشور یهود تأکید دارند که بهمنزله حذف سایر ادیان از مناطق یهودینشین اراضی اشغالی است که به گسترش اشغالگری صهیونیستها منجر میشود.
در طرح فرانسه، بر «کشور فلسطین بدون سلاح و نیز نظارت بر مرزها» تأکید شده که احتمالاً براساس استقرار نیروهای بینالمللی صورت میگیرد. این طرحها دقیقاً همان طرحهای گذشته صهیونیستها است که به نوعی، در جهت واتیکانیزه کردن فلسطین است. خلع سلاح کامل فلسطین و واگذاری مرزها به نیروهای چندملیتی، از یک سو بیدفاعسازی فلسطین در برابر تجاوزات صهیونیستها است و از سوی دیگر، استقرار نیروهای خارجی در مرزها، یعنی محاصره گسترده فلسطینیها که یادآور محاصره غزه برای سایر اراضی فلسطیننشین است. نکته قابل توجه دیگر در طرح فرانسه آنکه، حق بازگشت آوارگان فلسطینی به وطن به رسمیت شناخته نشده و از واژه پرداخت غرامت در صورت اثبات آوارگی استفاده شده است.
این به آن معناست که چندین میلیون فلسطینی آواره حق بازگشت به وطن را نداشته و این همان خواست صهیونیستها است. در کنار بندهای منفی در طرح فرانسه، یک نکته باید در نظر گرفته شود و آن، رفتارها و دیدگاههای فرانسه به مسئله فلسطین و حامیان آن است. فرانسه همواره از حامیان تسلیحاتی و مالی صهیونیستهاست که در جنگ 51 روزه غزه مشهود بود. سرکوب تظاهرات حامیان فلسطین و افزایش حقوق شهروندی صهیونیستها، حمایت از تروریستها علیه حزبالله و سوریه و اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران و ... نشانههایی از رفتارهای ضدفلسطینی فرانسه است.
با توجه به نوع رفتار فرانسه و مفاد طرح این کشور میتوان گفت که فرانسه نمیتواند میانجی مناسبی برای فلسطین باشد، چنانکه در مجامع جهانی نیز حمایتی از فلسطین نداشته که عدم مخالفت با اقدام بانکیمون در خارج ساختن نام رژیم صهیونیستی از «فهرست ننگ» یا همان ناقضان حقوق کودکان فلسطینی و عدم اقدام علیه این رژیم در شورای حقوق بشر نمودی از آن است.
به عبارتی میتوان گفت که، اقدام فرانسه برای ورود به صلح خاورمیانه برای منافع شخصی به ویژه احیای طرح اتحادیه مدیترانهای با حضور کشورهای اروپایی، آفریقایی، عربی و رژیم صهیونیستی که در دوران ریاستجمهوری سارکوزی بر فرانسه آغاز شده بود و نیز اجرای حمایتهای جدید از رژیم صهیونیستی و تحقق ابعاد جدیدی از رقابت با آمریکا پا به میدان گذاشته است، در حالی که نتیجه این رویکرد، دستاوردی برای فلسطین ندارد، و چنانکه میانجیگری سایر کشورهای اروپایی و آمریکا دستاوردی نداشته است. آنچه راهکار نهایی فلسطینیها است، رویکرد به مقاومت و انتفاضه است که همواره دستاوردهای بسیاری برای فلسطین داشته و چراغ راهی برای تحقق آرمانها و حقوق ملت فلسطین است.