مجتبی حسینی
«انسان فلجی که در مسابقه دو، اول نشود تقصیر خودش است چون اگر اراده کند میتواند اول شود.»
ژان پل سارتر
سیاست در ایران محصور چپ و راست است. چپهایی که امروز اصلاحطلب خوانده میشوند و راستهایی که اصولگرا نامیده شدهاند. صندوق رای هم میزبان رای و سلیقه مردم به بازیگران این دو جناح بوده است. رقابت اصولگرایان و اصلاحطلبان در تمامی این سالها همچون همان «مسابقه دو»ای بوده که سارتر گفته است. هر دو جناح میخواهند زودتر به خط پایان برسند و کاپ قدرت را در دست بگیرند. همین است که در رقابت برای مسندنشینی در قدرتهای انتخابی (ریاستجمهوری و مجلس) دو سالی یک بار همه نیروی انسانی و لجستیک سیاسی خود را به خط میکنند. مجوز ورود به این مسابقه در ابتدا برای هر دو جناح یگانه صادر میشد اما سالهاست که اصولگرایان برای این رقابت سرخوش مواهبند و اصلاحطلبان گرفتار مصایب. زمین بازی برای راستگرایان هموار بوده وبرای اصلاحطلبان ناهموار. هر چه محافظهکاران برای پیروزی سهلالوصول در انتخابات از دوپینگ متغیرهای غیرسیاسی بهره بردهاند، رفرمیستهای ایرانی در اندیشه دستیابی به نقشه راهی برای عبور از هفتخوان پر پیچ و خم و دهشتناک مغضوبیتها و محدودیتها بودهاند. بالمال یک جناح با دست و پایی باز و با تدارکات لازم و جناحی دیگر با غل و زنجیر سفت و سخت بر پای در این سالها پشت خط آغاز مسابقه ایستادهاند و چه کسی است که نداند شانس پیروزی در این رقابت ناعادلانه از آن کیست. اما با برداشتی آزاد از سارتر، فلج مادرزاد هم میتواند در مسابقه دو اول شود چه برسد به اصلاحطلبان، برای این پیروزی یک عنصر اساسی لازم است؛ «اراده»
صورت وضعیت اصلاحطلبان
اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری باوجود همه «تهدیدها و تحدیدها»، دیوار بلند قلعه عسرت را شکستند و اراده خود را بر اصولگرایانی که آسوده خاطر با بازیگران سیاسی رنگ و وارنگ پا به زمین انتخابات ریاستجمهوری گذاشته بودند، سوار کردند. حالا به همان اندازه که «امید واراده» اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس دهم فراز دارد، روحیه اصولگرایان به فرود درآمده. راستگرایان البته حق دارند که سلولهایشان پر از واهمه و اضطراب باشد چرا که قرار نبود خروجی صندوقهای رای در انتخابات ریاستجمهوری برآمده از اراده اصلاحات و اصلاحطلبان باشد. اما مدار این قدارها با دست فرمان اتحاد و انسجام اصلاحطلبان، ترک خورد و نشد آنچه که راست نشینهای سیاسی ایران گمان میکردند و میخواستند. هرچند با باز شدن برخی غل و زنجیرها برند اصلاحات توانسته از زمین بلند شود اما برای آنکه در سپهر سیاسی ایران به پرواز درآید و سایه خود را بر میدان سیاست بیفکند میداند که راه سخت و صعبی را باید بگذراند. چرا که راه اصلاحطلبی در ایران همواره ناهموار بوده و زیر پایش دامها و تلهها پنهان شده است.
اصلاحطلبان با رویت و رصد همه این تلهها و مصایب پیشروی، سودای کارگزاری تغییرات تاریخی را در سر میپرورانند و میدانند که دامها و تلهها نباید آنها را از گام نهادن در راه و رفتن باز دارد. اصلاحطلبان میدانند هر چند میدان مسابقه سیاسی به عکس اصولگرایان برای آنان پر دستانداز و پر مانع است اما این را هم خوب میدانند و هم خوب تجربه کردهاند که میشود با دستوپای بسته هم در انتخابات مجلس دهم پیروز شد. اصلاحطلبان به این مهم آگاهند که نباید تسلیم همه لجستیک سیاسی و نیروی انسانی پا به کار اصولگرایان شد چرا که میدانند با «رای مردم» و اراده مستحکم «هر هنگ و لشگر سیاسیای را میشود شکست داد. بر همین اساس اصلاحطلبان با انباشت تجربهای پر بها، «چه باید کرد»ها و «چه باید نکرد»های پیشروی خود برای موفقیت در انتخابات هفتم اسفند را میشناسند و میدانند که با همه نامهربانیها و مغضوبیتهای اجباری میتوانند نقش تاریخی خود برای نمایندگی کردن مطالبات تودههای اجتماعی را برآورده سازند چرا که اراده آنان، «تغییر» و «اصلاح وضع موجود»است. تغییری که خواست اکثریت ایرانیان است.
اصولگرایان اما خواستی جز حفظ وضع موجود ندارند اما تردیدی نیست که اراده آنان در برابر اراده اکثریت مردم راه بهجایی نخواهد داشت. اصلاحطلبان میدانند «تغییر» جایی در گوشه و کنار تاریخ به انتظار آنان و ملت ننشسته است و دقیقا پیشروی چشمشان است. میشود آن را دید. هر چند فعلا دست آنان به این «تغییر» نمیرسد اما میدانند که برای برداشتنش از پیشخوان سیاست باید اراده کرد، خواست و گام برداشت. همین اراده است که اصلاحطلبان را بر خلاف همه جنگ روانیهای بازیگران جناح راست جهت ساخت چنددستگی اصلاحطلبان، «یکی و یگانه» کرده است. حالا رفرمیستهای ایرانی با «اتحاد و انسجام»، «تعیین راهبرد انتخاباتی»، «رهبری واحد»، «خرد جمعی» و «محبوبت اجتماعی» میخواهند ماموریت دوم خود (انتخابات مجلس دهم) را با اولویتهای «مبارزه با فساد»، «رفع مشکل بیکاری»، «کمک به دولت برای حل پروندههای ملی»، گشایش در فضای سیاست داخلی»، «ساماندهی وضعیت اقتصادی» و... «را به سرانجام خوش الحانی برسانند. هر چند اصلاحطلبان در این میان نگرانیهای جدیای درباره نقش متغیرهای غیرسیاسی در رقابت انتخاباتی با اصولگرایان بهرهمند از مواهب قدرت دارند. متغیرهایی که شامل مساله احراز صلاحیتها، ایفای نقش نهادهای غیرسیاسی در انتخابات و تخلفهای دیگر ثبت و ضبط شده در تاریخ رقابت سیاسی ایران است.
صورت وضعیت اصولگرایان
اصولگرایان در شرایط کنونی همچنان گرفتار خمودگی و خلسه پس از شکست اند و هنوز نتوانستهاند نسخه شفابخشی برای جان نصفه و نیمه سیاسی خود بیابند. پیکره اصولگرایی بیماری سختی دارد و سرپا شدن و بازگشتش به حیات سیاسی شاید جز با دم مسیحایی قدرت میسر نباشد. پیکره اصولگرایی گرفتار «سمّ ایستایی» و «زهر خودشیفتگی» است. اصولگرایان البته در گیر ودار این بیماری هنوز امیدوارند تا نفس قدرت، آنها را به شاهراه نجات برساند و آنان بازهم عناصر تاثیرگذار در قدرت باشند. هرچند تن سنگین و ذهن بسته همه مختصات و مشخصات پیکره امروزاصولگرایی است اما دلیل نشده تا دهانهای این تن خسته و زمینگیر شده، گشوده نباشد. همین است که اصولگرایان هرآنکس را که نقدی بر مشرب و مکتب آنان وارد میکند را با پتک ضدیت با ارزشها و نظام میزبانی میکنند تا که شاید با این کار افکار عمومی را در عالم سیاست متقاعد سازند که اصولگرایی و اصولگرایان، گفتمان ومردان معتمد و کارآمد در میدان سیاست ایران هستند. بسیج تمام عیار نیروی انسانی و لجستیک سیاسی اصولگرایان برای سرکوب و منکوب کردن اصلاحطلبان میتواند پشت پرده «خشونت گفتمانی» راستگرایان را به تصویر کشد. تصویری که شاید کمتر کسی آن را ندیده باشد. البته اصولگرایان مطلعند که جدای از امیدواری به دم مسیحایی قدرت برای زنده شدن خود باید طرحی نودراندازند و قفل ذهن و گفتمان بسته خود را با تحولات اجتماعی همسان کنند چرا که آگاهند که تاریخ مصرف لطایفالحیلشان برای ماندگاری در قدرتهای انتخابی با بازگشت اصلاحطلبان و افزایش امید ایرانیان به اتمام رسیده است.
به زبانی دیگر اصولگرایان بر خلاف اصلاحطلبان صورت وضعیت پیچیدهای دارند. اصولگرایان در حال حاضر گرفتار «انشقاق و واگرایی»، «فقدان راهبرد انتخاباتی»، «فقدان رهبری واحد»، «کاهش محبوبت اجتماعی»، «ناکارآمدی گفتمانی» هستند. گرفتاریهایی که نگرانیهای زیادی را برای مدیران این جناح در هشت ماه مانده به انتخابات مجلس پدید آورده است. البته اصولگرایان از یک سو امیدوارند تا «وحدت دستوری» نقش حلالمسائلشان را ایفا کند و از دیگر سو میدانند که در اختیار داشتن مدیریت ٦٠ هزار مسجد و بیش از ٨٠ هزار هیات مذهبی و بهره بری از متغیرهای غیرسیاسی موثر در بازی سیاسی امری نیست که اصلاحطلبان از آن برخوردار باشند.
ترسهای اصلاحطلبان و اصولگرایان
عمده ترس اصولگرایان برای انتخابات مجلس دهم، نه ریزش بدنه اجتماعی هوادار گفتمان اصولگرایی که تکرار «انسجام و اتحاد» اصلاحطلبان است. اصولگرایان میدانند اصلاحطلبان با واگذاری تصمیمگیری درباره انتخاب کاندیداهای انتخابات به اصلاحطلبان استانی راه دشواری را برای پیروزی پیشروی دارند. همین است که اصولگرایان بیش از همه تلاشهایی که در اردوگاه خود برای فرار از واگرایی به همگرایی میکنند به جنگ روانی علیه اصلاحطلبان و تفرقهاندازی در اردوگاه اصلاحات متمرکز شدهاند. این در حالی است که کنشگران سیاسی اصلاحطلب با درک دقیقی از موقعیت اجتماعی خود و میزان محبوبیت و کارآمدی گفتمان پرهوادار اصلاحات و ادراکی صحیح از وضعیت سیاسی شان در حاکمیت دو نگرانی عمده برای انتخابات مجلس دهم دارند؛ «صدور مجوز رقابت و نقشآفرینی متغیرهای غیرسیاسی در انتخابات مجلس.» باید به انتظار نشست و دید آیا اصلاحطلبان میتوانند با دست و پای بسته مسابقه را ببرند یا آنکه بازهم، همانی میشود که در سه دوره گذشته گریبان اصلاحات و اصلاحطلبان را گرفت؟