تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۰  ، 
کد خبر : ۲۷۷۴۵۰
همه آن چیزی که می‌خواهید درباره علی جنتی بدانید

چریک مصلحت‌گرا

الهه صداقت - اشاره: «رییس‌جمهور برای انتخاب وزرا و معاونان و غیر چارچوب‌هایی را مدنظر داشت که اعتقاد به حقوق شهروندی از جمله آنهاست. مهم‌ترین اقدام آقای روحانی نیز در خصوص انتصاب وزیر ارشاد بود. وزیر ارشاد فردی است که در رفتار و عمل خود به طور مستمر تلاش می‌کند که از حقوق شهروندی دفاع کند» این جملاتی است که علی بونسی، مشاور حسن روحانی در امور اقوام و قومیت‌ها درباره علی جنتی بر زبان می‌آورد؛ مردی که این روزها در کارزاری تمام عیار به دفاع از فرهنگی می‌پردازد که سیاسیون دلواپس چندان آن را بر نمی‌تابند. این مهم‌ترین وزیر دولت روحانی فرزند آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان است و برای روایت تاریخ زندگی او همه چیز ما مایه‌هایی از تعجب و جدیت را به خود می‌گیرد. درباره علی جنتی می‌توان ساعت‌ها حرف زد و سطرها را پر کرد اما مسیری که تا وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران آمده، مسیری بس طولانی و عجیب است.

روزهای زندگی

علی جنتی فرزند آیت‌الله احمد جنتی است. او در سال 1328 در شهر اصفهان به دنیا آمد. مادرش صدیقه نام داشت.‌ آیت‌الله جنتی چهار پسر داشت که یکی از آنها وابسته به گروهک منافقین بود و به گفته علی جنتی در درگیری‌های مسلحانه اوایل انقلاب معدوم شد.  جنتی درباره سال‌های ابتدایی زندگی‌اش می‌گوید: «پس از تولد من به قم مهاجرت کردیم. بنابراین بیشترین دوره تحصیلی‌ام را در این شهر گذارندم و همزمان با خواندن دروس طلبگی دیپلم را نیز گرفتم.» او درباره وضعیت خانواده خود در آن  زمان می‌گوید: «وضعیت خانواده ما از نظر مادی متوسط بود به طوری که بیشتر مواقع زندگی مشقب‌باری داشتیم.» تحصیلات جنتی نیز در قم انجام شده است: «تحصیلات خود را با رفتن به مکتبخانه شروع کردم – پس از گذشتن دو، سه سال، مرا به مدرسه‌ای دولتی به نام بدر بردند و پس از شرکت در آزمونی به پایه چهارم رفتم – همزمان با تعویض منزل مدرسه ما نیز تغییر کرد.

مدتی در یکی از مدرسه‌های اسلامی وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی قم بودم... سال ششم به مدرسه مسعود... رفتم... سال اول دبیرستان را در مدرسه دین و دانش گذارندم که پایه‌گذار آن شهید بهشتی بود... در سال بعد که محل زندگی ما تغییر کرد، به ناچار مدرسه خود را تغییر داده به مدرسه حکمت رفتم و در آنجا مدرک سیکل خود را دریافت کردم.»

علی جنتی پس از دریافت مدرک سیکل وارد حوزه می‌شود. «در سال 43، همزمان با تحصیلات دبیرستانی، دروس حوزوی را نیز شروع کردم. در ابتدا وارد مدرسه حقانی شدم... در طول تحصیلات حوزوی، کلاس چهارم، پنجم و ششم دبیرستان را سه تابستان پی‌درپی گذراندم. تابستان‌ها همراه پدرم به اصفهان می‌رفتم و طی دو ماه خود را برای امتحانات شهریور آماده می‌کردم... در نهایت دیپلم را به صورت متفرقه گرفتم. «او درباره سال‌های حضور در مدرسه حقانی می‌گوید: «در وضعیتی که شاید روزنامه خواندن در بین طلاب قم، جرم یا عمل ناشایستی محسوب می‌شد، در مدرسه حقانی در جمع دوستانه‌ای که اهل مبارزه بودند برای آشنایی با مسائل سیاسی، اقتصادی اجتماعی کشور خودمان و همچنین مسائل جهانی به طور مرتب‌ شب‌ها بعد از انجام مطالعات تحصیلی روزنامه‌ها را می‌خواندیم.»

او پس از طی این مسیر از سال‌ 1347 شروع به کار تبلیغی می‌کند: «ابتدا به اطراف خمین و الیگودرز و سپس در محرم همان سال به روستایی در بخش گندمان در شهرستان بروجن رفتم. در بین طلبه‌ها رسم بود که شب‌های تاسوعا و عاشورا از فرصت استفاده می‌کردند و مطالب مطمح نظر خود را بیان می‌کردند. من هم در این دو شب که منبر رفتم، نهضت امام را معرفی کردم و از ایشان تجلیل نمودم فردای آن روز مرا به پاسگاه بخش گندمان بردند و در همانجا بازجویی کردند.»

پسر آقای جنتی هستم!

جنتی به واسطه پدر و زندگی در شهر قم از همان دوران نوجوانی این فرصت را یافت که محضر امام خمینی را از اواسط دهه 30 درک کند او خاطرات آن روزها را به خوبی در ذهن خود دارد: «از همان کودکی یعنی، 6، 7 سالگی، با نام امام آشنا شدم... در تابستان 41، همراه آقای خزعلی، و جمعی از مردم که از شهرستان آمده بودند، خدمت امام رسیدم... وقتی تا دست امام را ببوسم ایشان فرمودند: پسر آقای خزعلی هستی؟ گفتم: نه! پسر آقای جنتی هستم. ایشان هم به بنده اظهار محبتی کردند که به دلم نشست. پس از آن کم‌کم سخنرانی‌های امام شروع شد من تقریبا در تمام این سخنرانی‌ها شرکت می‌کردم.»

علی جنتی درباره آغاز نهضت امام خمینی در قم نیز می‌گوید: «یکی از حوادث بسیار موثر در انقلاب، سخنرانی امام در عاشورای 42 بود و من در آن سخنرانی حضور داشتم. آن روز مدرسه فیضیه پر از جمعیت بود... صدای امام هنوز در گوشم طنین‌انداز است که در ابتدای سخنان‌شان فرمودند: ای شاه! ای بدبخت! من تو را نصحیت می‌کنم... دو روز بعد مصادف با پانزده خرداد، متوجه شدیم که امام را دستگیر کرده‌اند.» پس از حوداث دستگیری امام، جنتی تا سال 1349 در قم به فعالیت‌های ضد رژیم شاهنشاهی ادامه می‌دهد هر چند این فعالیت‌ها محدود و در حد پخش اعلامیه و حمایت از امام خمینی است اما در این سال اتفاقی به وقوع می‌پیوندد که مسیر زندگی وزیر کنونی فرهنگ و ارشاد اسلامی را دگرگون می‌کند.

اما علی جنتی خیلی زود مجبور به فرار از دست نیروهای ساواک می‌شود ماجرای چگونگی مشکوک شدن ساواک به جنتی ماجرایی خواندنی است: «یک بار حدود 300 یا 400 اعلامیه تکثیر کردم و به یکی از دوستان‌مان به نام آقای عبدالله کفعی که از طلبه‌های جوان اصفهان بود، دادم... به دلیل همراه داشتن اعلامیه او را دستگیر می‌کنند. همان شب او را قدری شکنجه می‌دهند و ایشان هم می‌گوید که اعلامیه‌ها را از چه کسی گرفته است... در این مدت من برای اختفا، به جاهای مختلفی می‌رفتم... در همان سال‌ها به سفر تبلیغی می‌رفتم... با دیگر در سال 1350، عده‌ای از کسانی را که از من اعلامیه گرفته بودند، دستگیر کرده، آنها هم اعتراف می‌کنند که اعلامیه‌ را از من گرفته‌اند. بدین ترتیب دوباره روی من حساس شدند و تلاش فوق‌العاده‌ای برای دستگیری‌ام انجام دادند. در همین ایام... آقای معلی را دستگیر کرده بودند به دنبال دستگیری ایشان جمع بسیاری از طلبه‌های مدرسه حقانی لو رفتند... به این ترتیب فشار رژیم برای دستگیری من مضاعف شد.»

شروع مبارزات مسلحانه!

جنتی درباره مهم‌ترین اتفاق سال 1349 می‌گوید: «در سال 49 حادثه بسیار مهمی که اتفاق اتفاد، واقعه سیاهکل بود. خبر این حرکت به سرعت همه جا پیچید... حرکت چریک‌های فدایی خلق در منطقه سیاهکل باز تاب وسیعی در سطح کشور به خصوص در بین روشنفکران و دانشگاهیان و محافل مخالف رژیم، چه اسلامی و چه غیر اسلامی داشت. نیروهای مبارز مسلمان حرکت‌های مارکسیستی را که وابسته به عناصر چپ و الحادی است، قبول نداشتند، اما به دلیل اینکه حرکت آنها حرکتی ضد رژیم بود، به آنها احترام گذاشته، سعی می‌کردند که از تجربیات آنان استفاده کنند. بعد از این حرکت مارکیسست‌ها، تعداد زیادی از مبارزان به سمت مبارزه مسلحانه گرایش پیدا کردند.» جنتی در ادامه این مطلب از جریان‌های اسلامی یاد می‌کند که پیش از این واقعه در جریان حرکات مسلحانه بوده‌اند: «پیش از این نیز در بین نیروهای مذهبی، حرکت‌های مسلحانه‌ به طور محدود وجود داشته است؛ برای نمونه می‌توان از حرکت حزب ملل اسلامی نام برد در سال 1344 روزنامه‌ها اعلام کردند که در کوه‌های شاه‌آباد تعدادی را که تمرین می‌کرده‌اند، دستگیر کرده‌اند.» با شروع مبارزات مسلحانه، جنتی با جمعی از دوستانش به این فکر می‌افتند که وارد فعالیت‌های مسلحانه شوند: «من به اتفاق آقایان محمدی عراقی، محمد حسین طارمی، مصطفی پاینده، علی عرفا و برادرم، هسته‌ای را برای مبارزه مسلحانه تشکیل دادیم.» و راه آموختن این شکل مبارزه نیز در آن روزها به خوبی مشخص بوده است: «بسیاری از جزوه‌های گروه‌های مسلح، اعم از مارکسیست و مسلمان را مطالعه کردیم که البته بیشتر آنها را مارکسیست‌ها نوشته یا ترجمه می‌کردند.»

روزهای فرار!

«من در طول مدتی که از سال 1350 تا آخر سال 1353 بود به شدت تحت فشار بودم و نمی‌توانستم به راحتی رفت و آمد و تردد، کنم...» با توجه به این وضعیت و فشاری که روی جنتی وجود داشت او مجبور به ترک شهر قم می‌شود. این واقعه همزمان است با لو رفتن گروه مسلح آنها و جنتی به همین دلیل راهی کرمانشاه می‌شود:

«بعد از مشورت‌هایی که کردم راهی سنقر کلیایی از توابع کرمانشاه شدم: در آنجا با اسم مستعار الهی و به صورت معمم 5، 6 ماه ماندم و فعالیت‌های تبلیغی خود را ادامه دادم.» اما پس از آن چند ماه جنتی مجبور به فرار از کرمانشاه می‌شود و این بار به تهران می‌آید. او تا پایان سال 1353، حدود 6 تا 7 ماه، در تهران می‌ماند. اما خود او نیز در خاطراتش این مساله را روایت می‌کند که دیگر نمی‌تواند در ایران بماند: «با توجه به حوداث ذکر شده و دستگیری دوستان و محکوم شدن‌شان به زندان‌های طولانی‌ مدت و نداشتن جای امن برای ادامه فعالیت، تصمیم‌ گرفتم به خارج از کشور بروم. البته این تصمیم با مشورت بعضی از آقایان از جمله آقای هاشمی رفسنجانی گرفته شد. از آقای هاشمی خواستم که اگر کسی را می‌شناسد که می‌تواند ما را به نوعی از مرز سالم عبور دهد، معرفی کند.» آنچه در این میان برای آینده علی جنتی مهم جلوه می‌کند همین ارتباط او با اکبر هاشمی رفسنجانی است.

اما در این مقطع جنتی به هر شکل ممکن از ایران خارج و راهی پاکستان می‌شود: «یکی از دوستان نیز به نام اکبر خلیلیان که بسیار به من نزدیک و از عناصر مبارز بود، می‌خواست از کشور خارج بشود... ایشان قبل از من از طریق زاهدان رفت و از مرز عبور کرد. پس از آنکه به مقصد رسید، طریقه خروجش را به من اطلاع داد. در نتیجه همکاری دوستان، از همان طریق، خیلی راحت از مرز گذشتم. وقتی وارد ایستگاه راه آهن کراچی شدم آقای خلیلیان به استقبال من آمد و به اتفاق در مسافر خانه‌ای اقامت گزیدیم. مجموعا حدود 50 روز در آنجا مستقر بودیم. «او در کراچی تمام تلاش خویش را به کار می‌گیرد تا به سوریه و لبنان برود. هدف نیز دین آموزش‌های نظامی است: «مدتی که در کراچی بودم... در آنجا بیشتر سعی من بر این بود که بتوان اسناد و مدارک قانونی تهیه نمایم تا به سوریه و لبنان بروم. هدف اصلی من این بود که بتوان اسناد و مدارک قانونی تهیه نمایم تا به سوریه و لبنان بروم. 

هدف اصلی من این بود که در مرحله اول در زمینه نظامی آموزش ببینم و پس از آن خود را به مبارزاتی که در نجف بودند، برسانم یا در همان حوزه خاورمیانه فعالیت کنم. همچنین بسیار مایل بودم که بتوانم ایشان [شهید محمد منتظری] را پیدا کنم و در واقع با او همکاری داشته باشم چون شنیده بودم که ایشان در خارج کشور بسیار فعال است.» شهید محمد منتظری به عنوانی یکی از مهم‌ترین افراد مبارزه مسلحانه گروه‌های اسلامی علیه حکومت شاه نقش ایفا می‌کرد.

جنتی پیس از ورود به دمشق در نخستین حرکت با منتظری دیدار می‌کند: «در دمشق... با شهید منتظری ملاقات کردم... از طریق دفاترالفتح در دمشق مرا به یکی از اردوگاه‌های نظامی اطراف دمشق معرفی کرد. حدود یک ماه در این اردوگاه بودم... تمرین‌ها برای ما بسیار سنگین و طاقت‌فرسا بود هدف این بود که ما برای وضعیت سخت زندگی چریکی آماده شویم...» حالا فرزند آیت‌الله احمد جنتی در سوریه مشغول تبدیل شدن به یک چریک است. ��ریکی که می‌خواهد با اتمام آموزش‌های نظامی در مبارزه علیه حکومت محمدرضا پهلوی شرکت کند؛ مبارزه‌ای که از دید کسانی چون او و محمد منتظری تنها راه آن از ماشه اسلحه می‌گذرد. جنتی در طول این سال‌ها در چند دوره مختلف آموزش نظامی و جنگ‌های چریکی شرکت می‌کند. او پس از اتمام نخستین دوره آموزشی‌اش از طریق محمد منتظری به اردوگاه دیگری در لبنان معرفی می‌شود: «این اردوگاه در جنوب لبنان قرار داشت. در آنجا یک سری عملیات تکامل یافته‌تر آموزش می‌دادند... بعد از اتمام این دوره به اردوگاه رشیدیه رفتم که محل اقامت فلسطینی‌ها بود. این اردوگاه نزدیک شهر صور قرار داشت... پس از پایان این دوره، دیگر بار به دمشق برگشتیم.»

دیدار با هاشمی در دمشق

در میانه خرداد و تیر 1354 اکبر هاشمی رفسنجانی طی سلسله سفرهایی به منطقه خاورمیانه، اروپا و آمریکا ضمن بررسی‌ جریان‌های مبارز علیه رژیم شاه، سعی در ساماندهی امور آنان داشت. یکی از سفرهای هاشمی به دمشق است: «خرداد یا تیر 1354 بود که مطلع شدم جناب آقای هاشمی رفسنجانی به دمشق تشریف آورده‌اند... به اتفاق شهید محمد منتظری به دیدار ایشان رفتیم... هدف آقای رفسنجانی این بود که اعضای مارکسیست سازمان مجاهدین را قانع کند تا مواضع‌شان را اعلام نکنند...» هدف هاشمی مشخص است. اعلام مارکسیست بودن اعضای سازمان مجاهدین ضربه سخت و شوکه‌آور به مسلمانانی بود که براساس آموزه‌های آنان یا با کپی‌برداری از اصولی که ایشان بسط‌دهنده آن بودند، به کار مبارزه وارد شدند گویا علی جنتی نیز یکی از این افراد بوده است: «به خاطر مبارزاتی که مجاهدین خلق و مواضعی که همه نسبت به آنها داشتند، من هم از طرفداران پر و پا قرص آنها بودم؛ اما وقتی مرحوم محمد منتظری گفت که در دورن سازمان عده‌ای مارکسیست شده و گرایش به چپ پیدا کرده‌اند، برای من حالت شوک ایجاد شد که چگونه می‌شود کسانی که این همه اهل نهج‌البلاغه و قرآن و تفسیر قرآن و اهل تهجد و ساده‌زیستی و زهدگرایی هستند یک مرتبه این گونه تغییر عقیده بدهند...» البته هاشمی در سفر خود هدف دیگری را نیز پیگیری می‌کرده است: «هدف دومی که آقای هاشمی دنبال می‌کردند، در واقع انسجام بخشیدن به مبارزاتی بود که به صورت پراکنده در خارج از کشور فعالیت می‌کردند.» جنتی تاکید می‌کند: «مساله حمایت یا عدم حمایت از سازمان مجاهدین پس از اعلام مشی‌ مارکسیستی، یکی از مسائلی بود که موجب اختلاف بین نیروهای مبارز می‌شد.»

طی سفر هاشمی در منطقه خاورمیانه، جنتی او را در سفر به عراق و لبنان همراهی کرد: «یکی از کارهایی که جناب آقای هاشمی انجام داد این بود که سفری به بعداد کرد... سفرهایی نیز به عراق و لبنان داشت... آقای هاشمی جلساتی را با امام موسی صدر و شهید چمران داشت و من نیز در برخی از این جلسات حضور داشتم... آقای هاشمی بازدیدی از جنوب لبنان داشت که من همراه‌شان بودم... نخستین مبارزی که به جز مرحوم محمد منتظری، از داخل به خارج آمده بود و در آنجا من و جناب آقای هاشمی ایشان را ملاقات کردیم، آقای عباس آقازمانی بود که به ابو شریف معروف بود...»

جنتی درباره این سفره‌های هاشمی با چنان وصفی یاد می‌کند که مشخص می‌شود ارادت او به هاشمی تا چه اندازه است: «آقای هاشمی بعد از پاریس و آمریکا بار دیگر سفری به لبنان داشت و در آن سفر صحبت‌های نهایی را با ما در میان گذاشت. ایشان همواره تاکید می‌کرد که من می‌خواهم خیال‌تان راحت باشد... واقعا می‌توان گفت این اوج‌فداکاری آقای هاشمی بود. ایشان با اینکه می‌دانست این نوع فعالیت‌ها سرانجامش چیست... باز هم همه این کارها را انجام داد ایشان را بعد از ورود به ایران بلافاصله دستگیر کردند و به زندان بردند.»

دیدار با امام در نجف

علی جنتی در طول سال‌های حضور در سوریه، به صورت ماهانه به دیدار امام خمینی در نجف می‌رفت: «بنده هر ماه یک بار به نجف می‌رفتم و خدمت امام می‌رسیدم البته سعی من بیشتر بر این بود که خبرهای سیاسی را برای ایشان در روزنامه‌ها و مطبوعات بیروت را که مرکز مطبوعات خاورمیانه بود، به عرض امام برسانم.» اما بررسی مطبوعات از سوی جنتی ریشه در موضوع دیگری نیز داشت. او در طول سال‌های حضور در سوریه سابقه همکاری با نشریات عربی «الشراع»، روزنامه «الفکاح العربی» و مجله «البلاغ» را نیز دارد. جنتی از سوی دیگر در این کشور به فعالیت فرهنگی نیز دست زد و چند کتاب ترجمه کرد خود او در این باره می‌گوید: «پیش از آنکه به خارج از کشور بروم تا اندازه‌ زیادی با عربی فصیح آشنایی داشتم. پس از سفر نیز با توجه به استعداد قبلی... با زبان عربی عامیانه هم آشنا شدم.

از جمله کارهایی که در حاشیه فعالیت‌هایم شروع کردم، ترجمه چند کتاب بود..» کتاب‌هایی که نشان از رویکرد مبارزه‌جویانه و شهادت‌طلبانه جنتی در آن سال‌ها می‌دهد: «عنوان نخستین کتابی که در خارج منتشر کردم، «تجربیاتی از انقلاب فلسطین» بود. این کتاب نوشته منیر شفیق بود... کتاب دیگری را... با عنوان «رفتار یک رزمنده انقلابی» ترجمه کردم.» کتاب‌های «کمونیسم محلی و جنبش‌های آزادی‌بخش ملی اعراب» و «کمک‌های نظامی آمریکا به ایران» نیز از دیگر کتاب‌های بود که درباره مبارزه با کمونیسم و افشاگری علیه کمک‌های نظامی آمریکا به رژیم شاهنشاهی از سوی جنتی ترجمه شد.

جنتی در سال 1355 به دلیل مشکلات اقامت در سوریه و لبنان و با هدف ارتباط با تعدادی از مبارزان داخل کشور، دستیابی اطلاعات از مسائل داخل کشور، تشویق مبارزان برای خروج از کشور و‌ آموزش و محفوظ ماندن از بازگشت و احیانا اعدام با گذرنامه‌ای عربی و با لباس عربی به ایران می‌آید خود او تاکید می‌کند که به راحتی وارد کشور شده است. جنتی در مدت زمان یک ماه که در ایران حضور دارد، ازدواج می‌کند و پس از آن به لبنان می‌رود. در این زمان یک از اتفاقات مهمی که در دمشق رخ می‌دهد و جنتی در بطن آن حضور دارد، در گذشت علی شریعتی و تصمیم ‌برای دفن او در این شهر است: «یکی دو روز بعد از فوت مرحوم شریعتی خبر دادند که قرار است جنازه را در دمشق دفع نمایند با همکاری دوستان در کنار مرقد حضرت زینب(س) مکانی را برای دفن ایشان انتخاب کردیم.»

قذافی مورد اعتماد نیست!

جنتی پس از حضور امام در پاریس به صورت مداوم بین این شهر و سوریه و لبنان در حرکت است: «ما هم به اتفاق سایر دوستان به آنجا می‌رفتیم و خدمت امام می‌رسیدیم» او حتی یکی از کسانی است که سعی می‌کند امام با کمترین مشکل در فرانسه حضور داشته باشند. اما یکی از ماجراهای مهمی که علی جنتی در آن دخالت مستقیم داشت، دیدار با قذافی رهبر لیبی برای اسکان امام در صورت عدم تمدید ویزا توسط دولت فرانسه بود. جنتی در این باره می‌گوید: «یکی از مسائلی که در آن زمان درباره اقامت امام مطرح بود، این بود که معمولا چون ویزای فرانسه سه ماه بود، با توجه به روابط تجاری و اقتصادی فرانسه با ایران، بعد از اتمام سه ماه اقامت امام، با ماندن ایشان در فرانسه موافقت نکند؛ بر همین اساس، به فکر افتادیم که با بعضی از سران کشورهای انقلابی مذاکره کنیم تا اگر فرانسه برای خروج امام فشار آورد امام به آن کشور مهاجرت کنند...» جنتی به همراه مهندس محمد غرضی مامور دیدار و مذاکره با قذافی می‌شوند.

روایت جنتی از حضور در لیبی و انتظار برای ملاقات و دیدار با قذافی خواندنی است: «به لیبی رفتیم... حدود هشت روز در آنجا ماندیم وقتی دیدم برای ملاقات با ایشان ما را سر می‌دوانند و امروز و فردای می‌کنند، احساس کردیم ماندن ما بی نتیجه است و به این ترتیب فقط زمان را از دست می‌دهیم. وقتی به فرودگاه رفتیم، به ما گفتند که آقای قذاقی وقت ملاقات داده‌اند... قذافی از اینکه امام به لیبی بیایند ابراز خرسندی می‌نمود...» اما در پس ذکر این خاطره او از دیدار با امام در پاریس و واکنش امام به حرف‌های قذافی خبر می‌دهد: «در همان اتاق کوچکی که امام اقامت داشتند، خدمت ایشان رسیدیم. گزارش سفر و گفت‌وگوهایی را که با قذافی داشتیم به عرض ایشان رساندیم برخلاف انتظار که فکر می‌کردیم امام خوشحال شوند، تاملی کردند و فرمودند: قذافی مورد اعتماد نیست.»

بازگشت به ایران

جنتی در تسخیر سفارت ایران در دمشق به عنوان آخرین فعل و انفعالی که پیش از وقوع انقلاب در دمشق رخ می‌دهد نیز حضور دارد. او یکی از دو روز پس از ورود امام به ایران، از طریق سوریه و ترکیه و مرز بارزگان وارد ایران می‌شود در همان ابتدا نیز به عنوان یک نیروی آموزش دیده برای همکاری با سپاه فرمی را پر می‌کند و به گفته خودش حتی یک ماه حدود 1500 تومان حقوق می‌گیرد. اما گویا علاقه به کار تشکیلاتی هنوز در او وجود دارد به همین دلیل است که بلافاصله پس از اعلام تشکیل حزب جمهوری اسلامی برای حضور در آن ابراز علاقه می‌کند: «در همان روزهای اول انقلاب (اسفند 57) حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد و نخستین بار، محل فعالیت حزب جمهوری اسلامی، کانون توحید بود. بلافاصله برای همکاری با آنها با آنجا رفتم...» حضور او در حزب جمهوری اسلامی باعث می‌شود که پس از مدتی به عنوان مسئول حزب در کرمانشاه معرفی شود: «در اسفند ماه جمعی از دوستان در کرمانشاه خدمت آقای بهشتی آمدند و از ایشان در خواست کردند که دفتر حزب، در کرمانشاه هم تاسیس شود آقای موسی موسوی (نماینده رهبری در کردستان) به اتفاق جمعی از دانشجویان و علاقه‌مندان به انقلاب، پیشنهاد داده بودند که من برای این کار بروم.

مرحوم بهشتی بنده را صدا کرد و گفت، این آقایان علاقه‌مند هستند که شما آنجا بروید. و حزب را در آنجا پایه‌گذاری کنید. شما این کار را بکنید و معمم هم بروید. من تا سال 52 معمم بودم، زمانی که تحت تعقیب قرار گرفتم و به خارج از کشور رفتم دیگر معمم نبودم. خلاصه آن روزها دوباره معمم شدم و اوایل فرودین 58 به کرمانشاه رفتم و مقدار زیادی اوراق عضویت داوطلبان و اساسنامه حزب را نیز همراه خود بردم... حدود یک سال یعنی تا اواخر سال 58... آنجا بودم.»

اما آنچه در طول این یک سال بر جنتی گذشت چندان خوشایند او نبود او در خاطرات خود اظهار می‌کند که بارها به دلیل اوضاع حزب به شهید بهشتی اعتراض کرده است. حتی یک بار می‌گوید که به شهید بهشتی گفته است اینجا حزب نیست، هیات است. شاید همین نارضایتی‌ها باعث می‌شود که تصمیم به ترک حزب و خروج از کرمانشاه بگیرد. تصمیمی که تا پایان سال 58 – با دخالت هاشمی رفسنجانی – عملی نمی‌شود و پس از آن جنتی با انتصاب شهید بهشتی به سمت رییس دیوان عالی کشور عطای حزب را به لقایش می‌بخشد: «در همین مدتی که در کرمانشاه بودم، یکی دو بار دوستانی که در وزارت خارجه بودند، به دلیل آشنایی که با مسائل خاورمیانه و منطقه عربی داشتم، از من دعوت کردند که در مقام سفیر به لبنان بروم.

تلفنی با آقای هاشمی رفسنجانی مشورت کردم ایشان تصمیم را به خود واگذار کرد؛ منتها گفت: اگر در کرمانشاه وجودیت مفید است، بهتر است همانجا بمانی. من هم تا پایان سال 58 در آنجا ماندم. بعد از بررسی قانون اساسی که انتظار می‌رفت مرحوم بهشتی روی حزب بیشتر سرمایه‌گذاری کند، یک مرتبه از طرف امام به سمت رییس دیوان عالی کشور برگزیده شد. از اینکه حزب بتواند تشکیلات منسجمی شود، ناامید شدم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم حزب را رها کنم.»

روزهای صدا و سیما

شاید بتوان نخستین فعالیت فرهنگی علی جنتی را در سال‌های پس از انقلاب و مدیریت او بر صدا و سیمای خوزستان دانست. خود او درباره این پست تازه می‌گوید: «پس از آنکه آقای غرضی، استاندار خوزستان شد، از من دعوت کرد که به آنجا رفته، مسئولیت صدا و سیمای این استان را به عهده بگیرم و من هم این پیشنهاد را پذیرفتم...» این روزها همان روزهایی است که جنتی پس از معمم شدن در سال 58 لباس روحانیت را از تن خارج می‌کند: «ابتدای سال 59 که قرار شد به عنوان مدیر صدا و سیمای مرکز اهواز خدمت کنم، با شرایطی که در آن زمان صدا و سیما داشت و وضعیت خاصی که داخل صدا و سیما حاکم بود، مناسب نبود که با لباس طلبگی به آنجا بروم. لذا به وضعی که امروز هست در آمدیم.» جنتی تا اواخر سال 1359 در اهواز حضور داشت. او یکی از مهم‌ترین کارهایی در صدا و سیمای خوزستان را استخدام نیروهای مسلمان می‌داند: «در مدت 10،11 ماهی که آنجا بودم، حدود 47 نفر از بچه‌های مسلمان را استخدام کردم و به کار گرفتم...» اواخر سال‌ 59 علی جنتی به تهران می‌آید و به گفته خودش «برای مدتی همراه خانواده» زندگی می‌کند گفته می‌شود او هر از چند گاهی به خوزستان می‌رفته اما دیگر حضور دایمی نداشته است.

وی در دی ماه همان سال پس از تصویب قانوان اداره صدا و سیما از سوی شهید بهشتی به عنوان نماینده شورای عالی قضایی در شورای سرپرستی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران معرفی شد: «بعد از تصویب قانوان اداره صدا و سیما... بنده از طرف مرحوم بهشتی نماینده شورای عالی قضایی در صدا و سیما شدم...» در همان ابتدای حضور این شورا آنان جلسه‌ای با امام خمینی دارند تا از رهنمودهای امام درباره فعالیت‌های صدا و سیما با خبر شوند. آنجا در این جلسه‌ امام به این شورا می‌گویند یکی از مهم‌ترین مسائلی است که جنتی این روزها در کسوت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با آن روبه‌رو است: «در همان اوایل خدمت، ملاقاتی با امام داشتیم... یکی از نکات مهم که امام تذکر دادند درباره موسیقی‌هایی که در صدا و سیما بود ایشان فرمودند... نظارت بیشتری بر موسیقی در صدا و سیما پخش می‌شود داشته باشید... حتما خودتان نظارت کنید. کاری نکنید که سر و صدای علمای بلاد بلند شود.» جنتی تا سال 1362 به عنوان عضو شورا خدمت کرد. این سال‌های همان سال‌هایی است که او با حسن روحانی همکار است.

علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی درباره آن سال‌ها و همکاری جنتی و روحانی در خاطرات روز 27 اردیبهشت 1360 خود می‌نویسد: «آقای دکتر روحانی در دفتر من منتظر بود و در مورد اختلاف‌نظر بین کادر مدیران صدا و سیما مشورت کرد. آقای [حسین] غفاری و آقای علی جنتی با هم نمی‌سازند و هر دو مسلمان خط امامی‌اند و اثر نامطلوبی در کیفیت صدا و سیما و در نتیجه در تمام انقلاب دارد.» و در روز 15 تیر 1360 گزارش می‌دهد: «آقای علی لاریجانی، مدیر عامل صدا و سیما هم آمد و گله از ناسازگاری آقایان علی جنتی و حسن روحانی دو عضو شورای سرپرستی داشت.» گویا این همکاری سابقه‌ای پیش از این داشته است. خود جنتی می‌گوید: «در طول 50 سالی که با ایشان (حسن روحانی) آشنایی دارم و در بسیاری از مقاطع همکاری نزدیک داشته‌ام، دکتر حسن روحانی را از جمله روحانیون روشنفکر می‌شناسم.» علی جنتی در سال 1361 برای مدتی به عنوان به مدیر شبکه یک تلویزیون نیز نقش ایفا می‌کند. هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز چهارشنبه 26 آبان 1361 می‌نویسد: «... آخوی محمد و آقای علی جنتی هم پس از زیارت امام آمدند و گفتند که آقای جنتی به جای آقای انوار که به جبهه رفته است، مدیر شبکه یک تلویزیون شده است.» پس از اتفاقات شورای نظارت بر صدا و سیما و برکناری برخی اعضای این شورا توسط امام جنتی در مرداد 1362 این شورا را رها می‌کند.

استانداری خوزستان

پس از خروج از شورای نظارت بر صدا و سیما، جنتی مسئولیت دفتر سیاسی سپاه، را برعهده می‌گیرد. هر چند فعالیت او در این دفتر شش ماه بیشتر به طول نمی‌انجامد و ابتدای سال 63 آنجا را رها می‌کند. خود او درباره روزهای پس از کار در این دفتر می‌گوید: «مدتی هم با سازمان تبلیغات همکاری کردم. در آن زمان پدرم رییس سازمان تبلیغات بود.» اما علی جنتی در 1363 دوباره به خوزستان بازگشت. البته این بار در پست استانداران این استان خود او درباره چگونگی در دست گرفتن این پست می‌گوید: «در آذر ماه 63، به سمت استانداری خوزستان، انتخاب شدم. جناب آقای ناطق نوری وزیر وقت کشور، مرا دعوت به کار کرد. بعد از اینکه انتصابم در دولت تصویب شد، به خوزستان رفتم و تا سال 66، یعنی دقیقا سه سال، در آنجا بودم، سه سال بر بحران و پرخاطره را در آنجا گذارندم.» او در سال‌های استانداری‌اش که تا سال 1366 به طول انجامید هر چه بیشتر به جمع نزدیکان و ارادتمندان اکبر هاشمی مردم پرنفوذ سیاست ایران در دهه‌های 60 و 70 نزدیک می‌شد تا جایی که هاشمی در خاطرات روز دوشنبه 27 مرداد 1365 می‌نویسد: «با هواپیما به مشهد پرواز کردیم. در فرودگاه مشهد آقای واعظ طبسی با جمعی از مسئولان استقبال کردند.» و نکته جالب این است که یکی از این استقبال‌کنندگان علی جنتی استاندار آن روزهای خوزستان بوده است.

در اواسط سال 1366 امام علی جنتی از استانداری خوزستان بر کنار شد. هر چند که جنتی در خاطراتش درباره این برکناری سخنی نمی‌گوید. اما شاید مهم‌ترین واکنش به تعویض او در دکتر عباس شیبانی در نطق قبل از دستور خود در 7 آبان 1366 انجام داد: «در مورد برادر جنتی، استاندار محترم خوزستان که تازه تعویض کرده‌اند آیا دین نداشت؟ آیا مدیریت نداشت که سال‌ها در استان بر مساله جنگی کارش و مدیریتش را دیده‌ایم. آیا سابقه مبارزاتی نداشت. آیا ریشه خانوادگی نداشت؟ چون جوابی برای این مطالب نداشتند آنقدر برایش کارشکنی کردند و هشت ماه این استان مهم را بدون معاون سیاسی و عمرانی گذاشتند تا او مجبور شود بگوید یا مرا بردارید یا به من کمک کنید که خدمت بکنم والله کسانی که این حرف را می‌زنند دل‌شان به حال این ملت، به حال اسلام می‌سوزد، اگر مسائل دیگری زیر نیم کاسه نیست چرا از نگه داشتن افراد استخوان‌دار وحشت دارید باز تکرار می‌کنم با افراد بله قربان گوکار کشور به سامان نمی‌رسد.»

با هاشمی و روحانی

جنتی که در سال‌های جنگ تحمیلی استانداری خوزستان را به مدت سه سال برعهده داشت، در اواخر سال 1366، به عضویت ستاد قرارگاه خاتم‌الانبیا در آمد. خود او در این باره می‌گوید: «بعد از سال 66 به تهران آمدم و در ستاد قرارگاه خاتم که زیرنظر فرمانده جنگ یعنی جناب آقای هاشمی رفسنجانی تشکیل شده بود و مسئولیتش به عهده جناب آقای دکتر روحانی بود شروع به فعالیت کردم... البته در آنجا مسئولیت خاصی نداشتم و بیشتر در سمت مشاور دکتر روحانی بودم.» اتفاق مهم دیگر اواخر سال 66 تعیین اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در جنگ از سوی امام خمینی بود. هاشمی در سال 1367 دارای دو دفتر بود.  مسئولیت دفتر ریاست مجلس شورای اسلامی با جمال ساداتیان و مسئولیت دفتر ریاست مجلس شورای اسلامی با جمال ساداتیان و مسئولیت دفتر فرماندهی کل قوا نیز به علی جنتی سپرده شد. جنتی در این باره اظهار می‌کند: «بعد از اینکه آقای هاشمی رفسنجانی، به صورت رسمی به سمت جانشین فرماندهی کل قوا منصوب شد، من نیز در اوایل سال 67 به سمت دفتر ایشان منصوب شدم. دفتر رسمی در ستاد مشترک ارتش گذاشتیم.» جنتی تا سال 1368 که دفتر فرماندهی کل قوا تعطیل شد در این مکان مشغول به کار بود و به طور مستقیم با هاشمی رفسنجانی ارتباط داشت؛ ارتباطی که باعث شد او را از ارادتمندان هاشمی رفسنجانی بدانند.

هاشمی در خاطرات روز دوشنبه 13 تیر 1367 خود می‌نویسد: «آقای علی جنتی آمد بنا است رییس دفتر فرماندهی کل باشد. در این خصوص مذاکره کردیم.» و نکته مهم‌تر خاطره روز پنجشنبه 13 مرداد 1367 است: «ظهر آقای علی جنتی آمد. درباره تاسیس دفتر فرماندهی  نیازها و سایر کارها صحبت شد. حکم آقای حسن روحانی را هم به عنوان معاون نوشتم.» و این اتفاق دیگری در همکاری جنتی با روحانی در زیر پوشش هاشمی رفسنجانی است. جنتی در تمام سال 1367 هر هفته حداقل یک یا دو بار هاشمی دیدار داشته است که گزارش این دیدارها را هاشمی در خاطرات سال 67 خود به تفصیل آورده است. او خاطره مهمی از روزهای حضور در این دفتر دارد، خاطره‌ای که تا کنون کمتر نقل شده و درباره چگونگی پذیرفتن قطعنامه 598 است: «روزی که قطعنامه پذیرفته شد، من ساعت 9 صبح قرارگاه ستاد خاتم در دفتر آقای روحانی بودم. ایشان اطلاع داد که امروز امام در ملاقاتی که جناب آقای هاشمی با ایشان داشت، دستور داده‌اند که دیگر جنگ را تمام‌کنند و قطعنامه 598 را بپذیرند.»

استانداری خراسان

با رییس‌جمهور شدن هاشمی رفسنجانی در سال 1368 و تصمیم آیت‌الله خامنه‌ای رهبر تازه ایران مبنی بر اعاده ستاد کل مشترک، دفتر فرماندهی کل قوا در آستانه تعطیلی قرار می‌گیرد. هاشمی در خاطرات سه شنبه 13 شهریور 1368 خود می‌نویسد: «آقای علی جنتی آمد بنا دارد از دفتر فرماندهی کل قوا برود، احتمالا به استانداری خراسان می‌رود.» علی جنتی درباره چگونگی پذیرفتن این پست می‌گوید: «شهریور 68، بعد از اینکه جناب آقای هاشمی رفسنجانی به سمت رییس‌جمهوری رسید و کابینه خودش را انتخاب کرد، جناب آقای عبدالله نوری، مسئولیت وزارت کشور را پذیرفت، آقای نوری را من دعوت کرد برای تصدی استانداری خراسان آماده شوم وی گفت که در این باره با آقای هاشمی مشورت کرده و ایشان هم استقبال کرده‌اند. آقای نوری تاکید داشتند که مقام رهبری هم نظرشان بر این است که شما بروید. بنابراین خودتان را برای این خدمت آماده کنید. بعد از آن بود که من پاسخ مثبت دادم...» هاشمی درباره استاندار شدن علی جنتی در 16 شهریور 1368 می‌نویسد: «عصر اعضای دفتر فرماندهی کل قوا برای خداحافظی آمدند.

آقای حسن حبیبی برای کارهای دولت آمد و آقای علی جنتی برای امور در وزارت کشور و استانداری‌ها آمد.» در این میان زمزمه‌ها که برای استاندار شدن او به گوش می‌رسد اعتراض‌هایی نیز شکل می‌گیرد. هاشمی در خاطرات روز دوشنبه 3 مهر 1368 خود گزارش می‌دهد: «ظهر آقای سیدهادی خامنه‌ای آمد مطابق معمول شکایت داشت از آستان قدس و آقای واعظ طبسی و... در مسائل مشهد و خواهان این بود که آقای علی جنتی به جای آقای امیر عابدینی استاندار خراسان نشود.» اما این اعتراض‌ها هیچ سودی نداشت و جنتی در دولت هاشمی سمت استانداری خراسان را بر عهده می‌گیرد: «در جلسه هیات دولت شرکت کردم. تبصره‌ها در دستور بود [انتصاب آقای علی جنتی به عنوان] استاندار خراسان تصویب شد.»

وزارت ارشاد، وزارت کشور و سفارت کویت

جنتی در سال 1371 و پس از استانداری خراسان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول به فعالیت شد او از سال 1371 تا 1377 و در دروه وزارت علی لاریجانی، مصطفی میرسلیم و عطاالله مهاجرانی عهده‌دار معاونت امور بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (سه سال) و قائم مقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (سه سال) بود؛ فعالیتی که پیش از دولت یازدهم آخرین فعالیت فرهنگی او در کابینه‌های جمهوری اسلامی بود خود جنتی درباره این دوره کاری می‌گوید: «در ابتدای حضور آقای لاریجانی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی من به عنوان معاون بین‌الملل شروع به کار کردم... از سال 71 تا 77 در وزارت ارشاد بودم؛ سه سال ابتدایی را به عنوان معاون بین‌الملل وزارت ارشاد فعالیت می‌کردم؛ براساس پیشنهادی که خدمت مقام معظم رهبری داده شد، قرار بر این شد تمام دستگاه‌های خارج از کشور که فعالیت فرهنگی دارند مثل مجمع ‌تقریب مذاهب، مثل مجمع اهل‌بیت، مثل سازمان تبلیغات اسلامی حوزه بین‌المللی‌شان، با معاونت بین‌الملل ارشاد یکی شود تا از پراکنده کاری جلوگیری شود از سال 74 سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی از ادغام نهادهای مختلف با معاونت بین‌الملل تشکیل شد؛ از آن زمان که آیت‌الله تسخیری رییس سازمان شدند، من به عنوان قائم مقام و معاون انتشارات تبلیغات سازمان فعالیت می‌کردم، در آن دوره نیز من بیشتر در شورای معاونان وزارت ارشاد شرکت داشتم.»

جنتی در انتخابات خرداد 76 به ناطق نوری رای می‌دهد و به گفته خودش با آنکه در ستاد ناطق نبوده اما روزهای آخر با او همراهی داشته است. او می‌گوید فکر نمی‌کرده است که ناطق نوری در انتخابات رای نیاورد. اما یا این حال در سال 1377 و در دولت اصلاحات، علی جنتی به عنوان سفیر ایران در کویت برگزیده شد. خود در این باره می‌گوید: «با توجه به اینکه در حوزه بین‌الملل فعالیت می‌کردم و با وزارت خارجه مانوس بودم، در زمان دکتر کمال خرازی این پیشنهاد به من شده، با توجه به آشنایی که از قبل از انقلاب با کویت داشتم این مسئولیت را پذیرفتم و حدود چهار سال در این مسئولیت در کویت بودم، تا سال 81...» جنتی در 1382 نیز پست مشاور وزیر امور خارجه و رییس کمیته فرهنگی – اجتماعی شورای عالی امنیت ملی را در نهادی که دبیر آن حسن روحانی بوده بر عهده گرفت.

با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد مصطفی پورمحمدی، هم دوره‌ای علی جنتی در مدرسه حقانی، به عنوان وزیر کشور انتخاب شد. در مهر ماه سال 1384 بود که پورمحمدی، علی جنتی را به عنوان معاون سیاسی وزیر کشور انتخاب کرد تا جنتی تنها فردی در جمهوری اسلامی شود که در دولت‌های موسوی، هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد دارای پست‌های دولتی بوده باشد. اما انتخاب جنتی سیلی از انتقادات را به سوی پورمحمدی روانه کرد. چه آنکه مشی سیاسی جنتی که نه تنها چندان قرابتی با پدر خود به عنوان دبیر شورای نگهبان نداشت و او حتی به حمایت از کاندیداتوری «اکبر هاشمی رفسنجانی» در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در برابر «محمود احمدی‌نژاد» پرداخته و به هاشمی رای داده بود.

فشار همه سویه بر پورمحمدی باعث شد که او در حاشیه بازدید از سیزدهمین نمایشگاه بین‌المللی مطبوعات تهران و در غرفه روزنامه کیهان ضمن تایید اخبار مربوط به برکناری جنتی بگوید: «بحث این است که از آنجا آقای جنتی فرزند آیت‌الله جنتی دبیر شورای نگهبان هستند و حین برگزاری انتخابات شوراها و مجلس خبرگان، ممکن است در افکار عمومی این گونه تلقی شود که در برگزاری انتخابات اعمال نفوذ و نظر از هر دو مرکز بر روی همدیگر صورت می‌گیرد، ممکن است در آینده نه چندان دور تمهیداتی برای تغییر برخی مدیران وزارتخاته صورت گیرد.» خبری که چندان تایید و تکذیب آن به طول نینجامید و جنتی جای خود را به مجتبی ثمره هاشمی یکی از نزدیک‌ترین افراد به احمدی‌نژاد داد. این تغییر در آستانه چند انتخابات مهم در ایران روی داد. تغییری که علاءالدین بروجردی، رییس‌ کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی وقت مجلس درباره آن گفت: «آقای جنتی از ابتدا علاقه‌مند بود در یکی از سفارتخانه‌ها فعالیت کنند و به همین خاطر هم از وزارت کشور رفت».

اما خود علی جنتی در مراسم تودیعش اظهار داشت: «از آغاز کار دولت نهم و با حضور پورمحمدی در وزارت کشور و دعوت وی از من، برای کمک به او این مسیر را ادامه دادم و در حال حاضر هم برای کمک به او از این پست کناره‌گیری کرده و به مسئولیت دیگری همت می‌گمارم.» هر چند علی جنتی بعدها دلیل دیگری درباره برکناری خود مطرح کرد: «همان اوایل که من مشغول به کار شدم؛ ظاهرا تازه آقای احمدی‌نژاد فهمیده بود که من جزو طرفداران آقای هاشمی رفسنجانی هستم. از همان اوایل فشار را روی آقای پورمحمدی گذاشتند. برای اینکه معاون سیاسی حتما باید عوض بشود.» جنتی در سال 85 دوباره به عنوان سفیر ایران به کویت بازگشت و تا سال 89 که توسط منوچهر متکی کنار گذاشته شد در این کشور حضور داشت. علی جنتی که گویا هرگاه از پست‌های مختلف برکنار می‌شد به پناه حسن روحانی باز می‌گشت، پس از سفارت ایران در کویت به عنوان پژوهشگر سیاست خارجی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت مشغول به کار شد.

وزیر ارشاد روحانی

علی جنتی یکی از نخستین وزرای دولت حسن روحانی بود. که در   پاسخ به خبرنگاران خبر از وزارت خود داد. زمانی که از جنتی پرسیده شد که آیا پست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت روحانی را پذیرفته، پاسخ داد: «اگر نپذیرفته بودم که برنامه نمی‌نوشتم.» جنتی که در طول سال‌های پیش و پس از انقلاب همواره ارادت خود را به هاشمی ابراز داشته و در کنار آن رفاقتی صمیمانه با حسن روحانی داشت. یکی از محتمل‌ترین افراد برای پوشیدن ردای وزارت کابینه یازدهم جمهوری اسلامی ایران بود.

جنتی در طول کمتر از دو سالی که از عمر دولت روحانی گذشته، یکی از پر انتقاد‌ترین وزرای کابینه از سوی دلواپسان بوده است. جنتی وزیر که با بحث درباره سپردن ممیزی در حوزه کتاب به ناشران بر کرسی وزارت نشست، اکنون آماج حملات شدید مخالفان قرار گرفته است. نخستین جمله‌ای که از خرداد 92 به صورت جدی به جنتی صورت گرفت در واکنش به اظهارنظر او در مراسم جنتی در پاسخ به سوالی درباره تکخوانی زنان و نظر متشرعین و اهل فتوا در این زمینه با تکیه بر این کلام که در این ماجرا بین علما اختلاف‌نظر وجود دارد، گفت: «اگر تکخوانی بانوان منجر به مفسده نشود اشکال ندارد.» بعد از اظهارنظر جنتی برخی رسانه‌ها با مراجعه به دفاتر علمای صاحب فتوا در خواست استفتاء کردند و هر کدام با رویکرد رسانه‌ای خودشان به برخی از این استفتائات استناد می‌کردند.

جنتی می‌گوید: پس از دهه 60 که در تهران گاهی در درس‌های مختلف اساتید شرکت می‌کرده دیگر فرصت پرداختن به مقوله طلبگی را نداشته با این حرف شاید در مقام یک طلبه به عنوان یک طلبه انتقادات بسیاری را به جان خرید. در این میان هم جدی‌ترین واکنش از سوی آیت‌الله مکارم شیرازی به این اظهارات بیان شد و او با اشاره به مطرح شدن برخی سخنان مبنی بر اعلام نظر فقها در خصوص خوانندگی زنان گفت: «گفته شده است که چرا می‌گویید خواننده زن نباشد. نصف جمعیت ایران زن است و فقها در این زمینه نظر دهند این طرز سخن‌گویی سابقه ندارد. وی با انتقاد از جسور شدن و مدعی شدن افرادی که چنین صحبت‌هایی را مطرح کرده‌اند

هم گفته بود: اینها خبر ندارند یک طلبه 20 سال درس می‌خواند تا به مرحله اول اجتهاد برسد و باید برای مجتهد شدن 40 سال درس خواند. وزارت ارشاد بداند تکرار این کارها سبب می‌شود که مردم فاصله بگی��ند.» پس از آیت‌الله مکارم شیرازی، آیت‌الله سبحانی نیز در سخنانی که وزیر را مورد خطاب قرار داده بود گفت: «بنده بسیار گلایه‌مند هستم که فرزند یک روحانی فتوایی درباره تکخوانی بانوان می‌دهد، یعنی تمام مشکلات ما حل شده و تنها این مشکل باقی مانده است که دختری بیاید و تکخوانی بکند؟ چقدر برای ما زننده است این فتوا به کشورهایی همانند امارات و دیگر کشورهای عربی می‌رود و بر می‌گردند می‌گویند که اینها دروغ می‌گویند و ادعا می‌کنند که اسلامی هستند ولی نمی‌دانند که این حرف یک نفر است حرف نظام نیست. این گله را به گوش این آقا برسانید که آیا تو اهل فتوا هستی، ما مجلس، قانون، شورای نگهبان داریم که باید اینها صحبت کنند نه تو؛ جای گله است، ایشان از این که استغفار کند، یعنی حرفش را پس بگیرد معصوم نیست.»

جنتی در طول این مدت هر چند که گفته بود مشی خاتمی را در دوران وزارت خود ادمه خواهد داد، اما در بسیاری از موارد از در مصلحت‌گرایی وارد شد او در طول دو سال گذشته در چندین مو��د در مقابل اعتراضات به مجوز‌هایی که از سوی وزارتخانه متبوع او صادر شده بود؛ عقب‌نشینی کرد و باعث پایین کشیده شدن فیلم‌هایی از پرده سینما و برگزار نشدن کنسرت‌ها و تئاترهایی شد همراهی با شجریان در جریان مراسم جشن دهمین سالگرد تاسیس صندوق حمایت از هنرمندان، خبرنگاران و انتشار کتابی در تکریم اسماعیل خویی، باز نشر چند کتاب از رضا براهنی، دعوت از یدالله رویایی برای حضور در جشنواره شعر فجر، اعطای مجوز به کنسرت‌های زنانه و حمایت از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نیز از دیگر موضوعاتی است که جنتی مورد تفقد دلواپسان واقع شده است.

جنتی که هم اکنون یک کارت زرد از مجلس دریافت کرده است در آخرین اتفاق اسیر شایعه‌ای شد که او را به واکنش صریح وا داشت. گوی مخالفان جنتی که از مصحلت‌گرایی او و دولت به هر نحوی استفاده می‌کردند، انتظار نداشتند که جنتی چریک دوباره از پوسته خود بیرون آید.

خبر این بود که آلبوم موسیقی «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» با تک خوانی یک خواننده زن از سوی وزارت ارشاد مجوز گرفته است. همین ماجرا باعث شد که دوباره اعتراضات به جنتی آغاز شود. جنتی هم در واکنش به این مساله گفت «اخیرا موجی را راه انداختند و در آن اعلام می‌کنند که مجوزی برای تک‌خوانی زنان داده شده است در صورتی که تک خوانی وجود ندارد و ضمن اینکه عکس آلبومی که به آن انتقاد می‌کنند عکس یک خانم است اما این ‌آلبوم توسط محسن کرامتی و نوشین طافی همخوانی شده و در واقع تک خوانی نبود است.» از سوی دیگر شاید این مخالفت‌ها با جنتی به دلیل صراحت لهجه او نیز باشد؛ صراحتی که گویا از پدر به ارث برده است: «من در 18 ماهی که در وزارت فرهنگ و ارشاد هستم احساس می‌کنم مجموعه‌هایی هستند که قاعدتا این دولت، دولت منتخب آنها نیست و آنان کاندیدای دیگری دارند که در انتخابات ریاست جمهوری پیروز نشده است.» جنتی قول داده است که به هیچ‌وجه عقب‌نشینی نمی‌کند.

هر چند که نباید این مساله را از نظر دور داشت که او مصلحت‌ها را نیز فراموش نمی‌کند: «وزارت ارشاد وظیفه دارد پای مجوزهایی که می‌دهد، بایستد و در همین زمینه‌ها هم هماهنگی‌های خوبی با وزارت کشور و نیروی انتظامی شده که آنها بایستی از یک روال قانونی دفاع کنند... برخی با جوسازی تلاش کردند از طریق اطلاعات اشتباه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تحت فشار قرار دهند. در این میان عده‌ای گفتند وزارت ارشاد در برابر این فشارها عقب‌نشینی کرد، در صورتی که این گونه نیست.»

رابطه پدر و پسر

خاطره‌ای که از هاشمی رفسنجانی درباره استاندار شدن علی جنتی روایت شد، ادامه‌ای نیز دارد. ادامه‌ای که بدون شک به رابطه وزیر کنونی دولت یازدهم با پدرش آیت‌الله احمد جنتی، دبیر شواری نگهبان منجر می‌شود. هاشمی در روز 13 شهریور 1368 می‌نویسد: «آقای علی جنتی آمد. بنا دارد از دفتر فرماندهی کل قوا برود، احتمالا به استاندار بشود.» و این شاید نخستین باری است که می‌بینیم جنتی پدر درخواستی درباره جنتی پسر دارد ما بین این پدر و پسر تا پیش از انقلاب رابطه عاطفی زیادی وجود دارد جنتی که در روزهای حضور در قم پدر خود را تبعید شده در استرآباد همدان می‌بیند، پس از سال‌ها در سال 55 که به ایران باز می‌گردد خود را با مشقت فراوان به پدر می‌رساند رابطه این پدر و پسر مشهور در جمهوری اسلامی خود حکایت شنیدنی دارد که علی جنتی درباره آن می‌گوید: «ما [با آیت‌الله جنتی] دایما رفت و آمد داریم هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ معنوی ایشان را پدر خود می‌دانم و علاوه بر رابطه پدر و فرزندی ایشان همواره نظر علمی و اخلاقی استاد و راهنمای من بوده‌اند. لذا برای ایشان بسیار احترام قابل هستم.

ایشان از نظر معنوی و مراتب تقوی و زهد و پارسایی شخصیت کم‌نظیری هستند از نظر سیاسی طبیعی است که اختلاف‌نظر داشته باشیم. چون متعلق به دو نسل هستیم... در گذشته با ایشان زیاد بحث می‌کردم منتها در طول چند سال اخیر کمتر بحث می‌‌کنیم... نه من می‌توانم روی ایشان تاثیر بگذارم و نه ایشان می‌توانند افکار مرا تغییر دهند. ممکن است احیانا برخی از مباحث به جدل بکشد و احترامی که ما برای ایشان قایل هستیم خدشه‌دار بشود...» اما پدر نگاهی دیگر به پسر دارد. آیت‌الله جنتی در گفت‌وگویی با یک برنامه تلویزیونی درباره رابطه خود با علی جنتی و تذکری که به او در نماز جمعه داد، می‌گوید: «چندین بار به طور خصوصی در خانه به وی تذکر دادم، به صورت کلی بگویم وزارت ارشاد باید ریشه‌ای اصلاح شود؛ فضای وزارت ارشاد باید تغییر کند. در برخی دیگر از وزارتخانه‌ نیز اینچنین است؛ با اصلاح موردی مشکل حل نخواهد شد... من لازم دیدم به عنوان امام جمعه تذکری بدهم. برای تاثیر بیشتر تصمیم گرفتم خصوصی مطرح شود. نظر من این بود که تذکرات خصوصی بیشتر اثر می‌گذارد.»

رابطه این پدر و پسر اما شنیدنی‌تر از آنچه دنیای سیاست می‌خوانیمش برقرار است. علی جنتی درباره حس خود از آنچه درباره پدر گفته یا نوشته می‌شود، چنین اظهار می‌کند: «خود ایشان معمولا با سعه صدر برخورد می‌کنند. من از این جهت که پدر من است ناراحت می‌شوم. با اینکه واکنشی نشان نمی‌دهم ولیکن آدمی براساس علایق عاطفی خود دوست ندارد درباره پدر یا بردارش از این صحبت‌ها بشنود.» او می‌گوید اختلافش با پدر اندک است و «گاهی در برخی مسائل سیاسی اختلاف‌نظر وجود داشته است.» همان نکته‌ای که جنتی پدر نیز آن را بیان می‌کند: «اختلاف سلیقه بین ما وجود دارد همان طور که او نیز در مصاحبه‌ای این مساله را عنوان کرد؛ اختلاف سلیقه ما کم نیست؛ مثلا از نظر اسلامی من تشخیصی دارم ایشان آن را قبول ندارد. گاهی اوقات نیز در خصوص مسائل مباحثه می‌کنیم و قانع هم  نمی‌شود.»

رانت پدر و یا...

آیت‌الله جنتی در مصاحبه‌ای گفته است که همسرش در بحث‌های میان او در علی جنتی طرف جنتی پدر را می‌گیرد. علی جنتی نیز در گفت‌وگوی خود را از لحاظ سیاسی به هاشمی رفسنجانی نزدیک‌تر از پدر خویش دانسته است. هر چه هست امروز علی جنتی 3 فرزند دارد وزیر ارشاد جمهوری اسلامی ایران است. او چریکی بوده که اکنون در ردای وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران – تا این لحظه‌ای که از زمان وزارتش می‌گذرد – لباس مصلحت به تن کرده است. اکنون در شرایطی که هنرمندان و نویسندگان خواستار حمایت بیشتر آقای وزیر و مجموعه زیر دست او هستند، علی جنتی به شدت در شرایط عجیبی قرار دارد نمایندگان مجلس، برخی علما و حتی پدر از مدیریت او راضی نیستند.

اما شاید مهم‌ترین جملاتی که درباره جنتی در این ایام گفته شده است جملات آیت‌الله محمد یزدی است. جملات آیت‌الله یزدی را باید دوباره بازخوانی کرد. «بنده بالاخص به وزیر ارشاد تذکر می‌دهم که آقای وزیر ارشاد، به معاونت موسیقی تان تذکر بدهید که موسیقی در اسلام حرام است. شما نمی‌توانید موارد شبه را تشخیص بدهید... تک خوانی زن بدون تردید حرام است. همه مراجع هم مخالف هستند، حتی همخوانی‌هایی که در بینش تک‌خوانی زن باشد هم حرام است. ترویج موسیقی اصلا حرام است... آقای وزیر! مراقب باشید، رانت پدرتان را از بین نبرید... اگر از رانت پدرتان به وزارت رسیده‌اید مراقب باشید به وظیفه خودتان عمل کنید و اگر به وظیفه‌تان عمل نکردید منتظر حمایت نباشید بلکه منتظر مخالفت باشید و بدانید با راهی که پیش گرفته‌اید فردا... پس فردا اگر مراجع علیه شما چیزی بگویند در آینده هم نمی‌توانید زندگی درستی داشته باشید.» اکنون علی جنتی چریک بازمانده از روزهای پیش از انقلاب شاید نداند رانت پدر اگر از او برداشته شود چه اتفاقی می‌افتد اما می‌داند شاید روزهای مصلحت‌گرایی نیز باید به گونه‌ای به پایان برسد. گویی چریک مصلحت‌گرا روزهای سخت در پیش دارد؟!

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات