صفحه نخست >>  عمومی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۰  ، 
کد خبر : ۲۸۳۰۲۹
روایت خواندنی از همایش فرزندان شهدای حرم

ما ابوالفضل های حضرت زینب هستیم

شهید ‌می گفت: حضرت زینب(س) ابوالفضل ندارد، ما ابوالفضل زینبیم و از حرم اهل بیت(ع) دفاع می‌کنیم. این حرف او سبب شد تا سکوت کنم، چرا که حرفی برای گفتن نداشتم.
پایگاه بصیرت / سیدمحمد مشکوه‌الممالک

ما ابوالفضل های حضرت زینب هستیم


پایگاه بصیرت،سیدمحمد مشکوه‌الممالک/ساعت 9 صبح است و اینجا برج میلاد تهران که درخشش بیشتری دارد، امروز می‌توانی بچه‌هایی را در اینجا ببینی از جنس نور که گوشه چادر مادرشان را گرفته‌اند و ارتفاع برج میلاد را به هم نشان می‌دهند. وقتی بالای برج میلاد می‌آیند شهر را بسیار کوچک‌تر می‌بینند. به بعضی از برج‌های بزرگ و خانه‌ها و آدم‌ها و ماشین‌ها می‌خندند، فضای کودکانه‌شان بسیار دل‌انگیز است. از شهرهای مختلف هستند، اما آنچنان انس و الفتی با هم دارند که از همدیگر جدا نمی‌شوند. در میانه حیاط نیز روحانی سیدی ایستاده و که  با پرسش‌های قرآنی، کلام‌های قرآنی آنها را می‌شنود و جایزه می‌دهد. داخل سالن مراسم که می‌رسیم نماهنگ‌های زیبایی از شهدای حرم ـ که پدران این فرزندان خردسال هستند ـ پخش می‌شود و جلسه عید غدیر شهدای مدافع حرم ولایت را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

  «میثم عبدی»، دبیر همایش می‌گوید: باید توجه داشته باشیم شهدای حرم، شهدای این زمان هستند و فرزندان آنها هنوز کوچکند، ما باید بیشتر به این خانواده‌ها رسیدگی کنیم. به‌ همین دلیل ما سعی کردیم این برنامه‌ها را برای این عزیزان برگزار کنیم.

  وی می‌افزاید: ما در برنامه‌های فرهنگی سعی می‌کنیم از خانواده‌های شهدای مدافع حرم کمک بگیریم، از همسران شهدا، پدر و مادر شهدا دعوت می‌کنیم در جلسات ما شرکت کنند، با این عزیزان صحبت و تبادل‌نظر می‌کنیم، از خانواده‌ها هم نیاز بچه‌ها را می‌پرسیم و سعی می‌کنیم در حد توان آنها را مرتفع کنیم. در بین خانواده شهدای مدافع حرم از بچه‌هایی که پدر را ندیده‌اند، داریم تا بچه‌های دانشجو، برای همه گروه‌ها برنامه مربوط به خودشان را طراحی می‌کنیم.


  عبدی با بیان خاطراتی از شهدا می‌گوید: من پاسدار پس از جنگ هستم، ما یک سری خاطرات از جنگ را شنیدیم، من گاهی اوقات این خاطرات را برای خانواده شهدای مدافع حرم تعریف می‌کنم،‌ می‌گفتند یک مادر شهیدی رفته بود مکه از زمانی که به سمت مکه حرکت کرده و سفرش را آغاز کرده بود تا زمانی که از سفر برگردد در تمام طول سفر فرزند شهیدش را کنار خودش احساس می‌کرد،‌ ما این خاطرات را شنیده بودیم شاید برای کسانی که پس از جنگ وارد سپاه شدند باور این خاطرات کمی مشکل باشد،‌ اما در این مدتی که ما با خانواده شهدای مدافع حرم ارتباط برقرار کردیم به آنها نزدیک شدیم و بسیار هم برای ما عزیز هستند.از این نمونه‌ها فراوان دیده‌ایم.

  *زیارت امام رضا(ع)

  عبدی با بیان خاطره‌ای از شهدای فاطمیون می‌گوید: سال گذشته ایام شهادت امام رضا(ع) معراج شهدای تهران کمی شلوغ شد. چون تعدادی از شهدای مدافع حرم را به معراج آورده بودند. تعدادشان زیاد بود دو تا شهید همنام داشتیم. یکی از این شهدا از پاکدشت ورامین و یکی دیگر از مشهدالرضا بود. در همین نقل و انتقال‌ها ما باید برای مشهد 17 شهید می‌فرستادیم. به دلیل همنام بودن این دو شهید به اشتباه شهید پاکدشتی را به مشهد فرستادیم، اما آن شهید مشهدی رو هنوز به پاکدشت نفرستاده بودیم و هنوز در معراج شهدا مانده بود، در مشهد خانواده شهید که برای شناسایی آمده بودند، گفته بودند این شهید ما نیست ما در تهران می‌خواستیم این شهید پاکدشتی را تشییع کنیم، به پدر و مادر شهید گفتیم حالا که اشتباه شده شما صبر کنید وقتی شهیدتان را از مشهد برگرداندند، مراسم تشییع را انجام دهیم پدر و مادر شهید شروع کردند به گریه کردن، علت را که پرسیدیم گفتند پسر ما هر سال در ایام شهادت امام رضا(ع) به هر شکلی که بود خودش را به مشهد می‌رساند تا به پابوس امام رضا(ع) برود، امسال هم که این طوری شده ما از شما خواهش می‌کنیم شهید ما رو ببرید حرم امام رضا(ع) طواف بدید، بعد برگردانید. به بچه‌ها جریان را گفتیم، هماهنگ کردیم و این کار رو انجام دادند. پس از آن شهید را برگرداندند و در ورامین تشییع شد.

  دبیر همایش می‌افزاید: اینها شهدای ما هستند خدا کند که ما بتوانیم به این بچه‌ها خدمت کنیم. این کار ایثارگران و خدمت به خانواده شهدا ان‌شاءالله ما را ثابت‌قدم می‌کند. من از همه سازمان‌ها و نهادهایی که به مجموعه خانواده‌های شهدای مدافع حرم کمک می‌کنند تشکر می‌کنم،‌ اما از همه دوستانی که قصد کمک دارند یا برنامه‌ای برای این خانواده‌ها می‌خواهند انجام دهند خواهش می‌کنم اول با ایثارگران هماهنگ کنند. ما با خانواده شهدا ارتباط خوبی داریم. تک‌تک خانواده‌ها بچه‌های ما را می‌شناسند و هیچ مشکلی هم نیست. این جمعیتی که شما امروز می‌بینید با یک تلفن دور هم جمع کردیم.

 * بچه‌ها را طوری تربیت کن که خدا می‌خواهد

  همسر شهید کمال شیرخانی از شهدای مدافع حرم می‌گوید: «وقتی موضوع تعرض سلفی‌ها به مرقد حجربن‌عدی در سوریه پیش آمد و ادعای آنها برای تعرض به حرم حضرت زینب کبری(س)، خون جوانان شیعه سراسر جهان را به جوش آورد، کمال یکی از همین جوانانی بود که داوطلبانه راهی سوریه شد تا به عنوان محافظ حرم آل‌الله به نبرد با سلفی‌ها بپردازد.»

  به این ترتیب کمال شیرخانی چندین ماه در سوریه می‌ماند و در درگیری با گروه‌های سلفی چون داعش از ناحیه پا مجروح می‌شود. پس از آن در 25 فروردین ماه سال 93 به ایران بازمی‌گردد و چون از حساسیت مادرش درباره خودش مطلع بود، می‌گوید تصادفی جزئی کرده است و مجروحیتش را مخفی می‌کند. اندکی بعد موضوع هجوم تکفیری‌های داعش به عراق همگان را متعجب می‌سازد. احتمال حمله سلفی‌ها به سامرا، مرقد دو تن از امامان شیعه مجال ماندن را از شهید شیرخانی می‌گیرد. او پس از دو ماه‌و‌نیم حضور در ایران، دوباره آهنگ رفتن می‌کند. این بار کمال عازم عتبات عالیات می‌شود تا پس از زیارت قبور مقدس امام علی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل عباس(ع) برای پاسداری از حرم امامان عسکریین(ع) رهسپار سامرا ‌شود.

  همسر شهید می‌گوید: من نگران بودم که مبادا برای همسرم اتفاقی بیفتد و ایشان مطابق معمول بنده را دلداری می‌داد و می‌گفت که ممکن است از این مأموریت برنگردم؛ بنابراین بچه‌ها را طوری تربیت کن که خدا می‌خواهد و آن طور که خدا می‌خواهد زندگی کن. شهید ‌گفت: حضرت زینب(س) ابوالفضل ندارد، ما ابوالفضل زینبیم و از حرم اهل بیت(ع) دفاع می‌کنیم. این حرف او سبب شد تا سکوت کنم، چرا که حرفی برای گفتن نداشتم.

  وی نیز در بیان ویژگی‌های اخلاقی شهید شیرخانی چنین اظهار می‌دارد: در بیان ویژگی‌های اخلاقی شهید حرف‌های گفتنی بسیاری دارم. تواضع و فروتنی فوق‌العاده زیادی داشت، هیچ‌گاه از پست و مقام صحبت نمی‌کرد. به امر به ‌معروف و نهی از منکر بسیار اهمیت می‌داد و هر جا که موقعیت را مناسب می‌دید با آرامش و لحن مهربانانه‌ای امر به ‌معروف می‌کرد. همیشه سعی می‌کرد که نماز را به جماعت و در اول وقت بخواند. بسیار اهل قرائت قرآن بود و هر چند یک‌بار بچه‌های محله را جمع می‌کرد و به آنها قرآن آموزش می‌داد. همرزمان شهید تعریف می‌کردند که در عرصه نبرد شجاعت ایشان زبانزد بود، هیچ‌گاه مانند یک فرمانده دستور نمی‌داد، بلکه همیشه تمام کارها را خودش انجام می‌داد. همیشه با شجاعت حرف می‌زد، هیچ‌گاه ترس و اضطراب نداشت و جز حرف حق بر زبان نمی‌آورد. بسیار خداشناس بود و خدا را در همه اعمال و رفتار خود مد نظر داشت. همیشه و در هر شرایطی پشتیبان اسلام، انقلاب و ولایت‌فقیه بود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات