مهم ترين دليل در حمايت سرسختانه مسکو از بشار اسد را بايد در دكترين جديد امنيت ملي اين كشور جستجو كنيم، زيرا روسيه بعد از اتخاذ دو دهه سياست خارجي تدافعي، در دوران كنوني، دكترين امنيت ملي خود را متناسب با مقتضيات نظام بين الملل تغییر داده است.
پایگاه بصیرت/گروه بین الملل/فرهاد کوچک زاده/ در سال 2011 به دنبال اختلافات ميان گروه هاي سياسي در سوريه با دولت اين كشور و همزماني با بيداري اسلامي، امريكا و ائتلاف غربي - عربي و تركي با بزرگ نمايي و تحريك منتقدان سوری در پی برافروختن آتش جنگ در سوريه برآمدند تا طرح تجزیه خاورميانه را عملي سازد.
اين ائتلاف ضد سوري جهت نيل به اهداف خود از ابررسانه هاي در اختيار، براي معكوس نشان دادن اين موضوع و با هدف تحريك افكار عمومي جهان و بسيج آن ها در مبارزه با دولت سوريه استفاده کرد و در طی این مدت حتي با بهانه قرار دادن حمله شيميايي 21 اگوست 2013 به منطقه غوطه در استان ريف دمشق در سوريه، ائتلافي براي مقابله با سوريه ايجاد كرد كه با ابتكار عمل روسيه و ايران دسيسه آن ها به يأس مبدل گشت.
خوشبختانه در گذر زمان و رسانه اي شدن برخي از اقدامات ضد بشري و فجايع تروريستي تکفیری ها در سوريه و عراق، همانند سر بريدن افراد به بهانه هاي مختلف و آتش زدن خلبان اردنی و ..... آمريكا خود را بر سر دو راهي پيچيده اي مشاهده كرد، زيرا از يك طرف نمي توانست تروريست های تکفیری را الگو و جانشين مناسب به جای بشار اسد معرفي كند و از طرف ديگر هرگز تحمل بشار اسد جديد (كه مشخصاً بعد از پشت سر گذاشتن بحران سوريه بسيار قدرتمندتر مي تواند در عرصه منطقه اي و بين املل ظاهر شود) به عنوان حاكم مشروع سوريه را ندارد. بنابراين سياست آمريكايي ها بعد از افشاي ماهيت تروريستي گروه داعش در قبال سوريه با سردرگمي همراه شد ه است و از چند ماه قبل که آمریکا ائتلافی را با هدف مقابله با داعش ایجاد کرده است، طبق گزارش سازمان سيا بمباران های این ائتلاف، هيچ تغييري در قدرت نظامي داعش بوجود نياورده است.
در چنين شرايطي كه آمريكا با چالش اساسي در بحران سوريه روبه رو شده، نگاه روسيه به تحولات سوريه اهمیت دارد. روسيه تا قبل از زمان ورود مستقيم غرب به اين بحران، دخالتي در آن نداشت و بعد از آن نيز نقش ميانجي را داشته است و نشست 1 و 2 مسكو بين هيأت هاي معارض و نمايندگان نظام سوريه را ميانجيگري نمود.
امروزه در حالي كه 5 سال از جنگ سوريه مي گذرد اين درگيري به يكي از پيچيده ترين معادله ها در دهه هاي گذشته تبديل شده است كه نشست هاي سیاسی مختلف نتوانست گرهی از اين مشكلات بگشايد. در شرايطي كه آمريكا در هر دو برنامه خود، اول تجهيز معارضان سوري و نابودي حكومت بشار و دوم سركوب داعش با شكست روبرو شده است، روسيه در صدد برآمده با به پرواز در آوردن جنگنده هايش بر فراز سوريه، بحران اين كشور را حل کند.
نكته جالب توجه در اين اقدام روسيه، سفر چهار ماه قبل محمد بن سلمان، وزير دفاع و جانشين وليعهد عربستان به مسکو است. اين شاهزاده عربستاني در ديداري كه با ولاديمير پوتين داشت پيشنهاد قابل توجهي از قبيل ساخت چند راكتور هسته اي، ورود شركت هاي توليدي و اقتصادي روسيه به عربستان، خريد هاي نظامي و ... را به پوتین ارائه داد. محمد بن سلمان فكر مي كرد اين پيشنهادات مي تواند روسيه را در پذيرش درخواستش در مورد سوريه قانع كند.
اما امروزه كه بيش از چهار ماه از آن ديدار مي گذارد، مشاهده شد که روسيه با پشت پا زدن به درخواست شاهزاده عربستاني، حملات خود عليه تروريست هاي داعش را آغاز كرده است.
سوال این است که چه عواملی سبب شده تا روسيه جهت حل بحران سوریه مستقیما وارد عملیات نظامی شود؟
1- دكترين امنيت ملي (برون گرا): به نظر می رسد مهم ترين دليل در حمايت سرسختانه مسکو از بشار اسد را بايد در دكترين جديد امنيت ملي اين كشور جستجو كنيم، زيرا روسيه بعد از اتخاذ دو دهه سياست خارجي تدافعي، در دوران كنوني، دكترين امنيت ملي خود را متناسب با مقتضيات نظام بين الملل تغییر داده است. روس ها سياست عمل گرايي و واقع گرايي در چهارچوب قدرت محوري را وجه بارز سياست خارجه خود در مقطع كنوني ناميده اند. اقداماتي همچون بهره برداري از شكاف هاي موجود بين اروپا و آمريكا، توسعه روابط تجاري و ديپلماتيك با چين، حفظ نفوذ سياسي – اقتصادي در خارج نزديك ، تغيير شكل محيط بين الملل در راستاي تضعيف هژموني آمريكا و تبديل آن به نظام چند قطبي در راستاي این سیاست تبيين مي شود.
در موضوع سوريه هم می بینیم که مقامات كرملين رفتار واقع گرايانه در قبال اين بحران دارند. بحران سوريه اين فرصت طلائي را پيش روي روس ها قرار داد تا به منازعه استراتژيك با اردوگاه غربي و تلافي با آن ها بپردازد و بار ديگر اعتبار و جايگاهي كه در گذشته از آن برخوردار بودند را احيا و بازسازي كند.
2- امنيت داخلي روسیه: امنيت خاورميانه تأثير مستقيم بر امنيت روسيه دارد. روسيه كشوري است كه در سال هاي 1944 تا 1999 درگير جنگ خونين با اسلام گرایان رادیکال چچن بوده است. امروزه نيز اين كشور در اثر تحولات سوريه مستقيما در معرض خطر تروريسم است. اگر نگاهي به نيروهاي داعش داشته باشيم در مي يابيم كه حتي در سطح فرماندهان، تروريست هاي چچني بسيار زياد هستند. البته در كنار تروريست هاي چچن، افرادي از شمال آسياي ميانه و قفقاز هم به داعش پيوسته اند كه همه اين ها مي توانند در صورت موفقيت داعش در سوريه براي روسيه خطر مستقيم به حساب آيد.
3- اقتصاد: روسيه بزرگترين توليد كننده و صادر كننده نفت و گاز در جهان است. در نقطه مقابل آن، عربستان، قطر، امارات و بحرين قرار دارند كه از دوستان آمريكا به حساب مي آيند. بنابراين گاهي غرب از نفت به عنوان اهرم فشار استفاده كرده است . براي روسيه اين موضوع چالش ساز و چالش برانگيز بود. روسيه با حضور در خاورميانه مي تواند اين چالش خود را كاهش دهد.
علاوه بر موضوع فوق، در شرایطی که دمشق سال هاست تحت تحریم اقتصادی غرب قرار دارد، پیوندهای اقتصادی این کشور با روسیه بیش از هر کشوری در رشد و توسعه اقتصادی سوریه نقش داشته است. صادرات روسیه به سوریه بیش از 1/1 میلیارد دلار در سال 2010 بوده و سرمایه گذاری روس ها در این کشور مطابق با گزارش مسکو تایمز در سال 2009 بیش از 4/19 میلیارد دلار برآورد شده است. این ارقام علاوه بر فروش چهار میلیارد دلاری تسلیحات روسی به سوریه است. فعالیت گسترده شرکت های نفت و گاز روسی نیز در سوریه شایان توجه است. نگرانی روسيه در از دست دادن کلیه منافع اقتصادی در اثر سقوط دولت بشار اسد و روی کار آمدن یک دولت غرب گرا با جهت گیری های ضد روسی در صحنه سیاسی سوری هاست. از این رو، ملاحظات اقتصادی نیز از جایگاه بسیار مهمی در جهت گیری مسکو در قبال تحولات سوریه برخوردار است.
4- حفظ پايگاه نظامي در مديترانه: پايگاه نظامي روسي كه در بندر طرطوس در شمال غرب سوريه قرار دارد، به عنوان مركز سرويس دهي فني به كشتي هاي روسیه در درياي سياه استفاده مي شود. اين پايگاه از دهه 70 ميلادي در اختيار شوروي قرار داشت. اگر چه پيش از بروز ناآرامي هاي سوريه، هيچ يك از كشتي هاي روسيه در آنجا قرار نداشتند، اما پس از آن كه گروه ضربتي نيروي دريايي آمريكا و ناوبر اتمي جورج بوش در سواحل سوريه ظاهر شد، مسكو و دمشق يك بار ديگر به اهميت استراتژيك اين بندر و پايگاه نظامي پي بردند. البته نظاميان روسيه متذكر شده اند كه اعزام كشتي نيروي دريايي شمال به بندر طرطوس، درسال 2010 ميلادي طرح ريزي شده بود و هيچ ارتباطي با ناآرامي هاي سوريه يا حضور نظامي آمريكا در نزديكي آب هاي دمشق ندارد، اما قطعا وجود كشتي هاي نيروي دريايي روسيه در سواحل سوريه، از حالت بازدارندگي برخوردار است. نبايد از ياد برد كه بندر طرطوس، تنها پايگاهي است كه روسيه در درياي مديترانه در اختيار دارد. از اين رو حفظ اين پايگاه دريايي براي مسكو از اهميت بسيار زيادي برخوردار است.
5- جلوگيري از گسترش دامنه نفوذ غرب در منطقه استراتژيك خاورميانه: مواضع انتقادی روسيه در قبال اتخاذ رویکردهای یک جانبه در مناسبات بین لملل از سوی ایالات متحده، گسترش ناتو به شرق، طرح استقرار سپر دفاع موشکی در جمهوری چک و لهستان و سپس در ترکیه، وقوع انقلاب های رنگی در مناطق پیرامونی روسیه، فعالیت نهادهای فرهنگی و سیاسی غرب گرا و گسترش دامنه فعالیت های اقتصادی غرب به ویژه در حوزه انرژی در سال هاي اخير قابل توجه بوده است. از این زاویه، نگرش روسيه به تحولات کنونی سوریه را باید در نگرانی از گسترش دامنه نفوذ جهان غرب در منطقه استراتژیک خاورمیانه دانست. روس ها به خوبی بر این نکته واقفند که در صورت سرنگون شدن نظام سیاسی کنونی سوریه، راه نفوذ آمریکا در منطقه هموارتر می شود و این برای روسیه ای که در حال احیاء شدن است، یک زیان بزرگ تلقی می شود.
6- بازگرداندن آمريكا به نظام شوراي امنيت سازمان ملل: ائتلاف آمریکایی موسوم به مبارزه با داعش فاقد حداقل وجاهت بین المللی بوده و حتی مجوز شورای امنیت سازمان ملل را نیز با خود به همراه ندارد. آمریکا به عنوان رهبر این ائتلاف پس از این که نتوانست اندک وجاهتی را با عنوان قطعنامه شورای امنیت به دلیل مخالفت های چین و روسیه برای اقدام نظامی در سوریه به دست آورد به صورت یک جانبه اعلام کرد که با هدف مقابله با تهدید تروریست ها در سوریه به مبارزه با آن ها خواهد پرداخت.
لذا «دیمیتری ترنین» مدیر «مرکز کارنگی مسکو» در گفتوگویی با اندیشکده «کارنگی»، هدف اصلی روسیه در سوريه را وادار كردن آمریکا به بازگشت به نظام بینالمللی تحت کنترل شورای امنیت سازمان ملل مي داند. اين كه آمريكا بالاتر از قوانين بين المللي قرار بگيرد، موجب ناراحتي بسياری از سياست مداران و مردم شده است. روسيه معتقد است ممکن است حالتی ایجاد شود که به اقدامات بیشتر و بیشتر آمریکا در جهان منجر شده و در برخی نقاط با منافع اساسی روسیه تناقض پیدا کند، لذا با اين اقدام خود میخواهند از بکارگیری زور توسط آمریکا، خارج از چهارچوب شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری کنند.
7- خطر افراط گرايان اسلامي: نگرانی ديگر روسیه را باید خطر به قدرت رسیدن افراط¬گرایان اسلامی وابسته به جریان های سلفی و وهابی در سوریه دانست. بخش مهمی از جریانات مخالف دولت سوریه را این گروه ها تشکیل می دهند که به شدت از سوی برخی کشورهای عربی به ویژه از سوی عربستان سعودی پشتیبانی می شوند. روسیه طعم تلخ رویکردهای سلفی و وهابی را در قفقاز شمالی به ویژه چچن، اینگوش و داغستان چشیده است. از اين رو روسیه از قدرت یابی جریانات سلفی و وهابی نیز در سوریه شدیداً احساس خطر می کند.
گفته می شود تقريباً سه هزار چچني اكنون در ناآراميهاي سوريه فعال هستند. روسها به همينخاطر نگران هستند كه اين نيروها به اين كشور بازگردند و يك جنگ قفقاز ديگر راه بيندازند. روسيه به همين خاطر اين حق را به خودش ميدهد كه با اين نيروها در منطقه مبارزه كند.
8- همسايگي با منطقه قفقاز و آسياي مركزي: تحولات سياسي قفقاز و آسياي مركزي براي روسيه بسيار مهم و حائز اهميت است، زيرا اين مناطق به عنوان خارج نزديك روسيه شناخته مي شوند كه به دليل حضور بیش از 30 میلیون مسلمان در روسیه و بیش از 60 میلیون در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز اهميت وجود امنيت در اين مناطق براي روسيه دو چندان مي شود. كشورهاي اين منطقه داراي نظام اقتدارگرا، فساد فراگیر، فقدان فضای سیاسی رقابتی و مشكلات عديده بعد از فروپاشي اتحاد شوروي هستند كه امكان تسري بحران به داخل آن ها وجود دارد.
مجموعه این عوامل روس ها را وا می دارد تا جهت حل سریع تر بحران سوریه، مستقیما وارد عمل شوند و از این منظر می توان گفت روسیه نگاه خود به سوریه را در سطح راهبری تثبیت کرده است و حفظ نظام کنونی سوریه یکی از راهبردهای مهم مسکو تلقی می شود./