(روزنامه جوان ـ 1394/06/17 ـ شماره 4621 ـ صفحه 5)
در اين ميان شايد صريحترين اظهار نظر از آن باراك اوباما، رئيسجمهور ايالات متحده امريكا بود كه در اين باره به صراحت به اين نكته اشاره كرد و گفت: اگر ايران در تجارت جهاني درگير شود... بعد از آن براي او پايبندي به رويكرد فعلي ممكن نخواهد بود و تاجران ايراني در مقابل اقدامات خارج از عرف ايران كه تحريمها را بر سر جاي خود برميگردانند، مقاومت خواهند كرد. اين صحبتها نشانهاي از طرح امريكا براي ايجاد «نفوذ» و «تغيير رفتار» در داخل ايران است. در اينراستا هم برخي نيز خواسته يا ناخواسته بازيگر داخلي نفوذ شدهاند. سخنان فوق تنها و تنها به نظر ميرسد با اين هدف سر داده ميشود كه ايران تبديل به پسر خوب خاورميانه و نظام جهاني تبديل شود. اما دليل تلاش امريكا براي ايجاد چنين روندي چه ميتواند باشد؟
آمريكاييها سراغ شرق ميروند
نگاهي به سند راهبرد امنيت ملي امريكا در سال ۲۰۱۵، نشان از تغيير رويكرد امريكا نسبت به منطقه غرب آسيا ميدهد. اين سند ميگويد: «ما در حال تغيير توازن رويكرد خود به سمت آسيا و اقيانوسيه هستيم» راهبردي كه به سياست «گردش به شرق» امريكا شهرت يافته است. به نظر ميرسد اين تغيير راهبرد از يك سو ناشي از هراس امريكا نسبت به افزايش قدرت اقتصادي چين نشئت ميگيرد؛ چراكه «اقتصاد» يكي از پايههاي مهم و شايد مهمترين پايه تمدن امريكايي است. به همين دليل امريكا تلاش ميكند تا حوزه نفوذ خود را از حوزه آتلانتيك به حوزه پاسيفيك تغيير دهد تا با توجه به اين تغيير ژئوپلتيكي، كماكان برتري خود را به ديگر قدرتهاي آسيايي تحميل كند. از سوي ديگر، سياستها و رويكردهاي روسيه پوتيني نيز مزيد بر علت شده است. همين مسئله نشانهاي بر اين است كه امريكاييها بايد نگاه خود را به شرق برده و تواناييهاي نظامي خود را در منطقه آسياي جنوب شرقي متمركزكنند و اين به معناي اين خواهد بود كه امريكا بايد توان خود را در خاورميانه كاهش دهد.
آمريكا به دنبال مديريت خاورميانه از طريق مهار ايران است
اگرچه امريكا در چند سال اخير وابستگي خود به نفت و گاز غرب آسيا را كاهش داده بهطوري كه در سند امنيت ملي امريكا آمده است:«بازار جهاني انرژي به طور چشمگيري تغيير كرده است اما امريكا اكنون بزرگترين توليدكننده نفت و گاز طبيعي جهان است. وابستگي ما به نفت خارجي در 20 سال گذشته به پايينترين حد خود رسيده است و باز هم در حال كاهش است و ما در حال تكيه به يك اقتصاد انرژي پاك جديد هستيم.» اما در اهميت ژئوپلتيك غرب آسيا، تنها متغير انرژي دخيل نبوده و نيست. اتصال سه قاره به يكديگر، حمل و نقل دريايي، رشد اسلام سياسي، دشواريهاي ناشي از تضمين امنيت رژيم اشغالگر قدس، تحولات پس از بيداري اسلامي و از همه مهمتر تبديل شدن جمهوري اسلامي ايران به عنوان مهمترين و پرنفوذترين قدرت منطقهاي از ديگر متغيرهاي مهم اين منطقه است كه توجه به آنها، اتخاذ اين سياست توسط اوباما را - فارغ از راستيآزمايي آن- با انتقادهاي فراواني در محافل سياسي و انديشكدههاي امريكا مواجه ساخته است. از اين رو مديريت منطقه خاورميانه و در رأس آن ايران يكي از مهمترين دغدغههاي امريكا در سطح منطقه است و بارها و بارها اين مسئله از زبان مقامات امريكايي بيان شده است.
حصار استراتژيك براي ايران
روند مذاكرات هستهاي نشان داد كه هدف امريكا از اين مذاكرات برخلاف جمهوري اسلامي ايران، فراتر از موضوع هستهاي بوده است. مطرح كردن حمايت ايران از گروههاي مقاومت در منطقه، برنامه موشكي ايران و تحولات يمن و سوريه و تلاش و اشتياق براي گنجاندن اين موضوعات در مذاكرات نشاندهنده اين مسئله است كه امريكا قصد دارد از طريق ايجاد حصاري براي ايران عملاً نظام جمهوري اسلامي را به بازيگري محدود در نظم فعلي نظام منطقهاي تبديل كند تا از هرگونه تحرك آن در سطح بينالمللي جلوگيري كند و اين روند هدف غايي امريكاييها را تشكيل ميدهد. به نظر ميرسد راهبرد اصلي امريكا در اين بوده تا بتواند جمهوري اسلامي ايران را از داخل مرزهايش مجاب كند تا با سياستهاي استكباري اين كشور همگام شود (خط نفوذ داخلي). البته برخي نيز خواسته و ناخواسته در اين زمين بازي ميكنند.
به نظر ميرسد بهترين حالت براي امريكا اين است كه جمهوري اسلامي به عنوان پرچمدار مقاومت در برابر نظم نظام سلطه، قواعد استكباري دهكده جهاني را قبول كند و تن به تقسيم كار و نقشي بدهد كه امريكا برايش تعيين ميكند. از اين رو بسيار تلاش ميكند تا در ايران نفوذ پيدا كند. چنين مسئلهاي بارها و بارها به عنوان يك خطر از سوي رهبر معظم انقلاب در سخنرانيهاي مختلف بيان شده و حتي بحث جلوگيري از نفوذ دشمن به عنوان يك خدعه بارها و بارها به مقامات داخلي گوشزد شده است. بديهي است در صورتي كه ايران در داخل و به خصوص از نظر اقتصادي به امريكا وابسته شود، عملاً امكان هر تحركي را در عرصه منطقهاي نخواهد داشت و تنها به عنوان يك شير بييال و كوپال در عرصه جهاني مطرح خواهد بود كه اين به عنوان يك هدف آرماني از سوي امريكاييها مطرح است.
اقتصاد مقاومتي بهترين مسير است
بحث تغييرات داخلي در اقتصاد نكتهاي است كه همواره مود غفلت در محاسبات دولتمردان جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته است و از اين رهگذر گاه ضررهاي اساسي نيز به كشور وارد آمده است. رهبر انقلاب در فروردين ۹۲ گفتند: «18،17 سال قبل به دولتي كه در آن زمان سر كار بود... گفتم كاري كنيد كه ما هر وقت اراده كرديم، بتوانيم درِ چاههاي نفت را ببنديم. آقايانِ به قول خودشان «تكنوكرات» لبخند انكار زدند كه مگر ميشود!؟... وقتي برنامه اقتصادي يك كشور به يك نقطه خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روي آن نقطه خاص تمركز پيدا ميكنند.
والاستريت ژورنال به تازگي خبر داده كه عدهاي در امريكا در حال آماده كردن قانوني جهت اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران هستند. امريكا پيش از آن تلاشهاي فراوان و هزينههاي زيادي متحمل شد تا به قول خودش، تحريمها عليه ملت ايران را به اجماع برساند و در اين راه نيز توانستند بر اقتصاد ما اثر منفي بگذارند. پس از تهيه «متن فراهمشده هستهاي» نيز اوباما گفته است كه «تحريمهاي شديد خود را به دليل حمايت ايران از حزبالله، يمن و سوريه، برنامه موشكي و نقض حقوق بشر حفظ خواهيم كرد.»
بنابر اين امريكا به دنبال اين خواهد بود تا با استفاده از مذاكرات هستهاي و حفظ تحريمها سياست خارجي ايران را در منطقه خاورميانه با مشكل روبهرو كند و ايران را در يك حصار محكم منطقهاي قرار دهد. به نظر ميرسد سياستهاي امريكا در منطقه با چالشهاي جدي و قابل تأملي مواجه است. از يك سو ايالات متحده امريكا نتوانسته جمهوري اسلامي ايران را در چارچوب مورد نظرش محصور و محدود كند تا به خيال خود بتواند او را وادار به انجام خواستههايش كند و از سوي ديگر آتش درگيريها و اختلافات مذهبي، بهشدت دامنگير همپيمانان و نايبان امريكا در منطقه شده است. از اين رو به نظر ميرسد، بهترين روش براي عدم كاميابي ايران در پيشبرد سياستهاي منطقهاي امريكا، هزينهتراشي براي ايران يعني ايجاد بيثباتي و آشوب درازمدت و فراگير در منطقه و ايجاد فشار اقتصادي براي تغيير رفتار ايران است. اينجا همان بزنگاهي است كه نظام جمهوري اسلامي ايران در معرض يك انتخاب مهم قرار گرفته است تا بتواند بدون ايجاد مشكل در فضاي داخلي و اقتصادي گرفتار حصار استراتژيك امريكا نشود و اقتصاد مقاومتي بهترين مسير در همين رابطه است.