محیط ژئوپلیتیکی و استراتژیکی خاورمیانه منطقه ای با متغیرهای امنیتی ، سیاسی و اقتصادی است. این منطقه سراسر بحران و چالش است که منجر به شکل گیری ایده "هلال ناموزون مسلمین " از سوی برژینسکی و یا منطقه ای "همواره کشمکش زا " از سوی بری بوزان تعریف شده است.
پایگاه بصیرت: در این محیط امنیتی و استراتژیک یکی از دولت هایی که در چارچوب منطق نظام سلطه عمل می کند تا ناموزونی ، کشمکش زایی و شکنندگی جهان اسلام را عینیت بخشد، عربستان سعودی است. این کشور به واسطه ساخت ایدئولوژیک که مبتنی بر وهابیت گرایی است، مدلی از نظام های توتالیتر محسوب می شود که در هزاره جدید همچنان به حیات سیاسی خود ادامه داده است.
این مهمترین پارادوکس و تضاد معادله حکومت داری و اعمال حاکمیت محسوب می شود، چرا که این نظام سیاسی اقتدارگرایانه، نه با منطق حقوق سیاسی و اجتماعی میانه ای دارد و نه با منطق حقوق شهروندی و آیین حکومت داری. این موضوع منجر به مدیریت اقتدارطلبانه در درون و بحران سازی در بیرون شده است؛ به واقع، نوع رفتار حاکمان عربستان در درون و بیرون جلوه ای از ناکارآمدی و بن بست سیاسی این دولت «پیشامدرن» شده است.
دولت پیشامدرن عربستان سعودی، دارای ساخت اجتماعی سنتی است که هویت ملی آن برآمده از انگاره ها و سازه های قبیله ای و عشیره ای است. تمدن شیشه ای و شکننده عربستان که محصول درآمد های نفتی است، عملا میانه ای با حقوق شهروندی ندارد و مدیریت مبتنی بر مساوات و عدالت را تجربه نکرده است. کارکردهای توزیعی نظام سیاسی عربستان نابرابر و ناعادلانه است. عدم توجه به حقوق شیعیان به عنوان بخشی از هویت سیاسی و اجتماعی عربستان سعودی، یکی از مهمترین چالش های درونی این کشور محسوب می شود. این موضوع، منجر به تشدید شکاف های سیاسی و اجتماعی در جامعه عربستان شده است و زمینه ساز فروپاشی نظام اجتماعی و سیاسی عربستان خواهد شد. بی شک، گسل ها و گسست های اجتماعی موجود در عربستان، بخشی از شکنندگی جامعه سنتی عربستان محسوب می شود که با رفتار اقتدارطلبانه در برابر شیعیان تشدید خواهد شد.
در شرایط کنونی نوع برخورد با اقلیت های قومی و مذهبی منطق خاص خود را دارد که حاکمان عربستان سعودی چندان بهره ای از آن نبرده اند. در راستای سرپوش گذاشتن بر تشدید شکاف ها یکی از اقدامات پیش دستانه ای که عربستان در دستور کار خود قرار داده بود، دستگیری و در نهایت اعدام یکی از رهبران فکری و ایدئولوگ های جنبش سیاسی و اجتماعی شیعیان شرق عربستان یعنی«شیخ باقرالنمر»می باشد. شیخ نمر به عنوان یک نیروی مرجع، نقش مهمی در نقد قدرت در جامعه عربستان داشت که منجر به افزایش خودآگاهی مردم شرق عربستان شده بود و به عبارت بهتر، منجر به سیاسی شدن وهویت یابی مردم شرق عربستان و شیعیان شده بود. از مهمترین پیامد این خود آگاهی می توان به موارد زیر اشاره کرد :
تشدید شکاف های سیاسی و اجتماعی در عربستان
ساخت ایدئولوژیکی مبتنی بر قرائت خاص از دین، منجر به ظهور ایدئولوژی انحرافی وهابیت شده است؛ این نوع قرائت انحرافی از دین خود به صورت ذاتی منجر به تعریف غیر و دشمن در داخل عربستان و جهان اسلام شده است. غیریت سازی یکی از کارکردهای ایدئولوژی ها و گفتمان هاست. حاکمیت این نوع از ایدئولوژی منجربه نابرابری در ساخت اقتصادی جامعه عربستان شده است؛ در واقع، حقوق شهروندی در طاق نسیان مانده است و عدم توزیع عادلانه قدرت سیاسی و اقتصادی منجر به تعریف شهروند درجه دو در عربستان نسبت به شیعیان شده است. البته تشدید شکاف های اجتماعی فقط محدود به جامعه شیعی نیست، بلکه جمعیت اهل سنت نیز به واسطه نوع ساخت دولت و عدم تامین مطالبات سیاسی و اجتماعی شهروندان به سمت اعتراض و خودآگاهی در حال حرکت می باشد. در عصر جهانی شدن، زنان از حقوق اولیه اجتماعی برخوردار نمی باشند و این در تعارض با کنوانسیون های بین المللی است. به نظر می رسد، حذف مخالفان و اعدام شخصیت هایی چون شیخ نمر از سوی دولت عربستان به مثابه کاتالیزوری خواهد بود، برای فروپاشی و دگرگونی جامعه عربستان ، این کشور یا می بایست به سوی مدرن شدن و مدیریت سیاسی نوین با احترام به شهروندان حرکت نماید و یا آماده گام گذاشتن به سمت فروپاشی و بالکانیزه شدن شود.
هویت یابی شیعیان عربستان و تبدیل شدن به نیروی سیاسی
نگاهی به عملکرد سعودی ها در منطقه، حکایت از این دارد که سعودی ها از سیاسی شدن و هویت یابی گروه های شیعی به شدت هراسان هستند. نوع رفتار سیاست خارجی سعودی در قبال لبنان، بحرین ،عراق و به خصوص یمن این ادعا را تایید می کند. سیاسی شدن و هویت یابی شیعیان مهمترین چالش عربستان در شبه جزیره عربستان است. هویت یابی شیعیان در بحرین و یمن، منجر به زایش تهدیدات نوین فراروی عربستان در محیط منطقه ای و "خارج نزدیک"شده است. اعدام شیخ نمر مقدمه سیاسی شدن و بازتعریف هویت نوین از جامعه شیعی خواهد شد و این به معنی شکل گیری چالش ها و بحران های داخلی در عربستان می باشد .قدرت، همواره مقاومت ساز است و مقاومت، برآمده از مدیریت نامطلوب چالش زا و تهدیدی علیه امنیت ملی عربستان خواهد بود.
مشروعیت زدایی از حاکمیت سیاسی عربستان
با تمرکز نسبت به عملکرد دولت عربستان در سطوح داخلی و منطقه ای، می توان مشروعیت زدایی را یکی از مهمترین چالش های دولت عربستان تلقی کرد. در گونه شناسی از نظام های سیاسی می توان نظام سیاسی موجود در عربستان را یک نظام سیاسی خود نابودساز تلقی کرد؛ چراکه عملکرد حاکمان در آیین حکومت داری جز مشروعیت زدایی پیامد دیگری ندارد. در ورای مرزهای جغرافیایی نیز اقدامات عربستان بستر مشروعیت زدا از حاکمیت موجود در این کشور می باشد. حذف مخالفان داخلی و سرکوب منتقدان ونادیده گرفتن حقوق شهروندان با تمسک جستن به قرائت انحرافی از دین، زمینه ساز بحران مشروعیت و فروپاشی از درون خواهد شد و نقشه سیاسی نوینی را در شبه جزیره عربستان مشاهده خواهیم کرد.
انسجام و تشدید بازیگران مخالف عربستان در جهان اسلام
عربستان سعودی مولد تروریسم در خاورمیانه محسوب می شود. یکی از متحدان آمریکا و غرب در منطقه که بر چالش ها و بحران ها افزوده است، عربستان سعودی است. رقابت منطقه ای این کشور با قطر و تعریف منافع موازی با ترکیه، منجر به رقابت جویی درباره تروریسم در کشورهای اسلامی شده است. نوع رفتار سیاست خارجی عربستان، منجر به همگرایی کشورهای منطقه در برابر عربستان خواهد شد. عربستان تبدیل به عنصر آشوب ساز در محیط منطقه ای شده است، بحران سازی منطق اصلی عربستان در کشورهای اسلامی شده است که جلوه های این آشوب سازی از افغانستان تا نیجریه قابل مشاهده است. اقدامات دولت رانتیر که به برکت نفت در حال انجام است، شکننده و بی بنیاد می باشد. به نظر می رسد، بلند پروازی های حاکمان عربستان، حکایت از نوعی خودشیفتگی (نارسیسیسم) سیاسی دارد که اقدامات داخلی و منطقه ای ویژگی های آن است.
منبع:مشرق