استاندار تراز زمان امیرمومنان(ع) مالک اشتر است نه زیاد ابن ابیه که آقای روحانی میگوید.
وبسایت رجانیوز با اشاره به سخنان روحانی در جمع استانداران و ایجاد دوگانه تعهد -تخصص نوشت: تلاش روحانی برای غیرقابل جمع نشان دادن «تدین» با «تخصص و کارآمدی» و استناد به «انتصاب زیاد بن ابیه توسط امیرالمومنین» در حالی است که در حکومت امیرالمومنین هیچگاه افرادی مثل زیاد بن ابیه به عنوان «مسئول تراز و شایسته آن حکومت» و «الگو» مطرح نبودهاند؛ بلکه تدین و تعهد از ملاکهای اصلی و اساسی انتصابات بوده است. بنابراین اگر قرار باشد به دنبال حاکم طراز زمان ایشان باشیم باید افرادی مثل «مالک اشتر» را معرفی کنیم، نه زیاد بن ابیه را. حال اینکه چرا روحانی به جای مالک اشتر سراغ زیاد بن ابیه میرود جای سؤال دارد!
تحریف تاریخ و برداشتهای ناقص و غلط جناحی برای مقاصد سیاسی امروز، از آسیبهایی است که توسط برخی سیاستمداران متوجه تاریخ اسلام میشود. روحانی پیش از این برای عادیسازی مذاکره با آمریکا هم به «مذاکره امام حسین و عمر بن سعد در کربلا» استناد کرده و حتی کربلا را درس مذاکره نامیده بود. مدتی بعد رهبر معظم انقلاب این همسانسازیها را نشانه «سهلاندیشی و نرسیدن به عمق مسئله» معرفی کردند و گفتند: «مذاکره امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمومنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابن سعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟ تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمه را اینجور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛». با توجه به تحلیلهای عجیب روحانی و حامیان دولت از تاریخ اسلام، به نظر میرسد بتوان گفت اسلامی که از «قیام حسینی» «درس مذاکره» میگیرد و «صلح حسنی» را نه نتیجه تحمیل یاران سستپیمان، بلکه «افتخار» معرفی میکند، در سیره حکومتی امیرالمومنین نیز «عهدنامه مالکاشتر» را سانسور کرده و میکوشد از آن «مدیریت تکنوکرات مآبانه» استخراج کند.
رجانیوز میافزاید: فارغ از اینکه چرا یک هفته پس از «انتقادات به مخالفت استاندار فارس با تشییع شهدا» در این استان، آقای روحانی «انتصاب زیاد بن ابیه به استانداری فارس توسط امیرالمومنین» را مطرح میکند، اگر روحانی به حافظه تاریخی خود مراجعه کند و به سی و پنج سال قبل بازگردد به یاد خواهد آورد که دوگانه تعهد-تخصص توسط بنیصدر و برای تضعیف نیروهای ارزشی و مکتبی حامی انقلاب مثل حزبجمهوری و شهید رجایی مطرح میشد. از قضا آقای روحانی نیز آن روزها در جبهه مخالف بنیصدر حضور داشته است. ضمن اینکه بررسی برخی انتخابها و انتصابها توسط برخی دولتها در جمهوری اسلامی، نشاندهنده این است که جمهوری اسلامی با بدتر از زیاد ابن ابیه هم مدارا کرده است!
تلاش برای القاء دوگانههای جعلی مثل تعهد-تخصص «آدرس غلط» است، چرا که مشکل اصلی روحانی و فتنهگران حامی دولت نه این مسائل، بلکه «زیربار حق نظارت شورای نگهبان نرفتن» است. مسئلهای که در انتخابات ریاستجمهوری هم خود را در قالب اعتراض به «تشخیص رجل سیاسی بودن نامزدها» توسط این شورا نشان میدهد.
شاید طعنه «مرسلیقه و مرقانون» حسن روحانی در بیان زیبا جلوه کند اما شخص ایشان خوب میداند که اگر قرار بود شورای نگهبان و فقهای محترم آن در طول سالهای مختلف مرسلیقهشان را ملاک قرار دهند، نه دولت اصلاحات سرکار میآمد و نه اکنون. اگر نامزدهای منتسب به یک جناح توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدهاند نه ریشه در «سلیقهای عمل کردن شورای نگهبان» بلکه ریشه در «اصرار یک جناح بر مواضع مخالف اصول اساسی انقلاب» است. اینکه جریانی که باعث و بانی فتنه سال 88 بوده و هشت ماه کشور را با بحران مواجه کرده، بخواهد بدون عذرخواهی و اعتراف به اشتباه و با اصرار بر مشی قبلی خود وارد مجلس شود، به هیچوجه قابل دفاع نیست.