(روزنامه جوان - 1394/07/15 - شماره 4647 - صفحه10)
بيكرانگي امام دستاويز فرصتطلبان
در خصوص خطر و اهميت تحريف انديشهها و كنش و واكنشهاي خميني(ره) بزرگ هشدارها و توجهات فراواني داده شده وليكن اين هشدارها بدون پرداختن به چراييها و دلايل ريشهاي علاوه بر اينكه امكان جلوگيري و بيدارباش و هوشيارباش را سلب مينمايد، شرايط دوباره و چندباره انحراف و تحريف را مهيا مينمايد و ممكن است از يك سوراخ دو يا چندبار گزيده شويم.
در پاسخ به چرايي تحريف امام، دلايل و علتهاي برون مرزي و درون مرزي را ميتوان نام برد، دلايل برنامهريزي شده و هدفدار و دلايل غير هدفمند اما يكي از اين دلايل، انگيزشهاي دروني، تصورات و احساسات افرادي است كه سالياني را كنار امام زيستهاند.
برخي از اين افراد از آن جا كه نقش مافوق واقعيت تاريخ و حقيقت موجود براي خود متصور ميباشند، به مرور زمان و ناخودآگاه يا خودآگاه براي خويش منزلت و جايگاهي كاذب حس مينمايند و همين امر عاملي ميگردد جهت ميل مسير امام به سمت دلخواه خويش و تحريف و مصادره مطلوب انديشههاي امام مستضعفين.
اما در اين خصوص كه چرا امام راحل(ره) شخصيتي است كه ميتواند خلأ توجه و احساس فقدان منزلت برخي افراد را رفع كند، به دليل وسعت و بيكرانگي شخصيت رهبر فقيد انقلاب است كه از ابعاد آن ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
يك: توجهات جهاني
انديشه، گفتار و رفتار، سلوك و منش امام(ره) و حاصل اين مسير يعني انقلاب بزرگ اسلامي ايران به شكلي بود كه تمام نگاهها را متوجه امام ساخت و تقريباً هيچ فرد(از دوست و دشمن) و هيچ رسانه(از منصف و غير منصف) نبود كه به اين شخصيت عميق و صاحب فكر كه مانند كوه پر صلابت و مانند اقيانوس آرام بود نپردازد و ذهن و وقت او را با خود نبرد.
مروري بر برخي اظهارات دوست و دشمن پيرامون شخصيت آيتالله العظمي امام خميني(ره) نشان ميدهد، اين شخصيت چنان عظمتي دارد كه حتي دورترين افراد به حيث فكري يا جغرافيايي، به عظمت وي اقرار مينمايند: روزنامه اينديپندت درباره امام خميني(ره) مينويسد: «كمتر ديده شده است كه تغيير مسير تاريخ به عهده يك مرد آن هم دست تنها گذاشته شود و اين مأموريتي بود كه به عهده آيتالله خميني گذاشته شد» و ديلي نيوز در مقاله خود اقرار ميكند: «امام خميني رهبر و پيشواي مستضعفين ايران و جهان بود.» و ژاپن تايمز نيز مينويسد: «آيتالله خميني دنياي اسلام را به لرزه درآورد.»
كارل جوزف وتيولا، پاپ ژان پل دوم، رهبر كليساي كاتوليك و حاكم واتيكان ميگويد: «درباره آنچه كه آيتالله خميني در كشورش و در بخش وسيعي از جهان انجام داده بايد با احترامي عظيم و تفكري عميق اظهار نظر كرد.»
ميخائيل سرگئيويچ گورباچف رهبر شوروي سابق درباره امام خميني(ره) اقرار ميكند: «او فراتر از زمان ميانديشيد و در بعد مكان نميگنجيد. او توانست اثر بزرگي در تاريخ جهان برجاي بگذارد.»
هنري كسينجر، رئيس شوراي امنيت ملي و وزير اسبق خارجه امريكا كه از دشمنان مطرح جمهوري اسلامي ايران و رهبرانش است نيز در جايي ميگويد: «هيچ كس نميتوانست تصميمات او را از پيش حدس بزند، او با معيارهاي ديگري، غير از معيارهاي شناخته شده در دنيا، سخن ميگفت و عمل ميكرد. او در دشمني خود نيز خلوص نيت داشت.»
و به همه اينها اضافه كنيد محبوبيت فراملي و جهاني امام(ره) را؛ كسي كه براي ورودش به ايران كم نظيرترين استقبال و براي مرگش بينظيرترين مراسم برگزار ميگردد.
اين محبوبيت جهانشمول امام، براي كساني كه عظمت ولايت و اصول ولايتمداري را نياموخته و دست الهي را در پشت پرده اين حركات نبيند و اسير نفسانيت خويش باشد، رشك برانگيز است و مسلماً او را براي رياكاري شخصي و خانوادگي و خنثيسازي امواج فراگير شهرت و محبت دوسويه امام و ملت، وادار به هر عملي ميكند.
دو: امام مهربان ولي قاطع
جاذبه و دافعه امام راحل هيچگاه در حالت افراط و تفريط نبود و هميشه در لنگرگاهي ثابت و پايدار باقي ماند و در هيچ كجا ثبت نشده كه ايشان با رفتار و كردار سياسي- اجتماعي خويش كسي يا سازماني يا قومي و نژادي را برنجاند.
او در عين عطوفت مانند پدري مهربان سايه پر مهر خود را بر سر مردم و ياران داشت، او هيچ گاه براي خود هيچ نخواست و حق مطلب را به بهترين شكل ممكن ادا نمود و به هيچ فرد يا گروهي جفا ننمود و چه بسا لطف و مرحمتش فراتر از فعاليت همراهان بود.
هيچ فرد يا گروهي نميتواند داعيهدار مظلوميت حق خويش گردد، امام به هيچ كس ظلم نكرد. چه آنان كه بودند و چه كساني كه زودتر از امام به ديار باقي شتافتند. امام در عين مهرباني و لطافت طبع بسيار قاطع بود به عنوان نمونه اشعار عرفاني و رفتار ايشان با خانواده اطرافيان و مردم همه را شيفته خود ميكرد حتي مردم نوفل لوشاتو و دشمنش شيخ علي تهراني و. . . نشاني از چهره رئوف او و رفتار پرصلابت و قانونمدار وي با نهضت آزادي، گروهك منافقين، آيتالله منتظري، نوه خويش سيد حسين و... نشاني از چهره قاطع او ميبود.
بيشك هركس از ياران ديرين و انقلابيون سابق منزلت و اعتباري فراتر براي خويش ميطلبد اولاً زيادهخواهي مينمايد و دوماً ظلم در حق امام(ره) و انقلاب و براي درمان اين حس برتري جويي و اين ظلم نابخشودني بايد هرچه زودتر فكر و اقدامي نماييد، مگرنه....
امامِ خاكسار مردم يا امامِ استعلاءطلب؟
يكي از سؤالاتي كه تحريفگران امروز و ياران و شاگردان سابق امام بايد به آن پاسخ دهند اين است كه آيا امام خميني براي خود شأن و جايگاهي ويژه قائل بود؟ يعني ايشان خود را بيشتر از آنچه بود نشان داد؟ آيا خميني كبير(ره) خودش براي خويشتن شخصيتي ماورايي و دست نيافتني قائل بود كه اكنون عدهاي از مريدان يا همراهانش بخواهند به دليل وابستگي به ايشان در مقطعي از زمان، براي اكنون خود كسب اعتبار و آبروي كاذب نمايند؟
براي پاسخ به اين سؤال هيچ راهحلي بهتر از مراجعه به گفتار و نوشتار ايشان نيست. امام راحل هميشه و در همه حال خداوند متعال و ائمه اطهار را عامل پيروزي و فتوحات و در نهايت هميشه خود را وامدار مردم ميدانست و آنان را برترين مردم تاريخ ميشمرد.
پس در كمال فروتني و خضوع با تمام قدرتي كه خداوند به وي عطا نموده بود، چه پيش و چه پس از انقلاب، خود را شرمنده، مديون و حقير در برابر ملت ميشمرد و از بيان آن در مجامع و تريبونهاي جمعي هيچ ابايي نداشت و همين راز محبوبيت و ماندگاري وي در تمام طول تاريخ است.
به اين عبارات دقت كنيم: «ما مظلومين هميشه تاريخ، محرومان و پابرهنگانيم. ما غير از خدا كسي را نداريم.»
«امروز خميني آغوش و سينه خويش را براي تيرهاي بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاي دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براي درك شهادت روزشماري ميكند.»
«اينجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنههاي نبرد، تقديم مينمايم.»
«در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميكنم.»
« من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحليلهاي غلط رسماً معذرت ميخواهم.»
«خدا ميداند كه شخصاً براي خود ذرهاي مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم. اگر تخلفي از من هم سر زند مهياي مؤاخذهام.»
«از ملت اميدوارم كه عذرم را در كوتاهيها و قصور و تقصيرها بپذيرند.»
«من خوف اين را دارم كه مطالبي كه (آقاي حجازي در تعريف از من) فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براي من يك غرور و انحطاطي پيش بيايد. من به خداي تبارك و تعالي پناه ميبرم از غرور. من اگر خودم براي خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتي قائل باشم، اين انحطاط فكري است و انحطاط روحي.»
حال تصور كنيد چنين انساني را كه خود را در ميان مردم كوچك ميشمرد و بارها ولينعمت بودن مردم را نه فقط در قول كه در عمل، اثبات نموده است و نيز تصور كنيد برخي افراد را كه چنين امامي را دستمايه مينمايند براي ارضاي اغراض استعلا جويانه خويش كه براي رسيدن به آن، انتساب به امام را سهلالوصولترين روش موجود ميدانند.
نمونههايي از اين افراد كه در روزگار ما كم هم نيستند آناني هستند كه با امام عكس يادگاري گرفتهاند و خود را همراهان امام(ره) از پاريس تا تهران معرفي ميكنند تا وجاهتي را كه به واسطه اقدامات نادرست خود در طول سالهاي انقلاب ميان مردم از دست دادهاند، بازيابند.
دريغ از اينكه نه تنها همراه امام بودن در پاريس فينفسه امتياز نيست؛ بلكه خداوند گمناماني را كه در همان زمان مشغول شكنجه و ديدن آزار و اذيت توسط رژيم شاه بودند، به حسب قاعده «فضلاللهالمجاهدين علي القاعدين» گراميتر ميدارد نسبت به آنان كه عافيتگزيني پيشه كردند.
در پايان نصايح و رهنمودهاي پير فرزانه و پدر دلسوز ايران و انقلاب را بايد از نظر گذرانيد، شايد دواي دردي شد بر دل انقلابيون سابق و از مسير امام خارج شده و انقلابيون كنوني كه ابليس و نفس هر لحظه در كمين آنهاست: «همه اين گرفتاريهايي كه براي بشر است، از اين نقطه شروع ميشود. همه اين گرفتاريها از انانيت انسان است، تمام جنگهاي عالم از اين انانيت انسان پيدا ميشود. مؤمنها باهم جنگ ندارند.»
http://javanonline.ir/fa/news/744982
ش.د9402649