(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1394/06/31 ـ شماره 10412 ـ صفحه 6)
«اقدامات بسیار اندکی برای پایان دادن به جنگ داخلی چهار ساله که درحال نابود کردن عراق و سوریه است، صورت گرفته و باعث ایجاد بزرگترین سیل مهاجرت مردم شده که تاکنون در خاورمیانه مشاهده شده است. بیش از نیمی از جمعیت 23 میلیون نفری سوریه از خانههایشان فرار کردهاند و چهار میلیون از آنها در خارج از سوریه آواره شدهاند. با بیخانمان شدن سه میلیون تن از جمعیت عراق، مهاجرت از عراق نیز افزایش یافته و بسیاری از عراقیها معتقدند این جنگ پایانی ندارد و آنها دیگر نمیتوانند به زندگی امن در کشورشان امیدوار باشند.»
به گزارش «ایسنا»، روزنامه ایندیپندنت در گزارشی مینویسد: « جنگ در عراق و سوریه علت اصلی بحران آوارگان در اتحادیه اروپا است و قرار است بدتر هم بشود. با تقسیم شدن عراق به جبهههای نظامی مختلف به جای دفاع از مرزهای این کشور در یک جبهه، بن بست خونینی در عراق به وجود آمده است. در این بین سنیها از همه بیشتر رنج میبرند چرا که مجبور شدهاند استانهای اطراف بغداد را که پیشتر در آنها از مذاهب مختلف حضور داشتند ترک کنند چرا که آنها مظنون به همکاری با داعش شدهاند. البته بعید به نظر میرسد که آنها قادر به بازگشت به این استانها باشند. برخی دیگر نیز به خاطر درگیریها از استانهایی همچون الانبار، نینوا و صلاح الدین فرار کردهاند.
ادعاهایی وجود دارد مبنی بر پاکسازی قومی یا فرقهای توسط شبه نظامیان شیعه علیه سنیها یا توسط کردهای سوری علیه اعراب مستقر در مناطق تحت کنترل کردها. داعش با گلولهباران مواضع غیرنظامی که روزانه انجام میدهد، باعث تشدید انزجارهای فرقهای میشود. اما در این مرحله از جنگ هر جامعهای، از دشمنان قدیمیاش به شدت میترسد چرا که اعضای جوامع به جای قبول کردن سرنوشتی نامعلوم تحت اشغال دشمنان، ترجیح میدهند که فرار کنند. البته کردهای سوریه نگرانند که کل مناطق متروکه شوند چرا که ساکنین آنها این مناطق را به مقصد کشورهای عضو اتحادیه اروپا ترک میکنند. داعش سال گذشته میلادی اقدام مشابهی را انجام داد و به مالکان خانههای خالی 10 روز فرصت داد که یا بازگردند و یا تمامی اموال و داراییهایشان را از دست دهند.
جنگ در سوریه و عراق در حال حاضر به اندازه جنگ جهانی اول در اروپا ادامه یافته است. بدبختی اینجاست که تلاشها برای پایان دادن به این جنگ پراکنده و ناکارآمد بوده و هیچ پیروزی نظامی به همراه نداشته است. قدرتهای غربی همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه به همراه متحدان منطقهای همچون عربستان، ترکیه و قطر که در سال 1389 گمان کردند بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه به سرعت معمر قذافی، دیکتاتور لیبی سرنگون میشود، به شدت اشتباه کردند. آنها هنگامی که این مشکل پدیدار شد خیلی نگران نشدند چرا که متقاعد شده بودند میتوان جلوی جنگ در سوریه را گرفت و آن را فروخواباند اما نتوانستند متوجه شوند که این مساله صلح متزلزل در عراق را بیثبات میسازد.
به محض اینکه جنگ وحشیانه فرقهای در عراق و سوریه در گرفت، قدرتهای غربی هنگامی که مساله احیای صلح مطرح شد بیتفاوتی و عدم فوریت و اضطرار عجیبی را از خود نشان دادند. هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا این رفتار غیر مشتاقانه با رسیدن آوارگان مستاصل به مرزهای اتحادیه اروپا تغییر کرده است یا خیر؟ پیشتر افشا شد که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا زمان بیشتری را به برگزاری مذاکرات میان اسرائیلیها و فلسطینیها اختصاص داده تا به پایان دادن به جنگ در عراق و سوریه.
با توجه به اینکه کشورهای غربی از زمان پایان جنگ نسبت به خاورمیانه و شمال آفریقا رویکردی با چشمانداز سیاسی داشتهاند، بیتفاوتی الان آنها نسبت به این مساله عجیب است. در حال حاضر در منطقه وسیعی بین پاکستان تا نیجریه 9 جنگ داخلی قومی، فرقهای یا جدایی طلبانه در گرفته است. برخی از این درگیریها کاملا معروف و شناخته شده هستند همچون جنگ در افغانستان یا حملات خونین بوکوحرام در شمال شرق نیجریه اما چه کسی میداند که 1/5 میلیون تن از زمان از سرگیری درگیریها در سودان جنوبی در سال 1392 در آنجا بیخانمان شده و یا اینکه خارطوم به دولت شهری تبدیل شده که تنها کنترل کمی بر دیگر بخشهای سودان دارد؟
این جنگهای داخلی در بسیاری از کشورها در جریان جنگ سرد رخ نمیداد چرا که آمریکا یا جماهیر شوروی میدانستند که چنین بیثباتی فرصتی برای دیگر قدرتهای بزرگ خواهد بود. واشنگتن یا مسکو حکومتهای ضعیف را زیر پرو بال خود میگرفتند و این حکومتها میتوانستند بیعت خود را در ازای دریافت سطحی از خودمختاری معامله کنند. از زمان فروپاشی جماهیر شوروی در سال 1370، قدرتهای غربی دیگر شاهد تحت تاثیر قرار گرفتن منافع اصلیشان به دنبال فروپاشی کشورهایی چون لیبی یا عراق نبودهاند. اگرچه لیبی و عراق از تولید کنندگان مهم نفت هستند اما هرج و مرج در این دو کشور تاثیر کمی بر قیمت نفت دارد و این مسالهای قابل ملاحظه است.
تحول منحوس دیگر در این عصر "جهانی شدن" و اقتصاد نئو لیبرال بازار آزاد است که پیامدهای ناگهانی دارند. ناسیونالیسم، خودمختاری ملی و کنترل ملی منابع طبیعی خریدار و ارزشی ندارد. اما دولت حتی اگر نوعی دیکتاتوری سکولار باشد، نقش مثبتی در ایجاد صلح و ثبات در منطقه ایفا میکند.
همزمان با اینکه وفاداری به این دولتها از هم فرو میپاشد، بیعتهای قومی و فرقهای ساده اما قدرتمندی جایگزین آن میشود. به طور مثال افراد اندکی برای عراق خواهند جنگید و جان خود را در این راه خواهند داد اما افراد بسیاری این کار را برای جوامع کرد، شیعه یا سنی انجام خواهند داد.
اقتصادهای بازار آزاد در این کشورها به دست دولتهایی که از تلاش برای تضمین نوعی امنیت اقتصادی برای مردمانشان دست کشیدهاند، توجیه ایدئولوژیکی میدهد.
جایی که قدرت و ثروت توسط نخبگان حاکم انحصاری شده باشد، کاپیتالیسم به دوستان و آشنایان و تشکیلات دولتی منحصر شده و به وسیلهای برای پول درآوردن مقامات تبدیل میشود.
به طور مثال در سوریه قبل از سال 1389 دمشق با رستورانها و مغازههای عالی به مکانی جذاب برای زندگی تبدیل شد اما در همان زمان در شمال شرق سوریه خشکسالی فجیع سه سالهای وجود داشت که دولت هیچ کاری برای بهبود آن انجام نداد و باعث شد سه میلیون سوری به آلونک نشینهای حومه شهرهای بزرگتر فرار کنند.
متعاقبا بسیاری از این مکانها به هسته اصلی پایگاههای شورشیان تبدیل شد که در حال حاضر با بمبارانهای دولت متلاشی و از هم پاشیده شدهاند.
نمونه فاجعه آمیز دیگر طرفداری بدون فکر از کاپیتالیسم بازار آزاد در کشورهای بیقانون، فساد فراگیر و یک دولت ناکارآمد است. در خرداد 1393 درست پس از آنکه داعش شهر موصل را تصرف کرد، از یکی از ژنرالهای تازه بازنشسته شده ارتش عراق پرسیده شد، چه بلایی سر ارتش آمده است؟ چرا هنگامی که از سوی یک نیروی جزئی مورد حمله قرار گرفت، از هم پاشید؟
او پاسخ داد: فساد، فساد، فساد. من نحوه ایجاد ارتش عراق توسط آمریکاییها پس از سرنگونی صدام، دیکتاتور سابق عراق را مقصر این مساله میدانم.
آمریکاییها برای حمایت از کاپیتالیسم بازار آزاد اعلام کردند که مواد غذایی و دیگر تدارکات غیرنظامی ارتش باید به دنبال عقد قرارداد با شرکتهای خصوصی تامین شود. این مساله به نفع تمامی سرهنگهایی بود که به خاطر تامین غذای یگانی متشکل از 600 سرباز حقوق میگرفتند. آنها تعداد واقعی نیروها را به 150 تن کاهش داده و پول غذا، لباس و تجهیزات 450 سرباز دیگر را که وجود خارجی نداشتند به جیب زدند. دولت عراق بعدها وجود 50 هزار سرباز "شبح" را تایید کرد اما تعداد واقعی این سربازان احتمالا بیشتر است.
پایان رقابت برسر ابر قدرتی در جنگ سرد، جهانی شدن و اقتصادهای بازار آزاد، همه در طول ربع قرن اخیر به عنوان نیروهایی مدرنساز و خوب در نظر گرفته شدند. اما در حقیقت رد ناسیونالیسم و دولت ملی با چیز بدتری جایگزین شده و در را به روی جنبشهایی هولناک اما متحجر همچون داعش باز کرده است.»
http://jomhourieslami.net/paper/?newsid=62855
ش.د9402893