(روزنامه جوان - 1394/06/26 - شماره 4629 - صفحه 9)
پيشينه ظهور جرياني كه تحت عنوان «حزبالله» از آن ياد ميشود، به اوايل پيروزي انقلاب اسلامي برميگردد. در اين زمان به سبب شرايط خاص نظام اسلامي، گروههايي از جوانان متدين در سطح شهرها به صورت خودجوش و غيررسمي براي پاسداري و حفاظت از حريم ارزشها و مباني انقلاب گردهم جمع ميشدند. گروههاي حزبالله در بين مسئولان انقلابي كشور نيز پايگاه مهمي داشتند كه براي پاسداشت ارزشهاي انقلاب تلاش ميكردند. فعاليت اين گروهها بيشتر متمركز بر تبليغات ديني و فعاليت در قالب امور فرهنگي بود.
در خصوص ماهيت گروههاي حزبالله، سخنان امام خميني ميتواند تبيينكننده ابعاد هويت وجودي اينگونه گروهها در جامعه اسلامي باشد. امام خميني معتقدند: «هر مسلماني كه موازين و اصول اسلام را پذيرفته و در اعمال و رفتار از انضباط دقيق شيعي برخوردار است، يك عضو از اعضاي حزبالله است و تمامي دستورات اين حزب و خط مشي آن را قرآن و اسلام بيان كرده است. اين حزب غير از احزاب متداول امروز دنياست. امروز تمامي مردم ايران در هر سني از زن و مرد كه با تكيه بر شعارهاي اسلامي مبارزه ميكنند، جزو حزبالله هستند. »(1)
حزبالله در اولين ساليان تأسيس نظام
در اوايل انقلاب جريان مليگرا در قالب دولت موقت بازرگان و سپس دولت ابوالحسن بنيصدر، زمام امور كشور را در اختيار داشت. (2) جريان حزبالله كه در بردارنده نيروهاي انقلابي اسلامگرا بود، با انتقاد از مليگرايان، دولت موقت و دولت بنيصدر را محملي براي اجراي برنامههاي ليبراليستي تلقي ميكرد. پس از سقوط دولت بنيصدر، نيروهاي جريان حزبالله نقش مهمي در اركان دولت و پيشبرد اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي در دوره دفاع مقدس داشتند، (3) اما از اواخر دهه 1360 و با قدرت گرفتن گفتمان سازندگي اين نيروها در قالب گروههاي غيردولتي و غيررسمي به فعاليتهاي خود ادامه دادند.
شكلگيري انصار حزبالله
درباره نحوه تشكليابي و شكلگيري گروه انصار حزبالله، مسعود دهنمكي يكي از فعالان و پايهگذاران نيروهاي حزبالله چنين ميگويد: «قبل از سال 1368، چيزي به نام انصار حزبالله وجود نداشت و نامي به اين عنوان نبود. آن موقع آنان با نام حزبالله تهران فعاليت ميكردند كه تا سال 1372 اين وضع ادامه داشت. نام انصار حزبالله از سال 1372 بيشتر بر سر زبانها افتاد. آنها فقط روي مسائل ارزشي و ضد ارزشي حساسيت نشان ميدادند و بيشتر درباره مفاسد اجتماعي و منكرات در جامعه به فعاليت ميپرداختند. »(4)
با اين حال بهرغم افزايش فعاليتهاي انصار حزبالله از سال 1372، تأسيس رسمي اين گروه به ديماه 1370 برميگردد. (5) پس از پايان جنگ و پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت و با آغاز فرآيند توسعه اقتصادي تحت هدايت گفتمان سازندگي و بهبود نسبي روابط ايران با دولتهاي خارجي برخي مظاهر فرهنگ غرب وارد كشور شد و جامعه مذهبي و سنتي ايران را دچار تلاطمهاي فرهنگي كرد. اين امر برخي از جوانان ديندار را به واكنش در مقابل ترويج اين مظاهر وادار كرد. از اين رو عمده فعاليت جوانان ديندار عبارت بود از مبارزه با مسائل خرافي و ضد ارزشي كه در مقابل سنتها و موازين اسلامي ترويج ميشد، برخورد با پديده بدحجابي در ميادين اصلي شهر تهران و نفي مظاهر سرمايهداري نوظهور از جمله برجها و مجتمعهاي تجاري بزرگ. اين گروهها بيشتر در قالب تظاهرات دستهجمعي تلاش ميكردند از اصل ديني امر به معروف و نهي از منكر استفاده و با مظاهر زندگي سرمايهداري نوظهور مقابله كنند.
حزبالله و دولت موسوم به سازندگي
در دوره مديريت سيد محمد خاتمي بر وزارت ارشاد گروههاي حزبالله ضمن انتقاد از وضعيت فرهنگي جامعه برخورد قاطع مسئولان را خواستار شدند. اعتراض به انتشار برخي كتابها و نشريات كه داراي محتواي دگرانديشانه و ضدانقلابي بود، اعتراض به نمايش برخي فيلمها مانند «شبهاي زايندهرود» از محسن مخملباف، اعتراض به نشريه فاراد به دليل چاپ عكس مونتاژشده توهينآميزي از امام خميني در آن و انتقاد از مشي مطبوعاتي نشريههايي همچون دنياي سخن، كيان و گردون تنها بخشي از انتقادات و اعتراضات نيروهاي حزبالله به وضعيت فرهنگي جامعه بود كه در نهايت منجر به استعفاي سيد محمد خاتمي در اوايل سال 1372 از وزارت ارشاد اسلامي شد.
اعتراضات گروههاي حزبالله به دولت سازندگي محدود به وزارت ارشاد نبود، بلكه آنها از برخي اقدامات وزارت كشور تحت مديريت عبدالله نوري نيز به شدت انتقاد داشتند كه باعث كنار رفتن وي از اين وزارتخانه شد. همچنين اين گروه نسبت به عملكرد سازمان صدا و سيما تحت رياست محمد هاشمي از افراد نزديك به دولت هاشمي معترض بودند كه در نهايت كنار رفتن وي از اين سازمان را به دنبال داشت.
در سال 1372، از طرف جمعي از گروههاي حزباللهي ضمن مكاتبه با مقام معظم رهبري و انتقاد از مفاسدي كه در جامعه وجود داشت و عملكرد برخي از وزراي دولت سازندگي را مسبب آن ميدانستند، از ايشان در خصوص تكليف نيروهاي انقلابي در مواجهه با اين مسائل استفسار كردند. در اين مكاتبه نيروهاي حزباللهي ضمن بيان خط مشي و كيفيت نيروها و اهداف گروههاي حزبالله اين پرسش را مطرح ساختند كه آيا ادامه فعاليت در قالب فريضه امر به معروف و نهي از منكر صحيح است يا خير؟ در پي سخنراني مقام معظم رهبري در اوايل محرم 1372 و ارائه برخي رهنمودها از طرف ايشان گروه انصار حزبالله به صورت تشكلي منسجم و داراي خط مشي مشخص در اواخر همين سال تأسيس شد و بلافاصله اقدام به انتشار ارگان خود به نام «يالثارات الحسين» كرد.
حزبالله و پيدايش جريان موسوم به اصلاحات
ورود محمد خاتمي به عرصه رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري در سال 1376 و انتقاد شديد انصار حزبالله از نامزدي وي، نقطه عطف مهمي در كارنامه فعاليتهاي اين گروه محسوب ميشود و نقش انصار حزبالله را در معادلات جريانهاي سياسي كشور بارزتر كرد. بيشتر انصار حزبالله از ورود مستقيم به حيطه مسائل سياسي خودداري ميكرد و دامنه انتقادات خود را بيشتر به حوزههاي فرهنگ و اقتصاد محدود ميكرد، اما با اعلام نامزدي سيد محمد خاتمي و با توجه به سابقهاي كه انصار حزبالله از وي در زمان تصديگري او در پست وزارت ارشاد داشت، اين گروه در شماره 37 نشريه يالثاراتالحسين به انتقاد شديدي از او و برنامه دولت اصلاحطلبي دست زد.
مباني نظري حزبالله
در خصوص مباني فكري گروه انصار حزبالله بايد گفت اعضاي برجسته انصار حزبالله كمتر به تبيين منسجم مباني و مواضع نظري خود پرداختهاند. از اين رو براي تبيين و درك مباني نظري اين گروه عمدتاً بايد به مطالب هفتهنامه يالثارات الحسين و مصاحبه اعضاي آن در نشريات ديگر رجوع كرد كه به نوعي نمايانگر مواضع اين گروه است. در امور داخلي جريان حزبالله مخالف گرايشهاي ليبراليستي است. حزبالله خود را پرچمدار سنتها و مواضع اصيل انقلاب اسلامي ميداند و به شدت با هر گونه خط مشي و راهكاري كه باعث وارد آوردن خدشه بر موازين انقلاب اسلامي شود مخالفت ميكند. اين گروه هر گونه آزادي اجتماعي را كه منجر به بيبندوباري و انحطاط اخلاقي جامعه شود، مردود ميداند. در حقيقت آزادي مد نظر اين گروه در چارچوب موازين اسلامي قابل درك است.
در امور مربوط به سياست خارجي اين گروه از مواضع استعماري و ضد استكباري حمايت ميكند و خواهان پيگيري آرمانهاي انقلاب در سطح بينالمللي است. مبارزه با رژيم غاصب اسرائيل، ارتجاع سران عرب و مبارزه با نفوذ سياسي غرب به سركردگي امريكا در منطقه از ديگر مباني بنيادين انصار حزبالله به شمار ميرود.
در حوزه اقتصاد انصار حزبالله بيشتر بر حضور پررنگ بخش دولتي تأكيد دارد. به اعتقاد اين گروه در عرصه سرمايهگذاريهاي اقتصادي دولت بايد سرمايهگذار برتر باشد. به عبارت ديگر اين گروه در مقايسه سهم بخش دولتي و بخش خصوصي از اقتصاد عمدتاً متمايل به بخش دولتي است. اين گروه ضمن مخالفت با سرمايهگذاري خارجي بهرهگيري از آن را سرچشمه وابستگي كشور تلقي ميكند. (6)
به اعتقاد انصار حزبالله در تفكر اسلامي آزادي و لوازم مرتبط با آن فقط در چارچوب موازين اسلامي و پيروي از تعاليم ديني و اطاعت از ولايت فقيه و غلبه بر نفس اماره و قرب به خداوند قابل تحقق است.(7) در واقع اين گروه آزادي خارج از چارچوب دين را امري مردود ميداند، زيرا اين نوع آزادي به انحطاط اخلاقي جامعه منجر ميشود. آنها با تكيه بر ولايت فقيه آزادي را ذيل آن قرار ميدهند و تأكيد دارند اين نوع از آزادي از اساس با معنا و حدود آزادي ليبراليستي تفاوت دارد. (8)
استدلال انصار حزبالله در نفي آزادي ليبراليستي به اصول و آرمانهاي انقلاب اسلامي برميگردد. به باور آنها انقلاب اسلامي بر مبناي انديشههاي دموكراسي و اومانيسم غربي تحقق نيافته است و هيچ ارتباطي ميان مباني انديشه غربي، آرمانها و ارزشهاي انقلاب اسلامي وجود ندارد. از اين رو پيگيري آزادي در معناي غربي آن در جامعه ايران امري نادرست و غلط قلمداد ميشود. انصار حزبالله ضمن انتقاد از تلاشهاي نظري نوانديشان و روشنفكران ديني مانند عبدالكريم سروش كوشش آنها را امري محكوم به شكست و ناكامي ميداند، زيرا جامعه كنوني ايران و نظام جمهوري اسلامي بر اساس مباني اسلام و تعاليم ديني بنا شده است و در آن جايگاهي براي آزادي از نوع ليبراليستي آن وجود ندارد.
حزبالله و پديده «جامعه مدني»
جامعه مدني از ديگر مفاهيمي است كه انصار حزبالله درباره آن به اظهار نظر پرداخته است. (9) اين مفهوم از جمله مفاهيمي بود كه در پي پيروزي جريان دوم خرداد در ابعاد وسيعي مطرح شد و به شدت از جانب نيروهاي انصار حزبالله مورد انتقاد قرار گرفت. به اعتقاد اين گروه اگر مقصود جريان دوم خرداد از طرح مفهوم جامعه مدني و قانونگرايي، نهادينه ساختن قانونمداري در جامعه و دفاع از آزاديهاي تصريحشده در شرع و قانون اساسي باشد، اين اقدام محلي از اعراب ندارد، زيرا تمامي اين موارد در چارچوب جامعه ولايي قابل تحقق است و نيازي به طرح جامعه مدني كه ماهيت آن غير ديني و ليبراليستي است وجود ندارد و اگر هدف، تحقق جامعه مدني به سبك نظامهاي غربي باشد، اين مفهوم بهطور ذاتي با نظريه ولايت فقيه تعارض دارد و به معناي انكار مباني حكومت اسلامي و سيطره الحاد و ليبراليسم است.
به باور انصار حزبالله ماهيت جامعه مدني كه از جانب جريان دوم خرداد مطرح شد، بعد دوم بوده است و آنها در صددند با ابزاري كردن جامعه مدني اهداف ليبراليستي خود را دنبال كنند. آنها تحت لواي مفهوم جامعه مدني، نظام حقوقي اسلام و تكاليف الهي را تكذيب كرده و با محوريت دادن به تمايلات انساني وظايف اخلاقي بشريت را ناديده گرفتهاند.
انصار حزبالله جامعه مدني راستين را جامعه ولايي اسلامي ميداند كه در آن عمل به قوانين در چارچوب اطاعت از ولايت فقيه، قانون اساسي و وصاياي امام خميني و راه شهدا مظاهر قانونمداري محسوب ميشود. در واقع انصار حزبالله جامعه مدني را در چارچوب نظام ولايي و ارزشهاي والاي انقلاب اسلامي تعريف ميكند.
حزبالله و گرايشهاي ليبراليستي اصلاحطلبان
نيروهاي انصار حزبالله مهمترين مسئله دوره حاكميت اصلاحطلبان (1384ـ1376) را ليبراليسم ميدانستند كه به شدت حكومت اسلامي و هويت ديني آن را تهديد ميكرد. به اعتقاد آنها در جهان كنوني رويارويي عظيمي ميان جبهه كفر و دين در گرفته و شكل نويني از اين رويارويي صفبندي استكبار جهاني و اردوگاه ليبراليسم در مقابل امالقراي جهان اسلام، ايران است. از اين رو بر تمامي نيروهاي انقلابي واجب است تا ضمن افشاگري عليه اهداف خطرناك اين جريان، از طريق مباحث نظري و فكري جامعه را از ماهيت مدرنيته، غرب، ليبراليسم، اومانيسم و... آگاه سازند.
انصار حزبالله تأكيد دارد كه هدف اصلي جريان ليبراليسم ترويج افكار التقاطي و غربي در قالب مفاهيم و تعابير ديني است. (10) در واقع اين گروه به فعاليتهاي نظري افرادي مانند سروش و مجتهد شبستري اشاره ميكند كه منادي نوگرايي ديني به شمار ميآمدند. انصار حزبالله بر اين باور است كه جريان ليبراليسم با حفظ ظاهر و صورت اسلامي يك مفهوم ميكوشد تا ماهيت و معناي غير ديني و غربي بدان بدهد.
انصار حزبالله ضمن رد اصلاحطلبي در چارچوب موازين ليبراليسم(11) معتقد است اصلاحطلبي و بهسازي در شيوههاي اجراي قوانين و بازانديشي در روشها براي تكميل حيات اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي امري پذيرفتهشده و لازم است، زيرا براي حل مشكلات اجتماعي و اقتصادي چارهاي جز اصلاح ساز و كارها وجود ندارد. با اين حال انصار حزبالله معتقد است غايت اصلاحطلبي جريان دوم خرداد، تجديدنظر در اصول انقلاب و دستاوردهاي مردم مسلمان است و مقصود اصلاحطلبان از طرح چنين گفتماني تغيير حاكميت است و اصلاح ساز و كارهاي اجرايي مد نظر نيست.
حزبالله و نگاه به اصل كليدي «ولايت فقيه»
يكي از مفاهيم بنيادين و محورهاي جريان حزبالله ولايت فقيه است كه در واقع به منزله رأس، روح و جان پيكره اين جريان است. (12) انصار حزبالله ولايت مطلقه فقيه را در دوره حاضر ادامه و استمرار ولايت و حكومت پيامبر اسلام(ص) و ولايت امامان معصوم(ع) ميداند. به اعتقاد آنها اصل ولايت فقيه مقوم قانون اساسي و روح انقلاب اسلامي محسوب ميشود. چنان كه هيچ حزب و گروهي بدون التزام به ولايت فقيه به رسميت شناخته نميشود.
انصار حزبالله اطاعت از ولايت فقيه را نه تنها يك ويژگي مهم، بلكه بخشي از ذات، ماهيت و هستي آن قلمداد ميكند. از اين رو افراد و گروههاي خارج از دايره التزام به ولايت فقيه را از حلقه معتقدان به حزبالله خارج ميداند. انصار حزبالله بر اساس مباني ارزشي خود حضور ولايت فقيه را در تمامي امور جامعه اسلامي ضروري ميداند و دخالت او را اعم از مباشرت مستقيم يا غيرمستقيم شرط مشروعيت امور قلمداد ميكند. (13) اين گروه نقش اصلي را در سياستگذاريهاي نظام به عهده ولي فقيه ميداند. از اين رو تصميمگيري درباره منافع ملي و استراتژي كشور تنها ميبايست توسط ولايت فقيه تدوين شود. (14)
مخالفت با سياستهاي جهان غرب و رد هر گونه روابط با امريكا يكي ديگر از مواضع اصولي گروه انصار حزبالله به شمار ميرود، (15) بهگونهاي كه اين گروه خواستار تصويب قوانيني شده است تا افرادي كه بحث ارتباط با امريكا را مطرح ميكنند، مورد پيگرد قانوني قرار گيرند. (16) اين گروه حمايت از مسلمانان را در مقابل سياستهاي متجاوزانه غرب يكي از مباني مهم سياست خارجي تلقي ميكند كه بايد از طرف دستگاه ديپلماسي كشور بدان توجه شود. ضمن آنكه به دليل تسلط دولتهاي غربي بر نهادها و مجامع بينالمللي انصار حزبالله اميدي به تأمين منافع ملي و منافع مسلمانان از طريق مجامع بينالمللي ندارد و معتقد است عضويت در سازمانهاي تحت سلطه غرب سودي ندارد، بلكه صرفاً فشارها را بيشتر ميكند.
پينوشتها در سرويس تاريخ روزنامه موجود است.