(روزنامه جوان - 1394/07/05 - شماره 4636 - صفحه 1)
شايد باور كردني نباشد كه تئوريسينهاي حلقه كيان كه ايدئولوژي ذاتي از سياست داخلي و خارجي و پايان انقلاب و قطع پيوند اعتقادي بين اسلام تشيع و سياست را فرياد ميزدند و با همكاري كريستين امانپور مستند پايان انقلاب اسلامي را ميساختند به مرحلهاي برسند كه براي چفتوبست در قدرت به ناطق نوري التماس كنند. اصلاحطلبان اين روزها با محوريت كارگزاران وقت ويژهاي را براي وصال به حجتالاسلام ناطق نوري صرف ميكنند. هم او كه در دوران اصلاحات پيدا كردن پايگاه اجتماعي را در تقابل با وي جستوجو ميكردند.
ناطق نوري از نگاه درون جرياني كيست؟ ناطق نوري از نگاه انديشهورزان اصلاحطلب كسي است كه قرار بود مانع اصلي تحقق اصلاحات مدنظر در كشور باشد. شخصيت محافظهكاري بود كه اولينبار اصولگرايي را مفهومسازي كرد و قرار بود ادامه دهنده مسير اسلافي باشد كه محوريت آن را عاليجناب سرخپوش ميدانستند. جرم ناطق نوري در آن سالها از نگاه اصلاحطلبان اين بود كه بر مواضع اصولي انقلاب و نظام اصرار ميكرد و با هرگونه نگاههاي گريز از مركز مخالف بود لذا براي شكست او بسيج شدند.
اما رفتارها، مكتوبات، مصاحبهها و نگرش اصلاحطلبان در ماههاي اخير نشان ميدهد كه كمكم انديشه اصلاحطلبي كه آميزهاي از گفتمان جمهوريخواهي، مشروطهخواهي، سكولاريسم، ليبراليسم، اسلام رحماني، منافع ملي منهاي ايدئولوژي، تعامل و تنشزدايي به جاي استكبارستيزي و... بود، قرار است به يكباره به پاي اصالت قدرت قرباني شود و هر آن كس را كه احساس كنند ظرفيت پيوند مجدد آنان به حاكميت را دارد پيروي كنند. باورپذير نبود اصلاحطلبان از ادعاي استقلال فكري از رأس حاكميت (حجاريان ميگويد جناح مقابل معمولاً آنچه در رأس حاكميت گفته ميشود را تكرار ميكند اما ما حرف ديگري داريم) به جايي برسند كه شاخص اصلي براي پيوند و «عقد سياسي» صرفاً فاصله افراد با احمدينژاد باشد.
گرايش به ناطق، لاريجاني، ولايتي و... صرفاً به دليل و شاخص فاصله با احمدينژاد است و هر كس ديگري هم كه در اردوگاه اصولگرايان مورد غضب احمدينژاد باشد قابل پذيرش خواهد بود. اينجاست كه انديشه اصلاحطلبي درگمگشتگي و حيراني است. آنچه در اين ميان مورد توجه است محوريت كارگزاران در «ناطقخواهي» است و هفته نامه صدا اين هفته ابايي نداشت كه ناطق نوري را «پرده دوم روحاني» بداند. به نظر ميرسد خلأ سر پل براي اصلاحطلبان ناب به صورتي درآمده است كه كارگزاران را به عنوان سرستون حركت پذيرفتهاند و براي استمرار در قدرت به آنان تمكين كردهاند، اما در هشت سال اصلاحات حزب مشاركت و مجاهدين به كارگزاران به عنوان وصلهاي ناچسب و برادر ناتني و شهروند درجه دو اصلاحات مينگريستند اما به بركت احمدينژاد اين مسئله هم حل شد و كارگزاران نه تنها به جريان وارد شد كه محوريت و مديريت را نيز برعهده گرفته است اما از مشي كارگزاران و تحقيري كه در دوران اصلاحات به عنوان حزب درجه 2 ميشدند ميتوان فهميد كه آنان نقشه ديگري دارند.
كارگزاران به دنبال وزندهي از بيرون جريان اصلاحات به روحاني است. آنان تلاش ميكنند مهرههاي مؤثر و غيرتشكيلاتي اصولگرا را با اعتدال معنادهي و تفسير نموده و به روحاني نزديك نمايند. در اين صورت كارگزاران نه تنها به دنبال اصلاحطلبان راه نيفتاده كه به دنبال ايجاد جرياني سوم از طيف روحاني و بخشي از اصولگرايان منفعل و آزموده شده است.
بنابراين تلاش جهت محوريت ناطق نوري و ايضاً همكاري با لاريجاني و ولايتي قبل از اينكه «نه» به بخش ديگري از اصولگرايان باشد به دنبال تبديل كارگزاران از يك گروه «بينالامرين» به يك جريان مولد و هويتياب و هويتساز است. اما حقيقت اين است كه ناطق نوري با هر اسم و رسمي كه براي وي قائل باشيم از چارچوب انقلاب خارج نخواهد شد و اين هنر را دارد كه طرف را بين زمين و آسمان نگه دارد، البته مشي ناطق نوري همانند هاشمي و برخي از راستگرايان سنتي مشي پدري است، لذا ناطق مرجعيت خود را در تراز كارگزاران نخواهد فروخت، بدون ترديد او از اجماع دو جناح بر خود لذت ميبرد و آن نقطه را مطلوب ميبيند و قدرت راهبري پشت پرده وي (كه خود به بخشي از آن در انتخابات 1392 اشاره دارد) به سمتي ميرود كه به «هاشمي دوم» تبديل شود. علاقه به محل رجوع بودن وجه مشترك ناطق و هاشمي است و اين مشي معمولاً موجب باختگي در عرصه اجتماعي است. گرايش اصلاحطلبان به ناطق واقعاً با چه هدفي است؟
بدون ترديد حرف اول در پاسخ به اين سؤال قدرتخواهي، پناهندگي و سرپلگيري است و روي ديگر سكه آن عدول اصلاحطلبان ناب از انديشه اصلاحطلبي و ورود به حوزه اصلاحطلباني است كه تا ديروز آنان را بدلي ميدانستند. شايد ارزيابي آنان از شرايط و زمانه اين تجويز را كرده باشد اما نداشتن شاخص و عدول از باورها و توجيه كردن وسيله براي نرسيدن يا رسيدن به هدف، رنجي است كه سوسيالدموكراتهاي جديد با آن دست و پنجه نرم ميكنند.
اما آنچه براي امثال جناب ناطقنوري مهم است اينكه انديشه اصلاحطلبي از مسير «جمهوريخواهي» به پايان انقلاب ميانديشد و كارگزاران از مسير «توسعهخواهي» و اين هر دو به يك نقطه مشترك رسيدهاند كه مبارزه را بايد به حاشيه برد و اروپامحوري را در اقتصاد، سياست و اجتماع پياده كرد. ناطق نوري در حوزه نخبگي كارگزاران و اصلاحطلبان وجهه بهتري از توده دارد و همين موضوع آمدن وي را با ترديد مواجه كرده است اما نيروهاي انقلاب از زيركي ناطق غافل نيستند و او را به سوي اصلاحات هل نخواهند داد. قدري بايد صبر كرد.
http://javanonline.ir/fa/news/742366
ش.د9402845