برجسته ترین وجوه ایدئولوژی اسلامی- شیعی سه عنصر آزادی خواهی و ضدیت با استبداد،عدالت طلبی و ضدیت با نابرابری های اقتصادی و توسعه گرایی مستقل، بازگشت به خویشتن و رویگردانی از ایدئولوژی های غیر بومی و وارداتی بود.
به طور کلی انقلاب در مکان و زمانی شانس موفقیت خواهد داشت که شرایط دو قطبی بر جامعه حکمفرما باشد. شرایطی که در آن گروه های اجتماعی از سیستم حاکم جدا شده و در مقابل آن قرار می گیرند و جامعه با نوعی دوآلیسم قدرت مواجه می گردد. ابتدا مشروعیت و حقانیت قدرت سیاسی مورد تردید قرار می گیرد و آنگاه قدرت اجتماعی به دنبال یأس و ناامیدی مردم از سیستم تدریجاً شکل می گیرد.
مهمترین عاملی که بروز شرایط انقلابی را تشدید می کند و امر تحولات سیاسی اجتماعی را اجتناب ناپذیر مینماید، تضاد میان ارزش های مسلط بر سیستم سیاسی و ارزش های حاکم بر گروه های اجتماعی می باشد و این چیزی است که فاصله میان ایدهآلهای جامعه و واقعیات موجود شکل میدهد.
سوال هایی نظیر اینکه چرا در ایران انقلاب شد، چه عواملی به وقوع این انقلاب کمک کرده است و اهمیت نسبی هر یک از این عوامل چه اندازه است، از سؤالهای اساسی اندیشمندان و مورخان در حوزه انقلاب بوده است و هر کدام علتی را برای وقوع انقلاب اسلامی ایران در مکتوبات و گفتههایشان ذکر کردهاند.
در شرایطی که ایدئولوژی ها و اندیشه های وارداتی غربی، اسلام را مایه عقب ماندگی ایران و فاقد برنامه مشخص برای زندگی سیاسی ،اجتماعی و... می دانستند، مردم ایران ضمن نفی اتهام مزبور، علل عقب ماندگی ایران را نه در پیروی از ارزش های فرهنگی اسلام، بلکه در عمل نکردن به آنها می دانست و معتقد بود که جوامع اسلامی،با حفظ ظاهر اسلام آن را از محتوا و جوهر ارزش های واقعی خالی کرده اند.
در فاصله زمانی بسیار کوتاه 1979-1977میلادی ( 1357-1355 ه. ش) انقلاب ایران چنان شتابان به پیش رفت که نه تنها ناظران خارجی، بلکه انقلابیون را نیز غافلگیر کرد. بروز این انقلاب حتی دانشمندان علوم اجتماعی را شگفت زده کرد، شتابی که چنین انقلابی گرفت، یکپارچگی عامه مردم که خواستار سرنگونی شاه بودند و اهمیت فزاینده ایدئولوژی مذهبی در جنبش انقلابی همه اینها با توجه به این واقعیت که ایران پیش از انقلاب اصولاً درگیر بحران اقتصادی، سیاسی عمده ای نبوده است، جلوه ای حیرت آور و سؤال برانگیز در چرایی وقوع انقلاب در ذهنهای بشری نشانده است.
چرا پس از آنکه مردم ایران چندین دهه مذهب ستیزی شدید را تجربه کرده بود، اینک در انقلاب مکتب شیعه به ایدئولوژی مسلط فراگیر مبدل می شود؟یا اینکه چرا سایر ایدئولوژیها نظیر مارکسیسم ،ملی گرایی و لیبرالیسم نتوانستند حتی علاقه ای ناچیز میان طبقات و گروه های مختلف درگیر انقلاب پدید آورند؟ چرا روشنفکران غیرمذهبی برای انتقاد از نظم موجود در دوره پس از کودتای 1332 به حمایت از اسلام(البته در ظاهر) متوسل می شدند؟ چرا سرکوب در زمان رضا شاه باعث ایجاد جبهه مخالف مذهبی در مقابل او نشد؟ آیا مذهب صرفاً پوششی بوده برای بیان معضلات و مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یا مذهب پناهگاهی برای گروه های اجتماعی بود؟ آیا اقبال مذهبی که در دوران انقلاب شاهدش هستیم سال ها قبل تولد یافته بود؟
ایران در قرن بیستم شاهد وقوع دو انقلاب تمام عیار بوده که تحلیل گرانی را که عادت به کاربست مدل های اروپایی دارند را با معماهای مهم و متعددی روبرو کرده است . نمی توان هیچ یک از آن دو را انقلابی سرمایه داری و نه کارگری خواند . چرا و چگونه انقلاب نخست ملهم از ارزش های اجتماعی و سیاسی غرب بوده حال آنکه انقلاب دوم که 70 سال پس از اولین انقلاب(انقلاب مشروطه) رخ داد، آشکارا سر ستیز با غرب داشت.
در اثر تبلیغ استعمار غرب با تکیه بر مکتب امپریالیسم تلقین شده بود که مذهب از سیاست جداست و مذهب ارتباطی به مسایل سیاسی- اجتماعی ندارد. جامعه کمال مطلوب که اسلام می خواست نشان بدهد متعلق به 14قرن قبل بود که برای بسیاری تصور نمیشد که امکان پیاده کردن احکام آن در جوامع صنعتی پیشرفته و عصر به اصطلاح اتم حاضر عملی بوده و پاسخگوی مسایل پیچیده امروز باشد. با تکیه بر بعضی از اصول اسلامی از جمله اصل تقیه و انتظار فرج در میان تشیع و اصل اطاعت از حاکم مستبد در میان اهل سنت و خروج نکردن علیه او ،این تصور که اسلام می تواند به عنوان ایدئولوژی انقلاب و در جهت دگرگونی ارزش های حاکم مورد استفاده قرار گیرد برای بسیاری از مردم حتی بعضی از مسلمانان معتقد هم وجود نداشت.(محمدی:1370)
به دلیل کم رنگ شدن نقش مذهب به عنوان یک عامل سیاسی اجتماعی در جوامع غربی تحلیل گران کمتر خود را مجبور دیده اند که درگیر آن شوند. برخی از تحلیل گران ایرانی نیز به تبع غربیان، مذهب در ایران را یا تمام شده فرض می گرفتند یا نقش چندانی برای آن در تحولات اجتماعی قائل نبودند. مشکل اساسی دیگر آن است که این پدیده را جدا از سیر کلی تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران بررسی می کنند.
فرد هالیدی در اثر 300 صفحه ای خود در مورد ایران در مجموع کمتر از 2 صفحه پیرامون مذهب سخن گفته است.
نیکی کدی معتقد است که رژیم شاه نیروی اصلی مخالف خود را در جریانات غیرمذهبی می دید و آنان را سرکوب می کرد. برخی دیگر بحث می کنند که علما از نوعی مصونیت در برابر رژیم طاغوت برخوردار بودند. در حالی که حداقل نیمی از زندانیان سیاسی و بگیر و ببندهای ساواک شامل نیروها و جریانات مذهبی می گردید. شمار زندانیان سیاسی مذهبی در آستانه انقلاب به 2الی 3 هزار نفر می رسید در حالی که جمع زندانیان سیاسی سایر گروهها به زحمت 1000نفر بالغ می شد.
از طرف دیگر شاه با هر روحانی که بر علیه سیاست هایش قد علم می کرد برخورد می کرد .
در ایران آن زمان چهار ایدئولوژی فکری در میان روشنفکران مطرح بوده است:
1- جریان اصلاح طلب روشنفکران سکولار؛ 2- ناسیونالیسم (مثال: تأکید بر باستان گرایی)؛ 3- سوسیالیسم؛4- اسلام متکی بر گفتمان شیعی
برخی از سیاست های مشخص حکومت که در سال 1355 دنبال می شد هر چه بیشتر به بروز فعالیتهای اعتراض آمیز کمک کرد.
در این برهه گفتمان اسلام انقلابی و بسیج ایدئولوژیک به دلایل زیر گسترش یافت:
1- دگرگونی در سیاست های تقیهای علما و نهادهای مذهبی و تجدید ساختار آنها از لحاظ گفتمان انقلابی- اسلامی
2- زمینه استدلالیای که به وسیله اسلام انقلابی عمومیت یافت چون فرهنگ ،شعائر و مسئله شهادت.
3- تغییر تقویم رسمی به تقویم بیپایه و اساس شاهنشاهی: تقویم اسلامی نه تنها ابزارهای لازم را برای نفی و مخالفت با ایدئولوژیکی سلطنت بلکه عاملی شد تا مردم در مناسبتهای مهم تقویمی علیه شاه و سیاستهایش که یکی از آنها محو کردن مناسبتهای مذهبی موجود در تقویمهای هجری بود؛ اعتراض کنند که این خود باعث آگاهی بیشتر اقشار ناآگاه میشد.
4- اتحاد طبقات به وجود آورنده پایگاه های تاریخی علما مانند تاجران، زمینداران و... علیه حکومت که در نتیجه آن قدرت علما را در مبارزه افزایش داد.
5- افت ایدئولوژیهای متناقض جبهه مخالفان مانند لیبرالیسم،کمونیسم و...
گفتمان انقلابی- اسلامی در مقابله با ایدئولوژی دولت شکل گرفت زیرا به نظر این گفتمان ایدئولوژی دولت نادرست بود. ایدئولوژی انقلاب یعنی نوع نگرش و هستی شناسی ویژه ای که مردم مسلمان ایران بر اساس آن حضور در صحنههای انقلاب را بر خود مطلوب یا لازم دانسته اند.
چرا مذهب تشیع در جذب گروههای مختلف ایران و ایجاد انقلاب عظیم اسلامی با استقبال مواجه شد و در اصطلاح فنی هژمونی یا تفوق یافت؟چگونه گفتمان اسلامی – شیعی توانست هم به عنوان گفتمان مقاومت به نفی گفتمان رسمی حاکم بر جامعه عصر پهلوی بپردازد و هم عناصر و خرده گفتمان های هویتی لیبرال، ناسیونالیسم، سوسیالیسم را در متن گفتمان خویش مستحیل نموده و به مثابه هویتی فراگیر جملگی این هویتها را تحت پوشش قرار بدهد.
1- در دسترس بودن و قابلیت پاسخگویی به نیازها و دغدغه های اجتماع: در دهه های 40 و50 فقها و عالمان اسلامی در صدد بودند تا با معرفی اسلام به عنوان یک مجموعه مذهبی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به نیازهای اجتماعی پاسخی در خور دهند به همین منظور ایدئولوژی شیعی به دلیل الهی بودنش در مقابل ایدئولوژی های سکولار مطرح شد. تلاشهای امام خمینی(ره) و شاگردانشان در پیشبرد و توسعه اندیشه حکومت دینی بر پایه ولایت فقیه تکملهای بود بر گفتههای علمای بزرگ شیعه دورانهای گذشته.
2- انسجام و سازماندهی نیروهای مذهبی: علل و عوامل انسجام و سازماندهی حاملان گفتمان اسلامی – شیعی را در انقلاب اسلامی می توان چنین بر شمرد.
الف) تعلقات مذهبی : هویت سیاسی – اسلامی در میان مردم مشروعیت خود را از تاریخ شیعه در طول 13 قرن و سنت ایرانی – اسلامی برآمده از آن می گیرد.
ب)توانایی روحانیت در بسیج آحاد مردم: روحانیت شیعی در پرتو روابط تنگاتنگ خویش با گروه های اجتماعی در طول تاریخ ، از موقعیت ممتازی در جامعه مدنی ایران برخوردار بوده و همواره به عنوان منبع قدرت اجتماعی در برابر قدرت دولتی مطرح بوده که دامنه نفوذ و ظلم دولتهای شاهنشاهی به مردم را محدود میکرده است. پایه قدرت و نفوذ علمای شیعه بر سازمان های اجتماعی نظیر مرجعیت، نیابت امام غایب، تدریس، اجتهاد، قضاوت، مراسم عقد و ازدواج، جمع آوری و تصدی گری مالیات های مذهبی، تولیت اماکن مقدس، سرپرستی اوقاف و غیره استوار بوده است. نکته مهم تر اینکه علمای شیعه همواره در بین مردم زندگی می کرده اند و نقش نمایندگی آنها را در مقابل دولت بر عهده داشته اند، می توانستند توده های وسیعی از مردم را علیه دولت و یا نیروهای دیگر بسیج کنند.
طرح هویت اسلامی و توانایی روحانیت در به حرکت در آوردن توده های مردم مرهون ظهور اسلام سیاسی در مراکز اقتدار سیاسی – مذهبی نظیر قم و مشهد از یک سو و رهبری برجسته امام (ره) از سوی دیگر بود.
روحانیت شیعه بخصوص روحانیت ایران، دارای ویژگی های خاصی است که در اجرای نقش مردمی انقلابی آنها فوق العاده موثر بوده است.
- جایگاه اجتماعی روحانیون
- استقلال اقتصادی
- توان ایجاد جنبشهای مردمی گسترده
- در اختیار داشتن شبکه های اجتماعی فعال و مردمی جهت انتقال سیاستها و رویکردها
3- فراگیری و شمولیت گفتمان مذهبی: انقلابها و جنبش های اجتماعی موفق، بازتاب رفتار آگاهانه و معطوف به هدف مردمی است که توانسته اند با تجمیع و تألیف خواسته ها، نیازها و آرمان ها به نوعی به اراده جمعی برای تغییر دست یابند. فراگیری و شمولیت گفتمان مذهبی ناظر بر وضعیتی است که بر اساس آن در شرایطی که فشارهای ساختاری رژیم مستقر به حدی است که می تواند موجب به بنبست کشاندن جنبش ها و حرکت های انقلابی شود. باید نوعی هویت جمعی، بستگی فراگیر و وفاداری مبتنی بر همکاری شکل گیرد.
آنچه در تحلیل فراگیری و شمولیت انقلاب اسلامی برای تحلیل گران قابل توجه به نظر می رسد. شکل گیری نوعی اراده جمعی بود که به رغم پارهای اختلاف نظرها همه مردم را از لحاظ سیاسی در جبهه کاملاً مستحکمی تحت رهبری امام خمینی(ره) به حرکت در آورد.(سجادی:آسیب شناسی پژوهشی انقلاب اسلامی ایران،284)
4- ارائه تعبیری ایدئولوژیک از دین: طرح اسلام به عنوان عقیده ای سیاسی، دگرگون ساز و وحدت بخش، بیش از هر خصیصه دیگری در ویژگی سیاسی- اجتماعی آن نهفته بود. دین یا مذهب وقتی در قالب هویتی ایدئولوژیک در می آید، بیشتر به عنوان یک آرمان سیاسی برای بسیج اراده سیاسی اهمیت مییابد.
تبدیل ساختارهای دینی نه تنها به نقطه اتکایی برای مقاومت بلکه برای ایجاد آفرینش سیاسی است. آنچه بیش از همه زمینه ساز چنین امری شد.یعنی ایدئولوژیک شدن گفتمان اسلامی ،لزوم اتخاذ واکنشی در برابر دولت سکولار عصر پهلوی بود. دگرگونی در سیاست ها، مفاهیم ساختارها و نهادهای مذهبی ایده ی سرنگونی انقلابی دولت و تأسیس حکومت اسلامی را در دستور کار خود قرار داد. برجسته ترین وجوه ایدئولوژی اسلامی- شیعی سه عنصر آزادی خواهی و ضدیت با استبداد،عدالت طلبی و ضدیت با نابرابری های اقتصادی و توسعه گرایی مستقل،بازگشت به خویشتن و رویگردانی از ایدئولوژی های غیر بومی و وارداتی بود.
5-تضعیف هژمونی رژیم پهلوی: رژیم پهلوی در سال های مقارن با انقلاب به واسطه ی فراگیری و سازش ناپذیر ی انقلابیون در جریان مبارزه نتوانست به طور کامل استیلای خود را بر جامعه تحمیل کند و دچار نوعی تزلزل در اراده و فروپاشی ساختارهای قدرت شد. یعنی دچار بحران سیاسی و کنترل سیاسی شد.
عواملی نظیر فقدان پایگاه اجتماعی، تزلزل شخصیتی شاه، شیوه ی حکومت داری مستبدانه شاه، نبود یک دستگاه مستقل نظامی، فساد اداری، وابستگی روانی شاه و نظام او به غرب موجب می شد که نظام سیاسی پایه های هژمونیک خود را جهت استیلای تام بر جامعه از دست بدهد.
عناصر درون گفتمانی هویت اسلامی – شیعی
1-بازگشت به خویشتن و سنت های بومی:
چگونگی ارجاع یابی و مرکزیت دادن به مبانی و مولفه های هویت بخش اسلامی و حفظ و استمرار آنها و به معنای بازیابی هویت گمشده و احیای شأن و مقام اسلامی- ملی در جامعه میباشد که اصالت خود را از 14 قرن تاریخ و میراث شیعه میگیرد که نوعی واکنش فرهنگی برای بومی و محلی نمودن مولفه های هویتی بر اساس داشته های خود است(مبارزه علیه ابعاد وارداتی هویت غربی بود)
2-نفی غرب گرایی و تلاش برای دستیابی به استقلال:
در تحلیل محتوای شعارهای انقلابیون می توان شواهدی را یافت مانند نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی. این مسئله با دو هدف صورت می گرفت:
- پس زدن ارزش ها، رفتارها و سمبل های غربی که جای رفتار ها و سمبل های اسلامی را گرفته بودند
- ترفیع و ارتقای جایگاه فرهنگ دینی.
3-آرمان شهادت طلبی و ایثار:
بهره گیری از عناصری است که یادآور نهادها و حماسه های ایثارگرایانه و فداکاری مبتنی بر ایمان باشد. نظیر بزرگداشت امام علی(ع)یا امام حسین(ع)، شهادت و فداکاری، رفتارهای مثبت و کرداری برجسته از اعتراض در کنار رد رفتارهای شورش گرانه مبتنی بر هوی و هوس بشری است. در انقلاب ایران و سایر مبارزات شیعی در تمامی این رخدادها شاه و اطرافیانش به یزید که در مقام شهادت امام حسین(ع) برآمد، تشبیه می شود .
4-مفهوم غیبت و انتظار:
دیگر به معنای امید به برقراری حاکمیت عدل در آینده و رستگاری انسان با مداخله ی الهی نیست، بلکه انتظار، آمادگی روحی و عملی و اعتقادی برای اصلاح، انقلاب و تغییر وضع جهان است. غیبت نیز به منظور سلب مسئولیت اجتماعی نیست بلکه به معنای مسئولیت مردم در تعیین سرنوشت، ایمان و رهبری زندگی معنوی و اجتماعی است.
5-عدالت طلبی و برابری جویی: وعده ی اجرای عدالت اقتصادی اسلام
6-آزادی:
آزادی خواهی دین باورانه یکی از مولفه های اعتقادی- تاریخی انقلاب معرفی شد. آزادی به معنی تعیین حدود عمل بر پایه ی شریعت است که نسبتی سنگین با فضایل و ارزش های انسانی دارد.
نتیجه گیری:
چگونه است در نهضت مشروطه و یا در مبارزات ملی شدن نفت علیرغم آنکه روحانیت رهبری حرکت را در دست دارد، نه حکومت اسلامی متولد می گردد و نه مذهب گرایی خاصی به چشم می خورد.
نقطه آغاز رویارویی حضرت امام خمینی(ره) با شاه را تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در مهر ماه 41 در هیأت وزیران می دانند. تنها 2 روز پس از تصویب این لایحه مراجع تقلید در تلگراف های جداگانه ای از شاه خواستند تا نسبت به لغو این تصویب نامه اقدام کند. با پاسخ سرد شاه 10 روز بعد امام خمینی(ره) با حالت تهدید با شاه، در اجتماع عمومی صحبت کردند و مردم نیز با امام همراه شدند. 2 ماه بعد هیأت وزیران از موضع خود عقب نشینی کرد.
ایران در سده بیستم شاهد وقوع دو انقلاب تمام عیار بوده که تحلیل گرانی را که عادت به کار بست مدل های اروپایی دارند، با معماهای مهم و متعددی روبرو کرده است. چرا و چگونه انقلاب مشروطه ملهم از ارزشهای اجتماعی و سیاسی غرب بود، حال آنکه انقلاب دوم که 70 سال پس از اولی رخ داد آشکارا سرستیز با غرب داشت.
طرح اسلام شیعی به عنوان عقیده ای بنیانی، دگرگون ساز و وحدت بخش بود که بیش از هر خصیصه دیگری ویژگی سیاسی – اجتماعی آن برجسته بود. دین یا مذهب وقتی در قالب هویتی ایدئولوژنیزه شد، بیشتر به عنوان یک آرمان سیاسی برای بسیج اراده سیاسی نگریسته می شود.