به خط شدن همه آنچه جریان روشنفکری و اصلاحطلبها برای انتخابات در اختیار دارند، ناظران را یاد موقعیتهایی میاندازد که شنیدن بوی شکست، آنها را به دست و پا انداخته بود.
جهاننیوز با انتشار این تحلیل نوشت: ما با همین دو تا چشم کوچک، چیزهای عجیبی دیدهایم. در همین 10-12 سال، آدمهای سیاسی، کارهایی کردهاند که پدر جد مؤلف منطق صوری هم نمیتواند جبران کند. سال 1384، در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری، دوردستآدمهایی بود که خیلی سر و صدا میکردند و میگفتند بعد از خاتمی، فقط معین محبوبیت دارد و رأی میآورد.
روز چهارشنبه قبل از دور اول انتخابات، توی چند میدان معروف تهران جمع شده بودند و میگفتند دست هاشمی توی قتلهای زنجیرهای آلوده است و دوره او، پر از خفقان و سانسور بوده، پس به معین رأی میدهیم که رفسنجانی رأی نیاورد. آدمهای معروف رسانهای هم در حلقههای تجمع روز 4شنبه 25 خرداد 84، همین حرفها را میزدند و مثل همین حالا، هر کس استدلال آنها را در رأی قطعی مصطفی معین قبول نمیکرد، با اسمهایی مثل عقبمانده و بیسواد و دهاتی و این جور چیزها صدا میزدند. بعضی از آنها میگفتند معین که رأی اول است. مگر میشود مردم به کسی که خاتمی از او حمایت کرده، رأی ندهند؟ همگی به او رأی میدهیم و بقیه رقبا را تحقیر میکنیم که کار در همان مرحله اول تمام شود!
روز 27 خرداد، انتخابات برگزار شد. معین رأی اول نبود، دوم هم نبود، سوم و چهارم هم نبود. کسی که خاتمی با ادعای محبوبیت فراگیر از او حمایت کرده بود، پنجم شد و از دور رقابت کنار رفت. 4 شنبه هفته بعد، اول تیر 1384، همان جماعت در میدانهای معروف تهران جمع شدند و برای هاشمی رفسنجانی تبلیغ میکردند که تا هفته قبل میگفتند دستش تا آرنج یا بالاتر، در خون قتلهای زنجیرهای است و کارش خفقان و سانسور است و... اما هاشمی در آن انتخابات شکست سختی خورد.
جهان نیوز میافزاید: انتخابات ریاست جمهوری 88 هم، محل ورود چهرههایی به حمایت مستقیم انتخاباتی بود که تا حالا از این کارها نکرده بودند. توی تجمعهای قبل از انتخابات سبزهای هوادار موسوی، از میدانهای بزرگ تهران تا بزرگراههایی که شبها میبستند و حرکتهای فرهنگی موزیکال در آن اجرا میکردند، چهرههای فرهنگی و هنری معروف هم دیده میشدند. این دفعه دیگر تمام بود. نه؟ اما وزن واقعی اجتماعی این آدمها، قبلتر هم، در خلوت شدن سینماها و بیعلاقه شدن مخاطب 70 میلیونی نسبت به بیشتر آنچه مثلاً در سینما به نمایش درمیآید، معلوم بود. آن همه سروصدا و تبلیغ و تخریب دیگران، باز هم نتیجه نداد و کاندیدای مورد حمایت روشنفکرها در چاهی افتاد که دوستانش برایش کنده بودند و شکست بدی خورد.
در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان سال 94 بعد از مدتی شلوغ کاری سر این که کاندیداهای ما ردصلاحیت شدهاند و ما چه طوری توی انتخابات شرکت کنیم و این حرفها، حالا توی سرشان میزنند که بیایید به اصلاحطلبها رأی بدهید. دوست عزیز، مگر شما را رد صلاحیت نکرده بودند؟ حالا پشت هم ویدئو ضبط کردید و پیام مردمی رو کردند؛ از ]...[ و ]...[ و دیگران که بیایید رأی بدهید، به اینها هم رأی بدهید. فقط هم به اینها رأی بدهید. در این پیامها و تبلیغ گسترده، اصلاحطلبها از یک طرف گفتند ما را حذف کردهاند و از طرف دیگر فهرست ارایه کردند و گفتند مردم، فقط به ما رأی میدهند. اهانت به رقیب و هواداران رقیب و بقیه آدمها هم، عادت روشنفکری سیاسی و فرهنگی است. رسانهها و حرفهای این جماعت را ببینید.
نویسنده خاطرنشان میکند: شلوغی انتخابات جای اثبات درست و غلط حرفها نیست؟ قبول، نیست. اما وقتی قائم مقام حزب پنجاه هزار تومانی آقای کروبی، از جلسههای سری تندروها خبر میدهد که قرار است یک میلیون نفر را از روستاها به تهران بیاورند تا به رقیب این جماعت رأی بدهند، حیثیت منطق به غارت میرود. یک میلیون نفر؟
کسی که میگفتند دستش تا آرنج توی خون قتلهای زنجیرهای است، در یک هفته به مجسمه آزادی تبدیل کردند و پوسترهایی چاپ کردند که روی آن نوشته بود برای مبارزه با خفقان و اختناق به ]...[ رأی میدهیم! در سالهای بعد از آن هم استانداردی از بندبازی سیاسی ثبت کردهاند که بعید است اپورتونیست و ماکیاولیصفتی به گرد پای آن برسد.