همه افراد داوطلب، با هدف خدمت به مردم و نظام اسلامی در این میدان گام نهادهاند، بنابر این خیلی مهم نیست که چه کسی و یا چه گروهی پیروز میدان بوده، بلکه مهم ایناستکه نمایندگان محترم از هر طیف و جناح، در طول دوران خدمت خود هیچگاه خدا را فراموش نکنند.
بررسی علل تغییر رویکرد سیاسی مردم و اقبال از طیف سیاسی اصلاح طلب در تهران، یکی از مباحث داغی است که پس از انتخابات اسفندماه سال جاری همچنان نقل محافل است، اما واقعاً چه عامل یا عواملی باعث این تغییر رویکرد شد؟ اصولاً آیا میشود از همه آنچه در تهران رخ داد به عنوان یک تغییر رویکرد نام برد؟ نقش رسانههای بیگانه در این زمینه در چه حد بوده است؟
قبل از هر چیز باید توجه داشته باشیم که به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، تقسیم افراد جامعه به دو یا چند جناح و اردوگاه مختلف تحت عنوان اصولگرا یا اصلاح طلب، نقشه دشمن بوده و لذا اصولاً این دستهبندیها صحیح نیست، چرا که در نگاه رهبری، اصلاحطلبی جزء لاینفک اصولگرایی و اصولگرایی عین اصلاحطلبیِ مبتنی بر اصول و ارزشهای انقلابی و اسلامی است.
اما از نظر تحلیلگران داخلی آنچه باعث شد تا اصولگرایان در رقابت با رقبای انتخاباتی خود در تهران نتوانند پیروز این عرصه باشند، عبارتند از:
1- با اینکه عملکرد مسئولین نظام و دستاوردها و خدمات انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با حکومت 50 ساله شاهنشاهی و حتی در مقایسه با بسیاری از کشورهای همطراز، بسیار گسترد و ستودنی و به شکل جهشی بوده، اما از نظر افکار عمومی جامعه، با توجه به ظرفیتهای بالقوه و حتی بالفعل موجود در کشور، به هیچ وجه متناسب با جایگاه و موقعیت نظام و شأن و جایگاه ملت انقلابی و مؤمن ایران اسلامی نبوده و نیست، بنابراین مردم تلاش دارند تا هر از گاهی با جابجایی رویکردهای مختلف فکری و سیاسی، فرصت مجددی را برای استفاده بهینه از منابع و نیروهای فراوان درونزا که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی (دامت برکاته) نیز قرار داشته، در اختیار مسئولین قرار دهند و لذا گروهی از کارشناسان بر این باورند که علت را باید در این موضوع- که این بار فقط در تهران رخ داده- مورد بررسی قرار داد.
2- با اینکه اولویت یافتن مسائل سیاسی و غفلت از مسائل اساسی در سنوات قبل، یکی از ناهنجاریهایی است که مردم همواره از آن بهعنوان یک عامل انحرافی در مسیر رشد و پیشرفت کشور نام میبرند، اما برخی از تحلیلگران، تمرکز بیش از حد اصولگرایان بر اقتصاد و غفلت از غلبه رویکرد فرهنگی و سیاسی در تهران را علت عدم توفیق آنها در این حوزه انتخابیه میدانند و این در حالی استکه اتفاقاً در حالحاضر رفع مشکلات اقتصادی کشور و تنگناهای معیشتی شهروندان، در ردیف یکی از اصلیترین مطالبات عامه مردم به ویژه قشر آسیبپذیر جامعه قرار دارد و لذا این دیدگاه نمیتواند چندان درست باشد مگر اینکه از سوی افراد بینیاز و مرفه جامعه مطرح شده باشد.
البته بدیهی است که اعلام بیزاری مردم از پرداختن بیش از حد مسئولین به مسائل حزبی و جناحی، به معنای نفی سیاستمداری و یا اتخاذ رویکرد منفعلانه آنها در برابر استفاده ابزاری دشمن و رسانههای خارجی از حربههای سیاسی که معمولاً برای بزرگنمایی و طرح مسائل کذب در قالب موضوعاتی مانند؛ حقوق بشر و آزادی بیان یا حمایت از تروریست و امثال آن مطرح میشود، نیست، بلکه همانگونه که اشاره شد، غرض، اجتناب از دامن زدن به اختلاف سلیقههای حزبی و جناحی، در جهت سرعت بخشیدن به روند پیشرفت کشور و حفظ انسجام بیش از پیش در جامعه است.
3- گروهی دیگر از افراد صاحبنظر معتقدند، استفاده از چهرههای جدید ناشناخته و عمدتاً گمنام در لیست اصولگرایان این نتیجه را رقم زده است، اما باید توجه داشت که در فهرست طیف موسوم به اصلاحطلب نیز چند چهره گمنام و کمتر شناخته شده وجود داشت، بنابراین این نظریه هم محلی از اعراب ندارد.
4- بنا بر اظهارات کارشناسان؛ علت دیگر را باید در نحوه تبلیغات طیف موسوم به اصولگرا جستجو نمود، چرا که نه تنها این گروه در شبکههای اجتماعی حضور کمرنگتری داشتند، بلکه اقلام تبلیغی و مکتوب آنها نیز دیر هنگام و در عین حال به شکل ناشیانه طراحی و توزیع شد، به عنوان مثال؛ نحوه درج نام دو نفر از کاندیداهای مجلس خبرگان با رنگ قرمز اگر چه با هدف برجستهسازی و تأکید بر شخصیت این دو بزرگوار صورت گرفت، اما در بسیاری از موارد به علت رنگبندی نامناسب، سبب شد تا نام این دو شخصیت از نظر مخاطبین دور بماند و در لیست انتخابی برخی مردم قرار نگیرد.
5- برخی از افراد علاوه بر ضعف تبلیغاتی، موضعگیری تند رسانههای همسوی جریان اصولگرا در قبال عملکرد دولت فعلی را عامل تأثیرگذار در رویگردانی مردم تهران از این طیف برشمرده و میگویند چون انتقادات رسانههای مورد اشاره در این دولت افزایش یافته، لذا طبیعتاً مردم در مسیری متفاوت گام برداشتند و این نیز در حالیاست که اولاً دولت نهم و به خصوص دولت دهم که منتسب به اصولگرایان بود نیز آماج انتقاد همین رسانهها قرار داشت و ثانیاً اگر چنین بود، این تغییر رویکرد میبایست کل مردم کشور را شامل شود. البته برخی از افراد نیز کاملاً جاهلانه یا شاید منافقانه و حساب شده، شهرستانیها را به ضعف اطلاعات سیاسی متهم و تلاش کردند تا از این طریق زمینه تغییر رأی مردم سایر نقاط کشور در انتخابات بعدی را فراهم نمایند.
6- از افزایش گرانی و تورم و در نتیجه ناامیدی و بیتفاوتی برخی از افراد جامعه نیز به عنوان دیگر عامل تأثیرگذار در تغییر رویکرد مردم تهران نام برده شده، اما این فرضیه نیز نمیتواند چندان صحیح باشد. زیرا اولاً این موضوع به یک طیف خاص سیاسی یا فقط به مردم تهران مربوط نمیشود. ثانیاً با اینکه از گذشته تا کنون، کمکاری برخی از مسئولین در این زمینه انکارناپذیر بوده است، اما حضور هوشیارانه و توأم با بصیرت مردم در صحنههای مختلف دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی، ثابت کرده که امت بصیر ایران اسلامی بین اصل نظام مقدس جمهوری اسلامی با سوءمدیریتها و ضعفهای ساختار اداری و حتی کمبودهای غیرمنصفانه اقتصادی تفاوت قائل میشوند.
7- در بین عوامل تأثیرگذار در این زمینه نمیتوان نقش شیاطین زمانه یعنی شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتمایی برای اختلاف افکنی بین جناحهای مختلف سیاسی در ایران را نادیده انگاشت، چرا که متأسفانه حجم شبههافکنی و سمپاشیهای رسانههای بیگانه در این زمینه در سالهای اخیر به قدری افزایش یافته که پذیرش نقش تأثیرگذار آنها را اجتناب ناپذیر نموده است و متأسفانه به نظر میرسد این بار دشمن بیشترین تلاش خود را برای تأثیرگذاری بر مردم پایتخت یعنی مرکز تصمیمگیری کشور متمرکز کرده بود و این حرکت خبیثانه خود گویای ضرورت هوشیاری بیش از پیش مردم میباشد.
8- یکی از شگردهای دشمن در این دوره ترغیب عموم مردم به ویژه افراد دارای سوءسابقه برای ثبت نام به عنوان کاندیدا و متقابلاً توصیه افراد همسو برای مشارکت در انتخاب کاندیداهای موردنظر آنها بود و این در شرایطی است که انتخابات قبل را همواره تحریم و مردم را از شرکت در این رخداد بزرگ نهی میکردند. راز این تغییر استراتژی را باید در فراهم نمودن شرایط برای بدبین ساختن مردم نسبت به عملکرد جریان اصولگرایی و شورای محترم نگهبان در رد صلاحیتهای کاملاً طبیعی، و احتمالاً زمینهسازی برای ایجاد فتنه جدید و نیز افزایش شانس جهت حضور تعداد بیشتری از کاندیداهای همسو و مدیریت رفتار کاندایداهای منتخب و فرصتسازی برای هدایت جریان پیروز تعقیب نمود.
9- شایعه پراکنی و اختلافافکنی دشمن محدود به توصیه و تعیین تکلیف برای انتخاب تعداد خاصی از کاندیداها یا فراخوان عوامل و مزدوران داخلی برای مشارکت در انتخاب افراد مورد نظر آنها محدود نشد، بلکه هماکنون و بعد از انتخابات نیز کاملاً منافقانه و با مظلومنمایی و اتخاذ روشهای ظاهراً خیرخواهانه دشمن تلاش دارد تا با استفاده از ظرفیتهای رسانهای خود و طرح مبهم مسائلی حقیقی و غیرحقیقی از جمله؛ اینکه رقیب طی چند سال گذشته برای پیروزی در این عرصه برنامهریزی و از ظرفیت همه دستگاهها به خصوص دانشگاه آزاد استفاده کرده بود و یا اینکه اطلاعرسانی در مورد نتایج انتخابات در مراحل مختلف به شکل عمدی و هدفمند با ابهام و قطره چکانی بیان شده است، اختلاف افکنی نماید.
10- در برخی از پیامکها نیز ضمن اشاره به امکان تقلب، این شبهه مطرح شده که؛ چرا نام آقای مصباح در فهرست کاندیداها به شکل درست و کامل درج نشده بود و یا چرا هیچ یک از اصولگرایان حتی فردی مانند آقای حدادعادل که ابتدا در جایگاه هفتم قرار داشت، رأی نیاوردند و لیست اصلاحطلبان به شکل کامل پیروز رقابت اعلام شد.
در هرحال اگرچه افراد جا مانده از این رقابت در تهران با اتخاذ موضع عاقلانه و توأم با بصیرت و در برخی از موارد شاید تحت تأثیر یک برنامهریزی هدفمند و در شرایط یک عمل انجامشده، از طرح هر گونه شکایت و اعتراض اجتناب کردند، اما باید به یاد داشته باشیم که همه افراد داوطلب، با هدف خدمت به مردم و نظام اسلامی در این میدان گام نهادهاند، بنابر این خیلی مهم نیست که چه کسی و یا چه گروهی پیروز میدان بوده، بلکه مهم ایناستکه نمایندگان محترم از هر طیف و جناح، در طول دوران خدمت خود هیچگاه خدا را فراموش نکنند و با اتکا به پشتوانه مردمی که کسب کردهاند، رقابتها را به رفاقت تبدیل نموده و عملاً و قدماً سکان قانونگذاری و هدایت کشور را در مسیر رسالتهای انقلاب اسلامی و استفاده مطلوب از منابع و نیروهای درونزای مورد اشاره رهبری در دست بگیرند.
بیشک همچون گذشته، رخداد اخیر نیز یک پیروزی بزرگ برای نظام اسلامی و صحنه آزمایشی دیگر برای مسئولین و خیر و مصلحت الهی برای کشور و مردم شریف ایران اسلامی میباشد.