يکي از مفاهيم سياسي که در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ادبيات سياسي اين سرزمين کاربرد فراواني داشته اصطلاح "نفوذ" است. اين تعبير در سال گذشته بطور خاص مورد تاکيد رهبر معظم انقلاب اسلامي قرار گرفت و در بيانات متعدد معظم له خطر نفوذ برجسته شد.
در کتب لغت، نفوذ به معناي اثرکردن در چيزي، داخلشدن در چيزي آمده است. در ادبيات سياسي "نفوذ" غالبا با "رخنه" اشتباه گرفته ميشود، در حالي که بين اين دو ميتوان تمايزاتي قائل شد. اولا رخنه مستمر اتفاق ميافتد اما نفوذ نقطهاي و موضعي است، ثانيا غالبا رخنه توسط واحدهاي ارتش نظامي کلاسيک در خط مقدم اعمال ميشود، اما نفوذ توسط نيروهاي ويژه در عمق مواضع کشور دشمن اعمال ميشود از اين منظر وقتي از نفوذ اعم از نفوذ فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... سخن به ميان ميآيد، منظور اين است که عناصري از فکر و فرهنگ و اعتقاد و اقتصاد کشور دشمن در عقبه مواضع فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، امنيتي و نظامي خودي نفوذ کردهاند.
براي نفوذ نميتوان محدوديتي قائل شد و آن را به چارچوب و عرصه خاصي مقيد کرد. هر بخش از ساختار جامعه هدف که دشمن گمان داشته باشد که ميتواند منشأ مقاومت شده و چون معضلي پيش روي اهدافش قرار گيرد، ميتواند به مقصدي براي نفوذ بدل شود. به تناسب اين هدفگذاري است که ميتوان از موارد زير سخن گفت:
1- نفوذ فکري؛ 2- نفوذ علمي؛ 3- نفوذ فرهنگي؛ 4- نفوذ اقتصادي؛ 5- نفوذ سياسي و 6- نفوذ امنيتي.
هر يک از عرصههاي برشمرده در جاي خود داراي اهميت است و ميتواند اهداف نفوذگذار را تأمين کند. همچنين، گاه نفوذ در يک عرصه، زمينهساز نفوذ در عرصهاي ديگر خواهد شد، ضمن آنکه نفوذ در برخي عرصهها بطئي، تدريجي و زمانبر بوده و از سوي ديگر تأثيرگذارتر خواهد بود و در برخي ديگر از عمق کمتر، اما از سرعت بيشتري برخوردار است.
مؤلفه مؤثر ديگر در اولويتيافتن عرصه نفوذ، ضعف و سستي آن عرصه در مجموعه هدف است. جامعهاي که از ضعف فرهنگي رنج ميبرد، بيشتر در معرض نفوذ فرهنگي است. جامعهاي که دچار تشتت سياسي است، در معرض نفوذ سياسي است و به همين نسبت معضلات اقتصادي بسترساز نفوذ اقتصادي خواهد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامي در اينباره فرمودند: «اين رخنه از جاهاي مختلفي ممکن است باشد؛ مواظب باشيد. يک وقت آدم خبر ميشود که فرض بفرماييد فلان سازمان آمده يک بخشي از مجموعه فرهنگي ما را - مثلاً فرض کنيد مهد کودکها را- به يک شکل خاصّي دارد هدايت ميکند؛ اين را آدم ميفهمد، بعد که نزديک ميشود ميبيند کار خطرناکي و کار بزرگي است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اينها رخنه است؛ در زمينههاي گوناگون؛ در زمينههاي اقتصادي، در رفتوآمدها، در همه دستگاهها...»( 4/6/1394)
شيوههاي نفوذ
نفوذ حداقل با سه شيوه ميسر ميشود؛ شيوههايي که گاه همزمان بهکار گرفته ميشوند تا پروژه نفوذ زودتر ميسر شود.
1- تعامل
يکي از مهمترين شيوههاي نفوذ، تعامل است. در اين شيوه به اين نکته توجه ميشود که مجموعه هدف(نفوذپذير)، به نفوذگر بياعتماد است و به آن بهمثابه دشمن مينگرد؛ دشمني که قابل اعتماد نيست و تنها به منافع و خواستههاي خود ميانديشد و مترصد فرصتي است تا ضربهاي به آن وارد سازد! چنين مجموعهاي نسبت به هر اقدامي از جانب دشمن واکنش نشان ميدهد و تا ديوار بلند بياعتمادي برقرار است، امکان نفوذ در اين مجموعه وجود نخواهد داشت؛ لذا در اولين گام بايد ديوار بلند بياعتمادي را از طريق «اعتمادسازي» فرو ريخت.
پيشفرض ديگر آن است که در وضعيت مخاصمه، تصوير مجازي ناپسندي از دشمن در جامعه هدف وجود دارد که اين تصوير مجازي بايد با تصوير مجازي مطلوبي جايگزين شود؛ تصويري که داراي جاذبه بوده و ميل به تعامل و ارتباط را تقويت کرده و به عاديسازي و خصومتزدايي کمک کند.
اولين و مهمترين گام در اعتمادسازي نيز فتح باب تعامل، گفتوگو و ارتباط است. در گفتوگو است که ظرفيتهايي براي تطهير و تصحيح چهره کريه دشمن و تخفيف جنايات آن حاصل ميآيد و بستر براي اعتمادسازي فراهم ميشود. با توجه به آنچه گفته شد ميتوان گامهاي نفوذ با هدف فريب را چنين برشمرد:
1- طرحريزي و به خدمت گرفتن ابزاري براي تعامل و گفتوگو؛
2- تلاش براي شنيدن مطالبات، انتقادات، سؤالات و ابهاماتي که مجموعه هدف مطرح ميکند. (شناخت تصوير مجازي موجود در اذهان فرد و جامعه هدف)؛
3- تلاش براي پاسخگويي به شبهات، ابهامات و طرح سؤالاتي جديد و کشاندن حريف به زمين بازي خود (با هدف ايجاد ترديد در تصوير کريه دشمن که نزد مجموعه هدف ساخته شده است)؛
4- ارائه تصوير مجازي پر رنگ و لعاب از خود و جايگزيني آن با تصوير پيشين؛
5- تلاش براي ترغيب و تشويق مجموعه هدف بهمنظور تقويت و عاديسازي مراودات و تعامل؛
6- ايجاد دلبستگي تدريجي در مجموعه هدف؛
بازي تعامل با هدف اعتمادسازي، نيازمند ابزارهايي براي تعامل و مراوده و حضور است که ميتوان آنها را به مراودات مستقيم و غيرمستقيم، تقسيمبندي کرد.
1- مراودات مستقيم يا چهرهبهچهره: مراوداتي هستند که در آن بدون واسطه فرصتي براي گفتوگو فراهم شده و افراد از نزديک با افراد يا فرهنگ و اجتماع مقابل روبهرو شده و اثر ميپذيرند. البته، از آنجا که چنين تعاملاتي در حد محدود ممکن است؛ لذا ترجيح در اين شيوه با نخبگان و آن بخش از اقشار جامعه است که از نوعي مرجعيت و اثرگذاري در اطرافيان برخوردارند.
فتح باب مذاکره، گفتوگوهاي غيررسمي ديپلماتيک، فعاليتهاي ديپلماتيک و راهاندازي سفارتخانه و دفاتر فرهنگي- تجاري و...، دعوت به همکاري نخبگان و کارشناسان علمي، فرهنگي و سياسي، اعطاي بورس تحصيلي، فراهمآوردن فرصتهاي مطالعاتي، طراحي فرصتهايي براي راهاندازي تورهاي سياحتي(توريسم)، برگزاري نمايشگاههاي مختلف در کشور هدف، تعاملات اقتصادي و تشکيل اتاقهاي بازرگاني، تجاري، صنعتي و... از جمله اقداماتي هستند که در ذيل مراودات مستقيم قرار ميگيرند.
2- مراودات غيرمستقيم: مراوداتي که از طريق وسايل ارتباط جمعي و بهرهگيري از فناوري نوين ممکن است. در عصر حاضر و با پيشرفت فناوري، تعاملات رسانهاي به ابزاري فراگير بدل شده است. رسانههاي ارتباط جمعي همچون ماهوارهها و شبکههاي راديويي و تلويزيوني، اينترنت و سرويسهاي فضاي مجازي (اعم از انواع خبرگزاريها، پايگاهها، وبگاهها، پستهاي الکترونيکي، شبکههاي اجتماعي از قبيل فيسبوک، توئيتر تا اينستاگرام و تلگرام و...)، کتب، مجلات، تصاوير، فيلمها، سريالهاي تلويزيوني، نماهنگها و... نمونههايي از اينگونه ابزارند که در مراودات غيرمستقيم به کار دستاندرکاران سناريوي نفوذ آمده و در فرايند تعامل و اعتمادسازي مؤثرند.
همانطور که گفته شد، نتيجه تعامل، اعتمادسازي است؛ اعتمادي که پشتوانه واقعي نداشته و بر اساس سناريويي بهمنظور فريب جامعه نفوذپذير طرحريزي شده است. حرکت در اين مسير ميتواند حريف را به مرزهاي اعتماد به دشمن برساند و پايان مخاصمه را اعلام کند. پس از اين مبتني بر تصوير دروغين حاصل شده، ديگر «دشمن» جاي خود را به «رقيب» يا «دوست» داده است و نوع رابطه نيز ديگر «خصومتآميز» نخواهد بود؛ بلکه «رقابت» يا «همکاري» جايگزين آن خواهد شد. در اين شرايط است که جامعه هدف دچار خطاي محاسباتي شده و دروازهها براي نفوذ گشوده ميشود.
2- تهديد
شيوه ديگر براي نفوذ در مجموعه هدف، تهديد است. يکي از مؤلفههاي مؤثر در نفوذناپذيري، شجاعت و خودباوري است و همين مؤلفه رمز ايستادگي و مقاومت در برابر دشمن شمرده ميشود. اگر بتوان جامعه هدف را مرعوب کرد و شجاعت و خودباوري آن را گرفت، آنگاه آن جامعه در وضعيت «انفعال» قرار ميگيرد.
گروه هدف تهديد ميتواند مسئولان عاليرتبه و تصميمساز کشور باشد. ايجاد رعب در مسئولان ميتواند آنان را به کرنش در مقابل دشمن واداشته و زمينه نفوذ را فراهم آورد.
در سطح دوم نخبگان جامعه ميتوانند هدف تهديد و ارعاب دشمن قرار گيرند. از آنجا که نخبگان جامعه گروه مرجع و مهمترين سرمايه اجتماعي يک ملت بهشمار ميآيند و از آنجا که در ميان تودههاي مردم داراي اعتبارند، انفعال آنها خيلي زود ميتواند به کل جامعه سرايت داده شود و از آنجا که محل مشورت و تصميمسازي مسئولان و تصميمگيران جامعه نيز هستند، ميتوانند بر تصميمات کلان تأثير بگذارند و بستر نفوذ را فراهم آورند.
در سطحي ديگر، گروه هدف تهديد ميتواند تودههاي مردم باشد. جامعه مرعوب و منفعل با کوچکترين تلنگري واداده و بهسادگي به جامعهاي نفوذپذير تبديل ميشود. چنين جامعهاي مسئولان را نيز به تسليم و کرنش در برابر دشمن وادار خواهد کرد.
در سناريوي تهديد، دشمن از يکسو تلاش ميکند با بزرگنمايي توانمنديهاي خود بر ذهن مجموعه هدف تأثير گذاشته و قدرت هژمونيک خود را به رخ رقيب بکشاند و از سوي ديگر با بزرگنمايي ضعفها و ناتواناييهاي رقيب و کوچکشمردن بضاعت و تواناييهاي ايشان، خودباوري مجموعه هدف را متزلزل کند. حاصل چنين کنشي مرعوبسازي، انفعال و القاي ناتواني خواهد بود که در نهايت به فروپاشي مقاومت و تسليمشدن و گشودن درهاي کشور براي ورود و نفوذ دشمن خواهد انجاميد.
در اين فرايند باز هم شاهد آن هستيم که ارائه تصوير غيرواقعي و بزرگنماييشده از جبهه دشمن و ترسيم تصويري مغشوش از جبهه خودي، اساس کار سناريوي تهديد است.
در اين شيوه، مانورهاي نظامي، ديپلماسي تهديد، کوبيدن بر طبل جنگ و لشکرکشي و تبليغاتهاي نظامي - رسانهاي به خدمت گرفته ميشود. ضمن آنکه رسانههاي اغواگر، وسايل ارتباط جمعي و ديگر ابزارهاي فرهنگي - هنري در اين ميدان نيز ابزارهاي تأثيرگذار بر افکار عمومي بهشمار ميآيند.
3- تطميع
شيوه سومي که ميتواند بسترساز نفوذ دشمن در جامعه هدف باشد، شيوه تطميع است. تطميع راهکاري با سابقه طولاني است که بهطور معمول با خريد افراد تأثيرگذار و صاحبمنصب دنبال ميشود. اين شيوه همچنان يکي از راههاي مؤثر نفوذ شمرده ميشود و دستگاههاي جاسوسي و امنيتي تلاشهاي فراواني را براي شناسايي، جذب، آموزش و تربيت افرادي ميکنند که ميتوانند اهداف خاصي را در جامعه هدف محقق کنند. جاسوسها و نفوذيها در بسياري از ساختارهاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و امنيتي نفوذ کرده و ضمن کسب اطلاعات و انتقال آن به مرکز، اقدامات مختلفي چون؛ خرابکاري، سرقت اسناد و اطلاعات، ايجاد انحراف در مسير تصميمگيريها و... را انجام ميدهند.
در عصري که از آن به «عصر اطلاعات» ياد ميشود، دستيابي به اطلاعات طبقهبندي شده از مجموعه هدف ارزش طلايي داشته و ميتوان بهوسيله آن ضعفها و قوتهاي مجموعه هدف را شناسايي کرد و در وقت مقتضي براي نابودي آن دست به کار شد.
در سطح جرياني نيز طمع بهرهگيري از فناوري يا قدرت و نفوذ يک قدرت برتر براي حل مشکلات، ميتواند زمينهساز رخنه و نفوذ دشمن يا پذيرش سلطه او باشد. کشور نفوذگر نيز با دادن وعدههاي اغواگرايانه و حتي ارائه خدمات و همکاريهاي هدايتشده و مديريتشده از ابزار تطميع براي رخنه و نفوذ بهره ميگيرد.