(روزنامه شرق ـ 1394/07/19 ـ شماره 2419 ـ صفحه 6)
** در ابتدا باید به وقوع دو حادثه اشاره و تسلیت و تعزیت خود را اعلام کنم. نخست فاجعه منا و جانباختن تعداد کثیری از مسلمانان، بهویژه بخشی از زائران عزیز ایرانی که این حادثه را به ملت و خانوادههای جانباختگان تسلیت میگویم. دوم حادثه شهادت سردار رشید اسلام حسین همدانی که پس از سالها جهاد در عرصههای دفاع از میهن، بالاخره در جریان مبارزه با گروههای تکفیری و افراطی در سوریه جان به جانآفرین تسلیم کرد و از سوی گروههای تندرو و افراطی به شهادت رسید. این حادثه را نیز به محضر فرماندهی معظم کل قوا، ملت ایران و همرزمان و خانواده شهید تسلیت میگویم.
فاجعه منا از حوادث تلخ تاریخی است که فراموش نخواهد شد. هیچیک از کشورها (چه مسلمان و چه غیرمسلمان) در این حادثه سودی نبردهاند و متأسفانه تقریبا همه کشورهای اسلامی در این حادثه کشته داشتهاند. ایران نسبت به جمعیتش خسارت دیده و جانباخته داشته، اما عمده خسارت به کشورهای اسلامی دیگر مربوط میشود. نسبت کمی از جمعیت قربانی ایرانی از اهل سنت بودند که بیشترشان از تراکمه ایرانی هستند. این حادثه، جدا از حوادث منطقه و مسائل داخلی ایران و عربستان، نشان میدهد هر حادثهای - چه خیر، چه شر- برای ایرانیان پیش آید، همه مردم در آن مشترک هستند. در جنگ همه خسارت میبینند و امنیت و ناامنی برای همه است. خوشبختانه، مردم ایران این روحیه جمعی را دارند. مردم بهخوبی احساس کردند که در کشور امنیت خاطری دارند که کشورهای دیگر از آن محروماند. تاکنون ایران از بحرانهای مختلفی که دامنگیر کشورهای دیگر شده، مصون بوده است و این به دلیل همبستگی بالای مردم ایران و انسجام و وحدت ملی است. گروههای افراطی و تروریستی برای بههمزدن این وضع تلاش میکنند که موفق نشدهاند. خسارتهای جزئی وارد کردهاند، اما بلافاصله از سوی نهادهای امنیتی مهار شدند. امروز کشور ایران امنیت بالایی دارد.
مشابه این حادثه در داخل ایران هرگز اتفاق نمیافتد. تجمعات عظیمی در داخل کشور داریم که همواره بهخوبی مدیریت شده است. در ایام نوروز، برای زیارت امامرضا(ع) جمعیتمیلیونی عظیمی - حدود دوبرابر جمعیتی که در منا بودند- جمع میشوند که تا به حال هیچ حادثه کوچکی در آنجا نداشتهایم. پارسال برای مراسم اربعین حسینی در عراق، حدود ۱۵ میلیوننفر جمعیت جمع شدند و اتفاقی نیفتاد؛ ایرانیها با استفاده از تجربهشان و با کمک عراقیها جمعیت را مدیریت کردند. این امر دلیلی بر حسن مدیریت و همبستگی میان مردم است.
البته نمیتوان جدای از سایر اتفاقات و حوادث منطقه، حادثه دردناک منا را تحلیل کرد. در منطقه حوادث مهمی رخ داده است؛ آخرین حادثه، جنگ عربستان و یمن و تجاوز به یمن است. قبل از آن تجاوزات سریع داعش بود که در مدت کوتاهی توانست بخشی از عراق و سوریه را اشغال کند. قبل از آن، جنگ داخلی طولانی سوریه بود. در حوزه سیاسی، هم اتفاق مهم و جهانی برجام را داریم. برجام را باید در قامت اتفاقاتی، مانند پایان جنگ جهانی اول و دوم حساب کرد. اگر تحلیل کنیم که چرا این اتفاقات رخ داده است، شاید فهمیدن علت حادثه منا آسان شود.
* بین شرایط جدید منطقه و حادثه منا رابطهای میبینید؟
** در این شطرنج قدرت، بعضی از کشورها نفوذ بیشتری دارند. رقبای منطقهای حساستر شدهاند. حداقل از نظر رقبای منطقه، ایران توانسته دست برتر را داشته باشد. تلقی آنها این بود که ایران در جنگهایی که به منطقه تحمیل شد، باید بازنده میشد، اما برنده شده است. تنها برنده جنگ عراق، ایران است. تنها برنده جنگ افغانستان، ایران است. در تحولات لبنان و اسرائیل نیز ایران تنها برنده است. برد ایران بر سایر کشورها تأثیر میگذارد.
آنها بزرگنمایی میکنند و سیاستهای ایرانهراسی را بهشدت گسترش میدهند تا مردم منطقه را به خدمت بگیرند. دو جریان سیاسی را علیه ایران بسیج کردند؛ اول جریان افراطی به نام اسلام، بهعنوان جنگ شیعه و سنی و دوم جریان ملی، یعنی عربیت و ناسیونالیسم عربی. این روزها در دنیای مجازی مشاهده میکنید به موازات حساسیتهای مذهبی شیعه و سنی و بازسازی کینههای قدیمی، حساسیت فوقالعاده ایرانی- عربی در حال شکلگیری است.
در گذشته همچنین مسائلی بوده است اما ایران بهخوبی از پس آنها برآمده، جا خالی کرده و آنها آسیب دیدهاند. در این شرایط و در کنار تحولات نظامی و بازی قدرت، ایران توانسته است در حوزه سیاسی به یک پیروزی بسیار بزرگ دست پیدا کند. این پیروزی (توافق هستهای)، تمام تبلیغات ایرانهراسی، تحریم و همه آنچه را امید آینده کشورهای ضدایران و اسرائیل بود، برهم زد.
وقتی برجام به نتیجه رسید، آنها مجبور شدند در اهداف درازمدت به گزینههای دیگری روی آورند؛ تشدید فرقهگرایی و تشدید سوءظن بین کشورهای منطقه. آنها گمان میکردند در اتفاقات یمن، ایران وارد جنگ خواهد شد. دیدند نشد. ایران از مردم یمن حمایت انسانی میکند. اولا جنگ طولانی شد، ثانیا هیچ ردی از ایران در یمن پیدا نکردند و حربهشان شکست خورد. پس آنها دنبال حوادث جدیدی هستند که بتواند سوءظن کشورهای منطقه را به هم شدید کنند و کشورها را در منطقه با هم درگیر کنند. به نظر من حادثه منا از این نوع حوادث است و ممکن است هر لحظه حوادث دیگری در منطقه رخ دهد.
* تحلیل شما این است که این حادثه تصادفی بوده یا عمدی؟
** بهنظر من جزء حوادث اتفاقی نیست. دولت عربستان را متهم نمیکنم. هیچ دولتی چنین کاری نمیکند. اگر دولتی این اقدام را انجام دهد، ناتوانی خود را ثابت کرده است. چندی پیش هم در تبریز اعلام کردم دست موساد و نفوذ اسرائیل را در این حادثه میبینم. اسرائیل این حادثه را به مدیریت آنها تحمیل کرده است. از این دست حوادث ممکن است به اشکال دیگری باز هم رخ دهد.
* این تحلیل دستیار ویژه اقلیتهای رئیسجمهوری است یا تحلیل وزیر سابق اطلاعات؟ جنس این دو تحلیل با هم فرق میکند.
** تحلیل وزیر سابق اطلاعات و یک مقام سابق امنیتی. این تحلیل رسمی دولت نیست. تحلیل بنده است که دقیق و بهروز پیگیر مسائل منطقهام.
* یعنی با پیشینه امنیتیتان به این جمعبندی میرسید؟
** بله، احساس میکنم این حادثه را عوامل نفوذی اسرائیل خلق کردهاند. ابعاد این حادثه وسیع و فجیع است بهطوریکه همه شواهد و قرائن نشان میدهد نباید چنین اتفاقی میافتاد. این حادثه، بسیار شبیه حوادث عمدی است. از طرف دیگر، دولت عاقل یا سابقا محافظهکار سعودی، مرتکب چنین حادثهای نمیشود، چون این کار نوعی خودزنی است. چرا باید یک دولت ضعف خود را در تمام دنیا به نمایش بگذارد؟ چند میلیون حاجی حاضر، اعلام میکنند نباید این اتفاقات میافتاد. اتفاق سادهای نیست که بعضی مسئولان عربستان، آن را با اتفاقات دیگری مقایسه کردهاند. ممکن است جمعیتی در جایی محدود شود و اتفاقاتی نظیر این رخ دهد، اما کشور عربستان برای پیشگیری از چنین حوادثی تمام مقدمات کار را انجام داده بود. بهدلیل اتفاقات محدود گذشته، پیشبینیهای لازم را کرده بودند. پل زدند، راههای وسیع ایجاد کردند، امکانات، خدماترسانی، امداد و آنچه لازم است پیشبینی شده بود؛ بنابراین تحلیل این است که عناصری دخیل و نفوذی در مدیریت آنها نفوذ کرده و مشکلاتی ایجاد کردند تا این فاجعه رخ دهد.
درهرصورت، اسرائیل از این حادثه سود میبرد. ایران، عربستان و سایر کشورها باید متوجه باشند که این فاجعه به نفع هیچ کشوری نیست جز اسرائیل. طراحی این اتفاق، میتواند در حد سازمان اطلاعات اسرائیل باشد. این روزها اسرائیل در حوادث مهم کارهایی انجام میدهد و ممکن است اتفاقات مشابهی نیز به وجود آورد. وقتی کشورها نسبت به هم بدبین باشند، احتمال دارد هر اتفاق عادیای به گونهای دیگر تفسیر شود. من به مقامات سعودی هشدار میدهم تا این اندازه به اسرائیل نزدیک نشوند، زیرا صهیونیستها خیر و صلاح آنها را نمیخواهند.
* آمار نشان میدهد، گرچه بخش بزرگی از قربانیان ایرانی هستند، ولی از کشورهای دیگر هم قربانیان بسیاری وجود دارند. طبق تحلیل شما، این حادثه برای تشدید تقابل ایران و عربستان رخ داده است. چرا سایر کشورها این مطالبه را بهطور جدی از دولت عربستان پیگیری نکردند تا قضیه بین دو کشور ایران و عربستان پیش نیاید؟ بهتر نبود با همه کشورهایی که قربانی دادند، رایزنی میکردیم تا کمیتهای مشترک از جانب همه این کشورها پیگیر قضیه از دولت عربستان باشد؟
** درست است. ما باید این کار را انجام دهیم. باید تلاش کنیم در کنفرانس اسلامی و مجامع مختلف بینالمللی و اسلامی به این صورت عمل شود. حساسیت بین دو کشور قبل از این حادثه تشدید شده بود. هیچ کشوری بهجز ایران بهطور متمرکز و سازمانیافته زائران را اعزام نمیکند. زائران سایر کشورها بهطور شخصی ویزا میگیرند و به حج میروند. همه کشورها در حد خودشان اعتراض و انتقاد کردهاند. ریشههای این حادثه باید مشخص شود که حادثه تصادفی بوده یا تعمدی یا ناشی از سوءمدیریت بوده است. گروههای حقیقتیاب از طرف سازمان کنفرانس اسلامی (که بهترین گزینه است) باید برای بررسی حادثه بروند. خود ایران هم شروع کرده است و شواهد و مدارک را جمعآوری میکند، چون ممکن است روزی عربستان اجازه دهد گروه حقیقتیاب پیگیر باشند و از طرفی چون موضوع مربوط به مسلمانان است، بهتر است مجامع اسلامی، مسئولیت این حقیقتیابی را برعهده داشته باشند؛ ولی ایران باید در این جهت پیشرو باشد.
* اگر ایران پیشرو باشد، قضیه ایرانی-عربی میشود؛ مثلا اگر بر فرض بتوانیم پشتسر پاکستان یا یکی از کشورهای خسارتدیده دیگر حرکت کنیم، بهتر نیست؟
** باید پیشرو شویم و از کشورهای اسلامی برای این کار دعوت کنیم. ما باید از کشورهای اسلامی بخواهیم. رئیس دورهای کنفرانس اسلامی باید مقدمات را فراهم کند و بالاخره باید گروه حقیقتیاب قضیه را پیگیری کند. حرف شما کاملا درست است. مسئله بسیار خطرناک است و امیدوارم حادثه تصادفی باشد. دراینصورت پیشگیریهایی میشود تا بعدا از این حوادث رخ ندهد؛ اما بنده به شدت سوءظن دارم؛ به این معنا که مدیریتی خارج از کشورهای ذینفع مسلمان، این حادثه را مدیریت کرده است و بیش از هرجا اسرائیل را دخیل میدانم؛ مثلا اسرائیل دنبال این است که سوریه مثل لیبی تکهپاره شود و در اختیار گروههای مختلف افراطی قرار گیرد. گروههای مختلف به جان هم بیفتند و خطر از اسرائیل دور شود.
اسرائیل از دخالت روسیه نگران است. این در حالی است که روسیه و کشورهای اروپایی حق دارند، نگران باشند؛ حتی آمریکا هم حق نگرانی دارد، چون گروههای افراطی، امنیت آنها را تهدید میکنند؛ اما اسرائیل نگران دخالت کشورها در سوریه است. ایران از ابتدا اعلام کرده بود اگر قدرت دولت حاکم قانونی ضعیف شود، منجر به ظهور گروههای افراطی میشود. آنها ابتدا حرف ایران را قبول نداشتند و حالا بعد از چهارسال به قیمت جان ٢٠٠، ٣٠٠ هزار نفر از مردم سوریه و ویرانی این کشور، کشورهای آمریکا، روسیه، فرانسه و سایر کشورهای اروپایی به این نتیجه رسیدهاند که گروههای افراطی مخالف دولت قانونی را تقویت کردهاند و این تقویت، به ویرانی سوریه و بیثباتی منطقه منجر شده است.
* با توجه به شرایط حساس منطقه، گاهی از داخل هم به این تقابل دامن زده میشود. برای مرگ پادشاه فلان کشور، جلو سفارت آن کشور شیرینی پخش میکنند! در داخل کشور، هم عرب داریم هم اهلتسنن؛ چطور باید مدیریت کنیم که به تقابل شیعه- سنی و ایرانی-عرب دامن زده نشود و انسجام ملی حفظ شود؟
** گروههای افراطی در ایران بیشترشان به رنگ ملی عمل میکنند، مثل پانها؛ پانایرانیستها، پانکردها، پانترکها و... و افراطیون مذهبی و همه گروههای افراطی سیاسی و اجتماعی. ایران در مقایسه با سایر کشورها توانسته این مسئله را مدیریت و گروهها را مهار کند. این گروهها توانستهاند هرازگاهی سیاست جمهوری اسلامی ایران را در داخل و خارج تحتتأثیر قرار دهند. با وجود اختلافی که این گروهها با هم دارند، در شرایطی متحد میشوند و تأثیر میگذارند.
منافع ملی ما شامل منافع اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... میشود. بالاترین منفعت ملی، امنیت ملی ماست که در گرو این است که گروههای افراطی مدیریت شوند و اجازه عمل خودسرانه نداشته باشند. مثل کاری که این روزها درمورد برجام انجام میدهند. گروههای افراطی که در مجلس و جاهای دیگر حضور دارند، منافع ملی را برنمیتابند و برای رسیدن به اهداف سیاسی خود حتی حاضرند کشور قربانی شود. این یک فاجعه است. یک جریان سیاسی هیچگاه نباید به این شکل عمل کند. پس معلوم است این جریان یک جریان، سیاسی سالم نیست. یک جریان سیاسی ممکن است شعارهای تندی دهد، اما زمانهایی عقبنشینی کند. اما این جریان به اینگونه نیست. اینها برای رسیدن به اهدافشان از هر ابزار و وسیلهای استفاده میکنند که یکی از این ابزار، منافع ملی است. متأسفانه آنها منافع ملی را قربانی اهداف خود میکنند
* این ترجیح منافع سیاسی و اهداف سیاسی بر منافع ملی، چگونه صورت میگیرد؟
** گاهی در تحلیلهایمان، عکسالعمل اسرائیل و آمریکا به یک پدیده سیاسی در داخل را در نظر میگیریم و مخالفت یا موافقت با آن را معیار حق و باطل قرار میدهیم. مخالفت و موافقت دشمنان خارجی یکی از ملاکهای تعیینکننده ماست. تاکنون با این فلسفه و ملاک و معیار با گروههای سیاسی داخلی برخورد شده است. صعود، نزول، شکست و پیروزی خیلی از جریانهای سیاسی با توسل به این شیوه انجام شده است. اینکه این ملاک چقدر جامعیت دارد، بحث دیگری است. اما درحالحاضر، منافع گروههای افراطی با منافع گروههای افراطی آمریکا و اسرائیل همپوشانی پیدا کرده است. راه و روش گروههای افراطی که شعارهای ضددولتی میدهند، با راهوروش نتانیاهو و جناح محافظهکار و کنگره آمریکا یکی شده است. اگر بخواهیم مطابق معیار و ملاک قبل قضاوت کنیم، باید محکوم کنیم اینها کاملا اسرائیلی عمل میکنند. در اینکه امروز رفتارشان و موضعشان به نفع اسرائیل است، تردیدی نداریم... .
* منظور از همپوشانی مواضع چیست؟
** ببینید، هیچوقت در هیچ مسئلهای و در هیچ برهه سیاسی اسرائیل تا این حد عصبانی نبوده است. نمیخواهیم بحث حق و باطل کنیم. اما بحث منافع ملی، راه و مسیر خود را دارد. همین که اسرائیل و گروههای تندرو اسرائیلی خیلی عصبانی هستند، کافی است آقایانی که ضداسرائیلی و ضدآمریکایی شعار میدهند، توجه کنند در مواردی ناخواسته راه آنها را میروند. با استفاده از همین ملاک، آنها همیشه رقبای خود را از میدان بهدر کردند. حالا دقیقا در همان جایگاه قرار گرفتند با این تفاوت که هیچوقت اسرائیل و گروههای تندرو آمریکا به این اندازه عصبانی نبودند. پس معلوم است موفقیت ایران در برجام، بهشدت برخلاف منافع گروههای تندرو آمریکا و اسرائیل است. آیا اسرائیل به این گروهها نفوذ کرده یا حرفی زدهاند و میخواهند تا آخر سرِ حرفشان بمانند؟ کسی را متهم نمیکنم. اما چنانچه به آن راه و روش و ملاک اعتقاد دارند، همان کافی است. آن راهکار مورد تأیید حضرت امام و مقام معظم رهبری هم قرار گرفته بود. در ماجرای ۹۹ نفر -که توضیح نمیدهم-، حضرت امام دردمندانه گفتند شما حرفی در ماجرای مکفارلین زدید که اسرائیل استقبال کرد. در جای دیگری فرمودند اگر اسرائیل دستش را در دریا ببرد، دریا نجس میشود. چه شده حالا همراهی با اسرائیل و گروههای تندرو آمریکا شیرین شده است؟ من جوابی برای این سؤال ندارم و نمیدانم آنها چه جوابی خواهند داد.
* چند سؤال درباره حوزه مسئولیت شما بهعنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقلیتها دارم. تقریبا دو سال است شما در این سمت هستید. در نیمه راه دولتیم. اتفاقات خوبی رخ داده؛ از انتصابات فرمانداران اهلتسنن تا انتصاب یک سفیر اهلتسنن که این امر برای اولینبار رخ داد. طبق آنچه از صاحبنظران اقلیتهای ایرانی شنیدهایم، درمجموع مسیر خوبی رفته شده و رضایت دارند. تنها بیم موجود این است که معمولا مسیرها در کشور ما برگشتپذیر است. آنچه در دولت اصلاحات پایهگذاری شد نیز در همین مسیر بود اما بهمحض اینکه آقای احمدینژاد سر کار آمد همهچیز به جای اول برگشت و شاید وضع بدتر شد. رئیسجمهور، این سمت تازه را شخصا ایجاد کرد. نگرانی این است پس از چند سال با روی کارآمدن دولت جدید، دوباره برگشت به قبل داشته باشیم.
** ما روی آنچیزی سرمایهگذاری کردیم که برگشتناپذیر باشد. بخشی که دولت اصلاحات روی آن سرمایهگذاری کرد، هرگز برنگشت. ما روی بینش و ارتقای درک سیاسی مردم، ارتقای حس همزیستی مشترک و ارتقای گفتمان همزیستی قومی و مذهبی سرمایهگذاری کردیم. خیلی خوشحالم در این زمینهها پیشرفت زیادی صورت گرفت. جابهجایی، عزل و نصب مدیران در این مسئله تأثیر چندانی نخواهد داشت. دولت در این زمینه کارهای بزرگی کرد. رقیب هم مجبور است همین مسیر را دنبال کند.
اتفاقا، رقیب وارد همین حوزه برای جذب آرا در انتخابات میشود که البته باعث خوشحالی است. مخالفان دولت در همین حوزه با این بخش از جامعه تماس میگیرند که دولت برای شما کاری نمیکند و ما کار میکنیم. اتفاقا ما هم همین را میخواستیم. بارها به اقلیتها گفتهام به هرکسی که قول میدهد واقعا برای شما کاری انجام دهد، رأی دهید. مهم این است که کشور این گفتمان را بپذیرد که رقابت به جای نفر و شخص روی گفتمان، بینش و سیاستها ایجاد شود.
* حرف شما را نقض نمیکنم. اما گاهی نهادینهکردن آن تغییر مهمتر از خود آن موضوع است. فرایند انتصاب استاندار از نظر قانونی بر عهده وزارت کشور است که در کابینه تصویب میشود. این فرایند هیچگاه فرایند شفافی نیست. درنهایت مشخص نیست که استاندار براساس لابی چه کسی یا بر چه اساسی به این سمت میرسد. اگر دولت پیشقدم شود و مثل شهرداریها، قانونی بگذارد و از اختیارات وزارت کشور برای انتخاب استاندارها کم کند، دیگر نیازی نیست برای انتخاب فرماندار یا استاندار چانه بزنید. خود مردم منطقه می تواننداستاندار را انتخاب کنند.
** قانون میتواند در ارتقای بینش مؤثر باشد. اما تا مسئله از نظر فرهنگی حل نشود همیشه این خطر هست. بسیاری نگرانی جدی دارند، اما مغرض نیستند. ما برای این نگرانی که درواقع نگرانی برای امنیت ملی و وحدت و تمامیت ارضی است، ارزش قائلیم. این نگرانی در قومیتها بیشتر هم هست. دلیلش هم شرکت گسترده اقوام ایرانی در انتخابات است. آنها میدانند که هر مشکلی برای کشور پیش بیاید خود در خط مقدمند. سوابق تاریخی نشان میدهد که مثلا در جنگ، مردم عرب خوزستان آسیب بیشتری دیدند. ناامنی کردستان، به کردها لطمه بیشتری زد.
دولت در این زمینه باید سه کار اصلی را انجام دهد. اول توسعه کامل کشور، شامل توسعه اقتصادی، فرهنگی و... را در دستور کار قرار دهد. توسعه استانهای محروم باید در اولویت قرار داده شود. دوم اینکه در انتصابات با این باور که اینها تهدیدند، مقابله کند. در بخشهایی در سمتهای مهم این کار انجام شده (همانطور که اشاره کردید). هیچ ایرانی به دلیل انتساب به یک قوم یا مذهب نباید از مناصب اجتماعی محروم شود. محرومیت از مناصب باید بهدلیل عدم شایستگی باشد. شایستهسالاری و حقوق شهروندی باید کاملا رعایت شود. سومین مورد هم تقویت گفتمان مشترک است. همه باید حس مشترکی داشته باشند. هر ایرانی باید از اینکه یک ایرانی دیگر وضعیت بهتری پیدا کند، استقبال کند. هیچ ایرانی از هیچ ایرانی نگران نباشد. همه باید به این باور برسیم که هر مشکلی برای مردم بلوچستان یا کردستان پیش بیاید، مشکل همه ماست. همانطور که مردم از همهجای ایران در جنگ شرکت کردند. امروز، حافظان اصلی مرزهای ما اقوامند. دولت باید در سمتهای محلی از آنها استفاده کند؛ قوه قضائیه، پستهای قضائی به آنها داده است. شوراهای حلاختلاف دست خودشان است، همانطور که شهرداریها دست خودشان است. این امر بار مسئولیت دولت را بسیار کاهش داده است. بسیج و سپاه در بخشهای زیادی آنها را به کار گرفتهاند. باید بازارچههای مرزی را تقویت کنیم، به آنها اعتماد کنیم، مسئولیت و پستهای محلی را به خودشان بدهیم و بدون هیچ تردید و واهمهای به آنها اعتماد کنیم. بعد از مدتی ممکن است خود آنها مدیریت را نخواهند و به ما واگذار کنند. نشان بدهیم که به آنها اعتماد داریم. دولت این کار را شروع کرده. موانع نگرشی وجود دارد؛ اما تا این فرهنگ جا بیفتد زمان لازم است.
مقام معظم رهبری که به کردستان میرود، اعلام میکنند کردستان یک استان فرهنگی است. این مطلب را برای شیراز و اصفهان نگفتند. مسئولان رده بالای کشور میدانند که مردم کردستان، انسانهای بافرهنگی هستند، همانند سایر بخشهای کشور. امروز مسئله قومیت در ایران حل شده است. حساسیت نسبت به مسائل قومی از بین نرفته ولی به شدت کاهش پیدا کرده است. البته حساسیتهای مذهبی وجود دارد که این حساسیتها متأسفانه بیشتر به خاطر پولهایی است که وهابیها خرج کردند و از طرفی عملکردی که گروههای شیعه افراطی انگلیسی داشتهاند، نگرانیهایی که برای علمای ما ایجاد کردند، آمار غلطی که مرتب اعلام میشود و تحریکاتی که صورت میگیرد، عدهای از علمای ما را نگران میکند. نمیتوان این نگرانی را نادیده گرفت. با این وجود، هرکدام از این علما وقتی با آمار واقعی مواجه شدند، خوشحال شدند. همانطور که گفتم گروههای تندروی شیعه (بهتر است بگوییم شیعیان انگلیسی) که در همهجا شبکههای تخریبی داشته و اصرار دارند بر ضد جمهوری اسلامی عمل کنند، دشمنی ایجاد کنند، به نام مبارزه با وهابیت با اهلسنت مبارزه میکنند. این گروهها سنیستیزند و نه وهابیستیز. بنابراین بخشی از مشکل هم، همین گروهها هستند.
* دفتر اغلب این شبکهها در لندن است.
** بله، اینها در داخل، دسترسی دارند و مدام باعث ایجاد نگرانی میشوند. آمار عجیب و دروغ جمعیتی ارائه میکنند، درحالیکه در حقیقت اینطور نیست. اگر در بعضی جاها جمعیت افزایش دارد، دلایل خاص خود را دارد و قطعا فرقی بین شیعه و سنی نیست. افزایش جمعیت به دلیل محرومیت است نه چیز دیگر. هرجا محرومیت بالاتر است، رشد جمعیت هم بالاتر میرود. در تهران و قم هم به همین صورت است. هرجا تحصیلات، دانش و دانشگاه نیست، رشد جمعیت بالا میرود؛ به شیعه و سنی و نامسلمان هم ربطی ندارد. به این قضیه دامن میزنند و مسئولان و علما را ناراحت و نگران میکنند. در حالی که در اکثر مناطق اهلسنت، هیچ تفاوتی بین شیعه و سنی وجود ندارد و اگر تفاوتی هم در بعضی جاها باشد دلایل خاص خودش را دارد و به مذهب ربطی پیدا نمیکند.